آیهها و نکتهها؛ مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله
چهارشنبه 94/10/02
آیهها و نکتهها؛ مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله
«ذَلِكَ الَّذِی یبَشِّرُ اللهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَن یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ؛1 این همان چیزى است که خداوند، بندگانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، به آن نوید مىدهد! بگو من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمىکنم؛ جز دوستداشتن نزدیکانم (اهل بیتم) و هر کس کار نیکى انجام دهد ، بر نیکىاش مىافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است».
پیامبر اسلام از مردم درخواست مزد مادی نداشت؛ ولی چندین مرتبه از طرف خداوند، مأمور شد تا مزد معنوی را ـ که به نفع خود مردم است «قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم» ـ از آنها تقاضا کند.2
این مزد معنوی نیز در دو تعبیر آمده است. یکبار میفرماید: من هیچ مزدی نمیخواهم؛ جز آنکه هر که خواست راه خدا را انتخاب کند: «الاّ من شاء ان یتّخذ الی ربّه سبیلا»3 و یک بار هم در آیه مورد بحث میفرماید: «لا اسئلکم علیه اجرا اِلاّ المودّة فی القربی». بنابراین، مزد رسالت دو چیز است: یکی انتخاب راه خدا و دیگری مودّت قربی و اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله. جالب آنکه در هر دو تعبیر، کلمه «الاّ» مطرح شده است؛ یعنی مزد منّت، تنها همین دو مورد است.
با کمی تأمل میفهمیم که راه خدا و مودّت اهلبیت، یکی است، زیرا اگر دو چیز باشند، تناقض است. مثلاً نمیتوان گفت: «من فقط تابستان مطالعه میکنم» و بار دیگر گفت: «من فقط زمستان مطالعه میکنم». زیرا محصور باید یک چیز باشد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از طرف خداوند، یک بار مأمور میشود که به مردم بگوید: «مزد من، تنها، انتخاب راه خداست» و بار دیگر مأمور میشود که بگوید: «مزد من، فقط، مودّت قربی است.» پس در واقع باید این دو درخواست یکی باشد. یعنی راه خدا همان مودّت قربی است.
از طرفی، مودّت با دو چیز ملازم است: یکی شناخت و معرفت ـ زیرا انسان تا کسی را نشناسد، نمیتواند به او عشق بورزد ـ و دوم، اطاعت ـ زیرا مودّت بدون اطاعت، نوعی تظاهر، ریاکاری، دروغ و تملّق است ـ پس کسانی که دستورات خدا را از غیر اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله میگیرند، راه خدا را در پیش نگرفتهاند.
از نظر عقل نیز پاداش باید همسنگ و هموزن عمل باشد. رسالت، جز امامت ـ که ادامه آن است ـ هم وزنی ندارد. مزد رسالت، ادامه یافتن هدایت است و مزد یک معصوم، سپردن کار به معصوم دیگر.
عقل میگوید: تا لطف هست، باید تشکّر نیز باشد و اگر امروز، لطف پیامبر شامل حال ما شده و ما به اسلام، هدایت یافتهایم، باید مزد رسالتش را بپردازیم و اگر مزد رسالت، مودّت قربی است، امروز هم باید کسی از قربی باشد تا نسبت به او مودّت و اطاعت داشته باشیم. آری، امروز هم باید نسبت به حضرت مهدی علیه السلام مودّت داشته و نسبت به او مطیع باشیم.
مگر میشود بگوییم مسلمانان صدر اسلام، مأمور بودند مزد رسالت را بپردازند و نسبت به قربی، مودّت داشته باشند، ولی مسلمانان امروز، یا این وظیفه را ندارند و یا کسی از قربی نیست تا به او مودّت بورزند و مزد رسالت را بپردازند. البتّه مودّت حضرت مهدی علیه السلام در زمان غیبت، عمل به پیامهای او و رفتن در راه کسانی است که ما را به آنان سپرده است؛ یعنی فقهای عادل و بیهوا و هوس.
عقل انسان از اینکه مودّت قربی، پاداش پیامبری قرار گرفته که صدها میلیون نفر را به هدایت و سعادت و فضل کبیر الهی رسانده، میفهمد که میبایست قربی و کسانی که مورد مودّت هستند، برترین افراد بشر و معصوم باشند. زیرا هرگز مودّت انسان گنهکار، پاداش پیامبر معصوم قرار نمیگیرد. نمیتوان باور کرد که مودّت افرادی گنهکار، در طول تاریخ بر مسلمین جهان، واجب باشد. از طرفی، هیچ فرقهای از مسلمانان، غیر از شیعه، رهبران خود را معصوم نمیداند و این، در حالی است که تا کنون هیچ فرد یا گروهی برای امامان معصوم، گناهی نقل نکرده و برای آن بزرگواران استادی نام نبرده است.
عقل میگوید: گذاشتن دست بشر در دست غیر معصوم نه تنها ظلم به انسانیّت است، بلکه ظلم به تمامی هستی است. زیرا هستی به حکم آیات «خلق لکم»، «سخر لکم» و «متاعاً لکم» برای انسان آفریده شده است. و انسان نیز برای تکامل واقعی و معنوی و خدایی شدن. پس آیا سپردن انسان با آن اهداف والا به رهبران غیر معصوم، ظلم به او و هستی نیست؟
اگر در روایات، رهبر معصوم و ولایت او زیر بنا و پایه و اساس دین شناخته شده (بنی الاسلام علی خمس… الولایة4) و اگر حضرت علی علیه السلام تقسیم کننده مردم در بهشت و دوزخ معرّفی شده است: (قسیم الجنّة و النار5) و اگر نماز بیولایت پذیرفته نمیشود6 و اگر مودّت اهلبیت علیهم السلام…، حسنه است7 و اگر زیارت و توسّل به آنان، سفارش شده، همه و همه به خاطر همان جوهر کیمیایی مودّت است.
«زمخشری» و «فخر رازی» ـ که از بزرگان اهل سنّت هستند ـ در تفاسیر خود آوردهاند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیداً؛ هر که با دوستی آل محمّد از دنیا برود، شهید است»؛ «من مات علی حبّ آلمحمّد مات تائباً؛ هر که با دوستی آل محمّد از دنیا برود، در حال توبه، مرده است»، «من مات علی حبّ آل محمّد مات مستکمل الایمان؛ هر که با دوستی آل محمّد از دنیا برود، با ایمان کامل از دنیا رفته است»، «من مات علی حبّ آلمحمّد مات علی السنة و الجماعة؛ هر که با دوستی آل محمد از دنیا برود، طبق سنّت پیامبر و جماعت مسلمانان از دنیا رفته است»و…
حال، این سؤال پیش میآید که آیا مودّت بدون اطاعت، میتواند هموزن شهادت، مغفرت و ایمان کامل قرار گیرد؟
در همین تفاسیر، ذیل آیه مورد بحث، این احادیث از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است: «ألا و من مات علی بغض آلمحمّد جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله؛ هر که با کینه و بغض آل محمّد بمیرد، روز قیامت، در حالی محشور میشود که میان دو چشم او نوشته شده: او از رحمت خداوند مأیوس و محروم است»، «ألا و من مات علی بغض آلمحمّد مات کافرا؛ هر که با بغض آل محمد بمیرد، کافر مرده است»، «ألا و من مات علی بغض آلمحمّد لم یشم رائحة الجنة؛ هرکه با بغض آلمحمّد صلی الله علیه و آله بمیرد، بوی بهشت را استشمام نمیکند.»
فخر رازی در تفسیر خود آورده است: «همین که آیه مودّت نازل شد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند: قربی چه کسانی هستند که مودّت آنها بر ما واجب است؟ حضرت فرمودند: علی و فاطمه و فرزندانشان.» سپس اضافه میکند که حضرت فرمودند: «فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما یؤذیها؛ فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و کیفر کسانی که رسول خدا را اذیت کنند، در قرآن چنین آمده است: «انّ الّذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعدّ لهم عذاباً مهیناً».8
از امام حسن علیه السلام نیز در ذیل آیه «و من یقترف حسنة نزد له فیها حسناً» نقل شده است که فرمود: «اقتراف الحسنة مودّتنا اهلالبیت؛9 کسب نیکی، مودّت ما اهلبیت علیهم السلام است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره شوری/23.
2. سوره سبأ/47.
3. سوره فرقان/57.
4. کافی، ج2، ص18.
5. بحارالانوار، ج7، ص186.
6. همان، ج27، ص167
7. همان، ج43، ص362.
8. سوره احزاب/57.
9. تفاسیر نمونه و صافی.
حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی ـ دوماهنامه امان شماره 3
چلچراغ مهدوی؛ معرفت امام، معرفت خدا
چهارشنبه 94/10/02
چلچراغ مهدوی؛ معرفت امام، معرفت خدا
قَالَ لَهُ ( الامام الحسین) رَجُلٌ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟ قَالَ: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ.»
مردى از یاران حضرت امام حسین علیه السلام عرضه داشت: اى پسر رسول خداصلی الله علیه و آله پدر و مادرم به فداى تو باد؛ معرفت و شناخت خدا چیست؟
حضرت سید الشهدا علیه السلام فرمودند: «آن است كه اهل هر عصر و زمانى، امامى را كه اطاعتش بر آنها واجب است را بشناسند.»
عللالشرائع، ج1 ، ص 9 .
یا ایها العزیز
چهارشنبه 94/10/02
یا ایها العزیز
(شش نکته در حوالی آیه هشتاد و هشت سوره یوسف)
در بکار بردن واژه عزیز، نوعی شكوه و عظمت را باخود یادآور میشویم كه درعین حال، جذابیت و دلربایی محبوب را هم مرور کردهایم. ضعفها و كسریها و بی تناسبیهایمان را در مقایسه با او که مجسم میکنیم ودرعین حال میخواهیم به او نزدیک شویم. عاطل و باطل كه نه، ولی حیران و سرگردان میشویم که چگونه حتی با او حرف بزنیم «…متی أحار فیك یامولای و الی متی و ای خطاب أصف فیک و اَیّ نجوی؛1 تا كی در تو حیرت زده بمانم؟ و چگونه تو را وصف و چه نجوایی با تو کنم؟»
مسّنا و اهلنا الضرّ
بیچارگی كه آدم را بگیرد و در عین حال بر عهده خودش، مسئولیتی هم احساس كند، دیگر كارش به دادخواهی و پناهجویی میكشد.
ناتوانی اهل و عیال، هم مستمسك خوبی است برای ترحم طلبی و هم، دلیل مقبولی است برای تبرئه جویی و مظلوم نمایی، نزد كسی كه خاك را به نظر كیمیا میكند. با عزیز از بیچارگی اهل و عیالت که بگویی، کار، تمام است و عنایت، حتمی.
و جئنا ببضاعه مزجاه
اگر چه تهیدستی و بیچارگی، خودش سرمایه طلب و خواستن از عزیزاست، اما دست خالی هم كه نمیشود. كلاف كاموای داشتهها را باید برداشت و عرضه كرد. هرچه باشد، او عزیز است و به دل او به هر حیله، رهی باید كرد. مهم تر از پیشكش، وزن و قیمت پیشکشی است نزد خودمان، كه بدون تردید هرچه به ظاهر، قیمتی هم باشد، چون بناست به او تقدیم شود، ناچیز و بیمقدار است. اگر تمام دارایی مور برای تقدیم به سلیمان ، ران ملخ است، تمام ملك سلیمان برای تقدیم به آستان عزیز، ران ملخ هم حساب نمیشود… میشود؟
با این نگاه است که امام حسین علیه السلام هیچ خوبی و حسنی برای خویش قائل نیست و خوبیهایش را هم بدی میداند و در دعای عرفه، عرض میکند: «من کانت محاسنه مساویه فکیف لا تکون مساویه مساوی؛ آنکس که خوبیهایش هم بدی است، چگونه بدیهایش، بدی نیستند؟» و این بزرگترین حسن و ادبی است كه با آن میتوان به بزم محبت عزیز راه یافت و از او شنید که: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی».
فَأوفِ لنا الكیل
به عزیزی او و مسكنت و ذلیلی خود كه نگاه كنیم و بهانه تقدیم بضاعت مزجات را كه داشته باشیم، تمنایمان قد میكشد و آرزوهایمان وسعت پیدا میكند، حالا دیگر همه چیز مهیاست كه از او بخواهیم که پیمانههایمان را سرشار كند؛ چرا که وفا یعنی سرشار كردن و لابد، عزیز، كاری میكند كه پیمانههای بزرگتری هم پیدا كنیم؛ چرا كه حتی اگر سبد كوچك و كیسه محدودمان پُر شود، باز نیازهای بزرگتری در ما صف كشیدهاند كه ظرف و زمینه و آمادگی دریافت آنها را نداریم. اما عزیز به فكر همه آنها هست: «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمه».
و تصدّق علینا
بعد از بیان خواسته و نیاز با او و در حالی که خود را در مرز برخورداری میبینیم دوباره باید یادی از فقر و بیچارگی خود کنیم و موقعیت خود را متذکر شویم. هم برای خود، كه غرور به سراغمان نیاید و هم برای او، كه از ترحمش نكاهد.
صدقه دادن اگر چه بر عزیز، فضل و یا شاید به حكم: «و اما السائل فلا تنهر» واجب باشد، ولی از طرف خواهنده و محتاج، تضرع و تمنا، وظیفه است. باید سخت بخواهد و بنالد؛ اما هیچگاه خود را طلبكار و مدعی نداند.
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش كه شنید یا نشنید
ان الله یجزی المتصدّقین
رندانهترین حرفی كه مفلس محتاج میتواند با كریمِ عزیز، بگوید، رو در رو كردن اوست با خدا و طرف حساب كردن خداست با او.
هم از این رو كه این بینوا، بیش از برگ زرد و آه سرد، چیزی ندارد و بضاعت مزجاتش به هیچ نمیارزد و هم، از این جهت كه خداست كه بساط این لطف و عطا را فراهم كرده است و دل كریم را بزرگتر از سپاس فقیر نموده است: «لا نرید منكم جزاء و لا شكورا».5 گدای رند، در پایان طرح فاتحانه خواستههایش، رویارویی خدای عزیز و آقای عزیز خویش را با هم به تصویر میكشد وکنار میرود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. نماینده معظم رهبری در دانشگاه هنر تهران.
1. فرازی از دعای ندبه.
2. سوره فجر/29.
3. فرازی از دعای مخصوص ماه رجب.
4. سوره ضحی/10.
5. سوره انسان/9.
حجتالاسلام علی سرلک ـ دوماهنامه امان شماره 30