بهتان

پیامد دنیوی بهتان چیست؟

پاسخ:
امام سجّاد علیه‌السلام :
مَن رمی النّاسَ بِما فیهِم رَمَوهُ بِما لیسَ فیهِ .
هر کس به مردم عیبی را نسبت دهد که دارند ، مردم به او عیبی را که ندارد نسبت دهند .
بحار الأنوار : 78 / 160 / 21

پیامد می گساری

پیامد اخروی می گساری چیست؟

پاسخ:
پیامبر خدا صلی‌ الله ‌علیه و ‌آله و سلّم :
تَحْرُمُ الجنّةُ علی ثلاثةٍ : علی المَنّانِ ، وعلی المُغْتابِ ، وعلی مُدمِنِ الخَمرِ .
بهشت بر سه کس حرام است : منّت گذارنده (بر خدا) ، غیبت کننده و میگسار .
الزهد للحسین بن سعید : 9 / 17 منتخب میزان الحکمة : 108

پیامد دروغ

پیامد دروغ چیست؟

پاسخ:
پیامبر خدا صلی‌ الله ‌علیه و ‌آله و سلّم :
إنّ الکذبَ یَهدی إلَی الفُجورِ ، وإنّ الفُجورَ یَهدی إلَی النارِ .
دروغ به ناراستی و انحراف می‌کشاند و ناراستی و انحراف ، به آتش رهنمون می‌شود .
کنز العمّال : 8217

تفسیر آیه

معنای قول خداوند متعال در سوره‌ی مریم آیه‌ی 17: “… فأرسلنا الیها روحنا فتمثّل لها بشراً سوّیاً” چیست؟ توضیح کافی در مورد تمثل بفرمایید.

پاسخ:
مفهوم لغوی و اصطلاحی تمثل: “تمثل؛” یعنی پیش روی کسی ایستادن، تصور شدن چیزی برای کسی، مانند چیزی شدن، تصور کردن. منظور از “تمثل” در آیه فوق این است که: فرشته‌ی الاهی به صورت انسانی در آمد و در مقابل مریم متمثل شد و مریم تصور کرد که او سیرتاً و صورتاً انسان است. البته جبرئیل فقط از نظر صورت و شکل ظاهری مثل انسان بود، نه این که حقیقتاً و واقعاً انسان باشد؛ چرا که این معنا باعث انقلاب و دگرگونی در ذات او می‌شد و این غیر ممکن و محال است. در قرآن کریم تمثل فقط در آیه ی 17 سوره ی مریم آمده است، لیکن در روایات اسلامی و دیگر منابع، در موارد متعدد و به طور گسترده مطرح شده است؛ نظیر تمثل ابلیس و دنیا و مال و فرزند و اعمال انسان و نیز تمثل قرآن در بهشت و… . در رابطه با مسئله ی تمثل، شبهاتی ممکن است مطرح گردد که به سه شبهه و اشکال و پاسخ آنها اشاره می‌شود: 1. در جریان تمثل، احتمال خطای در ادراک می‌رود، لذا ملاک صدق ادراک مُدرِک چیست؟ پاسخ: ملاک صدق قضیه در قضایای ذهنیه، انطباق آن با نفس الامر قضیه است که آن اعم از وجود خارجی ملموس است. 2. آیا غیر از پیامبر (ص) و وصی او کسی می‌تواند ملک و جبرئیل را مشاهده کند و به عالم ملکوت راه یابد؟ پاسخ: از برخی آیات قرآن و منابع اسلامی استفاده می‌شود که انسان می‌تواند به عالم ملکوت راه یابد چرا که در آیه‌ی 185 سوره ی “اعراف” خداوند در مقام توبیخ و ترغیب و تحریض برآمده که چرا به عالم ملکوت و باطن دنیا نظر نمی‌کنند، به علاوه عرفا گویند: در انسان شایستگی و استعداد عروج به عالم شامخ ملکوت وجود دارد و تمثل جبرئیل برای حضرت مریم (ع)، نمونه‌ی بارز آن است؛ زیرا مریم نه “پیامبر” بود و نه “وصی” او، بلکه تنها یکی از اولیای خدا بود. 3. آیا بازگشت از عالم غیب به عالم دنیا و طبیعت، رجوع از کمال به نقص نیست و با نظریه‌ی حرکت جوهری ملاصدرا که در فلسفه مطرح است، منافات ندارد؟ پاسخ: زمانی بازگشت از عالم غیب به عالم دنیا محال است که موجودی که با حرکت جوهری کامل شده و به فعالیت و مطلوب رسیده، بخواهد آن کمالات را از دست بدهد و ضایع کند، لیکن در تمثل و نظیر آن (رجعت) این معنای محال، لازم نمی‌آید، بلکه آن موجود با حفظ تمام کمالات و سعه‌ی وجودی هویت خود در تمام عوالم، توجهی هم به عالم طبعیت و دنیا می‌نماید. نظیر تجّلی ذات حق تعالی و ظهور او برای انسان و جهان که مبدأ پیدایش و ایجاد آفرینش گردیده است.

 

چشم برزخی و چشم بصیرت چیست؟

پاسخ:
در کارهای مختلف زندگی و حالات معنوی، نخست باید به یک اصل کلی توجه کرد و آن (تعدیل انتظارات) است؛ به طوری که (آرمانی) فکر کنیم و (واقعی) عمل کنیم. اگر انتظارمان از خودمان زیاد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نیابیم، گرفتار سرخوردگی و عذاب وجدان می‌شویم.
نکته دوم حائز اهمیت، اصل صعود پلکانی و دور تصاعدی است و هیچ گاه نباید انتظار طی مراحل عالی را در مدت زمانی کوتاه داشته باشیم.

چشم برزخی‌
نزد اهل حکمت و عرفان، عالم برزخ، عالمی فراتر از عالم دنیاست و به هر مقدار که ما از دل‌بستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسی می‌یابیم. بنابر آن‌چه از روایات به دست می‌آید، اگر انسان سالک، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول، موفق شود، بیش از آن‌چه دیگران از جهت معنوی به دست می‌آورند، به دست خواهد آورد که از آن، به چشم برزخی تعبیر می‌شود و چنین کسی، (حقایق) را فراتر از (وقایع)، درک می ‌کند.
از پیامبر صلی الله ‌علیه‌ و آله نقل شده که خداوند فرمود: (اظهار دوستی نکرد؛ بنده من به چیزی دوست داشتنی‌تر از آن‌چه واجب کردم بر او و او با نوافل به سوی محبت من می‌آید؛ تا این‌که من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم، شنوایی او می‌باشم؛ آن گاه که می‌شنود و بینایی او می‌باشم؛ آن گاه که می‌بیند و زبان او می‌باشم؛ آن گاه که سخن می‌گوید و دست او می‌باشم؛ آن گاه که ضربه می‌زند و پای او می‌باشم؛ آن گاه که راه رود و هنگامی که به درگاه من دعا کند، اجابت می ‌کنم و اگر از من درخواست کند، به او می ‌دهم).1
خداوند، راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم علیه‌السلام، برای ملائکه بیان کرد؛ (انی جاعل فی الارض خلیفه). فرشتگان می‌دانستند که این موجود زمینی، فساد و خون‌ریزی خواهد داشت؛ ولی سجده آنها در برابر آدم علیه‌السلام، نشان داد که در پشت این فساد احتمالی و ظاهری، رازی بزرگ نهفته است و آن، مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند می‌باشد.
از این رو، از همان ابتدای خلقت، دو نیروی ظاهری و باطنی در درون انسان، صف‌آرایی کرده، سعی کردند تا قلب انسان را تسخیر کنند و برای این منظور، شیطان و نفس اماره، در مقابل پیامبران الهی و عقل قرار گرفتند. حال اگر این انسان، در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند، بر فرشتگان (که کاری جز خیر و نور نمی‌توانند انجام دهند)، برتری دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایی ما، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و یک ساعت تفکر در آفریده‌های خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، می‌تواند فکر آدمی را تصحیح کرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. این معرفت، همان (چشم دل) است که در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنی شخص با چشم حقیقت‌بین، به طبیعت و اطراف خود نگاه می‌کند؛ نعمتی که در درون همه انسان‌ها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه ‌های خاکی و طبیعی، چشم باطنی را ضعیف و کم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است که چشم حقیقت‌بین، فعال و احیاء می ‌شود. در روایاتی از حضرت علی علیه‌السلام، از معرفت و بصیرت، به عنوان (نور قلب)، (غایت فضایل)، (اصل هر خیر) و (گنج عظیم فناناپذیر)، یاد شده است.2
از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، (کم‌سخنی و گزیده‌گویی)، (ملازمت با حق)، (استقامت در دین)، (همنشینی با نیکان)، (عمل صالح)،
(مدارا با مردم)، (صدق و دوستی)، (ادب ورزیدن)، (عفت ورزیدن)، (عفو و گذشت کردن از مردم)، (تجاهل نسبت به خطاهای مردم)، (زهد ورزیدن در دنیا)، (موقع سکوت ذکر گفتن)، (اخلاص در عمل داشتن) و (جدال نکردن)، از نشانه‌های عقل و بصیرت شمرده شده‌اند.3 در قرآن مجید، چنین آمده است: (هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخیص بین حق و باطل) عطا می‌کند). این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت‌بین است، مؤمن را از مهلکه‌های گوناگون نجات داده، به سوی رستگاری رهنمون می‌کند.
نقطه آغازین چشم باطن‌بین، از همین مرحله می‌باشد؛ به طوری که با رعایت تقوا، آدمی بر اعضای بدن خود مسلط می‌شود؛ تا آن‌جا که طوری بر غضب خود مسلط می‌شود که بدون اراده، خشم او شعله‌ور نمی‌شود و دست و پای او به دیگران آسیب نمی‌رساند و طوری بر خواسته‌های نفسانی خود مسلط می‌شود که بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمی‌شود و حریم دیگران را نمی‌شکند و آن‌چنان بر چشم خود مسلط می‌شود که از هرگونه خیانت، دوری می‌کند و حتی گوش او به کنترل در می‌آید و هر صدایی را نمی‌شنود.
پس از مسلط شدن شخص بر اعضای بدنش، روح او، قدرت بیشتری پیدا می‌کند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش نیز حاکم می‌شود؛ به طوری که اراده او متمرکز می‌شود و بدون اراده، تصورات مختلف، به ذهن او نمی‌آید.
انسان سالک، با رعایت تقوای بیشتر، رفته رفته بر دیگر انسان‌ها نیز مسلط می‌شود؛ به طوری که با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار می‌گیرند و مبهوت او می‌شوند که از آن به (ابهت شخصیت) تعبیر می‌شود و سخن شخص سالک به گونه‌ای در مخاطب تأثیر می‌کند که سراسر وجود مخاطب را فرا می‌گیرد و از آن، به (نفوذ کلام) تعبیر می ‌شود.
در مرحله قوی‌تر، قدرت روح به حدی می‌رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص می‌دهد که از آن به چشم برزخی و نگاه باطن‌بین، تعبیر می‌شود. شخص سالک، همان طور که می‌تواند تصرف تکوینی در افراد انسانی داشته باشد، می‌تواند بر اجسام طبیعی هم تأثیرگذار باشد؛ مثلاً می‌تواند حرکت آب جاری را متوقف کند.
چشم دل، بر اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکی، کم سو شده، توان دیدن حقایق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) می‌باشد و این کار، به تدریج به دست می‌آید؛ چنانکه کند شدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادی بوده است. از طرف دیگر، حقایق زندگی نیز همان حقایق هستی و خلقت است که برای کشف آن حقایق، پیامبران الهی مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمایی می‌کنند، یکی از این حقایق، فانی بودن حیات دنیوی و کوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است که هر شخص عاقلی با اندک تأمل و دقتی آن را تأیید و تصدیق می‌نماید. شخص عاقل، این دنیای کوتاه مدت را بسان کشتزاری می‌داند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته، تا پس از کمال، آن را در دنیای دیگر برداشت کند. چنین شخصی، در سایه فرقان و بصیرت معنوی، آن دیدگاه و برداشت عرفی از زندگی و هدف‌های آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افکار و عقاید بی‌پایه، در وادی هلاکت نمی‌اندازد؛ زیرا تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بی‌اطلاع است - برای رسیدن به آن هدف بلند، کوتاه می‌داند. او از تمام لحظات عمرش، برای ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش می ‌کند.

برای آگاهی بیشتر، به کتاب انسان کامل، نوشته شهید مطهری مراجعه کنید.

پی نوشتها:
1. ر.ک: احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج 1، ص 291؛ کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 352.
2. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ص 41 - 42 و 52 - 55.
3. همان.

 
مداحی های محرم