ورود حضرت فاطمه ي زهرا به محشر
1- امام رضا عليه السلام از پدران خود عليهم السلام نقل مي كنند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: روز قيامت دخترم فاطمه با پيراهن خون آلودي وارد محشر مي شود و به ركني از اركان عرش تكيه مي كند و مي فرمايد: اي دادگر، بين من و كشندگان فرزندم حكم فرما!
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: بخداي كعبه، براي دخترم حكم مي شود، و همانا خداي عزوجل با غضب فاطمه خشم مي كند و با رضايتش خشنود مي شود. [1] .
2- امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: چون روز قيامت شود قبه اي از نور براي فاطمه عليهاالسلام نصب مي شود، و حسين عليه السلام در حالي كه سر خويش را بدست گرفته به جانب مادر روان شود.
چون حضرت فاطمه او را ببيند نعره اي زده و شيوني كند كه تمام فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل و تمامي مؤمنين در محشر بر حال او بگريند…
سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: خدا رحمت كند شيعيان ما را، بخدا سوگند شيعيان ما مؤمنان حقيقي اند، زيرا با اندوه طولاني و افسوس فراوان در اين مصيبت با ما شركت جويند. [2] .
3- حضرت علي بن أبي طالب عليه السلام روايت كرده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: براي فاطمه عليهاالسلام سر خون آلود فرزندش حسين عليه السلام مجسم مي شود پس فاطمه فرياد مي زند:
«واولداه، واثمرة فؤاداه».
«اي فرزندم، اي ميوه ي دلم»
همه ي ملائكه از صيحه فاطمه به فغان و ناله درآيند، و اهل محشر فرياد كنند: اي فاطمه، خداوند بكشد كشنده ي پسرت را… [3] .
4- رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: چون روز قيامت شود فاطمه عليهاالسلام در ميان جماعتي از زنان وارد محشر گردد. فرمان آيد: داخل بهشت شو.
عرض مي كند: به بهشت نروم تا بدانم پس از من با فرزندم چه كردند؟
خطاب مي رسد: به قلب محشر نظر كن، چون نظر كند حسين عليه السلام را ببيند كه با تني بي سر ايستاده، پس صيحه اي زند و من از صيحه ي او شيون كنم و همه ي ملائكه از فغان و ناله ي ما بخروشند.
پس خداي بزرگ به خشم آيد و به آتشي كه نامش هبهب است - و در آن هزار سال دميده اند تا سياه شده و هيچگونه آسايشي در آن نيست و اندوه از آن جدا نشود - فرمان دهد كه قاتلين حسين را اگر چه از حاملين قرآن باشند بربايد، پس آن آتش همه ي آنها را در كام خود گيرد… [4] .
5- ابان بن عثمان از حضرت صادق عليه السلام روايت مي كند كه فرمودند: چون روز قيامت شود خداوند تمام خلائق را - از اولين و آخرين - در بياباني جمع نمايد، پس منادي ندا كند: چشمان خود را ببنديد و سرها را به زير اندازيد، تا فاطمه دختر محمد صلي الله عليه و آله و سلم از صراط بگذرد.
پس خلايق چشمان خود را ببندند و فاطمه در حالي كه بر ناقه اي از ناقه هاي بهشت سوار است و هفتاد هزار ملك او را مشايعت مي كنند، بيايد و در جايگاه شريفي از قيامت توقف نمايد، آنگاه از شترش پياده شود و لباس خون آلود حسين بن علي عليهماالسلام را بدست گيرد و عرض كند: پروردگارا، اين لباس فرزند من است، و تو ميداني با او چه كردند!
ازجانب خداي عزوجل ندا مي رسد:«اي فاطمه، خشنودي تو درنزد ما - تأمين - است».
پس عرض مي كند: اي خداي من، از قاتلين او انتقام بگير.
خداوند متعال به طائفه اي از آتش امر مي كند، از جهنم خارج شده، كشندگان حسين را (از محشر) جمع مي كند، همانطور كه پرنده دانه را برمي چيند. پس آتش آنها را با خود به جهنم مي برد و به انواع عذاب معذب مي نمايد.
آنگاه فاطمه سوار ناقه شده داخل بهشت مي شود، در حاليكه ملائكه او را مشايعت مي كنند و فرزندانش در جلو روي، و دوستانش در طرف راست و چپ او هستند. [5] .
مرحوم شوشتري در كتاب «الخصائص الحسينيه» كيفيت آمدن حضرت زهرا عليهاالسلام را با استفاده و تلفيق چندين حديث بيان نموده كه ما خلاصه ي آن را نقل مي كنيم:
در آن روز حضرت فاطمه عليهاالسلام به كيفيت مخصوصي وارد محشر مي شود، كه بر برش حله ي كرامت است، و به روي آن هزار حله ي بهشتي است، و بالاي سرش قبه اي از نور الهي است، كه ظاهرش از باطنش پيدا، و باطنش هويداست. و بر سرش تاجي است از نور كه هفتاد ركن دارد، و بر ناقه اي سوار است از ناقه هاي بهشت، كه مهارش بدست جبرئيل است، و فرياد مي كند: چشمهاي خود را بپوشيد كه اينك دختر خاتم انبياء عبور مي نمايد.
از جانب بهشت دوازده هزار حورالعين به استقبالش مي آيند كه از براي احدي استقبال ننموده اند و نخواهند نمود، و به استقبال او مي آيد مريم دختر عمران با هفتاد هزار حوريه، و خديجه با هفتاد هزار ملك، و حوا و آسيه با هفتاد هزار حوريه، آنگاه منبري از نور برايش نصب نمايند. رختهاي خون آلود و پيراهن غرقه بخون حسين عليه السلام با آن مكرمه است.
پس عرض مي كند: خدايا، مي خواهم ببينم حسن و حسين را، پس مصور شود از براي او حسين عليه السلام، بحالتي كه سر در بدن ندارد، و خون از رگهاي او جاري است. چون آن حالت را ببيند، نعره اي زند، و خود را از ناقه به زير اندازد، و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ملائكه همه
نعره زنند.
در خبر است كه حسين عليه السلام خود بيايد، در حالتي كه سرش را در كف دست گرفته، و چون فاطمه (عليهاالسلام) او را ببيند، نعره اي زند كه تمام اهل محشر به گريه درآيند، پس پيراهن حسين عليه السلام را در دست گيرد و عرض كند: خدايا، اين پيراهن فرزند من است، يعني ببين چگونه از ضرب شمشير و نيزه، سوراخ سوراخ است، يا اينكه خدايا، اين پيراهن را هم بر بدنش نگذارند، و او را برهنه روي زمين انداختند.
پس خداوند از كشندگان آن جناب، و اولاد ايشان و اولاد اولاد ايشان كه راضي به فعل پدران خود بودند، به انواع عذاب انتقام گيرد. [6] .
پاورقي
[1] بحارالانوار: ج 220:43 باب تظلمها عليهاالسلام في القيامة ح 3.
[2] بحارالانوار: ج 221:43 ح 7، عقابالأعمال : 257 باب کيفر قاتلين حسين عليهالسلام ح 3.
[3] عقابالأعمال : 260 ح 10، بحارالانوار: ج 222:43 ح 9.
[4] بحارالانوار: 222:43 ح 8، عقاب الأعمال : 258 ح 5.
[5] امالي مفيد : 130 م 15 ح 6، بحارالانوار: 224:43 ح 11.
[6] اشک روان بر امير کاروان : 287 تا 289.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1398/10/18 ساعت 09:40:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |