کأنهّ بنا نيست از دنيا جدا بشوند !
عن أبي جعفر عليه السلام قال” سمعت جابر بن عبد اللَّه يقول: اِنَ رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَرَّ بِنَا ذَاتَ يَوْمٍ وَ نَحْنُ فِي نَادِينَا وَ هُوَ عَلَى نَاقَتِهِ وَ ذَلِكَ حِينَ رَجَعَ مِنْ حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ فَوَقَفَ عَلَيْنَا فَسَلَّمَ فَرَدَدْنَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمَ ثُمَّ قَالَ مَا لِي أَرَى حُبَّ اَلدُّنْيَا قَدْ غَلَبَ عَلَى كَثِيرٍ مِنَ اَلنَّاسِ حَتَّى كَأَنَّ اَلْمَوْتَ فِي هَذِهِ اَلدُّنْيَا عَلَى غَيْرِهِمْ كُتِبَ … ( الشافی ، ص821 )
حِضرتباقر(علیه السلام ) روایت میکنند از جابربنعبدالله؛ میگوید جمع شده بودیم، مشغول گفتوگو بودیم، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله ) در حالی که سوار شترشان بودند، یک روزی از کنار ما عبور کردند - فرمایش پیغمبر اکرم، خطاب به ماهاست، دربارۀ ما این حرف گفته شده - میفرمایند: چگونه است که میبینم محبتّ دنیا بر بسیاری از مردم غالب شده! گویا مرگ برای آنها نیست و فقط برای دیگران، مرگ مقدّر و معینّ شده است، اینها بنا نیست بمیرند! … ممکن است ما بگوییم: ما که مرگ را قبول داریم. بله، در ذهنمان قبول داریم، اماّ در باطنِ دلمان کأنهّ قبول نداریم که روزی باید از این عالم به عالمَ برزخ برویم و وارد در یک عالمَ عجیب ناشناختهای شویم که انسان قادر بر کوچکترین عملی برای نجات خودش نیست. در اینجا [در دنیا] هزار کار میتوانیم برای نجات خودمان انجام بدهیم؛ توسّل کنیم، خدمت کنیم، تلاش کنیم، مجاهدت کنیم، همه کار میتوانیم بکنیم، اماّ آنجا که رفتیم، دستها بسته است، برای نجات خودمان از مشکلاتی که آنجا ممکن است پیش بیاید، راهی وجود ندارد. این را باید از عُمق جان باور کرد، صِرف باورِ عقلی و ذهنی کافی نیست .
[ شرح حدیث در مقدمه درس خارج، 17/7/91 ]
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1397/07/09 ساعت 09:06:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |