عرشیان فرش نشین
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است خداوند متعال هرگز بندهای را که جویای حق و پویای حقیقت است رها نخواهد نمود..
علامه سید محمد حسین طباطبایی- نویسنده تفسیر گران قدر المیزان- در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شادآباد تبریز متولد شد. ایشان پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها پیش از هر چیز تدریس می شد، آثاری چون گلستان، بوستان و … را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علی نقی خطاط به یادگیری فنون خوش نویسی پرداخت. چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید، از این جهت به مدرسه علمیه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت. از سال 1297 تا 1304 هـ.ش مشغول فراگیری دانشهای مختلف اسلامی گردید.
ایشان بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز، همراه برادر خود به عراق هجرت نموده و ده سال تمام در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول میشوند. این دو برادر تمام مراحل علمی را همراه یکدیگر به پایان میرانند.
علامه طباطبایی علوم ریاضی را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری و دروس فقه و اصول را نزد استادان برجستهای چون آیتالله نائینی و آیتالله اصفهانی خواند، استاد ایشان در فلسفه، حکیم متأله، آقا سید حسین بادکوبهای بود، اما معارف الهی و اخلاق و فقه الحدیث را نزد عارف عالی قدر و کم نظیر آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبائی آموخت و در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانی و ریاضات شرعی تحت نظر و تعلیم و تربیت آن استاد کامل بود.
حجتالاسلام سید احمد قاضی از قول علامه نقل میکند: « پس از ورودم به نجف اشرف، به بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن، آقای قاضی نزدم آمد و فرمود: شما به حضرت علی علیه السلام عرض حال کردید و ایشان مرا فرستادهاند. از این پس، هفتهای دو جلسه با هم خواهیم داشت. و در همان جلسه فرمود: اخلاصت را بیشتر کن و برای خدا درس بخوان، زبانت را هم بیشتر مراقبت نما.»
مهارتهای علامه طباطبایی
فرزند علامه می گوید:« پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان ـ تبریز ـ بیرقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و ….، اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی، هم استاد صرف و نحو عربی بود، هم معانی و بیان، هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی( حساب و هندسه و جبر) حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی (نجوم) تبحر داشت، هم در حدیث و روایت. شاید باور نکنید که پدر بزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سالها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد و مدرسه حجتیه در قم عملاً طراح و معماری اصلی را عهدهدار بود.
یادی از همسر مهربان
علامه نقل میکردند:« من زندگی پرفراز و نشیبی داشتهام، در نجف اشرف با سختیهایی مواجه میشدم، من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بیاطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود؛ در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم، کاش این کار را نمیکرد یا کاری را ترک کند که من بگویم، کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی هیچ گاه به من نگفت، چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟ مثلاً شما میدانید که، کار من در منزل است و همیشه مشغول نوشتن یا مطالعه هستم، معلوم است که خسته میشوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت، سماور ما همیشه روشن بود و هر ساعت یک فنجان چای میریخت و میآورد، در اتاق کار من میگذاشت و دوباره دنبال کارش میرفت تا ساعت دیگر و …، من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم».
رحلت
آیت الله کشمیری میفرمود: « شب وفات علامه طباطبایی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشتهاند و ایشان را تشییع جنازه میکنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبایی درگذشت».
فرزند ایشان مهندس عبدالباقی، نقل میکند: هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمیداد و سخن نمیگفت، فقط «لا اله الا الله» زیر لب زمزمه میکرد. حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید بود.
ایشان در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام، 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال یافت و لباس کهنه تن را خلع کرد و به حیات جاودانی مخلع و در مسجد بالا سر قبر حضرت معصومه سلام الله علیها دفن شدند. آنچه در ذیل میآید گوشهای از خاطرات و درسهای آموزنده از محضر ایشان است.
گفت و گو با حضرت ادریس
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است خداوند متعال هرگز بندهای را که جویای حق و پویای حقیقت است رها نخواهد نمود، چنانچه خداوند در قرآن فرموده است: «والذّینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدینَّهُم سُبُلَنا» سپس این داستان را نقل کردند: « به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف در تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند یکی از آنها حضرت ادریس ـ علی نبینا و آله و علیهالسلام ـ بود و دیگری برادر عزیز و ارجمندم آقای حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی. حضرت ادریس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند، ولی طوری بود که ایشان القای کلام مینمودند و تکلم و صحبت میکردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد. و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوسته و رشته ارتباط ما از این جا شروع شد».
حوریه بهشتی
علامه طباطبایی نقل کردهاند: «روزی در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد، و یک جام شراب بهشتی در دست داشت، و برای من آورده بود و خود را به من ارائه مینمود. همین که خواستم به او توجهی کنم، ناگهان یاد حرف استادم، مرحوم قاضی افتادم، که فرموده بود، چنانچه در بین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر و فکر برای شما پیشآمدی کرد، و صورت زیبایی را دیدید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید. به همین دلیل من نیز توجهی نکردم، آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، باز من توجهی ننمودم، و روی خود را برگرداندم، آن حوریه رنجیده شد و رفت».
گوش شنوا نیست!
استاد فاطمینیا میگفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبایی میگفت: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجرههای همسایگان ایشان هم، همگی بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: « علامه در قبرستان حاج شیخ است! »هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گفتم: « به قبرستان حاج شیخ (نو) میروم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود. » به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: « دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»
راز خلقت انسان
از قول آیت الله حسن زاده نقل شده است: «شبی در این موضوع فکر میکردم که چرا خداوند، انسانها را آفرید؟ آیاتی مانند «و ما خَلَقتُ الْجِنَ و الاِنس اِلاّ لِیعْبُدون» را هم که از نظر میگذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند: لیعبدون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم میآمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفتی نسبت به خدا نداریم، پس چه عبادتی؟! و …»صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبایی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم: «حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند: « گرچه یک نفر! »تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان(عج) افتادم و خاطرم آمد که زمین، همواره چنین شخصی را دارد. دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز میگردد».
کیفیت قرائت قرآن
استاد امجد میگوید: « هرگاه از ایشان میپرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ میفرمودند :« توجّه داشته باشید که کلام الله است».
پاسبان حرم دل
علامه می فرمود:« تخم سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن. یعنی حریم دل را پاسبانی کردن. این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد با اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی، این نهال سعادت را پروراند».
منزل پرخطر سلوک!
آیت الله مصباح نقل میکنند: « آقایی در قم بود که آلبومی از عکسهای همه بزرگان و علما درست کرده بود. از هر یک از علما و مراجع عکسی همراه با امضایی از آنان تهیه کرده بود. از من خواست که عکسی هم از علامه برایش بگیرم. مرحوم علامه هم عکسی از خودشان را دادند و پشت آن، [ این] شعر حافظ را نوشتند:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان! سهل مکن
ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کِی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
اثر سوء عصبانیت
استاد فاطمی نیا به نقل از علامه می فرمود: «گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب میاندازد».
زیارت اهل قبور
علامه هر شب جمعه به زیارت اهل قبور میرفت و معتقد بود: «رفتن به قبرستان در سازندگی انسان مؤثر است».
هر چه میخواستی، میگرفتی
صاحبِ تفسیر البصائر نقل میکند: «اوایل تحصیلم کتابی خواندم که بر مذهب شیعه دوازده امامی تاخته بود. پس از مطالعه آن، حالم دگرگون شد و گریهام گرفت. بعدها که آن خاطره و گریه را به علامه طباطبایی عرض کردم، فرمود: «در آن هنگام (که برای مظلومیت اهل بیت گریستی) هر چه از خدا میخواستی، میگرفتی». و نیز میفرمود: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد».
ارادت به حضرت ابوالفضل العباس
علامه طباطبایی میفرمودند: « سرمایه و دارایی من، این است که مانند ترکهای پشت کوه، صاف و بی غلّ و غشّ به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ارادت و ایمان دارم. »
امامشناسی عین خداشناسی
پیام معنوی شیعه به جهانیان یك جمله بیش نیست و آن این است كه خدا را بشناسید. امامشناسی عین خداشناسی است و خداشناسی عین امامشناسی است.
حقیقت امامت و حل شبهه غیبت امام
مخالفین شیعه اعتراض میكنند كه شیعه وجود امام را برای بیان احكام دین و حقایق آیین و راهنمایی مردم لازم میدانند و غیبت امام ناقض این غرض است، زیرا امامی كه به واسطه غیبتش، مردم هیچ گونه دسترسی به وی ندارند، فایدهای بر وجودش مترتب نیست و اگر خدا بخواهد امامی را برای اصلاح جهان بشری برانگیزد قادر است كه در موقع لزوم او را بیافریند، دیگر به آفرینش چندین هزار سال پیش از موقع وی نیازی نیست.
اینان به حقیقت معنای امامت پی نبردهاند، زیرا در بحث امامت روشن شد كه وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنان كه وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم میكند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد. بدیهی است كه حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی ایشان مستور است. و وجودش پیوسته لازم است، اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا كنون نرسیده است.
او خواهد آمد
به حكم ضرورت، آینده جهان، روزی را در بر خواهد داشت كه در آن روز، جامعه بشری پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستی نماید و افراد انسانی غرق فضیلت و كمال شوند. و البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهای منجی جهان بشری و به لسان روایات،«مهدی» خواهد بود.
. سوره عنکبوت/69، «کسانی که در راه ما کوشش و مجاهده کنند، قطعاً آنها را هدايت میکنيم».
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1398/06/02 ساعت 10:48:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |