آیا جای نگرانی نیست؟
عقل و خرد انسان حجت باطنی است و آنچه که در انتظارش هستیم حجّت ظاهری میباشد. رابطه انسان با حجت ظاهری در نوع رابطه او با حجت تبلور مییابد و تعریف میشود. در این ارتباط حجت باطنی پل ارتباطی بین انسان و حجت ظاهری است. میزان ارتباط انسان به حجت ظاهری مربوط میشود به شیوه تعامل او با حجت باطنی خود، زیرا هرچه انسان با حجت باطنی خود صمیمیتر باشد، زمینه صمیمت او با حجت ظاهری نیز فراهمتر میشود. هرچه انسان نسبت به حجت باطنی خود کم توجه باشد و احساس مسئولیت کمتری داشته باشد، آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهری آشکار میشود.
یکی از مهمترین نگرانیهای منتظرین واقعی ظهور این است که چگونه میتوان جزء خواص اصحاب حضرت ولیعصر (عج) قرار گرفت و نیز چگونه میتوان اطمینان یافت که رفتار و گفتار ما مورد رضایت آن حضرت است، یا نه. برای پاسخ به این سؤال لازم است آن را به سه سؤال تجزیه کنیم تا با پرداختن و جمع بندی جواب آنها به سؤال اصلی پاسخ کاربردی بدهیم.
چگونه میتوان فهمید که پس از ظهور ما در مقابل ایشان جبهه میگیریم یا سر تسلیم فرود میآوریم؟
چگونه میتوان علاوه بر تسلیم در برابر حضرت به ایشان نیز محبّت داشته باشیم و با علاقه دستورهای وی را طاعت کنیم.
چگونه میتوان آنقدر طبق رضایت خاطر حضرت عمل کرد که در زمره اصحاب خاص ایشان شد؟
در این جا مناسب است نکته مهمی ذکر شود و آن اینکه قوم یهود براساس آنچه در تورات آمده بود، از بعثت پیامبری در آخرالزمان مطّلع بودند که خواهد آمد و با ظلم و شرک مبارزه میکند و عدالت و یکتا پرستی را حاکم کرده، مظلومان و ستمدیدگان را از چنگال خونین بیعدالتی مستبدان و ستم پیشگان تاریخ میرهاند. عشق و محبّت به چنین موعودی کار یهود را بدان جا رسانید که قرآن کریم میفرماید: «اَلَّذینَ آتَینا هُمُ الکتابَ یعرفونَهُ کَما یعْرِفون اَبنائَهُم» آنان پیامبر موعود را همانند فرزندان خود میشناختند و تمام علائم و نشانههای جسمانی و برنامههای او را در ابعاد مختلف میدانستند.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه 89 بقره میفرماید: از سیاق آیات کاملاً معلوم است که قبل از بعثت، کفار عرب متعرض یهود میشدند و آنان را آزار میدادند و یهود در مقابل، آرزوی رسیدن خاتم الانبیا، را داشتند و میگفتند: اگر پغیمبر ما که تورات از آمدنش خبر داده مبعوث شود و همانطور که تورات گفت به مدینه مهاجرت کند، ما را از این ذلت و از شرّ شما اعراب نجات میدهد. آنان شهر و دیار خویش را رها کرده و در جستوجوی مدینه سر به بیابان گذاردند تا در آنجا سکنی گزیده و با بعثت پیامبر موعود، او را حمایت کنند و در سایه حکومت او ظلمها و ستمها و کمبودهای حاکم بر زندگیشان را برطرف سازنند.
تفسیر درالّمنثور از ابن عباس نقل میکند که یهودیان بنی قریظه و بنی نظیر بعثت محمد صلی الله علیه و آله را از خدا میخواستند تا کفار را نابود کنند. آنها میگفتند: خدایا به حقّ پیامبر امّی ما را بر کفار نصرت بده. یهودیان پیش از بعثت به اطراف مدینه مهاجرت کردند و مناطق یهودی نشین تیما، فدک، خیبر و … را به وجود آوردند و در انتظار ظهور پیامبر آخرالزمان، روزگار میگذراندند. تا این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مبعوث شد و قرآن را به ایشان عرضه کرد، قرآن کریم در اوج ناباوری میفرماید: «فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ» هنگامی که پیامبر مبعوث شد و نزد آنها آمد، به او کافر شدند.
به راستی چه اتفاقی افتاده و چه برسر منتظران بعثت آمده که پس از سالیان درازی که رنج غربت و آوارگی و ظلم و ستم و حرمان را با امید و انتظار موعود برای خویش هموار میکردند، اکنون در مقابل موعود ایستادهاند و کفران میورزند؟!
شباهت ما با منتظرین بعثت
ما نیز اکنون چون آنان رنج ظلم و ستم و محرومیتها را با عشق و امید و انتظار ظهور موعود بر خویشتن هموار میکنیم و همواره خدا را به حق حجتش سوگند میدهیم تا با ظهورش ما را بر کفّار پیروز گرداند. (البته نا گفته نماند که منتظران بعثت از ما جلوتر بودند، چرا که آنها شهر و دیار خویش را در جستوجوی موعود و به امید نزدیکتر شدن به محل ظهور او رها کردند، تا در کمترین زمان خود را به وی ملحق کرده و در برابر دشمنان از او حمایت کنند.) ما نیز مانند آنان ندای اللهم عجل لولیک الفرجمان بلند است، تا او بیاید و معادله نابرابر قدرت و ثروت دنیا را به نفع مظلومان و مستضعفان جهان تغییر داده و حکومت عدل الهی را تشکیل دهد. اما…
آیا جای نگرانی ندارد؟ نگرانی از آنچه یهود بر سرخویش آوردند که مبادا ما نیز بر سر خویش آوریم؟! آیا این نگرانی ما را بر آن نمیدارد که بدانیم چه باید کرد. تا وعده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد ما محقق نشود که فرمود: شما عملکرد بنی اسرائیل را دنبال خواهید کرد تا جایی که اگر در سوراخ سوسماری رفته باشند شما نیز میروید. براستی چه باید کرد؟
به عنوان راهکاری باید گفت، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «إن لله علی الناس حجتین حجه باطنه و حجه ظاهره فامّا الظاهره فالرُسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ خدا بر مردم دو حجت دارد، حجتی نمایان و حجتی پنهان. حجت نمایان پیامبران و ائمهاند و حجت باطنی عقل و خرد مردم است».
رابطه حجت ظاهری و باطنی
عقل و خرد انسان حجت باطنی است و آنچه که در انتظارش هستیم حجّت ظاهری میباشد. رابطه انسان با حجت ظاهری در نوع رابطه او با حجت تبلور مییابد و تعریف میشود. در این ارتباط حجت باطنی پل ارتباطی بین انسان و حجت ظاهری است. میزان ارتباط انسان به حجت ظاهری مربوط میشود به شیوه تعامل او با حجت باطنی خود، زیرا هرچه انسان با حجت باطنی خود صمیمیتر باشد، زمینه صمیمت او با حجت ظاهری نیز فراهمتر میشود. هرچه انسان نسبت به حجت باطنی خود کم توجه باشد و احساس مسئولیت کمتری داشته باشد، آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهری آشکار میشود.
کسانی که جرئت و جسارت پیدا کردند که بر حجّتهای ظاهری شورش کنند، قبلاً با حجت باطنی خود این کار را کردهاند. آنهایی که خیلی ادعا میکنند که اگر آقا را ببینیم، خیلی مشتاقانه سر و جان خویش را فدای او خواهیم کرد، باید ببینند با حجت باطنی خود چه کار کردهاند، چرا که وقتی امام زمان (عج) را ببینند، با او هم همان کار را خواهند کرد.
در مورد قرآن و اهل بیت هم همینطور است. چرا که همان گونه که در مورد قرآن و اهلبیت، جبرییل امین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر میدهد که: «فاِن اللطیف الخبیر قد عهد الیّ اَنهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» این دو از هم جدا نمیشوند. یعنی هیچ کس گمان نکند که میتواند اهلبیت علیهم السلام را رها کند و قرآن را محکم بگیرد. نه! او در واقع قرآن را نیز رها کرده و از دست داده است. آنچه او بدان عمل میکند قرآن نیست، چون این دو از هم جدایی ناپذیرند.
حجت باطنی و حجت ظاهری نیز چنین رابطهای با هم دارند. نمیشود کسی در طول عمرش مخالف حجت باطنی خویش رفتار کند و انتظار داشته باشد پس از ظهور حجت ظاهری، موافق و مطیع او رفتار نماید. چرا که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خصوص چگونگی عملکرد امام زمان (عج) میفرماید: «یعطف الهوی علی الهدی … و یعطف الرأی علی القرآن» او کسی است که خواهشهای نفسانی را به سمت هدایت الهی و آراء و نظرات را به سمت قرآن معطوف میدارد.
پس منتظر حقیقی کسی است که خود را مهیای زمانی سازد که هوی و هوس و خواهشهای نفسانی در دستگاه حکومتی و اخلاقی آن حضرت جایگاهی ندارد و تنها کسی تاب همراهی و همدلی با حضرت را خواهد داشت که عمری عاقلانه و خردمندانه زیست کرده و حجت باطنی خویش را ملاک و معیار دوستیها و دشمنیهایش قرار داده است.
باید دید چگونه با عقل و خرد خویش برخورد میکند و در مقابل آن چه موضعی را انتخاب میکند، چرا که پس از ظهور حضرت ولیعصر (عج) همان عملکرد و موضع را با آن حضرت خواهیم داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* . دانش پژوه مرکز تخصصی مهدويت.
. سوره بقره/146.
. سوره بقره/89.
. کافی ج1 ، ص15.
. کافی، ج2، ص 414.
. غررالحکم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1398/06/02 ساعت 10:31:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |