حوزه و نوسازی فرهنگی
فعالیت حوزه در فرآیند توسعه بیشتر جنبه فرهنگی دارد. هدف ازاین فرهنگ تحقق کامل همه امکان هایی است که در ضمیر بشر نهفته است. بررسی فعالیت های روحانیان در بستر تاریخ نمایان گر آن است که فرهنگ سازی از دست آوردهای مهم حوزه ها بوده است. ظهور وبروز چنین فرهنگی به چند مولفه وابسته است که به برخی از آن هااشاره می کنیم:1) تاثیر و رسوخ در باورها و اعتقادات مردم و یکدلی و یکرنگی با آنان; این تاثیر در صورتی که پایدار باشد زمینه ساز بسیاری از فعالیت ها خواهد شد. برای پایداری تاثیر لازم است:
الف) فرهنگ عرضه شده دارای غنای لازم باشد.
ب) ارتباط دوسویه بین سخن گو و مخاطب بر قرار شود.
ج) از کلی گویی و عبارت پردازی های غیر هنرمندانه پرهیز شود.
«آقا نجفی » از حوزویانی است که با زبانی مردمی توانسته است آثار بجا و به یادماندنی «سیاحت شرق » و «سیاحت غرب » راتالیف و در ذهن و زبان مردم رسوخ کند.
2) تعیین فضای مطلوب فرهنگی،
یافتن «آنچه باید کرد» از ضروریات هر نوع کوششی به حساب می آید. تحقق این امر در پرتو مواجه فکری حاصل می شود، و هر چه تلاش ها جدی تر باشد نتیجه نیز کامل تر خواهد بود.
3) دست یابی به زبانی در خور;
زبانی کارآمد که به دور از موعظه و نصیحت مستقیم باشد داشتن زبان تبلیغ مناسب از مؤثرترین و پایدارترین اسباب اثرگذاری به شمار می آید. «قرآن مجید» و «نهج البلاغه » سر مشق های جاودان چنین زبانی هستند. با این که هدف قرآن هدایت و ارشاد تمام مردمان است، اما این هدایت هرگز به صورت موعظه و پند واندرزهای خشک و رسمی نیست. تمثیل ها و استعاره ها و مجازهای هنرمندانه در سراسر قرآن به چشم می خورد.
داستان «ذوالقرنین » از نمونه های این زبان ارشادی است. ایجازدر روایت چنین داستانی در سرحد کمال است، به گونه ای که دست یافتن به چنین ایجازی - در زمان حاضر - در نقل داستان، آسان نیست.
ایجازی که به قول «اهل بلاغت » اخلال در معنا ایجاد نکند.
داستان حضرت یوسف(ع) با توجه به ظرافت و حساسیت هایی که دارداز نمونه های بسیار بارز دیگر است. شرح بی پردگی هایی که در بطن داستان حضرت یوسف(ع) موجود است، آن چنان در پرده حجب و حیاعنوان شده است که خود می تواند دلیلی بر عصمت و طهارت یوسف(ع)باشد.
این گونه هنرمندی ها در زبان کتب دینی فراوان به چشم می خورد وبا گذر ایام، راز و رمز آن ها بهتر و بیشتر آشکار می شود.
به هر حال بیان دینی در برخی دوره ها و عصرهای پیشین شیوه مطلوب تری داشته است و کاملا پیشروتر از زمان خود بوده است.
اما امروزه نمی شود ادعا کرد که زبان و فرهنگ تبلیغ دینی مطلوب است. معجزات و رفتار و کردار پیامبران نیز در جهت عینیت بخشیدن به زبان دین مؤثر بوده است. زیرا به این وسیله هنجارهابه کردارهای عینی و ملموس تری تبدیل می شده است. امروزه نیز به تناسب محیط و به مقتضای زمان به چنین هنرمندی هایی سخت محتاجیم.
4) تاثیر در زندگی روزمره مردم
عوام، حجم وسیعی از پیروان هر دین و آیین و مسلکی را تشکیل می دهند. هر عقیده ای به هر مقداری که بتواند آگاهانه، روشنگرعوام باشد به انجام کاری بزرگ توفیق یافته است. اگر زبان وبیان و روش تبلیغ، مردمی باشد و با هنرمندی، سرشته شود درلایه های درونی و سرشت انسان ها اثر می گذارد. چنین الگوهایی که خود عین هنرند و یا لااقل هنر شناسند بسیار مورد نیاز زمان حاضر است. ما به دیندارانی نیازمندیم که زندگی شان عین هنرباشد. تا الگویی واقعی و راستین برای زمان خود و نسل های بعدباشند. در این صورت نه تنها عوام جذب این الگوها می شوند وبلکه خطر عوام زدگی نیز کاهش می یابد. از این دیدگاه «سعدی »می تواند از زمره دیندارانی باشد که در سده های قبل توانسته است در اجتماع زمان خود و آینده و بین گروه های مختلف به حق تاثیرگذار باشد. «شهید مطهری » نیز از جمله کسانی است که باتوجه به این رسالت خطیر در زمان حیات پربارشان در جهت محقق شدن چنین رسالتی تلاش و کوشش بسیار کرد، کوشش هایی که محققانه نیز بود. ایشان در باره شعر آسمانی حافظ، «تماشاگه راز» راتالیف کرد. «داستان راستان » را به رغم اعتراض های مختلف گردآوری و به دور از هر گونه تعصب به تحقیق و تالیف پرداخت.
از این رو شخصیت آن بزرگوار به وسیله دوست و دشمن مورد ستایش قرار گرفت. تا به حدی که به قول امام دشمنانش شخصیت ممتاز اورا برنتافتند و هنرش موجب شهادتش شد.
5) ارائه تحلیلی نو از حوادث و وقایع جاری زمان
تحلیل حوادث به شرطی که جذابیت های لازم را داشته باشد در فهم ودرک دیگران مؤثر باشد، در پذیرش عقاید مؤثر واقع می شود.
6) رعایت انصاف در داوری ها
شخصیت هر کسی در شرایط و موقعیت های سخت بهتر شناخته می شود. دراین موقعیت ها است که داوری ها و موضع گیری ها سرنوشت ساز خواهدبود.
از دلایل محبوبیت شخصیت «شهید مطهری » داوری های منصفانه ایشان است. وی به عنوان یک شخصیت فرهنگی در باره دوست و دشمن تعصبی نداشتند و حتی اگر کار فرهنگی ارزشمندی را از شرق شناسی می دیدند، از آن به نیکی یاد می کردند.
7) داشتن شناخت مناسب از مخاطب
8) شناسایی مقتضیات زمان
9) به وجود آوردن محیط مساعد فرهنگی
علاوه بر موارد بالا، پرهیز از سیاست زدگی و دوری از احساسات سطحی و زودگذر می تواند شرایطی ایجاد کند که موجبات رونق بازارامور فرهنگی شود و از طرف دیگر ارضا کننده و مشوق اندیشمندان باشد. نمونه ای از فقدان فضای فرهنگی، فعالیت های پرورشی مدارس است. این فعالیت ها عمدتا سمت و سویی تصنعی و کاذب دارد،مربیان پرورشی مدارس بعضا نه هنرمند و نه هنرشناس هستند گرچه افراد بسیاری نیز هنرمند و باارزش هستند - فعالیت هایی که توسط چنین مربیانی عرضه می شود هیچ گونه ریشه و عمقی ندارد وزمینه ساز بی هویتی می شود.اگر فعالیت های فرهنگی حوزوی نیز چنین شود، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه ضررهایی را نیز در پی دارد.
10) روشنگری هدف نهایی فعالیت های فرهنگی است. تمام دینداران به عنوان روشنگران، موظف اند، متحیران خاموش را به استدلال کنندگانی آگاه در آورند. این مهم در پرتو آزادی های معقول ومنطقی و هدف مند به دست خواهد آمد
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1395/07/14 ساعت 01:04:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |