نگارهای بر نقش حیا و دیگر عوامل در تقویت یا تضعیف حجاب
انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مىکند. پوشش اسلامى نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش مىبخشد. پس هر چه این پوشش کاملتر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر مىرود. زحمت حجاب، حق بیمهاى است که زن براى تأمین سلامت خود مىپردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هواى نفس و نگاههاى آلوده و فسادآمیز، به حریم پاک زنان مىشود. پوشش، سدّى بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است. جایگاه والاى زن، مىطلبد که این گوهر آفرینش، در صدف حجاب قرار گیرد تا ارزشهاى انسانىاش در امان بماند. فلسفه نگهبانى برای هر چیز ارزش آنهاست و هر قدر این ارزش بالاتر باشد، به همان نسبت برای نگه داری از آن بیشتر تلاش می شود.
پوشیدگى زن، نماد پرهیزگارى اوست. وقتى زن تقواى جنسى را رعایت کند و خود را بپوشاند، وعدههاى الهى که براى پرهیزگاران داده شده است، درباره او نیز محقق مىشود. در واقع، چیرگى بر هواهاى نفسانى و چشمپوشى از لذتهاى حرام، به انسان هیبت و وقار مىبخشد. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زنانى که پوشش ناقصى دارند، برخوردى شهوانى و ابزارى است، ولى برخوردشان با زنان پوشیده و با حجاب، برخوردى همراه با احترام و تکریم قلبى است.
نوع پوشش زن، معرّف شخصیت عفیف یا هوسانگیز اوست که موضعگیرى مرد را در برابر او مشخص مىکند. تا وقتى بانوان، خود را از دید چشمهاى حریص مردان مىپوشانند، دریاى نفس آنها آرام است، ولى وقتى به جلوهگرى دست مىزنند، تلاطم روحى و نابسامانى روانى را براى مردان فراهم مىآورند.
رعايت پوشش بوسیلۀ زنان ودختران
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحيمًا. (احزاب: 59)
اى پيامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه جلبابهاى خود (روسرىهاى بلند) را بر خويش فروافكنند. اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
پوشش كامل زن، نشانه حيا و ايمان اوست. قرآن نيز با همين انگيزه و هدف، پوشيدن جلباب را به زنان توصيه مىكند و رعايت آن را برخاسته از پاكدامنى و عفت مىداند؛ زيرا پوشاندن تمام بدن به شناساندن چنين زنانى به عنوان اهل حجاب و عفت و صلاح و پرهيزكارى كمك مىكند. در نتيجه، وقتى با اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمىشوند و اهل فسق و فجور مزاحم آنان نمىشوند.
زمان و موقعيت اجتماعى نزول آيه نيز همين معنا را تأييد مىكند؛ زيرا در دوران جاهليت و سالهاى نخستين بعثت، كنيزان و زنان اهل كتاب، بدون پوشاندن سر و گردن از منزل بيرون مىرفتند و برخى از افراد هرزه و بىبندوبار، مزاحم آنها مىشدند. اگر زنانى كه تازه مسلمان شده بودند، با همان رسم و بدون رعايت پوشش كامل رفت و آمد مىكردند، چه بسا از شر مزاحمان فاسد احساس امنيت نمىكردند. ازاينرو، خداوند دستور مىدهد زنان مؤمن به طور كامل حجاب را رعايت كنند تا در جامعه به عنوان زن مؤمن پاكدامن شناخته شوند و همانند زنان بىعفاف اهل كتاب و كنيزان بىتعهد، مورد آزار و نگاههاى خائنانه مردان بيگانه قرار نگيرند و بهانهاى به دست مزاحمان اهل فسق ندهند.
حجاب كامل، تأمين كننده امنيت و آسايش روانى زن و گوياى اين پيام است كه چنين زنى هيچگاه نبايد توهين و مزاحمت ببيند. اين زنى است كه حجاب به طور طبيعى او را حفظ مىكند و شايسته در امان بودن است. پوشش اسلامى، زن را در سنگرى نفوذناپذير و دور از تيررس نگاه و هوس بيگانگان قرار مىدهد و از تشويش و نگرانى نگه مىدارد. رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيتاللَّه خامنهاى در اينباره مىگويد:
پاىبندى بانوان به حجاب، آنان را در رسيدن به مدارج عالى معنوى كمك مىكند و از سقوط به پرتگاههايى كه در سر راه آنان قرار دارد، مانع مىشود. هيچ بحثى درباره پوشش زن، نبايد متأثر از هجوم تبليغاتى غرب باشد. البته حجاب زنان به چادر منحصر نمىشود، ولى چادر بهترين نوع حجاب و نشانه ملى ماست و هيچ منافاتى با فعاليتهاى زنان مسلمان در مسائل اجتماعى و فرهنگى ندارد.
در اين آيه جلباب به فتح و كسر جيم، وسيله پوشش معرفى شده است و آن، لباس بلند مثل چادر و يا روسرى بزرگ (چارقد) است كه بخشهاى عمده بدن، سر و گردن و سينه را مىپوشاند و بيشتر در بيرون از منزل استفاده مىشود.
بنابر اين آيه، زنان بايد جلباب را طورى به خود بگيرند كه موى سر، زير گلو و سينههايشان را بپوشاند تا در انظار نامحرمان پيدا نباشد كه همگان و البته افراد شهوتران بيماردل و هرزه، آنان را به حيا و عفت بشناسند و جرئت بىاحترامى و تعرض به آنان را به خود ندهند.
پرهیز از تحریک مردان
خداوند در آیهاى از قرآن مجید، حکم و حکمت حجاب را چنین بیان مىکند:
یا اَیُّها النَّبِىُّ قُلِ لأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنین عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابیبِهِنَّ ذلکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ و کانَ اللَّهُ غَفوراً رحیماً. (احزاب:59)
اى پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که روسرىهاى بلند خود را بر خویش فروافکنند که این کار براى اینکه آنها (به عفت) شناخته شوند تا از تعریض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند، بسیار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاکدامنى، منحصر به پوشش نیست، بلکه زن باید از هر گونه رفتارى که سبب تحریک و طمعورزى هوسرانان مىشود، به شدت بپرهیزد. براى نمونه، خداوند حتى نرمش در سخن گفتن را که سبب تحریک و گناه است، نفى مىکند. همچنین خداوند در قرآن، «تبرّج»؛ یعنى آرایش براى خودنمایى را نکوهیده و آن را به جامعه جاهلى نسبت داده و فرموده است:
«و لا تَبرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّه الاُولى. (احزاب: 33)
و خود را همانند زینتنمایى روزگار جاهلیت پیشین، زینتنمایى نکنید.»
در حقیقت، آنچه مردان را تهییج مىکند، سه چیز است: زیبایى، زیور و حرکتهاى اغوا کننده که در قرآن مجید، به تبرّج تعبیر شده است. رفتار زن مىتواند وسیله اغوا و تهییج مرد شود؛ یعنى اگر زیبایى و زیور زنى دیده شود، ولى رفتار او معقول و متین باشد، مرد اغوا نمىشود، مگر به ندرت. به همین دلیل، نرم سخن گفتن زن، گاهى از بىحجابى هم اغواکنندهتر است. امروزه بعضى لباسها که مد روز نیز هستند، حجم و انحناى بدن را چنان نمایان مىکنند که اغواى این پوشیدگى گاهى از برهنگى نیز بیشتر است.
تأثیر حیا، بر پوشش بانوان
امام علىعلیه السلام حیا را زیباترین لباس دنیا مىداند و مىفرماید: «أَحْسَنُ مَلابِس الدُّنیا الحَیاءُ؛ حیا، زیباترین جامه دنیاست.»1 خداوند در قرآن مجید، هنگام بازگویى داستان دختران شعیب و حضرت موسى، علیهم السلام، مىفرماید: «جائت اِحْداهُما تَمْشى على اسْتِحیاءٍ؛ یکى از آن دو دختر در حالى که باحیا راه مىرفت، آمد».(قصص:25)
در دیگر ادیان نیز بر حیا تأکید شده است: در انجیل، کتاب مقدس مسیحیان، آمده است: «و زنان نیز به لباس مزین به حیا و پرهیز، خود را بیارایند.»2 آرى زینتیابى به زیور حیا، نوعى آراستگى به صفات الهى است؛ زیرا یکى از صفات کمالى خداوند، حیاست، چنان که امام محمدباقرعلیه السلام مىفرماید:
« فانّ اللَّه عزّوجلّ کریمٌ یَسْتَحیى و یُحِبُّ اَهْلَ الحیاء.3
خداوند صاحب عزت و جلال، کریمى است که حیا مىکند و اهل حیا را دوست دارد.»
همچنین نبى مکرم اسلام، صلى الله علیه وآله، نیز آراسته به ویژگى حیا بود، چنان که امام صادق،علیه السلام، مىفرماید: «شَیْمَتُهُ الحیاءُ؛ اخلاق و عادت او حیا بود.»4 حضرت علىعلیه السلام نیز فردى حیا پیشه بود. درباره ایشان آمده است: «و کان علىٌعلیه السلام کثیرُ الحیاء؛ على، بسیار باحیا بود.»5 درباره حدیث ازدواج حضرت فاطمه، علیها السلام هم مىگویند:
«فَلَمَّا اَصْبَحَ دَعاها فَجاءَتْ خِرْقَه مِنَ الحیاءِ.»6
چون صبح شد، (پیامبرصلى الله علیه وآله) فاطمهعلیها السلام را خواند و او با حیایى آشکار (نزد پدر) آمد.
رفتار حضرت فاطمهعلیها السلام، الگو و معیار بسیار روشنى براى همه بشر، به ویژه دختران جوان و مسلمان است تا زندگى سعادتمندى داشته باشند. در حقیقت، دختران جوان، باحیا و عفاف خود، گامى مؤثر براى بالا بردن شخصیت و ارزش خود و حفظ موقعیت خویش در برابر مردان خواهند برداشت.
حیا، مانع افتادن انسان در دام انحراف جنسى و ضامن پاکدامنى اوست. حیا، یکى از بهترین نیروهاى کنترل کننده درونى است. حیا، سبب سلامت روانى است. اگر به این نداى درونى که نشانه هماهنگى با طبیعت انسانى است، پاسخ داده نشود، تعادل انسان از میان مىرود. همان گونه که پاسخ ندادن به غریزه گرسنگى و تشنگى، انسان را به سختى مىاندازد، پاسخ ندادن به غریزه حیا نیز روابط انسان را مختل مىسازد. همچنین در پرتو حیا، شخصیت آدمى در امان مىماند. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «مَنْ کَساهُ الْحیاءُ ثَوْبَهُ خَفِىَ عَلَى النّاسِ عَیْبُهُ؛ هر کس جامه حیا را بر خود بپوشاند، عیبش از مردم پوشیده مىماند.»7 البته میان ادب و حیا نیز رابطه محکمى وجود دارد و بسیارى از رفتارهاى مؤدبانه، نمونهاى از رفتار حیامدارانه است. در بسیارى از موارد، سبب پاىبندى افراد به ادب، وجود روحیه حیا در آنهاست. انسانى که حیا دارد، از انجام دادن کارهاى ناپسند خجالت مىکشد، در حالى که اگر شرم نمىکرد، ممکن بود آنها را انجام دهد. از این رو، حیا، در آراسته شدن انسان به ادب نیز نقش بهسزایى دارد. پیامبر اعظمصلى الله علیه وآله مىفرماید:
آن چه از حیا ریشه مىگیرد، عبارت است از: نرمش؛ مهربانى؛ در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان؛ سلامت؛ دورى کردن از بدى؛ خوشرویى؛ گذشت و بخشندگى و پیروزى و خوش نامى میان مردم. این ها فایدههایى است که خردمند، از حیا مىبرد.8
بىحیایى، زن را با همه ارزش والاى ذاتىاش، ابزارى براى سودجویان مىسازد و غرور زنانهشان را که بخش جدا ناشدنى از شخصیت زنانگى آنان است، خواهد شکست.
مهمترین عوامل بدحجابی یا بدحجابی
در یک نگاه کلی عوامل زیر را می توان از مهمترین عوامل تضعیف حجاب برشمرد :
1. ضعف ایمان
عمل به آموزههاى الهى، جز در پرتو ایمان و آگاهى میسر نخواهد شد. بنابراین، کسانى که در اعتقاد به خداوند و ضرورت دستورات دینى تردید دارند و قلب آنها در ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا، به مقام اطمینان نرسیده است، در عمل به دستورهاى الهى نیز تسامح مىورزند. این افراد که به ضرورت حجاب ـ آنگونه که باید و شاید ـ پى نبردهاند، در پاىبندى به آن نیز از خود ضعف و سستى نشان مىدهند.
2. هوسرانى
برخى زنان براى اقناع میل به خودنمایی، به تنوع پوشش، آرایش و زینت بسیار اهمیت مىدهند و بهترین اوقات خود را به حضور در محیط هاى تجارتى و تفریحى و مهمانىهاى مفسدهانگیز مىگذرانند. این دسته از بانوان، بدون تفکر و تعقّل و مانند اشیاى بىاراده به کارهایى دست مىزنند که هیچگونه فایدهاى براى آنها ندارد و از این رهگذر، آسیبهاى جدى متوجه آنان مىشود.
3. جلب توجه دیگران
آدمى مىخواهد در جامعه، جایگاه ویژهاى داشته باشد که چنین جایگاهى گاه بهصورت حقیقى و گاه بهصورت مجازى و کاذب بهدست مىآید. جایگاه حقیقى را با دانش و فضایل اخلاقى مىتوان بهدست آورد، ولى برخى زنان که از چنین ارزشهایى محروم هستند، با نمایش زیبایىها و جاذبههاى طبیعى زنانگى خود بهدنبال جلب توجه دیگران هستند و مىکوشند کمبودهاى کمالى خود را از این راه جبران کنند، غافل از اینکه بىحجابى، تنها توجه بیماردلان را به زن جلب مىکند که خود، کمترین اعتبارى ندارند.
4. دگر آزارى
بعضى از زنان که عقده دگرآزارى دارند، با خودآرایى مىکوشند تمایلات مردان را برانگیزند، ولى بىپاسخ بگذارند. این حرکت، مردان را حریص مىسازد و در مقابل، زنان سادیسمى از این حرکت خود لذت مىبرند.
5. غربزدگى
یکى از مشکلات دیرینه جوامع اسلامی، پیروى کورکورانه و بدون تفکر و تحلیل آنان از غرب است. آنها توجه ندارند که اگر غرب به ارزشهاى انسانى زن مىاندیشید، هرگز به برهنگى و استفاده ابزارى از او فکر نمىکرد. او را بهعنوان موجودى معرفی نمی کرد که مىتواند مرد را ارضا کند و اگر نتواند از عهده این وظیفه برآید، به سرعت مطرود شود. ازاینرو، زن براى ایفاى نقش یاد شده و حفظ بقاى خود، با قدرت تمام، به آرایش و خودنمایى سرگرم شده است تا توجه مردان را به سوى خود جلب کند. زنان با این گرایش، بهگونهاى سردرگم شدهاند چراکه خود به دنبال شکارچیان خویش مىدوند تا طعمه آنان گردند.
این در حالى است که زن مسلمان، ارزشمندتر و والاتر از آن است که بهدنبال سلوک غربى باشد و از زن غربى، که از ماهیت انسانى خود تهى شده است، الگو بردارى کند.
6. پل زدن به ازدواج
برخى دختران، بدلباسى و خودنمایى خود را پلى براى رسیدن به ازدواج مىپندارند. آنان گمان مىکنند با بیرون ریختن مو از زیر روسرى، پوشیدن لباسهاى زننده، آرایشهاى ناپسند و نشان دادن زیبایىهاى زنانه خود مىتوانند جوانان را به خود جذب کنند. اینان از این نکته غافلند که جوانان با همه اقبال و خوشرویىهایى که با ایشان داشته باشند، در پى ازدواج با آنان نخواهند بود. غالب جوانان در پى آنند که دخترى را براى همسرى خود برگزینند که طرح دوستى با جوان دیگرى را در پرونده خود نداشته باشد. جوانان بىتقوا، از دختران خودنما، براى لذتهاى زودگذر استقبال مىکنند. در حقیقت، این دختران در چشمها جاى دارند، نه در دلها. بنابراین، بدحجابى و ظاهرسازى، چشمانداز مناسبى براى ازدواج نیست و اگر هم ازدواجى بهخاطر جاذبههاى جنسى صورت پذیرد، بنیان محکمى نخواهد داشت.
7. فخرفروشى
یکى دیگر از ریشههاى خودنمایى، فخرفروشى است. بعضى از زنان دوست دارند دیگران، رفاه مالى آنان را ببینند. بدین منظور، لباسهاى فاخر مىپوشند و ارزش خود را در طلا و جواهرات مىجویند. اینان از جدیدترین و شیکترین لباسها و جواهرات بهره مىگیرند و مىکوشند تا خود را برتر از دیگران نشان دهند و اندوختههاى مالى خود را به رخ دیگران بکشند و به این عمل افتخار می کنند. نخوت، غرور و فخرفروشى، در رفتار آنان موج مىزند و براى خود جایگاه ویژهاى قائلند.
زنان و دختران، اگر در دایره عقل و شرع حرکت نکنند، طبیعت آنان خواهان ظاهرسازى و جلوهگرى جسمانى است.
8. تبلیغات استعمارى وتهاجم فرهنگی
زنان، توان اثرگذارى بالایى دارند و استعمارگران نیز از این نکته، بیشترین بهرهبردارى را مىکنند. اقبال لاهورى، درباره آگاه شدن زنان از فریبهاى تبلیغاتى استعمار گفته است:
اى زافسون فرنگى بىخبر
فتنهها در آستین او نگر
از فریب او اگر خواهى امان
اشترانش را ز حوض خود بران
استعمار، براى رواج فرهنگ برهنگى، از راهکارهاى گوناگونى بهره مىبرد که در این میان، زن مسلمان باید با هشیارى کامل، خود را از دام صیادان عفاف به دور دارد.
عدهاى از زنان فریبخورده، در راه ترویج مدهاى مبتذل در جامعه اسلامى، به مهره بىمزد و مواجب استعمار تبدیل شدهاند. اینان در حقیقت، سربازان تهاجم فرهنگى غرب اند که مشکلات گوناگونى مانند: نابسامانى روحى و خانوادگى، پاىبند نبودن به ارزشهاى دینى و فقر و نادارى، آنان را به این روز انداخته است.
9. وسوسههاى شیطانى
شیطان با همه ارزشهاى الهى مخالف است و از گسترش گناهان و زشتىها استقبال مىکند و در این راه، از هر ابزارى بهره مىگیرد. شیطان با بررسى روحیه افراد، باورهاى انحرافىاش را به شیوههاى گوناگون عقیدتى، اخلاقى، سیاسى، اقتصادى یا اجتماعى، به آنان القا مىکند. باید دانست گناهان کلیدى، نزد شیطان، اولویت دارند؛ زیرا این نوع زشتىها سبب اشاعه گناهان مىگردد. شیطان از یک طرف دریافته است که صَلاح و فساد زن در صلاح و فساد اجتماع نقش چشمگیرى دارد و از طرف دیگر، مىداند که زنان به خودنمایى نزد دیگران علاقهمندند و این خودنمایى هم در اشاعه گناهان، نقش کلیدى دارد. شیطان چنان در این مأموریت خود موفق عمل کرده است که برخى زنان باور کردهاند چنین معصیتهاى آشکارى، شاخص روشنفکرى و نشانه پیشرفت است. هر کسى با کمی تأمل و درنگ، به سرعت درمىیابد که هوسرانى نه تنها نشانه روشنفکرى و متمدن بودن نیست، بلکه قلب را تاریک و عقل را ضعیف مىسازد و جز از وسوسههاى شیطان و نفس اماره برنمىخیزد. بىحجابى، نتیجه متمدن بودن نیست، بلکه در غرایز جنسى و ضعف باورهاى دینى ریشه دارد.
10. سرزنش دیگران
یکى از ریشههاى بىحجابى، سرزنش همکلاسىها، دوستان و آشنایان و گاهى هم اعضاى خانواده است. بسیارى از بانوان با برخوردارى از سلامت نفس، مىخواهند حجابی دینى و کامل داشته باشند، ولى راهزنان پوشش به آنها شبیخون مىزنند و زبان به سرزنش مىگشایند که چرا خود را محصور کرده ای و آزادی را از خور سلب نموده ای. گاهى هم این سرزنشها از سوى مردان است که براى رسیدن به لذتهاى نامشروع خود چنین مىکنند.
11. مدگرایى
انسان مدگرا مىکوشد، همواره از تازههاى لباس و آرایش آگاه شود و به هر قیمتى از آنها بهره گیرد. مدگرایى کورکورانه، نتیجه غلبه شهوت و تنوعطلبى افراطى بر روح انسان است. شهوت لباس، زنان و دختران و افراد مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است. مدسازان پشتپرده که با بهرهگیرى از پژوهشهاى گسترده روانشناسى به طراحى مدهاى جدید مىپردازند، با طرح مدلهاى تحریکآمیز کفش، لباس و آرایش زنان، مقلدان بىاراده را اغفال مىکنند.
یکى دیگر از ریشههاى خودنمایى و بىحجابى، تقلید ناموجه از زنان و دخترانى است که بنا به دلایلى، از تقواى پوششى دور ماندهاند. دلیل چنین تقلیدى را باید در ناآگاهى، سادهلوحى، همرنگى با دوستان، چشم و همچشمى، فریبخوردن و امثال آنها جستوجو کرد. چنین افرادى، بدون کمترین تفکر، عاقبتاندیشى و بررسى ماهیت پىآمد حکم شرعى رفتار خود، از دیگران تقلید مىکنند. اگر آدمى، براساس مصالح واقعبینانه و منافع همه جانبه خود تصمیم بگیرد، در چنین گردابى نخواهد افتاد.9
12. ضعف غیرت
سست غیرتى سرپرست خانواده در گرایش به بىحجابى و سستى حیا و عفت زنان و دختران نقش بسزایى دارد. این روحیه منفى گاهى سبب مىگردد وى با برخى توجیههاى نفسانى، بر بىحجابى و جلوهگرى ناموس خود اصرار ورزد و چه بسا به آنجا رسد که به نمایش زیبایىها و لباسهاى فاخر و زینتهاى گرانبهاى او بر دیگران فخر کند. برخوردهاى چنین کسى با ادعاى انسانیت و مردانگى او در تضاد است.
13. عدم نظارت سیاستگذاران فرهنگى
یکى از وظیفههاى مهم مسئولان فرهنگى کشور، نظارت بر مؤسسههاى تولید پوشاک است که بسیارى از آنها به مراکز مدسازى و دوخت لباسهاى مبتذل تبدیل شدهاند. این مراکز، آزادانه و به دور از هرگونه نظارتى، لباسهاى غیرمعمول و غیرشرعى تولید مىکنند و حتى لباسهاى کودکان و نوجوانان نیز از مدسازى اینان در امان نمانده است.
نظارت بر فرآوردههاى فرهنگى، از تولید و نمایش فیلم و تبدیل رفتار بازیگران از تبدیل شدن تلویزیون و سینماى کشور به صحنه ترویج مدهاى غربى جلوگیرى مىکند. به این نکته هم باید اشاره کرد که براساس قوانین جمهورى اسلامى، خانمهایى که حجاب شرعى را رعایت نمىکنند، متخلف اند و کیفر خاصى براى این وضعیت در نظر گرفته شده است. با این حال، از تصویب صریح، جامع و متقن قوانین پوشش دینى که از ضروریات دین اسلام به شمار مىرود، خبرى نیست و خلأ آن بیش از پیش احساس مىشود. دستگاههاى اجرایى نیز در برخورد با پوششهاى غیراسلامى و طراحى مد، سردرگم هستند و بیشتر اوقات، با بىاعتنایى از کنار این مسئله مىگذرند.
14. خانواده سهلانگار
خانوادههایى که از آموزههاى دینى فاصله مىگیرند، در برزخ میان عمل به آموزههاى دین یا تن دادن به خواستههاى نفسانى خود قرار مىگیرند. عقاید آنها رنگ مذهبى دارد، ولى حقیقت دینى ندارد؛ زیرا دین را در محدودهاى مىپذیرند که با باورهاى غیردینى آنها تضاد نداشته باشد. دین، لقلقه زبان اینان است و در صورت روبهرو شدن با کمترین سختى یا تضاد آموزههاى دین با تمایلاتشان، به راحتى از دین چشمپوشى مىکنند. فرزندان چنین خانوادههایى به فرهنگ تسامح در برابر دین خو مىگیرند و به تدریج به سوى بىحجابى گام برمىدارند.
15. ضعف حیا
پوشش و حیا، تفکیک ناپذیرند. تا جلوهاى از حیا در زنى وجود نداشته باشد، پوشش را هم با جدیت مراعات نخواهد کرد. زنان باحیا کسانى هستند که از نمایش بدن، موى سر و زینتهاى خود شرم دارند. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم، فرموده است: «خدا، حیا و پوشیدگى بندگانش را دوست دارد.»10 بىحیایى زنان و دختران جوان، بیشتر در همنشینى با دوستان بىحیا، تماشاى فیلمهاى مبتذل، بىتوجهى به ارزش والاى عفت و حیا، ضدارزش ندانستن بىشرمى، فرهنگ نامناسب خانوادگى و بىقید و بندى پدر و مادر ریشه دارد.
مسائل اخلاقى و تربیتى، از ظرافت خاصى برخوردار است و از پایینترین دوره سنى شکل مىگیرند. اشتباه است که به مسائل تربیتى مربوط به شرم و حیاى دختران، تا نه سالگى توجه نشود. آنگاه با فرارسیدن زمان تکلیف از آنها خواسته شود تا یکباره در درون خود انقلاب برپا کنند. امور تربیتى، حقایقى هستند که باید بهتدریج شکل گیرند. حجاب نیز یک فرهنگ است و باید به تدریج و در گذر زمان، در روح و جان آدمى نهادینه شود. صفت ارزشمند حیا، ارزشى بزرگ به زن مىبخشد و بىحیایى، او را از مقام انسانیت به زیر خواهد کشید.
نگارنده: سید حسین اسحاقی
…………….
پی نوشتها:
1. میزان الحکمه، محمد محمدى رىشهرى، ج 2، ح 4544.
2. کتاب مقدس انجیل، نامه اول پولس به تیموئوس، باب دوم، آیه 9.
3. من لا یحضر الفقیه،صدوق ، ج 3، ص 506.
4. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 444.
5. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج 29، ص 173.
6. همان، ج 43، ص 138.
7. میزان الحکمه، ری شهری ، ج 2، ص 563.
8. همان، ص 564.
9. محمدرضا اکبرى، تحلیل نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، ص146-190.
10. مستدرک الوسایل، نوری ، ج 7، ص 463
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1395/04/28 ساعت 07:57:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |