این یکی از رازهای غیبی خداست

مسئله غیبت امام زمان (عج) را می توان از رازهای غیبی خدا دانست كه آگاهی بر حقیقت و اسرار آن فراتر از توان و ظرفیت فكر بشری است، ولی با استناد به براهین عقلی و نقلی می دانیم كه همه افعال الهی مشتمل بر حكمت ها و مصالحی است كه تضمین كننده سعادت بشری می باشند، هر چند علم و آگاهی بشر از درك كامل آن ناتوان باشد.

بنابراین، پس از اثبات حكمت و عدل خداوند، و لزوم وجود امام و عصمت او، در مسئله غیبت با مشكلی مواجه نخواهیم شد؛ زیرا علم اجمالی به این كه این كار، حكیمانه و عالمانه بوده، و در برگیرنده مصلحت عمومی بشر است، برای اعتقاد به آن كافی است.
مطلب فوق مضمون روایتی است كه مرحوم صدوق از امام صادق علیه السلام روایت كرده است. عبدالله بن فضل هاشمی می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: «برای صاحب این امر، غیبتی مقرر شده است كه باید به آن عمل كنند، و در زمان غیبت او اهل باطل دچار شك و تردید می شوند؟»

به امام علیه السلام عرض كردم گفتم: فدایت شوم! این غیبت برای چیست؟  امام علیه السلام پاسخ داد: برای امری است كه ما مأذون به كشف آن نیستیم. گفتم: پس وجه حكمت الهی در غیبت او چیست؟
 امام علیه السلام فرمود: «وجه حكمت آن، جز پس از ظهور او آشكار نخواهد شد، چنانكه وجه حكمت سوراخ كردن كشتی، و كشتن جوان، و ساختن دیوار توسط خضر علیه السلام، برای موسی علیه السلام روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از یكدیگر. ای فرزند فضل! این امر، امری الهی، و سری خدایی و غیبی از غیوب خداوند است. هرگاه ما دانستیم كه خداوند عزوجل حكیم است، تصدیق می كنیم كه همه افعال او حكیمانه است، هر چند وجه حكمت آن ها برایمان روشن نگردد». (علل الشرایع، باب 179، علة الغیبة، حدیث 8)
مسئله غیبت در تاریخ امت های پیشین

در تاریخ پیامبران الهی مواردی یافت می شود كه پیامبر خدا به دلایلی از میان امت و قوم خود غایب شده است، و این مطلب یكی از وجوهی است كه در توجیه غیبت امام زمان بیان شده است، چنانكه امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال كه وجه حكمت غیبت حضرت قائم (عج) چیست؟ فرمود: «وجه حكمت غیبت آن حضرت همان وجه حكمت غیبت های سایر حجت های خدا قبل از اوست.» (علل الشرایع، ص 246)
و در حدیث دیگری آمده است كه امام صادق علیه السلام به حنان بن سدیر فرمود: «مشیت خدا بر این استقرار یافته كه سنت های پیامبران پیشین علیهم السلام را در مورد غیبت قائم ما جاری سازد، پس حاصل جمع مدت غیبت های آنان درباره او واقع خواهد شد.» (علل الشرایع، ص 245)
بنابراین می توان نتیجه گرفت که مسئله غیبت در تاریخ امت های پیشین هم وجود داشته است ولی هر کدام با دیگری متفاوت بوده است.
در قائم آل محمد پنج شباهت از پنج پیامبر موجود است:
1. شباهت به یونس علیه السلام و آن عبارت است از بازگشت به سوی قوم خود پس از غیبت از آنان، به گونه ای كه وقتی از میان آنان رفت جوان بود، و وقتی بازگشت پیر شده بود.

2. شباهت به یوسف علیه السلام كه عبارت است از غیبت از قوم و خویشاوندان و دشوار شدن امر غیبت وی بر پدرش یعقوب علیه السلام .
3. شباهت با موسی علیه السلام در خفای ولادت، و غیبت از شیعیان و پیروانش، و آزارهایی كه از دشمنانشان دیدند، تا این كه بازگشت و خداوند او را بر فرعونیان پیروز ساخت.
4. شباهت با عیسی علیه السلام در این كه در مورد زنده بودن او اختلاف نمودند، برخی گفتند: زنده است، و برخی گمان كردند كه او مرده است.
5. شباهت با جدش رسول اكرم صلّی الله علیه و آله كه با شمشیر قیام خواهد كرد و دشمنان خدا و رسول خدا را نابود خواهد ساخت. (بحار الانوار، ج 51، ص 218 217)
نیز درباره غیبت صالح علیه السلام از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود: او مدتی طولانی غایب بود. و هنگامی كه بازگشت قیافه اش كاملاً تغییر كرده بود، و مردم در مورد او سه دسته شده بودند، عده ای او را تصدیق كردند، عده ای او را تكذیب نمودند، و گروهی نیز دچار شك و تردید شدند.
هم چنین از آن حضرت پرسیده شد: آیا در دوران غیبت صالح علیه السلام عالم و دانشمندی در میان قوم او بود تا آنان را راهنمایی كند؟ امام علیه السلام پاسخ داد: خدا عادل تر از آن است كه زمین را بدون عالمی كه مردم را به خدا دعوت نماید، باقی گذارد. (بحار الانوار ، ص 216 215)


 

امان اهل زمین را بشناسيم

- او امان اهل زمین است

قال مولانا الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) :إِنّی لاَمانٌ لاِهْلِ الاْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاِهْلِ السَّماءِ. (كمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; الغیبة، شیخ طوسى، ص292، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص272 ; كشف الغمة، ج3، ص340 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1115 ; بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10)
همانا، من، امان و مایه ایمنى براى اهل زمینم; همان گونه كه ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.
توضیحاتی پیرامون این کلام نورانی:

این كلام، قسمتى از جواب هایى است كه امام زمان (علیه السلام)، در پاسخ به نامه ى اسحاق بن یعقوب فرموده است. اسحاق در این نامه، از علت غیبت سؤال مى كند. حضرت بعد از جواب و بیان علّت غیبت، به این نكته اشاره دارد كه وجود امام در غیبت، بى فایده و اثر نیست; از فواید امام این است كه وجود او سبب ایمنى براى اهل زمین است; همان گونه كه ستارگان آسمان مایه ى ایمنى براى اهل آسمان اند.

در روایات صحیح دیگرى نیز به همین مضمون اشاره شده است. در آن روایات آمده است: اگر حجت در زمین نباشد، زمین و اهل آن، دگرگون و مضطرب خواهند شد.

در تشبیه امان بودن امام زمان (علیه السلام) براى اهل زمین، به امان بودن ستارگان براى اهل آسمان، وجوه تشابهى نهفته است كه به دو مورد از آن ها اشاره مى كنیم:

1- همان گونه كه از جهت تكوینى، وجود ستارگان و كیفیّت وضع آن ها موجب امان و آرامش كرات و سیارات و كهكشان هاست، وجود امام زمان (علیه السلام) نسبت به موجودات زمین نیز چنین است.

2- همان گونه كه به سبب ستارگان، شیاطین از آسمان ها رانده شدند و امان و آرامش براى اهالى آسمان ها، از جمله ملائكه فراهم شد، وجود امام زمان (علیه السلام) نیز تكویناً و تشریعاً سبب طرد شیاطین از اهل زمین، خصوصاً انسان ها خواهد بود.
2- وجود او همیشگی است

قال مولانا الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: أَنَّ الاَرْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِراً وَإِمّا مَغْمُوراً. (كمال الدین، ج2، ص511، ح42 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110، ح26 ; بحارالأنوار، ج53، ص191، ح19)
زمین، هیچ گاه، از حجّت خالى نخواهد بود; چه آن حجّت ظاهر باشد و چه پنهان.
شرحی اجمالی:

این كلام، قسمتى از توقیعى است كه امام زمان (علیه السلام) به عثمان بن سعید عمرى و فرزندش محمّد مرقوم داشته اند. حضرت (علیه السلام) بعد از سفارش هاى زیاد، به مطلبى اشاره مى كند و مى فرماید: باید همیشه، در روى زمین، حجّت الهى باشد، و نمى توان حتّى لحظه اى را تصوّر كرد كه امام معصوم نباشد.
احتیاج انسان و دیگر موجودات به امام، ادامه ى احتیاج آنان به پیامبر است. نیاز به فرد معصوم چه پیامبر و چه امام را از دیدگاه هاى مختلفى مى توان بررسى كرد. یكى از این وجوه، نیاز به قانون الهى و تفسیر آن از سوى معصوم است. در كتاب هاى كلام، با دلیل هاى عقلى ثابت شده است كه بشر براى اصلاح زندگى دنیوى خود و رسیدن به سعادت ابدى و اخروى، نیازمند پیامبر است. نیاز بشر به دین و تفسیر صحیح از آن، ابدى است. پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله و سلم) دین اسلام را به عنوان آخرین دین الهى، آورد و همه ى احكام و مسائل آن را بازگو كرد. پس از وفات پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) به همان دلیل هاى عقلى، باید كسانى مانند پیامبر در علم و عصمت و … وجود داشته باشند. اینان كسانى نیستند جز امامان بزرگوار (علیهم السلام).
حضرت مهدی (علیه السلام) به این نكته ى مهم هم اشاره دارند كه به دلیل سستى مردم در پذیرش حق، این طور نیست كه همه ى امامان به حكومت برسند و یا در میان مردم حاضر باشند، همان طور كه همه ى انبیا و اوصیاى الهى گذشته نیز، به حكومت دست نیافتند و برخى نیز تا مدّتى در غیبت به سر بردند.

 

این نوع انتظار است که تعهد می‌آورد

انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهد آور است، نبرد آفرین و تحرک بخش است، به گونه ای که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود، و انتظاری که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است. و نوعی اباهی گری باید محسوب گردد.

نگاه مثبت دین به آینده ی تاریخ و اعتقاد به حضرت مهدی اصلی به نام « انتظار» را دل ها زنده کرده است. انتظار هم یک امر فطری انسانی و هم یک اصل مثبت اجتماعی است.

مقصود از انتظار فرج، انتظار دگرگونی در زندگی بشر و زدودن ناکامی ها و نابسامانی ها از چهره غمزده جامعه انسانی است.

امام جواد (علیه السلام) آن را با فضیلت ترین و راه گشا ترین امور می داند: « افضل اعمال شیعتنا انتظار فرج من عرف هذا الامر فقد عنه بانتظاره» «برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است هر کس این امر را بداند و آنرا بشناسد، با همین انتظار در کارش گشایش و فرج می شود».

انتظار فرج یکی از نشانه های بارز پایداری در ولایت امامان و با ثواب هزار شهید جنگ بدر برابر است. انتظار مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله) موجب انتظار اخلاقی است و تهذیب اخلاقی سبب کمال است و این خود نوعی از طی کردن مدارج ارتقاست. انتظار فرج خود نوعی از ریاضت است که موجب تسلط بر نفس و حفظ از ارتکاب فحشاء و قتل می گردد.
انتظار سازنده اصلاح طلبى و ظلم ستیزى

انسان منتظر باید در راه اصلاح خود و جامعه، استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدى تلاش ورزد آن كه منتظر مصلح جهانى است خود باید صالح و مصلح باشد.

در اسلام، تأكید فراوانى بر لزوم مبارزه با هر گونه فساد اخلاقى، سیاسى و اجتماعى وارد شده است كه در قالب امر به معروف و نهى از منكر معرفی شده است.

امر به معروف و نهى از منكر از منظر فقه اسلامى وظیفه شرعى و همگانى است. نتیجه مستقیم انجام این فریضه «اصلاح» و مجرى آن «مصلح» نامیده مى شود براى درك اهمیت این اصل اسلامى، به ذكر یك آیه و حدیث بسنده مى‌كنیم:

قرآن مى فرماید: «شما بهترین امتى هستید كه براى انسان ها پدیدار شده است (چه اینكه) امر به معروف و نهى از منكر مى كنید و به خدا ایمان دارید».

رسول خدا فرمودند: «باید امر به معروف و نهى از منكر كنید وگرنه خداوند بدترین و شریرترین شما را بر نیكان و پاكانتان چیره فرموده و دعاى خوبانتان را مستجاب و روا نگرداند».

«رضا و خشنودى حضرت مهدى (عج) در آن است كه «معروف» عملى شود و منكر ترك گردد» بنابراین انسان منتظر نباید در این باره بى تفاوت باشد.

حضرت ولی عصر (علیه السلام) در روزگار ظهور، بزرگترین امركننده به معروف و نهى كننده ى از منكر است جامعه منتظر، قطعاً خشنودى و رضایت حضرت مهدى (عج) را مى خواهد و به او اقتدا مى كند و براى اقامه احكام خدایى، تنبلى و بى تفاوتى را از خویشتن دور مى سازند.
انتظار سازنده، نگهبان ایمان

یكى از ابعاد تكلیف بزرگ در روزگار انتظار، حفظ دین و نگهبانى مرزهاى عقیدتى است، باید فروغ ایمان و نور یقین در دل و جان مردم محفوظ باشد و جان و دل نوجوان در برابر تابش اعتقادات حقه قرار گیرد و ایمان جزء وجود آنان و چون خون سراسر وجودشان را گرم نماید و جوهر حیات آنان باشد.

در عصر انتظار، باید در برابر شبهات شیاطین پنهان و آشكار، مقاومت كرد و آنها را از ذهن ها زدود. حفظ و گسترش اعتقاد دینى و شناخت آن در روزگار متصل به ظهور، مفیدتر بلكه لازم تر است. زیرا تنها دارندگان عقیده و عمل در حوادث پیش از ظهور غرق و گم نمى شوند و دچار تردید نمى گردند. باید تا هنگام ظهور امام مهدى(عج) اعتقادات صحیح و عمل صالح در مردم منتظر حفظ گردد در احادیث از اهمیت ایمان در عصر غیبت چنین یاد شده است:

پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) فرموده اند:

«شمایان اصحاب منید. لیكن برادران من مردمى أند كه در آخرالزمان مى آیند. آنان به نبوت و دین من ایمان مى آورند با اینكه مرا ندیده اند… هر یك از آنان اعتقاد و دین خویش را با هر سختى نگاه مى دارند، چنانكه گویى درخت خار مغیلان را در شب تاریك با دست پوست مى كنند یا آتش پردوام چوب راغ را در دست نگاه مى دارند. آن مۆمنان، مشعل هاى فروزانند در تاریكی ها. خداوند آنان را از آشوب ها تیره و تار(آخر الزمان) نجات خواهد داد».

امام زین العابدین (علیه السلام) خطاب به ابوخالد كابلى فرموده اند:

«اى ابوخالد! مردمانى كه در روزگار غیبت به سر مى برند و معتقدند و منتظر، از مردمان همه زمان ها افضل اند. زیرا كه خداى متعال به آنان خرد و فهم و معرفتى داده است كه غیبت امام براى آنان مانند حضور است (یعنى با اینكه در عصر غیبت بسر مى برند و امام را نمى بینند، از نظر ایمان و تقوى و پایدارى گویى در زمان ظهور بسر مى برند و امام خود را مى بینند) این مردم را خداوند مانند سربازان پیكارگر صدر اسلام قرار داده است همانان كه در ركاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) شمشیر مى زدند و پیكار مى كردند. آنانند اخلاص پیشگان حقیقى و آنانند شیعیان واقعى و آنانند كه (در نهان و عیان) مردم را به دین خدا دعوت مى كنند».

این ایمان و باور، باید در جامعه باشد و تا زمان ظهور بماند.


 

دنیا در جستجوی آب حیات

دنیای امروز بسان فرد تشنه ای می ماند که تمامی آشامیدنی های به ظاهر لذیذ را چشیده، اما عطشش فروکش نکرده است و حال به دنبال ماء معینی است که تشنگی اش را بر طرف کند. تشنه ای که اگر قطره ای از این آب حیات را بنوشد، هرگز آن را رها نخواهد کرد.

دنیای امروز از گوناگونی ایدئولوژی ها و مکتب ها به ستوه آمده و نیازمند نجات بخشی است که زیر سایه مدیریت بی نظیر او به وحدت و یگانگی رسیده و طعم شیرین زندگی اصیل انسانی را بچشد. زندگی که در آن استعدادهای انسانی اش ارج نهاده شده و با او معامله انسان کنند؛ نه اینکه عقل او را که باید مصداق “العقل ما عبد به الرحمن” باشد، تنزّل داده و به یک عقل ابزاری در راستای برآوردن خواسته نفس تبدیل کنند.
مهدویت همان نسخه گم شده بشریت است که عمیق ترین نیازهای او را می شناسد و برای برآورده ساختن آن دقیق ترین درمان ها را معرفی می کند.

مهدویت تمدنی است که در رأس آن، امام معصومِ محیط به هستی (1) قرار گرفته که هیچ چیز در هیچ جای جهان از نظرگاه او مخفی نیست و به موجب عصمت خاصشان ذره ای از اجرای عدالت غفلت نمی فرمایند. بشریت امروز خواستار جامعه واحد جهانی است که در رأس آن چنین رهبری قرار گرفته باشد. رهبری که خطاب به ایشان می فرماید: «إنّا غیرُ مهملین لمراعاتكم، و لاناسین لذكركم … و لولا ذلك لنزل بكم اللاّواء، و اصطلمكم الأعداء، فاتقوا الله جلّ جلاله و ظاهرونا؛ (2) ما در مراعات حال شما کوتاهی نمی کنیم و شما را فراموش نمی کنیم، و اگر چنین نبود، بلاهای سخت بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را نابود می کردند، پس تقوای الهی پیشه کنید و پشتیبان ما باشید.»
جهان امروز محتاج واسطه ای است که او را با این حقیقت شیرین آشنا کند. همین آشنایی کافی است که فرد خود باقی راه را ادامه دهد. در دنیایی که با مهندسی مهدویت ساخته شده باشد، اثری از، استعمار، استثمار، ظلم، فقر و بیماری های مختلف روحی، اخلاقی و روانی و… وجود نخواهد داشت. زیرا همه این دردها از یک چیز نشأت می گیرد و آن خودخواهی و نفس پرستی انسان هایی است که در این کره خاکی بر مسند مدیریت و ریاست جهان نشسته و با مدل های ناقص خود قصد اداره تمام جهان را دارند. در چنین فضایی آن کس که بتواند چهره حقیقي منجی عالم را مطابق با فطرت توحیدی بشریت، به آنها عرضه کند گوی سبقت را ربوده  است و به یقین این حقیقت زلال، امروز در دستان شیعیان است که براساس وعده «یسئلونک عن النعیم»، از چگونگی برخورد با این نعمت سؤال خواهد شد.
زبان مشترک تمامی انسان ها

هیچ انسانِ انسان صفتی را در دنیا پیدا نمی کنیم که از عدالت بیزار باشد و از ظلم لذت ببرد. ظلم ستیزی یکی از امور فطری هر انسانی است، که قلمرو جغرافیایی نمی شناسد و در قالب دین و مذهب نمی گنجد؛ هر چند برخی از دینداران در این روحیه قوی تر از دیگرانند. شاید عده کثیری از مردم دنیا با مصادیق ظلم آشنا نباشند، اما هر گاه با حقیقت ظلم روبرو شوند اعلام بیزاری می کنند. همچون اعتراضاتی که مردم کشورهای غربی در مقابل نسل کشی سران خود دارند. هر جا افراد جامعه انسانی، کنشی را مصداق ظلم بدانند در مقابل آن  اعلام نارضایتی می کنند و این از فطرت این افراد برخاسته است.
این وجه اشتراک برجسته انقلاب حضرت مهدی -ارواحنا فداه- و مردم در جغرافیای دنیاست. روایاتی که به معرفی حضرت مهدی علیه السلام پرداخته اند غالبا بُعد ظلم ستیزی ایشان را به تصویر کشیده و دائما آن را برجسته کرده اند. گویا این دسته از کلام معصومین علیهم السلام خواستار بیان وجه فطری انقلاب حضرت بوده اند که قابل فهم برای تمامی جهانیان باشد نه فقط تشیع. وجهی که برای تبیین آن نیاز به اشتراکات دینی نیست، تنها و تنها اشتراک در فطرت اولیه کافی است. «مهدی» زبان فطرت بشریت است که کافی است آن را در قالبی کاربردی به جهانیان عرضه کرد. در این صورت شاهد گرایش شدید مردم به این تمدن اصیل خواهیم بود.
یتیم ترین انسان ها

شنیدن واژه یتیم برای تمامی انسان ها، تداعی کننده فردی است که از داشتن نعمت پدر محروم است و بر اثر این محرومیت در بخش هایی از زندگی به صورت طبیعی با سختی هایی مواجه است. اما فرهنگ امام معصوم در تربیت انسان، نگاه را از این تعبیر و تفسیر ظاهری فراتر برده و او را متوجه محرومیت واقعی خویش می کند. محرومیت از داشتن نعمتی بزرگ و بی بدلیل که در جایگاه پدری امّت، نقش هدایتی و حمایتی ویژه دارد.
امام حسن عسکری علیه السلام در حدیثی زیبا می فرمایند: “أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ الْیَتِیمِ الَّذِی انْقَطَعَ عَنْ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَیْه؛ (3) سختتر از یتیمی كسی كه پدرش را از دست داده، یتیمی است كه از امام زمانش دور افتاده و به او دسترسی ندارد.”
بُعد دومی که در معرفی مهدویت کاربردی به نظر می رسد ترسیم محدودیت ها و محرومیت های بشریت در اثر غیبت منجی است. محرومیت هایی که دامنگیر تک تک افراد از متدینین تا بی دینان جهان امروز است. هر کس به گونه ای از این محرومیت در رنج و سختی است.
در این نگاه منجی فردی است که پدرانه در راستای هدایت و حمایت و نجات انسان ها می کوشد و فرزند معنوی خویش را رها نمی سازد. ترویج این نگاه میان جوامع مختلف انسانی فصل جدیدی است برای گرایش هر چه بیشتر مردم به تمدن اصیل مهدوی.
امید است تک تک شیعیان حضرت در معرفی این فرهنگ اصیل و نجاتبخش، در محضر امام خویش سربلند و رو سفید باشند.

پی نوشت:
1- فجعلکم بعرشه محدقین، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره
2- المزار شیخ مفید، مناسک، ص9
3- مستدرک الوسائل، ج17 ص317


 

از وصال خدا تا تمنای وصال مهدی(عج)

چگونه انسانی که منتظر ملاقات خدا بود، مشتاق دیدار امام زمانش در دنیا می شود؟ چگونه بشری که منتظر رهایی از این دنیا بود، منتظر ظهور مهدی(عج) می شود؟ باید ببینیم در ظرف مقدس انتظار چگونه مفهوم و مظروفی به نام اشتیاق دیدار امام زمان(عج) قرار می گیرد؟ در مقابل انتظار عامیانه و سطحی نگرانه انتظار عارفانه به چه معناست؟

داستان از این قرار است که وقتی ما به این دنیا هبوط کردیم، ناله ما بلند شد که: «خدایا! جای ما که اینجا نیست. من چرا باید اینجا باشم، من دوست دارم پیش تو باشم، در جایی که به آن تعلق دارم، پیش تو؛ در نزدیکترین مکان نزد پادشاهی مقتدر تو»فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ(سوره قمر- 55)
دنیا محل رشد

خدا هم با زبان تقدیر و بیان انبیایش به ما فرمود: عزیز من آرام بگیر! قرار است تو در این دنیا سعه وجودی پیدا کني، تا در آن دنیا حداکثر بهره را از ملاقات من ببری. یعنی قرار است در این دنیا رنج دوری تو را بزرگ کند، روحت را وسعت ببخشد و ظرفیتت را افزایش دهد تا بتوانی در آن دنیا و در آغوش ملاقات خدا، خدا را بفهمی، خدا را ببینی و خدا را ببویی.
 باز هم ناله فراق

ما هم با اینکه این حرف ها را شنیدیم، گریه مان از این جدایی بند نمی آمد و باز به خدا می گفتیم: خدایا دوری از تو سخت است. خداوند مهربان هم برای اینکه از طرفی این فراق و دوری قابل تحمل شود و از طرف دیگر، خود این دوری به رشد ما و رسیدن به همان هدفی که برایش آفریده شده بودیم، بیانجامد؛ نماینده ای بر روی زمین قرار داد که جانشین و خلیفه او باشد و امام و مولای ما؛ امامی که وجه الله باشد تا هرگاه دل تنگ خدا شدیم به او نگاه کنیم، تا هم دیدار او مایه آرامش و سرور ما باشد و هم در مسیر این سفر به سوی خدا رهبر و سرور ما باشد.
خدا عکس خودش را نزد انسان گذاشت

در واقع وقتی ما ناله زدیم که، خدایا همین مقدار دوری از تو گرچه کوتاه است و هم قرار است به واسطه آن بزرگ شویم اما سخت است خدا فرمود: من یکی از اولیای خودم را در میان شما قرار می دهم، هر وقت دلتان برای من تنگ شد به او نگاه کنید او عکس من است. (کافی، ج1،ص145) اینکه در روایات داریم امام وجه الله است به همین معنی است یعنی امام کامل ترین جلوه خدا است. او بهترین و قشنگ ترین آیه خدا است که هر وقت کسی دلش برای خدا تنگ شود اگر به این آیه نگاه کند دلش آرام میگیرد. اینکه امیر المومنین علیه السلام می فرماید: من بزرگترین آیه و نشانه خداوند متعال هستم (بحارالأنوار ج : 36 ص : 1) ناظر به همین معناست.
 ملاقات ولیّ خدا تسکین دهنده قلب انسان

معلوم است انسانی که برای خدا آفریده شده است جز در کنار او آرام نمی گیرد. دنیا به هر حال دنیاست و حجاب ها و موانع بسیاری بر سر راه وصال بی پرده حق قرار می دهد. اما انسان باید در طول مدت حیات دنیا این فراق را تحمل کند و برای فرج و خلاصی از این دنیا و محدودیت های آن انتظار بکشد. در این میان پروردگار مهربان راهی برای تسکین دل عاشقان لقائش قرار داده که تمام حیات دوستان خدا به آن وابسته است. این تسکین دهنده دل ها که دوستان خدا به عشق آن زنده اند و سختی های این دنیا را تحمل می کنند، ملاقات ولی خدا و حجت او بر روی زمین است.
 در غیبت ولی الله درد فراق دو چندان می شود

ما منتظر رهایی از دنیا و بازگشت به آغوش ملاقات خدا بودیم و قرار بود سختی این دوران انتظار برای ملاقات خدا، به واسطه حضور وجه الله قابل تحمل شود، اما ما در زمانه ای به دنیا آمدیم که وجه الله و ولی الله پشت پرده غیبت است. حالا ما حق داریم به صورتی مضاعف معترض فراق و منتظر وصال باشیم و درد فراق و انتظار در ما دوچندان می گردد و صدای شکوه و ناله مان به درگاه خدا بلند می شود که: اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا؛ خدایا ما به تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبرمان و غیبت ولیمان. و یا حق داریم از خدای خود بخواهیم: اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده و اکحل ناظری بنظره منی الیه؛ خداوندا! آن طلعت رعنا و آن صورت زیبا را به من بنما و با نگاهی که به او می کنم، دیدگانم را روشن گردان.
از طرفی دلتنگی برای خدا، به دلتنگی برای اولیای خدا سرایت می کند و از طرف دیگر محبت به اولیای خدا به محبت خود خدا می انجامد. اساسا در مذهب و مرام اسلام ناب، تمام امور معنوی به نوعی به ولایت ختم می شوند و یا از این ساحت مقدس آغاز می گردند: إِنْ ذُكِرَ الْخَیْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ؛ (زیارت جامعه کبیره) اگر سخنی از خیر به میان آید، شما سر آغاز آن و اصل و فرع آن و معدن و ماوا و منتهای آنید.
امام صادق علیه السلام فرمود: ولایت ما همان ولایت خداست که خدا هیچ پیغمبری را جز به آن مبعوث نساخت. به همین دلیل است که در این دنیا که ما گرفتار فراق خدا هستیم، اولیای خدا هستند که با حضور خودشان تحمل این فراق را آسان  می کنند؛ و ما را در رسیدن به ملاقات خدا یاری می دهند.
خلاصه سخن:

در خاتمه بحث می توان در مقابل انتظار عامیانه و سطحی نگرانه، انتظار عارفانه را این گونه معرفی کرد: انتظار عارفانه یعنی اولا منتظر رهایی از این دنیا و مشتاق ملاقات خدا بودن و ثانیا اکنون که در زندان این دنیا گرفتاریم و در رنج و دوری از خدا می سوزیم منتظریم تا وجه الله و ولی الله بیاید تا هم با دیدن او آن رنج دوری کمی تسکین پیدا کند و هم در سایه ولایت او بتوانیم با سرعت و سهولت بیشتری به سمت خدا حرکت کنیم و آمادگی بیشتری برای دیدار و ملاقات خدا کسب نماییم و بشریت را هم راحت تر بتوانیم به سوی خدا رهنمون شویم.


 

 
مداحی های محرم