تجربه های تبلیغی

به درد نمی خوری!

به محلی برای تبلیغ رفتم و روشم این طور بود که چون بیشتر فکر می کردم باید حرفهای «عالمانه » زد و «خطیب » بود تا روضه خوان! یا روضه نمی خواندم و یا این که خیلی کوتاه و در مجموع آن را امری جدی نمی گرفتم.

یک روز بعد از یکی از سخنرانی هایم، خانمی آمد و خطاب به من گفت: «حاج آقا! در حوزه به شماها روضه خواندن یاد نمی دهند؟ اگر روضه نخوانی، به درد نمی خوری » بعد از آن روشم را عوض کردم و «روضه » را به مقداری که حقش ادا شود، می خواندم.

کاملا احساس کردم، مردم اگر به «روضه خوانی » بیش از سخنرانی اهمیت ندهند، کمتر اهمیت نمی دهند.

احساس روضه خوان

تجربه کردم: نکته ی اصلی در «روضه » ، «احساس درونی » خود منبری است، گاهی منبری هنوز خوب وارد روضه نشده، ولی مستمعین «روضه » را دریافت کرده و اشکشان جاری است. اگر همان روضه را دیگری حتی با همان الفاظ و با همان لحن بخواند، نمی گیرد. به خاطر این که خودش «روضه » را لمس نکرده و احساس روضه خوان اولی را ندارد.

روضه ی با حقیقت

یک بار به شعر خوبی برخوردم، آن را یادداشت کردم و فکر می کردم با این شعر به این خوبی، می توانم در «روضه خواندن » فیض خوبی برسانم. اتفاقا در روضه ای همان شعر را با آب و تاب خواندم، ولی هیچ تاثیری نداشت!

آنچه را که قبلا می دانستم، تثبیت شد و آن این که: اولا، روضه خوان وقتی موفق است که «روضه » را از روی سوز دل بخواند، و آن وقت روضه روی دیگران تاثیر می گذارد و آن ها را هم می سوزاند.

ثانیا: روضه خوان، باید به آن روضه «معتقد» بوده و برایش حقیقت قائل باشد. اگر این چنین بود، آن روضه دلنواز است و گیرا و گرنه گاهی مواقع می بینیم هم شعر خوب است و هم صوت، ولی چون آن حقیقت نیست و سوز دل در کار نیست، جاذبه ای ندارد.

مجتهدی!

به محلی از شهرهای شمالی اعزام شدم، سخنانم را طیف تحصیل کرده و مردم می پسندیدند، ولی «روضه » یا نمی خواندم و یا این که به شکل «تعزیه » می خواندم! پس از چند روز، عده ای آمدند گفتند: «حاج آقا! در سخن گفتن، «مجتهدی »! ولی «مصیبت » هم بخوان » .

روضه ی گیرا

دیدم و تجربه کردم، حتی در مورد سخنرانان و منبری های معروف نیز این چنین بود که: وقتی در پایان منبر، «روضه ی مستقلی » می خواندند جالب نبود ولی وقتی «روضه » به شکلی با محتوای سخن، مرتبط می شد، روضه بسیار جالب تر نمود پیدا می کرد و به قول معروف: «می گرفت » .

صدای بلند و روضه

تجربه کردم، اگر سخنران، از ابتدای منبرش، با صدای بلند، سخن بگوید، وسط منبر خسته شده و نمی تواند روضه بخواند.

نقطه ی حساس روضه

تجربه کردم: وقتی در «روضه » مقدماتش را عادی می گویم ولی به «نقطه ی حساس » که می رسم با صوت می خوانم، کاملا می بینم مردم یکباره منقلب می شوند. (1)

پی نوشت:

1) رک تجارب مبلغان هنرمند، مهدی چراغی، قم، انتشارات قدس، 1374 ه . ش.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.