چلچراغ مهدوی در کلام رضوی؛ امتحان و آمادگی

جدائی خوب از بد، زمینه ظهور
قال ابوالحسن الرضا علیه السلام: «و الله ما یکون ما تمدّون اعینکم الیه حتی تمحصوا و تمّیزوا و حتی لایبقی منکم الاّ الاندر فالاندر».1
امام رضا علیه السلام فرمود: «به خدا قسم به آن چیزی که به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌رسید؛ مگر زمانی که امتحان بدهید و از هم تمایز پیدا کنید و از مشکلات، پیروزمندانه بیرون آیید؛ تا آن که از شما چیزی باقی نماند مگر اندک و اندک تری».
آمادگی برای ظهور
قال الرضا علیه السلام: «لو قد خرج قائمنا لم یکن الاّ الحلق و العرق و النوم علی السروج و ما لباس القائم(عج) الا الغلیظ و ما طعامه الا الجشب».2
امام رضا علیه السلام فرمود: « این‌طور نیست که در زمان ظهور، همه چیز به راحتی روبه‌راه گردد. هرگاه قائم خروج کند، جراحت است و عرق ریختن و سوار مرکب‌ها شدن در میادین رزمی3 و لباس قائم(عج) خشن و خشک و نامطبوع است».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج52، ص25.
2. الغیبه نعمانی، ص285؛ بحار الانوار، ج52، ص358.
3. یعنی عدالت و رفاه که یکی از ره‌آوردهای ظهور می‌باشد در سایه حرکت و تلاش مضاعف و مبارزه پیگیر با مستکبران جهانی است

رمضان علی‌زاده ـ دوماهنامه امان شماره 27

آخرین ویرایش

 

چرا چهارده قرن گریه؟

گاهی اوقات برای پاسخ به شبهاتمان عوض اینکه آنها را ریشه‌ای حل کنیم، به این طرف و آن طرف می‌زنیم و عاقبت هم آرام نمی‌شویم؛ مثل دلاّکی که به جای اینکه تیغ کُندِ خودش را عوض کند، می‌گفت: «پول می‌دهم، نان می‌خرم و می‌خورم تا زور بیشتری بزنم!»
یکی از شبهاتی که درباره واقعه عاشورا مطرح می‌شود آن است که چرا شیعه پس از چهارده قرن که از این حادثه می‌گذرد، گریه و ماتم سرایی می‌کند؟ این نوشتار به قصد پاسخ ریشه‌ای به این شبهه، سامان یافته است تا به خواست الهی، جوابی مستدل به این شبهه ارائه شود.
آخرت مهمترین بُعد زندگی
ابتداءً باید بدانیم که اصلی‌ترین، جدی‌ترین، حقیقی‌ترین و مهمترین بُعد زندگی انسان‌ها در جهان آخرت است. آیات شریف قرآن، حیات دنیا را کم، قلیل، ناچیز و بازی معرفی می‌کند و آخرت را اصیل می‌شمارد: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَاللّهُ یرِیدُ الآخِرَه».1 تأکید و اصرار قرآن بر توجه انسان به آخرت، گواه اصالت و حقیقت آخرت است و فراموشی آخرت، موجب خسران و عذاب؛ «لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ».2
نکته دیگر، این که اهمیت دین به تبع اهمیت آخرت خواهد آمد؛ به این معنا که جدی‌ترین و اصلی‌ترین بُعد زندگی انسان باید با عمل ساخته شود؛ اما چگونه؟ چه چیزهایی آخرتمان را آباد و چه امور و اعمالی آخرتمان را ویران می‌کند؟ متصدی پاسخ به این سؤالات، دین است. دین یعنی مجموعه دستوراتی در حوزه اعتقاد و عمل که التزام به آنها، باعث سلامت، امنیت و آبادانی آخرت ما می‌شود و توسط نبی‌مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت عصمت به دست ما رسیده است.
مروری بر حوادث پس از رحلت
نکته دیگر که در رابطه با پاسخ به این شبهه لازم است دانسته شود، اتفاقاتی است که بعد از وفات3 پیامبر شریف اسلام رخ نمود، که سیاه‌ترین برگ تاریخ را رقم زد و آن، غصب خلافت و روی کار آمدن معاویه، بنی‌امیه و بنی‌عباس بود. اینکه معاویه را به تنهایی و کنار بنی‌امیه ذکر نمودیم ـ با آنکه او جزء بنی‌امیه بود ـ از این جهت است که وی به تنهایی در نابودی دین و راه اندازی کارخانه جعل احادیث دروغین، سهم بزرگی داشت؛ همانطور که سهم بزرگی از عذاب برزخ و قیامت، برای اوست.4
ابن ابی‌الحدید و از او قدیمی‌تر در مسعودی مروج الذهب و از این دو قدیمی‌تر، ابن بکار از مطرف فرزند مغیره بن شعبه ـ فرماندار معاویه در کوفه ـ نقل می‌کنند که پدرم هر شب، وقتی به خانه می‌آمد، از کیاست و فراست معاویه با آب و تاب حرف می‌زد؛ اما یک شب از نزد معاویه آمد، حرفی نزد و غذا نخورد، وقتی از او علت حرف نزدنش سؤال شد، گفت: من به معاویه گفتم: «تو اکنون در اوج قدرت هستی، خوب است کمی به بنی‌هاشم لطف کنی. اینها عمو زاده‌های تو هستند» معاویه گفت: «هرگز! ابابکر و عمر و عثمان به حکومت رسیدند و این همه زحمت کشیدند، اما وقتی مردند نامشان هم مُرد؛ در حالی‌که نام فرزند ابوکبشه5 ـ یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ را هر روز، پنج مرتبه در سراسر جهان اسلام به فریاد (اذان)، بانگ می‌زنند و به بزرگی یاد می‌کنند. نه! به خدا سوگند، آرام نخواهم نشست، مگر اینکه این نام را دفن کنم و این ذکر و یاد را به خاک بسپارم».
قیام امام حسین علیه السلام، عامل بقای دین
قطعاً اگر قیام امام حسین علیه السلام نبود، معاویه در این راه به موفقیت می‌رسید و این نام مقدس را دفن می‌کرد؛ لذا رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «حسین منی و أنا من حسین»؛ جمله اول، یعنی حسین از ذرّیه من و فرزند دختر من است؛ اما جمله «من از حسینم» یعنی چه؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله یعنی نبوتش و آنچه برای نجات بشریت از طرف خدا آورده و دفن این امور، یعنی دفن نام پیامبر صلی الله علیه و آله ؛ اما امام حسین علیه السلام با قیامش نگذاشت دین رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی همه آن چیزی که ایشان بیست و سه سال برای تثبیت آن، خون جگر خورد و جنگید، دفن شود. امام حسین علیه السلام قیام کرد، پاره پاره شد، علی اصغر و علی‌اکبر و جگر گوشه‌هایش، جلوی چشمان او تشنه، گرسنه و خسته شهید شدند، تا دین خالصی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای بشریت آورده بود، همانطور به نسل بعدی برسد و راه وصول به توحید، محبت، بندگی خدا و در یک کلمه، راه آخرت همچنان باز بماند.
همانطور که نمی‌توان با طراحی و نقشه غلط و با مصالح غیر مناسب، بنایی را در دنیا استوار کرد، همان‌طور هم نمی‌توان با دین غلط و تحریف شده، آخرت را آباد کرد. همه ائمه در این جهت، زحمات فراوانی کشیدند ولی رنج و سختی امام حسین علیه السلام از همه بیشتر و آشکارتر بود.
و تو ای خواننده این سطور! زمانی این مطالب برایت بهتر قابل درک است که با تقوا و یاد مرگ، آخرت در قلبت عظیم شود و وجه همّت تو و جهت اعمالت برای آخرت باشد. اگر اینطور شود، دیگر برای گریه کردن برای ائمه خصوصاً امام حسین علیه السلام احتیاج به روضه خواندن هم نداری؛ چه رسد به اینکه سؤال کنی چرا باید برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم؟
وقتی آخرت برایت مهم شد و فهمیدی که زندگی ابدی و اصلی در آخرت است و باید آنرا آباد کنی و در این مسیر، احتیاج به دستور العمل داری، احساس نیاز به دین صحیح را خواهی فهمید؛ دینی که بتواند نیاز بندگی تو را تأمین و روح تو را در راه بندگی، سیراب و کامل نماید. آنگاه با مطالعه تاریخ می‌یابی که این دین، با ریختن خون‌های ائمه و خصوصاً امام حسین علیه السلام و هم چنین زحمات و آوارگی علمای شیعه، اکنون به دست تو رسیده است. آن زمان، دردهای اهل‌بیت که برای رساندن دین و حفظ و سلامت آن بود، قلبت را می‌فشارد و با خود فکر خواهی کرد که برای بهشت رفتن من، فرق امیر المومنین علیه السلام شکافته شد، سر امام حسین علیه السلام بر نیزه رفت، امام موسی‌کاظم علیه السلام در چاه، زندانی شد و هزاران عالم شیعی خون جگر‌ها خوردند تا راه بهشت رفتن ما باز بماند.
اینجاست که قلبت درد خواهد گرفت و اشکت جاری خواهد شد؛ بدون اینکه کسی روضه‌ای بخواند. اینجاست که قدر مرجع تقلید خودت را خواهی دانست و از صمیم قلب به علمای دین ارادت پیدا خواهی کرد. اینجاست که معنی آیه « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»6 را خواهی دانست که ائمه فرمودند: «نعیم، ماییم». یعنی خدا از ما خواهد پرسید که بهترین بندگان من پاره پاره شدند؛ هزاران عالم چه سختی‌ها که متحمل نشدند تا دین، به دست تو برسد و تو آخرتت را، زندگی حقیقی و ابدی خود را بسازی؛ اما تو چه کردی؟ به دنیا مشغول شدی و تمام همت تو، دنیای تو شد به گونه‌ای که از آخرت، غافل شدی؛ لذا نفهمیدی که چرا ائمه در راه حفظ دین، این قدر مصائب را تحمل کردند.
با غفلت از آخرت، احساس نیاز به دین از بین می‌رود و در این صورت قیام امام حسین علیه السلام، مفهومی نخواهد داشت. ریشه حل مسأله، در توجه به آخرت است و اگر آخرت، مهم شود، بقیه امور حل خواهد شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. سوره انفال/67.
2 . سوره ص/26.
3 . بلکه به قول درست‌تر؛ شهادت؛ چون نبی مکرم اسلام مسموم شدند.
4 . ما نمی‌توانیم در این صفحات محدود، این مسأله را شرح دهیم که چطور جریان غصب خلافت و استیلای معاویه در سال 40 هجری باعث نابودی و واژگونی دین شد. فقط خوانندگان را به خواندن کتاب «نقش ائمه در احیای دین»، تألیف علامه مرتضی عسگری، توصیه می‌نماییم؛ خواندن این کتاب برای تحکیم و تثبیت اعتقادات در بعد امامت از ضروریات است.
5 . لقبی که کفار قریش از روی طعنه به نبی مکرم اسلام دادند.
6 . سوره تکاثر/8.

حجت سنایی ـ دوماهنامه امان شماره 27

 

 

تشنه لبیک

باز خوانی نقش عاشورای حسینی در ترسیم وظایف منتظران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

اگرچه امام حسین علیه السلام از دید کژاندیشان به پیروزی نظامی در پیکار با رقیب دست نیافت، اما آن چه از راه و رسم او بر جای ماند، جریان زنده و بالنده‌ای است که در پایداری در برابر سلطه‌گری و سلطه‌گستری، حماسه‌ها آفرید. حماسه‌هایی که نه تنها در هر عصر، انسان‌هایی را در جهان اسلام به حراست از کرامت انسانی برانگیخت، که زمینه‌ساز دل سپردن انسان‌های فرهیخته از پیروان ادیان و مکتب‌های دیگر نیز به امام حسین علیه السلام گردید.
ابعاد نیازمندی ما به عاشورا
در لحظه لحظه‌های قیام عاشورا، آموزه‌هایی است برای همه نسل‌ها و عصرها در بی‌کران روزگاران. این قلم ـ با اندوه از آن چه بر امام حسین علیه السلام از سست عناصر کوفه گذشت ـ بر این باور اصرار می‌ورزد که مصیبت دردها و رنج‌های حسین بن علی علیه السلام در روز عاشورا را نادیده انگاری پیام‌ها و بُن‌مایه قیام عاشورا دو چندان می‌کند!
نتیجه عاشورا و تمسک به آن، ایجاد هویتی عاشورایی برای آدمیان است؛ هویتی که آدمی را به کوششی مقدس در جهت رهگیری آرمان‌های بلندش فرا می‌خواند. به همین دلیل عاشورا نه تنها برای متمسکین، «هویت عاشورایی» می‌سازد، بلکه رفتارها، کنش‌ها و هنجارهای نویی را پدید می‌آورد. در نتیجه این «هویت‌سازی» و «هنجار آفرینی» است که نهضت‌های بزرگی برای مبارزه با جهل و نادانی پدید می‌آید. حاصل این نهضت‌های بیداری، حرکت‌های سیاسی ـ اجتماعی عظیمی علیه استبداد، استعمار و همه قیود آزادگی آدمی است. در این سیر و سلوک همگانی ـ که نمونه‌های آن بعد از عاشورا در تاریخ بشریت فراوان دیده می‌شود ـ هر جامعه‌ای به میزان بهره‌ای که از سرچشمه فیاض عاشورا برده است، به منزلگاهی رسیده و از ظلمت‌ها به انواری دست یازیده است.
تلقی حداقلی از عاشورا
بررسی واقعه کربلا بعضاً به اجمال، اهمال و مهجوریت کشیده شده و باعث گشته که یکی از عمیق‌ترین و اساسی‌ترین عرصه‌های عملی و علمی اسلام، در گرداب حوادث روزگار مورد غفلت و کوتاهی قرار گیرد. بر اساس همین نگرش، گروهی می‌کوشند فواید عاشورا را قابل توجه قلمداد کنند و مثلاً اقامه عزا برای شهادت امام حسین علیه السلام را موجب «آرامش روحی» بنامند؛ از جمله با اشاره به آثار و برکات گریه کردن،‌ بهانه اشک ریختن برای اهل‌بیت و شهدای کربلا را فرصتی مناسب برای پاکی نفس آدمی و زدودن آلایش‌های جان از عقده‌های انباشته زندگی‌ می‌دانند و مثلاً برای بیمارشان تجویز می‌کنند که برای دستیابی به این فایده، هفته‌ای سه مرتبه به مجلس عزای امام حسین علیه السلام بروند و اشک بریزند! البته اقامه عزا برای اهل‌بیت و اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام، واجد این فواید نیز هست؛ اما بسنده کردن به این فواید در برابر فواید اساسی دیگری که عاشورا برای بشریت دارد، به مثابه اکتفا کردن به عَرَض و رها کردن ذات آن است. به بیان دیگر، چون که صد آید نود هم پیش ما است و عاشورا می‌تواند چنین برکاتی هم داشته باشد. اما بسنده کردن به این مقولات، به واقع پایین آوردن اهمیت عاشورا به مقوله‌ای اساطیری، احساسی و حتی عاطفی و خرافی است.
تکه پاره کردن ماهیت و برکات عاشورا و قناعت کردن به سطوح نازل آن، همانند آن است که در جزیره‌ای گرفتار باشیم و در حالی که کشتی خوبی هم برای گذر از این گرفتاری داریم، برای نجات از سرمای جزیره به تکه پاره کردن قطعات کشتی مبادرت کنیم و با سوزاندن چوب و الوار آن بگوییم فایده یک کِشتی آن است که ما را از سرما و برودت حفظ و صیانت کند!1
اکنون باز هم می‌بینیم عاشورا به مسلخ سپرده شده و مُثله می‌شود. به تعبیر شهید مرتضی مطهری، باز هم امام حسین علیه السلام به شهادت می‌رسد: «امام حسین علیه السلام سه مرحله شهادت دارد: شهادت تن به دست یزیدیان، شهادت شهرت و نام نیک به دست بعدی‌ها و بالاخص متوکل عباسی و شهادت هدف».2
شهید مطهری یادآوری می‌کند که شهادت سوم، بزرگ‌ترین مرحله شهادت امام حسین علیه السلام است. هیچ کس منکر این نیست که بسیاری از اهداف و آمال واقعه عاشورا در سیلاب حوادث و ناملایمات و توطئه‌ها، دچار بحران و آسیب گشته و حتی برخی از آنها به کلی از دسترسی خارج گردیده است؛ اما بنای کلی نظام معرفتی مبتنی بر این حادثه، چیزی نبوده و نیست که بتواند مورد توجیه و عذرخواهی قرار گیرد.
آرمان فراموش شده
شاید اگر واقعه عاشورا در تاریخ رخ نداده بوده، ترسیم وظایف منتظران دشوار می‌نمود. واقعه عاشورا بر ویژگی‌های شیعه واقعی چند ویژگی تازه افزود که ارزش ویژگی‌های قبل را به توان صد رسانید.
قبل از هر چیز باید گفت که رابطه امامت و امت، رابطه حق و تکلیف است؛ یعنی اگر مردم حقی بر حاکم دارند، تکلیفی نیز در برابر او بر عهده آنان است. چنان که درباره حاکم نیز چنین است که اگر در برابر مردم تکلیفی دارد، حقوقی نیز بر مردم خواهد داشت. پیام پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله از ابتدای نهضتش روشن بوده است: تن ندادن به طاعت طاغوت و بیعت با یزید تا پای جان! اساساً عاشورا اعلام برائت جستن حسین علیه السلام از عافیت‌طلبی و دنیاطلبی است. سخنان او از آغاز تا فرجام بوی شهادت می‌دهد؛ اما هیچ کس را به جبر و تحمیل و حتی حیا، به یاری و همراهی خود وا نداشت و حتی بزرگوارانه با عذرشان همراهی کرد.
نگریستن در نهضت عاشورا نشان می‌دهد که امام حسین علیه السلام با زبانی فراتر از فقه و حقوق ـ یعنی زبان عشق ـ با یارانش به گفت و گو می‌پرداخت. آری؛ رابطه‌ای که میان امام حسین علیه السلام و یارانش برقرار بود، رابطه‌ای از نوع عاشق و معشوق بوده است. به این معنا که یاران امام با تمام وجود به امام عشق می‌ورزیدند و امام نیز متقابلاً چنین عشقی را به آنان ابراز می‌کرد.
منتظران مهدی نیز باید چنین باشند. عشق به امام زمان(عج) در زمان غیبت، صورت متفاوتی پیدا نمی‌کند و همان است که پیروان و عاشقان حسین علیه السلام در روز عاشورا داشتند. عاشقان امام زمان(عج) نیز باید همان کنند که یاران حسین علیه السلام کردند و مهیای خدمت‌ باشند؛ آماده ایثار و گذشت باشند؛ منتظر شنیدن فرمان امام‌ باشند و در تمام دوران انتظار آن چنان عمل کنند که با عشق سازگار باشد. به راستی چه کسانی به حسین بن علی علیه السلام لبیک گفتند و دعوت او را اجابت کردند؟ خصوصیات ایشان چه بود؟ در ایشان چه ویژگی‌ای ایجاد شده بود که دعوت حسین علیه السلام را شنیدند؟ آنها که به حسین علیه السلام جواب رد دادند چه نداشتند که این توفیق را از دست دادند؟
مهدی(عج) فرزند حسین علیه السلام است و یقیناً او که راهبر زمانش است، رهروانی می‌طلبد که در مسیر بندگیِ حق، گام بردارند و راه و راهبر را بشناسند و دعوت او را لبیک گویند. پس اگر منتظر، خود را ملتزم به اجابت دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نماید و مردانه به دنبال انجام حدود الهی و شرعی خویش باشد، دعوت حضرت مهدی علیه السلام را در این زمینه پاسخ گفته است. واقعه کربلا با همه اندوه و افسوس‌هایی که بر چهره تاریخ اسلام نشانده، مهم‌ترین دانشگاه مصلحان سیاسی، اجتماعی در طول تاریخ است.
عبرت از اهل کوفه
دنیاطلبی، فزون‌طلبی، عافیت‌طلبی، پیمان‌شکنی و عدم اطاعت از امام، از جمله ویژگی‌های اهل کوفه در زمان امام حسین علیه السلام بود. اما فرار از زیر بار تعهد دینی و گریز از انجام تکلیف الهی از سر راحت‌طلبی و عافیت‌خواهی، پدیده‌ای نیست که مخصوص یک عصر و زمانه باشد. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بیش از آن که تشنه آب باشد، تشنه لبیک بود. مسئولیت شناسی، وظیفه مداری، سبقت جویی در خدمتگزاری به دین و التزام به معنویت در روزگار غیبت حجت خدا، ما را از زمره اهل کوفه دور می‌سازد.
چگونه می‌توان پذیرای این واقعیت بود که بر تنهایی و غربت امام حسین علیه السلام اشک ریخته شود و کوفیان در تقابل با حجت زمان مذمّت شوند؟ اما به امامی که بیش از هزار سال در غربت تنهایی به انتظار لبیک است، نیم نگاهی هم نشود! نمی‌توان هم به نماز علی علیه السلام رفت و هم بر سر سفره معاویه حاضر شد؛ نمی‌توان.
سخن آخر
مثل همیشه امام زمان(عج) را فراموش کرده‌ایم و یادمان رفته که او به فکر همه شیعیان است. دریغ که کور بودیم و ندیدیم؛ حواسمان نبود و نخواندیم. اما اکنون بیش از همه بایستی به حجّت خدا بیندیشیم و از او صمیمانه عذر بخواهیم. برای همه فراموش‌کاری‌ها، سهل‌انگاری‌ها و جفاها. شاید که به مهربانی پدرانه‌اش ببخشدمان. چقدر فاصله داریم با او؛ قرن‌ها سال و شاید بیشتر، نگاه کنید به همه روزهای پشت سر، شاید شما هم مثل من به این نتیجه برسید که مهدی فاطمه(عج) فراموش شده واقعی مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام است. اگر امسال در مجالس عزای امام حسین علیه السلام شرکت کردیم کمی هم بر تنهایی و غربت صاحب عزا بگرییم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* . دانش آموخته مرکز تخصصی مهدویت.
. محمد مهدی شیرمحمدی، «فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره»، کتاب نقد، ش41، زمستان 1385، ص53.
2 . حماسه حسینی، استاد مطهری، جلد سوم، ص251.

امیرمحسن عرفان ـ دوماهنامه امان شماره 27

آخرین ویرایش
در 1394/10/23 14:21 توسط فاطمه کاظمی

 

آیه ها و نکته‌ها؛ شهید و شهادت

«وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ 1 و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانند؛ بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند».
1.‌ در روایات آمده که شهید، هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد: اولین قطره خونش، موجب آمرزش گناهانش می‌گردد؛ سر در دامن حورالعین می‌نهد؛ به لباس‌های بهشتی آراسته می‌گردد؛ معطّر به خوش بوترین عطرها می‌شود؛ جایگاه خود را در بهشت مشاهده می‌کند؛ اجازه سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می‌شود؛ پرده‌ها کنار رفته و وجه خدا را نظاره می‌کند.2
2. پیامبر صلی الله علیه و آله از شخصی شنید که در دعا می‌گوید: «اسئلک خیرَ ما تُسئل؛ خدایا! بهترین چیزی که از تو درخواست می‌‌شود به من عطا کن» فرمود: «اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید می‌شود».3
3. در روایت آمده است: «بالاتر از هر نیکی، نیکوتری هست، مگر شهادت؛ که هرگاه شخصی شهید شود، بالاتر از آن خیری متصوّر نیست».4
4. در روز قیامت، شهید مقام شفاعت دارد.5
5. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «در قیامت، لغزش‌های شهید به خودش نیز نشان داده نمی‌شود».6
6. شهدای صف اول حمله و خط شکن، مقامشان برتر است.7
7. مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت می‌شوند،8 قبل از همه به بهشت می‌روند9 و در بهشت، جایگاه مخصوصی دارند10
8. تنها شهید است که آرزو می‌کند به دنیا بیاید و دوباره شهید شود.11
9. بهترین و برترین مرگ‌ها، شهادت است.12
10. هیچ قطره‌ای محبوب‌تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، در نزد خداوند نیست13
11. در قیامت، شهید سلاح به دست، با لباس رزم و بوی خوش به صحنه می‌آید و فرشتگان به او درود می‌فرستند.14
12. امامان ما شهید شدند. بسیاری از انبیا و رهروان و پیروان آنان نیز شهید شدند. «وَكَأَین مِّن نَّبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ كَثِیرٌ»15؛ «یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ».16
13. حضرت علی علیه السلام با داشتن ده‌ها فضیلت اختصاصی، تنها وقتی که در آستانه شهادت قرار گرفت فرمود: «فزت و رب الکعبه» او اول کسی بود که ایمان آورد؛ جای پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید؛ برادر پیامبر شد؛ تنها خانه او به مسجد پیامبر درب داشت؛ پدر امامان و همسر زهرا بود؛ بت‌شکن بود؛ ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلین افضل شد؛ اما در هیچ یک از این موارد نفرمود: «فزت».
14. علی علیه السلام می‌فرمود: «قسم به خدایی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، تحمل هزار ضربه شمشیر در راه خدا، آسان‌تر از مرگ در رختخواب است».17
15. علی علیه السلام در جنگ احد ناراحت بود که چرا به شهادت نرسیده است؛ تا اینکه مژده شهادت در آینده را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دریافت نمود.
16. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می‌نویسد: «سخاوتمند، هنرمند و عالم، مال و هنر و علم خود را ـ که بخشی از وجود اوست ـ جاودانه می‌کند؛ اما شهید، خودش را جاودانه می‌کند».18
17. در عالم حیوانات نیز گوسفند مرده، بی‌ارزش است؛ اما گوسفندی که به سوی قبله و با نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.
18. همان گونه که کور، مفهوم بینایی را درک نمی‌کند، زندگان دنیا، حیات شهدا را درک نمی‌کنند.
19. وقتی انفاق مال در راه خدا، قابلیت رشد تا هفتصد برابر و بیشتر را دارد، دادن خون و جان در راه خدا چگونه است؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. سوره آل‌عمران/169.
2 . وسائل، ج11، ص 10.
3. مستدرک، ج2، ص 243.
4 . بحار، ج74، ص61.
5 . بحار، ج2، ص15.
6. وسائل، ج11، ص9.
7. میزان الحکمه.
8. بحار، ج97، ص8.
9. بحار، ج97، ص11.
10. تفسیر نورالثقلین، ج2، ص241.
11. کنزالعمال، ج4، ص290.
12. بحار، ج100، ص8.
13. وسائل، ج11، ص6.
14. بحار، ج97، ص13.
15. سوره آل عمران/146.
16. سوره بقره/61.
17. نهج‌البلاغه.
18. حماسه حسینی، ج3، ص40.

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی ـ دوماهنامه امان شماره 27

 

 

عرشیان فرش‌نشین؛ پیشاهنگ جهاد و شهادت

(شهید نواب صفوی)
زندگی‌نامه
در زمانه‌ای كه استبداد و خفقان رژیم پلیسی رضاشاه، نفس‌ها را در سینه‌ها حبس كرده و همه تلاشش را برای نابودی اسلام، به کار بسته بود، كودكی به سال 1303 در محله خانی آباد تهران متولد شد و رشد یافت كه اندیشه‌ای متعالی در سر، و جرأت و جسارتی ستودنی در دل داشت؛ اندیشه والایی چون تشكیل حكومت اسلامی و تدوین قانون اساسی براساس آموزه‌های قرآن و دین مبین اسلام. او کسی نبود جز سید مجتبی نواب صفوی.
وی پس از اتمام تحصیلات رسمی، در شركت نفت، استخدام و به آبادان رفت. شهید نواب در این شهر، با مشاهده رفتار انگلیسی‌ها به خشم می‌آمد؛ در پی فعالیت‌های نواب صفوی در شركت نفت و به واسطه درگیری‌ای كه بین یك كارمند انگلیسی و كارگر ایرانی اتفاق افتاد، شبانه از آبادان راهی نجف شد. حوزه علمیه نجف، همان مأمنی بود كه روح بزرگ او سال‌ها در پی آن می‌گشت. وی در آنجا به فراگیری علوم دینی پرداخت و با صاحب كتاب جهانی و كم نظیر «الغدیر»، آیت الله علامه امینی(قدس سره) آشنا شد. هم‌چنین، فقه و اصول و تفسیر را از استادانی چون حاج آقا حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی آموخت.
در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، وی و فداییان اسلام در كنار آیت الله كاشانی به مبارزه برخاستند و در راستای اهداف نهضت، مهم‌ترین سدّ راه ملی شدن صنعت نفت، یعنی رزم آرا را از میان برداشتند.
پس از كودتای 28 مرداد، جمعیت فداییان اسلام، هم‌چنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد و در اعتراض به پیمان نظامی «سنتو» ـ كه ایران را در زمره اقمار امپریالیسم قرار می‌داد ـ اقدام به ترور انقلابی حسین علاء، عاقد این قرارداد نمود. اما اسلحه محمدعلی ذوالقدر به موقع شلیك نکرد و در پی آن، تعداد زیادی از اعضای فداییان از جمله شهید نواب، دستگیر شدند و در بیدادگاه رژیم، محكوم به اعدام گشتند. سرانجام در 27 دی ماه 1334 شهید نواب صفوی به همراه عده‌ای از یارانش شربت شهادت نوشیدند.
نواب صفوی اگر چه شهید تاریخ ایران است، اما باید توجه داشت که حرکت جهادی او مربوط به دوران حکومت ستم‌شاهی و البته با مشورت عالمان دینی بود؛ اما در زمان حکومت حاکم و فقیه عادل، در عین حفظ روحیه شهادت‌طلبی و دغدغه حفظ اسلام، باید تمام حرکات با اشاره رهبری حکومت اسلامی و در چهارچوب اوامر او باشد.
شهید نواب صفوی در بیان حضرت آیت الله خامنه‌ای
آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب درباره او فرمودند: «باید گفت كه اولین جرقه‌های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شكی ندارم كه اولین آتش را در دل ما نواب روشن كرد». هم‌چنین ایشان در پایین عکسی از نواب صفوی این‌گونه مرقوم فرمودند: « سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما».
مسافر بیت‎المقدس
در آذر سال 1332 شمسی، گروهی از دانشمندان و عالمان دنیای اسلام، اجلاسی با نام «مؤتمر اسلامی» برگزار کردند که از نواب صفوی برای شرکت در اجلاس، دعوت شد. نواب این موضوع را مثل مسائل مهم دیگر با علمای بزرگ مطرح کرد. بعضی از علما مانند آیت‎الله صدرالدین صدر، شرکت در این کنفرانس را تکلیف شرعی نواب دانستند.
نواب صفوی در حین سخنرانی و در حضور سران کشورهای اسلامی و اندیشمندان مسلمان، چنان حرارت و غیرتی از خود نشان داد که موجب حیرت همه شد. وی بارها در سخنرانی‎اش مسلمانان را مورد خطاب قرار داد؛ اما از آنجا که جو اجلاس کاملاً ناسیونالیستی عربی بود، این مسئله او را می‎آزرد؛ به گونه‌ای که وقتی به تهران بازگشت گفت: «فضای مؤتمر به جای این‎که اسلامی باشد، عربی بود. وقتی نوبت سخنرانی من شد، دو رکعت نماز خواندم و توسل جستم و گفتم خدایا همه این‎ها به زبان عربی مسلط هستند. می‎خواهم در این جمع صحبت کنم؛ از تو یاری می‎خواهم. بعد پشت تریبون رفتم و گفتم: اگر افتخار به عربیت باشد، من فرزند بهترین مرد عرب هستم. اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله را از عرب بگیرند، عرب هیچ ندارد. شخصیت عرب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است و من فرزند او هستم. همانا خداوند فرمود: «إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَی وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (سوره حجرات/13). نواب در ادامه تأکید کرد: «حمله به سرزمین اسلامی فلسطین چه سرزمین عرب و چه غیر عرب، حمله به سرزمین اسلام است». او به‎ قدری شیوا به زبان عربی سخنرانی کرد که سران کشورهای اسلامی به وجد آمدند و گفتند: «زنده باد این مهمان گرامی اسلام؛ زنده باد این قهرمان ملی ایران».
پشت این جسم نحیف، روح بزرگی نهفته است
«یوسف حنا» خبرنگاری لبنانی بود که در اجلاس مؤتمر حضور داشت. نواب فریاد زد: «ما حکومت‎های خاورمیانه را تغییر می‎دهیم و حکومت اسلامی بر پا می‎کنیم». خبرنگاران حرف‎های نواب را تأیید می‎کردند؛ اما یوسف ساکت بود. نواب از او پرسید: «نظر تو چیست؟» یوسف گفت: «متأسفم؛ من مسیحی هستم». نواب با مهربانی پرسید: «چرا مسیحی؟ چرا به مسلمانان نپیوستی؟» قلب یوسف لرزید و با صدایی آرام گفت: «استاد چه بگویم که مسلمان شوم؟» در همان دیدار، یوسف مسلمان شد و در روزنامه خود نوشت: «بعد از ملاقات و صحبت با نواب صفوی مسلمان شدم. هنگام دیدار با او جسم نحیفی دیدم که در ورای آن روح بزرگی نهفته است، که می‎تواند دنیای اسلام را دگرگون کند».
متحد در راه اسلام
یک روزنامه نگار پاکستانی می‌گوید: «از نواب پرسیدم: نظر شما درباره این فرقه‌گرایی ـ که صفوف مسلمانان را متفرق ساخته ـ چیست؟ او با تأثر کامل، در حالی که آرامش قبلی خود را نداشت، با ناراحتی گفت: «ما باید به طور متحد، در راه اسلام کار کنیم. باید جز، مبارزه و جهاد در راه عزت اسلام، هر چیز دیگری را به فراموشی بسپاریم» و در حالی که صدایش بلند‌تر و پرخروش‌تر شده بود، چنین ادامه داد: «آه! آیا هنوز وقت آن نرسیده که مسلمانان وضع خود را بفهمند و جدایی‌هایی را که به نام شیعه و سنی صورت گرفته، کنار بگذارند؟ اگر همه آنها به کتاب خدا تمسّک جویند، این کتاب، ضامن وحدت آنها می‌شود. مسلمانان باید در برابر دشمنان، یک جبهه نیرومند تشکیل دهند. البته همه این دردها، رنج‌ها و فداکاری‌ها در راه هدفی مشترک است. امیدوارم این دردها در نزدیک ساختن قلب‌های مسلمانان به یکدیگر، سرانجام تأثیر لازم را بگذارد».
غرب می‌خواهد شما را خفه کند!
نواب صفوی در پاره‌ای از سخنرانی‌هایش می‌گفت: «این علوم جدید که ما می‌خوانیم، جدید نیست، بلکه از ابتکارات مسلمانان است که غربیان، آن را به سرقت برده‌اند، سپس ما را بازیچه قرار داده و پای ما را به رقاص خانه‌ها، سینما‌ها و دیگر اماکن لهو و لعب بازکرده و سرانجام ما را به تباهی کشیده‌اند. به هوش بیایید و از خواب بیدار شوید. آگاه باشید که هر آنچه از غرب آمده است، الزاماً صحیح نیست. آگاه باشید که استدلال غرب، سست و نامفهوم است. غرب با کراوات، گردن‌های شما را بسته است! اگر در این مطلب با دقت توجه کنید، در می‌یابید که غرب می‌خواهد با آن، شما را به دار بکشد و خفه کند!»
دنیا همچون پشه
«فتحی یکن» رهبر سابق جماعت اسلامی لبنان می‌گوید: «یک شب در هتل قلعه در بیت المقدس، تا صبح پای صحبت نواب نشستم. شرکت کنندگان در کنفرانس هم تا طلوع فجر بیدار ماندند. در این لحظه که ما سرگرم گفتگو بودیم، صدای نواب، گاه بلند و گاه، آهسته به گوش می‌رسید. ناگهان بانگ الله اکبر مؤذن، در فضا طنین انداخت. گویی نوری از درون سکوت و تاریکی شب، شروع به درخشش کرد. تمام اعضای بدن نواب لرزید و به پشت تکان خورد. سپس آرام گرفت. سر به پایین انداخت و در خلسه‌ای فرو رفت که هرگز نظیر آن را ندیده بودم. با جان و دل ـ آن گونه که من تصور کردم ـ نه به زبان، گفته‌های مؤذن را تکرار می‌نمود. سپس سربلند کرد؛ گویی از دنیای دیگری بازگشته است. به چهره‌اش نگاه کردم. اشک از چشمانش سرازیر شده بود. پرسیدم: “نواب! چه شده است؟” در حالی که همچنان اثر معنوی خلسه در وجود وی بود، گفت: «ای برادر! به خدا سوگند، هر وقت صدای الله اکبر مؤذن به گوشم می‌رسد، احساس می‌کنم دنیا در جلو چشمانم آن چنان رنگ می‌بازد و بی‌ارزش می‌شود که گویی یک پشه کوچک است که می‌توانم آن را زیر پا له کنم و به راهم ادامه دهم. دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را نمی‌بینم و حس نمی‌کنم».
بخشی از وصیت‌نامه شهید نواب صفوی
سلام بر آخرین وصی و قائم آل محمد(عج)، پیشوای غایب جهان و بشر، وجود منزه، امام زمان، اعلی منزلت، والا پایگاه.
همانا دنیا از ما رو گردانده و آخرت به ما رو کرده است. آنچه از عمر ما گذشت و فانی شد، از دنیا بود و آنچه به سوی ما رو کرده و به سویش شتابان می‌رویم، آخرت است. پس بکوشید از ابناء این گذشته فانی نبوده، از ابناء آن آینده حتمی باشید و خود را برای آن سرای جاوید آماده نمایید. امیرالمؤمنین، وجود اقدس علی علیه السلام ـ که جهانی پر از عشق و معرفت خدا بود ـ از کمی توشه، دوری و هیبت این سفر می‌نالید. بیایید و از خواب خرگوشی برخیزید و بپرهیزید از اینکه به بازی آزمایشی دنیا، فریب خورده و آلوده شوید. بپرهیزید از اینکه تمام براهین استوار و آیات منیره خدا و حقایق نوربخش جهان را ـ که به‌ سوی خدا و معاد از راه انبیاء عظام و محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله رهبری می‌کنند ـ فراموش کنید.
آه، ای بشری که تاب مشقّات آسان و زودگذر دنیا را نداشته و در مصیبت کوچکی، متزلزل و عاجز گردیده، بی‌تاب می‌شوی! چگونه تن ناتوان و زبون را مهیای آن آتشی می‌کنی که از غضب قهار خدای آتش و آب مشتعل گردیده است؟
دیده هر عاقلی می‌بیند که محبت خدا از هر محبتی، شیرین‌تر و اطاعت فرمانش از اطاعت شیطان، شهوت و نفس گرامی‌تر و پرهیز از عذاب آینده جاویدی که انبیاء برای بدکاران وعده کرده‌اند، از پرهیز از معصیت‌های زود گذر دنیا عاقلانه‌تر و امید به رحمت، نعمت و لذت حتمی و بی‌آلام بهشت از امید به ذلت فانی، خیالی و احتمالی دنیا، پا برجاتر و استوارتر می‌باشد و گردانیدن عنان وفا، عاطفه، محبت و غیرت به سوی آفریننده عزیز، پروانه شمع محبت او گردیدن، در راهش سوختن و به دریای رحمت و لطفش پیوستن، سعادتی است که در خاطرها خطور نمی‌کند و در تصور اندیشه کنندگان نمی‌گنجد.
خواستم که دنیا را در برابر حقایق اسلام، تسلیم نموده اسلام و مسلمین جهان را از چنگال جهل، شهوت و ظلم، نجات داده و احکام منور اسلام را اجرا نموده، حیات نوینی با نشر اشعه معارف اسلام بر پیکر مردگان بشر امروز به یاری او ببخشم و حقیقت حیات انسانیت را جلوه‌گر سازم و البته باید همه اینها، مقدمه تحصیل رضای خدا بوده باشد؛ تا برای قلب، شفا و نور و برای آخرت، سرافرازی و سودی داشته باشد و الا هیچ.
منابع:
1) فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه؛ انتشارات اطلاعات.
2) شهید نواب صفوی و فداییان اسلام؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
3) روزنامه رسالت، تاریخ 2/11/87.
4) زندگی و مبارزه نواب صفوی؛ انتشارات اطلاعات.
5) پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران.
6) سایت رجا نیوز.
دوماهنامه امان شماره 27

 
مداحی های محرم