قله نشینان معرفت
شخصیت اخلاقی
آغاز تهذیب
علاقه آیت الله قوچانی رحمه الله به تهذیب نفس، به همان اوایل شروع تحصیلات برمی گردد. وی پس از ورود به مشهد، به مسائل معنوی و تهذیب نفس علاقه مند می شود و یک سری ریاضت های شرعی را بدون استاد خاصی آغاز می کند. آیت الله قوچانی در این زمینه می فرماید:
بنده در مشهد، به انجام تمام اعمال و برنامه های مستحبی که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان آورده -تا آن جایی که به درس و مطالعه و برنامه های حوزوی ام لطمه نزند- مقید بودم. همچنین سه سال تمام به جز عید فطر و قربان که روزه اش حرام است روزه گرفتم. در این سه سال، روحم آن قدر لطیف شد که یک حال معنوی خاصی برایم حاصل شده بود. اول از یک سری خواب ها شروع شد و بعد تا جایی رسیدم که گاهی احساس می کردم آن قدر سبکم که می خواهم پرواز کنم.
البته از آن جایی که غذای چندانی برای خوردن نداشت، مبتلا به زخم معده شد.1 و این گونه پی برد که بدون مربی و استاد نمی توان این مسیر را طی کرد. این عالم فرزانه می فرماید:
بعد از این ماجرا پی بردم که اشتباه کردم و باید مربی و استاد داشته باشم؛ همان طور که نسخه دوا را هم نمی توان سر خود، اضافه و کم کرد و ضرر می رساند.2
لذا از مربی پرس و جو می کنند تا اینکه او را به یکی از بزرگان اخلاق و سیر و سلوک در مشهد به نام مرحوم آیت الله شیخ علی نخودکی اصفهانی راهنمایی می کنند.
حضرت آیت الله قوچانی نحوة آشنایی خود را با مرحوم نخودکی اصفهانی این طور توصیف می کند:
علاوه برذوق و طبع باطنی که مرا به سوی معرفت الهی می کشاند، دیدن آقا شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی تحّولی بزرگ در زندگی من بود. در زمان تحصیل در مشهد، آقای نخودکی را می دیدم که عمدتاً در حال خلصه و مدام مشغول عبادت و ریاضت بود. این حالت ایشان در من تأثیر گذاشت و مرا به این طریق، علاقه مند کرد.3
ملازمت با استاد
بنابر گفتة فرزند آیت الله قاضی، آقای قوچانی حدود چهارده سال یعنی تا آخر عمر مرحوم قاضی بدون هیچ سفر و حرکتی در محضر آن عالم کم نظیر بود.7 آقای قوچانی می فرمود:
سال های اول مصاحبت من با ایشان سپری شد، بدون اینکه چیزی بفهمم. فقط در مجلس ایشان می آمدم و می رفتم و برای جلسه بعد خودم را آماده می کردم. البته به همراه مواظبت به سعی و تلاش در امر سلوک و عزم محکم برای استفاده از ایشان، بدون آنکه در اراده ام خللی وارد شود و کوچک ترین ضعفی در این اخلاص من حاصل آید و اطمینان روحی من نسبت به این مسئله تضعیف شود.8
اما همین استقامت در مسیر و ملازمت با استاد باعث می شود که کم کم برای او راهی باز شود:
[بعد از شش سال حضور در محضر قاضی] ناگهان احساس کردم دیگر امری را نمی توانم از او پنهان کنم و گویی همواره در همه جا با من است یا مرا زیر نظر دارد و از هر کاری که انجام می دهم -چه در حضور ایشان یا در غیاب ایشان- او اطلاع حاصل می کند. خلاصه احساس کردم که من کاملاً زیر سلطه معنوی او هستم و از من انتظار دارد آن گونه باشم که می خواهد؛ لذا شروع کردم به مواظبت از اعمال خود و اینکه کاری از من سر نزند که مورد رضایت او نباشد. البته منظور کارهای مجاز و مباح است مانند نشست و برخاست با افراد بدون آنکه از آن نتیجه مفیدی حاصل شود، یا رفتن نزد دوستی بدون تعیین قصد و نیتی، یا خوردن غذایی یا خوابیدن بدون ضرورتی و خارج از برنامه مقرّر. همین طور درباره آنچه از ذهنم می گذشت. در نهایت دقت رفتار می کردم؛ زیرا اطمینان حاصل کرده بودم که تمام آن ها در برابر او آشکار است؛ لذا خود را مسؤول کارهای خود در برابر او احساس می کردم. چه بسا مسائلی و امر و نهی هایی را به من گوشزد می کرد؛ البته در کمال بزرگواری و لطف و گذشت.9
شیخ عباس هاتف در تمام مدتی که در خدمت آقای قاضی بود در تمام جلسات اخلاق او حاضر می شد و تمام تلاش خود را می کرد که هر آنچه استاد می گوید، فرا گیرد و به کار بندد. وی در این زمینه می گوید:
من مراقب سخنان و کلمات آقای قاضی بودم، تا مبادا چیزی از فرمایشات خاص ایشان را در مسائل عرفانی فروگذار شوم یا جمله ای و یا استثنایی و یا استشهادی بفرماید که غرض و هدف خاصی از آن داشته باشد و من متوجه آن نشوم و به این بی توجهی و بی دقتی خود حسرت بخورم.10
سید حسین قاضی چنین نقل کرده است:
اکثر آثاری که از آقای قاضی نقل می شود از طریق آقای قوچانی عالم و عابد می باشد؛ به ویژه در سال های آخر زندگی قاضی. در این سال ها، این شیخ عباس بود که آمد، تا یگانه همنشین او و تنها یار و یاور او باشد و به دنبال سال هایی که در جمع دوستان و یاران بر شیخ گذشته است، حالات شیخ از نزدیک، توسط استاد، مورد دقت و مراقبه قرار گیرد.11
همچنین شیخ محمود قوچانی، از قول پدر نقل می¬کند:
مرحوم آقای قاضی دو جلسه داشتند؛ یک جلسه قبل از ظهر و یک جلسه یک ساعت مانده به غروب. در طول این چهارده سال هر دو جلسه را ملتزم بودم. جلسه عصر، بسیار پربار بود.12 در این جلسه، روش این بود که [ابتدا] مرحوم آقای قاضی صحبت می فرمودند و بعد ملحق می شد به نماز مغرب و عشا. نماز را در خدمتشان می خواندیم و بعد متفرق می شدیم. صحبت های ایشان در این جلسه آن قدر در ما اثر می گذاشت که از آنجا که بلند می شدیم، منگ بودیم و این حالت منگی و جذبه در ما حاکم بود، تا فردا که این جلسه شروع می شد. این جلسه، برای تمام کسانی که آنجا بودند فوق العاده قوی و گیرا و مؤثر بود.13
آیت الله قوچانی به قدری همراه و ملازم استاد خود بود که دیگران معنای بعضی عبارات استاد را از وی جویا می شدند؛ از جمله این فرمایش آیت الله قاضی که: «وعده ما ربیع است» تا بعد از وفات مرحوم قاضی در ماه ربیع الاول سال 1366ق به خوبی روشن نبود؛ لذا یکی از شاگردان با توجه به میزان نزدیکی شیخ عباس هاتف به استاد، درباره این جمله از آقای قوچانی می پرسد و از او می خواهد که دربارة مراد استاد، توضیح بیشتری بدهد.
خود آقای قوچانی می گفت:
مرحوم قاضی بدون سؤال، جواب مرا می داد و در موارد ضروری، او خود ابتدا به سخن می کرد و سؤال می نمود تا اینکه به هدف اصلی از صحبت می رسید.14
در جای دیگر بیانی دارد که شدت ملازمت با استاد و نزدیکی وی با استاد را می رساند:
آقای قاضی در دو سال آخر، مطالبی را برای من گفتند و من نمی توانستم آن ها را برای کس دیگری نقل کنم. همین قدر متوجه شدیم که ایشان از تمام حرکات و سکنات 24 ساعته ما آگاه بودند و کنترل می کردند.15
منزلت حاج شیخ هاتف قوچانی نزد مرحوم قاضی
مرحوم آیت الله قوچانی نزد استاد خود، دارای مقام و منزلتی خاص بود. مرحوم سید حسن قاضی، فرزند آیت الله قاضی در این باره می نویسد:
[آیت الله] قاضی در وجود [آیت الله] قوچانی عالمی بزرگوار را مشاهده می کرد؛ به اضافه که او همنشین و رفیق صمیمی قاضی بود…وقتی [آیت الله قوچانی] به محضر [استاد]ش وارد می شد، برای استقبال او از جای خود بلند می شد… و اواخر عمر که برخاستن و ایستادن برایش مشکل بود به خود آقای قوچانی متوسل می شد و دستش را دراز می کرد که کمک کند تا بایستد.. و این امر برای قوچانی سخت بود. ..؛ ولی دستور استاد بود و انجام آن واجب.16
این منزلت والای او نزد استاد بود که باعث می شد آیت الله قاضی آثار خود و بسیاری از نامه های خود را نزد او باقی گذارد.17
حاج شیخ عباس قوچانی از خواص آیت الله قاضی بود. شاهد این مطلب، ماجرایی است که فرزند آیت الله قاضی در کتاب خود از قول ایشان نقل می کند:
مرحوم قوچانی برای من نقل کرده که آقای قاضی در سخنان خود برای خواص می فرمود: «حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام کعبه اولیاست» و برای این تعبیر، سبب مخصوصی ذکر می کرد. مرحوم قاضی می فرمود: «حصول جذبه توحیدی خاص برای من به تأخیر افتاد… و زمان طولانی بر من گذشت و من در انتظار وصول به این مرتبه… بودم. تا آنکه روزی بر حسب اتفاق در اول ورودم به شهر کربلای معلی به زیارت حرم حضرت عباس علیه السلام رفتم. همین که به حرم شریف عباسی رسیدم، به شبکه های ضریح مقدس چنگ زدم؛ ناگهان خود را در انوار توحید دیدم… و این جذبه دقایقی چند با من بود…. سپس به خود آمدم و برای تشرف به زیارت مرقد امام حسین علیه السلام به راه افتادم. در نزدیکی مرقد آن حضرت، دوباره همان حالت برگشت و ساعتی دوام یافت و بعد ها به طور مستمر همراه من گردید». به این دلیل بود که از حضرت ابوالفضل علیه السلام به کعبه اولیا و صلحا تعبیر می کرد.
مرحوم سید حسن قاضی ادامه می دهد:
از نقل این حالت ها برای شاگرد خود معلوم می شود که آن شاگرد از تقرّب بیشتری نزد او برخوردار بوده است؛ زیرا [مرحوم قاضی] عادتشان این نبود که امثال این حالت های خاص را برای اطرافیان خود -از دوستان با وفا و اصحاب صالح خویش- نقل کند، مگر آنکه قرب منزلت این شیخ سبب شده است که این حالت خاص را برای او شرح و بیان نماید. و شاید هم می خواسته با نقل این حکایت و امثال آن برای آقای قوچانی، او را از لحاظ نفسی و روحی برای پیمودن امثال این مراحل و تجلّی انوار قدسی الهی بر وجودش مستعد و مهیا گرداند.18
حکیمانه
همچون اسم اعظم
آیت الله ناصری: اسم حضرت بقیة الله [عجل الله تعالی فرجه الشریف]، اسم اعظم حضرت حق است. در مواقع گرفتاری های روحی، معنوی، جسمی و مادی، توجه و توسلتان به این اسم شریف باشد. خدا شاهد است که بنده مکرر، گرفتاری های مختلفی داشته ام- مخصوصاً در فشارها و ناراحتی های خارجی- و با این ذکر نتیجه قطعی گرفته ام. ذکر «یا صاحِبَ الزَّمانِ اَغِثْنی، یا صاحِبَ الزَّمانِ اَدْرِکْنی» را یادداشت کنید و در مواقع گرفتاری متوسل و متوجه به حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بشوید. ان شاءالله نتیجه قطعی خواهید گرفت. این ذکر، عدد هم ندارد، لازم است مرتب آن را تکرار کنید.24
پی نوشت ها:
1. حجت الاسلام و المسلمین سید علی میلانی، نقل در: حدیث سرو (نگاهی به زندگی و آثار آیت الله شیخ عباس قوچانی)[مستند تلویزیونی]، (برنامه هشتم: وصی در طریقت)، عبدالرسول گلبن(کارگردان)، تولید:1385-1388، پخش شبکه یک سیما،زمستان88 (با اندکی تصرف).
2. همان.
3. همان.
4. مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود قوچانی، نقل در: صلح کل: (مجموعه ای از ناگفته ها در مورد زندگی آیت الله قاضی در مصاحبه با فرزندان ایشان) جمعی از مؤلفان، تهران: شمس الشموس، ص181و182.
5. حدیث سرو، برنامه هشتم: وصی در طریقت.
6. مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود قوچانی، نقل در صلح کل، ص 182.
7. آیت الحق، سید محمد حسن قاضی، ترجمه سید محمد علی قاضی نیا، تهران، حکمت،1383، ج 1، ص 376.
8. همان.
9. همان، ج2، ص142.
10. همان،ج1،ص371.
11. همان،ص369.
12. مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود قوچانی، نقل در: صلح کل، ص186.
13. حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود قوچانی؛ نقل در: حدیث سرو، برنامه هشتم: وصی در طریقت.
14. همان.
15. عطش، تهران شمس الشموس،1385ش، ص119.
16. آیت الحق،ج1ص367.
17. همان،ج2،ص29.
18. همان،ج1،ص371.
19. حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود قوچانی، حدیث سرو، برنامه هشتم: وصی در طریقت.
20. آیت الحق،ج2،ص25.
21. سید قریش قزوینی، استاد سلوکی حاجی امام قلی نخجوانی و او هم استاد سید حسین قاضی طباطبایی پدر آیت الله قاضی است. نقل است که آیت الله قاضی به وی ارادت ویژه داشته. ر.ک: آیت الحق، ج2، ص29.
22. همان.
23. حدیث سرو، برنامه هشتم: وصی در طریقت.
24. در امتداد نور، ص263.
25. در امتداد نور، ص194.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1395/03/23 ساعت 08:53:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |