امواج جمکران

 

بر درون سینه ام موجی تلاطم می کند

موج سرگردان خود را جانب قم می کند

می رود بر روی امواجی به سوی جمکران

ساحلی دیدم که هر امواج را گم می کند

پا نهادم در گلستانی، درون شوره زار

با قیام و سبحه دیدم آن چه مردم می کند

میهمانانش بدیدم صف کشیده تا کران

مائده از آسمان در نان گندم می کند

روبه روی بارگاهش قد کشیدم با وقار

بی زبان دیدم که آن وادی، تکلم می کند

نی در آن جا مرقدی دیدم نه صاحبخانه ای

ناگهان دیدم که مولایی تبسم می کند

محو رخسارش شدم چون عاشقی دیوانه وار

دیدم او دعوت، مرا در خانه خم می کند

جرعه ای از جام شمانش مرا مدهوش کرد

یک نظر دیدم که بر حالم ترحم می کند

دیدم آن جا هر یکی را مست از کروبیان

با حضور آب در خاکش تیمم می کند

آن چه رنجیده بدیده جزو اسرار است و بس

باک نیست هر کس که می گوید توهم می کند

 

بیعت با امام موعود(عج)

روز نهم ربیع الاول، سال روز شروع امامت منجی عالم بشریت، موعود انبیاء، پایان بخش طومار حاکمیت طاغوت و برقرار کننده حکومت عدل الهی در سرتاسر زمین است. از این رو مناسب است که در این زمینه، چند کلمه ای با هم به گفتگو بنشینیم.

1- خداوند برای انسان، هدفی متعالی و بلند مرتبه در نظر گرفته است. رسیدن به این هدف والا که همان مقام قرب الهی است فقط در مسیر عبودیت و بندگی خدا ممکن پذیر می باشد: «یا ایتها النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ* ارْجِعِی إِلیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً* فَادْخُلیِ فیِ عِبَادِی* وَ ادْخُلیِ جَنَّتیِ».1

2- انسان برای رسیدن به این مقام بلند و هدف برتر، نیازمند راهنمایی و راهبری حجت های الهی است. از این رو، خداوند، پیشوایان آسمانی را برای دستگیری مردم در این مسیر فرستاد؛ تا هم هدف را به آنان یادآور شوند و هم راه را در قالب شریعت و دین برای آنان معرفی و تبیین کنند. پیامبران؛ هدف را برای مردم بیان کردند: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت ؛ ما در هر امتی، رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید».2

آنان وظیفه داشتند علاوه بر معرفی راه و هدف، آن را برای مردم، به روشنی تبیین و تفسیر کنند: «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون؛ همان گونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمی دانستید، به شما یاد دهد ».3 و به آنان بگویند که سرانجامِ خوش و نیک فقط در سایه اطاعت از خدا و رسول، امکان دارد: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلیماً».4

3- آخرین پیام آور آسمانی، حضرت محمد(ص) از طرف خداوند، مبعوث به رسالت شد: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیْ ء عَلیما»5 و خداوند با او قرآن را نازل کرد تا راهنمای همه مردم جهان باشد: « تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلیَ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»6 و آن را معجزه جاوید او قرار داد «لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینْ ِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید».7

4- از تعابیر قرآنی استفاده می شود عهد امامت، غیر از مقام نبوت و بالاتر از آن بوده و به برخی از انبیاء عنایت شده است: «وَ إِذِ ابْتَلیَ اِبْرَاهیمَ رَبُّهُ بِکلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنیّ ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتیِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین ؛ (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم» ابراهیم(ع) عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».8

5- مقام نبوت و رسالت، مقام ابلاغ وحی و معرفی راه سعادت است. انبیا و رسولان الهی فقط وظیفه داشتند تا مسیر بندگی را در قالب دین، برای مردم تبیین کنند؛ خواه مردم آن را بپذیرند و به کار ببندند، و یا رد کنند و به مخالفت بپردازند: «قُلْ أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبین؛ بگو: «خدا را اطاعت کنید و از پیامبرش فرمان برید و اگر سرپیچی نمایید، پیامبر، مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد؛ و بر پیامبر، چیزی جز رساندن آشکار (پیام الهی) نیست».

اما مقام امامت، مقام رهبری و راهبری و اجرای دین در زندگی مردم است؛ و این، زمانی امکان دارد که مردم، امامت و رهبری امام را بخواهند و با پذیرش حاکمیت و سرپرستی او، راه را برای برقراری امامت حجت آسمانی هموار کنند.

بنابراین، مردم در بعثت انبیاء و ارسال رسولان و ابلاغ وحی، نقشی ندارند، یعنی شرط آمدن پیامبر و بیان پیام الهی، خواست و پذیرش مردم نیست؛ ولی برای تحقق رهبری حجت خدا و امامت در جامعه که بخشی از وظایف امام است مردم، نقش تعیین کننده دارند؛ یعنی اگر مردم نخواهند، امام نمی تواند در جامعه نقش حکومتی خود را ایفا کند.

6- همراهی و یاری امام و پذیرش مردمی، به دو شرط اساسی وابسته است:

الف) شناخت امام هم به صورت معرفت شخص امام و هم معرفت نسبت به شخصیت و مقام و منزلت او در جهان هستی و نزد خدا؛

ب) بیعت با امام و زمینه سازی برای حضور ایشان یعنی تعهد به این که او را یاری کنند، اوامرش را انجام دهند و برای هرگونه فداکاری در راه امام و اوامر او آماده باشند.

نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام به روشنی نقش مردم را در برقراری رهبری جامعه توسط امام، نشان می دهد. عده زیادی از مردم مدینه، با آگاهی از دین اسلام، به آن گرویدند. سپس گروهی از آنان در مراسم حج شرکت کرده و در «عقبه منی» با پیامبر بیعت کرده و مراتب یاری خود را از پیامبر و فداکاری در راه او اعلام کردند. پس از آنکه آمادگی شهر مدینه را برای حضور پیامبر، به ایشان، خبر دادند، مردم مدینه با شنیدن خبر هجرت ایشان، خود را برای استقبال از آن بزرگوار آماده نمودند.

با رحلت پیامبر و کوتاهی مردم، رهبری حکومت از امام علی(ع) گرفته شد و ایشان، 25 سال خانه نشین شدند. امام حسن(ع) نیز مجبور به صلح با معاویه شد و امام حسین(ع) در کربلا همراه یاران باوفایش به شهادت رسید. سایر امامان بزرگوارb نیز تحت شدیدترین فشارهای حکومت ظالم و فاسد بنی امیه و بنی عباس قرار گرفتند تا در نهایت، غیبت آخرین حجت الهی اتفاق افتاد و امام مهدی(عج) از دیده ها پنهان شد.

اکنون که با جایگاه مردم در برقراری حکومت آشنا شدیم، مناسب است با دقت بیشتری به فرازهایی از دعای «عهد»10 توجه کنیم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا؛ خداوندا! من در صبح امروز و تا زمانی که زنده ام، عهد و پیمان خود را با امام خویش تجدید می کنم، و بیعت او را به گردن می گیرم و هیچ گاه آن را از نظر دور نمی دارم و از یاد نمی برم».

این بیعت لوازمی دارد که با انجام آنها، بیعت، معنا و مفهوم پیدا می کند:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه؛ خداوندا! مرا از یاوران و مدافعین او و کسانی که سعی در انجام مقاصد او دارند و نیز از پشتیبان های وی و کسانی که در انجام اراده حضرتش سبقت گرفته اند و آنان که در رکابش شهید می شوند قرار ده».

با دقت در این فراز، با لوازم بیعت واقعی آشنا می شویم: یاری امام در تحقق اهدافش، دفاع از او و حریم و حرمتش، سرعت داشتن در برآوردن خواسته هایش، سبقت گرفتن از دیگران در امتثال خواسته اش، آمادگی هرگونه فداکاری تا مقام جانفشانی و نثار خون در برابرش.

روز نهم ربیع الاول که سال روز امامت حضرت مهدی(عج) است، این نوید را دارد که آخرین حجت الهی و مصلح عالم بشریت، به مقام امامت رسیده است؛ و اگر ما آماده پذیرش و یاری امام باشیم، پرچم عدل الهی ایشان به اهتزاز در خواهد آمد و با ظهور آن بزرگوار، حکومت در اختیار صاحبش قرار گرفته و دوران سبز زندگی انسانی برای عموم انسانها تحقق می یابد.

*. استاد و پژوهشگر مباحث مهدویت.

1. سوره فجر/27-30.

2. سوره نحل/36.

3. سوره بقره/151.

4. سوره فتح/17.

5. سوره احزاب/40.

6. سوره فرقان/1.

7. سوره فصلت/42.

8. سوره بقره/124.

9. سوره نور/54.

10. در مفاتیح الجنان از امام صادق(ع) نقل شده است که هر کس آن را چهل صبح بخواند از یاران قائم(عج) خواهد بود.

 

زن بی گناه

بشار مکاری می گوید : در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود :

ـ بشار! بنشین با ما خرما بخور .

 عرض کردم :

 ـ فدایت شوم! در راه که می آمدم منظره ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی توانم از ناراحتی چیزی بخورم

فرمود : ـ در راه چه مشاهده کردی؟ ـ من از راه می آمدم که دیدم که یکی از ماءمورین، زنی را می زند و او را به سوی زندان می برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید !

 ـ مگر آن زن چه کرده بود؟

ـ مردم می گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت : لعن الله ظالمیک یا فاطمة (1)

امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد .

فرمود : 

ـ بشار! برخیز برویم مسجد سهله برای نجات آن زن دعا کنیم.کسی را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. بشار گوید :وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود :

 

ـ حرکت کن برویم!

 او را آزاد کردند !  از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد : او را آزاد کردند.

 امام پرسید :

چگونه آزاد شد؟

ـ مرد: نمی دانم ولی هنگامی که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، پیش سلطان آوردند. وی از زن پرسید : چه کردی که تو را ماءمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد .

حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولی او قبول نکرد، حاکم گفت :  ما را حلال کن، این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولی آزاد شد .

حضرت فرمود : آن دویست درهم را نگرفت؟

عرض کردم : نه، به خدا قسم! امام صادق علیه السلام فرمود :

 بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. سلام مرا نیز به وی برسانید .

وقتی که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم، با خوشحالی پرسید :

امام به من سلام رساند؟

 گفتم : بلی!

زن از شادی افتاد و غش کرد. به هوش آمد دوباره گفت : آیا امام به من سلام رساند؟

ـ بلي!

 

 

و سه مرتبه این سؤ ال و جواب تکرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت .

پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می گریستند برایش دعا کردند (2)

ــــــــــــــــــــ

پی نوشت

1ـ خدا ستمكاران تو را لعنت كند اى فاطمه

 2 ـ بحار، ج 100، ص 441  

منبع : داستانهاى بحارالانوار، محمود ناصرى

 

خواستگاري اجباري

انتخاب همسر حق انسان است. نباید به شخصی که هیچ علاقه ای به وجود ندارد به اجبار دیگران جواب مثبت داد .

این که می گویند علاقه بعد از ازدواج ایجاد می شود همیشه صحیح نیست. این جمله زمانی صحیح است که اقدام بر ازدواج براساس ملاک ها و معیارهای اصلی ازدواج شکل گرفته باشد؛ یعنی، اگر طرفین براساس ملاک های مذهب و دینداری، تناسب های فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی و سنی، و. .. تصمیم به ازدواج گرفته باشند اگرچه در مراحل اولیه چه بسا نگرانی و ابهامی باشد اما در ادامه زندگی رضایت بخشی خواهند داشت .

اما اگر ازدواج بر اساس تحمیل و اجبار دیگران باشد و ملاک های یاد شده در طرف مقابل وجود نداشته باشد نه تنها علاقه ای بعد از ازدواج شکل نمی گیرد بلکه دچار آسیب های ازدواج تحمیلی خواهند شد .

امروزه یکی از معضلات اجتماعی، ازدواج های اجباری و ناخواسته است که حق مشروع و گزینش همسر را از دختران سلب می نماید. این آسیب کم و بیش در مناطق گوناگون جهان وجود دارد. این پدیده شوم منحصر به کشورهای جهان سوم نیست و در کشورهای پیشرفته و صنعتی هم گزارش شده

 است. مقصود از «ازدواج اجباری » پیوند زناشویی رسمی است که در آن رضایت و اراده زوجین یا یکی از آنان نادیده انگاشته شود و برای برقراری این پیوند، از انواع فشارهای روانی اطرافیان استفاده گردد. ازدواجی که باید بر پایه عشق، اخلاق، محبت و درک متقابل شکل گیرد تا بتواند جوانه های خوش بختی را به همراه آورد، اکراه و اجبار در همسرگزینی این پیوند مقدّس را به صورت یک کابوس وحشتناک در می آورد و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را با آسیب های جدّی مواجه می سازد . آسیب و عوارض منفی این گونه ازدواج ها بر سلامت جسمی و روحی پسر و دختر تأثیر منفی بر جای می گذارد .

از دست دادن امید به زندگی، فقدان تصویری موفقیت آمیز برای زندگی خود و فرزندان یکی دیگر از اختلالات عاطفی و روانی ازدواج های تحمیلی به شمار می رود. مجموعه این فشارهای روانی ایجاد هرگونه ابتکار، طراوت و نشاط را در محیط خانه از بین می برد و افسردگی، پرخاشگری و دل سردی از زندگی را به همراه می آورد. آسیب دیگر مربوط به روابط خانوادگی است که در نتیجه آن می توان به سست شدن بنیان خانواده، طلاق، فرار از خانه، سوء ظن، فقدان تفاهم بین زوجین، و. .. اشاره نمود .

از طرف دیگر باید توجه داشت باشیم که بحث های قضا و قدر را نباید با تفکرات مردم عوام آلوده کنیم و چنین گمان کنیم که ما از خود هیچ اختیاری نداریم و حق تصمیم گیری نداریم. در دین اسلام تأکید زیادی به تفکر، تعقل و تدبیر شده است. مصلحت آن است که با توجه به اختیاری که خداوند در وجود ما قرار داده و براساس تفکر و مشورت با صاحبان تجربه، طرف مقابل را گزینش کنیم و 

قضا و قدر هم در همین راستاست. نه آن که بدون تکیه بر اختیار توانایی انتخاب گری منتظر باشیم هر چه پیش آید بر ما تحمیل شود .

بنابراین اگر تحقیق کافی انجام شد و طی جلسات خواستگاری و گفتگوهای متعارف بین دختر و پسر معلوم شد فرد مورد نظر دارای شایستگی های ایمانی و اخلاقی و نیز تناسب های مختلف لازم در ازدواج، می باشد می توان به وی پاسخ مثبت داد و علاقه و محبتی که در زندگی مشترک لازم است پس از ازدواح حاصل می شود ولی اگر در تحقیق و گفتگوهای جلسات خواستگاری هیچ نقطه مثبتی یافت نشد یا تناسب و توافقی که شرط مهم موفقیت در ازدواج است مشاهده نشد نمی توان گفت پس از ازدواج علاقه ایجاد می شود و باید به این تقاضا پاسخ منفی داد و این از لوازم اختیار و آزادی در انتخاب است .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع : پرسشها و پاسخهای دانشجویی؛ دفتر: 47 (خواستگاری)، ص: 28

 

 

حکومت مهدوی و گسترش رحمت محمدی

در آن هنگام که خداوند رحیم، بهترین انسان تمام تاریخ را به رسالت مبعوث نمود، فلسفه رسالتش را اینگونه تبیین فرمود که: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ؛1 ما تو را به رسالت برنگزیدیم مگر برای رحمت بر جهانیان». حضرت محمد(صلي الله عليه وآله و سلم )، نیز تمام مأموریتش را بر پایه رحمت فراگیر بر تمام عالمیان قرار داد و مهر و قهر او در تمام مدت پیامبریش، جلوه هایی از نگاه رحیمانه او بر انسان بود .

آن وجود آسمانی و مقدس، تمام تلاش خویش را برای گسترش رحمت و مهربانی در سراسر دنیا، به کار برد؛ و اگرچه دشمنی و کینه توزی های دشمنان و جهل مردمان، مانع از تحقق جهانی آن شد، ولی این مأموریت بر زمین نماند. ائمه معصوم(علیهم السلام)، نیز یکی پس از دیگری، در این جهت سعی و کوشش بی نظیری نمودند و البته اشاعه کامل آن توسط فرزند امام حسن عسکری(عليه السلام )، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  بشارت داده شده است:

«اُکمِل ذلک بِابْنِه م ح م د رحمةً لِلعالمَین».2 خداوند متعال در تعظیم مقام حضرت ختمی مرتبت(صلي الله عليه وآله وسلم )، فرمود: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة؛3 به درستی که رسول خدا برای شما الگوی خوبی است» و همگان را به تأسی از پیغمبر اسلام فرا خواند. یک جلوه آن، پیروی از صفت مهربانی و رأفت پیامبر عظیم الشأن است. فرزندان معصوم و امامان پس از وی، سزاوارترین افراد به تأسی به این ویژگی رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم )، بودند؛ از این جهت، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

نیز بهترین نمونه کسانی است که به صورت کامل در این خصلت به حضرتش اقتدا نموده اند ؛ به گونه ای که خود، مظهر صفت رحمة للعالمین گشته و گسترة رحمت وی در عصر غیبت و به ویژه در زمانه ظهور، جهان شمول خواهد بود، چنانکه در زیارت آل یاسین، خطاب به ایشان میخوانیم: السلام علیک ایها الرّحمةُ الواسعة . » 4 اگر او در زمانه غیبت و غربت، دستان پر مهر و آغوش گرمش همچون پدری دلسوز، برای همگان گسترده است، در هنگامه ظهور که اسباب و ابزار در اختیارش قرار خواهد گرفت، وسعت رحمتش چقدر خواهد بود؟

آن امام غائب از نظر،کسی است که «همچون رسول الله(ص)، عمل خوهد نمود»5 و با خُلق و خوی محمدی، چنان با جهانیان برخورد می کند که به فرمایش حضرت رسول ( صلي الله و عليه و آله و سلم )، «مردم مثل زنبور هایی که پیرامون امیر خود هستند گردا گرد او خواهند بود . » 6

و این شتاب مردم به سوی آن امام همام، خود، دلیل وسعت مهربانی وی است. چنانکه در وصف او آمده: «المهدیٌّ جوادٌ بالمالِ، رحیمٌ بِالمساکِینَ».7

در قسمتی از بیان نورانی امام رضا(عليه السلام  )که دربارة ویژگی های ممتاز امامان معصوم صادر شده چنین سخن رفته است

 

که: «امام، ابری است بارنده؛ بارانی است سرشار؛ آفتابی است فروزان و آسمانی است سایه بخش او زمینی گسترده، چشمه و برکه ای جوشنده و باغی پر محصول است. امام، انیس، همراه، پدری مهربان، برادری دلسوز و همچون مادری است خوش سلوک با فرزند کوچکش؛ که در پیشامدهای بد، پناهگاه بندگان خواهد بود».8

این بشارتها، نویدی است بر آنکه در روزی که آن روز، دیر نباشد فرزند رسول اکرم(ص)، که هم نام اوست، وصف «رحمةللعالمین» وی را به تمام و کمال، بر سراسر جهان، گسترده خواهد کرد و عطر دل انگیز رحمت محمدی را به شامه همه عالمیان خواهد رساند .

ــــــــــــــــــــــــ

انبیا/7.1

کافی، ج1، ص527.2

احزاب/21. 3

بحار الانوار، ج53، ص171.4

غیبت نعمانی، ص230.5

العدد القویة، ص90.6

بشارة المصطفی، ص207.7

کافی، ج2، ص123.8

rasekhoon.net