نکته های ناب اخلاقی از محضر آیت الله قاضی
سه شنبه 95/03/04
نماز
شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [ نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است ].
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند. »
مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند.
مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: « به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند. »بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.
اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
دعا در قنوت نماز
آقای قاضی به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند: « اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی. »
قرآن
آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: « چند سفارش ایشان عبارت است از: اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان! »
آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله طباطبایی می فرمودند: « دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً.
آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی…»
و نیز:« بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد. »
نماز شب
« اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب. »
علامه طباطبایی می فرمودند: « چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند.
چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! »
حاج سید هاشم حداد می فرمودند: « مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. »
توسل به ائمه أطهار(ع)
آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند: « …. و تمام طرق …. توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا. »
توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)
محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.
دعا برای فرج امام زمان(ع)
از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.
دل هیچ کس را نرنجانید!
دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچکس را نرنجانید!
تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد
رفع ناراحتی های روحی
آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: « لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست.
از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. »
حق الناس
آیت الله نجابت نقل می کند: وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند: « هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی.
خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم.
اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند: « هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.
آقای قاضی فرمودند : هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»
رفع گرفتاری
علامه لاهیجانی انصاری روزی از ایشان پرسیدند که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و بن بست کارها به چه ذکری مشغول شویم تا گشایش یابد؟
در جواب فرمودند: « پس از 5 بار صلوات و قرائت آیة الکرسی در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو:
« اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من تشاء : بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکمت قرار بده که در آن هر کس را که بخواهی قرار می دهی تا گشایش یابد. »
حضور قلب
حجت الاسلام آقای دکتر مرتضی تهرانی می فرمایند: « آیت الله قاضی در پاسخ شخصی که از ایشان تقاضای سفارش کرد، فرمودند:
قلم و کاغذ از جیبت درآور و بنویس:
سررشته دولت ای برادر به کف آر وین عمر گرانمایه به خسران مسپار
یعنی همه جا با همه کس در همه جا می دار نهفته چشم دل جانب یار »
برآورده شدن حاجت
« مرحوم قاضی قرائت دعای زیر( دعای سریع الاجابه، مفاتیح الجنان ) را به مدت چهل شب، هر شب یک تا صد بار برای برآورده شدن حاجت سالکان درگاه الهی مفید می دانستند:
إلهی کیف أدعوک و أنا أنا و کیف أقطع رجایی منک و أنت أنت؟ إلهی أذا لم أسئلک فتعطین فمن ذاالذی أدعوه فیعطینی؟ ألهی إذا لم أدعک فستجیب لی، فمن ذاالذی أدعوه فیستجیب لی؟
إلهی إذا لم أتضرع إلیک فترحمنی فمن ذا الذی أتضرع إلیه فیرحمنی؟ إلهی فکما فلقت البحر لموسی و نجیته أسئلک أن تصلی علی محمد و آل محمد و إن تنجینی مما أنا فیه و تفرج عنی فرجا عاجلا غیر أجل بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین. »
تقویت حافظه
آن مرحوم برای تقویت حافظه، خواندن آیت الکرسی و معوذتین ( دو سوره مبارکه ناس و فلق ) را سفارش می فرمودند.
عمل به دانسته ها
برو آنچه از نیکی که می دانی درست عمل کن؛ در نهایت دقت و سعی، بدان که تو عارف خواهی بود.
منبع : سایت تبیان
نویسنده:انسان جاری almortaza.blog.ir
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نویسنده:انسان جاری almortaza.blog.ir
سه شنبه 95/03/04
استفاده از فرصت ها
ای عزیز، تو ملتفت خود باش که نیز روزی مثل مایی و خودت نمی دانی آن چه روز است؛ شاید الان که مشغول قرائتی باشی، اگر تعللی کنی، فرصت از دست می رود. ای برادر من، این امور را تعویق نینداز که تعویق انداختنی نیست.
چقدر آدم های صحیح و سالم با موت ناگهانی از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست؟
پس فرصت را از دست مده و یک دم را غنیمت شمار که کار خیلی اهمیت دارد و سفر خیلی خطرناک است. دستت، از این عالم که مزرعه آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگرکار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانی کرد، جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلت نتیجه نبری. اولیای خدا آنی راحت نبودند و از فکر این سفر پر خوف و خطر بیرون نمی رفتند.
استفاده از فرصت جوانی برای غلبه بر مفاسد اخلاقی
ای عزیز برای یک خیال باطل، یک محبوبیت جزئی بندگان ضعیف، یک توجه قلبی مردم… خود را مورد سخط و غضب الهی قرار مده؛ و مفروش آن محبت های الهی، آن کرامت های غیرمتناهی، آن الطاف و مراحم ربوبیت را بر یک محوبیت پیش خلق که مورد هیچ اثری نیست و از او هیچ ثمری نبری جز ندامت و حسرت. وقتی دستت از این عالم کوتاه شد که عالم کسب است و عملت منقطع گردید، دیگر پشیمانی نتیجه ندارد و رجوع بی فایده است.
یاد خدا و نعمت های الهی
ای عزیز متذکر عظمت خدای خودت باش؛ متذکر نعمت ها و مرحمت های او شو و متذکر حضور باش و ترک کن نافرمانی او را؛ در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن؛ مملکت خود را مملکت رحمانی و حقانی کن و به جای جنود شیطان محل اقامت لشگر حق تعالی نما تا آنکه خداوند تبارک و تعالی تو را توفیق دهد در مجاهده مقام دیگر و در میدان جنگ بزرگ تر که در پیش است؛ و آن جهاد با نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس.
ارزش اعمال و ایمان ما
ای عزیز، تمام عمر ما، که پنجاه و شصت سال است، فرض می کنیم که در آن قیام کنیم، به جمیع وظایف شرعیه و با ایمان صحیح و عمل صالح و توبه صحیحه از این دنیا برویم، آیا این مقدار اعمال و ایمان ما را چه مقدار جزاست؟
کوچک و بی ارزش شمردن اعمال
ای عزیز، این قدر لاف خدا مزن! این قدر دعوی حب خدا مکن، ای عارف، ای صوفی، ای حکیم، ای مجاهد، ای مرتاض، ای فقیه، ای مؤمن، ای مقدس، ای بیچاره های گرفتار، ای بدبخت های دچار مکاید نفس و هوای آن، ای بیچاره های گرفتار آمال و امانی و حب نفس! ـ همه بیچاره هستید، همه از خلوص و خداخواهی فرسنگ ها دورید. این قدر حسن ظن به خودتان نداشته باشید. این قدر عشوه و تدلل نکنید. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را می جوید یا خودخواه است؟ موحد است و یکی طلب، یا مشرک است؟ پس این عجب ها، یعنی چه؟ این قدر به عمل بالیدن چه معنی دارد؟ عملی که فرضا تمام اجزاء و شرایطش درست باشد و خالی از ریا و شرک و عجب و سایر مفسدات باشد. قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چه قابلیتی دارد که این قدر تحویل ملائکه می دهید؟ این اعمال را باید مستور از چشم ها داشت. این اعمال از قبایح و فجایع است! باید انسان از آنها خجالت بکشد و ستر آنها باشد.
ترجیح رضایت الهی بر رضایت مخلوقات
ای عزیز، نام نیک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را برای خدا بکن، خداوند علاوه بر کرامت های اخروی و نعمت های آن عالم در همین عالم هم بر تو کرامت ها می کند؛ تو را محبوب می نماید؛ موقعیت تو را در قلوب زیاد می کند؛ تو را در دنیا سربلند می نماید، ولی اگر بتوانی با مجاهده و زحمت قلب خود را از این حب هم به کلی خالص نما؛ باطن را صفا ده تا عمل از این جهت خالص شود و قلب متوجه حق گردد؛ روح بی آلایش شود؛ کدورت نفس برطرف گردد. حب و بغض مردم ضعیف، شهوت و اسم نزد بندگان ناچیز، چه فایده ای دارد. فرضا فایده داشته باشد، یک فایده ناچیز جزئی چند روزه است. ممکن است این حب عاقبت کار انسان را به ریا برساند و خدای نخواسته آدم را منکر و منافق و کافر کند؛ اگر در این عالم رسوا نشود، در آن عالم در محضر عدل ربوبی پیش بندگان صالح خدا و انبیای عظام او و ملائکه مقربین رسوا شود؛ سرافکنده گردد؛ بیچاره شود. رسوایی آن روز را نمی دانی چه رسوایی است. سرشکسته در آن محضر را خدا می داند چه ظلمت ها دنبال دارد. آن روز است که به فرموده حق تعالی کافر می گوید: «ای کاش خاک بودم» و دیگر فایده ندارد.
عزم و اراده
ای عزیز بکوش تا صاحب «عزم» و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی؛ زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است. جرئت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند و این جوهر شریف را از انسان می رباید. استاد معظم ما، دام ظله می فرمودند: «بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم از انسان می کند.»
عزم و اصلاح امر و نفس
ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تأخیر امر را گذراندن و بار گناه را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند، ولی اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر و نفس، راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود والا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز.
سنجش میزان عمل خود با میزان شریعت و ولایت اهل بیت
ای عزیز، قدری از حال غفلت بیدار شو و در امر خود تفکر کن و صفحه اعمال خود را نگاه کن، بترس از آنکه اعمالی را که به خیال خودت عمل صالح است، از قبیل نماز و روزه و حج و غیر آن، خود اینها اسباب گرفتاری و ذلت شوند در آن عالم. سپس، حساب خودت را در این عالم تا فرصت داری بکش و خودت میزان اعمالت را بر پا کن و در میان شریعت و ولایت اهل بیت اعمال خود را بسنج و صحت و فساد و کمال و نقص آن را معلوم کن و آنها را جبران کن تا فرصت هست و مهلت داری. اگر در اینجا خود را محاسبه نکنی و حساب خودت را درست نکنی، در آنجا که به حسابت رسیدگی می شود و میزان اعمال برپا می شود مبتلابه معصیت های بزرگ می شوی. بترس از میزان عدل الهی و به هیچ وجه مغرور مباش و جد و جهد را از دست مده، قدری به صحیفه اعمال اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله ، که معصوم از گناه و خطا بودند مراجعه کن و تفکر در آنها کن.
توفیق خواستن از خداوند جهت ریشه کن کردن وابستگی های دنیایی
ای عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر شدی و دانستی که انسان را این محبت دنیا به هلاکت دچار می کند، و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته می کند. دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی وابستگی دل را از این دنیا کم کن و ریشه محبت را سست کن و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار و این نعمت های مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند.
همت بلند
ای عزیز گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال خود رحم کن، شاید بتوانی خود را به صورت انسان گردانی و از این عالم به صورت آدمی بیرون روی که آن وقت از اهل نجات و سعادتی.
اختیار انسان در پذیرش حق و باطل
ای عزیز، تو خود دانی، می خواهی این را بپذیر یا آن را، که خدای تعالی بی نیاز است از ما و همه مخلوقات و اخلاص ما و همه موجودات عالم.
نویسنده:انسان جاری almortaza.blog.ir
انسانِ جاری حرف هایی از جنس طلبگی نویسنده:انسان جاری almortaza.blog.ir
سه شنبه 95/03/04
۱٫ گام اول
اولین و مهمترین قدم خودسازى این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادى نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنى و دقت ببیند و سعى در برطرف کردن آنها داشته باشد. این از عهدهى خود ما برمىآید و این تکلیفى بر دوش ماست.
خطبههاى نماز عید سعید فطر ۲۵/۹/۱۳۸۰
۲٫ بین خود و خدا
یکى از ویژگیها که بسیار مهم است تا براى خودسازى به آن توجه کنیم و شاید جنبهى تقدمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و این که کارى را مغشوش انجام ندهیم […] خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که براى خدا باشد. در بین مردم، متأسفانه خیلى رایج است که کارهاى خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کأنّه توجه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما مىخواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را مىکنیم. البته برخى جاها استثناست. در جاهایى، بعضى از کارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه آمده است که «صدقهى سِرّ» این ثواب را دارد و «صدقهى علانیة» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهى، جلوى چشم مردم انجام مىگیرد و باید انجام گیرد و این از شعائر الهى است، اما بسیارى از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطى که بین خود انسان و خداست -ذکر، توجه، دعا، نافله، شبزندهدارى، سحرخیزى، احسان و کارهاى نیک- باید بین خود انسان و خدا بماند.
روز اول ماه مبارک رمضان ۴/۱۲/۱۳۷۱
۳٫ طبیب خود باشیم
طبیب خودتان باشید. بهترین کسى که مىتواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى کاغذ. بنویسید «حسد». بنویسید «بخل». بنویسید «بدخواهى براى دیگران؛ وقتى کسى به خیرى مىرسد، ما ناراحت مىشویم.» بنویسید «تنبلى در کار». بنویسد «روح بدبینى به نیکان و صالحان». بنویسید «بىاعتنایى به وظایف». بنویسید «علاقه به خود؛ شدیداً به خودمان علاقه داریم.» ماه رمضان فرصتى است که یکىیکى این بیماریها را تا آنجایى که بشود، برطرف کنیم.
روز اول ماه مبارک رمضان ۴/۱۲/۱۳۷۱
۴٫ پولادین خواهید شد اگر…
در درجهى اول، جوان دانشجو و دانشآموز باید خودسازى کند. خودتان را با تربیت دینى بسازید. امور تربیتى خوب است. معلم تربیتى خوب است. گویندهى تربیتى خوب است، اما آن کسى که از درون خود، موعظه کننده و تربیت کنندهاى نداشته باشد، -واعظٌ مِنْ نَفْسِهِ- این تربیتها به کارش نمىآید. خودتان را بسازید، با نفس مبارزه کنید، اجراى حکم الهى را در محدودهى شخص خودتان بزرگ بشمارید و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و به توکل اهمیت بدهید. این شما را پولادین خواهد کرد.
دیدار با گروهى از دانشجویان و دانشآموزان ۱۵/۸/۱۳۷۰
۵٫ خاکریزهاتان را محکم کنید
مراقب باشید. مواظب باشید و خاکریزهایتان را محکم کنید تا دشمن نتواند در سنگرهاى شما نفوذ کند. با این روحیهى ایمانى و استوار است که مىتوانید شاخ استعمار را بشکنید و اسلحه را از دستش بگیرید تا ملتتان بتواند نفسى بکشد، تا بتوانید کشور را بسازید، تا بتوانید سطح زندگى را بالا ببرید، تا بتوانید مشکلات و گرههایى را که میراث سالهای دوران استعمار و سلطهی اجانب است، از بین ببرید.
در اجتماع مردم مشهد و زائران امام رضا(ع) در روز عید فطر ۱۵/۰۱/۱۳۷۱
۶٫ شکستن آن بت
ما باید سعى کنیم که روح بندگی را در خودمان زنده نماییم. بندگی، یعنى تسلیم در مقابل خدا، یعنى شکستن آن بتى که در درون ماست. آن بت درونى ما -یعنى من- در خیلى جاها خودش را نشان مىدهد. وقتى که منفعتت به خطر بیفتد، کسى حرفت را قبول نکند، چیزى مطابق میل تو -ولو خلاف شرع- ظاهر بشود، یا سر دو راهى قرار بگیرى، -یک طرف منافع شخصى، یک طرف وظیفه و تکلیف- در چنین تنگناها و بزنگاههایى، آن منِِ درونى انسان سر بلند مىکند و خودش را نشان مىدهد.
اگر ما بتوانیم این من درونى، این هواى نفس، این فرعون باطنى، این شیطانى را که در درون ماست، مهار کنیم، یا اقلاً قدرى مهار کنیم، همهى امور اصلاح خواهد شد. قبل از هرچیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدمهى این است. روزه، نماز باتوجه، انفاقات، حتّى جهاد فىسبیلاللَّه، براى رسیدن به چنین دنیایى است که مردم بندهى خدا باشند.
دیدار با اقشار مختلف مردم در آخرین روز ماه رمضان ۲۶/۲/۱۳۶۹
۷٫ حتی بند کفش
چیزى را که خدا مىدهد، قبلاً باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکى از عللِ این که گفتهاند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهیدستى خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهیدستیم. اگر خداى متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بندِ کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدنِ بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازهى مورد نظر بسته بود و یا در بین راه، حادثهى مهمّى پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین، هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّى بند کفش را، حتّى کوچکترین اشیاء را و حتّى قوت روزانهى خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمتیافته در سینهى ما -که مىگوییم «من» و خیال مىکنیم مجمع نیروها ما هستیم- بشکند. این «من» انسانها را بیچاره مىکند.
خطبههاى نماز جمعهى تهران ۲۸/۱۱/۱۳۷۳
۸٫ موانع درونی
راه براى ما روشن است، موانع راه هم براى ملت ایران روشن است. باید این موانع را بردارید؛ هم موانع درونى و هم موانع بیرونى را. موانع درونى را باید با تضرع به درگاه پروردگار، با دعا، با توجه، با تربیت و تهذیب نفس، با تقویت اخلاق، با عبادت و با توسل، از پیش پا بردارید. اگر دل ما سالم نباشد، نمىتوانیم دنیاى سالمى درست کنیم. اگر در درون خودمان معیوب باشیم، نمىتوانیم عیب جامعه و جهان را برطرف کنیم. ملت ایران بار سنگینى بردوش دارد و باید آن را به منزل برساند. باید دنیایى بسازد که هم براى خودش شیرین باشد و هم براى جوامع دیگر. شما مىتوانید چنین کارى بکنید؛ اما شرطش این است که هر یک از ما، درصدد تهذیب نفس خودمان باشیم. نماز با توجه، انس با قرآن، دعا و توسل، تضرّع، روزهى ماه رمضان و عبادات نیمهشب، مخصوصاً براى جوانان که تأثیرپذیریشان زیاد است، مىتواند مهذِّب نفس باشد.
روز عید فطر در اجتماع مردم مشهد و زائران امام رضا(ع) ۱۵/۰۱/۱۳۷۱
۹٫ یکساعت برای خودتان
دعا کنید. نافله بخوانید. توجه پیدا کنید. متذکر باشید. در شبانهروز یک ساعت را براى خودتان و خداى خودتان قرار بدهید. از کارها و اشتغالات گوناگون خودتان را بیرون بکشید. با خدا و با اولیاى خدا و با ولىعصر عجلالله تعالى فرجه و ارواحنافداه، مأنوس بشوید. با قرآن مأنوس باشید و در آن تدبر بکنید.
دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام ۲۳/۵/۱۳۷۰
۱۰٫ مسجد پایگاه
با امام جماعت مسجد، با عبادتکنندگان مسجد و با مؤمنینى که در مسجدند، برادرانه صمیمى باشید و آن را حفظ و بیشتر کنید. اول وقت، نماز را به جماعت، پشت سر پیشنماز هر مسجدى که در آن هستید، بخوانید. در مراسم دینى مسجد و تبلیغات آن شرکت کنید. در مراسم دعا و قرآن و مراسم مذهبى شرکت کنید. […] براى مسجد، جاذبه درست کنید.
دیدار فرماندهان بسیج سراسر کشور ۲۷/۸/۱۳۷۱
۱۱٫ مثل آینه
من بارها گفتهام، باز هم مىگویم؛ ما تلاوت برجستهى قرآن را در این کشور دنبال مىکنیم، براى این که اُنس با قرآن و تلاوت قرآن در بین مردم عمومیت پیدا کند. عزیزان من! باید با قرآن اُنس پیدا کنید. زبان ما، زبان قرآن نیست. مىتوانیم به ترجمهى قرآن مراجعه کنیم، اما عمقیابى مضامین قرآنى فقط با مراجعهى به ترجمه نمىشود؛ کما این که با خواندن متن قرآن هم براى کسانى که مىفهمند، همیشه به دست نمىآید. با تدبّر به دست مىآید. با عمقیابى به دست مىآید. با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بىزنگار، تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند.
دیدار قاریان قرآن کریم ۱۴/۰۷/۱۳۸۴
۱۲٫ هر روز و هر روز
قرآن خواندن هر روز را فراموش نکنید. هر روز حتماً قرآن بخوانید. هر مقدارى مىتوانید. آنهایى که ترجمهى قرآن را مىفهمند، با تدبّر به ترجمه نگاه کنند. آنهایى که ترجمهى قرآن را نمىفهمند، یک قرآن مترجم خوب -که الحمدلله زیاد هم داریم- کنار دستشان بگذارند و به ترجمهى آن نگاه کنند. ممکن است ده دقیقه صرف وقت کنید و یک صفحه یا دو صفحه بخوانید، اما هر روز بخوانید. این را یک سیرهى قطعى براى خودتان قرار دهید. علامت بگذارید، فردا از دنبالهاش بخوانید.
دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴
۱۳٫ بگذارید در ذهنتان حک شود
تلاوت قرآن یک فضیلت بزرگ و یک ثواب است، اما این تلاوت وسیلهاى براى رسیدن به معرفت است. این قرآن یک اقیانوس عظیم است. هر چه بیشتر جلو بروید، تشنهتر مىشوید و علاقهمندتر مىشوید و دل شما روشنتر مىشود. در قرآن باید تدبّر کرد. من باز هم از شما جوانان خواهش مىکنم که با معانى قرآن انس پیدا کنید و ترجمهى قرآن را بفهمید. من بارها این را از جوانان خواستهام و بسیارى هم اقدام کردهاند. قرآن را که هر روز تلاوت مىکنید، هرچه تلاوت کردید، ترجمهى آن را هم نگاه کنید. بگذارید این مفاهیم در ذهن جوان شما حک شود. در آن صورت فرصت تدبّر پیدا خواهید کرد.
مراسم اختتامیهى مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم ۰۹/۰۸/۱۳۷۹
۱۴٫ هنوز فاصله داریم
قرآن کتاب نور، کتاب معرفت، کتاب نجات، کتاب سلامت، کتاب رشد و تعالى و کتاب قرب به خداست. ما این خصوصیات را چه وقت از قرآن به دست مىآوریم برادران عزیز؟ همین که قرآن را در جیبمان بگذاریم، کافى است؟ این که در هنگام سفر، از زیر قرآن رد شویم، کافى است؟ اینک ه ما در جلسهى تلاوت قرآن شرکت کنیم، کافى است؟ این که حتى قرآن را با صداى خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم، کافى است؟ نه؛ چیز دیگرى لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما مىخواهد که تدبّر کنیم. عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن به صورت تدبّر اُنس پیدا کنیم، همهى خصوصیاتى که گفتیم، حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلى فاصله داریم، پس باید پیش برویم.
مراسم اختتامیهى مسابقات قرائت قرآن ۱۴/۱۰/۱۳۷۳
۱۵٫ حضور قرآن در ذهن
شما جوانان و نوجوانانى که قرآن را فرامىگیرید، این را بدانید که یک ذخیرهى مادامالعمر براى اندیشیدن و فکر کردن را براى خودتان فراهم مىکنید. این چیز بسیار باارزشى است. ممکن است در سنین جوانى، معانى و معارف عمیقى را از آیات قرآن استنباط نکنید و نتوانید درست بفهمید -فقط چیزهاى سطحى و اندکى از معارف را بفهمید- اما به موازات بالا رفتنِ سطح معلومات و پیشرفت علمى، از آیات قرآن که در حافظه و ذهن شما قرار دارد، بیشتر استفاده مىکنید. حضور قرآن در ذهن انسان، نعمت بسیار بزرگى است.
فرق است بین کسى که براى مطلبى، بارها آیات قرآن و فهرستهاى قرآنى را جستوجو مىکند تا ببیند در اینباره آیهاى وجود دارد یا نه، با آن کسى که آیات قرآن در ذهن و دل و جلوِ چشم اوست و نگاه مىکند و آنچه را که در هر بخشى از معارف اسلامى به آن نیاز دارد، از قرآن استنباط و استخراج مىکند و روى آن فکر و تأمّل مىکند و از آن استفاده مىبرد. اُنس با قرآن در دوران کودکى و نوجوانى، تا دوران جوانى، یک نعمت بسیار بزرگ است.
دیدار جمعى از حافظان و قاریان قرآن نونهال و نوجوان کشور ۲۸/۰۶/۱۳۸۰
۱۶٫ بدترین درد
برادران غفلت نکنیم. بزرگترین عذاب خدا بر یک ملت این است که آن ملت غافل بشوند. بدترین درد براى یک جامعه، غفلت آن جامعه است. از خدا غافل نشویم. در دل و جان ما و در یکایک تصمیمگیریها و حرکات ما، کار ادارى، کار سیاسى، کار نظامى، کار مدیریت، وقت پول خرجکردن، وقت اعتبار تخصیصدادن، وقت قانون گذراندن، وقت قضاوت کردن، در تمام مراحل باید خدا به یاد ما باشد. ما باید براى خدا کار کنیم. اینطورى این جامعه پیش خواهد رفت.
در دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴
۱۷٫ پایان جوشش انقلابی
وقتى نماز جماعت مىخوانید، نماز شما باید همراه با توجه به پروردگار و خشوع در مقابل او باشد. وقتى اعتکاف مىکنید، وقتى روزه مىگیرید، وقتى اجتماعات مذهبى تشکیل مىدهید، باید همراه با توجه به خداى متعال و همراه با اخلاص باشد. کلید موفقیت اینهاست. اگر این نباشد، همان چیزى بر سر انسان خواهد آمد که دیدید بر سر عدهاى آمد. عدهاى در اول انقلاب خیلى تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینى آنها عمق نداشت؛ با اولین باد سردى که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد. بعضىها صدوهشتاد درجه این طرف غلتیدند. […] این به خاطرِ نداشتن عمق است. به این دلیل است که ریشهى اعتقادى و فکرى وجود ندارد.
دیدار دانشجویان و استادان دانشگاههاى استان کرمان ۱۹/۲/۱۳۸۴
۱۸٫ همه میتوانند
همهى مردم و بالخصوص جوانان عزیز، این ارتباطى را که به برکت این روزهاى مبارک و شبهاى نورانى با خداى متعال پیدا کردهاند، نگذارند قطع شود. این رابطهى با خدا را حفظ کنید. وسیلهى حفظ این رابطه هم در اختیار همه هست. اگر همین نماز پنجگانه، با توجه، با حضور قلب و با این توجه که در مقابل خدا ایستادهایم، خوانده شود، بهترین رابطه است و روزبهروز دل شما را نورانىتر خواهد کرد. آن جوانهایى که شبهاى قدر در مساجد، حسینیهها و حرمهاى مطهر گرد هم آمدند، گریه کردند، دعا خواندند، قرآن سر گرفتند، احیاء گرفتند و دلهایشان را با نور محبت الهى نورانى کردند، این رابطه را حفظ کنند که از آن بهرهمند خواهند شد. إنشاءاللَّه در طول زمان، در سالهاى دیگر، روزبهروز این رابطه بیشتر خواهد شد. انسان از این راه هست که به کمال مطلوب و غایت خلقت خود، دست خواهد یافت. موفقیت در همهى میدانهاى زندگى هم به همین وابسته است.
خطبههاى نماز عید سعید فطر ۲/۸/۱۳۸۵
۱۹٫ بالاترین خطر
اگر بخواهیم استغفار- این نعمت الهى- را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم، یکى غفلت و دیگرى غرور. غفلت، یعنى انسان بهکلّى متوجّه و متنبّه نباشد که گناهى از او سر مىزند. مثل بعضى از مردم […] بعضى از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عِقاب عقیدهاى ندارند. بعضى به ثواب و عقاب هم عقیده دارند، اما غرق در غفلتند و اصلاً ملتفت نیستند که چه کار مىکنند. اگر این را در زندگى روزمرّهى خودمان قدرى ریز کنیم، خواهیم دید که بعضى از حالات زندگى ما شبیه حالات غافلان است. غفلت، دشمنى بسیار عجیب و خطر بزرگى است. شاید واقعاً براى انسان هیچ خطرى بالاتر و هیچ دشمنى بزرگتر از غفلت نباشد. […] در اصطلاحات قرآنى، آن چیزى که نقطهى مقابل این غفلت است، تقواست. تقوا، یعنى بههوش بودن و دائم مراقب خود بودن.
خطبههاى نماز جمعهى تهران ۲۸/۱۰/۱۳۷۵
۲۰٫ بازگشت به خدا
لازم نیست که اگر انسان مىخواهد احساس گناه کند، حتماً بایستى سالهاى متمادى غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم یک گناه است. نباید گناه را کوچک دانست. در روایات باب «استحقار الذّنوب» داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کردهاند. علت این که خداى متعال مىفرماید «مىآمرزیم»، این است که بازگشت به خدا، خیلى مهم است؛ نه این که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکى است، منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، این قدر اهمیت دارد که اگر کسى این را صادقانه و درست و حقیقى انجام دهد، آن وقت آن بیمارى صعبالعلاج از بین مىرود.
خطبههاى نماز جمعهى تهران ۲۸/۱۰/۱۳۷۵
منبع:موسسه تنظیم و نشر آثار مقام معظم رهبری
نویسنده:انسان جاری almortaza.blog.ir
وقتی به آینده فکر میکنیم
دوشنبه 95/03/03
آدمی میان دو راز زندگی میکند؛ یکی مربوط به گذشته و دیگری معطوف به آینده. چارچوب ذهن انسان نیز بهگونهای است که درباره هستی و وجود خود، همواره از دو سوال مهم «از کجا؟» و «به کجا؟» نمیگذرد و درصدد پاسخ به آنهاست. از اینرو بیحساب نیست اگر بگوییم علاوه بر ساختار ذهنی آدمی، تمامی ادیان و مکاتبی که در عرصه زندگی بشر به ظهور و بروز رسیدهاند، درصدد پاسخگویی به این دو مسئله اساسی و تبیین این دو راز زندگی آدمی هستند.
در ساحت بیزمان حیات ــ به واسطه عدم وجود ماده و ویژگیهای ناگزیر آن که زمانمندی از جمله مهمترین این ویژگیها به شمار میرود ــ گذشته و آیندهای وجود ندارد و پدیدهها به گونهای ثابت و تغییرناپذیر در مکان خاص خود استقرار یافتهاند. این حوزه از حیات که خارج از جهان مادی و گستره وسیع مخلوقات قرار دارد، ساحت سرمدیت و یا قلمروی خداوند نامیده میشود؛ جایی که گذشته و آینده، تولد و مرگ و تغییر و تحول در آن راه ندارد. در نگاه اسلامی، ازلیبودن خداوند (اینکه خدا آغازی نداشته و خود اول است) و ابدیبودن خداوند (اینکه خدا پایانی ندارد و خود آخر است) به معنای سرمدیت او (اینکه خدا همیشه بوده و خواهدبود) بوده و در نتیجه، محدودیتهای مادی همچون زمانمندی درباره خداوند معنا ندارد. بنابراین، گفتگو از زمان درباره خداوند بیمعنا خواهد بود اما درباره زندگی مخلوقات، نقش زمان غیرقابل انکار است.
آدمها در زندگی روزمره خود، گذشت زمان را تنها به کمک وسایلی همچون ساعت و تقویم و با توجه به تغییرات محسوسی که در پیرامون آنها میگذرد (مانند تابش آفتاب، تغییر فصول، بزرگشدن کودکان اطرافیان و…) تجربه میکنند و کمتر فرصت میکنند تا به شکل دقیق و جدی درباره زمان، و به ویژه بخش مربوط به آینده آن، فکر کنند. به همین دلیل، تفکر درباره آینده، غالباً به افرادی خاص سپرده شده و عموم افراد برای یافتن پرسشهای خود درباره آینده، به آنها مراجعه میکنند؛ چه در گذشته که طالعبینان و پیشگویان مشهور بودند و چه اکنون که بازار آیندهپژوهان رونق گرفته است. طبیعی است که هر یک از این دو گروه، ایدههای متفاوتی نسبت به آینده داشته و به گونهای خاص درباره آینده میاندیشند که میتوان آنها را شناخت و دربارهشان قضاوت کرد.
طالعبینان، غالباً آینده را به طور مطلق تصور میکنند و معتقدند، بیش از آنکه آینده ساختنی باشد، کشفشدنی است. در این حالت، زمان از نظمی دوری و تکراری برخوردار است و پدیدهها بر اساس جایگاهی که در این ساختار تکراری دارند، شناخته میشوند. مطلقانگاری در مطالعه آینده روشی غیرعلمی به شمار میرود؛ به این معنی که فرایند شناخت آینده توضیحدادنی نیست و مهارت آگاهی از آن را نمیتوان مانند دستورالعملها و آموزشهای درسی، به دیگران انتقال داد. به همین دلیل، فعالیت طالعبینان به امور سری و جادویی شباهت دارد و اغلب چنین وانمود میشود که عموم انسانها قادر به درک آن نیستند. در این رویکرد که طرفداران آن غالباً در جهان فکری سنتی قرار دارند، گذشته محرک حال است و بیش از آنکه بر آزادی انسان تأکید شود، به جبری که زندگی او را احاطه کرده و قطعیتی که در آینده قرار دارد، اشاره میشود.
در سوی دیگر، آیندهپژوهان غالباً آینده را به طور نسبی تصور میکنند و معتقدند که کشف آینده تنها برای ساخت و تغییر آن سودمند است. در این حالت، زمان به صورت خطی تلقی میشود و پدیدهها به شیوهای ذهنی مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرند. نسبیانگاری در مطالعه آینده، متکی به شیوهای علمی است؛ به این معنی که فرایند شناخت آینده توضیحپذیر بوده و میتواند در قالب یک مهارت به افراد مختلف آموزش داده شود. به همین دلیل، آیندهپژوهان معمولاً از گزارشهای تجربی و بحث و گفتگوهای مستند بهره میگیرند. در این رویکرد که معمولاً پیروان آن در جهان فکری مدرن به سر میبرند، آینده محرک حال بوده و بیش از آنکه به محدودیتهای جبری زندگی بشری پرداخته شود، بر آزادی و اختیار انسان و فرصتهایی احتمالی که میتوانند زمینهساز بروز آزادی و نمایانگر وجود اختیار بشر باشند تأکید میشود.
تفاوتهای نگاه سنتی و مدرن به آینده و ایدههایی که طالعبینان و آیندهپژوهان درباره آینده زندگی انسان مطرح میکنند، همواره از جذابترین موضوعاتی به شمار میرود که افراد خلاق به جستجو درباره آن مشغول هستند.
دوماهنامه امان شماره 50
زندگی بدون او
دوشنبه 95/03/03
آدم با هزار و یک مشغلهاش، اگر یکی از عزیزان خود را ــ مادر، پدر و حتی یک دوست ــ را چند روزی نبیند، دلش تنگ میشود و طاقتش طاق و شرح حالش شاید میشود این شعر: «خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست»!
امان از روزی که این دوری همراه باشد با بیخبری! تا سراغ و نشانی از عزیزش نیابد، حتی ضروریترین کارهای روزانهاش را نمیتواند انجام دهد.
سالهای سال است نمیدانیم نابترین مخلوق خدا ــ که زنده است و حاضر ــ کجاست و خیلی راحت به غیبت عزیزی عادت کردهایم که دلسوزتر از مادر و مهربانتر از پدربودنش و دعای هر روزش در حقمان، غصه نیست. دلهایمان عجیب آرام است و در این دوری و بیخبری، چه خوب تاب آوردهایم!
مگر نه اینکه اماممان حی و حاضر است و در همین روزگار میزید؟
در روایت است که امام مثل کعبه است که مردمان باید به سراغش بروند و بر گرد او بچرخند! اما هر چه بیشتر فکر میکنیم، میبینیم که ما داریم زندگی خودمان را میکنیم و ضرورت و شاید نیازی نمیبینیم که به او سری بزنیم، تا چه رسد که پروانهوار بر گردش بگردیم!
خیلی هنر کنیم، بعد از هر نماز جماعت برایش دعا میخوانیم اما برای فکر کردن به او جایی در اوقات روزانه ما وجود ندارد؛ برای اینکه بپرسیم: همین اندازه دوستداشتن، برای همراهی با آن امام حی و حاضر کافی است؟ آیا اگر همه مردم همینطور به یاد او باشند، میتوان انتظار داشت که ظهور کند و به این همه ظلم و تاریکی پایان دهد؟ آیا او قرار است تنها آینده ما را روشن کند و تا آن زمان، چارهای جز صبر و شکیبایی وجود ندارد؟ و بالاخره اینکه او چگونه میتواند در زندگی امروز ما حضور داشته باشد؟
تا زمانی که اندازه زندگی در نگاه ما، همین چند سال دنیا باشد و ادامهای برای آن در نظر گرفته نشود، ماجرا همین است که هست! تکراری خواهیم بود از پدران و مادران و همه آدمهایی که در کوچه و بازار و مدرسه و دانشگاه میبینیم؛ کسب علم و دانش و طیکردن مدارج علمی، بعد از آن یک شغل مناسب، داشتن خانه و خانوادهای امن و آرام؛ بازی میکنیم، بزرگ میشویم، بازیهای بزرگتری پیدا میکنیم، دوباره سرگرم میشویم، از آنها هم دل میبریم، دوباره چیزی برای بازی پیدا میکنیم و این زنجیره تا زمان مرگ ادامه خواهد داشت. اگر هم تا آن زمان حوصله زندگیکردن را از دست بدهیم، آنقدرها شعر و حکایت و داستان و رمان در اطراف خود خواهیم دید که دیگر فرصت اندیشیدن به مسائل مهم را از خود دریغ کنیم.
اما اگر از زندگی بیشتر بخواهیم، به هر طور زندگیکردن قانع نشویم و آن را به پرسش بگیریم؛ پایان دیگری برای این ماجرا رقم خواهد خورد؛ کافی است زمزمه کنیم «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ؟» و بعد پاسخی برای این پرسش دست و پا کنیم که «به کجا میروی ای انسان؟» و دوباره بپرسیم که آیا به همین چند سال زیستن پیدرپی راضی میشویم و از افقهای برتری که انتظار ما را میکشند، دست برمیداریم؟
از اینجا به بعد، راه تو را خواهد برد و همان نیرویی که به این پرسشها پاسخ میدهد، پرسشهای بیشتری را مطرح میکند و افقهای جدیدی را ترسیم میکند و اینچنین است که بیقرار میشویم؛ بیقراری، حاصل یافتن جایی بهتر و حالی خوشتر است و رهایی، سرنوشت پرندهای است که به اوضاع تنگ و سیاه قفس قانع نمیشود و نشانی از آسمان را در خاطرهاش نگه میدارد.
از اینجا به بعد، خود خواهی یافت که راهنمایی لازم داری و کسی را میخواهی که تا ابد همراهت باشد و به تو، در مسیر سخت و طولانی فرداها کمک کند و از لغزشهایی که میتوانند به سادگی یک لبخند، یک نگاه و یک غفلت باشند، حفظت کند. از اینجا به بعد، این تو هستی که به امام نیاز داری و دلت برای او تنگ میشود!
آسودگی خاطر زندگی بدون امام، بیشتر از آنکه از جنس آرامش باشد، به حبابی شبیه است که دیر یا زود متلاشی میشود؛ به کار کسی میآید که برای بعد از مرگ خود، چیزی نخواهد و نقشهای نداشته باشد؛ مربوط به کسی است که انسانیت را به هیچ میسپارد و در زندگی، به اختیار
یا اجبار، باخت را انتخاب کرده است. در عوض، به یاد داشتن او در زندگی، جوششی پدید میآورد که نمیتواند به تغییر و اصلاح زندگی منجر نشود و به چشمهای بدل میشود که جز نور، نمیتواند از آن جاری گردد.
دوماهنامه امان شماره 51