آیهها و نکتهها
شنبه 98/06/02
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ(حمد/6)
(خداوندا) ما را به راه راست هدایت فرما.
نکتهها
1. کلمه «صراط» بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. «صراط» نام پلی بر روی دوزخ است که در قیامت، همه مردم باید از روی آن عبور کنند.
2. همواره راههای متعدّدی در برابر انسان قرار دارد که او باید یکی را انتخاب کند: راه خواستهها و هوسهای خود؛ راه انتظارات و توقعات مردم؛ راه وسوسههای شیطان؛ راه طاغوتها و ستمگران؛ راه نیاکان و پیشینیان؛ و راه خدا و اولیای خدا.
3. انسان مؤمن، به خاطر امتیازات راه خداوند و اولیای او، این راه را انتخاب میکند؛ این امتیازات عبارتند از:
الف) راه الهی ثابت است، برخلاف راههای طاغوتها و هوسهای مردم و هوسهای شخصی که همیشه در حال تغییر است و ثبات ندارد.
ب) راه مستقیم خدا یک راه بیشتر نیست، در حالی که راههای دیگر متعدّد و پراکنده است.
ج) در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د) در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
4. در راه مستقیم بودن، تنها خواستهای است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب میکند؛ حتی رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را میخواهند.
5. انسان باید همواره و در هر کاری، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته تحصیلی و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد؛ زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولی در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس در هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضروری است.
6. راه مستقیم مراتب و مراحل دارد؛ «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ» حتی کسانی که در راه حق هستند، مانند اولیای خداوند، لازم است برای ثابت ماندن در راه حق و زیاد شدن نور هدایت، دعا کنند.
7. کسی که میگوید: « الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ…» مراحلی از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین، درخواست او، هدایت به مرحله بالاتری است.
8. راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت علی علیه السلام میفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة» هر نوع افراط و تفریط، انحراف به چپ و راست گمراهی و راه وسط، جاده هدایت است.
9. خدا دین پابرجا و استوار خود را، راه مستقیم معرّفی میکند. « قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ».
10. در برخی روایات آمده است که امامان معصوم میفرمودند: راه مستقیم، ما هستیم. یعنی نمونه عینی و عملی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم برداشتن در آن، رهبران آسمانی هستند. آنان در عمل به دستورات، درباره تمام مسائل زندگی از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و …، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروی سفارش کردهاند. جالب آن که ابلیس در همین صراط مستقیم است که به کمین نشسته است. آنجا که او به خدا گفت: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ».
. سوره محمد/17.
. بحارالانوار، ج87، ص3.
. سوره انعام/161.
. تفسير کنزالدقايق، ج4، ص485.
. ر.ک: اصول کافی، باب الاقتصاد فی العبادات.
. سوره اعراف/ 16.
آیا جای نگرانی نیست؟
شنبه 98/06/02
عقل و خرد انسان حجت باطنی است و آنچه که در انتظارش هستیم حجّت ظاهری میباشد. رابطه انسان با حجت ظاهری در نوع رابطه او با حجت تبلور مییابد و تعریف میشود. در این ارتباط حجت باطنی پل ارتباطی بین انسان و حجت ظاهری است. میزان ارتباط انسان به حجت ظاهری مربوط میشود به شیوه تعامل او با حجت باطنی خود، زیرا هرچه انسان با حجت باطنی خود صمیمیتر باشد، زمینه صمیمت او با حجت ظاهری نیز فراهمتر میشود. هرچه انسان نسبت به حجت باطنی خود کم توجه باشد و احساس مسئولیت کمتری داشته باشد، آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهری آشکار میشود.
یکی از مهمترین نگرانیهای منتظرین واقعی ظهور این است که چگونه میتوان جزء خواص اصحاب حضرت ولیعصر (عج) قرار گرفت و نیز چگونه میتوان اطمینان یافت که رفتار و گفتار ما مورد رضایت آن حضرت است، یا نه. برای پاسخ به این سؤال لازم است آن را به سه سؤال تجزیه کنیم تا با پرداختن و جمع بندی جواب آنها به سؤال اصلی پاسخ کاربردی بدهیم.
چگونه میتوان فهمید که پس از ظهور ما در مقابل ایشان جبهه میگیریم یا سر تسلیم فرود میآوریم؟
چگونه میتوان علاوه بر تسلیم در برابر حضرت به ایشان نیز محبّت داشته باشیم و با علاقه دستورهای وی را طاعت کنیم.
چگونه میتوان آنقدر طبق رضایت خاطر حضرت عمل کرد که در زمره اصحاب خاص ایشان شد؟
در این جا مناسب است نکته مهمی ذکر شود و آن اینکه قوم یهود براساس آنچه در تورات آمده بود، از بعثت پیامبری در آخرالزمان مطّلع بودند که خواهد آمد و با ظلم و شرک مبارزه میکند و عدالت و یکتا پرستی را حاکم کرده، مظلومان و ستمدیدگان را از چنگال خونین بیعدالتی مستبدان و ستم پیشگان تاریخ میرهاند. عشق و محبّت به چنین موعودی کار یهود را بدان جا رسانید که قرآن کریم میفرماید: «اَلَّذینَ آتَینا هُمُ الکتابَ یعرفونَهُ کَما یعْرِفون اَبنائَهُم» آنان پیامبر موعود را همانند فرزندان خود میشناختند و تمام علائم و نشانههای جسمانی و برنامههای او را در ابعاد مختلف میدانستند.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه 89 بقره میفرماید: از سیاق آیات کاملاً معلوم است که قبل از بعثت، کفار عرب متعرض یهود میشدند و آنان را آزار میدادند و یهود در مقابل، آرزوی رسیدن خاتم الانبیا، را داشتند و میگفتند: اگر پغیمبر ما که تورات از آمدنش خبر داده مبعوث شود و همانطور که تورات گفت به مدینه مهاجرت کند، ما را از این ذلت و از شرّ شما اعراب نجات میدهد. آنان شهر و دیار خویش را رها کرده و در جستوجوی مدینه سر به بیابان گذاردند تا در آنجا سکنی گزیده و با بعثت پیامبر موعود، او را حمایت کنند و در سایه حکومت او ظلمها و ستمها و کمبودهای حاکم بر زندگیشان را برطرف سازنند.
تفسیر درالّمنثور از ابن عباس نقل میکند که یهودیان بنی قریظه و بنی نظیر بعثت محمد صلی الله علیه و آله را از خدا میخواستند تا کفار را نابود کنند. آنها میگفتند: خدایا به حقّ پیامبر امّی ما را بر کفار نصرت بده. یهودیان پیش از بعثت به اطراف مدینه مهاجرت کردند و مناطق یهودی نشین تیما، فدک، خیبر و … را به وجود آوردند و در انتظار ظهور پیامبر آخرالزمان، روزگار میگذراندند. تا این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مبعوث شد و قرآن را به ایشان عرضه کرد، قرآن کریم در اوج ناباوری میفرماید: «فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ» هنگامی که پیامبر مبعوث شد و نزد آنها آمد، به او کافر شدند.
به راستی چه اتفاقی افتاده و چه برسر منتظران بعثت آمده که پس از سالیان درازی که رنج غربت و آوارگی و ظلم و ستم و حرمان را با امید و انتظار موعود برای خویش هموار میکردند، اکنون در مقابل موعود ایستادهاند و کفران میورزند؟!
شباهت ما با منتظرین بعثت
ما نیز اکنون چون آنان رنج ظلم و ستم و محرومیتها را با عشق و امید و انتظار ظهور موعود بر خویشتن هموار میکنیم و همواره خدا را به حق حجتش سوگند میدهیم تا با ظهورش ما را بر کفّار پیروز گرداند. (البته نا گفته نماند که منتظران بعثت از ما جلوتر بودند، چرا که آنها شهر و دیار خویش را در جستوجوی موعود و به امید نزدیکتر شدن به محل ظهور او رها کردند، تا در کمترین زمان خود را به وی ملحق کرده و در برابر دشمنان از او حمایت کنند.) ما نیز مانند آنان ندای اللهم عجل لولیک الفرجمان بلند است، تا او بیاید و معادله نابرابر قدرت و ثروت دنیا را به نفع مظلومان و مستضعفان جهان تغییر داده و حکومت عدل الهی را تشکیل دهد. اما…
آیا جای نگرانی ندارد؟ نگرانی از آنچه یهود بر سرخویش آوردند که مبادا ما نیز بر سر خویش آوریم؟! آیا این نگرانی ما را بر آن نمیدارد که بدانیم چه باید کرد. تا وعده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد ما محقق نشود که فرمود: شما عملکرد بنی اسرائیل را دنبال خواهید کرد تا جایی که اگر در سوراخ سوسماری رفته باشند شما نیز میروید. براستی چه باید کرد؟
به عنوان راهکاری باید گفت، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «إن لله علی الناس حجتین حجه باطنه و حجه ظاهره فامّا الظاهره فالرُسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ خدا بر مردم دو حجت دارد، حجتی نمایان و حجتی پنهان. حجت نمایان پیامبران و ائمهاند و حجت باطنی عقل و خرد مردم است».
رابطه حجت ظاهری و باطنی
عقل و خرد انسان حجت باطنی است و آنچه که در انتظارش هستیم حجّت ظاهری میباشد. رابطه انسان با حجت ظاهری در نوع رابطه او با حجت تبلور مییابد و تعریف میشود. در این ارتباط حجت باطنی پل ارتباطی بین انسان و حجت ظاهری است. میزان ارتباط انسان به حجت ظاهری مربوط میشود به شیوه تعامل او با حجت باطنی خود، زیرا هرچه انسان با حجت باطنی خود صمیمیتر باشد، زمینه صمیمت او با حجت ظاهری نیز فراهمتر میشود. هرچه انسان نسبت به حجت باطنی خود کم توجه باشد و احساس مسئولیت کمتری داشته باشد، آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهری آشکار میشود.
کسانی که جرئت و جسارت پیدا کردند که بر حجّتهای ظاهری شورش کنند، قبلاً با حجت باطنی خود این کار را کردهاند. آنهایی که خیلی ادعا میکنند که اگر آقا را ببینیم، خیلی مشتاقانه سر و جان خویش را فدای او خواهیم کرد، باید ببینند با حجت باطنی خود چه کار کردهاند، چرا که وقتی امام زمان (عج) را ببینند، با او هم همان کار را خواهند کرد.
در مورد قرآن و اهل بیت هم همینطور است. چرا که همان گونه که در مورد قرآن و اهلبیت، جبرییل امین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر میدهد که: «فاِن اللطیف الخبیر قد عهد الیّ اَنهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» این دو از هم جدا نمیشوند. یعنی هیچ کس گمان نکند که میتواند اهلبیت علیهم السلام را رها کند و قرآن را محکم بگیرد. نه! او در واقع قرآن را نیز رها کرده و از دست داده است. آنچه او بدان عمل میکند قرآن نیست، چون این دو از هم جدایی ناپذیرند.
حجت باطنی و حجت ظاهری نیز چنین رابطهای با هم دارند. نمیشود کسی در طول عمرش مخالف حجت باطنی خویش رفتار کند و انتظار داشته باشد پس از ظهور حجت ظاهری، موافق و مطیع او رفتار نماید. چرا که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خصوص چگونگی عملکرد امام زمان (عج) میفرماید: «یعطف الهوی علی الهدی … و یعطف الرأی علی القرآن» او کسی است که خواهشهای نفسانی را به سمت هدایت الهی و آراء و نظرات را به سمت قرآن معطوف میدارد.
پس منتظر حقیقی کسی است که خود را مهیای زمانی سازد که هوی و هوس و خواهشهای نفسانی در دستگاه حکومتی و اخلاقی آن حضرت جایگاهی ندارد و تنها کسی تاب همراهی و همدلی با حضرت را خواهد داشت که عمری عاقلانه و خردمندانه زیست کرده و حجت باطنی خویش را ملاک و معیار دوستیها و دشمنیهایش قرار داده است.
باید دید چگونه با عقل و خرد خویش برخورد میکند و در مقابل آن چه موضعی را انتخاب میکند، چرا که پس از ظهور حضرت ولیعصر (عج) همان عملکرد و موضع را با آن حضرت خواهیم داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* . دانش پژوه مرکز تخصصی مهدويت.
. سوره بقره/146.
. سوره بقره/89.
. کافی ج1 ، ص15.
. کافی، ج2، ص 414.
. غررالحکم.
امام مهدی(عج) در آینه تمثیلات
شنبه 98/06/02
وقتی کار ثوابی میکنی و یا خدای ناکرده گناه، فوری به امام منتقل میشود و امام میفرماید: وقتی مردم کار خوب میکنند خوشحال میشوم و دعایشان میکنم و هنگامی که گناه میکنند، ناراحت میشوم و برایشان استغفار میکنم.
قلب
بدن انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده است، تمام این سلولها در سراسر بدن، به یک مرکز فرماندهی، متصل بوده و با آن ارتباط دارند، به همین خاطر اگر شما سر سوزنی به سرانگشتان خود بزنید، فوراً مرکز فرماندهی متوجه آن میشود. یعنی تا یکی از میلیاردها سلول زخمی میشد، فوری به مرکز فرماندهی اطلاع داده میشود و آن مرکز آن را حس میکند.
همین گونه است اتصال میلیاردها انسان به امام زمان(عج) که همه تحت ولایت و فرماندهی آن حضرت میباشند و تو خود یک سلول از مجموعه انسانها و مؤمنینی هستی که امام فرمانده و قلب آنهاست.
بنابراین وقتی کار ثوابی میکنی و یا خدای ناکرده گناه، فوری به امام منتقل میشود و امام میفرماید: وقتی مردم کار خوب میکنند خوشحال میشوم و دعایشان میکنم و هنگامی که گناه میکنند، ناراحت میشوم و برایشان استغفار میکنم.
مژه
موهای سر، ریش، مژه و ابرو همه در کنار هم و در یک صورت میباشند و تمام آنها به نحوی در حال رشد میباشند در حالی که موهای سر و ریش دائماً در حال رشد و تغییر میباشند، امّا موی مژه در طول سالها متمادی تقریباً ثابت است، با این که همه آنها از یک پوست و گوشت و خون و غذا و اکسیژن تغذیه میکنند. بنابراین اراده و قدرت خداوند بر این تعلق گرفته که در یک صورت، یک مو ثبات و در کنار آن موی دیگر متغیر باشد.
در مورد عمر انسانها نیز همین گونه است، خداوند در قرآن، عمری هزار ساله برای حضرت نوح علیه السلام و خوابی سیصد ساله را برای اصحاب کهف مطرح کرده است. بنابراین آن خدایی که قادر است که موی مژه را در صورت بدون تغییر نگه دارد و عمری هزار ساله به نوح بدهد و اصحاب کهف را سیصد سال به خواب ببرد، همو نیز قادر است امام زمان(عج) را عمر طولانی بدهد و تا فراهم شدن زمینه ظهورش او را زنده نگه دارد.
چراغ
چراغ را برای روشنایی و گرما جلوی بچه میگذاریم، اما بچه از روی جهالت و نادانی به آن سنگ میزند، چراغ را از جلوی بچه بر میداریم تا به آن سنگ نزند. این که چراغ را از جلوی بچه بر میداریم، دلیل ترس و ضعف ما نیست و از قدرت بچه نمیترسیم، بلکه از خطا و اشتباه او میترسیم. البته اگر تعدادی لامپ و چراغ داشته باشیم ممکن است تا وقتی چراغ و لامپ داریم از جلوی بچه برنداریم و یا لامپ جدید وصل نماییم ولی وقتی یک چراغ و لامپ باقی مانده، باید این یکی باقی بماند.
امامان بزرگوار ما همانند چراغهای هدایتی هستند که خداوند در مسیر انسانها نصب نمود که در اثر اشتباه و خطای گذشتگان، یازده تن از آنها به شهادت رسیدند. غیبت و غایب شدن امام زمان(عج) برای جلوگیری از این اشتباه است و تا این احتمال و اشتباه باشد، غیبت همچنان باقی است و از ظهور هم خبری نیست که نیست.
منتظر واقعی
فرض کنید یک خانواده میخواهند به مهمانی بروند، پدر زودتر از همه لباس و کفش خود را پوشیده و آماده میشود و ماشین را روشن میکند و سر کوچه منتظر آمدن بچههایش میباشد. اما در خانه یکی از بچهها دنبال کفشش میگردد، یکی دنبال جوراب است، در اینجا پدر آماده، منتظر آمدن بچههایی است که هنوز آماده نشدهاند. امام زمان(عج) منتظر ماست، نه این که ما منتظر امام زمان(عج) باشیم، چون، همیشه آدم آماده منتظر آدم ناآماده است.
. برگرفته از تمثيلات آيتالله حائری شيرازی و استاد قرائتی زيدعزّهما با تصرف.
محمد یوسفیان ـ دوماهنامه امان شماره 24
نقطه عطف بشریت
دوشنبه 98/05/14
آیتالله جوادی آملی
جریان مهدی منتظر(عج) گذشته از این که در تمام مکاتب آسمانی مطرح است، در اسلام به نحو کمال و تمام طرح شده است. همان طور که اسلام، قرآنش را به عنوان « نور» و «تبیان» معرفی کرد؛ ذخیره عالم را هم به صورت بیّن و شفاف روشن کرد. نام مبارک آن حضرت، دودمان پر برکت آن حضرت، مآثر و آثار آن حضرت، سیره و سنّت و سریرت آن حضرت را مشخّص کرد، تا کسی اصل وجود آن حضرت را انکار نکند و یا مهدی شخصی را به مهدی نوعی تبدیل نکند، و راه را برای داعیه داران بیگانه باز نکند.
کاری که وجود مبارک ولی عصر(عج) میکنند، به اصطلاح رایج، نقطه عطف تاریخ بشریت است. گاهی حادثهای اتفاق میافتد، نظیر انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل ـ رضواناللهعلیه ـ میگویند: این نقطه عطف است. گرچه نقطه عطف است، امّا در گوشهای از زمین و در زاویهای از زمان. گاهی هم جریان تاریخ، انبیای گذشته مطرح بودند، رهبران بزرگ گذشته مطرح بودند. آنها هم نقطه عطف تاریخ بودند، امّا هم در گوشهای از زمین، هم در زاویهای از زمان. آن نقطه عطف جهان بشریت که کلّ عالم عوض بشود، با ظهور وجود مبارک ولی عصر(عج) است.
● نقطه عطف بودن امام زمان(عج) در اندیشه علوی
این اصطلاح «نقطه عطف» از بیانات نورانی، امیرالمؤمنین علیه السلام است. وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام، ظهور امام زمان(عج) را نقطه عطف دانست و فرمود: وقتی آن حضرت ظهور کرد، یعطف الهوی علی الهدی اذ عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرّأی علی القرآن اذ عطفوا القرآن علی الرّأی، فیریکم کیف عدل السّیرة و یحیی میت الکتاب و السّنة . فرمود: دیگران هم نقطه عطف داشتند، امّا هدایت را بر هوس عطف کردهاند و همیشه معطوف تابع معطوفعلیه است. و رأی خود را اصل قرار دادند و کلام الهی را بر رأی خود عطف کردند. آنها هم نقطه عطف داشتند، امّا دین را بر رأی خود و هدایت را بر هوا و هوس خویش عطف کردند.
وقتی بشر جامعه را پر از ظلم میبیند که دیگران عدل را بر ظلم عطف کردهاند، علم را بر جهل عطف کردهاند، عقل را بر جهالت عطف کردهاند، حیا را بر انهتاک عطف کردهاند؛ این میشود نقطه عطف منفی. ولی وقتی ولی عصر(عج) ظهور کرد، نقطه عطف مثبت دارد. یعنی تمام کج راهه را منعطف میکند به راه مستقیم، تمام اندیشههای باطل را منعطف میکند به شهود حق، تمام انگیزههای باطل را منعطف میکند به عزم الهی.
آنها که نقطه عطف داشتند؛ ظلم و جور را اصل قرار دادند، و عدل را بر ظلم عطف کردند، و گفتند: این ظلم، عدل مجسّم است. آنها که روی اندیشه خام بشری حرکت میکردند؛ وحی الهی را، شهود الهی را بر اندیشه خام و کاذب خود عطف کردهاند و آن را به عنوان دین به مردم ارائه دادهاند که «یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ» . این گروه سالیان متمادی نقطه عطف داشتند، و جهان را پر از ظلم و جور کردند؛ اما وجود مبارک ولی عصر(عج) که ظهور کرد، نقطه عطف مثبت دارد.
● امام زمان(عج) نقطه عطف بشریت در بعد اندیشه و انگیزه
برای این که نقطه عطف آن حضرت مثبت باشد، و راه اثباتی این عطف معیّن باشد، دو بیان در سخنان امیر بیان، امام علی علیه السلام آمده است. فرمود: بشر یک بخش اندیشه دارد و یک بخش انگیزه. با بخش اندیشه میفهمد و با بخش انگیزه تصمیم میگیرد. این دو بال، جزم علمی و عزم عملی امور جامعه بشری را رهبری میکند. حضرت ولی عصر(عج) هم در بخش اندیشه و هم در بخش انگیزه نقطه عطف دارد.
در بخش گرایش ها و گریزها، در بخش جذب و دفعها، در بخش شهوت و غضبها؛ همه اینها را زیر مجموعه عقلی عملی میبرد، اوّلاً؛ عقل عملی را به رهبری وحی تکمیل و تتمیم می کند، ثانیاً؛ آن گاه هر گونه کج راههای را بر راه مستقیم منعطف می کند، ثالثاً؛ این میشود نقطه عطف مثبت.
بسیاری از شیاطین انس و جن در برابر انبیا و در برابر اولیا صف آرایی میکنند. «جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ» ، و در اثر صف آرایی میتوانند دنیا را پر از ظلم و جور کنند؛ انسانی که ذخیره عالم است، آنچنان نقطه عطف ایجاد میکند که هم مسیر اندیشه، هم مسیر انگیزه را عوض میکند. فرمود: وجود مبارک مهدی ما که جلوه کرد، «یعطف الهوی علی الهدی، و یعطف الرّأی علی القرآن». آن گاه «فیریکم کیف عدل السّیرة». سپس به شما نشان میدهد که عدالت یعنی چه، چگونه قانون عادلانه وضع میشود، و چگونه اجرای عادلانه را مجریان عادل به عهده میگیرند و قاضیان عادل شاهد نظارتند.
این قرآنی که در اثر تفسیر به رأی، مطالبش در ذهنها مرده است، این سنّتی که در اثر تفسیر به رأی، مطالبش در دلها مرده است؛ اینها را زنده میکند. پس وجود مبارک ولی عصر(عج) نقطه عطف مثبت تاریخ جهان بشریت است که به امید آن روز باید به سر ببریم.
. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
. سوره بقره / ۷۹.
. سوره انعام / ۱۱۲.
خاصیتی از سوره یس نقل از امامزمان❗️
دوشنبه 98/05/14
?شخصی از بندگان خدا در شهر یزد #گرفتاری سختی داشت خدمت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه #مشرف می شود ولی آن بزرگوار را نمی شناسد؛
❤️ #امام_زمان به او فرمودند
? #سوره #یس را بخوان چون به کلمه مبین که در شش مورد آمده رسیدی حاجت خود را نیت کن و پس از قرائت سوره نیز #حاجت خود را درخواست کن تا خداوند دعای تو را #مستجاب نماید!
♻️او گفت چون در سوره یس نگاه کردم دیدم کلمه مبین در هفت مورد ذکر شده تعجب کردم!!
☀️اما با تامل دقت کردم فهمیدم در شش مورد بدون الف و لام است (مبین) و در یک مورد همراه با آن می باشد (المبین) سپس گفت سوره را همان طوری که حضرت فرموده بود خواندم و خداوند نیز دعایم را مستجاب کرد.!
?صحیفه مهدیه؛ صفحه ۴۱۲ و ۴۱۳
◻️در محـــ علماء ــــضر