غروب زندان
مرا از مدینه بیرون کشیدند در حالی که مهلت خداحافظی نیافتم. فرصت وداع به من داده نشد. دلم در گوشه مدینه جا ماند و نگاهم بر بقعه رسولالله. چشم به جادهای دوختم که انتهای آن نامعلوم بود؛ مرموز و مبهم . با تو سخن میگفتم و با تو درد دل میکردم. چشمان منتظر رضا و معصومه در نظرم جلوه میکرد. میدانستم مرا از این سفر بازگشتی نخواهد بود.
یک سال در اسارت عیسی بن جعفر سپری شد. هارون چندین بار به او فرمان قتل مرا داد. عیسی نامهای به هارون نوشت: «حبس موسی نزد من طولانی شده و من او را نخواهم کشت؛ زیرا هر چه در او جست و جو میکنم غیر از عبادت و تضرّع و و زاری به درگاه خدا چیزی نمیبینم.» و من در گوشه زندان سر به سجده مینهادم: «خداوندا! من همواره از تو گوشه خلوتی را درخواست میکردم و تو گوشه عزلتی برای عبادت و بندگی به من روزی کردی. اکنون چگونه تو را سپاس گویم که دعای مرا مستجاب کردی و آنچه میخواستم عطایم فرمودی؟»
پس از چندی هارون مرا به زندان خود برد. هر روز از بام خانه، حجره مرا نگاه میکرد. جامهای میدید که بر زمین پهن شده است. روزی ربیع را صدا کرد: «این جامه چیست که میبینم در این خانه افتاده است؟!» ربیع پاسخ داد: «این جامه نیست، بلکه موسی بن جعفرعلیه السلام است که هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده میرود و تا وقت زوال در سجده میماند.» هارون در حیرت شگفت آوری گفت: «همانا این مرد از عابدان بنی هاشم است!» ربیع بیدرنگ گفت: «تو که میدانی او چنین است، چرا او را در زندان تنگ جا دادهای؟!» هارون گفت: «هیهات، غیر از این علاجی نیست. صلاح دولت من چنین است!»
آه، مهدی جان! مصلحت اندیشی انسانهای زمین با معیارهای زمین، چه تاوان سنگینی از ما گرفت!
تو را چه روزگار دشواری فرا میرسد! چه شب و روزهای پیچیده و مرموزی! جهان در مصلحت خود غوطهور میماند و زمان در کار خود میچرخد، چنان که گویی هر کس جز با خویش کاری ندارد. دوران خود خواهیها و خودنگریها!
عزیز دل، چه صبری خدا در تو خواهد دمید! عجب توان حیدرانهای در روح تو خواهد نشاند که این عالم پریشان را تاب آوری، تحمل کنی! بمانی… یا بقیه الله! اسارت در زندان کوچک دنیا، آن هم تا سالیان دراز… آه که چه رسالت عظیمی! کلید آزادی تو ظهور خواهد بود. آزادی از زندان غیبت، زندان غربت. غربت تو، مظلومیت بلند ائمه است.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1398/06/02 ساعت 10:48:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |