آسیبهای مشترك جامعه علوی و مهدوی
دوشنبه 95/06/08
آسیبهای مشترك جامعه علوی و مهدوی
انسان موجودی است كه فطرتاً اجتماعی آفریده شده است، درست است كه اولین مراحل زندگی بشر بنابر گواهی تاریخ، از غارنشینی شروع شده، ولی همان زندگی میتواند نمای كوچكی از زندگی اجتماعی و نقطه شروع آن باشد.
از طرفی هنگامی كه به سراغ قرآن كریم میرویم، اكثر آیات آن اشاره به زندگی اجتماعی بشر دارد و راه و روش زندگی اجتماعی به طور كامل و جامع در این كتاب شریف الهی آمده است؛ به عنوان مثال، برخی از این آیات عبارتند از:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ؛ ای آنان كه ایمان آوردهاید، بردبار باشید و شكیبایی ورزید، یكدیگر را دعوت به صبر نمایید و خویش را آماده جنگ نگه دارید و تقوای خدا پیشه كنید، شاید رستگار شوید.
و نیز: «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُكُمْ»؛ نزاع نكنید كه سست میشوید و شوكتتان از بین میرود.
و همچنین: «وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّه وَاحِدَه فَاخْتَلَفُواْ» ؛ مردم تنها یك امت بودند، ولی بعد ها اختلاف كردند.
آنچه كه مسلّم است، «اجتماعی بودن» هر فرد است و همین اجتماعی بودن، احتیاج به وضع قوانین، حكومت و … دارد؛ اما در عین اینكه منافع بشر در آن تأمین میشود، ولی دچار آسیبهایی هم میگردد كه ما در این مقاله به نمونهای از این آسیبها در جامعه علوی و مهدوی میپردازیم. اینها، همان آسیبهایی است كه مولا امیرالمؤمنین را با اینكه سالها در جامعه حضور داشت و تلاش نمود، در حاشیه زندگی مردم قرار داد تا سرانجام در بین همان مردم، شربت شهادت را نوشید و همان موانعی است كه ظهور حضرت مهدی(عج) را به تأخیر انداخته و زمینهسازی این ظهور را كند و مثل سیلی، جامعه را بحرانزده میكند، به گونهای كه سالها از انتظار ظهور میگذرد، اما زمینههای ظهور هنوز فراهم نشده است.
از جمله آسیبهایی كه ممكن است هر جامعهای را فرا گرفته و علاوه بر آسیب بودن، آسیبزا و مولد آسیب هم باشند و جامعه را به شدت دچار بحران كند، تفرقه و پراكندگی از راه حق است؛ امام علی علیه السلام در همین زمینه میفرماید: «و تفرقكم عن حقكم و بمعصیتكم إمامكم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل و بأدائهم الامانه إلی صاحبهم و خیانتكم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادكم؛ مخالفین شما (مردم شام) در یاری كردن باطل خود، وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید! شما، امام خود را در اجرای حق نافرمانی كرده و آنها امام خود را در اجرای باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما به رهبر خویش خیانتكارید! آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابكاری»!
در این خطبه شریف امام انگشت روی علل و عواملی میگذارد كه باعث تفرقه امت اسلامی میشوند و جامعه اسلامی را از درون دچار بحران و از هر لحاظ آسیبپذیر میكند كه نتیجه آن شكست و ذلت است؛ برخی از این عوامل عبارتند از:
1. عدم هماهنگی در اجرای حق
طبیعی است كه وقتی مردم در اجرای حق و احكام الهی هماهنگی نداشته باشند، در این جامعه احكام اسلامی به درستی اجرا نمیشود، و از همه مهمتر، رهبر آن جامعه اسلامی در اجرای عدالت، یا ناكام میماند، یا ناموفق كه در هر دو صورت نتیجه كار بیثمر میشود.
2. نافرمانی از امام و رهبر خود
هدف نهایی امام از حكومت در جامعه اسلامی، اجرا و برپایی احكام اسلامی، برای تحقق عدالت اجتماعی است، ولی وقتی مردم از اجرای احكام اسلامی، شانه خالی كنند و میلی درونی و بیرونی برای اجرای آنها نداشته باشند، آنجامعه عملاً بحران زده است و رهبری مثل امام علی علیه السلام ـ هر چند در بین مردم ظاهر باشد ـ هم كاری از پیش نمیبرد تا جایی كه زبان به سرزنش مردم جامعه خود میگشاید.
به راستی چه انتظاری از امام غایب باید داشت، تا زمانی كه مردم گردن به اجرای احكام اسلامی و فرمان حضرت ننهند؟ آیا زمینهسازی ظهور حضرت، چیزی غیر از این است كه باید به اجرای احكام الهی روی آورد و از نافرمانی و تفرقه در اجرای احكام الهی پرهیز كرد؟
3. خیانت به رهبر عادل
هر زمانی كه دستورات و احكام رهبر و امام عادلی مثل امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی، مورد اجرا و عمل مردمش قرار نگیرد، این امر، بزرگترین خیانت به آن امام و رهبر عادل محسوب میشود. آیا جامعه اسلامی ما كه مدعی حكومت اسلامی بر جهان است، چه قدر به دستورات و احكام امام غایب جامعه خود، عمل میكند و چه اندازه زمینههای عمل به دستورات امام و احكام اسلامی را آماده و مهیا ساخته و میسازد؟! آیا ما مسلمانان، مخصوصاً شیعیان، به امام عصر خدمت میكنیم یا كوتاهی و احیاناً ـ نعوذبالله ـ خیانت؟
4. دامن زدن به فساد و خرابكاری جامعه، در بین خود
زمانی مردم در بین خودشان دست به فساد و خرابكاری میزنند و به همدیگر خیانت میكنند كه صفاتی همچون، بغض، كینه، حسد، نفاق، دورویی و نظایر آن، در دل آن مردم رشد كند و این، هنگامی است كه مردم به بیماریهای جسمی خود اهمیت میدهند، ولی روح و روان خود را به فراموشی سپردهاند. با وجود اینگونه صفات رذیله و پستی در دل مردم، چگونه باید منتظر اصلاح و برادری و صمیمیت و فرمانبرداری از رهبر خود، در جامعه بود؟ امام علی علیه السلام در جای دیگر در همین باره میفرماید: «و من استهان بالأمانه، و رتع فی الخیانه، و لم ینزه نفسه و دینه عنها، فقد أحل بنفسه الذل و الخزی فی الدنیا و هو فی الآخره أذل و أخزی؛ كسی كه امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده كند، خود و دین خود را پاك نساخته، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.»
آیا مفاسد اجتماعی و تلفات آن، ناشی از همین صفات پست درونی نیست كه در افراد جامعه اسلامی، رشد و نمو میكند، تا جایی كه رهبری امام علی علیه السلام را به رسمیت نمیشناسد و رهبری ولی عصر را در پرده غیب نگه داشته است؟ آیا زمان آن نرسیده كه مردم به خود آیند و علاوه بر اصلاح جسم، با تلاش بیشتری به اصلاح درونی پرداخته و شانه به زیر بار ولایت امام عصر هدیه كرده و دلها را آماده ظهور آن حضرت نمایند؟
مراد امیدی ـ دوماهنامه امان شماره 20
آخرین سفارش
دوشنبه 95/06/08
آخرین سفارش
سلام بر شهیدانی كه صدای استنصار و یاری امام زمان(عج) خود را با گوش جان شنیدند و با گامهای سبز خود وارد خیمه انتظار شدند. شهدایی كه عاشق امام زمان خودشان شدند و این عشق، بهانهای شد برای پرواز آنان.
اگر نگاهمان را نذر آسمان آفتابی جنوب كنیم، نجوای عاشقانه آنها هنوز به گوش میرسد.
اگر دلمان را میهمان ساحل اروند كنیم، میتوانیم ببینیم كه اشك عاشقی آنان بر دامان اروند میچكد و با اتصال به دریا، دریا دل میشوند، به گونهای كه هرگز كوزه دنیا جایگاه مناسبی برای اقیانوس بیكرانشان نبود.
با دقت در آثار مكتوب شهدا، مخصوصاً وصیتنامه آنان، خواهیم فهمید كه چقدر عاشقانه دست به قلم شدهاند و قصه عاشقی خود با امام زمانشان را برای دیگر منتظران نوشتهاند. وصیتنامههایی كه سرشار از مطالب پرمحتوا هستند. به همین سبب بزرگان ما همواره سفارش میكردهاند و میكنند كه به آنها توجه كنیم و در آنها تدبر كنیم. امام راحل در این زمینه میفرماید: «پنجاه سال عبادت كردید، قبول باشد، یك روز هم یكی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه كنید».
در اینجا به بخشی از آخرین سفارشتان آنان توجه میكنیم؛
شهید محمد رضا رحمتی
انتظار امام زمان(عج) جزء عبادات است. صلوات بر امام زمان(عج) انسان را آرامش میدهد. بر شما باد دعا به جان آن یار سفر كرده.
شهید مهدی حقیقی
ما باید آنقدر خون بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی عزیز پیروز شود و عدل الهی در سایه توحید برقرار شود.
شهید غفار قربانی
به دستورات الهی رهبر انقلاب توجه كامل داشته باشید و فرامین ایشان را كه حكم الهی است و اطاعت آن بر همه لازم است، اطاعت كنید كه اطاعت از ایشان اطاعت از امام زمان(عج) است.
طلبه شهید سید محمود قربانی
سخن از غیبت امام زمان(عج) است، از بزرگترین مظلوم دوران؛ او كه یادش از خاطرهها فراموش شده… او كه اگر كسی مهربانیهای او را ببیند دیگر فراموشش نخواهد كرد و هم او كه مؤمنان را انیس و رفیق و شفیق است.
به راستی چرا كسی پدرش را برادرش را و یا دوست دلسوزش را از یاد نمیبرد، ولی امام زمانش را به فراموشی میسپارد، مگر حق این پدر افزونتر از حقوق امام زمانش است.
كدام برادر مهربانتر از اوست و دلسوزی چه دوستی بیشتر از دلسوزیها و محبتهای اوست.
مگر نه این كه امام زمان(عج) میفرماید: «انا غیر مهملین لمراعاتكم و لا ناسین لذكركم؛ ما در رعایت حال شما كوتاهی نمیكنیم و یادتان را از خاطر نمیبریم».
وقتی كه او ذخیره همه هستی، ثمره همه رسالتها، منبع همه كمالات، سرچشمه همه خیرات و جلوهگاه همه نیكیها و زیباییهاست. هیچگاه یاد ما را از خاطر نمیبرد و در رعایت احوالمان كوتاهی نمیكند. آیا رواست فراموشی ما نسبت به آن امام مهربان یا از وفاست غفلت از آن جان جهان؟»
شهید امین احمدی تبار
میروم تا ثابت كنم من مسلمانم و عاشق مهدی، ای مادرم! به همه بگو لاله من هم عاشق بود، عاشق مهدی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
چه نیكو میشد كه ما نیز از سیره عملی شهدایمان درس میگرفتیم و علاوه بر این كه محبت حضرت بقیه الله را در دل خود جا میدادیم دیگران را نیز با مقام عظمای حضرتش آشنا میساختیم.
شما هم میتوانید از نامهها یا وصیتنامههای دیگر لالههای شهید، برای ما مطالبی ارسال كنید. (یادتان باشد مطالب درباره امام زمان(عج) باشد و فراموش نكنید عكس زیبای شهیدان و مشخصات آنان را حتماً برای ما ارسال كنید.)
. صحيفه نور، ج14، ص491.
. ويژهنامه انتظار و شهادت، بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، ص13.
. همان.
. همان، ص13.
. ابوالفضل سبزي، روح شهيد، ص116.
. همان، ص117.
امید درویشی ـ دوماهنامه امان شماره 20
آخرالزمان
دوشنبه 95/06/08
آخرالزمان، جدای از معناهای صحیح و نادرست آن، به مثابه حرف آخر است، حرف آخر زمان كه بالاتر از آن نیامده و مهمتر از آن نیست.
نظام سلطه (سلطهگران و استكبار جهانی) برای تسلط بیشتر و یا از دست ندادن سلطه موجود، میكوشد با استفاده از تمام قوا و روشها، حرف آخر زمان را بگوید و خود را گوینده و تنها پایاندهنده حرفها بداند، بخواند و القا كند. تبدیل دیدگاه جنگ تمدنهای «هانتینگتون» به نظریه پایان تاریخ «فرانسیس فوكویاما»، مبنی بر برتری نظام لیبرال دموكراسی و این كه آن را بدیل و مانندی نیست و برتر از آن در مخیله انسان نیامده است، نمونهای از این تلاشهاست. به هر حال غرب و نظام سلطه، برای چنین هدفی از اتمام روشها مدد میگیرد كه عبارتند از:
انكار فرهنگ و تمدنهای امروز و فردای جوامع و مكاتب دیگر، برای حذف جدی رقیب از همه امروز و فردای جهان.
تخریب فرهنگها و مكاتبی كه قابلیت رهبری و مدیریت امروز یا فردای اندیشهها را دارا هستند.
تحریف مقولات و فرهنگهای جوامع، تا اگر به طور فیزیكی قابل حذف نیستند، به گونه محتوایی بیهویت و از درون فرو ریزند، تا هیچ میل و رغبتی به سوی آن مایل نگردد.
و بالاخره جایگزینسازی به جای واقعیت و حقیقت؛ ساختهها و پرداختهها، بدلسازی گردند و چهره آن حقیقت كاملاً مخدوش گردد.
و رسانه، جادهصافكن فرهنگها به ویژه فرهنگ سلطه است كه شكلدهنده و ترقیدهنده و مدیر خیمهشببازی آن است؛ نظام سلطه، بیشترین مدد را از رسانه میگیرد. در عصر ما پیامها فقط از طریق گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمیگردند، بلكه تصاویر، نمادها، علامتها و نشانههایند كه مخاطب را به قول «پاولف» به پیامی شرطی میسازد و یا به تعبیر ما برای او پیامی را تداعی میكند.
در این میان فرهنگ والای مهدویت، این وعده الهی، آمدن انسان الهی به ویژه در نگاه مكتب اسلام و شیعه كه به روشنی از شخصیت، رفتار و سیره عملی او سخن گفته است، از هدفهای مهم عملیاتی تهاجم آنها قرار دارد؛ چرا كه مهدویت، نگاهی است به فردایی زیبا و بركنده از ظلم و سلطهگران غاصب، و نگاهی امروزی است همراه با زمینهسازی و تلاش و حركت.
نگاهی به فیلمها، بازیها و آثار دیگر غرب، از گستردگی تخریبها و تحریفهای آخرالزمان و نیز خشن نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام، نشان دارد.
و جوان، به عنوان نیروی فعال و بانشاط امروز و تأثیرگذار فردا، مهمترین هدف رسانه در انكار، تخریب و تحریف و جایگزینسازی است. و از سویی دیگر، همین جوان، مهمترین عامل برنامهریز و حركتساز امروز و فرداست.
شناخت زمان، شناخت جریانات زمان و زمانه برای عقب نماندن از زمان و زمانه، سواری ندادن به سلطهگران و بعد تلاش برای شناختِ تنها عزیزی كه شایستگی امامت و حكومت بر زمان را دارد و عالم بدون رهبری او جز گمراهی و ضلالت نیست. گام دیگر جوان امروز، تلاش خستگیناپذیر او در پنهان و آشكارا برای این كه زمان و زمانه، امروز و فردا به مدیریت ظاهری، واقعی و در تمام شئونِ صاحب اصلی آن، امام زمان(عج) درآید. رسیدن به چنین اهدافی، همتی پرشور از همه، به ویژه جوانان میطلبد، تا مبادا غاصبان زمان؛ زمان و زمانیان را بیش از پیش در اختیار گیرند و آینده را نیز با ابزارهای اختاپوسی خود به سلطه در آورند.
چقدر برای امام زمان(عج) صلوات بفرستیم
چهارشنبه 95/05/06
*علاقه به امام زمان(عج) باید جمعی باشد
در دعای عهد داریم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»، به امام زمان(عج) ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عَنْ جَمِیعِ» از طرف همه مؤمنین و مؤمنات «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات» این خودش یک مطلب مهمی است
*امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند
وقتی زیارت میرویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه مؤمنین و مؤمنات، صدقه میدهیم بگوییم: دفع بلا از همه مؤمنین و مؤمنات بشود، نگوییم: خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز، حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو، چرا میگویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زدهاند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بینالمللی نیستی؟ امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند، کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند، خودم و بچهام و هیأتام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات».
*علاقه به امام زمان بدون مرز است
این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده میشود؟ این جمله که میگوید: «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمینهای هموار و کوهستانی، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.
*شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان(عج)
در دعای عهد میگویی: ای امام زمان(عج) سلام میکنم از طرف خودم و از طرف «والِدَیَّ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر میگیری.
*چه مقدار به امام زمان صلوات بفرستیم؟
این دعا میگوید که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرین درجه رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت؛ یعنی مهدی جان! ای امام زمان(عج)، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد… به تو سلام و درود میفرستم.
*اعلام هر روزه علاقه به امام زمان(عج)
یک کسی هرروز زنگ میزند که آقا دوستت دارم، میگوید: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» یعنی بیعتم را تجدید میکنم.
*علاقه رو به رشد
علاقه رو به رشد، یعنی چه؟ میگوید: «عَهْداً» بعد از عهداً میگوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً میگوید «وَ بَیْعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسیاش را میبینید.
عهد یعنی تعهد، در دعای عهد میگوییم: ای امام زمان(عج) سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد میکنم. تعهد میکنم یعنی قرار میگذارم بین خودم و خدا، بعد میگوید: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره، ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. میگوید: «وَ بَیْعَةً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش میکند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَیْعَةً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید.
*علاقه افتخارآمیز
چقدر خوب است این تابلو شود، علاقه حتمی، میگوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. میگوید: نه، علاقه افتخار آمیز.
*علاقه همراه با همه مراحل
در دعای عهد میگوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم، آخر گاهی وقتها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی میگوید: همسفر باشم، میگوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا.
گاهی یک کسی میگوید: عقب من بیا، پولت نمیدهم اما میخواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم، یعنی از یک جهت یک جایی پررنگ است، یک جایی کمرنگ است. دعا میگوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست، «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع میکنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد میکنم، «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمیدهیم که کسی جسارت کند، غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم میکنیم.
اینکه میگویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصبها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش میکنم، به خاطر همشهریگری تعصب میکنم، در انتخابات میگویم چون این همشهری من است، فامیل من است، همسایه من است، این تعصبها بد است، اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقیها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی، انحصار طلبی در حق خوب است، اولین انحصار طلب، خود خداست، چون میگوید: «لا اله» هیچ کس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقیها را دور بریز.
*علاقه عاشقانه
در دعا میگویی: «طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من که در دعای عهد با تو سلام میکنم، از روی عشق زیارت میکنم نه روی اکراه!
*علاقه و عمل در خط رضایت او
«عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. این مهم است. «کَما أُمِرْت» (هود/۱۱۲) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقهای داشت و روی سلیقهاش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یک دندگی است. استقامتی ارزش دارد «کَما أُمِرْت» که طبق مأموریت باشد، استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولی خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک».
تأملى در واژه ثارالله
دوشنبه 95/04/28
السلام عَليك يا ثاراللّه وابْنَ ثاره
مقدمه
امروزه بحمدالله هر كوى و برزن حسينيه دلها و كعبه جانها شده است، ترنم الهى و قدسى زيارت عاشورا از منزلها و مسجدها به گوش مىرسد و بزمهاى عاشورا وعدهگاه عاشقان پاكباخته است.
عاشقان حسين ـ عليهالسلام ـ هر بامداد و شامگاه همچون امام غايبشان[1] اشك خون از ديدگان جارى مىكنند. مگر نه كه او ثاراللّه است و اين گريه، گريه بر خون جارى در رگهاى دين و جوشيده از صحراى يقين نينواى حسينى ـ عليهالسلام ـ است؟!
ثاراللّه، پرچم سربداران يالثارات الحسين ـ عليهالسلام ـ[2] از طلوع شهادت آن حضرت تا پهنه ظهور دولت يار است.
معرفت ثاراللهىِ حسينى ـ عليهالسلام ـ بالاترين معرفت و شناخت از آن حضرت است، و اين از امتيازها و ويژگىهاى آن حضرت و پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ است. گرچه از لحاظ باطنى ائمه ـ عليهمالسلام ـ به تعبير روايات، همگى يك نور و يك حقيقت اند.
«اَشْهَدُ اَنَّ اَرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ.»[3]
«شهادت مى دهم كه روح شما و نور وجود شما و طينت شما معصومان ـ سلام الله عليهم ـ يكى است.»
به تعبيرى همگى مظهر همه اسماء حسناء و صفات عُلياى الهى اند،[4] اما به خاطر شرايط زمانى خاصى كه هر يك از آن معصومان ـ [عليهمالسلام] ـ داشتند، زمينه ظهور و بروز يك يا چند اسم از اسماى حسناى الهى و صفات عُلياى رحمانى، براى هر يك محقق شد. در اين بين حضرت ابا عبدالله الحسين، سيد الشهدا ـ عليهالسلام ـ به سبب شرايط زمانى و مكانى ويژه اى كه داشت و به اقتضاى وظيفه، زمينه ظهور صفات خاص و ممتازى در او فراهم آمد.
مقامات و درجاتى كه پروردگار به انبيا و اوليا ـ عليهمالسلام ـ و تابعين واقعى آنها در قيامت عطا مى فرمايد، تنها به لحاظ حفظ كمالات و عنايات معنوى و فطرى الهى نيست، بلكه حفظ و اظهار آثارى كه در عالم عنصرى و مادى از لوازم آن كمالات است، خود نقش جداگانه اى در رسيدن به درجات عالى تر معنوى و آثار بهشتى دارد. مثلاً كسى كه قوه شجاعت و سخاوت و ايثار و ساير صفات حسنه را داشته، ولى موقعيت براى پياده كردن آنها را نيافته باشد با فردِ ديگرى كه علاوه بر داشتن آن صفات، آنها را بروز داده باشد، داراى درجه يكسان نيستند و دومى ارزشى فوق اولى دارد.
اكنون با توجه به اين مقدمات مى گوييم: اگرچه هر كدام از انبيا و اوليا به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرايط زمانى و مكانى و غيره كه داشتند، گوشه اى از فضايل و كمالات ذاتى خود را آشكار كرده اند، ولى گويا شرايط در زمان حضرت سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ به گونه اى بوده كه موقعيت بيشترى براى اظهار كمالات روحى ايشان فراهم گرديده و خواسته الهى نيز تأكيد بيشترى در پياده شدن آن كمالات (به حسب اقتضاى زمان) داشته و حضرتش به عنايت الهى به آن اقتضا و خواست، پاسخ مثبت داده و به اين ترتيب (به حسب روايات) در هر دو عالم واجد خصيصه هايى نسبت به ساير اولياى دين گرديده است.[5]
جمله «الْوِتر الْمَوْتُور» در زيارت عاشورا بنابر يك معنى، اشاره به همين امتياز خاص آن حضرت دارد; زيرا وِتْر به معنى تك و تنهاست و مَوْتور به معنى كسى كه تنها و بى بديل است (وِتر ـ به كسر واو ـ بنابر لغت اهل نجد و وَتر ـ به فتح واو ـ به لغت اهل حجاز).[6]
بنابر يك معنى، اين جمله، تأكيد جمله اول (ثاراللّه) است كه در اين صورت به معنى خون است. يكى از استادان در اين باره نوشته است:
«جمله اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور، اگرچه ممكن است به معنى جمله گذشته باشد، يعنى كسى كه انتقام و خون خواهى از او نشده و تنها خدا مىتواند انتقام خون او را بگيرد، ولى ظاهراً اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور به معنى فرد و تنهاى بى همتا و به زبان فارسى خودمانى دُردانه است، و به خصيصه خاص سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ … اشاره دارد.[7] اما از لحاظ ظاهرى و به حسب امتياز خاص صفت ثارالله فقط به حضرت سيدالشهداء و حضرت اميرالمؤمنين ـ عليهمالسلام ـ اطلاق شده است، آن هم در غالب زيارتنامه هاى امام حسين ـ عليهالسلام ـ كه در يازده موضع از زيارتنامه ها،[8] اين صفت با اندكى اختلاف[9] ذكر شده است.»
لفظ ثارَ با مشتقاتش، حدود 70 بار در روايات آمده است.
لغت شناسى ثاراللّه
المنجد، ثَأَرَ و ثَأْر را به معنى انتقام گرفتن دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است. طريحى در مجمع البحرين، ثَأَرَ را به معنى انتقام گرفتن معنى كرده و ثاراللّه را تصحيف ثَأْراللّه دانسته است.
ابن اثير در نهاية; ثَأر را به معنى خونبها دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است. زبيدى در تاج العروس; ثَأر و ثار را به يك معنى دانسته و نوشته است: ثار به معنى خون است و گفته شده به معنى انتقام خون كسى را گرفتن نيز به كار مى رود.
علامه مجلسى ـ رحمة الله عليه ـ ثَأَرَاللّه تلفظ كرده و براى تصحيح معنى مضافى در تقدير گرفته و نوشته است:
«ثَأَرَ اللّه به معنى خون خواهى است، ثاراللّه و ابن ثاره يعنى تو اهل ثاراللّه هستى، و كسى هستى كه خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت.»[10]
در حالى كه به نظر مى رسد، با توجه به كاربرد اين لفظ در كتابهاى لغت و زيارتنامه ها و روايات و عدم ضرورت و خلاف اصل بودنِ تقدير گرفتن مضاف، همان سخن زبيدى در تاج العروس متعين بلكه صحيح است كه: ثَأْر و ثار، به يك معناست و هر دو به معنى خون است.
امام صادق ـ عليهالسلام ـ در زيارتنامه حضرت ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ فرمود:
«اَنَّكَ ثارُاللّهِ فِى الاْرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِى لا يُدْرِكُ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهْلِ الاَْرْضِ.»[11]
«اى سيد الشهداء ـ عليهالسلام ـ تو خونِ خدا در زمينى، همان خونى كه هيچ كس جز خداوند انتقام آن را نمى تواند بگيرد.»
البته خونى كه اين ويژگى را دارد كه هيچ كس جز خداوند متعال آن هم به دست اوليايش نمىتواند انتقامش را بگيرد; چون شخص ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ از آن چنان جايگاه رفيعى برخوردار است كه جز خداوند متعال و اوليايش نمى دانند. در زيارت عرشى عاشورا مى خوانيم:
«أنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ.»
«از خداوند متعال مى خواهم به من توفيق دهد، انتقام خون شما را بگيرم.»
همان طور كه ملاحظه مىكنيد، تركيب طَلَبَ ثارِك، فقط به همين معنى كه ثار به معنى خون باشد قابل تبيين است، وگرنه اگر ثار به معنى ـ خون خواهى (طلب الدم) باشد، جمله اين چنين خواهد شد; طَلَبَ طَلَبَ ثارِكَ، كه در سخافت نياز به توضيحى ندارد. همين طور است، جمله «طَلَبَ ثارِكُمْ» يا «طَلَبَ ثارِى» كه در جمله هاى بعدى زيارت عاشورا آمده است، يا جمله: «اَشْهَدُ اَنَّ اللّه تَعالى الطّالِبُ بِثارِكَ»[12] و جملاتى شبيه اين در ساير زيارتنامه هاى آن حضرت.[13]
معنى ثاراللّه
با توجه به آنچه در معنى لغوى ثاراللّه گفته شد، معانى مختلفى در تفسير ثاراللّه بيان شده است.
1ـ گروهى ثاراللّه را به معنى كسى كه انتقام خونش را خداوند مى گيرد، مى دانند[14] و ثار را مخفف ثائِر دانسته اند، مثل شاك مخفف شائك[15] يا ثار را مخفف ثَأْر انگاشته اند.[16]
2ـ بعضى لفظ «أهل» در تقدير گرفته اند و گفته اند: ثاراللّه يعنى اهل ثاراللّه، اهل خون خواهى الهى كه خداوند انتقام خونش را مى گيرد.[17]
3ـ برخى گفتهاند: ثاراللّه يعنى كسى كه خودش در دوران رجعت مى آيد و انتقام خونش را مى گيرد.[18]
4ـ گروهى ثاراللّه را به معنى خون خدا دانسته اند.[19]
ظاهر بسيارى از ادله همان طور كه در معنى لغوى آن گفته شد مؤيد اين مطلب است كه: ثار به معنى خون است و امام حسين ـ عليهالسلام ـ ثاراللّه و خون خداست.
پىنوشتها:
[1]- امام زمان(عج) در زيارت ناحيه مقدسه مىفرمايد: فَلاََنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لاََبْكِيَّنَ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
كنون هر صبح و شامى در عزايت
بريزم اشك و مىنالم برايت
به جاى اشك خون از ديده بارم
هميشه ديدهاى خونبار دارم
امام مهدى(عج) در عزاى امام حسين(ع)، زيارت ناحيه مقدسه، ص 30 ـ 31
[2]- بحارالانوار، ج 44، ص 286 و ج 52، ص 308 و ج 101، ص 103.
[3]- مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره، ص 987.
[4]- نهجالولاية، ص 58.
[5]- فروغ شهادت، على سعادت پرور، ص 40.
[6]- تاج العروس، ذيل لغت وتر.
[7]- فروغ شهادت، ص 389.
[8]- بحارالانوار، ج 101، ص 294، 291، 260، 200، 199، 181، 180، 169، 168، 152 و 148.
[9]- در بعضى از زيارتنامهها اين چنين آمده است: السلام عليك يا ثاراللّه وابن ثاره … و در بعضى ديگر، اين چنين: السلام عليك يا ثاراللّه فى الأرض … و در برخى اين چنين: اشهد انك ثاراللّه فى الأرض وابن ثاره.
[10]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[11]- بحارالانوار، ج 101، ص 168.
[12]- بحارالانوار، ج 94، ص 75.
[13]- همان، ج 101، ص 292، 290; ج 44، ص 218; ج 45، ص 343، 351.
[14]- فروغ شهادت، بيشتر مترجمان زيارت عاشورا، ص 389.
[15]- شرح زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى، ص 305.
[16]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[17]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[18]- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 101، ص 151.
[19]- تعداد اندكى از مترجمان زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى در شرح زيارت عاشورا، ص 308; زيارت در پرتو ولايت، ص 51.
على محيطى
منبع: www.iec-md.org