یا ایها العزیز

شش نکته در حوالي آيه هشتاد و هشت سوره يوسف عليه السلام

در بکار بردن واژة عزيز، نوعي شكوه و عظمت را باخود يادآور مي‌شويم كه درعين حال، جذابيت و دلربايي محبوب را هم مرور کرده‌ايم. ضعف‌ها و كسري‌ها و بي تناسبي‌هايمان را در مقايسه با او که مجسم مي‌کنيم ودرعين حال مي‌خواهيم به او نزديک شويم. عاطل و باطل كه نه، ولي حيران و سرگردان مي‌شويم که چگونه حتي با او حرف بزنيم «…متي أحار فيك يامولاي و الي متي و اي خطاب أصف فيک و اَيّ نجوي؛ تا كي در تو حيرت زده بمانم؟ و چگونه تو را وصف و چه نجوايي با تو کنم؟»
مسّنا و اهلنا الضرّ
بيچارگي كه آدم را بگيرد و در عين حال بر عهده خودش، مسئوليتي هم احساس كند، ديگر كارش به دادخواهي و پناهجويي مي‌كشد.
ناتواني اهل و عيال، هم مستمسك خوبي است براي ترحم طلبي و هم، دليل مقبولي است براي تبرئه جويي و مظلوم نمايي، نزد كسي كه خاك را به نظر كيميا مي‌كند. با عزيز از بيچارگي اهل و عيالت که بگويي، کار، تمام است و عنايت، حتمي.
و جئنا ببضاعة مزجاة
اگر چه تهيدستي و بيچارگي، خودش سرمايه طلب و خواستن از عزيزاست، اما دست خالي هم كه نمي‌شود. كلاف كامواي داشته‌ها را بايد برداشت و عرضه كرد. هرچه باشد، او عزيز است و به دل او به هر حيله، رهي بايد كرد. ‌مهم تر از پيش‌كش، وزن و قيمت پيش‌کشي است نزد خودمان، كه بدون ترديد هرچه به ظاهر، قيمتي هم باشد، چون بناست به او تقديم شود، ناچيز و بي‌مقدار است. اگر تمام دارايي مور براي تقديم به سليمان ، ران ملخ است، تمام ملك سليمان براي تقديم به آستان عزيز، ران ملخ هم حساب نمي‌شود… مي‌شود؟ با اين نگاه است که امام حسين عليه السلام هيچ خوبي و حسني براي خويش قائل نيست و خوبي‌هايش را هم بدي مي‌داند و در دعاي عرفه، عرض مي‌کند: «من کانت محاسنه مساويه فکيف لا تکون مساويه مساوي؛ آنکس که خوبي‌هايش هم بدي
است، چگونه بدي‌هايش، بدي نيستند؟» و اين بزرگترين حسن و ادبي است كه با آن مي‌توان به بزم محبت عزيز راه يافت و از او شنيد که: «فادخلي في عبادي وادخلي جنتي».
فَأوفِ لنا الكيل
به عزيزي او و مسكنت و ذليلي خود كه نگاه كنيم و بهانه تقديم بضاعت مزجات را كه داشته باشيم، ‌تمنايمان قد مي‏كشد و آرزوهايمان وسعت پيدا مي‌كند، حالا ديگر همه چيز مهياست كه از او بخواهيم که پيمانه‌هايمان را سرشار كند؛ چرا که وفا يعني سرشار كردن و لابد، عزيز، كاري مي‌كند كه پيمانه‌هاي بزرگتري هم پيدا كنيم؛ چرا كه حتي اگر سبد كوچك و كيسه محدودمان پُر شود، باز نيازهاي بزرگتري در ما صف كشيده‌اند كه ظرف و زمينه و آمادگي دريافت آنها را نداريم. اما عزيز به فكر همه آنها هست: «يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة».
و تصدّق علينا
بعد از بيان خواسته و نياز با او و در حالي که خود را در مرز برخورداري مي‌بينيم دوباره بايد يادي از فقر و بيچارگي خود کنيم و موقعيت خود را متذکر شويم. هم براي خود، كه غرور به سراغمان نيايد و هم براي او، كه از ترحمش نكاهد.
صدقه دادن اگر چه بر عزيز، فضل و يا شايد به حكم: «و اما السائل فلا تنهر» واجب باشد، ولي از طرف خواهنده و محتاج، تضرع و تمنا، وظيفه است. بايد سخت بخواهد و بنالد؛ اما هيچگاه خود را طلبكار و مدعي نداند.
حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش كه شنيد يا نشنيد
ان الله يجزي المتصدّقين
رندانه‌ترين حرفي كه مفلس محتاج مي‌تواند با كريمِ عزيز، بگويد، رو در رو كردن اوست با خدا و طرف حساب كردن خداست با او.هم از اين رو كه اين بينوا، بيش از برگ زرد و آه سرد، چيزي ندارد و بضاعت مزجاتش به هيچ نمي‌ارزد و هم، از اين جهت كه خداست كه بساط اين لطف و عطا را فراهم كرده است و دل كريم را بزرگ‌تر از سپاس فقير نموده است: «لا نريد منكم جزاء و لا شكورا».5 گداي رند، در پايان طرح فاتحانه خواسته‌هايش، رويارويي خداي عزيز و آقاي عزيز خويش را با هم به تصوير مي‌كشد وکنار مي‌رود.

. بخش مهدویت تبیان

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.