توصیه های اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جوانان

فرصت جوانی

جوانی فرصتی ناپایدار است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر غنیمت شمردن دوران جوانی، بسیار تأکید داشت و می فرمود: «اِغتَنِم خَمْسا قَبْلَ خَمْسٍ شَبابُک قَبْلَ هَرمِکَ؛ پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمر، جوانی را قبل از پیری . »

جوانی است، چون پیری آمد فراز                           زما آنچه شد و آن نیابیم باز     ( اسدی طوسی ) 

نعمت جوانی

بسیار گران بهاست و در قیامت نیز از این موهبت پرسیده می شود . رسول اللّه صلی الله علیه و آله در این مورد می فرماید : لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ یَوْمَ القیامَةِ حَتَّی یُسْأَلُ عَن شَبابِهِ فیما اَبْلاه ؛ هنگامی که انسان در روز قیامت حاضر می شود، از جوانی اش سؤال می شود که چگونه آن را سپری کرده است .

فرصت غنیمت است نباید ز دست داد                                   بودم جوان که گفت مرا پیر و استاد   ( سعدی )  

جوانی نعمتی زودگذر است و تباه ساختن آن، چیزی جز اندوه و پشیمانی را برای دوران پس از آن، بر جای نمی گذارد. از پیامبر رحمت نقل است: «تَرْکُ الْفُرَصِ عُصَصٌ؛ از دست دادن فرصت، اندوهبار است . » روزگار جوانی، فرصتی جبران ناپذیر است. از این رو، بی اهمیتی به گذشت ساعت ها و روزهای این دوره روا نیست، بلکه آراستن لحظه های بی نظیر آن با تلاش و فعالیت، آینده ای روشن و موفقت آمیز را به ارمغان خواهد آورد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود : اِنَّ للّه مَلِکٌ یَنزِلُ فی کُلِّ لَیْلَةٍ وَ یُنادی یا أَبْناءَ الْعِشرین! جدُّوا وَ اجْتَهدِوا ؛ پروردگار فرشته ای دارد که هر شب فرود می آید و بانگ می زند، ای بیست ساله ها! تلاش و جدیت کنید .

وز عوضش هست میسر غرض                                                    جمله که بینی همه دارد عوض 

عمر عزیز است، غنیمت شمار                                                      آنچه ندارد عوض ای هوشیار      (شیخ بهایی )

روزگار جوانی

در حقیقت نسیم رحمتی است که بهره گیری و قدردانی از آن، آثار ارزنده ای دارد. پس بر ماست که پیام رسول اللّه صلی الله علیه و آله را از یاد نبریم که فرمود : اِنّ لِرَبِّکُمْ فی أیامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ، اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها ؛ در ایام زندگی تان، نسیم های رحمتی می وزد، مراقب باشید، خود را در معرض آن قرار دهید .

اندرین ایام می آرد سبَق                                                          گفت پیغمبر که نفحت های حق

در رُبایید این چنین نَفْحات را                                                  گوش و هُش دارید این اوقات را

هر که را می خواست، جان بخشید و رفت                             نفحه آمد مر شما را دید و رفت

تا از این هم وانمانی خواجه تاش                                          نفحه دیگر رسید، آگاه باش         ( مولانا )

اساسا در جوانی دری به سوی صاحبان آنان گشوده می شود که چند صباحی بیش بر روی پاشنه نمی چرخد؛ چرا که از این درب، تنها جوان است که می تواند با سرعت و دقت وارد و خارج شود. بنابراین، باید در زمان خود با وارد شدن به این در، از ذخیره های موجود بهره گرفت. رسول گرامی روایت می کند : مَنْ فُتِحَ لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیرِ، فَلْیَنْتَهِزْهُ، فَإِنَّهُ لا یَدری مَتَی یُغْلَقُ عَنْه ؛ هر کس که برای او در خیر و نیکویی گشوده شد، آن را غنیمت شمارد؛ چرا که او نمی داند کی آن را بر او می بندند .

رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیشتر مردم را در استفاده از وقت های با ارزش عمر غافل می داند و روش درست بهره گیری از ساعت های زندگی، در نظر آن حضرت این چنین است :  ای مردم! حقا که راه های روشنی دارید، پس سوی راه های روشن خویش روی نهید و حقا که حد و حدودی دارید، پس سوی حد و حدود خویش روی نهید. بدانید که مؤمن بین دو حَذَر در عمل است؛ بین اجلی که گذشته است، نمی داند که خداوند در آن چه می کند و بین اجلی که باقی مانده است و نمی داند که خداوند در آن چه حکم می کند. پس باید بنده مؤمن، از نفس خویش برای خویش و از دنیای خویش برای آخرت خویش و در جوانی، قبل از پیری و در زندگانی، قبل از مرگ بهره گیرد .

آخر این دُرّ گرانمایه بهایی دارد                                                   گُهر وقت بدین خیرگی از دست مده   (پروین اعتصامی )

امیدواری

امید، مانند چراغ فروزانی است که خانه وجود آدمی را سرشار از نور و روشنایی می کند. در گنجینه گفتار معصومان، ناامیدی بزرگ ترین مصیبت و سرچشمه هلاکت شمرده شده است. وصی رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید: «لِلْخائِبِ الآیِس مَضَضُ الْهَلاکِ؛ برای ناامید، تلخی و درد و هلاکت است .

کوی نومیدی مرو، اُمیدهاست
سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست
مولانا

پیامبر اسلام، امید را رحمت الهی می داند و می فرماید: «امید و آرزو، رحمتی است برای پیروان من. اگر امید نمی بود، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی را نمی نشاند . » »

خداوند در کتاب گهربار آسمانی، با تأکید بر ناامید نشدن از رحمت الهی، انسان های امیدوار را این گونه می ستاید : فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحًا وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا. (کهف:  110) پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد، باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش شریک نسازد .

پروردگار مهربان، افراد امیدوار را پرنشاط و مشمول رحمت الهی می بیند، آنجا که در قرآن بیان می کند : «آنان که ایمان آورده و کسانی که هجرت و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است». (بقره: 2018) با الهام از آموزه های دینی درمی یابیم، دنیای جوان متدین، باامید زیباست و اراده پاک و پیشرفت او، مرهون ارج گذاری به این «عطیه الهی» در قلب تپنده او خواهد بود .

دانش جویی

علم گنجینه پربها، چراغ عقل و چشمه همیشه جوشان فضیلت و اساس هر نیکی است. علم و دانش، در اسلام جایگاهی بس والا دارد و قرآن، دانش جویی را امتیاز آدمی برمی شمارد و می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ». (زمر: 9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز برای دانشجو منزلتی بزرگ را مژده می دهد : مَنْ کانَ فی طَلَبِ العِلْمِ کانَتِ الجَنَّةُ فی طَلَبِه؛ هر کس که در جست وجوی دانش باشد، بهشت در جست وجوی او برمی آید .

جوانی، بهار دانش آموزی است و زمینه فراگیری در این دوران به قدری فراهم است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ کان بِمَنْزَلَةِ الرَّسْمِ فی الحَجَرِ؛ فراگیری دانش در جوانی، به نقشی ماند که بر سنگ ترسیم شده باشد . »

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، در کلامی پربار هوشمندان و خردمندان امت خود را چنین توصیه می کند :

اَرْبَعةٌ تَلزِمُ کُلَّ ذی حِجی و عَقْلٍ مِنْ اُمَّتِی: اِسْتِماعُ العِلمِ وَ حِفظِهِ و نَشْرِهِ و العَمَلِ به ؛ چهار چیز است که هر باهوش و خردمندی از امت من، باید به آن پای بند باشد: شنیدن، حفظ کردن، انتشار و عمل به دانش .

حضرت علی علیه السلام نیز در رهمنودی گران بار به جوانان می فرماید :

اَولَی الاشیاء اَن یَتَعَلِّمُهَا الاحادیث، اَلاَشیاءَ التّی اِذا صارُوا رِجالاً احتاجُوا اِلیها ؛ بهترین مطالبی که شایسته است جوانان یاد بگیرند، چیزهایی است که در بزرگ سالی مورد نیازشان باشد و بتواند در زندگی اجتماعی، از آموخته های دوران جوانی خود استفاده کند .

ز دانش زنده مانی جاودانی
ز نادانی نیابی زندگانی
بود پیدا بر اهل علم اسرار
ولی پوشیده گشت از چشم اغیار
ناصر خسرو

کار و تلاش

جوانی با کار و فعالیت مفهومی دیگر می یابد. در پرتو تلاش، روحیه خودباوری در جوان افزایش می یابد و آنان را برای پذیرش مسئولیت های بزرگ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آماده می سازد. پیامبر اسلام همگان را به کار متناسب با روحیه خویش فرامی خواند و می فرماید : اِعْمَلوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ ؛ همه شما کار کنید، ولی متوجه باشید که هر کس برای کاری آفریده شده است و آن را به سهولت انجام می دهد .

همچنان که سهل شد ما را حَضَر
سهل شد هم قوم دیگر را سَفَر
آن چنان که عاشقی بر سروری
عاشق است آن خواجه بر آهنگری
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل آن را در دلش انداختند
مولانا

رسول اللّه صلی الله علیه و آله همواره نگاه تحسین برانگیزی به جوانان پرتلاش داشت. در حکایتی آمده است :

روزی آن حضرت با یاران خود نشسته بود، جوان توانا و نیرومندی را دید که اول صبح به کار و کوشش مشغول شده است. کسانی که در محضر پیامبر بودند، سخن به کنایه گشودند و گفتند: این جوان اگر توان خود را در راه خدا به کار می انداخت، سزاوار ستایش بود! رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان فرمود: این سخن را نگویید. اگر این جوان برای معاش خود کار می کند که در زندگی محتاج دیگران نباشد و از مردم بی نیاز شود، با این عمل در راه خدا قدم برمی دارد ؛ همچنین، اگر کار می کند تا زندگی والدین ضعیف یا کودکان ناتوان را تأمین کند و از مردم بی نیازشان گرداند، باز هم به راه خدا می رود. ولی اگر کار می کند تا با درآمد خود بر تهی دستان مباهات کند و بر ثروت و دارایی خود بیفزاید، او به راه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است . »

از سوی دیگر جوانی که به کار و کوشش اشتیاق نشان نمی دهد و همواره به بیکاری روزها را می گذراند، نزد خدا جایگاهی ندارد؛ چرا که: «اِنّ اللّه َ یُبغِضُ الشّابَ الفارِغَ؛ خداوند جوان بیکار را دوست نمی دارد . »

حضرت موسی بن عمران، از خداوند پرسید: پروردگارا، کدام یک از بندگانت نزد تو بیشتر مورد بغض و خشم است؟ فرمود: آن که شب ها چون مرداری در بستر می خوابد و روزها را به بیهودگی و تنبلی می گذراند .

تن آسایی و تنبلی دور کن
بکوش و ز رنج تنت سور کن
که اندر جهان گنج بی رنج نیست
کسی را که کاهل بود گنج نیست
فردوسی

حضرت محمد صلی الله علیه و آله یکی از یاران خود را دید، پرسش هایی از وی کرد و او همه را پاسخ داد ؛ سپس پرسید: شغلت چیست؟ گفت: بیکارم! حضرت فرمود: «سَقَطَ مِن عَینی؛ از چشم من افتادی  . »

گفت پیغمبر که بر رزق ای فتی
در فرو بسته است و بر در قفل ها
جنبش و آمد شدِ ما و اکتساب
هست مفتاحی بر آن قفل و حجاب
بی کلید این در گشادن راه نیست
بی طلب نان سنت اللّه نیست
مولوی

انس با خدا

دل آدمی، حریم خداست و غیراز او زیبنده این جای گزینی نیست. امام صادق علیه السلام می فرماید : « اَلقَلْبُ حَرمُ اللّه ِ فَلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَیرَ اللّه ِ؛ دل آدمی حریم خداست، غیر خدا را در حریم اللّه جای مده . »

پس رواق خانه دل را باید با یاد محبوب آراست. آنچه بیش از هر چیز برای جوان واجب است، جهت دادن درست به فطرت هاست. اگر دل جوان به وحدانیت پروردگار ایمان آورد، نور الهی بر خانه دل او می تابد و آن را درخشان و آسمانی می سازد. بی گمان برای خلوت و انس با خدا، جوانی بهترین لحظه هاست :

جوانا ره طاعت امروز گیر
که فردا جوانی نیاید ز پیر
فراغ دلت هست و نیروی تن
چو میدان فراخ است گویی بزن
سعدی

اوج بندگی و طاعت، در دوستی با خداست .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آرزو و دعای داوود چنین حکایت می کند :

خداوندا! من از تو، دوستی تو را و دوستی کسی که تو را دوست دارد و کاری که مرا به دوستی تو می رساند، می خواهم .

خداوندا! دوستی خودت را برای من، از وجودم، خانواده ام و از نعمت هایی چون آب خنک محبوب تر قرار ده .

درِ دوستی اگر گشوده شود، محبت دو سویه شکل می گیرد و چه زیبا منادی رحمت و مودت، در کلامی از خالق مهربان، در این باره می فرماید : چون بنده ای دیدار مرا دوست بدارد، دیدارش را دوست می دارم. اگر در خلوت یادم کند، در خلوت یادش می کنم. چون در میان گروهی یادم کند، در میان گروهی بهتر یادش می کنم. چون یک وجب نزدیک تر شود، یک ذراع به او نزدیک می شوم و چون یک ذراع به من نزدیک شود، یک باع (به اندازه دو بازوی انسان) به او نزدیک می شوم .

نشانه دوستی و محبت، یاد محبوب است، به گونه ای که همواره و در همه حال، نام و ذکر او در وجود آدمی نقش می بندد: «عَلاقَةُ حُبِّ اللّه ِ تَعالی حُبُّ ذِکْرِ اللّه ؛ نشانه دوستی خدای متعال، دوستی ذکر و یاد خداست » .

حضرت محمد صلی الله علیه و آله مردمان را بر مناجات و خلوت با خدا فرا می خواند. خود بدان مأنوس بود و دیگران را نیز همواره به این خلوت عطرآگین رهنمون می ساخت :

گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
مولوی

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است : اِذا اَحَبَّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَحدِثَ رَبَّهُ فَلْیَقْرَءِ القُرآنَ ؛ چون کسی از شما دوست بدارد که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند .

جوانی که روزهایش را با ذکر نام خدا می گذراند و لذت مناجات و سخن با خدا را بر لذت های زودگذر ترجیح می دهد، افزون بر تأثیر روحانی، از پاداش بسیاری نیز بهره مند خواهد شد. پیامبر مهربانی می فرماید :  ما مِن شابٍّ یَدَعُ لِلّه الدُّنیا وَ لَهْوَها و اَهرَمَ شَبابَهُ فِی طاعَةِ اللّه ِ اِلاّ اَعْطاهُ اللّه اَجْرَ اِثْنَیْنِ و سَبعینَ صِدِّیقا ؛ جوانی که به خاطر خدا از دنیا و سرگرمی های آن رو بگرداند و جوانی خویش را در طاعت پروردگار به پیری رساند، خداوند به او پاداش هفتاد و دو صدیق عطا فرماید .

همچنین، در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم : سَبْعَة یُظَلِّلُهُمُ اللّه ُ فی ظِلِّه یومٌ لاظِلَّ اِلاّظِلُّهُ… شابٌّ نَشَأَ فی عِبادَةِ اللّهِ . خداوند در رستاخیز هفت نفر را در زیر سایه خود قرار خواهد داد… جوانی که جوانی اش را در عبادت خدا بگذراند .

گناه گریزی

سعادت جوان، در گرو گریز از گناه و حفظ حریم پاک جوانی است. سلامت دوران جوانی بیش از هر چیز، با پرهیز از زشتی های گناهان فراهم می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با زشت خواندن گناه، به تمثیل آن پرداخته و فرموده است : عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمِی من الطَّعامِ مخافَةَ الدّاءِ کَیْفَ لا یَحتمی مَنَ الذُّنُوب مَخافَةَ النّار . در شگفتم از کسی که از بیم درد، از غذا پرهیز می کند؛ پس چگونه است که از ترس آتش، از گناهان نمی پرهیزد .

ترک گناه و مبارزه با نفس، جوان را فرشته خو می سازد؛ چنان که رسول اللّه صلی الله علیه و آله در کلامی راهگشا فرمود که خداوند خطاب به جوان گریزان از شهوت های نفس می فرماید : یَقُولُ اللّه ُ: اَیُّها الشّابُّ التّارِکُ شَهْوَتَهُ فِیَّ المُبْتَذِل شَبابَهُ! اَنْتَ عِنْدی کَبَعضِ ملائِکتی . ای جوانی که شهوت های خود را در راه من ترک گفته ای؛ آن شهوت هایی که جوانی را به ابتذال می کشاند، بدان که تو در پیشگاه من، همانند بعضی از فرشتگانم هستی .

حساب رسی و دقت در رفتار، آدمی را در کنترل نفس و دوری از گناه، یاری می دهد . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید : حاسِبُوا اَنفُسَکُم قَبْلَ اَن تُحاسَبُوا وَزِنوها قَبْل أنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرضِ الأَکْبَرِ . پیش از آنکه به حساب شما برسند، خود به حساب خویش برسید و قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید و خود را برای بزرگ ترین امتحان آماده سازید .

زان روز بترس کاندرو پیدا
آید همه کارهای پنهانی
زان روز که هول او بریزاند
نور از مه و زآفتاب رخشانی
ناصر خسرو

آدمی همواره در محضر خداست و از سوی دیگر، اعمال او بر پیامبر و ائمه علیهم السلام عرضه می شود. پیامبر در هشداری به اباذر، فرمود :

یا اباذر! لا تَنْظُرْ اِلَی صِغَرِ الخَطیئَةِ ولکِنْ اُنْظُرْ اِلَی مَن عَصَیْتَ .

ای اباذر، به کوچکی گناه نگاه مکن، بلکه به آن کسی بنگر که او را نافرمانی کرده ای .

مرد بیماری از مقابل پیامبر و اصحابش گذشت. بعضی از یاران، آن مرد را دیوانه خطاب کردند! رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ضمن اشاره به بیمار بودن آن رهگذر، چنین فرمود: «دیوانه آن مرد و زنی است که جوانی خویش را در غیر فرمان برداری خدا، هدر داده باشد . »

آن حضرت با زشت شمردن گناه، همواره جوانان را از نافرمانی خدا بازمی داشت و می فرمود:

مَنْ صَبَر عن مَعصیةِ اللّه ِ فَهُوَ کالمُجاهِدِ فی سَبیل اللّه .

کسی که در برابر معصیت صبر کند، مانند مجاهد در راه خداست .

ایشان در کلامی دیگر می فرماید :

هر کس کار زشت یا موقعیتی که به آن تمایل دارد، برای او پیش بیاید و از ترس خدا از آن دوری گزیند، خداوند آتش را بر او حرام می گرداند و او را از ترس بزرگ ایمن می دارد و به وعده ای که کتاب خدا به او داده، عمل خواهد کرد؛ آنجا که فرموده است: «و لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانٍ؛ کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو بهشت دارد . »

ترک شهوت ها و لذت ها سخاست
هر که در شهوت فرو شد، برنخاست
این سخا شاخی است از سرو بهشت
وایِ او کز کف چنین شاخی بِهشت
عروة الوثقی است این ترک هوا
برکشد این شاخ جان را بر سما
مولوی

توبه، راهی به نور

افسار گناه، آدمی را به خواری و زنگار آن، دل را به تباهی می کشاند و رهایی از این تسلیم، در گرو بازگشتی مطمئن به سوی جاده نور و سلامت است. روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به یاران خود فرمود: آیا شما را از درد و درمان تان آگاه نکنم؟ گفتند: چرا یا رسول اللّه ! ایشان فرمود : دردتان گناه است و درمان تان استغفار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله طلب آمرزش از خدا را، وسیله رهایی از آسیب های نافرمانی و رنج های گناه می داند و جلای دل را در گرو استغفار برمی شمارد و می فرماید :

اِنَّ لِلقُلوبِ صَدْأٌ کَمَصْدَأ النُّحُاسِ فاجْلُوها بالِأِستغفار .

دل ها نیز مانند مس زنگ می گیرد، پس آن را با استغفار جلا دهید .

باید به سرعت از مسیر خلاف حق بازگشت و سر به آستان رحمت او سایید، در عین حال خداوند نیز همگان را این گونه به سوی خویش فرا می خواند :

أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ. (حدید:  16)

آیا وقت آن نرسیده است که مؤمنان دل هایشان به یاد خدا خاشع گردد .

که به هر روزی که می آید زمان                                                      تو که می گویی که فردا، این بدان

وین کَننده پیر و مضطر می شود                                                        آن درختِ بَد جوان تر می شود

 زود باش و روزگار خود مبر                                                               او جوان تر می شود تو پیرتر

جز سیه رویی فعلِ زشت نیذ                                                               سال بیگه گشت و وقت کشت نی   

مولوی

هرچند توبه برای همه پسندیده است، تأکید آن به جوانان بیش از دیگران است. از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل است: «اَلتَّوبةُ حَسَنٌ ولکِنَّ فی الشَّبابِ اَحْسَنُ؛ توبه نیکوست، ولی در جوانی نیکوتر است » .

رسول خدا صلی الله علیه و آله از علاقه شدید خود به جوان پشیمان از گناه یاد می کند و می فرماید :

 « ما فِی الدُّنیا شَیْ ءٌ اَحَبُ اِلَی اللّه ِ عَزَّوجَلَّ مِنْ شابٍّ تائبٍ؛ هیچ چیز در دنیا نزد پروردگار، دوست داشتنی تر از جوان توبه کار نیست »

پروردگار توبه پذیر، آدمیان را به ترک گناه و دوری از نافرمانی از خود، فراخوانده است . 

در این میان جوانان، مخاطبان اصلی این پیغام الهی اند :

یَابْنَ آدَمَ! اِجْتَنِبْ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تکُنْ مِنْ أوْرَعِ النّاسِ .

ای پسر آدم! از آنچه بر تو حرام کرده ام، دوری کن، تا از پارساترین مردم باشی .

خنجر گناه، چشم دل را کور می کند و این کوردلی، به ناپاکی جسم و روح می انجامد؛ همان گونه که پیامبر فرمود: «اِذا خَبَثَ الْقَلبُ خَبَثَ الْجَسَدُ؛ هرگاه دل آدمی ناپاک شد، جسم نیز ناپاک می شود . »

جوانی از انصار، با عبداللّه بن عباس آمد و شد صمیمانه داشت. ابن عباس به دلیل تکریم بسیار این جوان، مورد گلایه شخصی قرار گرفت. آن فرد از جوان بدگویی کرد که او شب ها به قبرستان می رود و نبش قبر می کند !

ابن عباس شبی را در تعقیب جوان، راهی قبرستان شد و از دور او را نظاره می کرد. تا آنکه دید جوان وارد قبری که حفر کرده بود، شد و به ضجه و ناله پرداخت. آن جوان با خدای خود نجوا می کرد و با صدای بلند از حوادث پس از مرگ، همچون تنهایی در قبر، رسوایی قیامت و عذاب دوزخ می گفت و به شدت می گریست. جوان پس از این سخنان، از قبر خارج شد و بی درنگ ابن عباس به سوی او رفت و وی را در آغوش کشید و گفت: چه قبر کن خوبی هستی! گناهان خود را به خوبی نبش کردی و در پیشگاه خدا بدان اعتراف نمودی. امام سجاد علیه السلام آن گاه که سر به سجده می گذارد، چگونگی مناجات با خدا را به بندگان تائب می آموزد :

عُبَیْدُکَ بِفِنَائِکَ، مِسْکینُکَ بِفِنائکَ، فَقیرُکَ بِفِنائِکَ سائِلُکَ بِفِنائِکَ.

بنده تو در آستانه توست، تهی دست تو در آستانه توست، گدای تو در آستانه توست، خواهنده از تو، در آستانه توست .

این امام بزرگوار در سخنی دیگر می فرماید :

ای که می پذیری، درماندگانی را که در تاریکی دعا می کنند! ای زداینده سختی و بیماری و گزند، مهمانان تو همگی گرد خانه تو خوابیده اند و تو نمی خوابی! ای یکتای بی مانند، تو را می خوانم چنان که فرموده ای! الها و سرورا، تو را اطاعت کردم بنابر دستورها و برای توست که حجت خود را ظاهر سازی؛ مگر اینکه بر ما رحم کنی و عفو نمایی. پس فرمود: الها و سرورا! نیکی ها تو را خشنود می سازد و گناهان، ضرری به تو نمی زند. پس مرا ببخش و از من درگذر، از آن چیزهایی که به تو ضرر نزده است .

مجله طوبی مرداد 1385، شماره 8

 

امواج جمکران

 

بر درون سینه ام موجی تلاطم می کند

موج سرگردان خود را جانب قم می کند

می رود بر روی امواجی به سوی جمکران

ساحلی دیدم که هر امواج را گم می کند

پا نهادم در گلستانی، درون شوره زار

با قیام و سبحه دیدم آن چه مردم می کند

میهمانانش بدیدم صف کشیده تا کران

مائده از آسمان در نان گندم می کند

روبه روی بارگاهش قد کشیدم با وقار

بی زبان دیدم که آن وادی، تکلم می کند

نی در آن جا مرقدی دیدم نه صاحبخانه ای

ناگهان دیدم که مولایی تبسم می کند

محو رخسارش شدم چون عاشقی دیوانه وار

دیدم او دعوت، مرا در خانه خم می کند

جرعه ای از جام شمانش مرا مدهوش کرد

یک نظر دیدم که بر حالم ترحم می کند

دیدم آن جا هر یکی را مست از کروبیان

با حضور آب در خاکش تیمم می کند

آن چه رنجیده بدیده جزو اسرار است و بس

باک نیست هر کس که می گوید توهم می کند

 

بیعت با امام موعود(عج)

روز نهم ربیع الاول، سال روز شروع امامت منجی عالم بشریت، موعود انبیاء، پایان بخش طومار حاکمیت طاغوت و برقرار کننده حکومت عدل الهی در سرتاسر زمین است. از این رو مناسب است که در این زمینه، چند کلمه ای با هم به گفتگو بنشینیم.

1- خداوند برای انسان، هدفی متعالی و بلند مرتبه در نظر گرفته است. رسیدن به این هدف والا که همان مقام قرب الهی است فقط در مسیر عبودیت و بندگی خدا ممکن پذیر می باشد: «یا ایتها النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ* ارْجِعِی إِلیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً* فَادْخُلیِ فیِ عِبَادِی* وَ ادْخُلیِ جَنَّتیِ».1

2- انسان برای رسیدن به این مقام بلند و هدف برتر، نیازمند راهنمایی و راهبری حجت های الهی است. از این رو، خداوند، پیشوایان آسمانی را برای دستگیری مردم در این مسیر فرستاد؛ تا هم هدف را به آنان یادآور شوند و هم راه را در قالب شریعت و دین برای آنان معرفی و تبیین کنند. پیامبران؛ هدف را برای مردم بیان کردند: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت ؛ ما در هر امتی، رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید».2

آنان وظیفه داشتند علاوه بر معرفی راه و هدف، آن را برای مردم، به روشنی تبیین و تفسیر کنند: «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون؛ همان گونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمی دانستید، به شما یاد دهد ».3 و به آنان بگویند که سرانجامِ خوش و نیک فقط در سایه اطاعت از خدا و رسول، امکان دارد: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلیماً».4

3- آخرین پیام آور آسمانی، حضرت محمد(ص) از طرف خداوند، مبعوث به رسالت شد: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیْ ء عَلیما»5 و خداوند با او قرآن را نازل کرد تا راهنمای همه مردم جهان باشد: « تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلیَ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»6 و آن را معجزه جاوید او قرار داد «لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینْ ِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید».7

4- از تعابیر قرآنی استفاده می شود عهد امامت، غیر از مقام نبوت و بالاتر از آن بوده و به برخی از انبیاء عنایت شده است: «وَ إِذِ ابْتَلیَ اِبْرَاهیمَ رَبُّهُ بِکلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنیّ ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتیِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین ؛ (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم» ابراهیم(ع) عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».8

5- مقام نبوت و رسالت، مقام ابلاغ وحی و معرفی راه سعادت است. انبیا و رسولان الهی فقط وظیفه داشتند تا مسیر بندگی را در قالب دین، برای مردم تبیین کنند؛ خواه مردم آن را بپذیرند و به کار ببندند، و یا رد کنند و به مخالفت بپردازند: «قُلْ أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبین؛ بگو: «خدا را اطاعت کنید و از پیامبرش فرمان برید و اگر سرپیچی نمایید، پیامبر، مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد؛ و بر پیامبر، چیزی جز رساندن آشکار (پیام الهی) نیست».

اما مقام امامت، مقام رهبری و راهبری و اجرای دین در زندگی مردم است؛ و این، زمانی امکان دارد که مردم، امامت و رهبری امام را بخواهند و با پذیرش حاکمیت و سرپرستی او، راه را برای برقراری امامت حجت آسمانی هموار کنند.

بنابراین، مردم در بعثت انبیاء و ارسال رسولان و ابلاغ وحی، نقشی ندارند، یعنی شرط آمدن پیامبر و بیان پیام الهی، خواست و پذیرش مردم نیست؛ ولی برای تحقق رهبری حجت خدا و امامت در جامعه که بخشی از وظایف امام است مردم، نقش تعیین کننده دارند؛ یعنی اگر مردم نخواهند، امام نمی تواند در جامعه نقش حکومتی خود را ایفا کند.

6- همراهی و یاری امام و پذیرش مردمی، به دو شرط اساسی وابسته است:

الف) شناخت امام هم به صورت معرفت شخص امام و هم معرفت نسبت به شخصیت و مقام و منزلت او در جهان هستی و نزد خدا؛

ب) بیعت با امام و زمینه سازی برای حضور ایشان یعنی تعهد به این که او را یاری کنند، اوامرش را انجام دهند و برای هرگونه فداکاری در راه امام و اوامر او آماده باشند.

نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام به روشنی نقش مردم را در برقراری رهبری جامعه توسط امام، نشان می دهد. عده زیادی از مردم مدینه، با آگاهی از دین اسلام، به آن گرویدند. سپس گروهی از آنان در مراسم حج شرکت کرده و در «عقبه منی» با پیامبر بیعت کرده و مراتب یاری خود را از پیامبر و فداکاری در راه او اعلام کردند. پس از آنکه آمادگی شهر مدینه را برای حضور پیامبر، به ایشان، خبر دادند، مردم مدینه با شنیدن خبر هجرت ایشان، خود را برای استقبال از آن بزرگوار آماده نمودند.

با رحلت پیامبر و کوتاهی مردم، رهبری حکومت از امام علی(ع) گرفته شد و ایشان، 25 سال خانه نشین شدند. امام حسن(ع) نیز مجبور به صلح با معاویه شد و امام حسین(ع) در کربلا همراه یاران باوفایش به شهادت رسید. سایر امامان بزرگوارb نیز تحت شدیدترین فشارهای حکومت ظالم و فاسد بنی امیه و بنی عباس قرار گرفتند تا در نهایت، غیبت آخرین حجت الهی اتفاق افتاد و امام مهدی(عج) از دیده ها پنهان شد.

اکنون که با جایگاه مردم در برقراری حکومت آشنا شدیم، مناسب است با دقت بیشتری به فرازهایی از دعای «عهد»10 توجه کنیم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا؛ خداوندا! من در صبح امروز و تا زمانی که زنده ام، عهد و پیمان خود را با امام خویش تجدید می کنم، و بیعت او را به گردن می گیرم و هیچ گاه آن را از نظر دور نمی دارم و از یاد نمی برم».

این بیعت لوازمی دارد که با انجام آنها، بیعت، معنا و مفهوم پیدا می کند:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه؛ خداوندا! مرا از یاوران و مدافعین او و کسانی که سعی در انجام مقاصد او دارند و نیز از پشتیبان های وی و کسانی که در انجام اراده حضرتش سبقت گرفته اند و آنان که در رکابش شهید می شوند قرار ده».

با دقت در این فراز، با لوازم بیعت واقعی آشنا می شویم: یاری امام در تحقق اهدافش، دفاع از او و حریم و حرمتش، سرعت داشتن در برآوردن خواسته هایش، سبقت گرفتن از دیگران در امتثال خواسته اش، آمادگی هرگونه فداکاری تا مقام جانفشانی و نثار خون در برابرش.

روز نهم ربیع الاول که سال روز امامت حضرت مهدی(عج) است، این نوید را دارد که آخرین حجت الهی و مصلح عالم بشریت، به مقام امامت رسیده است؛ و اگر ما آماده پذیرش و یاری امام باشیم، پرچم عدل الهی ایشان به اهتزاز در خواهد آمد و با ظهور آن بزرگوار، حکومت در اختیار صاحبش قرار گرفته و دوران سبز زندگی انسانی برای عموم انسانها تحقق می یابد.

*. استاد و پژوهشگر مباحث مهدویت.

1. سوره فجر/27-30.

2. سوره نحل/36.

3. سوره بقره/151.

4. سوره فتح/17.

5. سوره احزاب/40.

6. سوره فرقان/1.

7. سوره فصلت/42.

8. سوره بقره/124.

9. سوره نور/54.

10. در مفاتیح الجنان از امام صادق(ع) نقل شده است که هر کس آن را چهل صبح بخواند از یاران قائم(عج) خواهد بود.

 

زن بی گناه

بشار مکاری می گوید : در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود :

ـ بشار! بنشین با ما خرما بخور .

 عرض کردم :

 ـ فدایت شوم! در راه که می آمدم منظره ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی توانم از ناراحتی چیزی بخورم

فرمود : ـ در راه چه مشاهده کردی؟ ـ من از راه می آمدم که دیدم که یکی از ماءمورین، زنی را می زند و او را به سوی زندان می برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید !

 ـ مگر آن زن چه کرده بود؟

ـ مردم می گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت : لعن الله ظالمیک یا فاطمة (1)

امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد .

فرمود : 

ـ بشار! برخیز برویم مسجد سهله برای نجات آن زن دعا کنیم.کسی را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. بشار گوید :وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود :

 

ـ حرکت کن برویم!

 او را آزاد کردند !  از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد : او را آزاد کردند.

 امام پرسید :

چگونه آزاد شد؟

ـ مرد: نمی دانم ولی هنگامی که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، پیش سلطان آوردند. وی از زن پرسید : چه کردی که تو را ماءمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد .

حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولی او قبول نکرد، حاکم گفت :  ما را حلال کن، این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولی آزاد شد .

حضرت فرمود : آن دویست درهم را نگرفت؟

عرض کردم : نه، به خدا قسم! امام صادق علیه السلام فرمود :

 بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. سلام مرا نیز به وی برسانید .

وقتی که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم، با خوشحالی پرسید :

امام به من سلام رساند؟

 گفتم : بلی!

زن از شادی افتاد و غش کرد. به هوش آمد دوباره گفت : آیا امام به من سلام رساند؟

ـ بلي!

 

 

و سه مرتبه این سؤ ال و جواب تکرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت .

پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می گریستند برایش دعا کردند (2)

ــــــــــــــــــــ

پی نوشت

1ـ خدا ستمكاران تو را لعنت كند اى فاطمه

 2 ـ بحار، ج 100، ص 441  

منبع : داستانهاى بحارالانوار، محمود ناصرى

 

خواستگاري اجباري

انتخاب همسر حق انسان است. نباید به شخصی که هیچ علاقه ای به وجود ندارد به اجبار دیگران جواب مثبت داد .

این که می گویند علاقه بعد از ازدواج ایجاد می شود همیشه صحیح نیست. این جمله زمانی صحیح است که اقدام بر ازدواج براساس ملاک ها و معیارهای اصلی ازدواج شکل گرفته باشد؛ یعنی، اگر طرفین براساس ملاک های مذهب و دینداری، تناسب های فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی و سنی، و. .. تصمیم به ازدواج گرفته باشند اگرچه در مراحل اولیه چه بسا نگرانی و ابهامی باشد اما در ادامه زندگی رضایت بخشی خواهند داشت .

اما اگر ازدواج بر اساس تحمیل و اجبار دیگران باشد و ملاک های یاد شده در طرف مقابل وجود نداشته باشد نه تنها علاقه ای بعد از ازدواج شکل نمی گیرد بلکه دچار آسیب های ازدواج تحمیلی خواهند شد .

امروزه یکی از معضلات اجتماعی، ازدواج های اجباری و ناخواسته است که حق مشروع و گزینش همسر را از دختران سلب می نماید. این آسیب کم و بیش در مناطق گوناگون جهان وجود دارد. این پدیده شوم منحصر به کشورهای جهان سوم نیست و در کشورهای پیشرفته و صنعتی هم گزارش شده

 است. مقصود از «ازدواج اجباری » پیوند زناشویی رسمی است که در آن رضایت و اراده زوجین یا یکی از آنان نادیده انگاشته شود و برای برقراری این پیوند، از انواع فشارهای روانی اطرافیان استفاده گردد. ازدواجی که باید بر پایه عشق، اخلاق، محبت و درک متقابل شکل گیرد تا بتواند جوانه های خوش بختی را به همراه آورد، اکراه و اجبار در همسرگزینی این پیوند مقدّس را به صورت یک کابوس وحشتناک در می آورد و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را با آسیب های جدّی مواجه می سازد . آسیب و عوارض منفی این گونه ازدواج ها بر سلامت جسمی و روحی پسر و دختر تأثیر منفی بر جای می گذارد .

از دست دادن امید به زندگی، فقدان تصویری موفقیت آمیز برای زندگی خود و فرزندان یکی دیگر از اختلالات عاطفی و روانی ازدواج های تحمیلی به شمار می رود. مجموعه این فشارهای روانی ایجاد هرگونه ابتکار، طراوت و نشاط را در محیط خانه از بین می برد و افسردگی، پرخاشگری و دل سردی از زندگی را به همراه می آورد. آسیب دیگر مربوط به روابط خانوادگی است که در نتیجه آن می توان به سست شدن بنیان خانواده، طلاق، فرار از خانه، سوء ظن، فقدان تفاهم بین زوجین، و. .. اشاره نمود .

از طرف دیگر باید توجه داشت باشیم که بحث های قضا و قدر را نباید با تفکرات مردم عوام آلوده کنیم و چنین گمان کنیم که ما از خود هیچ اختیاری نداریم و حق تصمیم گیری نداریم. در دین اسلام تأکید زیادی به تفکر، تعقل و تدبیر شده است. مصلحت آن است که با توجه به اختیاری که خداوند در وجود ما قرار داده و براساس تفکر و مشورت با صاحبان تجربه، طرف مقابل را گزینش کنیم و 

قضا و قدر هم در همین راستاست. نه آن که بدون تکیه بر اختیار توانایی انتخاب گری منتظر باشیم هر چه پیش آید بر ما تحمیل شود .

بنابراین اگر تحقیق کافی انجام شد و طی جلسات خواستگاری و گفتگوهای متعارف بین دختر و پسر معلوم شد فرد مورد نظر دارای شایستگی های ایمانی و اخلاقی و نیز تناسب های مختلف لازم در ازدواج، می باشد می توان به وی پاسخ مثبت داد و علاقه و محبتی که در زندگی مشترک لازم است پس از ازدواح حاصل می شود ولی اگر در تحقیق و گفتگوهای جلسات خواستگاری هیچ نقطه مثبتی یافت نشد یا تناسب و توافقی که شرط مهم موفقیت در ازدواج است مشاهده نشد نمی توان گفت پس از ازدواج علاقه ایجاد می شود و باید به این تقاضا پاسخ منفی داد و این از لوازم اختیار و آزادی در انتخاب است .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع : پرسشها و پاسخهای دانشجویی؛ دفتر: 47 (خواستگاری)، ص: 28

 

 

 
مداحی های محرم