برکات زمین در دست امام زمان(عج)



آنچه خدا به عنوان خزائن مطرح می کند، در زبان قرآن و عرفان، ولایت مطلقه است. آن خزینه ای که عالَم از آن خزینه خرج می شود و تمام هم نمی شود، امامت و ولایت است. تمام اشیا و موجودات عالم از وجود نازنین امام زمان ناشی شده است؛ امـــام زمان خزینه خداست. امام زمان یکی از برکات جهان شمولی است که خداوند متعال، عالَم برزخ و بهشت و تمام عوالم را از این خزینه اش خرج کرده است و خزینه هم، دست نخورده باقی مانده است.

زیارت جامعه کبیره، همه امامان ما را یک حقیقت معرفی می کند: «أنَّ أرواحَکُم وَ نُورَکُم وَ طینَتَکُم واحِدَهٌ طابَت وَ طَهُرَت، بَعضُها مِن بَعضٍ».[۱]همانا روح های شما و نور شما و طینت شما، واحد است. اینها یک حقیقت هستند. یک خزینه از خزائن الهی هستند؛ اما جلوه های مختلف هستند. آیینه ها و نمودهای مختلف هستند و گرنه یک حقیقت هستند؛ نه کم می شوند و نه زیاد.

انبیا از این خزینه استفاده کردند؛ اولیای الهی از این خزینه برگرفتند؛ اشقیا هم از این خزینه برگرفتند. تمام موجودات عالم، همه جلوه های حضرت مهدی هستند؛ همه پیاده شده های این خزینه هستند؛ همه حرف هستند و همه این کلمات و کتابات معین شده، همه از آن روح و آن عِلم و آن وجود نازنین امام زمان پیاده شده است.

این یک حقیقت عالی عرفانی است که اگر شما متوجه بشوید که هستید، آن وقت وابستگی دائمی خود را به امام زمان درک خواهید کرد. دل پاک می خواهد که این حرف ها را متوجه بشود؛ به علم نیست؛ به نورانیت است. متوجه خواهید شد که دم به دم وجود ما تازه می شود؛ هر لحظه ما یک حرف از حروف خدا هستیم.

ما دائماً از خدا وجود می گیریم؛ دائماً از وجود امــام زمان خیر و برکت دریافت می کنیم. اگر می بینیم، به اذن امام زمان می بینیم؛ اگر می شنویم به اذن امام زمان می شنویم؛ اگر قیام می کنیم، با نیروی امام زمان قیام می کنیم؛ اگر می نشینیم، با نیروی امام زمان می نشینیم؛ لذا انفکاک [و جدایی] بین انسان و انسان کامل که حضرت حجت-عجل الله تعالی فرجه الشریف است، یک لحظه هم مُحال است. امام زمان از هیچ موجودی جدایی ندارد؛ لذا فرمود: «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[۲]؛ خداوند متعال، زمین را به نور رب روشن کرد، این نور ربی که تمام زمین، تحت الشعاع و در پرتو آن است؛ ائمه فرموده اند که این نور، وجود نازنین امام عصر است.

برکات زمین به دست امام زمان است. تأثیر و تأثّر در فعل و انفعالات همه امور زمین، همه با عنایت امام زمان است. لذا شما در زیارت جامعه کبیره می گویید: «بِــکُم فــَتَحَ اللهُ وَ بِــکُم یختِمُ وَ بِکُم ینَزِّلُ الغَیثَ وَ بِکُم یمسِکُ السَماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلاّ بِإذنِهِ وَ بِکُم ینَفّسُ الهَمَّ وَ یکشِفُ الضُرَّ»[۳] خدا عالم وجود را با شما آغاز کرد و با شما به پایان می برد و به وجود شما، باران را نازل می کند و به خاطر شما، غم و اندوه را می گشاید و سختی و گرفتاری را برطرف می کند.

«بِیمنِهِ رُزِقَ الوَرَی»[۴] الوَرَی؛ یعنی ما سِوَی الله، تمام موجودات غیر از خدا، به یمن وجود امام زمان روزی داده می شوند؛ یعنی عالَم امکان، سفره وجود امام عصر است. او کل است؛ این سفره که باز شد، رشحات وجودش، زمین و زمان است و علی الدوام متعلق به وجود نازنین حضرت حجت-عجل الله تعالی فرجه الشریف اســـت. هر نَفَسی که می کشی، به امام زمان وابسته هستی؛ هر بازدمی که داری، به امام زمان وابسته هستی. وجود ما، هم در بُعد ظاهری و هم در بُعد معنوی و روحی، در تمام لحظات وابسته به اوست.

وقتی که ما به یاد خدا هستیم؛ نماز که می خوانیم؛ سفره نماز ما را امام زمان پهن می کند. جمکران که آمدید، به وجود خودش قسم، ایشان عنایت داشته است؛ وگرنه کسی بدون عنایت حضرت، اهل جمکران نیست. بعضی ها اصلاً اعتقاد به جمکران ندارند، امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف این در را اصلاً به رویشان باز نمی کند.

کسی از حضرت آیت الله بهجت-رحمه الله علیه سوال کرد: این سند مسجد جمکران درست است؟ اینکه می گویند در خواب بوده است؟! حضرت آیت الله بهجت-رحمه الله علیه فرمودند: « اولاً خواب نبوده است، بلکه در بیداری حسن مُثله جمکرانی آمد و علایمی را که امام زمان علامت گذاری کرده بودند دید و با حضرت حرف زد؛ ثانیاً این قدر در این مسجد جمکران شفا حاصل شده و حاجت روا شده که از حدّ تواتر هم گذشته است».

وجود نازنین امام زمان، همة درهای توفیق را باز می کند؛ هم رزق ظاهری و هم رزق معنوی و باطنی ما، به یمن قدوم امام عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف است و هم به وجود امام زمان، آسمان و زمین تثبیت می شود. وجود امام زمان لطف خداست. اگر امام زمان نبود هیچ موجود دیگری نبود. این لطف الهی است که به وجود آمده است و این وجود نازنینی که منشأ تمام موجودات است، وجود حضرت امام زمان است « وُجُوُهُ لُطفٌ و َ تَصَرُّفُهُ لُطفُ آخَرُ» [وجودش لطف است و تصرفاتش لطفی دیگر].

اگر ما ذوب در امام زمان بشویم و مجذوب جذبه های ولایی او بشویم و قطره وجودمان را به دریای وجود امـــام زمان متصل کنیم، آنگاه ما هم در کرسی «کُن فَیکُونُ» قرار می گیریم. یک قطره، نه تشنه را سیراب می کند، نه گلی را می رویاند و نه جایی را آباد می کند. آدمی وقتی وجودش یک قطره باشد، یک قطره که کاری نمی کند، اما این یک قطره وقتی به دریا ریخت، کارخانه های برق را راه می اندازد، کشتی ها را حرکت می دهد و این همه موجودات را در دل خودش روزی می دهد.

اینکه خداوند فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»[۵] چون عشق است که آدم را با معشوق یکی می کند؛ وقتی عاشق امام زمان بشوی و در به در و کوه به کوه، دنبال آقا جانت، سرگردان باشی و به عشق دیدارش به جمکران بیایی، اگر دلت واقعاً «صاحب الزمان» بگوید و با حضرت جوش بخورد، شما هم مثل مرحوم شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی-رحمه الله علیه می شوی، شما هم می توانی مثل ملاحبیب الله گلپایگانی-رحمه الله علیه بشوی.

ما می خواهیم پاک زندگی کنیم، توبه هم می کنیم؛ ولی دوباره گرفتار و آلوده می شویم. اوست که این دِلِ گِل من را طلا می کند: «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزکیهِم بِها» تو پاکشان می کنی و تو آنها را تزکیه می کنی و به آنها رشد و نمو می دهی.

آنها را شجره طیبه می کنی تا سرشان از عرش بالا بیاید و نور الهی بشوند و مثل ستارگان عرش الهی، مقام «عند ربهم» پیدا کنند. هر کسی در باب خوبی، بندگی، طهارت، توبه و امورخیر، به جایی می رسد به واسطه این نگاه ولایی است.

بنابراین، وجود مبارک حضرت حجت( ارواحنا فداه) علاوه بر این که یمن قدومشان همه عالم و همه انسان ها را اداره می کند برای معراج دل های اهل دل این کم ها را از ما قبول می کند و سلیمان وار از کرامت بارگاه سلیمانی اش به همه خاتم بخشی می کند.[۶]

—————————————-

[۱]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص: ۶۱۳

[۲]. زمر: ۶۹. الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص: ۳۸۱

[۳]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص: ۶۱۵

[۴]. زاد المعاد، ص: ۴۲۳

[۵]. بگو من از شما برای این (رسالتم) مزد و پاداشی در خواست نمی کنم، مگر دوست داشتن نزدیکان و اهل بیتم. (شوری، آیه ۲۳)

السلام علیک یا فاطمه معصومه

آرام آرام، بر پهنه کویر حضور پرولایت شکوفه می دهد؛ غربت به یمن غریب معنا می یابد

دلم می خواهد برایتان از بانویی سخن بگویم که خیال سبزتان نیمه شبی بر اقامه ی سبزش سلام می دهد و در آینه حرمش چهره آراید.

برایتان از بانویی سخن می گویم که همانند زینب علیهاالسلام که برای قیام قربانی داد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او هم با قدمهای پرحیاتش، به سرزمین کویری قم حیات بخشید و در رگ ایرانیان خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.

برایتان از بانویی سخن می گویم که به یمن حضورش، شهر قم، مرکز صدور علم و دانش علوی شد و محل رشد و بالندگی.

برایتان از بانویی سخن می گویم که بارگاه زیبایش، پناهگاه دل های عاشقی است که شب های چهارشنبه در جمکران بیتوته می کنند. به نیابت از شیعه در نیمه شب های کویری قم، سر بر آستان حرم حضرت دوست می سایند و برای ظهور گل نرگس دعا می کنند و از بانوی کرامت، برای شکوفه دادن درخت اجابت استمداد می طلبند.

معصومه …

معصومه تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد، معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت.

معصومه نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه می گیرد، معصومه، روزگار دلدادگی است و از غربت به قربت رسیدن.

معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه ی با زینب هم سفر شدن.

معصومه فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگین ایران است که درقم، شهر اقامه می درخشد.

معصومه ضریب بالای ارادت به ولایت است، معصومه، قصه ی بلند مدینه تا مشهد است.

معصوم انتهای متبلور است. معصومه سر سلسله ی تنهایی است، معصومه فانی فی الله است…

ورود حضرت فاطمه ي زهرا به محشر


1- امام رضا عليه السلام از پدران خود عليهم السلام نقل مي كنند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: روز قيامت دخترم فاطمه با پيراهن خون آلودي وارد محشر مي شود و به ركني از اركان عرش تكيه مي كند و مي فرمايد: اي دادگر، بين من و كشندگان فرزندم حكم فرما!

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: بخداي كعبه، براي دخترم حكم مي شود، و همانا خداي عزوجل با غضب فاطمه خشم مي كند و با رضايتش خشنود مي شود. [1] .

2- امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: چون روز قيامت شود قبه اي از نور براي فاطمه عليهاالسلام نصب مي شود، و حسين عليه السلام در حالي كه سر خويش را بدست گرفته به جانب مادر روان شود.

چون حضرت فاطمه او را ببيند نعره اي زده و شيوني كند كه تمام فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل و تمامي مؤمنين در محشر بر حال او بگريند…

سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: خدا رحمت كند شيعيان ما را، بخدا سوگند شيعيان ما مؤمنان حقيقي اند، زيرا با اندوه طولاني و افسوس فراوان در اين مصيبت با ما شركت جويند. [2] .

3- حضرت علي بن أبي طالب عليه السلام روايت كرده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: براي فاطمه عليهاالسلام سر خون آلود فرزندش حسين عليه السلام مجسم مي شود پس فاطمه فرياد مي زند:

«واولداه، واثمرة فؤاداه».

«اي فرزندم، اي ميوه ي دلم»


همه ي ملائكه از صيحه فاطمه به فغان و ناله درآيند، و اهل محشر فرياد كنند: اي فاطمه، خداوند بكشد كشنده ي پسرت را… [3] .

4- رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: چون روز قيامت شود فاطمه عليهاالسلام در ميان جماعتي از زنان وارد محشر گردد. فرمان آيد: داخل بهشت شو.

عرض مي كند: به بهشت نروم تا بدانم پس از من با فرزندم چه كردند؟

خطاب مي رسد: به قلب محشر نظر كن، چون نظر كند حسين عليه السلام را ببيند كه با تني بي سر ايستاده، پس صيحه اي زند و من از صيحه ي او شيون كنم و همه ي ملائكه از فغان و ناله ي ما بخروشند.

پس خداي بزرگ به خشم آيد و به آتشي كه نامش هبهب است - و در آن هزار سال دميده اند تا سياه شده و هيچگونه آسايشي در آن نيست و اندوه از آن جدا نشود - فرمان دهد كه قاتلين حسين را اگر چه از حاملين قرآن باشند بربايد، پس آن آتش همه ي آنها را در كام خود گيرد… [4] .

5- ابان بن عثمان از حضرت صادق عليه السلام روايت مي كند كه فرمودند: چون روز قيامت شود خداوند تمام خلائق را - از اولين و آخرين - در بياباني جمع نمايد، پس منادي ندا كند: چشمان خود را ببنديد و سرها را به زير اندازيد، تا فاطمه دختر محمد صلي الله عليه و آله و سلم از صراط بگذرد.

پس خلايق چشمان خود را ببندند و فاطمه در حالي كه بر ناقه اي از ناقه هاي بهشت سوار است و هفتاد هزار ملك او را مشايعت مي كنند، بيايد و در جايگاه شريفي از قيامت توقف نمايد، آنگاه از شترش پياده شود و لباس خون آلود حسين بن علي عليهماالسلام را بدست گيرد و عرض كند: پروردگارا، اين لباس فرزند من است، و تو ميداني با او چه كردند!

ازجانب خداي عزوجل ندا مي رسد:«اي فاطمه، خشنودي تو درنزد ما - تأمين - است».


پس عرض مي كند: اي خداي من، از قاتلين او انتقام بگير.

خداوند متعال به طائفه اي از آتش امر مي كند، از جهنم خارج شده، كشندگان حسين را (از محشر) جمع مي كند، همانطور كه پرنده دانه را برمي چيند. پس آتش آنها را با خود به جهنم مي برد و به انواع عذاب معذب مي نمايد.

آنگاه فاطمه سوار ناقه شده داخل بهشت مي شود، در حاليكه ملائكه او را مشايعت مي كنند و فرزندانش در جلو روي، و دوستانش در طرف راست و چپ او هستند. [5] .

مرحوم شوشتري در كتاب «الخصائص الحسينيه» كيفيت آمدن حضرت زهرا عليهاالسلام را با استفاده و تلفيق چندين حديث بيان نموده كه ما خلاصه ي آن را نقل مي كنيم:

در آن روز حضرت فاطمه عليهاالسلام به كيفيت مخصوصي وارد محشر مي شود، كه بر برش حله ي كرامت است، و به روي آن هزار حله ي بهشتي است، و بالاي سرش قبه اي از نور الهي است، كه ظاهرش از باطنش پيدا، و باطنش هويداست. و بر سرش تاجي است از نور كه هفتاد ركن دارد، و بر ناقه اي سوار است از ناقه هاي بهشت، كه مهارش بدست جبرئيل است، و فرياد مي كند: چشمهاي خود را بپوشيد كه اينك دختر خاتم انبياء عبور مي نمايد.

از جانب بهشت دوازده هزار حورالعين به استقبالش مي آيند كه از براي احدي استقبال ننموده اند و نخواهند نمود، و به استقبال او مي آيد مريم دختر عمران با هفتاد هزار حوريه، و خديجه با هفتاد هزار ملك، و حوا و آسيه با هفتاد هزار حوريه، آنگاه منبري از نور برايش نصب نمايند. رختهاي خون آلود و پيراهن غرقه بخون حسين عليه السلام با آن مكرمه است.

پس عرض مي كند: خدايا، مي خواهم ببينم حسن و حسين را، پس مصور شود از براي او حسين عليه السلام، بحالتي كه سر در بدن ندارد، و خون از رگهاي او جاري است. چون آن حالت را ببيند، نعره اي زند، و خود را از ناقه به زير اندازد، و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ملائكه همه


نعره زنند.

در خبر است كه حسين عليه السلام خود بيايد، در حالتي كه سرش را در كف دست گرفته، و چون فاطمه (عليهاالسلام) او را ببيند، نعره اي زند كه تمام اهل محشر به گريه درآيند، پس پيراهن حسين عليه السلام را در دست گيرد و عرض كند: خدايا، اين پيراهن فرزند من است، يعني ببين چگونه از ضرب شمشير و نيزه، سوراخ سوراخ است، يا اينكه خدايا، اين پيراهن را هم بر بدنش نگذارند، و او را برهنه روي زمين انداختند.

پس خداوند از كشندگان آن جناب، و اولاد ايشان و اولاد اولاد ايشان كه راضي به فعل پدران خود بودند، به انواع عذاب انتقام گيرد. [6] .

 

پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 220:43 باب تظلمها عليهاالسلام في القيامة ح 3.

[2] بحارالانوار: ج 221:43 ح 7، عقاب‏الأعمال : 257 باب کيفر قاتلين حسين عليه‏السلام ح 3.

[3] عقاب‏الأعمال : 260 ح 10، بحارالانوار: ج 222:43 ح 9.

[4] بحارالانوار: 222:43 ح 8، عقاب الأعمال : 258 ح 5.

[5] امالي مفيد : 130 م 15 ح 6، بحارالانوار: 224:43 ح 11.

[6] اشک روان بر امير کاروان : 287 تا 289.

مناقب حضرت فاطمه(س) در قرآن

مناقب حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در قرآن امروزه در شرایطی که فمینیسم جهانی بر افکار جهانیان چنبره زده و با شعار های دلفریب خود سعی دارد تعاریف، الگوها و نظام جدیدی از روابط بشری به وجود آورد و در بسیاری از کشورهای غربی نیز بدان دست یافته و به کشورهای اسلامی نیز تاحد زیادی تأثیر گذارده، شناخت و تأسی به الگوهایی که ادیان آسمانی بویژه اسلام ارایه کرده است، بیش از پیش ضرورت می یابد.

زنان بسیاری در طول تاریخ بشریت به مقام های بالای معرفتی و جایگاه رفیع قرب الهی رسیده اند؛ هرچند بسیاری از آنان مقربان بی نام و نشانند، لکن کم نیستند زنانی که خوش درخشیدند و نام و یادشان تا ابد زنده ماند و نزد پروردگارشان مقامی بس بلند یافتند. حضرت زینب(سلام الله علیها) که به فرموده امام زین العابدین(علیه السلام)، عالمهٔ غیرمعلمهٔ است[۱]، حضرت معصومه(سلام الله علیها)، حضرت حوا، هاجر، ساره، همسر عمران یا مادر مریم و… از جمله این زنان هستند، لکن در میان این زنان نمونه و نامی، چهار زن مقدس به قله های علم و معرفت صعود کرده و الگوی عالمیان شدند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: خداوند متعال از میان زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(سلام الله علیها).[۲]

اما بر احدی از اهل اسلام پوشیده نیست که صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) برترین بانوی مقرب درگاه خداوند و منشأ برکات بی پایان در عالم است. دختر بهترین پیامبران، همسر برترین امامان، مادر سید و سالار شهیدان و یازده نور پاک آسمانی که ولایتشان تا قیامت پابرجاست و وارثان همه فضیلت ها و کمالات هستند، تنها گوشه ای از افتخارات این بانوی با عظمت اسلام است.

در طول تاریخ بشریت، درباره هیچ بانویی تا این حد فضیلت، عظمت و بزرگی بیان نشده است، صدها روایت معتبر و متواتر در مناقب آن حضرت از پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(علیهم السلام) رسیده است. صدها کتاب در فضایل و مناقب او به رشته تحریر در آمده است؛ ارایه ۱۲۶ جلد کتاب در نرم افزار ریحانه (کتابخانه تخصصی حضرت زهرا(سلام الله علیها)) تنها بخشی از این آثار است. اما بدون تردید هیچ کتابی به اندازه قرآن کریم فضایل والا و بلند برای آن حضرت بیان نکرده است.

فضایل و مناقبی که قرآن کریم درباره فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیان کرده، به دو قسم قابل تقسیم است: نخست فضایلی که به عنوان اهل بیت عصمت(علیهم السلام) با دیگر معصومان مشترک است و دوم فضایلی که مخصوص آن حضرت است.

از آنجا که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) یکی از اهل بیت و یکی از معصومان(علیه السلام) است، هر فضیلتی که در قرآن کریم برای اهل بیت(علیهم السلام) بیان شده باشد، شامل حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز می شود. این قبیل فضایل بسیار است؛ عصمت، طهارت، شفاعت، امامت، اخلاص، سبقت در خیرات، نورانیت، شجره طیبه بودن، ائمه ایمان بودن و… از جمله این فضایل است که در این نوشتار درصدد شمارش آنها نیستیم و از باب نمونه به دو مورد اشاره می کنیم:

فاطمه(سلام الله علیها) کلمه بی پایان خداوند و الگوی کامل بشریت
خداوند متعال در قرآن کریم، با تعابیر مختلفی از انبیای بزرگ و اولیای خود یاد کرده است؛ یکی از این تعابیر که بیانگر حکمت های بسیاری است، «کلمه و کلمات» است. قرآن حضرت عیسی(علیه السلام) را کلمه نامیده و می فرماید: نَمَا الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ ا… وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها } لی مَرْیمَ؛ مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه اوست که او را به مریم القا نمود»[۳] و یا آنجا که از قول ملائکه فرموده: «یا مَرْیمُ }ِنَ ا… یبَشَرُکِ بِکَلِمَهٍٔ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیم ؛ ای مریم !خداوند تو را به کلمه ای از طرف خودش بشارت می دهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است.»[۴]

قرآن کریم در آیات متعددی، اهل بیت(علیهم السلام) را «کلمات» نامیده است؛ یکی آیه ۳۷ سوره بقره است که ماجرای توبه حضرت آدم را بیان کرده که آن حضرت با توسل به کلمات خداوند توبه کرد و توبه او پذیرفته شد: «فَتَلَقَی آدَمُ مِنْ رَبَهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ اِنَهُ هُوَ التَوَابُ الرَحیم؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»[۵] در روایات این کلمات به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) تفسیر شده است که حضرت آدم با توسل به این بزرگواران توبه کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت.[۶]

در آیه ۱۰۹ از سوره کهف نیز کلمات خدا را بی پایان می شمارد و می فرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبَی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبَی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً ؛ بگو اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شود، دریاها پایان می گیرد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم»[۷]در آیه ۲۷ سوره لقمان نیز مشابه آن را فرموده است: «وَ لَوْ أَنَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍٔ أَقْلامُ وَ الْبَحْرُ یمُدَهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُٔ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ ا… ؛ و اگر همه درختان روی زمین قلم شود و دریا برای آن مرکب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام می شود ولی کلمات خدا پایان نمی گیرد.»[۸]

ائمه(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرموده اند: «وَ نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَی؛ ماییم کلماتی که فضایل آن درک نمی شود و به شماره در نمی آید.»[۹] نتیجه آن که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) یکی از کلمات بی پایان خداوند است که زبان از شمارش فضایل او و قلم از نوشتن آن عاجز است و نه قلمی هست که بتواند همه فضایل او را بنویسد و نه جوهری یارای این همه کمالات را داشته باشد. علاوه بر این، کیست که بتواند بر بلندای کمال او دست یابد تا بتواند به بیان یا نوشته درآورد. لکن بر ماست که قدر آنچه از یم بی مثالش به دل های ما محبان تراوش می کند بدانیم و بر محبت او استوار مانیم و در زندگی مادی و معنوی خود سیره و سخن او را شاهراه سعادت و نجات قرار دهیم و با پیروی از آن بانوی بزرگ، خود را از اسارت شعارهای دلفریب فمینیسم، لیبرالیسم و ایسم های دیگر آزاد سازیم.

نکته ای که تذکر آن در اینجا لازم می نماید این است که چگونه می توان از کسی که بر قله فضایلش صعود نتوان کرد، الگو گرفت؟ آیا اساساً موجودی که انسانها از شناخت کامل آن عاجزند، می تواند الگوی مردم باشد؟ پاسخ آن است که بله باید الگوی معنویت و کمال، خود بی نقص و عیب باشد و باید کمالاتش محدود نباشد، زیرا که اگر مردم بتوانند به الگوی خود برسند، دیگر او الگو نخواهد بود و حرکت نیز متوقف می شود، لذا باید الگو در حدی باشد که همه علما، فضلا، بزرگان و تمام مدعیان در برابر او تواضع کنند. بدین روی پیامبران از جمیع امت خود افضل بوده اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هیچ پیامبری را خدا مبعوث نکرد مگر آن که عقل او را کامل کرد و عقل او از جمیع امتش برتر شد و آنچه نبی در نفس و ضمیر خود دارد، از اجتهاد و تلاش همه مجتهدان برتر است.[۱۰]

بشر هم از ابتدا به الگوی قدسی گرایش نشان داده و این طور نبوده است که اگر الگویی خیلی عظمت داشت از آن گریزان باشد؛ لذا در همه ادیان مذاهب چنین الگوهایی مطرح است. به عنوان مثال، با اینکه حضرت عیسی(علیه السلام) در همان دوران نوزادی اش، به محض این که زبان به سخن می گشاید، خود را بنده خدا معرفی می کند؛ «}ِنَی عَبْدُ ا… آتانِی الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیا»[۱۱] ولی میلیارد ها انسان که خود را پیروان او می دانند، به آن همه فضایل اکتفا نکرده و او را خدا خواندند.

خلاصه آنکه در اعتقاد ما مسلمانان، پیامبران و ائمه (علیه السلام) خلفای به حق خدا در زمین اند و در عین آن که موجوداتی ملکوتی و فوق معرفت بشر غیرمعصوم اند، لکن مشاکلت ظاهری و موانست با مردم[۱۲] از ویژگی های آنان است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ما پیامبران مأموریم به اندازه عقول مردم با آنان سخن بگوییم»[۱۳] با فقرا بیشتر همنشین بوده اند تا اغنیا، از ضعیفان حمایت و دستگیری کرده اند و… . این خصایص موجب گشته هر کس بتواند در حد ظرفیت خود از آنان بهره گیرد. از این رو، تقدیس آنها منافاتی با الگوگیری از آنان ندارد.

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز از این قاعده مستثنا نیست، با آن که سیده زنان عالمیان و کلمه بی پایان خداوند است و هیچ کس غیر از خدا و خود معصومان را یارای شناخت همه فضایلش نیست، در عین حال کامل ترین الگوی جهانیان است و بلکه به همان دلیل تا ابد الگوی همگان است.

عصمت و طهارت فاطمه(سلام الله علیها)
در اعتقاد شیعیان، هیچ گونه تردیدی در عصمت و پاکی اهل بیت(علیهم السلام) از هرگونه معصیت و پلیدی وجود ندارد. چنین عقیده ای محصول براهین عقلی و نقلی بسیار است که در مجموع هرگونه شکی را در این زمینه از بین می برد. روایات معتبر در این زمینه از نظر لفظی و معنوی بیش از حد تواتر است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی بر این معنا صراحت یا اشارت دارند. مثلاً آیاتی که بر وجوب اطاعت بی چون و چرا از اهل بیت(علیهم السلام) دلالت دارند، لزوم عصمت آنها را نیز به ارمغان می آورند. لکن یکی از صریح ترین آیاتی که در این زمینه وجود رارد، آیه ۳۳ از سوره احزاب است که به آیه تطهیر شهرت یافته است: «}ِنَما یریدُ ا… لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهرَکُمْ تَطْهیراً؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»[۱۴]

شیعیان اتفاق نظر دارند که مراد از «اهل بیت(علیهم السلام)» در آیه شریفه، خمسه طیبه یعنی پیامبر اکرم(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند و به تبع آنها بقیه ائمه را نیز شامل می شود. روایاتی که در تفسیر این آیه شریفه بر خمسه طیبه وارد شده است، بسیار زیاد است. در تعدادی از این روایات متواتر آمده است که پیامبر(ص)؛ علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) را زیر کسا(عبا) قرار داد و این آیه در حق آنان نازل شد.[۱۵] اهل سنت نیز روایات بسیاری را نقل کرده اند که همین تفسیر در آنها ارایه شده است. حسکانی در «شواهد التنزیل» بیش از ۱۳۰ حدیث در این زمینه نقل کرده است. صحیح مسلم، صحیح ترمذی، مسند حنبل، تفسیر طبری، درالمنثور سیوطی و… نیز احادیثی در این زمینه نقل کرده اند. در «احقاق الحق» بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآوری شده و منابع شیعه در این زمینه از هزار هم می گذرد.[۱۶]

از نگاه قرآن کریم، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) کرامتهای منحصر به فرد نیز دارد؛ شب قدر بودن فاطمه(سلام الله علیها) که در تفسیر فرات کوفی[۱۷] از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، از جمله اسراری است که به تصریح همان حدیث، فهم آن بر همگان میسر نیست و بحث از آن نیز مجالی دیگر می طلبد.

اختر تابناک زنان عالم
از دیگر ویژگی های فاطمه زهرا(سلام الله علیها) این است که سیده زنان عالمیان است و احادیث متواتر[۱۸] نیز در این زمینه وارد شده است که این عقیده آسمانی را تأیید می کند. هر چند این عقیده به لفظ «سیدهٔ نساء العالمین» در قرآن کریم نیامده است ولی قرآن کریم با تعبیر «کوکب دری» که ستاره فروزان عالم اختران است، به بهترین وجه بر این که فاطمه(سلام الله علیها) سیدهٔ زنان عالمیان است، اشاره کرده است؛ آیه ۳۵ سوره نور می فرماید: «ا… نُورُ السَماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍٔ فیها مِصْباحُ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍٔ الزَجاجَهُٔ کَأَنَها کَوْکَبُ دُرِی؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی ستاره ای فروزان است»[۱۹]. امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه فرمودند: «فَاطِمَهُٔ کَوْکَبُ دُرِی بَینَ نِسَاءِ أَهْلِ الدنْیا؛ فاطمه ستاره درخشان زنان دنیاست».[۲۰]

پی نوشت ها:

[۱] . الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۵ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۶۴: وَ أَنْتِ بِحَمْدِ ا… عَالِمَهُٔ غَیرُ مُعَلَمَهٍٔ فَهِمَهُٔ غَیرُ مُفَهَمَهٔ.

[۲] . الخصال، ج۱، ص۲۲۵ بحارالانوار، ج۹۶، ص۳۸۳: وَ اخْتَارَ مِنَ النِسَاءِ أَرْبَعاً مَرْیمَ وَ آسِیهَٔ وَ خَدِیجَهَٔ وَ فَاطِمَهٔ.

[۳] . النساء،۱۷۱.

[۴] . آل عمران ۴۵.

[۵] . البقرهٔ۳۷.

[۶] . الکافی، ج۸، ص۳۰۴، ح۴۷۲، وسائل الشیعهٔ، ج۷، ص۹۹، ح۸۸۴۵، بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۲۶، ح۹.

[۷] . الکهف ۱۰۹.

[۸] . لقمان ۲۷.

[۹] . الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۴، الاختصاص، ص۹۳، بحارالانوار، ج۴، ص۱۵۱.

[۱۰] . المحاسن، ج۱، ص۱۹۳، بحارالانوار، ج۱، ص۹۱.

[۱۱] . مریم ۳۰.

[۱۲] . براهیم ۱۱.

[۱۳] . الامالی للطوسی، ص۴۸۱، ح۱۰۵۰، بحارالانوار، ج۲، ص۶۹، ح۲۳: «}ِنَا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أَنْ نُکَلِمَ النَاسَ بِقَدْرِ عُقُولِهِم».

[۱۴] . (۳۳)احزاب ۳۳.

[۱۵] . الکافی، ج۱، ص۲۸۶.

[۱۶] . دایرهٔالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۲۴.

[۱۷] . تفسیرفرات الکوفی، ص۵۸۱، ح۵۸۱، بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۵، ح۵۸.

[۱۸] . الکافی، ج۱، ص۴۵۸، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۱۰.

[۱۹] . النور۳۵.

[۲۰] . الکافی، ج۱، ص۱۹۵، بحارالانوار، ج۴، ص۱۸.

منبع : بانک اطلاعات اخبار مجمع جهانی اهل بیت.

فاطمه زهرا در قرآن و روایات

در بسیاری از آیات قرآن به فاطمه زهرا اشاره شده، امّا، همچون امامان شیعه، نامی از او به‌میان نیامده‌است. پژوهشگران و نویسندگان اهل سنّت و شیعه شمار گوناگونی از آیات را دربارهٔ فاطمه دانسته‌اند. بعضی ۳۰ آیه، بعضی ۶۰ آیه در ۴۱ سوره و بعضی هم ۱۳۵ آیه از ۶۷ سوره را دربارهٔ او می‌دانند. این اختلاف به دو دلیلِ نوع انتساب آیات و اختصاص بخشی از آیات به موضوع است: گاهی بیش از یک آیه است که فاطمه را موضوعش دانسته‌اند و یک بار به‌شمار آورده‌اند، و گاهی دو موضوع دربارهٔ فاطمه در یک آیه بازشناخته شده‌است. بیشتر این موارد انتساب براساس احادیث است، امّا برخی نیز از جهت شأن نزول و تطبیق مصداق و برخی هم از نظر تأویل و بطن آیات و برخی تفسیر است.[۱]

سورهٔ انسان
نوشتار اصلی: انسان (سوره)
سید محمدحسین طباطبایی، از مفسّران شیعه، در بحث روایی تفسیر این سوره، با گزارش روایات موجود در کتاب‌های اهل سنّت و شیعه، شأن نزول این سوره را مرتبط با علی و فاطمه و داستان بیماری فرزند یا فرزندانشان و نذر برای بهبودیشان برمی‌شمارد. او با توجه به روایات ترتیب نزول سُوَر و سیاق آیات و روایات دیگر مربوط به آن، این سوره را مدنی می‌داند. سپس با نقل برخی روایات اهل سنت دربارهٔ مردی سیاه و دیدارش با پیامبر و شأن نزول سوره دربارهٔ آن مرد، به نقد و بررسی این روایات پرداخته و با ذکر دلایل این انتساب را رد، و نزول این سوره دربارهٔ اهل بیت را اثبات می‌کند.[۲]

از مفسران اهل سنت، شهاب‌الدین آلوسی در روحُ‌الْمَعانی، ضمن گزارش روایات و گفته‌های دیگر مفسران، این داستان را گزارش می‌کند و آن را دربارهٔ اهل بیت می‌داند. او با توجه به گزارش‌های تِرْمِذی و ابن جُوزی و ظاهر آیات می‌گوید این گفته‌ها ایجاب می‌کند که این سوره مدنی باشد و دلیل آن را فرزندان علی و فاطمه می‌داند که در مدینه متولد شدند و این موضوع با ظاهر آیات تعارضی ندارد. نیز از لطایف این سوره این را گوید که در هیچ‌جایش، به احترام فاطمه زهرا، نامی از حورُالْعین نیامده و تنها از «وِلْدانٌ مُخَلَّدون» یاد شده‌است.[۳] فخر رازی در تفسیر کبیر داستان بیماری فرزندان علی و فاطمه را به‌نقل از زَمَخْشَری در کَشّاف و واحدی در اَلْبَسیط می‌آورد، امّا می‌گوید دلیلی برای اختصاص این آیات به علی بن ابی‌طالب، فاطمه و فرزندانشان نیست، بلکه این آیات دربارهٔ همهٔ ابرار مانند صحابه و تابعینِ مُتَّقی مصداق دارد؛ مگر این‌که این آیات دربارهٔ صدورِ طاعتِ مخصوصی از جانب آنان نازل شده‌باشد.[۴] شوکانی در فَتحُ الْقَدیر نیز روایت اِبنِ مَرْدَوَیْه از ابن‌عباس را گزارش می‌کند که این آیات دربارهٔ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهراست.[۵]

سورهٔ قدر
نوشتار‌های اصلی: قدر (سوره) و شب قدر
نوشتارهای وابسته: هستی، فلسفه اسلامی، و عرفان اسلامی
حسن حسن‌زادهٔ آملی در تفسیر عرفانی سورهٔ قدر می‌گوید سِیرِ حُبّیِ وجود، در قوس نزول، در منازلی است که به شب تعبیر شود؛ همان‌گونه‌که در سیر ظهور صعودی، به روز. بعضی شب‌ها لَیالیِ قدر و بعضی از روزها ایام‌الله است؛ و فاطمه لَیلةُالقدرِ یازده کلام‌اللهِ ناطق است، چنان‌که جعفر صادق گفت: کسی که حق معرفت به فاطمه پیدا کند، یعنی به‌درستی او را بشناسد، لیلةالقدر را ادراک کرده‌است.[۶] او می‌گوید انسان کامل، قرآنِ ناطق است و بنابراین، یازده قرآن ناطق در شبی مبارکه که مادر امامان است، نازل شده‌است؛ و می‌گوید به‌گفتهٔ پیامبر کسی که فاطمه را آن‌چنان‌که شایسته‌است بشناسد، شب قدر را درک کرده و فاطمه ازآن‌رو که خلایق از کُنْهِ شناخت او بریده شده‌اند، فاطمه نامیده شد.[۷]

سورهٔ کوثر
نوشتار اصلی: کوثر
در تفسیر المیزان دربارهٔ سوره کوثر آمده که معنای آن، خیرِ کثیر است و عجیب آن است که مفسران در بیان مصداق آن، اختلاف فراوانی دارند و بیست و شش معنی برای آن ذکر کرده‌اند. علّامه طباطبایی در ادامه بیان می‌کند که با توجه به آیهٔ آخر سوره و از سوی دیگر با درنظرگرفتن روایات گوناگون دربارهٔ داستان گویندگان به بی‌نسل‌ماندن پیامبر اسلام، این سوره دلالت بر فاطمه و فرزندان او و کثرت نسل پیامبر از طریق فاطمه زهرا دارد.[۸] آلوسی نیز در روح‌المعانی می‌گوید از مصداق‌های کوثر، کثرت فرزندان پیامبر اسلام است و سپس می‌گوید چنین است که فرزندان پیامبر اسلام سراسر جهان را فراگرفته‌اند؛ و در ادامه همان داستان مذکور در المیزان را بیان می‌کند.[۹] فخر رازی در تفسیر کبیر و بَیْضاوی در اَنوارُ التَّنزیل نیز، یکی از مصداق‌های کوثر را کثرت فرزندان و نسل پیامبر اسلام بیان می‌کنند.[۱۰][۱۱]

آیهٔ مباهله
نوشتار‌های اصلی: آیه مباهله و رویداد مباهله
به‌نوشتهٔ طباطبایی، رویداد مُباهِله از رویدادهای صدر اسلام و ماجرای رویارویی پیامبر اسلام و اهل بیتش از یک‌سو و مسیحیان نَجران ازدیگرسو است. در این رویداد، مسیحیان نجران با پیامبر دربارهٔ درستی دعوتش مُحاجّه (دلیل آوردن) کردند و این گفتگو سرانجام به آن‌جا کشید که با درخواست مباهله از سوی محمّد مواجه شدند.[۱۲][۱۳] دو طرف با افراد خود در محل مباهله حاضر شدند. هنگامی که مسیحیان دیدند محمّد با عزیزترین کسان و اعضای خانواده‌اش، — علی، فاطمه، حسن و حسین — آمده تا با آنان مباهله کند، یقین کردند که از این مباهله سلامت نخواهند ماند، چراکه رفتار محمّد نسبت به خانواده‌اش، نشان از اطمینان او نسبت به عقیدهٔ خود دارد.[۱۴] در تفسیر روح‌المعانی نیز پس از بیان داستان محاجهٔ مسیحیان با محمّد دربارهٔ عیسی و پیشنهاد مباهله از سوی محمّد، روایات موجود نقل شده و نویسنده بیان کرده که منظور از افراد در آیهٔ مباهله، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند و ادامه می‌دهد که این موضوع دلالت بر برتری اهل بیت دارد.[۱۵] فخر رازی در تفسیر کبیر، بیضاوی در انوار التنزیل، مَحَلّی و سُیوطی در تفسیرُ الْجلالِیْن، ابن کثیر در تفسیرُ الْقرآنِ الْعَظیم و ابن عَطیّه اَندِلُسی در اَلْمُحَرَّرُ الْوَجیز نیز، افراد حاضر در مباهله را، علی، فاطمه، حسن و حسین دانسته‌اند.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]

آیات نور
نوشتار اصلی: آیه نور
آیه یا آیات نور به آیات ۳۵ تا ۳۸ سورهٔ نور گفته می‌شود. در بحث روایی این آیات در المیزان احادیثی روایت شده که مصداق این آیات را اهل بیت پیامبر می‌داند و «مِشکاة» را همانا فاطمهٔ زهرا؛ و در ادامه آمده که منظور از بیوت در این آیات بیت انبیا است که بیت علی و فاطمه نیز یکی از آن‌هاست.[۲۱] در روح‌المعانی نیز در توضیح آیهٔ ۳۶ و دربارهٔ بیوتِ مطرح‌شده در آن، روایتِ بیتِ انبیا نقل شده‌است.[۲۲] ابن مَغازِلی در مناقب، حدیثی از موسی کاظم نقل می‌کند که در آن، مراد از «مِشکوٰة» و «کَوکَبٌ دُرّیٌّ» فاطمه زهرا بیان شده‌است.[۲۳]

آیهٔ تطهیر
نوشتار‌های اصلی: آیه تطهیر و اصحاب کسا
علّامه طباطبایی در بحث جامعی در تفسیر این آیه در المیزان، مخاطب این آیه را اصحاب کسا می‌داند و به احادیث آن که تعداد آن‌ها بیش از هفتاد حدیث است و بیشتر از طریق اهل سنّت هستند اشاره می‌کند. راویان این حدیث نزد اهل سنت ام‌ّسَلَمه، عایشه، ابوسعید خُدری، سعد، واثِلة بن اَسقَع، ابِی‌الْحَمراء، ابن‌عباس، ثوبان غلام آزادشدهٔ پیامبر اسلام، عبدالله بن جعفر، علی بن ابی‌طالب، و حسن بن علی هستند و نزدیک به چهل طریق از آنان نقل شده‌است. راویان نزد شیعه علی بن ابی‌طالب، علی بن الحسین، محمد باقر، جعفر صادق و علی بن موسی الرضا، ام‌سلمه، ابوذر، ابی‌لیلی، ابوالاَسوَد دُؤِلی، عمرو بن میمون اودی، و سعد بن ابی‌وقاص هستند که بیش از سی طریق از آنان نقل شده‌است.[۲۴] آلوسی در تفسیر خود ضمن بیان روایات مختلف دربارهٔ مصداق اهل بیت در این آیه، به حدیث کسا اشاره می‌کند و اهل بیت را اصحاب کسا می‌داند. اما در ادامه و در بحث عصمت و طهارت، ضمن بیان نظر شیعه و رد آن، قائل به عصمت و طهارت اهل بیت نیست و این آیه را شرط می‌داند، نه آیه‌ای که خبری باشد و در گذشته انجام شده‌باشد.[۲۵] طبری در جامعُ الْبَیان بسیاری از احادیث را نقل می‌کند که این آیه را دربارهٔ علی، فاطمه، حسن و حسین می‌دانند و می‌گوید که بعضی قائل به این هستند که منظور از اهل بیتِ پیامبر، اینان هستند.[۲۶] بیضاوی در انوار التنزیل نیز می‌گوید شیعیان معتقدند که این آیه دربارهٔ علی، فاطمه و دو فرزندشان است و دربارهٔ عصمتِ آنان، به این آیه احتجاج می‌کنند، اما این احتجاج با قبل و بعد آیه متناسب نیست و احادیث هم تنها به این اشاره دارد که اینان از اهل بیت پیامبر به‌شمار می‌روند.[۲۷] فخر رازی در تفسیر کبیر می‌گوید نظرات مختلفی دربارهٔ کیستی اهل بیت در این آیه هست؛ امّا نظر معتبرتر این است که اهل بیت، فرزندان پیامبر — فاطمه — و همسران و حسن و حسین و علی هستند.[۲۸] ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم حدیث ایستادن پیامبر به‌مدت شش ماه بر در خانهٔ فاطمه و صدازدن اهل بیت برای نماز و حدیث کسا را بیان می‌کند.[۲۹] ابن عطیه در المحرر الوجیز با اشاره به حدیثی از پیامبر می‌گوید این آیه در حق پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین نازل شده‌است.[۳۰] ماتُریدی در تَأویلاتُ أَهلِ السُّنَّة می‌گوید شیعیان با استناد به حدیث کسا، این آیه را دربارهٔ اهل بیت — علی، فاطمه، حسن و حسین — می‌دانند.[۳۱]

آیهٔ مودت
نوشتار اصلی: آیه مودت
در المیزان دربارهٔ آیهٔ ۲۳ سورهٔ شُوریٰ و در توضیح و تفسیر این آیه، ضمن گزارش گفته‌های مختلف مفسران و سنجش و نقد آن‌ها، آمده‌است که مقصود از «مَوَدَّتِ قُربیٰ»، محبّت اهل بیت محمّد — علی، فاطمه، حسن و حسین — است؛ و در ادامه نیز روایات گوناگون از طریق اهل سنت و شیعه که به این موضوع تصریح شده، آمده‌است.[۳۲] آلوسی در تفسیر این آیه، روایتی را از ابن‌عباس نقل می‌کند که در آن، از پیامبر دربارهٔ کیستیِ «قُربیٰ» در این آیه پرسش شده و پاسخ پیامبر علی، فاطمه، حسن و حسین بوده‌است؛ و سپس آلوسی ماجرای برخورد مرد شامی با علی بن الحسین و خواندن این آیه از سوی علی بن الحسین را بیان می‌کند؛ و ادامه می‌دهد اخبار و احادیث دربارهٔ نزول این آیه در شأن اهل بیت چنان زیاد است که احصاء و شمرده نمی‌شود؛ و در پایان هم حدیث سفینه را ذکر می‌کند. ازسوی‌دیگر، در روح‌المعانی در رد ادعای شیعه مبنی بر امامت اهل بیت براساس این آیه، آمده که منظور از مودّت، دوستی اهل بیت است و این آیه دلالتی بر واجبُ الامامة و واجبُ الطاعه بودن شخص واجبُ المحبة نیست.[۳۳] طبری در جامع البیان با اشاره به معانی مختلف «قُربیٰ»، در تفسیر آیه می‌گوید منظور نزدیکان پیامبر هستند.[۳۴] فخر رازی در تفسیر کبیر به‌نقل از تفسیر کشّاف زمخشری و نیز ابن عطیه در المحرر الوجیز می‌گویند از پیامبر دربارهٔ مراد از نزدیکانش (قربیٰ) پرسش شد و او پاسخ داد منظور علی، فاطمه و دو پسرشان — حسن و حسین — هستند.[۳۵][۳۶] ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم داستان اسارت علی بن الحسین و خطاب فردی در دمشق به او، و پاسخ علی بن الحسین به او دربارهٔ کیستی «قربیٰ» را بیان می‌کند.[۳۷]

در سیره پیامبر گرامی اسلام

عربستان در آستانهٔ ظهور اسلام سرزمینی خشک با آب‌وهوایی سخت، معیشتی طاقت‌فرسا و فرهنگی خشن بود. زن در آن جامعه منزلتی نداشت و مایهٔ سرشکستگی برای خانواده‌اش بود، تا جایی که برخی اعراب بیابان‌گرد اقدام به زنده‌به‌گورکردن نوزادان دختر خود می‌کردند.[۳۸] در چنین محیطی، به‌این‌ترتیب، سنت محمّد در تکریم فاطمه در تقابل با آموزه‌های فرهنگی محیط عربستان بود.[۳۹]

احادیث محمّد دربارهٔ فاطمه دو دسته‌اند: دستهٔ نخست آن‌هایی که منحصراً دربارهٔ فاطمه زهراست؛ و دستهٔ دوم احادیثی که دربارهٔ اهل بیت محمّد هستند که شامل فاطمه به‌عنوان یکی از اعضای آن هم می‌شوند. در این‌جا از ذکر احادیث دستهٔ دوم خودداری می‌شود. برخی از مهم‌ترین آن‌ها حدیث سفینه، حدیث نجوم و حدیث ثقلین هستند.[۴۰][۴۱][۴۲]

حدیث بضعه
حدیث بَضعَه[یادداشت ۱] از احادیث مشهور و معروف و حتی مُتَواتِرِ معنوی محمّد پیامبر اسلام است. این حدیث به ۲۸ لفظ مختلف در بسیاری از کتاب‌ها ازجمله دست‌کم ۱۸ منبع اهل سنت و ۱۳ منبع شیعه روایت شده‌است.[۴۳] دربارهٔ علّت صدور این حدیث چند ماجرا نقل شده که عبارتند از: نخست ماجرای پرسش محمّد از علی دربارهٔ بهترین چیز برای زنان و پرسش علی در این‌باره از فاطمه و پاسخ فاطمه؛ دوم در ماجرای پذیرش توبهٔ ابولُبابه انصاری و بازکردن او از ستون توبه توسط فاطمه زهرا؛ سوم در ماجرایی که محمّد فاطمه را معرفی کرد؛ چهارم در شب عروسی علی و فاطمه که محمّد این جمله را خطاب به علی گفت؛ و پنجم ماجرایی که توسط مسور بن مخرمه دربارهٔ خواستگاری علی از دختر ابوجهل و ماجراهای پس از آن روایت شده‌است. محمدجعفر طبسی در پژوهشی دربارهٔ این حدیث در منابع اهل سنت، ضمن این‌که ۱۲۳ منبع حدیث بضعه در کتاب‌های اهل سنت را ذکر می‌کند، دربارهٔ روایت پنجم اشکال‌هایی را مطرح، و به دلایل مختلف صحت این ماجرا را رد می‌کند.[۴۴]

تقریباً همهٔ منابع اهل سنّت این حدیث را تنها از مسور بن مخرمه یا عبدالله بن زبیر و دربارهٔ ماجرای خواستگاری یا بدون ذکرِ علّتِ صدورِ حدیث نقل کرده، و به موارد دیگر اشاره نکرده‌اند. از مهمّ‌ترین این منابع عبارتند از: مُتَّقی هندی در کَنزُ العُمّال،[۴۵] مُحب‌ّالدین طبری در ذَخائِرُ الْعُقبیٰ،[۴۶] طَبَرانی در اَلْمُعجَمُ الْکَبیر،[۴۷] سیوطی در اَلْخَصائِصُ الْکُبریٰ،[۴۸] ذهبی در سِیْرُ اَعْلامِ النُّبَلاء[۴۹] و اَلْمُنتَقیٰ مِن مِنهاجِ الإعتِدال،[۵۰] ابونُعَیْم اصفهانی در اَمالی،[۵۱] ابن حجر عسقلانی در اَلْمَطالِبُ الْعالیَةُ،[۵۲] و ابن حَجَر هِیْتَمی در اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة.[۵۳]

حدیث سرور زنان عالم

حدیث «سَیِّدَةُ النِّساءِ الْعالَمین» از دیگر احادیث محمّد است که برتری فاطمه بر زنان جهان را بیان می‌کند. راویان این حدیث علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا، ابن‌عباس، اَنَس بن مالک، ابی‌لیلی، ابوهُرَیْره، عایشه، عبدالرحمن بن ابی‌لیلی، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خُدری، حُذَیْفة بن یَمان، ام‌ّسلمه، ابواَسلَمی، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر، عِمْران بن حُصَیْن، جابر بن سَمُره، ابوبُرَیْده اسلمی هستند.[۵۴] منابع اهل سنت و شیعه نقل می‌کنند که محمّد فاطمه را سرور زنان همهٔ جهانیان خوانده‌است. در برخی از منابع اشاره شده که او سرور زنان بهشتی — به‌جز مریم — و در برخی دیگر او سرور زنان همهٔ عوالم است.[۵۵] حاکم نیشابوری و ذهبی، از محدثان برجسته اهل سنت، این روایت را صحیح می‌دانند. برخی از دانشمندان اهل سنّت مانند آلوسی، عبدالرحمن سهیلی، محمد بن عبدالباقی زَرقانی، سفارینی، ابن الجکنی، شیخ رفاعی و محمد طاهر القادری بر برتری فاطمه زهرا تأکید کرده‌اند. در منابع روایی و تفسیری شیعه نیز، روایات فراوانی در این‌باره موجود است.[۵۶] مُحب‌ّالدین طبری در ذَخائِرُ الْعُقبیٰ حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند که در آن از مریم دختر عِمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمّد و آسیه همسر فرعون، به‌عنوان چهار زن برتر جهانیان نام برده می‌شود. او در ادامهٔ همین مطلب، حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری و بعضی روایات دیگر از پیامبر را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «برترین سرور زنان جهان» یا «سرور زنان جهان» می‌نامند.[۵۷] ابن اسحاق نیز این موضوع را در سیرهٔ نبوی ذکر می‌کند، اما ابن هشام آن را از نسخهٔ خودش حذف می‌کند.[۵۸]

ذهبی در سِیْرُ اَعْلامِ النُّبَلاء نیز همین دو حدیث را به‌همراه حدیثی دیگر با لفظ «خَیْرُ نِسَاءِ العَالَمین» نقل می‌کند.[۵۹] ذهبی در تاریخ الاسلام نیز دو حدیث نقل‌شده از طبری به‌همراه احادیث خود در سیر اعلام النبلاء را تکرار می‌کند.[۶۰] ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «سرور زنان جهان» می‌نامد.[۶۱] سیوطی در اَلدُّرُّ الْمَنثور نیز احادیث نقل‌شدهٔ طبری در ذخائر العقبی را به‌همراه احادیثی دیگر بیان می‌کند.[۶۲] ابن حجر عسقلانی در فَتحُ الْباری احادیثی را از پیامبر نقل می‌کند که در آن‌ها فاطمه زهرا «سرور زنان جهان» و «سرور زنان اهل بهشت» به‌جز مریم عنوان می‌شود.[۶۳] ابن کثیر در اَلْبِدایَة و النَّهایَة نیز احادیثی را نقل می‌کند که «بهترین چهار زن جهان» یا «چهار سرور زنان جهان» فاطمه بنت محمّد، خدیجه بنت خویلد، آسیه بنت مُزاحم و مریم بنت عِمران هستند.[۶۴] مُتَّقی هندی در کَنزُ العُمّال احادیثی را نقل می‌کند که در آن‌ها از فاطمه زهرا با عنوان «سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمین» و «سَیِّدَةُ نِساءِ أَهلِ الْجَنَّة» نام برده می‌شود.[۶۵] عِزّالدّین بن اثیر در اُسْدُ الْغابَة احادیثی را نقل می‌کند که پیامبر در بستر مرگ، در برابر گریهٔ فاطمه زهرا به‌خاطر درگذشت پدرش، او را «سیّدة نساء العالمین» یا «سیّدة نساء أهل الجنّة» خطاب می‌کند.[۶۶] ابونعیم اصفهانی در حِلْیَةُ الاولیاء حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «سرور زنان جهان» یا «سرور زنان روز قیامت» می‌داند.[۶۷]

در کلام امامان شیعه
از امامان شیعه احادیثی دربارهٔ فاطمه زهرا نقل شده‌است. درون‌مایهٔ این احادیث پیامبرشناسیِ فاطمه، علم او، حجاب او، عشقِ پیامبر اسلام به او، فراوانیِ گریهٔ او، دوری او از هر بدی، ستاره بودن او برای ساکنان آسمان‌ها، سروری او زنان عالم را، سخن‌گفتن او با فرشتگان، انسان‌دوستیش در مقام دعا، کم‌نظیریش و نبودن کفوی برای او در روی زمین جز علی بن ابی‌طالب و همسرداری و سخت‌کوشیش در امور خانه است.[۶۸] بعضی دیگر از احادیث نیز بر جنبه‌های ویژه‌ای از فاطمه زهرا تأکید می‌کند، مانند حدیث در صدّیقه و شهیده بودن او،[۶۹][۷۰] حُجَّت بودن او بر امامان شیعه[۷۱][۷۲] و الگو بودنش برای حُجَّتِ بنِ الْحسن، امام دوازدهم شیعیان.[۷۳]

مک‌اولیف، اسکندرلو و رضائی اصفهانی، «فاطمه در قرآن»، قرآن‌پژوهی خاورشناسان.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۲۰:‎ ۲۱۱–۲۲۰.
آلوسی، روح‌المعانی، ۲۹:‎ ۱۵۷–۱۵۸.
فخر رازی، تفسیر کبیر، ۳۰:‎ ۲۴۴–۲۴۵.
شوکانی، فتح القدیر، ۵:‎ ۴۲۱.
رودگر، «فاطمه زهرا (ع) سر لیلةالقدر»، بانوان شیعه.
مطلبی و صادقی، «شب قدر در نگاه مفسران قرآن»، کوثر.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۲۰:‎ ۶۳۷–۶۴۳.
آلوسی، روح‌المعانی، ۳۰:‎ ۲۴۴–۲۴۹.
فخر رازی، تفسیر کبیر، ۳۲:‎ ۱۲۵.
بیضاوی، انوار التّنزیل، ۵:‎ ۳۴۲.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۳:‎ ۳۵۰–۳۸۵.
Algar, “Āl–e ʿAbā”, Iranica.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۳:‎ ۳۵۰–۳۸۵.
آلوسی، روح‌المعانی، ۳:‎ ۱۸۸–۱۹۰.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۸:‎ ۸۹–۹۰.
بیضاوی، انوار التّنزیل، ۵:‎ ۳۴۲.
محلی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ۳:‎ ۶۰.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۲:‎ ۴۶.
ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱:‎ ۴۴۷–۴۴۸.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۵:‎ ۱۹۵–۱۹۶.
آلوسی، روح‌المعانی، ۱۸:‎ ۱۷۴.
ابن مغازلی، مناقب مغازلی، ۲۶۳–۲۶۴.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۶:‎ ۴۶۲–۴۷۷.
آلوسی، روح‌المعانی، ۲۲:‎ ۱۲–۲۰.
طبری، جامع البیان، ۲۲:‎ ۵–۷.
بیضاوی، انوار التّنزیل، ۴:‎ ۲۳۱.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۲۵:‎ ۲۱۰.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۶:‎ ۳۶۵–۳۷۱.
ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۴:‎ ۳۸۴.
ماتریدی، تأویلات اهل السنّة، ۸:‎ ۳۸۲–۳۸۳.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۸:‎ ۵۹–۶۸، ۷۳–۷۷.
آلوسی، روح‌المعانی، ۲۵:‎ ۳۰–۳۳.
طبری، جامع البیان، ۲۵:‎ ۱۵–۱۷.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۲۷:‎ ۱۶۷.
ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۵:‎ ۳۴.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷:‎ ۱۸۳–۱۸۴.
شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۱۳–۱۶.
شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۱۸–۱۹.
رضایی، «پژوهشی در حدیث سفینه»، کلام اسلامی.
چگینی، «اعتبارسنجی «حدیث امان»»، امامت‌پژوهی.
حاج‌منوچهری، «ثقلین، حدیث»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۷۵.
حاج‌رسولی، ««فاطمه (س) پاره تن پیامبر»»، علوم حدیث.
الطبسی، «ألفاظ حدیث فاطمة بضعة منی»، رسالة الثقلین.
متقی هندی، کنز العمال، ۱۲:‎ ۱۰۶–۱۰۸.
طبری، ذخائر العقبی، ۳۷–۳۹.
طبرانی، المعجم الکبیر، ۲۲:‎ ۴۰۴–۴۰۶.
سیوطی، الخصائص الکبری، ۲:‎ ۴۴۷–۴۴۸.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲:‎ ۱۳۳.
ذهبی، المنتقی من منهاج الاعتدال، ۲۰۶–۲۰۹.
ابونعیم اصفهانی، امالی، ۴۴–۴۸.
عسقلانی، المطالب العالیة، ۱۶:‎ ۱۶۵–۱۶۶.
ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۲:‎ ۵۵۷–۵۵۸.
بشوی، «شخصیت حضرت فاطمه (س)»، پیام زن.
Klemm, “Fà†ima”, Ideas, images, and methods, 193.
بشوی، «شخصیت حضرت فاطمه (س)»، پیام زن.
طبری، ذخائر العقبی، ۴۲–۴۴.
Klemm, “Fāṭima bt. Muḥammad”, Encyclopedia of Islam.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲:‎ ۱۲۶.
ذهبی، تاریخ الاسلام، ۳:‎ ۴۵–۴۶.
ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۴۲:‎ ۱۳۴.
سیوطی، الدر المنثور، ۲:‎ ۲۳.
عسقلانی، فتح الباری، ۲:‎ ۴۴۱.
ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۲:‎ ۶۰.
متقی هندی، کنز العمال، ۱۲:‎ ۱۱۰.
ابن اثیر، اسد الغابه، ۷:‎ ۲۲۳–۲۲۴.
ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ۲:‎ ۴۲.
اخوان صراف و حسینی شاه‌ترابی، «فاطمه زهرا در کلام معصومان»، بانوان شیعه.
عاملی، مأساة الزهراء، ۲:‎ ۶۸–۶۹.
اخوان صراف و حسینی شاه‌ترابی، «فاطمه زهرا در کلام معصومان»، بانوان شیعه.
المسعودی، الاسرار الفاطمیه، ۶۷–۸۹.
حسن‌زاده آملی، شرح فص حکمة عصمتیة، ۱۰۴–۱۰۷.
المسعودی، الاسرار الفاطمیه، ۹۹–۱۰۰.

 

 
مداحی های محرم