حدیث
دوشنبه 95/03/10
لزوم وجود حجت در هر عصر و زمان
از امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخشى از یک حدیث طولانى چنین نقل شده است: «زمین [هیچگاه] از حجتى که به اقامه امر خدا قیام کند، خالى نیست: یا ظاهر و آشکار است و مردم او را میشناسند، و یا بیمناک و مخفى از دیدگان مردم است؛ تا حجتهاى الهى و آیات پروردگار از میان نرود».
۲. و عن أبى عبد اللّه- جعفر بن محمّد- عن آبائه عن علىّ عليه السّلام أنّه قال فى خطبة له على منبر الكوفة: «أللّهمّ! إنّه لا بدّ لأرضك من حجّة لك على خلقك، يهديهم الى دينكو يعلّمهم علمك؛ لئلا تبطل حجّتك، و لا يضلّ أتباع أوليائك بعد إذ هديتهم؛ إمّا ظاهر ليس بالمطاع؛ و أمّا مكتتم و مترقب. فان غاب عن النّاس شخصه فى حال هدنتهم، فإنّ علمه و آدابه فى قلوب المؤمنين منبثّة، فهم بها عاملون.» (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۷۸)
از امام جعفر صادق علیهالسّلام از پدران بزرگوارش از على علیهالسلام در خطبهاى که بر منبر کوفه ایراد فرموده است، نقل شده است: «پروردگارا! همانا که اهل زمین را از داشتن حجتى از ناحیه تو که آنان را به دین تو هدایت کند و علم الهى را به ایشان بیاموزد، گریزى نیست تا حجتت از بین نرود و پیروان اولیائت بعد از اینکه [بهوسیله پیامبران] هدایتشان کردى، گمراه نشوند. [این حجت تو] یا در میان مردم ظاهر و براى آنان آشناست، امّا از او اطاعت نمیکنند؛ یا از دید مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. پس اگر وجود حجت در زمانى که مردم در صلح [بر فساد] هستند از نظر آنان غایب باشد، دانش و منش او به دلهاى مؤمنین میرسد و ایشان به آن عمل میکنند».
۳. و عن أبى عبداللّه عليه السّلام- فى حديث- انّ أميرالمؤمنين عليه السّلام قال: «اعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّوجلّ، و لكن اللّه سيعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجة للّه، ساخت بأهلها؛ و لكن الحجّة تعرف النّاس و لا يعرفونها، كما كان يوسف يعرف النّاس و هم له منكرون». (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۵۴)
امام صادق علیهالسّلام از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل مىفرماید که فرمود: «بدانید که زمین از حجت خداى عزّوجلّ خالى نمیماند، اما بهواسطه ستمگریها و جهالتهاى مردم، خداوند دیدگانشان را از مشاهده او فرو میبندد و اگر زمین لحظهاى از حجت خدا خالى باشد، ساکنانش را در خود فرو خواهد برد. اما حجت خدا مردم را مىشناسد، ولى مردم او را نمىشناسند؛ همانگونه که حضرت یوسف مردم (برادرانش) را مىشناخت و آنها او را نشناختند».
بقیةالله از نسل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است
۴. و عن النّبىّ صلّىاللّهعليهوآله فى حديث قدسىّ طويل: «انّ اللّه عزّ و جلّ قال لنبيّه صلّى اللّه عليه و اله: قد جعلت عليّا وزيرك و خليفتك من بعدك على أهليك و امّتك، و أعطيتك اذا خرج من صلبك أحد عشر مهديّا، كلّهم من ذرّيتك، من البكر البتول، آخر رجل منهم يصلّى خلفه عيسى بن مريم، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و ظلما، انجى به من الهلكة و اهدى به من الضّلالة، و أبرء به الأعمى و أشفى به المريض.» (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۲۱۹)
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در بخشى از یک حدیث قدسى طولانى چنین نقل شده است: «خداى عزوجل به پیامبر خود صلیاللهعلیهوآله فرمود: من على (ع) را وزیر و در بین اهلبیت و امتت جانشین بعد از تو قرار دادم، و از نسلت، از طریق زهراى بتول یازده جانشینِ هدایتشده به تو عنایت کردم که آخرین آنها مردى است که عیسىبنمریم به امامت او نماز گزارد، او زمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدالت سرشار خواهد کرد، به دست او [انسانها را] از هلاکت نجات بخشم و [گمراهان را] به راه راست هدایت کنم. به دست او دیده کوران باز کنم و بیماران را شفا دهم».
۵. عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ علیهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِي يُقِيمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِي وَ شَرِيعَتِي وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فِي غَيْبَتِهِ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ كَذَّبَهُ فَقَدْ كَذَّبَنِي وَ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ صَدَّقَنِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو الْمُكَذِّبِينَ لِي فِي أَمْرِهِ وَ الْجَاحِدِينَ لِقَوْلِي فِي شَأْنِهِ وَ الْمُضِلِّينَ لِأُمَّتِي عَنْ طَرِيقَتِهِ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون. (كمال الدين، ترجمه كمرهاى، ج۲، ص۸۳)
از امام صادق به نقل از امام باقر به نقل از جدش علیهمالسلام به نقل از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله آمده است: «امام قائم از فرزندان من است، نامش نام من است، کنیهاش کنیه من است، سیما و قامتش چون سیما و قامت من و سیره و روشش، سیره و روش من است. مردم را بر دین و آئین من استوار نماید و به کتاب خداى عزوجل فراخواند. هرکه او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است و هرکه از او سرپیچى کند، مرا سرپیچى کرده است و هرکه در غیبتش او را منکر شود، مرا منکر شده است و هرکه او را تکذیب کند، مرا تکذیب کرده است و هرکه او را تصدیق کند، مرا تصدیق کرده است. من از کسانىکه سخن مرا درباره [وجود و غیبت و فرج و قیام] او تکذیب مىکنند و امتم را از راه او منحرف مىنمایند به خدا شکایت مىبرم، وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ».
۶. و عن أبى عبد اللّه علیهالسلام عن النّبى صلیاللهعلیهوآله فى حديث انّه قال لعلىّ علیهالسلام: «اعلم أنّ ابنى منتقم من ظالميك و ظالمى شيعتك فى الدّنيا، و يعذّبهم اللّه فى الآخرة.» فقال سلمان: «من هو؟ يا رسول اللّه! صلّى اللّه عليه و اله» قال: «التّاسع من ولد ابنى الحسين، الّذى يظهر بعد غيبته الطّويلة، فيعلن أمر اللّه و يظهر دين اللّه، و ينتقم من أعداء اللّه، و يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا.» (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۹۶)
از امام صادق علیهالسلام به نقل از پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است که به على علیهالسلام فرمود: «بدان که فرزندم از ستمکاران در حق تو و حق شیعیانت، در دنیا انتقام خواهد گرفت و در آخرت خداوند آنها را عذاب خواهد کرد». سلمان سؤال کرد: «یا رسول اللّه او کیست؟» پیامبر فرمود: «نهمین فرزند از نسل پسرم حسین است که بعد از غیبتى طولانى ظهور میکند و أمر خدا را اعلان کرده و دین خدا را ظاهر میسازد و از دشمنان خدا انتقام میگیرد و زمین را همانطور که از ظلم و ستم پر شده است از عدل و داد سرشار میکند».
۷. و عن أبى وايل قال: نظر أمير المؤمنين عليه السّلام الى ابنه الحسين عليه السّلام فقال: «انّ ابنى هذا سيّد كما سماّه اللّه سيّدا، و سيخرج من صلبه رجلا باسم نبيّكم، فيشبه الخلق و الخلق، يخرج حين غفلة من النّاس و إماتة من الحقّ و اظهار من الجور. و اللّه، لو لم يخرج لضربت عنقه، يفرح لخروجه أهل السّماء و سكّانها، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و ظلما.» (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۲۴)
ابىوایل مىگوید: امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزندش حسین علیهالسّلام نگاه کرد و فرمود: «این پسرم سید و سالار است همانطور که خداوند سید و آقایش نامیده است و از نسل او فرزندى همنام پیامبرتان متولد خواهد شد که در سیما و اندام و نیز اخلاق و رفتار شبیه اوست و در دوران غفلت و بیخبری مردم و نابودى حق و غلبه ستم خروج خواهد نمود. به خدا سوگند! اگر خروج نکند (ظاهرا عبارت متن عربى تصحیف شده و اصلش این بوده که اگر قبل از وقتش خروج کند) گردن او زده خواهد شد. اهل آسمان و ساکنین آن، از خروج او خوشحال مىشوند و او زمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد نمود».
۸. عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ علیهالسلام ذَاتَ يَوْمٍ فَلَمَّا تَفَرَّقَ مَنْ كَانَ عِنْدَهُ قَالَ لِي يَا أَبَا حَمْزَةَ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا تَبْدِيلَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ قِيَامُ قَائِمِنَا فَمَنْ شَكَّ فِيمَا أَقُولُ لَقِيَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ هُوَ بِهِ كَافِرٌ وَ لَهُ جَاحِدٌ ثُمَّ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي الْمُسَمَّى بِاسْمِي وَ الْمُكَنَّى بِكُنْيَتِي السَّابِعُ مِنْ بَعْدِي بِأَبِي مَنْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ مَنْ أَدْرَكَهُ فَلَمْ يُسَلِّمْ لَهُ فَمَا سَلَّمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ علیهالسلام وَ قَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ- وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ. (غيبت نعماني، ص۸۶)
ابوحمزه ثمالى مىگوید: روزى در خدمت امام باقر علیهالسلام بودم، وقتى مردم از حضورش مرخص و پراکنده شدند خطاب به من فرمود: «اى اباحمزه از مسائل مسلّم و حتمى در نزد خداوند که به هیچرو قابل تغییر نیست قیام قائم ماست؛ پس هرکه در آنچه مىگویم شک کند خدا را در حالى ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزیده و او را انکار کرده باشد». سپس فرمود: «پدر و مادرم فداى آنکه همنام من است و کنیهاش همان کنیه من مىباشد و هفتمین فرزند از نسل من است. پدرم فداى آنکه زمین را از عدل و داد پُر میکند همانگونه که از ظلم و جور پُر شده است». سپس فرمود: «اى اباحمزه هرکه او را درک کند و تسلیم او نباشد، [درواقع] به پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام معتقد و تسلیم نبوده است و قطعاً خداوند بهشت را بر او حرام مىکند و جایگاهش جهنم خواهد بود؛ [چنین کسی ستمکار است] و جایگاه ستمکاران، بد جایگاهى است».
قائم شخص است، نه عنوان
۹. حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام الْحَسَنِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى علیهالسلام إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ علیهالسلام أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ. (كمالالدين، ج۲، ص۳۷۷)
از عبدالعظیم حسنى نقل شده است که گفت: «بر مولایم محمدبنعلى علیهماالسلام (امام جواد) وارد شدم، درحالیکه قصدم این بود از ایشان در مورد قائم سؤال کنم و بپرسم که آیا او همان مهدى است یا غیر از مهدى کس دیگرى امام قائم است؟ قبل از اینکه من لب به سخن باز کنم، فرمود: «یا اباالقاسم! قائم ما همان مهدى است که باید در زمان غیبت منتظر او بود و پس از ظهور به فرمانش گردن نهاد و او سومین فرزند از نسل من است. سوگند به خدایى که محمد را به پیامبرى برگزید و امامت را مخصوص ما اهلبیت قرار داد، اگر از دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد کرد تا اینکه او خروج کند. پس او زمین را از عدل و داد پُر خواهد کرد همانگونه که از ظلم و جور پُر شده است. و خداوند در یک شب کار او را درست خواهد کرد [و اسباب فرجش را مهیا خواهد نمود]، چنانکه کار موسی را اصلاح کرد زمانیکه براى گرفتن قطعهاى آتش و گرمکردن خانوادهاش از آنها جدا شد، اما در حالى بهسوى آنها برگشت که به پیامبرى و نبوت رسیده بود». سپس امام علیهالسلام فرمود: «ارزشمندترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است».
۱۰. عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ الرِّضَا علیهالسلام قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا:
مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ وَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ
فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي
خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَات
يمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتبَكَى الرِّضَا علیهالسلام بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَ فَقَالَ لِي يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى يَقُومُ فَقُلْتُ لَا يَا سَيِّدِي إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. (عيون أخبار الرضا عليهالسلام، ج۲، ص۲۶۵)
از عبدالسّلامبنصالح هروى نقل شده است که گفت: شنیدم دعبل خزاعى مىگوید: قصیدهاى سرودم و براى آقایم علىبنموسى الرضا علیهالسلام خواندم که بیت نخستین آن چنین است: «محل دروس قرآنی از خواندن قرآن خالی شده بود و محل نزول وحی، منزلگاهی بیکس چونان بیابانهایی بیآب و علف، خالی و بدون سکنه بود».
وقتى به اینجا رسیدم که: «ظهور امامى که بىتردید به نام پروردگار و همراه با برکات الهى ظهور خواهد کرد؛ در میان ما حق و باطل را از هم جدا کرده و مردم را بر نیک و بد اعمالشان جزاى خیر و مکافات سخت خواهد داد» امام رضا علیهالسلام سخت گریست. آنگاه سر مبارک خویش را بلند کرد و فرمود: «اى خزاعى این دو بیت را روحالقدس از زبان تو سروده است. آیا مىدانى این امام کیست و چه وقت قیام خواهد کرد؟» عرض کردم: «نه، مولاى من، من فقط شنیدهام که از شما اهلبیت امامى ظهور خواهد کرد که زمین را از تباهى و آلودگى پاک مىکند و آن را از عدل سرشار مىکند». پس امام علیهالسلام فرمود: امام بعد از من فرزندم محمد، بعد از محمد فرزندش على، پس از على فرزندش حسن و بعد از او فرزندش حجت قائم است که در زمان غیبت، ظهورش را انتظار مىکشند و وقتى ظاهر شد، همه تسلیم فرمان او هستند. اگر از دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد کرد تا او ظهور کند و زمین مالامال از ظلم و جور را پر از عدل و داد نماید».
۱۱. سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیهالسلام: فَقَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي. (الغیبۀ، نعمانی، ص٢۴۵)
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد که آیا قائم علیهالسلام به دنیا آمده است، فرمود: نه، اگر او را درک میکردم تمام عمر خود را صرف خدمتش میکردم.
تولد حضرت
۱۲. از حکیمه نقل شده است: بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهالسلام فَقَالَ يَا عَمَّةِ اجْعَلِي إِفْطَارَكِ اللَّيْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهَا لَيْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيُظْهِرُ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ الْحُجَّةَ وَ هُوَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أُمُّهُ قَالَ لِي نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا بِهَا أَثَرٌ فَقَالَ هُوَ مَا أَقُولُ لَكِ قَالَتْ فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّي وَ قَالَتْ لِي يَا سَيِّدَتِي كَيْفَ أَمْسَيْتِ فَقُلْتُ بَلْ أَنْتِ سَيِّدَتِي وَ سَيِّدَةُ أَهْلِي قَالَتْ فَأَنْكَرَتْ قَوْلِي وَ قَالَتْ مَا هَذَا يَا عَمَّةِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا يَا بُنَيَّةِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَهَبُ لَكِ فِي لَيْلَتِكِ هَذِهِ غُلَاماً سَيِّداً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قَالَتْ فَجَلَسَتْ وَ اسْتَحْيَت فَلَمَّا أَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَفْطَرْتُ وَ أَخَذْتُ مَضْجَعِي فَرَقَدْتُ فَلَمَّا أَنْ كَانَ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ قُمْتُ إِلَى الصَّلَاةِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِي وَ هِيَ نَائِمَةٌ لَيْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَةً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَةً وَ هِيَ رَاقِدَةٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّتْ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَدَخَلَتْنِي الشُّكُوكُ فَصَاحَ بِي أَبُو مُحَمَّدٍ علیهالسلام مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ لَا تَعْجَلِي يَا عَمَّةِ فَإِنَّ الْأَمْرَ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَقَرَأْتُ الم السَّجْدَةَ وَ يس فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذَا انْتَبَهَتْ فَزِعَةً فَوَثَبْتُ إِلَيْهَا فَقُلْتُ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْكِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا تُحِسِّينَ شَيْئاً قَالَتْ نَعَمْ يَا عَمَّةِ فَقُلْتُ لَهَا اجْمَعِي نَفْسَكِ وَ اجْمَعِي قَلْبَكِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَكِ قَالَتْ حَكِيمَةُ ثُمَّ أَخَذَتْنِي فَتْرَةٌ وَ أَخَذَتْهَا فِطْرَةٌ فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَيِّدِي علیهالسلام فَكَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ علیهالسلام سَاجِداً يَتَلَقَّى الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَضَمَمْتُهُ إِلَيَّ فَإِذَا أَنَا بِهِ نَظِيفٌ مُنَظَّفٌ فَصَاحَ بِي أَبُو مُحَمَّدٍ علیهالسلام هَلُمِّي إِلَيَّ ابْنِي يَا عَمَّةِ فَجِئْتُ بِهِ إِلَيْهِ فَوَضَعَ يَدَيْهِ تَحْتَ أَلْيَتَيْهِ وَ ظَهْرِهِ وَ وَضَعَ قَدَمَيْهِ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَى لِسَانَهُ فِي فِيهِ وَ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ سَمْعِهِ وَ مَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ صَلَّى عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ إِلَى أَنْ وَقَفَ عَلَى أَبِيهِ ثُمَّ أَحْجَمَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیهالسلام يَا عَمَّةِ اذْهَبِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِيُسَلِّمَ عَلَيْهَا وَ ائْتِينِي بِهِ فَذَهَبْتُ بِهِ فَسَلَّمَ عَلَيْهَا وَ رَدَدْتُهُ وَ وَضَعْتُهُ فِي الْمَجْلِسِ ثُمَّ قَالَ يَا عَمَّةِ إِذَا كَانَ يَوْمُ السَّابِعِ فَأْتِينَا قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ علیهالسلام فَكَشَفْتُ السِّتْرَ لِأَفْتَقِدَ سَيِّدِي علیهالسلام فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا فُعِلَ سَيِّدِي فَقَالَ يَا عَمَّةِ اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِي اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى علیهالسلام قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ السَّابِعِ جِئْتُ وَ سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ هَلُمِّي إِلَيَّ ابْنِي فَجِئْتُ بِسَيِّدِي فِي الْخِرْقَةِ فَفَعَلَ بِهِ كَفَعْلَتِهِ الْأُولَى ثُمَّ أَدْلَى لِسَانَهُ فِي فِيهِ كَأَنَّهُ يُغَذِّيهِ لَبَناً أَوْ عَسَلًا ثُمَّ قَالَ تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ علیهالسلام أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ ثَنَّى بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ حَتَّى وَقَفَ عَلَى أَبِيهِ علیهالسلام ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ. (كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۴۲۴)
موسى بن محمد بن قاسم بن حمزه، فرزند امام موسى كاظم عليهالسلام، مىگويد: «حکیمه دختر امام جواد علیهالسلام گفت: امام حسن عسکرى علیهالسلام کسى را به دنبال من فرستاد. فرمود: عمه! امشب افطار نزد ما بمان، امشب شب نیمه شعبان است و خداوند امشب حجتش را ظاهر خواهد فرمود، او حجت خدا در زمین است. حکیمه گفت: عرض کردم: «مادرش کیست؟»، حضرت فرمود: «نرجس»، گفتم: «قربانت شوم، اثرى از حمل در او نمىبینم». فرمود: «همان است که گفتم». حکیمه گفت: «به منزل حضرت وارد شدم، سلام کردم و نشستم. نرجس جلو آمد تا پاپوش مرا از پا درآورد، به من گفت: «سرورم حالت چطور است؟» من گفتم: «بهعکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستى»، نرجس حرف مرا رد کرد و گفت: «این چه حرفى است عمه؟!» به او گفتم: «دخترم! خداوند امشب به تو پسرى عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است». نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست. حکیمه گفت: «وقتى نماز عشا را خواندم افطار کردم و به رختخواب رفتم، خوابم برد. نیمهشب براى نماز برخاستم، نمازم تمام شد، دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییرى در وضع او ایجاد نشده است، نشستم و به تعقیبات مشغول شدم، باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانى بیدار شدم، نرجس خوابیده بود، بلند شد و نماز خواند.
حکیمه گوید: «دچار تردید شدم، ناگاه صداى امام عسکرى علیهالسلام از همان محلى که نشسته بود بلند شد که فرمود: «عمه! شتاب مکن، نزدیک است». حکیمه گفت: سوره سجده و یس را خواندم، در همین اثنا نرجس با نگرانى بیدار شد، بهسوى او از جا پریدم و گفتم: «إسم اللّه علیک» و سپس گفتم: «آیا چیزى احساس مىکنى؟» نرجس گفت: «آرى عمّه»، گفتم: «خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم». حکیمه گفت: «مرا رخوت و آرامشى فراگرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدى) علیهالسلام به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضای هفتگانه را بر زمین گذاشته و سجده مىکند، او را در بغل گرفته، به خود چسباندم، پاک و پاکیزه بود، بلافاصله امام عسکرى علیهالسلام صدایم زد: «عمّه! پسرم را بیاور». او را به نزدش بردم. امام علیهالسلام دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پاى نوزاد را روى سینه خویش گذاشت، زبانش را در دهان طفل فروبرد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضاى فرزند کشید، سپس فرمود: «فرزندم! سخن بگو».
نوزاد گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله»، آنگاه بر امیرالمؤمنین علیهالسلام و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. امام عسکرى فرمود: «طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند، آنگاه نزد من برگردان». حکیمه گفت: «طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد، او را برگرداندم و همانجا که پدرش نشسته بود گذاشتم»، سپس امام فرمود: «عمّه! روز هفتم باز نزد ما بیا». حکیمه گفت: صبح شد، آمدم به امام عسکرى سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدى) علیهالسلام گشتم، او را ندیدم، به امام عسکرى عرض کردم، فدایت شوم، مولایم چه شد؟ فرمود: «عمه! او را به همان کسى سپردیم که مادر موسى علیهالسّلام، فرزندش را به او سپرد».
حکیمه گفت: «روز هفتم که شد به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم». فرمود: «پسرم را بیاور»، مولایم را که پارچهاى به دورش پیچیده شده بود نزد امام آورد، مثل دفعه پیش او را گرفت، زبانش را در دهان او فرو برد مثل اینکه شیر و عسل به او مىخوراند، سپس فرمود: «پسرم! سخن بگو». طفل علیهالسلام گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» و بر پیامبر، امیرالمؤمنین و امامان تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود، سپس این آیه را تلاوت فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ.
نامهای حضرت
۱۳. سُمِّيَ الْقَائِمُ علیهالسلام قَائِماً لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ موته [مَوْتِ] ذِكْرِهِ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
از این جهت او را «قائم»، میگویند که پس از فراموش شدن نامش قیام میکند.
۱۴. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَال: … إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يَهْدِي إِلَى أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ وَ سُمِّيَ بِالْقَائِمِ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ. (ارشاد، شیخ مفید، ج٢، ص٣٨٣)
امام صادق علیهالسلام فرمود: … قائم را مهدى خوانند براى آنکه به دین گمشدهاى راهنمایى کند، و اینکه او را قائم نامند براى آن است که به حق قیام فرماید.
۱۵. عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ ذَكَرَ الْمَهْدِيَّ فَقَالَ إِنَّهُ يُبَايَعُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا. (الغیبة، ص۴۵۴)
از حذیفه نقل است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله درحالیکه از مهدی علیهالسلام یاد میکرد، فرمود: همانا با او بین رکن و مقام بیعت میشود. نامش احمد و عبدالله و مهدی است؛ این سه نام از نامهای اوست.
۱۶. سَمِعْتُ اباجَعفَر، مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا علیهالسلام يَقُولُ: إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِي ابْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَكَى علیهالسلام بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّيَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَيْبَةً تَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ يَكْثُرُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُونَ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
صقربنابىدلف گوید: از امام جواد علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: امام پس از من فرزندم على است، دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است، دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او طاعت پدرش باشد، سپس سکوت کرد.
گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ او بهشدت گریست و سپس فرمود: پس از حسن فرزندش قائم به حق امام منتظر است، گفتم: اى فرزند رسول خدا! چرا او را قائم مىگویند؟ فرمود: زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش مرتد شوند قیام مىکند، گفتم: چرا او را منتظر مىگویند؟ فرمود: زیرا ایام غیبتش زیاد شود و مدتش طولانى گردد و مخلصان در انتظار قیامش باشند و شکاکان انکارش کنند، و منکران یادش را استهزاء کنند، و تعیینکنندگان وقت ظهورش دروغ گویند، و شتابکنندگان در غیبت هلاک شوند، و تسلیمشوندگان در آن نجات یابند.
۱۷. سَعِيدٍ الْخُرَاسَانِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام الْمَهْدِيُّ وَ الْقَائِمُ وَاحِدٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ لِأَيِّ شَيْءٍ سُمِّيَ الْمَهْدِيَّ قَالَ لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِنَّهُ يَقُومُ بِأَمْرِ عَظِيمٍ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
سعید خراسانی گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: مهدی و قائم یک شخص هستند؟ فرمود: بله. گفتم: برای چه مهدی نامیده شده است؟ فرمود: زیرا او هدایت شده است به هر امر پنهانی. و قائم نامیده شده است، زیرا پس از آنکه [نامش در بین مردم] مرده است، او به امری عظیم قیام میکند.
۱۸. تفسير فرات بن إبراهيم جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً قَالَ الْحُسَيْنُ «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قَالَ سَمَّى اللَّهُ الْمَهْدِيَّ الْمَنْصُورَ كَمَا سُمِيَّ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ و محمود [مَحْمُوداً] وَ كَمَا سُمِّيَ عِيسَى الْمَسِيحَ ع. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
فرات بن ابراهیم کوفى در تفسیر خود از امام محمد باقر علیهالسّلام روایت کرده که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» فرمود: او حسینبنعلی علیهالسلام است. و درباره بقیه آیه «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» فرمود: مقصود امام زمان است که نامش در آیه «منصور» میباشد چنانکه خداوند احمد و محمد را محمود و عیسى را مسیح خوانده است.
علت مخفی بودن ولادت حضرت
۱۹. عن أبى عبد اللّه علیهالسلام قال: «صاحب هذا الأمر تعمى ولادته على النّاس، لئلّا يكون لأحد فى عنقه بيعة إذا خرج». (بحارالانوار، ج۵٢، ص٩۵)
امام صادق علیهالسلام: ولادت صاحب این امر بر مردم پوشیده میماند، تا چون ظهور کرد، بیعت هیچکس در گردن وی نباشد.
۲۰. عن أبى محمّد علیهالسلام قال: «قد وضع بنو اميّة و بنو العبّاس سيوفهم علينا، لعلّتين: إحديهما، أنّهم كانوا يعلمون أنّه ليس لهم فى الخلافة حقّ، فيخافون من ادّعائنا إيّاها و تستقرّ فى مركزها؛ و ثانيهما: أنّهم قد وقفوا من الأخبار المتواترة على أنّ زوال ملك الجبابرة و الظّلمة على يد القائم منّا، و كانوا لا يشكون أنّهم من الجبابرة و الظّلمة، فسعوا فى قتل أهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و إبارة نسله طمعا منهم فى الوصول الى منع تولّد القائم عليه السّلام أو قتله، فأبى اللّه أن يكشف أمره لواحد منهم إلّا أن يتمّ نوره و لو كره الكافرون.» (اثبات الهداة، ج۵، ص١٩٧)
امام حسن عسکری علیهالسلام: بنیامیه و بنیعباس شمشیرهایشان را علیه ما کشیدند، به دو علت: یکی آنکه آنان میدانستند که در خلافت حقی ندارند، به همین دلیل از اینکه ما خلافت را ادعا کنیم و از اینکه خلافت در جایگاهش قرار گیرد میترسیدند؛ دوم اینکه آنان از روی اخبار متواتره مطلع شدند که از بین رفتن فرمانروایی سرکشان و ستمگران به دست قائم از ماست و شک نداشتند که خودشان از سرکشان و ستمگران هستند، پس در قتل اهلبیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و نابودی نسل او کوشیدند، به امید آنکه مانع ولادت قائم علیهالسلام یا موجب قتل او شوند، اما خدا ابا کرد از اینکه امرش برای احدی از ایشان روشن شود و جز این را اراده نکرد که نورش را کامل گرداند، هرچند کافران نپسندند.
گستره علم حضرت
۲۱. إنّ القائم عليهالسلام لمّا ولد، قال له أبوه الحسن عليهالسلام: «تكلّم، يا حجّة اللّه و بقيّة الأنبياء و حكيم الأوصياء! تكلّم، يا خليفة الأتقياء و نور الاوصياء!». (اثبات الهداة، ج۵، ص۱۵۱)
وقتی که قائم علیهالسلام به دنیا آمد، پدرش، حسن علیهالسلام به او فرمود: «سخن بگو ای حجت خدا و باقیمانده انبیا و ای حکیم اوصیا. سخن بگو ای جانشین پرهیزکاران و نور اوصیا».
۲۲. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ فَقَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ يَقُولُ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِباً عَنْكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيْنَ هُوَ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ ظَاهِرٍ يَأْتِيكُمْ بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ حَلَالِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ حَرَامِهِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِيلُ الْآيَةِ وَ لَا بُدَّ أَنْ يَجِيءَ تَأْوِيلُهَا. (اثباتالهداة، ج۳، ص۴۶۷)
امام باقر علیهالسلام درباره آیه «قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکمْ غَوْراً، فَمَنْ یأْتِیکمْ بِماءٍ مَعِینٍ؛ بگو اگر آبى که مىآشامید به زمین فرو رود، چه کسى آب گوارا به شما خواهد رساند؟» فرمود: این آیه درباره امام قائم علیهالسلام نازل شده است؛ یعنى اگر امام شما غائب شود که ندانید در کجاست، چه کسى امامى ظاهر براى شما به پهنه هستى خواهد آورد تا اخبار زمین و آسمان و حلال و حرام خدا را براى شما بیان نماید؟ سپس فرمود: به خدا قسم تأویل و حقیقت این آیه نیامده است و قطعاً خواهد آمد».
۲۳. عن أبى عبد الله عليهالسلام قال: «إذا تناهت الامور الى صاحب هذا الأمر، خفض اللّه له كلّ مرتفع من الأرض، و رفع له كلّ منخفض منها، حتّى تكون الدّنيا عنده بمنزلة راحته؛ فأيّكم لو كانت فى راحته شعرة، لم يبصرها؟». (كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۶۷۴)
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «وقتى نوبت به حضرت صاحبالامر برسد، خداوند هر بلندى دور از دسترس را براى او پست، و هر پستى را برایش بلند خواهد کرد تا اینکه دنیا براى او مثل کف دستش خواهد شد، کدامیک از شما هست که کف دستش مویى باشد و آن را نبیند؟».
۲۴. عن أمير المؤمنين عليه السّلام فى حديث طويل قال: «يا كميل! ما من علم الّا و أنا أفتحه، و ما من سرّ إلّا و القائم عليه السّلام يختمه، يا كميل! ذريّة بعضها من بعض و اللّه سميع عليم، يا كميل! لا بدّ لماضيكم من أوبة، و لا بدّ لباقيكم من غلبة». (اثباتالهداة، ج۵، ص١۵٠)
امیرالمؤمنین علیهالسلام در ضمن روایتی طولانی میفرماید: «اى کمیل! هیچ علمى وجود ندارد مگر اینکه کلید آن در دست من است و هیچ رازى در عالم نیست مگر اینکه قائم علیهالسلام آن را به پایان میرسد. اى کمیل! «ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». اى کمیل، گذشتگان شما بىتردید به این عالم بازمىگردند و آیندگان شما بدونشک- در کنار مهدى علیهالسلام- بر دشمنان پیروز خواهند شد».
دوران غیبت
۲۵. قال أبو عبد اللّه عليهالسلام: «لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ الْغَيْبَةُ الْأُولَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيه». (کافی، ج۱، ص۳۴۰)
امام صادق علیهالسلام: «امام قائم دو غیبت دارد، یکى کوتاه و دیگرى بلند؛ در غیبت اول غیر از شیعیان خاص او کسى از محلش اطلاعى ندارد و در غیبت دوم، غیر از دوستان نزدیک و خاص او کسى جایش را نمىداند».
۲۶. عن زرارة قال: سمعت أبا عبد اللّه عليهالسلام يقول: «إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِي يُشَكُّ فِي وِلَادَتِه» (کافی، ج١، ص٣٣٧)
زراره مىگوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: «برای آن جوان (مهدى علیهالسلام)، قبل از قیامش غیبتى خواهد داشت.» گفتم: «چرا؟»، درحالىکه با دست به شکمش اشاره مىفرمود گفت: «مىترسد». سپس فرمود: «اى زراره! او [امام] منتظر است و هم اوست که تولدش مورد شک و تردید واقع مىشود…».
۲۷. عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ ذَلِكَ قَال لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ تَجْرِيَ فِيهِ سُنَنُ الْأَنْبِيَاءِ علیهمالسلام فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَيْ سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ». (کمالالدین، ج٢، ص۴٨٠)
حنانبنسدیر به نقل از پدرش از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند که فرمود: «قائم ما غیبتى دارد که طولانى مىشود». عرض کردم: «یابن رسولاللّه! علت آن چیست؟» فرمود: «خداوند نمىخواهد این امر انجام شود، مگر اینکه تمام سنتهایى را که پیامبران در غیبتهایشان داشتهاند، درباره او جاری کند و ناچار است اى سدیر! که مدت غیبت همه پیغمبران را بسر برد. خداوند مىفرماید: «َتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ؛ که بىتردید شما حالى را پس از حالى خواهید پیمود» یعنى سنّت کسانى که پیش از شما بودهاند [در مورد شما جاری خواهد شد].
۲۸. عن النبی صلیاللهعلیهوآله: يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۵۶)
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله: اى على شگفتآورترین مردم از نظر ایمان و بزرگترین آنان از نظر یقین مردمانى باشند که در آخر الزمان پیامبرى ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده است؛ پس به همان سیاهیای که بر روی سفیدی (کتابهایی که در آن زمان به جا مانده) است، ایمان میآورند.
۲۹. عن يمان التّمار قال: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام جُلُوساً فَقَالَ لَنَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ثُمَّ قَال … فَأَيُّكُمْ يُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ إِن لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ. (کافی، ج۱،ص۳۳۵)
یمان تمار گوید: خدمت امام صادق علیهالسلام نشسته بودیم، پس به ما فرمود: همانا صاحبالامر را غیبتى است، هرکه در آن زمان دینش را نگه دارد مانند کسى است که درخت خار قتاد را با دست بتراشد. سپس فرمود: … کدامیک از شما میتواند خار آن درخت را بدستش نگهدارد، سپس لَختى سر به زیر انداخت و باز فرمود: همانا صاحبالامر را غیبتى است، پس هر بندهاى باید از خدا پروا کند و به دین خود بچسبد.
۳۰. عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام يَقُولُ … وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى يُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ السُّفُنُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ فَلَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْه. (كافی، ج۱، ص۳۳۶)
مفضلبنعمر میگوید از امام صادق علیهالسلام شنیدم که میگفت: « … و همانا امتحان میشوید تا اینکه گفته میشود: [امام] مرده است و یا کشته شده است، در کدام سرزمین است؟ چشمهای مؤمنان بر او اشک ببارد و زیرورو شوند همانگونه که کشتی در امواج زیرورو شود. پس نجات نمییابد مگر کسی که خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده باشد و با روحی از جانب خود او را تأیید کرده باشد».
۳۱. و فى حديث علىّ بن الحسين عليهما السّلام: «… فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْت». (بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۳۴)
امام سجاد علیهالسلام: «زمان غیبت بسیار به طول میانجامد تا اینکه بسیاری از آنان که قائل به او هستند، از او رویمیگردانند. پس بر آن اعتقاد باقی نخواهد ماند، مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و در خود حرجی از آنچه حکم کردهایم نیابد و تسلیم ما اهلبیت باشد.
۳۲. و عن عمر بن عبد العزيز، عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: «إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ لَا تَرَى إِمَاماً تَأْتَمُّ بِهِ فَأَحْبِبْ مَنْ كُنْتَ تُحِبُّ وَ أَبْغِضْ مَنْ كُنْتَ تُبْغِضُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل». (کمالالدین، ج۲، ص۳۴۸)
امام صادق علیهالسلام فرمود: « آنگاه که صبح و شام مىکنى در حالى که امامى را نمىبینى که از وى پیروى کنى، هرکه را دوست میداشتى دوست دار و هرکه را دشمن میداشتى دشمن دار تا خدا او (امام) را آشکار کند».
۳۳. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام أَنَّهُ قَالَ: كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ دَهْراً مِنْ عُمُرِكُمْ لَا تَعْرِفُونَ إِمَامَكُمْ قِيلَ لَهُ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكَيْفَ نَصْنَعُ قَالَ تَمَسَّكُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكُم. (كمالالدين، ج۲، ص۳۴۸)
امام صادق علیهالسلام فرمود: «حال شما چگونه خواهد بود آنگاه که روزگاری بمانید که امامتان را نشناسید؟ به او گفته شد: چون چنین شود چه کنیم؟ فرمود: به همان امر اول تمسک کنید تا بر شما روشن شود.
۳۴. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَال: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام سَتُصِيبُكُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ يُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ قُلْتُ كَيْفَ دُعَاءُ الْغَرِيقِ قَالَ يَقُولُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك. (كمالالدين، ج۲، ص۳۵۱)
عبداللهبنسنان از امام صادق علیهالسلام روایت کند که فرمود: شبههای به شما خواهد رسید، پس باقی بمانید بدون پیشوای آشکار و امام هدایتگر. و کسی از آن شبهه نجات نمییابد مگر آنکه دعای غریق را بخواند. گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: میگویی: « یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک».
۳۵. عن مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع: «طُوبَى لِشِيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَاتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (كمالالدين، ج۲، ص۳۶۱)
خوشا بر حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما، به رشته ما متمسک هستند؛ بر دوستی ما و بیزاری از دشمنان ما ثابت قدم هستند. آنها از ما و ما از آنهاییم. آنها ما را به امامت و ما آنها را بهعنوان شیعیان پذیرفتهایم. پس خوشا بر حال آنها و خوشا بر حال آنها! به خدا سوگند آنان در روز قیامت همدرجه ما هستند.
۳۶. عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیهالسلام يَقُول «… مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ.» (كافی، ج۱، ص۳۷۱)
فضیلبنیسار گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام میفرمود: «… هرکه بمیرد و به امام خود شناخت داشته باشد، تقدّم یا تأخر این امر (فرج و ظهور) او را زیان نرساند و هرکه بمیرد و به امام خود شناخت داشته باشد مانند کسی است که در خیمه امام به همراه اوست».
۳۷. حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام قَالَ: «لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِيلٌ كَأَنِّي بِالشِّيعَةِ يَجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِي غَيْبَتِهِ يَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا يَجِدُونَهُ أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِينِهِ وَ لَمْ يَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَيْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَة». (كمالالدين، ج۱، ص۳۰۳)
عبدالعظیم حسنی از امام جواد از آباء بزرگوارشان از امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین روایت کند: برای قائم ما غیبتی است که مدّتش طولانی است. گویا شیعه را در دوران غیبت او میبینم که جولان میدهد مانند جولان چهارپایان؛ چراگاه را میجویند اما آن را نمییابند. بدانید! هرکه [در آن دوران] در دینش استوار باشد و قلبش بهواسطه طول غیبت امامش سخت نشود، او در روز قیامت همدرجه من است.
۳۸. فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم. (كمالالدين، ج۲، ص۵۱۶)
ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای عزّوجّل و آن بعد از مدتی طولانی و قساوت قلبها و پُرشدن زمین از ستم است. و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادّعای مشاهده کنند، بدانید! پس هرکه پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، دروغگوی افترا زننده است.
۳۹. وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكُم. (اعلامالورى، ص۴۵۲)
امام عصر علیهالسلام: و در حوادث واقعه و پیشآمدها به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر شما هستم.
بزرگترین وظیفهی منتظران حضرت ولیعصر ارواحنا لهالفداء
دوشنبه 95/03/10
بزرگترین وظیفهی منتظران حضرت ولیعصر ارواحنا لهالفداء
این، آینده قطعی شماست
ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهی، با کمکهای معنوی غیبی و با ادعیهی زاکیه و هدایتهای معنوی ولیاللهالاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامی را بار دیگر در عالم سربلند کند و کاخ با عظمت تمدن اسلامی را برافراشته نماید. این، آیندهی قطعی شماست. جوانان، خودشان را برای این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهای مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا ۱۳۷۶/۰۵/۲۹
امروز باید در جهت حکومت امام زمان(ع) کار و تلاش کنیم
ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتی که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجلالله تعالی فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگی امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیای الهی ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و میدانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیهالصلاةوالسلام) - که در دعاها و زیارات و روایات آمده است - عدالت میباشد: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا».
رابطهی قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه میدارد.
قبل از فرج، آسایش و راحتطلبی و عافیت نیست!
شما جوانان عزیز که در آغاز زندگی و تلاش خود هستید، باید سعی کنید تا زمینه را برای آن چنان دورانی آماده کنید، دورانی که در آن، ظلم و ستم به هیچ شکلی وجود ندارد، دورانی که در آن، اندیشه و عقول بشر، از همیشه فعالتر و خلاقتر و آفریننده تر است، دورانی که ملتها با یکدیگر نمی جنگند، دستهای جنگ افروز عالم همانهایی که جنگهای منطقه ای و جهانی را در گذشته به راه انداختند و می اندازند دیگر نمی توانند جنگی به راه بیندازند، در مقیاس عالم، صلح و امنیت کامل هست، باید برای آن دوران تلاش کرد. قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت طلبی و عافیت نیست. در روایات، «والله لتمحصن» و «والله لتغربلن» است، به شدت امتحان می شوید، فشار داده می شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان می شوند. در کوره های آزمایش وارد می شوند و سربلند بیرون می آیند و جهان به دوران آرمانی و هدفی مهدی موعود (ارواحنا فداه) روزبه روز نزدیکتر می شود، این، آن امید بزرگ است، لذا روز نیمه شعبان، روز عید بزرگ است.
انتظار، یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند - فاصله هست - اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید - که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است - درست نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمن میخواهد به وجود بیاورد.
ما آن وقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است… اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجلاللهفرجه)، بهوسیلهی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است.
شما مردم عزیز – بخصوص شما جوانها – هر چه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید این آینده را نزدیکتر خواهید کرد، اینها دست خود ماست اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد همچنان که شهدای ما با فدا کردن جان خودشان آن روز را نزدیک کردند، آن نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند هر چه ما کار خیر و اصلاح درونی خود و تلاش برای اصلاح جامعه انجام بدهیم آن عاقبت را دایما نزدیکتر می کنیم.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲
فقط نشستن و اشک ریختن فایده ندارد!
ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم
انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم … سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد… ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. اعتقاد به امام زمان به معنای گوشهگیری نیست… . امروز اگر ما میبینیم در هر نقطهی دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها میآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.
بزرگترین وظیفهی منتظران
بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.
معنای انتظار فرج، انتظار گشایش در گرفتاری عمومی بشریت است
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة أخرای انتظار ظهور، این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهلبیت(علیهم السلام) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقعِ قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگىِ کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیت گشایش پیدا بکند. مسئله، مسئلهی گره در کار شخص من و شخص شما نیست. امام زمان (علیه الصلاة و السلام) برای اینکه فرج برای همهی بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعهی بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آیندهی بشر را نجات بدهد.
… انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است. این معنی انتظار فرج است.
انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطرهی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بندهی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود… انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار به خودی خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است… . انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.
زمینه ظهور درصورت پیروزی ملت ایران آماده میشود
امروز مسیر تاریخ، مسیر ظلم است؛ مسیر سلطهگری و سلطهپذیری است؛ یک عده در دنیا سلطهگرند، یک عده در دنیا سلطهپذیرند. اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطهی موعود برسید، آن وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد؛ زمینهی ظهور ولىامر و ولىعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحلهی جدیدی خواهد شد. این بسته به عزم امروز من و شماست، این بسته به معرفت امروز من و شماست.
بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
زندگی اصلی بشر از دوران ظهور آغاز میشود
بشریت دارد همینطور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است. اینجور نیست که وقتى به آنجا رسیدیم، یک حرکت دفعى انجام بگیرد و بعد هم تمام بشود؛ نه، آنجا یک مسیر است. در واقع باید گفت زندگى اصلى بشر و حیات مطلوب بشر از آنجا آغاز میشود و بشریت تازه مىافتد در راهى که این راه یک صراط مستقیم است و او را به مقصد آفرینش میرساند؛ «بشریت» را میرساند، نه آحادى از بشریت را، نه افراد را، مجموعهها را میرساند.
بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث» ۱۳۹۳/۰۳/۲۱
دو کلمه حرف حساب
دوشنبه 95/03/10
حرف حساب اول
زیباترین فصل طبیعت، فصل بهار است. زمانی که برای زمین مرده این امکان فراهم میشود که حیات را دوباره تجربه کند و از خواب گران بیدار شود و استعدادهای خود را شکوفا ساخته و به درستی شکر آنچه را که خالق به او عنایت کرده بجا آورد.
در گذر عمر انسان نیز زیباترین فصل در هر سال، فصل عبادت است که شامل سه ماه رجب، شعبان و رمضان است. ماههایی که امواج معنویت به آرامی به حرکت در میآید تا قایقهای شکسته دلهای آدمیان و گرفتاران در گردابهای بی هویتی و پوچی را به ساحل امن و نجات بکشاند. باید خداوند را از این نعمت بی بدیل شاکر بود، و خود را به دست این امواج سپرد و به درستی و دوام با آنها همراه شد تا از غرق شدن نجات یافت.
البته روشن است که این همراهی بدون تلاش به سرانجام نمیرسد. چنانچه فرد گرفتار حتی اگر در دامن موجهای آرام قرار گیرد، بدون دست و پا زدن و شنا کردن و حفظ خود بر روی آب به ساحل نمیرسد. آری این امواج فقط کمک میکنند و رسیدن را تسریع مینمایند و انسان نیز باید حرکتی نو و تلاشی مضاعف به کار بندد. باید سعی کند دست و پایی بزند تا غرق نشود و این حضور در ماههای عبادت او را از مرگ دل رها میسازد.
حرف حساب دوم
در فصل عبادت، ولادتها و ایام زیبایی رقم خورده است: ولادت امام علی علیه السلام در سیزدهم رجب، ولادت امام حسین علیه السلام در سوم شعبان، حضرت ابوالفضل علیه السلام در چهارم شعبان، امام سجاد علیه السلام در پنجم شعبان، امام مهدی(عج) در پانزدهم شعبان، امام حسن مجتبی علیه السلام در پانزدهم رمضان، صلوات خداوند و سلام او بر آنان باد. و این ولادتها همه همراه است با شادی و سرور برای اهل آسمان و برکت خاص بر اهل زمین و همراه است با عیدی و محبت بیشتر خداوند بر بندگان.
بهترین پاس داشت این روزهای فرخنده و زنده نگه داشتن یاد صاحبان آنها همانا پذیرش امامتشان، عمل به گفتارشان و اقتدا به کردار و رفتارشان است، و در این صورت است که زیباترین عیدی و هدیه آسمانی را که دوستی و همراهی با پیامبرصلی الله علیه و آله است به ارمغان میآورد. پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: «خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت من را درک کند، در حالی که قبل از قیام و در زمان غیبتش، امامتش را پذیرفته و به او اقتدا کرده باشد، دوستانش را دوست داشته و با دشمنانش دشمن باشد، او از دوستان من و گرامیترین افراد امتم نزد من میباشد».
در این میان، ولادت اولین و آخرین امام (امام علی و امام مهدی(عج)) با توجه به این که در روایت آمده است: «زندگی امام مهدی(عج) مانند زندگی امام علی علیه السلام میباشد»، لطافت دیگری دارد. مناسب است چند نکته از زندگی امام علی علیه السلام را مرور کنیم تا بدانیم چگونه میتوان مهدی زیستی را تجربه کرد:
الف) کار و تلاش مضاعف
در کتابهای تاریخی گزارشهای فراوانی از فعالیتهای اقتصادی مختلف امام که حاکی از همت و تلاش مضاعف ایشان در ابعاد گوناگون میباشد، ثبت شده است. به عنوان نمونه، زمانی که حاکمیت از ایشان سلب گشته و خانه نشین شدند فعالیت عام المنفعه اقتصادی را به صورت خاص مورد توجه قرار داده و دست به حفر چاه آب و ایجاد باغستان و پرورش نخلها کرده و آنها را وقف میکردند. آبادعلی نزدیک مسجد شجره از کارهای ماندگار ایشان است که هم اکنون نیز از چاههای مهم آب بوده و از آن استفاده میشود. تلاشگری از صفات خاص امام مهدی(عج) میباشد. در دعایی که سفارش شده است در دوران غیبت بخوانیم آمده است: «اللهم و مُدّ فی عمره … فانه الهادی المهدی القائم المهتدی الطاهر التقی النقی الزکی الرضی المرضی الصابر المجتهد». مجتهد یعنی پرتلاش و سخت کوش. مهدی زیستی یعنی جهد و تلاش مضاعف در هر زمان، با توجه به شرایط و نیازهای آن دوره.
ب) رعایت عدالت در مورد همه
توجه به عدالت در زمینههای مختلف نسبت به همه مردم از ویژگیهای ممتاز امام علی علیه السلام بود. او آهن گداخته را نزد کف دست برادرش عقیل قرار داد تا بداند همه در بیت المال به صورت مساوی سهم دارند. روحیه عدالتگری چنان در وجود امام علی علیه السلام بارز و آشکار بود که معروف شد آنچه علی علیه السلام را به شهادت رساند، عدل او بود که برخی از مردم تحمل آن را نداشتند. از اهداف اصلی قیام مهدی نیز اجرای عدالت است. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «يملأ الله الارض عدلاً و قسطا کما ملئت جوراً و ظلماً». مهدی زیستی یعنی پذیرش عدالت و رعایت آن در همه سئون زندگی و نسبت به همه.
ج) توجه به ضعفا و یتیم نوازی
از نقطههای روشن و تابناک زندگانی پربار امام علی علیه السلام توجه به فقرا و مساکین و رعایت حال درماندگان و مهربانی بر یتیمان بود، نیمه شبهای شهر کوفه و مدینه شاهد حضور پر مهر امام علی علیه السلام به در خانه ضعیفان و یتیمان و تکریم آنان بود. و از صفات زیبای مهدی(عج) مهربانی او بر فقر او مساکین است «رحيم بالمساکين». مهدی زیستی یعنی رعایت حال یتیمان و دستگیری از ضعیفان و نیازمندان.
د) عبادت و عبودیت
بندگی خدا مدال پرافتخاری است که به سینه امام علی علیه السلام میدرخشد. اویی که در عبادت و خضوع در برابر خالق هستی، گوی سبقت را از همگان ربود تا تهجد و خشوعش مایه فخر آدمیان گردد. و در اوصاف فرزندش امام مهدی(عج) نیز از قول امام کاظم علیه السلام آمده است: «مهدی(عج) بر اثر تهجد و شب زنده داری رنگش به زردی متمایل است. پدرم فدای کسی باد که شبها در حال رکوع و سجود، طلوع و غروب ستارگان را مراعات میکند».
مهدی زیستی یعنی عبادت خالصانه به درگاه حق و عبودیت و بندگی در برابر خالق هستی.
* . مدرس و محقق مرکز تخصصی مهدويت.
. بحارالانوار، ج 52، ص 129، ح 25.
. همان، ج 47، ص 55، ح92.
. همان، ج 53، ص 188.
. همان، ج 51، ص 73.
. الملاحم و الفتن، سيد بن طاووس، ص 167.
. فلاح السائل، ص 200.
امام مهدی(عج) در آینه تمثیلات
دوشنبه 95/03/10
قلب
بدن انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده است، تمام این سلولها در سراسر بدن، به یک مرکز فرماندهی، متصل بوده و با آن ارتباط دارند، به همین خاطر اگر شما سر سوزنی به سرانگشتان خود بزنید، فوراً مرکز فرماندهی متوجه آن میشود. یعنی تا یکی از میلیاردها سلول زخمی میشد، فوری به مرکز فرماندهی اطلاع داده میشود و آن مرکز آن را حس میکند.
همین گونه است اتصال میلیاردها انسان به امام زمان(عج) که همه تحت ولایت و فرماندهی آن حضرت میباشند و تو خود یک سلول از مجموعه انسانها و مؤمنینی هستی که امام فرمانده و قلب آنهاست.
بنابراین وقتی کار ثوابی میکنی و یا خدای ناکرده گناه، فوری به امام منتقل میشود و امام میفرماید: وقتی مردم کار خوب میکنند خوشحال میشوم و دعایشان میکنم و هنگامی که گناه میکنند، ناراحت میشوم و برایشان استغفار میکنم.
مژه
موهای سر، ریش، مژه و ابرو همه در کنار هم و در یک صورت میباشند و تمام آنها به نحوی در حال رشد میباشند در حالی که موهای سر و ریش دائماً در حال رشد و تغییر میباشند، امّا موی مژه در طول سالها متمادی تقریباً ثابت است، با این که همه آنها از یک پوست و گوشت و خون و غذا و اکسیژن تغذیه میکنند. بنابراین اراده و قدرت خداوند بر این تعلق گرفته که در یک صورت، یک مو ثبات و در کنار آن موی دیگر متغیر باشد.
در مورد عمر انسانها نیز همین گونه است، خداوند در قرآن، عمری هزار ساله برای حضرت نوح علیه السلام و خوابی سیصد ساله را برای اصحاب کهف مطرح کرده است. بنابراین آن خدایی که قادر است که موی مژه را در صورت بدون تغییر نگه دارد و عمری هزار ساله به نوح بدهد و اصحاب کهف را سیصد سال به خواب ببرد، همو نیز قادر است امام زمان(عج) را عمر طولانی بدهد و تا فراهم شدن زمینه ظهورش او را زنده نگه دارد.
چراغ
چراغ را برای روشنایی و گرما جلوی بچه میگذاریم، اما بچه از روی جهالت و نادانی به آن سنگ میزند، چراغ را از جلوی بچه بر میداریم تا به آن سنگ نزند. این که چراغ را از جلوی بچه بر میداریم، دلیل ترس و ضعف ما نیست و از قدرت بچه نمیترسیم، بلکه از خطا و اشتباه او میترسیم. البته اگر تعدادی لامپ و چراغ داشته باشیم ممکن است تا وقتی چراغ و لامپ داریم از جلوی بچه برنداریم و یا لامپ جدید وصل نماییم ولی وقتی یک چراغ و لامپ باقی مانده، باید این یکی باقی بماند.
امامان بزرگوار ما همانند چراغهای هدایتی هستند که خداوند در مسیر انسانها نصب نمود که در اثر اشتباه و خطای گذشتگان، یازده تن از آنها به شهادت رسیدند. غیبت و غایب شدن امام زمان(عج) برای جلوگیری از این اشتباه است و تا این احتمال و اشتباه باشد، غیبت همچنان باقی است و از ظهور هم خبری نیست که نیست.
منتظر واقعی
فرض کنید یک خانواده میخواهند به مهمانی بروند، پدر زودتر از همه لباس و کفش خود را پوشیده و آماده میشود و ماشین را روشن میکند و سر کوچه منتظر آمدن بچههایش میباشد. اما در خانه یکی از بچهها دنبال کفشش میگردد، یکی دنبال جوراب است، در اینجا پدر آماده، منتظر آمدن بچههایی است که هنوز آماده نشدهاند. امام زمان(عج) منتظر ماست، نه این که ما منتظر امام زمان(عج) باشیم، چون، همیشه آدم آماده منتظر آدم ناآماده است.
. برگرفته از تمثيلات آيتالله حائری شيرازی و استاد قرائتی زيدعزّهما با تصرف.
آیهها و نکتهها
دوشنبه 95/03/10
راه مستقیم
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ(حمد/6)
(خداوندا) ما را به راه راست هدایت فرما.
نکتهها
1. کلمه «صراط» بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. «صراط» نام پلی بر روی دوزخ است که در قیامت، همه مردم باید از روی آن عبور کنند.
2. همواره راههای متعدّدی در برابر انسان قرار دارد که او باید یکی را انتخاب کند: راه خواستهها و هوسهای خود؛ راه انتظارات و توقعات مردم؛ راه وسوسههای شیطان؛ راه طاغوتها و ستمگران؛ راه نیاکان و پیشینیان؛ و راه خدا و اولیای خدا.
3. انسان مؤمن، به خاطر امتیازات راه خداوند و اولیای او، این راه را انتخاب میکند؛ این امتیازات عبارتند از:
الف) راه الهی ثابت است، برخلاف راههای طاغوتها و هوسهای مردم و هوسهای شخصی که همیشه در حال تغییر است و ثبات ندارد.
ب) راه مستقیم خدا یک راه بیشتر نیست، در حالی که راههای دیگر متعدّد و پراکنده است.
ج) در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د) در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
4. در راه مستقیم بودن، تنها خواستهای است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب میکند؛ حتی رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را میخواهند.
5. انسان باید همواره و در هر کاری، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته تحصیلی و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد؛ زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولی در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس در هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضروری است.
6. راه مستقیم مراتب و مراحل دارد؛ «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ» حتی کسانی که در راه حق هستند، مانند اولیای خداوند، لازم است برای ثابت ماندن در راه حق و زیاد شدن نور هدایت، دعا کنند.
7. کسی که میگوید: « الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ…» مراحلی از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین، درخواست او، هدایت به مرحله بالاتری است.
8. راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت علی علیه السلام میفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة» هر نوع افراط و تفریط، انحراف به چپ و راست گمراهی و راه وسط، جاده هدایت است.
9. خدا دین پابرجا و استوار خود را، راه مستقیم معرّفی میکند. « قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ».
10. در برخی روایات آمده است که امامان معصوم میفرمودند: راه مستقیم، ما هستیم. یعنی نمونه عینی و عملی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم برداشتن در آن، رهبران آسمانی هستند. آنان در عمل به دستورات، درباره تمام مسائل زندگی از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و …، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروی سفارش کردهاند. جالب آن که ابلیس در همین صراط مستقیم است که به کمین نشسته است. آنجا که او به خدا گفت: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ».
. سوره محمد/17.
. بحارالانوار، ج87، ص3.
. سوره انعام/161.
. تفسير کنزالدقايق، ج4، ص485.
. ر.ک: اصول کافی، باب الاقتصاد فی العبادات.
. سوره اعراف/ 16.