زندگینامه مختصر آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی

زندگینامه مختصر آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی
 
1- إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ‏ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ‏(1)
 
حدود صد سال پیش، در دوم شهریور ۱۲۹۵، خدا پسر دیگری به کربلایی محمود عنایت کرد. کربلایی محمود از آمدن فرزند چهارم خود، بسیار خوشحال بود. پیش از این هم خدا به او یک محمدتقی داده بود، ولی زود گرفت. این بار امید داشت که فرزندش بماند و مایه افتخارش شود. هنوز شانزده ماه از آن شب شیرین تابستانی نگذشته بود که رحلت مادر محمدتقی کامش را سخت تلخ کرد؛ تلخی از دست ‌دادن همسر و غم یتیم شدن طفل نورسیده. این‌گونه بود که محمدتقی ، خیلی زود یتیم شد و چیزی از مادر در خاطرش نماند. سال‌ها بعد تعریف کرد که خواب مادر را دیده، ولی مادر چهره از او پوشانده است. پرسیدند: «آخر برای چه صورتش را پوشانده، مگر شما نامحرم بودید؟». جواب داد: «شاید نمی‌خواسته دوباره محبت مادر و فرزندی در دل من زنده شود».
 
 
٢- إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ(2)
 
هنوز هفت ساله نشده بود که کربلایی محمود او را به مکتب‌خانه فرستاد. استاد مکتب‌خانه می‌دید که محمدتقی خیلی خوش‌استعداد است و سبک‌سری‌های بچه‌گانه‌ هم ندارد. به کربلایی محمود گفت که اجازه دهد محمدتقی درس را ادامه دهد. کربلایی محمود هم که نمی‌خواست آنچه را خدا به او ارزانی کرده تباه کند، فرزند دوازده ساله‌اش را به حوزه فومن فرستاد.
 
استعدادش همواره توجه‌ها را جلب می‌کرد. آیت‌الله سعیدی وقتی آن استعداد را در او دید، به پدر گفت: «او را به عراق بفرست. بگذار آنجا درس بخواند». برای کربلایی خیلی سخت بود که دردانه‌اش را به فرسنگ‌ها دورتر از خانه و کاشانه‌اش بفرستد، ولی باز هم برای اینکه آنچه خدا به او ارزانی داشته، تباه نشود، این سختی را به جان خرید.
 
طلبه جوان، در نزد اساتید خوش درخشید، نبوغ او در چشم اساتید نمودار بود. تلاش او هم عجیب بود. تا آنجا که حتی در سخت‌ترین مریضی‌ها هم حاضر به ترک کلاس درس نبود. روزی از شدت مریضی توان شرکت در کلاس نداشت، ولی با خود فکر کرد که داخل کلاس می‌نشینم و حرف‌های استاد را در ذهن ضبط می‌کنم، ولی درباره آن فکر نمی‌کنم؛ وقتی خوب شدم، آنها را مرور می‌کنم و روی آن فکر می‌کنم.
 
حافظه قوی، فهم نیکو، همت و پشتکار والا و تقوای مثال‌زدنی دست به دست هم داد تا محمدتقی بهجت، پس از سال‌ها بهره‌مندی از عالمان بسیار بزرگی چون آیت‌الله نایینی، آیت‌الله غروی اصفهانی و آیت‌الله شیرازی، عالم دین شود و فقیه در علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام.
 
 
٣- وَ كَذَلِكَ لَا تَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ(3)
 
هرچند همه آن بزرگان و اساتید اهل عمل و کرامت بودند و هر یک از استوانه‌های تقوا به‌شمار می‌آمدند، ولی آقا سید محمدحسن الهی کسی را به او نشان داد که وصف‌شدنی نبود. شیخ محمدتقی هم که در فرصت‌شناسی ممتاز بود، سفت و سخت دست به دامان او شد و برای سیروسلوک و کسب معارف توحیدی، زانوی ادب و تواضع در محضر آن ولی الهی، حضرت آیت‌الله سید علی قاضی قدس‌سره زد؛ بزرگ‌مردی که تنها اولیای الهی او را شناختند و قیمت مجالسش را امثال آیت‌الله بهجت دانستند. می‌فرمود: «یک‌بار درس ایشان را تقویم (قیمت‌گذاری) کردم که ببینم چقدر می‌ارزد. آن موقع یک کوچه در نجف بود به‌ نام کوچه صدتومانی. آن کوچه صد تومان پولش بود. صد تومان خیلی بود. سی کیلو برنج هشت قران بود. دیدم برای یک جلسه ایشان صد هزار تومان هم کم است!»
 
 
۴- وَسَيَأْتِي زَمَانٌ تَكُونُ بَلْدَةُ قُمَ‏ وَأَهْلُهَا حُجَّةًعَلَى الْخَلَائِقِ وَ ذَلِكَ فِي زَمَانِ غَيْبَةِ قَائِمِنَا إِلَى ظُهُورِه‏(4)
 
سال ۱۳۲۴ بود. شانزده سال می‌شد که طلبه جوان و فاضل، از دیار خود کوچ کرده بود. شیخ محمدتقی تصمیم گرفت که سری به زادگاه خود بزند. قصد ماندن نداشت؛ چراکه دوری از آن بهشت و هم‌نشینان بهشتی‌اش کار آسانی نبود. وقتی به ایران آمد، خواهرش، همان که برایش مادری کرده بود، به او گفت: «دیگر وقت ازدواج شماست». حرف حساب می‌زد. او هم پذیرفت.
 
حالا وقت برگشتن شده، ولی تقدیر چیز دیگری است. در طول این مدت که در ایران بود، خبر وفات اساتید یک‌به‌یک به او می‌رسید تا آنکه از رفتن دلسرد شد و در قم  مقیم شد، در جوار حرم نورانی بنت موسی‌بن‌جعفر علیهاالسلام.
 
شهر قم، برای آنان که از جوار امیرمؤمنان دور مانده بودند، ملجأ و مأوایی بود و با برپایی مجالس پررونق درسی، به‌ویژه درس حضرت آیت‌الله بروجردی قدس‌سره، رفته‌رفته از حوزه نجف پیشی می‌گرفت.
 
 
۵- مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ(5)
 
از همان سال اول تا آخرین سال‌های زندگی مبارکش، اگر کسی اوایل طلوع آفتاب به حرم می‌رفت، آقا را در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام می‌دید. حدود یک ساعت روی پا می‌ایستاد و زیارت می‌کرد، وقتی اطرافیان حسابی خسته می‌شدند و این پا و آن پا می‌کردند، تازه می‌آمد و گوشه‌ای پیدا می‌کرد و می‌نشست و باز هم مشغول بقیه اعمال و زیارات می‌شد. آنجا را حرم تمام اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دانست و همه را زیارت می‌کرد. امین‌الله می‌خواند، جامعه کبیره می‌خواند…
 
۶- أَلْفَ حِجَّةٍ وَ أَلْفَ حِجَّةٍ لِمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ(6)
 
تابستان‌ها که درس‌های حوزه تعطیل می‌شد راهی دیار امام رئوف علیه‌السلام می‌شد. آنجا هم زیارتش مفصل‌تر بود و هم نشاطش بیشتر.
در حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام حال عجیبی داشت. خاکسار بود. اطرافیان می‌دیدند که حتی در اواخر عمر، وقتی جلوی در رواق می‌رسد، با زحمت قامت رنجورش را خم می‌کند و زانو می‌زند و عتبه را می‌بوسد؛ با آنکه مرجع شیعیان بود و آوازه‌اش در همه‌جا پیچیده بود. اظهار تضرع در مقابل اهل‌بیت را دوست داشت و اگر این صفت را در دیگران هم می‌دید، تعریف می‌کرد. می‌فرمود: «مرحوم دربندى به ایشان [شیخ انصاری] گفت: آقا، كار شما براى مردم حجّت است، وقتى به حرم مى‌‌روى، ضريح حرم حضرت ابوالفضل عليه‌السلام را ببوس. شيخ در جواب فرمود: عَتبه درب را مى‌بوسم كه گرد و خاک پاى زوّار است.»
 
٧-… مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ‏(7)
 
علمای قم وقتی شنیدند شاگرد آیت‌الله غروی اصفهانی (کمپانی) به قم آمده و محفل درسی برپا کرده، راهی آن محفل شدند. همه‌شان می‌دانستند که آیت‌الله غروی، در علم اصول صاحب سبک است، اما دیدند که شاگرد، خودش هم استاد است و صاحب سبک.
آقا بسیار مجمل و مختصر تدریس می‌کرد و با رمز و اشاره سخن می‌گفت و مباحثش هم بسیار سنگین بود. شاگردها می‌گویند:‌ «درس ایشان به درد هر کسی نمی‌خورد. آنهایی استفاده می‌کردند که کاملاً به مباحث فقهی و اصولی احاطه داشتند و حداقل یک دوره درسی نزد دیگران دیده بودند».
اما این جلسات فقط به بیان «فقه» و «اصول» نمی‌گذشت. توجه به نیازهای مخاطبان، بحث را به سخنان متفرقه می‌کشانید. مانند طبیبی حاذق، مطالبی را می‌گفت که علاج درد مستمعین باشد. آن جمله‌های کوتاه و ساده، راه‌های طولانی و سخت را برای خیلی‌ها هموار کرده بود. سخنانش، وسعت علمی‌اش را نشان می‌داد. از تاریخ می‌گفت، از حکمت، از عبرت‌هایی که باید از اتفاق‌های معاصر بگیرند و گاهی هم پند می‌داد. پندهای آقا خیلی کوتاه بود، اما عجیب انسان را تکان می‌داد. گاهی بعضی از غیرطلبه‌ها هم می‌آمدند تا آن نکته‌های نغز را از لابه‌لای کلمات بشنوند. هم از دیدن آقا بهره می‌بردند و هم از شنیدن کلماتش.
 
٨- إِنَّ الْمَغْبُوطَ مَنْ أَنْفَذَ عُمُرَهُ فِي طَاعَةِ رَبِّهِ(8)
 
آقا اهل عمل بود؛ به همین دلیل هم بود که سخنان اندکش بسیار به دل می‌نشست. نمازهای باصفایش برای همه دل‌نشین بود و همه را جذب می‌کرد. مسجدی‌ها می‌دیدند که آقا چقدر به نماز اهمیت می‌دهد و بعد از نماز هم می‌نشیند و تعقیبات مفصلی به‌جا می‌آورد، تعقیباتی که به هیچ‌وجه حاضر نبود از آنها بگذرد، اما شاید همه نمی‌دانستند که این بخش اندکی از عبادت‌های اوست. عبادت‌های آیت‌الله بهجت از حدود دو ساعت به اذان صبح آغاز می‌شد و تقریباً تا پنج ساعت بعد که از حرم برمی‌گشت، ادامه می‌یافت. بقیه روز هم اکثراً به عبادت می‌گذشت تا آن لحظه آخر که در رختخواب می‌رفت هم اگر نگاهش می‌کردی، می‌دیدی که لب‌هایش تکان می‌خورد. عجیب بود که با این همه وقتی که برای عبادت می‌گذاشت، از تدریس و رسیدگی به امور مردم و خانواده و … باز نمی‌ماند. می‌گفت:‌ «برای من به تجربه معلوم شده که اگر از عبادات کم نشود، درسی که نیاز به یک ساعت مطالعه دارد، برای من با ده دقیقه تمام می‌شود».
نمی‌خواست یک ثانیه را هم هدر دهد. این‌گونه بود که همه حسرتش را می‌خوردند.
 
٩- فِي السَّهْلِ يَنْبُتُ الزَّرْعُ لَا فِي الْجَبَل(9)
 
از سال هفتادوچهار که رسماً مرجعیت آیت‌الله بهجت را اعلام کردند، رفته‌رفته مقلدانش بیشتر می‌شد.پیری و بیماری بدنش را رنجور و خسته کرده بود، ولی با همه اینها روی گشاده و اخلاق نیکویش، از یادت می‌برد که او مرجع تقلید جهان تشیع است و بیش از نود سال سن دارد و چند جور مریضی. آن رنج‌ها را به جان می‌خرید و با صبر و حوصله با اطرافیان برخورد می‌نمود؛ حتی با آنهایی که خلاف ادب رفتار می‌کردند. اگر شخص آشنایی التماس دعا می‌گفت،‌ تا مدت‌ها بعد آقا از او سؤال می‌کرد که مشکلش حل شده یا نه.
آن‌قدر صمیمی بود که فکر می‌کردی، نزدیک‌ترین شخص به آقا هستی، ولی گویا همه اطرافیان همین تصور را داشتند!
 
١٠- بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِه‏(10)
 
جمعه بیست‌وپنجم اردیبهشت آخرین روضه‌ آقا بود و آخرین باری بود که دیوارهای مسجد، آقا را می‌دیدند. گویا زمین مسجد می‌فهمید که قدم‌های آقا سبک شده است و میل رفتن دارد. مسجد بغض کرده بود. زمین تنگ شده بود و آسمان سنگین بود، ولی ما بی‌خبر.
 
شاید همان روز بود که به همسرش گفت: «فلانی را در فومن می‌شناختی؟ این شعر را می‌خواند: «یاران و برادران مرا یاد کنید/ رفتم سفری که آمدن نیست مرا.»
روز بیست‌وششم هم می‌خواست به درس برود، آماده شده بود، ولی ناگهان تصمیمش عوض شد و برگشت تا مسجد و محراب همچنان بغض‌آلود باقی بماند. وقت رفتن نزدیک می‌شد، ولی ما بی‌خبر.
 
روز بیست‌وهفتم اردیبهشت ۱۳۸۸ روز رفتن بود، ولی باز هم ما بی‌خبر؛ آخر در روز پایانی هم چیزی از آرامش همیشگی‌اش کم نشد، تا آنجا که حتی نزدیک‌ترین افراد هم گمان نمی‌کردند این لحظه‌های آخر است. نماز صبح را نشسته خواند. فرزند دید که حال پدر تعریفی ندارد. با دکتر تماس گرفت و او هم آمد، ولی حتی دکتر هم گمان نمی‌کرد که این لحظه‌ها، لحظه‌های آخر است. قرار شد که آقا را به بیمارستان ببرند. هوا ابری شده بود. رعد و برق می‌زد. بغض آسمان ترکیده بود.
 
هوا که صاف شد، فرزند بالای سر پدر آمد تا او را آماده رفتن کند، ولی پدر زودتر رفته بود.
 
 
پی نوشت ها:
1) همانا اجر و پاداش بزرگ همراه با بلا و سختی بزرگ است. و خدا هیچ گروهی را دوست ندارد، مگر آن که ایشان را گرفتار بلا می‌کند.
 
2) آنگاه که خدا خیر بنده‌ای را بخواهد، او را دین‌شناس می‌گرداند.
 
3) و همین‌طور [که نمی‌توانی خدا و اهل‌بیت را بشناسی] نمی‌توانی بر صفت و ویژگی مؤمن نیز آگاه شوی.
 
4) و زمانی خواهد آمد که شهر قم و ساکنان آن، حجت بر مخلوقات می‌شوند [و با نشر معارف دین، حجت را بر همگان تمام می‌کنند] و این امر در زمان غیبت قائم ماست تا روز ظهورش. 
 
5) هر کس او [فاطمه معصومه علیهاالسلام] را زیارت کند، درحالی‌که حق او را می‌شناسد، بهشت برای اوست.
 
6) هزار حج و هزار عمره برای کسی نوشته می‌شود که او [امام رضا علیه‌السلام] را زیارت کند، درحالی‌که حق او را می‌شناسد.
 
7) [با کسی مجالست کنید که] دیدار او خدا را به یادتان می‌آورد و گفتار او علمتان را می‌افزاید.
 
8) و آنکه همه غبطه‌اش را می‌خورند، کسی است که عمرش را در طاعت پروردگارش گذرانده باشد.
 
9) در زمین نرم و هموار گیاه می‌روید، نه در [زمین سختِ] کوه.
 
10) پس از آنکه بنده مؤمن از دنیا می‌رود ملائکه و جایهایی که در زمین بر روی آن خدا را عبادت می‌کرد، و همچنین درهای آسمان که اعمالش از آن به بالا صعود می‌کرد، بر او می‌گریند.

پاسخ به چند شبهه و سوال درباره ظهور امام عصر(عج)/ منظور از یاران خراسانی، ایرانی‌ها هستند؟!

علائم حتمی ظهور

در شماره قبل از علائم حتمی ظهور به «یمانی» پرداختیم. اما شبهاتی برای مخاطبان پیش آمده بود که در قسمت نظرات منعکس نموده بودند. در این شماره به این شبهات پاسخ داده شده و در شماره بعد به «سفیانی»؛ یکی دیگر از علائم محتوم ظهور خواهیم پرداخت.

پاسخ به چند شبهه

آیا یمنی حتما از یمن خروج خواهد کرد؟ یا صِرف اینکه او اهل یمن باشد، کافی است و می تواند از هر کشوری خروج کند؟

در روایات در خصوص موقعيّت جغرافيايي قيام يماني، به شهرهايي هم‌چون: صنعا، عدن، كنده و منطقة ابين اشاره شده است. اما روايات صنعا قطعیت بیشتری داشته، از طريق شيعه و سنّي نقل شده است.(۱)

در اینجا به دو روایت اشاره می کنیم:

مروری با سلسله اسنادش از امام باقر علیه¬السلام روایت کرده که فرمود: سپس یمانی پیروز از صنعاء با لشکریانش به سوی آنها عزیمت می¬کند و برای او جوش و خروش بسیار تندی خواهد بود.(۲)

امام صادق علیه السلام در حدیثی يمانى را شكننده چشم سفيانى معرفى فرمود و از حديثش ظاهر مى‌شود كه محل خروجش صنعاء يمن است، فرمود: «سفيانى كجا خواهد بود؟ و حال اين‌كه هنوز شكننده چشم او از صنعاء يمن خروج نكرده.»(۳)

رنگ پرچم یمانی؟

در حدیث طولانی که سند روایتش به زراره بن اعین؛ از یاران امام صادق علیه السلام می رسد، از امام صادق علیه-السلام روایت شده که:

…خروج سفیانی با خروج یمانی از یمن با پرچم‌های سفید، در یک روز، در یک ماه و در یک سال رخ می‌دهد.(۴)

گروه یمنی که شیعه زیدیه هستند، نه ۱۲ امامی. چطور می توانند هدایتگر مردم به سوی امام مهدی (عج) باشند؟

شیعیان در یمن به سه مذهب تقسیم می شوند: جعفری، زیدی و اسماعیلی.

تقارب مذهبی خوبی میان شیعیان جعفری و شیعیان زیدی برقرار است. یکی از علل به وجود آمدن این همبستگی مذهبی، شخصیت علامه حسین الحوثی بوده است. او با دعوت پدرش به ایران آمد و تحت تأثیر اندیشه های امام خمینی (ره) قرار گرفت.

وی پس از بازگشت به یمن با الهام از حزب الله لبنان، هسته مقاومت را در یمن پایه ریزی کرد که اکنون موسوم به «انصار الله» است. انصارالله با رسیدن به الگوی تشیع انقلابی دوازده امامی به نوعی گام در تحول مذهبی برای گرایش به مذهب شیعه دوازده امامی برداشت و از زاویه دیگر، گرایش انقلابی که نقطه مشترک تشیع دوازده امامی و تشیع زیدی بود، را احیا کرد…. با اینکه تعداد زیادی از رهبران و اعضای گروه الحوثی به مذهب دوازده امامی گرویده اند، ولی از ادبیات فکری دو مذهب در رسانه ها و بیانیه های خود استفاده می کنند. آنان محیط را برای پیروان دو مذهب باز گذاشته اند. همین رویکرد وحدت گرایانه باعث شده جوانان زیدی بدون حساسیت به بررسی اعتقادات مذهب دوازده امامی بپردازند.(۵)

دکتر عصام العماد که اصالتی یمنی دارد. او یک وهابی بوده که به گفته خودش با تحقیق و مطالعه به شیعه جعفری روی‌آورده است. او از شاگردان رهبر جنبش، سیدحسین حوثی است، اما می‌گوید که او را تاکنون ندیده و تنها نوار‌ها و ویدئو‌های او را شنیده و تماشا کرده‌است.

دکتر عصام العماد می‌گوید که سیدحسین حوثی و به طور کلی حوثی‌ها تلاش دارند که شیعیان زیدی در یمن را به شیعه واقعی که همان شیعه اثنی‌عشری است، ترغیب کنند. می‌توانیم بگوییم که حوثی‌ها اثنی‌‌عشری هستند، اصلاً هر کتابی که در صعده (محل حوثی‌ها) هست کتب جعفریه است و هیچ کتاب زیدیه در آنجا نیست. در همه کتابخانه‌های رسمی و شخصی و خانگی همه جا کتب جعفری است.

زیدی‌های یمن واقعاً از ته دل از حوثی‌ها حمایت می‌کنند. گرچه اعتقاد دارند که حوثی‌ها از لحاظ عقیدتی جعفری شده‌اند یا به سوی جعفری‌ها گرایش پیدا کرده‌اند.(۶)

منظور از یاران خراسانی، ایرانی ها هستند، یا در روایات به مردم مشرق زمین اطلاق شده است؟

به دلیل کثرت روایات در خصوص نقش ایرانیان در پیش از ظهور و زمان ظهور امام مهدی (عج) تنها به دو مورد بسنده می کنیم:

عفّان بصرى از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: «امام (ع) به من فرمود: آيا مى‌دانى از چه رو اين شهر را قم نامند؟ عرض كردم: خدا و رسولش آگاه‌ترند فرمود: همانا قم نامگذارى شده براى اينكه اهل قم، اطراف قائم (ع) گردآمده و با وى قيام مى‌نمايند و در كنار او ثابت‌قدم مانده و او را يارى مى‌كنند.(۷)»

حديثى از منابع اهل سنت، از حضرت على (ع) نقل شده است كه فرمود: خوش به حال طالقان، خداوند متعال داراى گنج‌هايى در آنجاست كه نه از طلاست و نه از نقره امّا در آن خطّه مردانى وجود دارند كه خدا را آنطور كه شايستۀ معرفت است شناخته‌اند و آنان، ياران مهدى در آخر الزمان مى‌باشند.(۸)

آیا امام مهدی (عج) از زمان ظهورشان بی خبرند؟!

به اعتقاد شيعيان، يكى از ويژگى‌هاى مهم امام معصوم عليه السّلام كه شرط اساسى امامت است، علم و آگاهى كامل نسبت به تمامى قضايا، مسائل، موضوعات، زبان‌ها، افراد، اشخاص و جوامع است. مؤيد اين مطلب روايات متعددى است كه در خصوص علم امام صادر شده است، گرچه مى‌توان در اثبات آن از دلايل عقلى هم كمك گرفت. زيرا اگر بنا باشد امام معصوم عليه السّلام بشريت و جوامع بشرى را به سوى سعادت و كمال واقعى هدايت و رهبرى كند بايد خود از هر جهت كامل باشد و يكى از مصاديق كمال، علم است.

با كمال تأسف در بين برخى عوام مطلبى به غلط مشهور شده است كه «هيچ‌كس از زمان ظهور خبر ندارد حتى خود امام زمان عليه السّلام!!»

قسمت اول (هيچ‌كس از زمان ظهور خبر ندارد) صحيح است اما با اعتقاد به جمله دوّم (حتى خود امام زمان عليه السّلام) ناخواسته نسبت جهل به ساحت مقدس حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السّلام داده مى‌شود كه اين خود خطاى بزرگى است.(۹)

امام موسى بن جعفر عليهما السّلام مى‌فرمايد: «دانش ما ائمّه بر سه قسم است: علم به گذشته كه براى ما تفسير كرده‌اند (مفسّر يا خداوند بزرگ است يا رسول او يا امام پيش از هرامام)، علم به آينده و آنچه در جهان واقع مى‌شود (در لوح محفوظ يا در جامعه يا مصحف حضرت فاطمه عليها السّلام نوشته شده كه امام معصوم از همۀ آنها باخبر است.)، علم به آنچه در آينده رخ مى‌دهد (از رويدادهايى كه در آنها بدا حاصل مى‌شود) آگاهى ما به آنها از طريق الهام در دل و يا به صورت سخن گفتن فرشته در گوش است، و اين برترين دانش ماست، و هرگز پيامبرى بعد از پيامبر ما نخواهد بود.(۱۰)

آنچه از روايت مذكور استفاده مى‌شود عدم ظرفيّت شيعيان براى گرفتن اسرار از ائمّۀ معصومين سلام اللّه عليهم است (به‌ويژه در اين زمان تاريك غيبت كبرى از وجود مقدّس آقا حضرت صاحب الامر روحى له الفداء آن‌هم در ارتباط با تعيين وقت ظهور.)(۱۱)

حضرت آيت اللّه بهجت رحمه اللّه، در يكى از سخنرانى‌هاى خويش فرمودند: «حضرت غائب عليه السّلام عجب صبرى دارد! با اين‌كه از تمام آنچه كه ما مى‌دانيم يا نمى‌دانيم، اطلاع دارد و از همه امور و مشكلات و گرفتارى‌هاى ما با خبر است، خود حضرت عليه السّلام هم منتظر روز موعود است و خود ايشان مى‌دانند كه چه‌وقت ظهور مى‌كنند. اين‌كه گفته مى‌شود آن حضرت عليه السّلام وقت ظهورش را نمى‌داند درست نيست.» (۱۲)

موقعیت جغرافیایی و استراتژیک یمن به جهت مجاورت با کدام خلیج و تنگه ی استراتژیک است؟!

يمن در جنوب غربي شبه جزيره عربستان قرار گرفته و از شمال به عربستان سعودي و از مشرق به عمان، از جنوب به خليج عدن و از مغرب به درياي سرخ محدود است.(۱۳)

به دلیل موقعیت استراتژیک جغرافیایی که دارد از آن به عنوان پل خاورمیانه و آفریقا نیز یاد می‌شود.(۱۴)

تسلط یمن بر خلیج عدن و تنگه استراتژیک باب المندب که نقطه اتصال اقیانوس هند با دریای سرخ است، بیانگر اهمیت فوق العاده این کشور در جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه است.(۱۵)


منابع:
۱- ماهنامه موعود شماره ۱۰۸ به نقل از رايات الهدي و الضّلال في عصر الظّهور، ص ۱۰۱
۲- الفتن نعیم بن حماد مروزی ج۱ ص ۱۷۴
۳- غیبت نعمانی ص۱۸۵
۴- کفایه المهتدی، میر لوحی موسوی سبزواری ح ۳۹ ص۶۴۷
۵- اویس خمینی ، حمید رضا غریب رضا ص۲۳
۶-سایت اسلام کوئست نت، پاسخ به سؤالات
۷-عصر ظهور ص ۲۳۹ به نقل از بحار ج ۶۰ ص ۲۱۶
۸- همان به نقل از الحاوى سيوطى ج ۲ ص ۸۲ و كنز العمال ج ۷ ص ۲۶۲
۹- امام حاضر، مدیر ناظر ص۲۱۵
۱۰-نشانه های ظهور او ص۲۸ اصول کافی ، ج ۱ ح ۲۶۴
۱۱-نشانه های ظهور او محمد خادمی شیرازی ص۳۲
۱۲- امام حاضر، مدیر ناظرص۲۱۲
۱۳- مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام
۱۴- همشهری آنلاین
۱۵- جهان نیوز۹اردیبهشت ۹۴

شبهه: ظهور همان قیامت است و پس از ظهور امام زمان علیه السلام زندگی نیست

از دو نظر می توان این مطلب را بررسی کرد.
آیا بعد از ظهور ولی عصر(عج) مردم زندگی خواهند کرد؟
جهان بعد از وجود ولی عصر(عج) چگونه خواهد بود؟
در پاسخ باید گفت که قیامت غیر از ظهور است. به قول رهبر معظم انقلاب اسلامی که فرمودند: «بعضی خیال می کنند حضرت که آمدند، آخر دنیاست! نه، تازه شروع دنیا و شروع تاریخ بشریت است، حرکت تاریخی انسان آن وقت است، آن وقت است که استعدادهای انسان ظهور خواهد کرد. هنوز این دانشی که بشر تا امروز پیدا کرده، در مقابل استعدادهایی که خدا در وجود بشر گذاشته صفر است. اگر حضرت آمدند و دنیا پر از عدل و داد شد ولی آن هنگام، آخر عمر باشد و منتظر صور اسرافیل باشیم این که کار نشد، بشر، چند هزار سال با این زحمت کار کند، بعد حضرت بیایند و دنیا را پر از عدل و داد کنند و بعد هم دنیا تمام شود. وقت ظهور حضرت، دنیا تازه شروع می شود با آمدن حضرت اول زندگی بشر، اول تاریخ و اول رشد و تعالی بشری به صورت کلان است.[1]
رشد دانش و فرهنگ اسلامی:
حکومتی که در راس آن رهبری مانند حضرت مهدی (علیه السلام) است که درهای دانش به روی او گشوده است، طبعا از نظر علمی پیشرفت شگفت انگیزی خواهد داشت.[2] در حکومت آن حضرت با اجرای برنامه های آسمانی آن چنان انسان ها از نظر شخصیت پرورش می یابند که گویی آنان غیر از انسان هایی هستند که در گذشته زندگی می کرده اند.
از جهت اقتصاد:
اقتصاد جامعه شکوفا گشته، فقر و تنگدستی رخت بربسته، آبادانی همه جا به چشم می خورد و بازرگانی رونقی شایان توجه می یابد.[3]
کشاورزی:
کشاورزی بر اثر فراوانی باران رونق می یابد. در روایت است که خداوند برای او(مهدی عج) برکت را از آسمان فرو می فرستد.[4]
در زیارتهایی که درباره حضرت مهدی علیه السلام رسیده است به زندگی اصیل و درست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعالیم امام مهدی علیه السلام اشاره رفته است: السلام علی ربیع الانام و نضره الایام. سلام بر بهاران زندگی مردمان و طراوت روزگاران.[5]
و اما این که جهان بعد از وجود ولی عصر علیه السلام چه گونه خواهد بود، آیا بعد از ایشان قیامت بر پا خواهد شد؟ جواب این است که این مساله مرتبط با رجعت است و رجعت یکی از اعتقادات تشیع است و بدین مفهوم است که امامان خاندان وحی و رسالت علیه السلام و عده ای از کسانی که صالح و نیکوکار بوده و از دنیا رفته اند و جمعی از کسانی که جنایت پیشه و ستمکار بوده و چشم از جهان دوخته اند، پس از حضرت علیه السلام به خواست خدا به این جهان باز می گردند. و نخستین رجعت کننده امام حسین علیه السلام است و پس از آن وجود گران مایه همه امامان اهلبیت علیهم السلام یکی پس از دیگری.[6] گرچه در صدد بیان آیات رجعت نیستم اما از باب نمونه به چند آیه قرآن که اشاره به رجعت دارد، اشاره می کنم و شما می توانید به تفسیر در ذیل این آیات شریفه مراجعه فرمایید.
بقره: آیه 259: او کالذی مرّ علی قریه و هی خاویه علی عروشها… فاماته الله مأه عام ثم بعثه…2. بقره/ آیه 243: الم ترالی الذین خرجوا من دیارهم و هم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم: درباره زنده شدن 70 هزار خانوار
3. اعراف/ آیه 155: و اختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقتنا … در این آیه می فرماید: حضرت موسی، تعداد 70 نفر را برای میقات ما انتخاب کرد. و در آیه 55 و 56 بقره راجع به آنان می فرماید: و به موسی گفتند: ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. و اذ قلتم یا موسی لن نومن لک حتی نری الله جهره، تا اینکه خداوند را علناً ببینیم… آن گاه می فرماید: ثم بعثناکم من بعد موتکم : آن گاه ما شما را پس از اینکه مرده بودید زنده کردیم.
4. کهف/ آیه 25: اصحاب کهف مدت 309 سال در غار مکث نمودند(به خواب رفتند) آن گاه خدای مقتدر آنان را به دنیا برگردانید.
5. بقره/ 72 و 73 و 74: از این آیات این واقعیت دریافت می گردد که خداوند، مقتول بنی اسرائیل را در همین جهان و پیش از روز رستاخیز زنده ساخت.[7]
جواب قسمت دوم سؤال یعنی زمین در آن زمان چگونه خواهد بود؟ که جواب این قسمت از توضیح در قسمت الف روشن خواهد شد. و اضافه می کنم که پس از قیام جهانی امام عصر علیه السلام، در روزگار حاکمیت آن عدالت گستر راستین فقر و نیاز از جامعه بشری رخت بر می بندد و آفت و محرومیت از بین می رود. عقده های روانی مردم حل و زدوده می شود و حزن و اندوه به سرور و شادمانی تبدیل می گردد و دیگر نه ظالمی خواهی دید و نه مظلوم و ستمدیده‌ای آرمانها و آرزوهای مسلمانان آگاه و پروا پیشه تحقق می یابد و کره زمین مهد صلح و آزادی می گردد[8]. به تعبیر دیگر: وقتی مهدی موعود علیه السلام ظاهر شد و در جنگ پیروز گشت و بر شرق و غرب جهان تسلط یافت، تمام زمین به وسیله یک حکومت جهانی اسلامی اداره می شود. برای تمام بلاد و استانها، استانداران لایقی را با برنامه کار و دستورات لازم گسیل می دارد. به واسطه کوشش و جدیت آنان تمام زمین آباد و معمور می گردد… عدل و دادش تمام زمین را فرا می گیرد. مردم با هم مهربان شده با صدق و صفا زندگی می کنند امنیت عمومی همه جا را فرا می گیرد. و کسی در صدد آزار دیگری نیست وضع اقتصادی مردم بسیار خوب می شود به طوری که مستحق زکات پیدا نمی شود. بارانهای نافع پی در پی می بارد. تمام زمین سبز و خرم می گردد. برکات و محصولات زمین زیاد می شود.[9]
و اما در مورد این سؤال که امام زمان چگونه به جنگ مشرکین می رود؟
در ابتدا باید این نکته را به عرض برسانیم که امام زمان علیه السلام مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای هدایت و راهنمایی مردم، نخست اعلان دعوت عمومی می کند و در آغاز ظهورش، مردم را از پیام انقلاب خود آگاهی داده و اتمام حجت می کند، در این میان عده‌ای دعوتش را می پذیرند و راه سعادت، پیش می گیرند و عده‌ای به مخالفت بر می خیزند که امام مهدی(عج) در برابر اینها قیام مسلحانه می‌کند. چنانچه امام جواد علیه السلام فرموده است: وقتی 313 نفر یاران خاص حضرت قائم(عج) به خدمتش در مکه رسیدند، حضرت، دعوتش را به جهانیان آشکار می سازد و وقتی که این تعداد به ده هزار نفر رسید، به اذن خدا قیام مسلحانه می کند و خروج می کند.[10]
برنامه قیام حضرت مهدی(عج) همانند برنامه قیام همه پیامبران الهی خواهد بود، یعنی بر اساس اسباب و وسایل عادی و طبیعی برنامه‌های خود را اجرا می‌کند و جز در موارد استثنایی از راه اعجاز وارد نمی‌شود. و اما اینکه در بعضی از روایات از سلاح به شمشیر معنا شده است، باید گفت که ظاهرا مقصود از خروج با شمشیر، ماموریت به جهاد، و توسل به اسلحه برای اعلای کلمه حق است، و این که با هیچ یک از کفار به مصالحه نمی نشیند، زیرا«شمشیر» همیشه کنایه از قدرت و نیروی نظامی بوده و هست، همان گونه که«قلم» کنایه از علم و فرهنگ است، و نیز از قدیم معروف بوده که کشور با دو چیز اداره می شود: قلم و شمشیر.[11]
پس منظور قیام با شمشیر، همان اتکای به قدرت است، تا مردم نپندارند که این مصلح بزرگ، فقط به شکل یک معلم یا یک واعظ، عمل می کند، بلکه او یک رهبر مقتدر الهی است که امان را از ستمگران و منافقان می‌گیرد. بنابراین اجرای طرح حکومت حق و عدالت در سطح جهانی نیز باید با استفاده از وسایل مادی و معنوی لازم(بجز در موارد استثنایی) تحقق پذیرد. به تعبیری دیگر، آن حضرت و یارانش با هر اسلحه ای که لازم باشد، در مقابل کفار و ستمگران می ایستند، و از هر گونه اسلحه‌ای که در آن زمان متداول بوده و مورد نیاز باشد، استفاده می‌کنند. به امید آن روزی که قدرت اسلام، همه جا را فراگیرد و روزی که چشم همه به دیدار دل آرای آن محبوب، روشن گردد.
پی نوشتها:
[1]. انتظار، سال سوم، شماره هشتم و نهم، تابستان و پاییز 1382، فصلنامه علمی تخصصی ویژه امام مهدی(عج) صفحات 9 و 10.
[2]. نجم الدین مجلسی، کتاب چشم اندازی به حکومت مهدی(عج)، ص 176، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378.
[3]. همان منبع، ص 196.
[4]. همان منبع، ص 204.
[5]. محمد حکیمی، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، ص 235.
[6]. امام مهدی علیه السلام، از ولادت تا ظهور نوشته آیه الله فقید سید محمد کاظم قزوینی ترجمه و تحقیق: علی کرمی، و سید محمد حسینی، چاپ سوم پاییز 78، موسسه چاپ الهادی، ص 792.
[7]. ستارگان درخشان، تالیف محمد جواد نجفی، قسمت دوم از جلد 14، سرگذشت حضرت صاحب الزمان علیه السلام، ناشر: کتاب فروشی اسلامیه، نوبت چاپ: پنجم، تاریخ چاپ 1371.
[8]. امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، محمد صدر، بیروت الوفاء ص 795.
[9]. دادگستر جهان، نوشته ابراهیم امینی، چاپ نوزدهم، 1379، چ قدس، انتشارات شفق صفحه 319.
[10]. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 283، موسسه الوفاء بیروت، 1403 ه.ق .
[11]. رجالی تهرانی، علیرضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(علیه السلام) انتشارات نبوغ چاپ سوم، ص 218.
منبع: اندیشه قم

مطمئن‌ترین و نزدیک‌ترین راه برای اجابت دعا

همۀ امامان کشتی نجاتند؛ لیکن کشتی امام حسین(ع) سریع‌تر است.
همۀ ائمّه(ع) مشعل هدایتند؛ ولی مشعل ابا عبدالله الحسین(ع) پرفروغ‌تر است.
همۀ اولیای الهی درهای رحمت پروردگارند؛ امّا درِ رحمت امام حسین(ع) فراخ‌تر است.
همۀ شهیدان راه حق شفا بخشند؛ لیکن شفابخشیِ امام حسین(ع) گسترده‌تر است.

همۀ پیشوایان الهی اعجازگرند؛ ولی معجزات امام حسین(ع) همگانی‌تر است.

امام حسین(ع) هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و همه را یک‌جا، در راه خدا داد.
خدا نیز به او پاداشی فراخور خداوندیش عطا فرمود:
شفا در تربت او، استجابت دعا در تحت قبّۀ او و دوای هر دردی را در گروی یک نگاه او قرار داد.
یکی از وسایل مهم و مجرّب برای توسّل به حضرت سیّدالشّهداء(ع) زیارت عاشورا است.
زیارت عاشورا و مداومت بر آن بسیار سهل و آسان است، هر کسی در هر مکان و در هر زمانی می‌تواند با دلی پاک و نیّتی صادق به درگاه او روی آورد، این زیارت را طبق دستور امام(ع) بخواند و مشکلش را حل شده بیابد.
چقدر فراوانند کسانی که اولاددار نمی‌شدند، با زیارت عاشورا صاحب اولاد شدند؛ به بیماری سخت و کمرشکنی چون سرطان مبتلا بودند، از برکت زیارت عاشورا بهبودی یافتند؛ سرپناهی نداشتند و در پرتوی زیارت عاشورا صاحب خانه و کاشانه شدند.
وه چقدر بسیارند کسانی که یک عمر از درد هجران سوختند، با زیارت عاشورا به کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود رسیدند.

آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا

آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا در این صفحات نمی‌گنجد، ولی به حکمِ آب دریا را اگر نتوان کشید، به قدر تشنگی باید چشید؛ به نمی از یمِ بیکران آن اشاره می‌کنیم:
1. مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از استادش مرحوم آیت الله سیّد محمّد فشارکی نقل می‌کند که به هنگام شیوع وبا در «سامرّاء» ایشان فرمودند:
من حکم کردم بر زنان و مردان از شیعیان سامرّاء که زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه نمایند به روح مطهّر حضرت نرجس خاتون، والدۀ ماجدۀ حضرت حجّت(ع) و او را در نزد فرزندش شفیع قرار دهند، تا ایشان نیز در نزد خداوند شفاعت نمایند و من ضامن می‌شوم که هر کس این عمل را انجام دهد، مبتلا به بیماری وبا نشود.
همۀ شیعیان به این حکم عمل کردند و هیچ کس مبتلا به وبا نشد.
این مطلب به قدری روشن بود که سنّی‌ها از روی شرمساری مرده‌های خود را شبانه دفن می‌کردند و به «حرم مطهّر عسکریّین(ع)» می‌آمدند و می‌گفتند:
ما به شما درود می‌فرستیم آن گونه که شیعیان می‌فرستند.1
2. در عهد زعامت مرحوم آیت الله حاج سیّد محمّد حجّت کوه‌کمری قحطی و گرانی سختی پدید آمد، آن مرحوم چهل نفر از طلّاب مهذّب و متدیّن را دستور داد که به «مسجد جمکران» مشرّف شوند و در پشت‌بام مسجد به صورت دسته‌جمعی زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعای علقمه بخوانند، آنگاه به حضرت موسی بن جعفر(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علی اصغر(ع) متوسّل شوند، رفع گرانی و نزول باران را از خداوند بخواهند.
چهل تن از طلبۀ فاضل و متدیّن به امر مرجعیّت اعلای تشیّع به میعادگاه عاشقان شرفیاب شدند، زیارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند، مسجد جمکران را به قصد «قم» ترک کردند. هنوز به دِه «جمکران» نرسیده بودند که بارانِ رحمت سیل‌آسا فرو ریخت و طلّاب ناچار شدند که لباس‌های خود را در آورند، کفش‌های خود را به دست بگیرند و از میان سیلاب‌ها عبور کنند.2
3. داستان همسرِ صالحۀ استاد اشرف حدّاد را همه شنیده‌اید که به زیارت عاشورا مداومت داشت، در شب اوّل رحتلش سه بار امام حسین(ع) به دیدارش تشریف‌فرما شدند و در بار سوم امر فرمودند که عذاب را از اهل آن قبرستان بردارند.3
4. سیّد احمد رشتی هنگامی که از قافله عقب ماند و از زندگی دست شست، توسّل فراوان نمود، سرانجام به محضر کعبۀ دل‌ها تشرّف یافت، حجّت خدا بعد از فرمان نماز شب و جامعۀ کبیره فرمود:
«شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.»4
5. مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی، عموی محروم آیت الله حاج شیخ بهاءالدّین محلّاتی، در شب 24 صفر 1336 ه‍ .ق. در «شیراز» رحلت کرد. در همان شب مرحوم شیخ مشکور در «نجف اشرف» حضرت عزرائیل(ع) را در رؤیا دید و از او پرسید: از کجا تشریف می‌آورید؟ فرمود: از شیراز، از قبض روح میرزا ابراهیم محلّاتی می‌آیم.
از وضع آن مرحوم در عالم برزخ پرسید؛ فرمودند: «در بهترین حالت است، خداوند هزار فرشتۀ موکّل فرموده که از او اطاعت کنند.»
پرسید: از کجا ایشان به این مقام رسیده؟ فرمود: «او سی سال تمام بر زیارت عاشورا مداومت داشت.»
شیخ مشکور خوابش را برای میرزا محمّدتقی شیرازی نقل کرد، او به شدّت گریه نمود، گفته شد: خواب است. فرمود: بلی، ولیکن خوابِ شیخ مشکور است.
فردای آن روز تلگرافی از شیراز رسید و صادقه بودن رؤیای شیخ مشکور بر همگان ثابت شد.5
6. مرحوم شیخ صدرا بادکوبه‌ای که بر زیارت عاشورا مداومت داشت، در 11 شعبان 1392 ه‍ .ق. درگذشت، پس از 23 سال هنگامی که قبر شریفش در موقع تخریب «وادی السّلام» توسط رژیم عفلقی شکافته شد، پیکر پاکش‌تر و تازه پدیدار گردید.6
7. مرحوم حاج شیخ حسن فرید که داستان «سامرّاء» را از مرحوم حائری شنیده بود، به گرفتاری سختی مبتلا می‌شود، از روز اوّل محرّم به زیارت عاشورا شروع می‌کند، روز هشتم از برکت آن زیارت به صورت خارق العادّه‌ای مشکلش حل می‌شود.7
8. بانویی که تا بیست سال بعد از ازدواج اولاددار نمی‌شد، با مداومت بر زیارت عاشورا ـ به مدّت چهل روز ـ صاحب فرزند شد.8
9. مرحوم آقا نجفی اصفهانی می‌نویسد:
دو چلّه زیارت عاشورا جهت مطالب مشروع خواندم و نتیجه گرفتم.9
10. مرحوم حاج شیخ عبدالنّبی عراقی که کتاب ارزشمندی در کیفیّت مداومت بر زیارت عاشورا نوشته، انگیزۀ نگارش این کتاب را برآورده شدن حاجتی به برکت زیارت عاشورا معرفی می‌کند که به نظر ایشان محال عادی بوده است.
در شیوه‌ای که ایشان بیان فرموده، سه روز روزه گرفته می‌شود، روز سوم غسل زیارت کرده، به صحرا رفته به خواندن زیارت عاشورا پرداخته می‌شود.10

کیفیّت ختم زیارت عاشورا

امّا بهترین کیفیّت زیارت عاشورا بر اساس روایتی که شیخ طوسی در «مصباح» و ابن قولویه در «کامل الزّیارات» از امام‌صادق(ع) نقل کرده‌اند، به قرار زیر است:
1. غسل زیارت کردن در اوّل روز؛
2. رفتن به صحرا یا محلّی مرتفع؛
3. اشاره کردن به سوی «کربلا»؛
4. لعن فراوان بر قاتلان امام حسین(ع) نمودن؛
5. تکبیر گفتن؛
6. زیارت امین الله یا زیات ششم امیرالمؤمنین(ع) خواندن؛
7. دو رکعت نماز زیارت به جای آوردن؛11
8. زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندن؛
9. دو رکعت نماز زیارت به جای آوردن؛
10. دعای علقمه خواندن.
امام صادق(ع) تضمین کرده که هر کس این زیارت را به این کیفیّت بخواند، زیارتش قبول، سعی‌اش مشکور، دعایش مستجاب، حاجتش روا و سلامش به محضر سیّدالشّهداء(ع) واصل گردد.
آنگاه پس از آنکه پاداش زیارت عاشورا را هزار هزار حج، هزار هزار عمره و هزار هزار جهاد در محضر رسول خدا(ص) بیان می‌کنند، می‌فرمایند:
«اگر بتوانی در همۀ عمر همه روزه این زیارت را بخوانی، انجام بده، که همۀ این پاداش‌ها از آنِ تو خواهد بود.»
و در پایان می‌فرمایند: «هرگاه تو را حاجتی پیش آید، این زیارت را با این دعا بخوان و به این وسیله به سوی خدا توجّه کن، که البتّه حاجتت برآورده می‌شود و بی‌گمان خداوند خلف وعده‌ نمی‌کند.»12
با توجّه به نکات یاد شده بر همۀ ما لازم است که مشکلات خود را با توسّل به ائمّۀ اطهار(ع) و به خصوص از رهگذرِ مداومت بر زیارت عاشورا حل کنیم و از فیوضات بیکران این زیارت غفلت نکنیم.

راه آسان


صحیح‌ترین، معتبرترین، کامل‌ترین و جامع‌ترین کیفیّت ختم زیارت عاشورا همان است که از «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی نقل کردیم؛ امّا برای کسانی که می‌خواهند همه روزه توفیق ختم زیارت عاشورا پیدا کنند؛ ولی زمان آنها برای چنین کاری کفاف نمی‌دهد، راه آسانی هست که صاحب کتاب «الصّدف المشحون» با سلسلۀ اسنادش از امام هادی(ع) روایت کرده است، بر اساس این نقل می‌توان جملۀ لعن را یکبار خوانده، فقط جملۀ «اللّهمّ العنهم جمیعاً» را صد بار گفت.
همچنین جملۀ سلام را یک بار خوانده، فقط جملۀ «السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» را صد بار گفت.13
آیت الله شبستری نیز این متن را از شیخ طوسی نقل کرده و شرح داده که صاحب «الذّریعه» نیز به آن اشاره نموده است.14

آداب ختم

همۀ ختومات از جمله ختم زیارت عاشورا آدابی دارند که رعایت آنها شایسته است:
1. با وضو باشد؛
2. رو به قبله باشد؛
3. با توجّه کامل انجام پذیرد؛
4. به قصد قربت باشد؛
5. به دور از هر گونه ریا و تظاهر انجام پذیرد؛
6. در صورت امکان در اماکن مقدّسه و مشاهد مشرّفه انجام شود؛
7. در صورت امکان در ساعت معیّن انجام شود؛
8. در صورت امکان در مکان معیّن انجام پذیرد؛
9. بدون تکلّم در وسط باشد؛
10. با تن پاک، جامۀ نظیف، به دور از لقمۀ شبهه‌ناک باشد.
در مورد ختم زیارت عاشورا علاوه بر آداب یاد شده، رعایت چند نکتۀ دیگر مناسب است:
1. غسل زیارت کرده باشد؛
2. رو به سوی کربلا باشد؛
3. در صحرا، پشت بام، جای مرتفع، زیر آسمان باشد؛
4. متن زیارت را با صد لعن، صد سلام و سجده انجام دهد؛
5. قبلاً زیارت امین الله یا زیارت ششم امیرمؤمنان(ع) را بخواند؛
6. دو رکعت نماز زیارت به جا آورد؛
7. دعای علقمه را بخواند؛
8. بر قاتلان امام حسین(ع) لعنت فراوان کند؛
9. آن را به نیّت تعجیل در امر فرج انجام دهد؛
10. برای تعجیل در امر فرج دعا کند و حدّاقل بگوید:
«اللّهمّ ربّ الحسین، اشف صدر الحسین، و اطلب بثاره، اللّهمّ انتقم ممّن قتله و اعان علیه»15

 


ماهنامه موعود شماره 124-125

پی‌نوشت‌ها:
1. این داستان به خطّ مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری در نزد نگارنده موجود است.
2. این داستان را به نقل از شاهدان عینی در کتاب «کریمۀ اهل بیت»، ص 481 آوردیم.
3. این واقعه را صاحب «شفاء الصّدور» در ج 1، ص 126 با سند معتبر نقل کرده است.
4. این تشرّف و این فرمان را مرحوم نوری در نجم الثّاقب، ص 342 بدون واسطه از سیّد احمد رشتی نقل کرده است.
5. شرح حال آن فقید سعید در کتاب «مردی بزرگ از خطّۀ فارس» به تفصیل آمده و این داستان در منابع فراوان، از جمله «داستان‌های شگفت»، ص 344 آمده است.
6. مشروح این داستان را در کتاب «اجساد جاویدان»، ص 355 آوردیم.
7. داستان‌های شگفت، ص 458.
8. زیارت عاشورا و آثار شگفت، ص 32.
9. سیاحت شرق، ص 380.
10. نگارنده گوید: شیخ طوسی سه روز روزه را در زیارت وارث نقل فرموده است. [مصباح المتهجّد، ص 717].
11. شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص 781.
12. شیروانی، الصّدف المشحون، ص 199.
13. شبستری، اللّؤلؤ النضید، ص 140.
14. آقا بزرگ طهرانی، الذّریعه، ج 15، ص 29.
15. کفعمی، البلد الأمین، ص 280

 http://www.mouood.org/component/k2/item/1801

توصیه به خواندن دعای غریق در زمان غیبت امام مهدی علیه السلام

موعود نوشت: روزی امام صادق علیه السلام فرمود:« به زودی شبهه‌ها شما را احاطه می‌کند و شما بدون پیشوای هدایت می‌مانید. از آن شبهات کسی نجات نمی یابد مگر کسی که دعا کند و دعای غریق را بخواند.»

عبدالله بن سنان سئوال کرد:« دعای غریق چگونه است؟ »

امام فرمود:« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک »

(ای تغییردهنده‌ی قلب‌ها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.»

عبدالله بن سنان چنین خواند:« یا مقلب القلوب و الابصار ثبّت قلبی علی دینک.»

امام فرمود:« خداوند مقلّب القلوب و الابصار هست، ولی دقیقا آنچه را من می‌گویم بگو:« یا مقلب القلوب»، و چیزی بیش از آن نگو.»



http://mahdi-balal.mihanblog.com/post/category/7

 
مداحی های محرم