هفت دستور العمل عاشورایی برای تبلیغ حجاب

آیه الکرسی پیام آسمانی توحید

آیه الکرسی، پیام آسمانی توحید 1378 محمد تقی فلسفی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

قرآن کریم، معجزه جاوید پیغمبر خاتم(ص)، محل تجلی خدای سبحان (1) و عهدنامه الهی بر خلق است. (2) آیات این کتاب آسمانی،دستورالعمل زندگی و انوار هدایت و خزاین تمام ناشدنی است. (3) همانگونه که همه انبیای الهی رشته های ارتباطی بین خلق و خالق بوده، هدف واحدی را تعقیب می کردند و تفریق و اختلافی بین آنان نبود: (لا نفرق بین احد من رسله) (4) ولی به مصداق آیه شریفه(تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض) (5) بعضی بر بعض دیگر از امتیازبیشتری برخوردار بودند. همانگونه نیز سور و آیات قرآن شریف،که رشته های ارتباطی بین خلق و خالق است از نظر امتیازمتفاوت اند و برتری ادبی و محتوایی و علمی بعضی از آیات بربعضی دیگر امری مسلم و محسوس است. سرسلسله غرر آیات قرآن،آیه الکرسی است، که سید آیات قرآن و سید سوره بقره وباعظمت ترین آیه در قرآن شمرده شده است. (6)

مضامین عالی آیه الکرسی

شرافت و عظمت آیه الکرسی به جهت بلندای معرفتی و رفعت مضمونی آن است که از چند جهت قابل دقت و بررسی است:

1 - بیش از شانزده مرتبه نام مقدس خداوند متعال، به صورت اسم ظاهر یا ضمیر، در آن آمده، ابتدای آیه لفظ جلاله «الله » وانتهای آن صفت «عظیم » است.

2 - هر یک از سوره های قرآن دارای محور خاصی است که اساس بحث درآن سوره را تشکیل می دهد، هر کدام از آیات قرآن نیز محور مشخصی دارند. محور این آیه شریفه، توحید است و توحید در راس اصول اعتقادی و سرلوحه دعوت انبیا و اصلی است که همه اصول اعتقادی به آن بازگشت می کند.

3 - «قیمومیت » مطلقه خدای سبحان، که همه اسمای حسنی، به جزاسمای ذات به آن باز می گردد، در این آیه بیان شده است. (7)

4 - این آیه مشتمل بر کلمه طیبه «لا اله الا هو» است، کلمه ای که اساس اعتقاد هر مسلمان است. این کلمه سی مرتبه در قرآن باهمین ترکیب و دو مرتبه با ترکیب «لا اله الا الله » آمده است (8)

و در عظمت آن همین بس که پیامبر اکرم(ص) فرمود:

ما قلت ولا قال احد قبلی قط کلمه افضل من لااله الا الله(ص) (9) نه من و نه هیچ کس پیش از من کلمه ای برتر از «لا اله الاالله » نگفته ایم.

5 - روایات فراوانی در فضیلت و عظمت این آیه در کتب و تفاسیر روایی فریقین، حکایت از برجستگی و رفعت شان این آیه در قرآن دارد. (10)

نامگذاری و تعداد آیه الکرسی

این آیه، نخست از سوی پیامبر(ص) نامگذاری شد. آیه الکرسی، یعنی آیه ای که در او واژه «کرسی » است. آیه دیگری نیز در قرآن مشتمل بر این واژه هست، (11) ولی بین معنای کرسی در این دو آیه تفاوت جوهری وجود دارد.

بدون تردید آیه 255 سوره بقره که با لفظ جلاله «الله » شروع وبا صفت شریف «العظیم » ختم می شود، آیه الکرسی است. ولی دراین که دو آیه بعد نیز جزو آیه الکرسی باشد، اختلاف است.

قرینه داخلی آیه و بعضی روایات دلالت دارند که آیه الکرسی یک آیه است و خواندن دو آیه بعد از آن تنها در برخی ادعیه ونمازها، مانند نماز لیله الدفن لازم است. طریحی در مجمع البحرین می گوید:

و آیه الکرسی معروفه و هی الی قوله (و هو العلی العظیم). (12)

بعضی از مفسران معاصر نیز بر یک آیه بودن آن تصریح کرده اند. (13)

آشنایی با کتاب «آیه الکرسی »

صرف نظر از شرح و تفسیر آیه کریمه آیه الکرسی در تفاسیر شیعه وسنی، مفسران زیادی نیز به صورت مستقل به تفسیر این آیه پرداخته اند. مرحوم تهرانی در «الذریعه » چهارده کتاب تفسیرآیه الکرسی فهرست کرده است (14) و در کتابنامه بزرگ قرآن کریم بیش از هفتاد تفسیر خطی و چاپی به زبان های مختلف در تفسیرآیه الکرسی فهرست شده است. (15)

واعظ شهیر و خطیب نامی، مرحوم حجه الاسلام والمسلمین، محمدتقی فلسفی(ره) نیز در کتاب «آیه الکرسی »، پیام آسمانی توحید، که یکی از آثار سلسله «گفتار فلسفی » است، به خوبی به شرح وتفسیر این آیه شریفه پرداخته است.

این اثر ویژگی هایی دارد که در زیر به برخی از آن اشاره می شود:

1) برای تنوع و تکمیل بحث، افزون بر استفاده شایسته از آیات وروایات اهل بیت(علیهم السلام) از آخرین نظریات علمی دانشمندان غرب و همچنین از منابع خارجی استفاده شده است.

2) در تفسیر آیه از روش تفسیر قرآن به قرآن و قرآن به سنت بهره گرفته شده است.

3) در موارد زیادی تفاوت های تفکر مادی و الهی و برتری های تفکرالهی بیان شده است.

4) بیش از همه، جوانان را مخاطب قرار می دهد که هر تئوری علمی را به راحتی مسلم نپندارند.

5) در پایان هر بخش، فشرده و نتیجه بحث های قبلی آورده شده است.

6) پیوند بین بندهای آیه بیان شده که از این راه می توان به هدف آیه الکرسی، که در صفحات چهارصد و بیست و نه و سیصدونود به آن اشاره شده، پی برد.

این کتاب، بارها تجدید چاپ شده، و بسیار مناسب بود که در چاپ جدید آن نمایه ها فنی تر و منابع و روایات را نیز به آن می افزودند و غلطهای چاپی و ویرایشی آن را کم و مآخذ آن رااصلاح می کردند.

گزیده ای از کتاب

مرحوم فلسفی، پس از معرفی کوتاه «آیه الکرسی » و نقل روایاتی در فضیلت آن، هدف اساسی و مقصد اصلی آیه را یکتاپرستی و آزادی انسان از شرک و بندگی باطل می داند و با استفاده از شواهدتاریخی و روایی، به بحث در باره آزادی و همچنین کسانی که ازمسیر یکتاپرستی منحرف شده اند می پردازد، آنگاه در توضیح کلمه طیبه (لا اله الا هو) عظمت کلمه توحید و شعار آزادی را از منظرروایات بیان داشته و می گوید:

این شعار مقدس حاوی دو قسمت است: قسمت اول: نفی همه معبودها وآزادی از قید تمام بندگی ها است. قسمت دوم: اعتراف به الهیت برحق خدای یگانه و پذیرش عبودیت و بندگی ذات اقدس او (16) .

البته در این که آیا کلمه طیبه «لااله الاهو» مرکب از دو جمله و دو قضیه سلبی و اثباتی است، که یکی نفی آلهه دروغین و دیگری اثبات خدا است، یا این که یک جمله با یک پیام است، که نفی غیرخدا، از آلهه خیالی و موهوم را می رساند، نه نفی غیر خدا واثبات وجود خدای سبحان را؟ بین مفسران اختلاف است; برخی چون زمخشری آن را دو قضیه می دانند که غیر خدا را نفی و خدا رااثبات می کند. (17)

مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تفسیر گران سنگ المیزان می نویسد:

لفظ «الا» حرف استثنا نیست بلکه وصف به معنای غیر است، یعنی لا اله غیرالله بموجود. پس سیاق کلمه طیبه «لا اله الا هو» نفی غیرخدا است، نه نفی غیر و اثبات وجود خدا… زیرا قرآن شریف اصل وجود خدا را بدیهی می داند و عنایت آن به صفات خدا چون وحدت، فاطریت، علم، قدرت و… است. (18)

آیه الله جوادی آملی (مدظله) نیز می فرماید:

«الا» حرف استثنا نیست بلکه به معنای غیر است و «لا اله الاالله » یک قضیه است، یعنی غیر از خدایی که مقبول و مسلم نزدفطرت است، خدایی نیست. نفی، دلیل می خواهد، ولی اثبات، فطری انسان ها است. صحنه جان در باره اثبات توحید و نفی شرک بیگانه نیست، تا لازم باشد، شرک را نفی و توحید را اثبات کنیم، بلکه «مفطور بر توحید» است و این جمله، فطرت را هدایت می کند که آنچه مفطور تو بود، به جز او کس دیگری نیست. (19)

بخش بعدی کتاب، بحث در باره صفت حیات و معنای آن از دید الهی و مادی است. نویسنده حیات را از حقایق ناشناخته طبیعت می شمردو می گوید:

چون بشر از درک حیات عاجز است و نمی تواند به حیات خداوند بزرگ پی ببرد لذا سخن را به قوانین حیات از جهات دینی و علمی اختصاص می دهیم.

حیات در اجرام کیهانی و کره خاکی و پیچیدگی پیدایش حیات در آن و پوچی تصادف و. .. از جمله مباحث مطرح شده در این بخش است.

مرحوم فلسفی سپس می گوید:

آیه الکرسی با کلمه «حی » تمام معبودهای بی جان و جماد را ازکرسی الهیت به زیر می آورد و بشر زنده و عاقل را از پرستش آن خدایان ساختگی آزاد می سازد. (20)

در بخش سوم برای صفت «قیوم » با استناد به کتب لغت، سه معنارا ذکر می کند:

1 - قیوم کسی است که به هر موجودی، هر آنچه که مایه قوام وبقای او است، عنایت کرده است، موجودات زنده دارای صفات وشرایطی هستند که می توانند به آسانی خود را با محیط زندگی خویش هماهنگ سازند.

2 - «قیوم » به معنای چیزی که آغاز و ابتدایی ندارد و ازلی است.

3 - «قیوم » کسی است که قائم به خویش است و احتیاجی به غیرخود ندارد و با این حال، همه موجودات عالم و تمام جهان هستی به ذات مقدس او قائم و پابرجا است.

جهان هستی نه تنها در اصل وجود به خداوند محتاج بوده بلکه قیام جهان و نظام کیهان وابسته به ذات مقدس او است و فیض باری تعالی علی الدوام و لحظه به لحظه به تمام جهان هستی می رسد.

مردان الهی در لحظات سخت و حساس از نام مقدس «حی قیوم »استمداد می کردند. صفت «قیوم » به این معنا روشنگر «امربین الامرین » در مساله جبر و اختیار است. بشر دارای آزادی واختیار نسبی است نه جبر مطلق و نه تفویض مطلق.

آیه الکرسی به مردم می فهماند خداوندی لایق عبودیت است که قیوم وازلی است، حیاتش عین ذات و قائم به او است، خداوندی که همه موجودات زنده را به لوازم زندگی و حیات مجهز کرده است و جهان هستی از فیض مستمر او پابرجا است. (21)

در بخش چهارم، به این سؤال پاسخ می دهد که چرا پروردگار عالم از بین تمام صفات سلبیه «غنودن و خواب » را از خود نفی کرده است.

سپس بحث طولانی و مفیدی را در باره خواب و وابستگی حیات موجودات به آن; خواب گیاهان و پرندگان و خزندگان، بیان کرده ومی گوید:

چون حیات خدای سبحان از سنخ حیات موجودات دیگر نیست، ذات مقدسش از خواب، چرت و دیگر نقایص حیات امکانی منزه و مبرااست. آنگاه با استفاده از آیات و روایات می گوید:

خواب در شب و تلاش معاش در روز، دارای اولویت و بر وفق جعل تکوینی و مطابق طبع خلقت است.

بحث بعدی این بخش، در باره منشا خواب از دید حکمای گذشته ودانشمندان امروزی است، که نظریه های متفاوتی دارند. بعضی منشاآن را کاهش جریان خون در مغز می دانند و برخی دیگر می گویند:

خواب معلول سمومی است که در اثر فعل و انفعال های شیمیایی وسوخت و ساز در بدن پدید می آید. بعضی دیگر تئوری مرکزی خواب درمغز را مطرح می کنند که اساس آن بر پایه وجود نقطه ویژه ای دردستگاه اعصاب مرکزی است. و بالاخره آخرین و بهترین نظریه که مورد قبول دانشمندان قرار گرفته، نظریه منع تحریک مراکز عالی مغز است، خواب همان منع و بازداشت گسترده ای است که سراسرمراکز عالی مغز را فرا می گیرد و آن را از تحریکات سیستم فعال کننده بر کنار می دارد. نویسنده در پایان این بخش به بحث درجات خواب و مقررات اسلامی در باره غشوه و خواب می پردازد. (22)

در بخش پنجم به فراز دیگری از آیه توجه می شود. جمله «له مافی السموات و ما فی الارض » خاطرنشان می کند که بندگی و پرستش در آیین اسلام، فقط شایسته خداوند جهان آفرین است. خداوندی که مالک واقعی همه کس و همه چیز است. در آیه الکرسی از مقام فرمانروایی و تدبیر حکیمانه الهی با صفت «قیوم » یاد شده،ولی در بیشتر آیات، از «حکومت » و «قیومیت » خداوند با کلمه «ملک » تعبیر شده است. ملک «جهان هستی » و ملک «عالم وجود» به ذات لایزال الهی اختصاص دارد. اعتقاد به مالکیت پروردگار از اعتقادات اساسی ای است که مکتب الهی را از مکتب مادی جدا می کند و در تفکر آدمی در شناخت انسان و جهان اثربزرگی دارد. اعتقاد به مالکیت خدا زیربنای انسان سازی و ازپایه های اساسی تعلیم و تربیت است و انسان را دارای ایمان ومسوولیت و روحیه خودداری از گناه می کند.

خدایی که مالک جهان هستی است به بشر اجازه داده از سایرموجودات به قدر رضای مالک استفاده کند. خداوند تسخیر موجودات آسمان و زمین را به انسان نوید داده و فرموده: (و سخر لکم مافی السموات و ما فی الارض) اسلام انسان را به مطالعه و تدبر درکتاب آفرینش تشویق کرده و آن را از عبادات بزرگ اسلامی شمرده است. مطالعه در مخلوق، با توجه به خالق، حق شناسی اخلاقی وانسانی از جهان آفرین است. طرز تفکر کسانی که مادی می اندیشندبا گروه الهی قابل مقایسه نیست.

دنیا در نظر انسان با ایمان و انسان مادی که آنرا سرگردان وبی هدف می شمارند. از مباحث دیگر این بخش است. (23)

مرحوم فلسفی در بخش ششم، به تناسب آیه، بحث مهم شفاعت راآورده و می فرماید: امر شفاعت نیز، که عبارت از ایجاد رابطه ویژه ای بین مخلوق و خالق است، در اختیار خداوند و منوط به اجازه او است. به موجب آیات و روایات، مساله شفاعت در عامل قیامت امری مسلم و مورد اتفاق امت اسلام است، علمای عامه نیزبه خود اجازه انکار شفاعت را نمی دهند بلکه برخی از آنان آیات و روایات شفاعت را در ردیف متشابهات قرار می دهند و بعضی شفاعت را به دعا تاویل می کنند. و بعضی حقیقت شفاعت را دعای مستجاب شفیع دانسته اند.

اشتباه «محمد عبده » در باره شفاعت و جواب آن، توجه به چگونگی تاثیر توبه در تطهیر تائب و چگونگی تاثیر شفیع برگناهکار و پرستش های ناروا و شرک در عبادت، نامه «محمدبن عبدالوهاب » به شیخ الرکب المغربی و شرح عقاید خود در آن،بررسی سخنان «محمدبن عبدالوهاب »، تفاوت عبادت غیرخدا باخواندن غیرخدا و این که آقای «محمدبن عبدالوهاب » به اشتباه،عبادت را به دعوت معنا کرده و در تفسیر آیه از مسیر منحرف شده و… از دیگر مباحث این بخش است. (24)

بخش هفتم کتاب در باب علم الهی است. در این بخش این موضوع بررسی می شود که:

شفاعت، نوعی رابطه بین مخلوق و خالق است و انتخاب شفیع و اذن شفاعت تنها شایسته خداوندی است که عالم به تمام موجودات زمینی و آسمانی است و از همه ویژگی های وجودی شفیعان و «مشفوع لهم »آگاه است. اعتقاد به علم الهی از ارکان تربیت اسلامی و ضامن اجرای انجام عبادات صحیح و اعمال صالح است.

علم نامحدود الهی و آیات اول سوره حدید و وجود ضمیر پنهان درآدمی که اگر از آن مراقبت نشود، آشکار شده و آدمی را به کارهای ناروا وادار می کند و من طبیعی و من اجتماعی انسان تربیت شده و اثر این دو و احاطه علمی خداوند بر منطقه نیمه روشن ضمیر پنهان و نیز ضمیر آشکار و بیان این دو در دو کلمه «سر» و «اخفی » در قرآن و… از مطالب این بخش است.

نویسنده در آخر این بخش می فرماید:

ایمان به خدا و اعتقاد به احاطه علمی پروردگار، مردم راوظیفه شناس بار می آورد. این سرمایه معنوی و ایمانی، بهترین ضامن حسن اجرای تمام برنامه های اسلامی در امور عبادی و اخلاقی وعملی مسلمین است. (25)

در بخش هشتم، از دو موضوع سخن به میان آمده است: الف) ارتباطجمله (ولا یحیطون بشی ء من علمه) با اذن شفاعت و علم الهی; ب)احاطه جامع و کامل خداوند و محدودیت علم بشر به تمام حقایق جهان هستی در حدود اراده و شیت خداوند. هر چه بر معلومات بشرافزوده می شود، از جهتی اطلاعاتش وسیع تر می شود از جهات دیگرمجهولاتش فزونی می یابد.

علم غیب پیامبران خدا و ائمه طاهرین(علیهم السلام) مشیت باری تعالی است. این علم و آگاهی به چگونگی مشیت و اذن خداوند برمی گردد، زیرا اذن خدا دو گونه است: عمومی و اختصاصی، اذن عمومی در نظام تکوین که همان قوانین و سنن تخلف ناپذیری است که به قضای حکیمانه پروردگار در جهان آفرینش مقرر شده و همه افراد از ویژگی های خود برخوردارند و به اجازه باری تعالی مسیرخود را طی می کنند. اذن اختصاصی، اجازه و رخصتی است که خداوندحکیم به موجود معینی که شایستگی آن را داشته باشد، عطامی فرماید و در سایر افراد نوع، وجود ندارد، مانند اذنی که درساختن پرنده و درمان بیماران و زنده کردن مردگان به حضرت مسیح(ع) داد. مشیت الهی، به اعتبار متعلق آن نیز دو قسم است:

مشیت عمومی و مشیت خصوصی و فردی. علم غیب پیامبر(ص) و گزارش غیبی او در مورد شهادت علی(ع) و مرگ ابوذر و شهادت عمار یاسرو همچنین خبر غیبی علی(ع) در باره هلاکو خان مغول در پنج قرن بعد، (26) آخرین مباحث این بخش است.

در بخش نهم برای کلمه «کرسی » در روایات و کتب تفسیری سه معنا ذکر شده است:

1- علم 2 - جرم بزرگ کیهانی که حاوی زمین و سایر اجرام سماوی باشد3- سلطه و قدرت معنای اول و سوم به جمله های قبل آیه مربوط است.

موضوعات دیگری که در این بخش آورده شده است، عبارتند از:

جهان ناشناخته و فضاهای نامکشوف، عظمت کرسی و عرش در روایات،معنای این که خداوند جهان را در روز آفرید و اگر اراده می فرمودمی توانست آن را در یک لحظه خلق کند; جواب از مقاله ای ماتریالیستی در باره قدیم بودن دنیا که در آن گفته شده: علمای دینی، بشر را مخلوق روز ششم خلقت، یک روز قبل از خستگی خدا!

می دانند; ناشناخته و مجهول بودن مساله خلقت انسان و کیفیت آغاز خلقت بشر از نظر دینی و علمی; معنای سوم کرسی و ارتباط آن با جملات سابق آیه با آیاتی که در باره سلطنت مطلقه و حکومت بی چون و چرای خدا رسیده و جامع آن ها دو آیه (ان الله یحکم مایرید)،(ان الله یفعل ما یرید) (27) می دانیم که پایان هر سوره درقرآن، با صدر آن به گونه ای ارتباط دارد و به عنوان «رد العجزالی الصدر» محتوای پایان سوره، گاه حتی الفاظ، با آغاز آن یکی است. چنانکه پایان هر آیه نیز با صدر و ساقه آن ارتباطتنگاتنگ دارد.

مرحوم فلسفی در بخش پایانی کتاب، بدون اشاره به این قاعده علوم قرآنی با توجه دادن به یکی از معانی «قیوم » می فرماید:

این ذات اقدس الهی است که قائم به خویشتن است و کمترین احتیاجی به غیر ندارد، از غنودن و خواب و استراحت و هر نقیصه امکانی و عوارض مادی منزه و مبرا است، جمله (ولا یووده حفظهما)نظیر جمله (لا تاخذه سنه ولا نوم) است، خستگی و ناتوانی ازعوارض قدرت های مادی است که خداوند از آن منزه است; زیراناتوانی و خستگی و فرسودگی و سستی از عوارض موجودات مادی است و در حریم کبریایی راه ندارد.

اولیای گرامی اسلام توصیه کرده اند که نوافل و مستحبات را باخستگی و بی میلی بر خود تحمیل نکنید.

در پایان این بخش در باره ارتباط جملات آیه با یکدیگر و معنای عزیز و عظیم سخن گفته و آورده است:

بعضی از اسمای پروردگار ناظر به صفات ذات و برخی ناظر به صفات فعل است، بین اسمای خدا دو اسم «علی » و «عظیم » عالی ترین اسمی است که پروردگار برای خود برگزیده است صفاتی که در آخرآیات آمده متناسب با محتوای آیه است و آیاتی که محتوای آن ابطال عقاید مشرکان و دعوت به یکتاپرستی و توحید است با صفت «علی »، «کبیر» و «عظیم » پایان یافته است و در آخر به هدف آیه الکرسی که در بخش اول نیز به آن پرداخته بود، اشاره می کند. (28)

پی نوشت ها:

1. «فتجلی لهم سبحانه فی کتابه….» (نهج البلاغه، خطبه 147).

2. «القران عهد الله الی خلقه…» (کافی، ج 2، ص 609).

3. «آیات القرآن خزائن…» (همان).

4. بقره (2): 285.

5. بقره (2):253.

6. تفسیر روح المعانی، ج 3، ص 10; درالمنثور، ج 2، ص 5;مجمع البیان، ج 1، صص 360-361.

7. المیزان، ج 2، ص 337.

8. صافات (37) 35; محمد(ص) (47)19.

9. توحید صدوق، ص 18.

10. درالمنثور، ج 2، ص 5، و سایر تفاسیر روایی، ذیل آیه.

11. ص (38): 34.

12. مجمع البحرین، ج 4، ص 32 «کرس ».

13. تفسیر تسنیم، آیه الله جوادی آملی، ذیل آیه، غیرمطبوع.

14. الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4، صص 329-331.

15. کتابنامه بزرگ قرآن کریم، ج 5، صص 1774-1790 و ج 8، ص 3483.

16. آیه الکرسی، پیام آسمانی توحید، ص 23.

17. «تقریر الوحدانیه بنفی غیره و اثباته » کشاف، ج 1، ص 210.

18. المیزان، ج 1، ص 395.

19. تفسیر تسنیم، آیه الله جوادی آملی، ذیل آیه الکرسی،غیرمطبوع.

20. آیه الکرسی، پیام آسمانی توحید، صص 37-96.

21. همان، صص 97-131.

22. همان، صص 133-175.

23. همان، صص 177-226.

24. همان، صص 277-266.

25. همان، صص 267-304.

26. همان، صص 305-333.

27. همان، صص 337-366.

28. همان، صص 367-392.

حوزه و نوسازی فرهنگی

فعالیت حوزه در فرآیند توسعه بیشتر جنبه فرهنگی دارد. هدف ازاین فرهنگ تحقق کامل همه امکان هایی است که در ضمیر بشر نهفته است. بررسی فعالیت های روحانیان در بستر تاریخ نمایان گر آن است که فرهنگ سازی از دست آوردهای مهم حوزه ها بوده است. ظهور وبروز چنین فرهنگی به چند مولفه وابسته است که به برخی از آن هااشاره می کنیم:1) تاثیر و رسوخ در باورها و اعتقادات مردم و یکدلی و یکرنگی با آنان; این تاثیر در صورتی که پایدار باشد زمینه ساز بسیاری از فعالیت ها خواهد شد. برای پایداری تاثیر لازم است:

الف) فرهنگ عرضه شده دارای غنای لازم باشد.

ب) ارتباط دوسویه بین سخن گو و مخاطب بر قرار شود.

ج) از کلی گویی و عبارت پردازی های غیر هنرمندانه پرهیز شود.

«آقا نجفی » از حوزویانی است که با زبانی مردمی توانسته است آثار بجا و به یادماندنی «سیاحت شرق » و «سیاحت غرب » راتالیف و در ذهن و زبان مردم رسوخ کند.

2) تعیین فضای مطلوب فرهنگی،

یافتن «آنچه باید کرد» از ضروریات هر نوع کوششی به حساب می آید. تحقق این امر در پرتو مواجه فکری حاصل می شود، و هر چه تلاش ها جدی تر باشد نتیجه نیز کامل تر خواهد بود.

3) دست یابی به زبانی در خور;

زبانی کارآمد که به دور از موعظه و نصیحت مستقیم باشد داشتن زبان تبلیغ مناسب از مؤثرترین و پایدارترین اسباب اثرگذاری به شمار می آید. «قرآن مجید» و «نهج البلاغه » سر مشق های جاودان چنین زبانی هستند. با این که هدف قرآن هدایت و ارشاد تمام مردمان است، اما این هدایت هرگز به صورت موعظه و پند واندرزهای خشک و رسمی نیست. تمثیل ها و استعاره ها و مجازهای هنرمندانه در سراسر قرآن به چشم می خورد.

داستان «ذوالقرنین » از نمونه های این زبان ارشادی است. ایجازدر روایت چنین داستانی در سرحد کمال است، به گونه ای که دست یافتن به چنین ایجازی - در زمان حاضر - در نقل داستان، آسان نیست.

ایجازی که به قول «اهل بلاغت » اخلال در معنا ایجاد نکند.

داستان حضرت یوسف(ع) با توجه به ظرافت و حساسیت هایی که دارداز نمونه های بسیار بارز دیگر است. شرح بی پردگی هایی که در بطن داستان حضرت یوسف(ع) موجود است، آن چنان در پرده حجب و حیاعنوان شده است که خود می تواند دلیلی بر عصمت و طهارت یوسف(ع)باشد.

این گونه هنرمندی ها در زبان کتب دینی فراوان به چشم می خورد وبا گذر ایام، راز و رمز آن ها بهتر و بیشتر آشکار می شود.

به هر حال بیان دینی در برخی دوره ها و عصرهای پیشین شیوه مطلوب تری داشته است و کاملا پیشروتر از زمان خود بوده است.

اما امروزه نمی شود ادعا کرد که زبان و فرهنگ تبلیغ دینی مطلوب است. معجزات و رفتار و کردار پیامبران نیز در جهت عینیت بخشیدن به زبان دین مؤثر بوده است. زیرا به این وسیله هنجارهابه کردارهای عینی و ملموس تری تبدیل می شده است. امروزه نیز به تناسب محیط و به مقتضای زمان به چنین هنرمندی هایی سخت محتاجیم.

4) تاثیر در زندگی روزمره مردم

عوام، حجم وسیعی از پیروان هر دین و آیین و مسلکی را تشکیل می دهند. هر عقیده ای به هر مقداری که بتواند آگاهانه، روشنگرعوام باشد به انجام کاری بزرگ توفیق یافته است. اگر زبان وبیان و روش تبلیغ، مردمی باشد و با هنرمندی، سرشته شود درلایه های درونی و سرشت انسان ها اثر می گذارد. چنین الگوهایی که خود عین هنرند و یا لااقل هنر شناسند بسیار مورد نیاز زمان حاضر است. ما به دیندارانی نیازمندیم که زندگی شان عین هنرباشد. تا الگویی واقعی و راستین برای زمان خود و نسل های بعدباشند. در این صورت نه تنها عوام جذب این الگوها می شوند وبلکه خطر عوام زدگی نیز کاهش می یابد. از این دیدگاه «سعدی »می تواند از زمره دیندارانی باشد که در سده های قبل توانسته است در اجتماع زمان خود و آینده و بین گروه های مختلف به حق تاثیرگذار باشد. «شهید مطهری » نیز از جمله کسانی است که باتوجه به این رسالت خطیر در زمان حیات پربارشان در جهت محقق شدن چنین رسالتی تلاش و کوشش بسیار کرد، کوشش هایی که محققانه نیز بود. ایشان در باره شعر آسمانی حافظ، «تماشاگه راز» راتالیف کرد. «داستان راستان » را به رغم اعتراض های مختلف گردآوری و به دور از هر گونه تعصب به تحقیق و تالیف پرداخت.

از این رو شخصیت آن بزرگوار به وسیله دوست و دشمن مورد ستایش قرار گرفت. تا به حدی که به قول امام دشمنانش شخصیت ممتاز اورا برنتافتند و هنرش موجب شهادتش شد.

5) ارائه تحلیلی نو از حوادث و وقایع جاری زمان

تحلیل حوادث به شرطی که جذابیت های لازم را داشته باشد در فهم ودرک دیگران مؤثر باشد، در پذیرش عقاید مؤثر واقع می شود.

6) رعایت انصاف در داوری ها

شخصیت هر کسی در شرایط و موقعیت های سخت بهتر شناخته می شود. دراین موقعیت ها است که داوری ها و موضع گیری ها سرنوشت ساز خواهدبود.

از دلایل محبوبیت شخصیت «شهید مطهری » داوری های منصفانه ایشان است. وی به عنوان یک شخصیت فرهنگی در باره دوست و دشمن تعصبی نداشتند و حتی اگر کار فرهنگی ارزشمندی را از شرق شناسی می دیدند، از آن به نیکی یاد می کردند.

7) داشتن شناخت مناسب از مخاطب

8) شناسایی مقتضیات زمان

9) به وجود آوردن محیط مساعد فرهنگی

علاوه بر موارد بالا، پرهیز از سیاست زدگی و دوری از احساسات سطحی و زودگذر می تواند شرایطی ایجاد کند که موجبات رونق بازارامور فرهنگی شود و از طرف دیگر ارضا کننده و مشوق اندیشمندان باشد. نمونه ای از فقدان فضای فرهنگی، فعالیت های پرورشی مدارس است. این فعالیت ها عمدتا سمت و سویی تصنعی و کاذب دارد،مربیان پرورشی مدارس بعضا نه هنرمند و نه هنرشناس هستند گرچه افراد بسیاری نیز هنرمند و باارزش هستند - فعالیت هایی که توسط چنین مربیانی عرضه می شود هیچ گونه ریشه و عمقی ندارد وزمینه ساز بی هویتی می شود.اگر فعالیت های فرهنگی حوزوی نیز چنین شود، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه ضررهایی را نیز در پی دارد.

10) روشنگری هدف نهایی فعالیت های فرهنگی است. تمام دینداران به عنوان روشنگران، موظف اند، متحیران خاموش را به استدلال کنندگانی آگاه در آورند. این مهم در پرتو آزادی های معقول ومنطقی و هدف مند به دست خواهد آمد

تبلیغ و تحقیق

جایگاه ارجمند مبلغانمبلغان به شهادت تاریخ همواره در تمامی جوامع از اهمیت خاصی برخوردار بوده اند و حتی جوامع جاهلی و غیر متمدن برای خطیبان،شاعران، نویسندگان و هنرمندان خود ارزشی خاص قایل بوده اند چه آنان را زبان خود و بیان کننده آرمان ها، اندیشه ها و احساسات وفرهنگ خود می دانسته اند.

مبلغ کسی است که پیامی را به شایستگی به مقصد می رساند از این روی ارزش و جایگاه او را نمی توان از قداست، اهمیت و ارزش محتوای پیام و کار تبلیغی او جدا دانست.

فضیلت تبلیغ و جایگاه مبلغ در اسلام

در اسلام مبلغ کسی است که پیام قرآن و خداوند و محتوای گرانقدرو انسان ساز اسلام را به مردمان می رساند و آنان را از گمراهی،کژروی و ظلمت جهل می رهاند. چه ارزشی والاتر و بالاتر از رسانیدن پیام خداوند و گسترانیدن محتوای اسلام و قرآن و ایمان آفریدن وشک ها را زدودن و اسلام را به اعماق جان های مردمان بردن این همان مسوولیتی است که پیامبران خدا یکی پس از دیگری بر دوش گرفتند. (رسلا مبشرین و منذرین)و(الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله…) (1) .

واصطفی الله سبحانه من ولده انبیاء، اخذ علی الوحی میثاقهم،و علی تبلیغ الرساله امانتهم، لما بدل اکثر خلقه عهدالله الیهم… فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیتسادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا الیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول ویروهم آیات المقدره من سقف فوقهم مرفوع… . (2)

«ذات وارسته خداوندی از فرزندان آدم پیامبرانی را برگزید وبر پایه وحی از آنان پیمان گرفت و تبلیغ رسالت الهی را به عنوان امانت خویش - به آنان سپرد و این گزینش در حالی بود که بیشتر خلق، پیمان خدا را دگرگون ساخته بودند…. و چنین بودکه خداوند فرستادگانش را میان آنان برانگیخت و پیامبران خودرا پی در پی به سویشان گسیل داشت، تا میثاق فطرت توحیدی را ازآنان مطالبه کنند و نعمت های از یاد رفته خداوندی را یادشان آورند و با تبلیغ حقایق توحیدی احتجاج کنند و عقل های مدفون رابرانگیزانند و آیه های دقیق و سنجیده ای را در خداشناسی - ازسقفی که بر فراز سرشان برافراشته و…- برایشان بنمایش گذراند. پیامبران خدا از آدم تا خاتم(ص) مبلغ بودند و امامان معصوم(علیهم السلام) و عالمان وارسته و مومنان پاکدل و آگاه نسل از پی نسل تبلیغ را وظیفه خود می دانستند.

بی شک انجام چنین مسوولیتی دشواری ها، شرایط و ویژگی هایی داردکه بدون مراعات آن ها نمی توان به هدف تبلیغ دست یافت و گاه اجتناب و پرهیز از تبلیغ بسی سودمندتر است. چه گاه پدید آمدن بدعت هایی را در پی دارد و گاه جای استوار ساختن ایمان ها، دردل ها ایجاد شک و شبهه می کند.

آگاهی از محتوای پیام

یکی از شرایط تبلیغ آن است که مبلغ از محتوای پیامی که در پی رساندن آن است و ابعاد گوناگون آن به خوبی آگاه باشد. اصولاتبلیغ را سه عنصر سامان می دهد; پیام دهنده، پیام گیرنده وپیام. برخی ابزار تبلیغ را بر آن ها افزوده اند لیکن عناصر اصلی در تحقق تبلیغ همان ها است. افزون بر این دلایل زیر لزوم تحقیق در محتوای پیام را به منظور تاثیر و یا تاثیر بیشتر تبلیغ ضرورت می یابد.

نقض غرض

در خطبه اول نهج البلاغه به هدف تبلیغ پیامبران اشاره شده است وبر پایه آن مقصد پیامبران الهی در تبلیغ آن است که با ابلاغ پیام پروردگار عالم حجت را بر بندگان تمام کنند و گنجینه خردهای نهفته آنان را بیدار سازند و آیات و نشانه های قدرت ووجود خداوند متعال را برای مردمان به نمایش گذارند.

از مجموع آیات و روایات استفاده می شود که مبلغ در اسلام به چراغ پرنوری می ماند که پیام گیرندگان در پرتو آن می توانند راه راست را بیابند و حقیقت را با چشمان خویش ببینند و در سایه هشدارها و تنبه آفرینی های او از خواب فلت برخیزند و باوجدان های بیدار شده به پیمان الهی گردن نهند.

بی شک دستیابی به چنین اهدافی جز با شناخت دقیق محتوای پیام ممکن نیست.

دانش و بصیرت در تبلیغ

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

(قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی وسبحان الله و ما انا من المشرکین). (3)

«بگو این راه من است که با بینش و بصیرت به سوی خدا می خوانم.

من و هر که از من پیروی کند و پاک است خدای و من از مشرکان نیستم ».

فخر رازی در تفسیر این آیه شریفه می نویسد:

… و این آیه دلالت دارد که دعوت مردمان به دین خدا تنها درصورتی نیکو و جایز است که از سر بصیرت و هدایت و یقین به آن باشد. و در غیر این صورت دعوت به راه خدا جز غرور و فریب نیست.

پیامبر خدا(ص) فرمود: عالمان دینی امانت داران پیامبران، بربندگان خدایند از این روی که از محتوای پیامی که آنان را بدان می خوانند حفاظت می کنند. (4)

مفسر عالی قدر علامه طباطبائی- رحمه الله علیه - در تفسیر این آیه می نویسد: جمله «ادعوا الی الله علی بصیره » بیان است برای کلمه «سبیلی » و جمله «انا و من اتبعنی » توسعه وتعمیم است. بدین سان معنای آیه آن است که روش و شیوه من آن است که مردم را از سر بصیرت و معرفت به توحید فرا خوانم وپیروان من نیز همین شیوه را دارند و از این جهت همانند منند.

آن مفسر عظیم الشان در پایان تنبه می دهد; مقصود از پیروان آن حضرت که در این موضوع با ایشان مشترکند، همه مسلمانان وتابعان رسول خدا(ص) نیستند. بلکه تنها کسانی مشمول این آیه شریفه اند که افزون بر اخلاص از دانش و بصیرت و یقین برخوردارباشند وگرنه هر مومنی نمی تواند رسالت دعوت به دین و تبلیغ آن را بر دوش کشد. (5)

خداوند متعال در آیه دیگری می فرماید:

(ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین). (6)

«مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت بخوان و باآن به شیوه ای که نیکوتر است مجادله و گفت و گو کن. هماناپروردگار تو به آنان که به راه او هدایت شده اند. آگاه تراست ».

در این آیه شریفه خداوند به پیامبرش فرمان می دهد، سه روش رادر دعوت به راه خدا در نظر گیرد، حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن.

دعوت بر پایه حکمت

بر پایه این آیه شریفه پیامبر(ص) باید از طریق حکمت، موعظه نیکو و مجادله احسن مردم را به راه خدا فراخواند. بدین سان نخستین شیوه و راهبرد تبلیغ دین خدا حکمت است.

حکمت در لغت به معنای دانش، اتقان، باز داشتن، معرفت و…است.

راغب اصفهانی در این باره می نویسد:

الحکمه اصابه الحق بالعلم و العقل فالحکمه من الله تعالی معرفه الاشیاء و ایجادها علی غایه الاحکام.

و من الانسان معرفه الموجودات و فعل الخیرات و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل (و لقد آتینا لقمان الحکمه).

حکمت به معنای دست یافتن به حقیقت از راه دانش و خود است.

بدین سان حکمت خداوند متعال آن است که اشیاء را به گونه ای استوار و متقن بشناسد و بیافریند. و حکمت انسان آن است که به موجودات معرفت داشته و کارهای نیک و شایسته انجام دهد. و این همان است که خداوند به لقمان عنایت کرده و در وصف او فرمود (ولقد آتینا لقمان الحکمه).

از سخنان شیخ طوسی در تفسیر تبیان استفاده می شود که ایشان حکمت را به معنای منع و باز داشتن از فاسد می داند.

حکمت آن است که آدمی را از فساد باز دارد از این روی به تعقل مستقیم و معرفت، حکمت می گویند چه مانع فساد انسان می شود. (7)

به نظر می رسد حکمت در لغت به معنای اتقان، استواری و پختگی است و معانی مختلف دیگری که لغت شناسان تازی و گروهی ازمفسران آورده اند (8) از لوازم و توابع آن باشد، مانند به حق رسیدن، تشخیص، جلوگیری از فساد که از تایج حکمت است و نیز به تکالیف به طور مطلق (9) و تعالیم حضرت عیسی(ع) (10) از آن روی حکمت اطلاق شده است که احکام و اتقان را در پی دارد.

این واژه در قرآن بیست بار به کار رفته و می توان گفت که معنای اصلی آن در همه موارد همان باشد که آوردیم.

علامه طباطبایی در این باره می نویسد:

حکمت نوعی محکم کاری و اتقان یا نوعی از امر متقن و محکمی است که در آن سستی راه ندارد; حکمت قضایایی است که با واقع مطابق است از آن روی که در بر دارنده سعادت انسان است و استعمال آن در معلوماتی که صادق است و حق و کذب در آن ها راه ندارد غلبه یافته است ». (11)

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت درآیه شریفه، «قرآن » است، از این رو طبرسی در مجمع البیان برهمین اساس معنای حکمت را قرآن دانسته است. (12)

فیض کاشانی در این باره می نویسد:

(ادع الی سبیل ربک بالحکمه:) المقاله المحکمه الصحیحه الموضحه للحق المزیله للشبهه… فی الکافی و القمی عن الصادق یعنی بالقرآن ». (13)

«حکمت سخن درست، روشن گر حق و زداینده شبهه است… و در کافی و تفسیر قمی از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت «قرآن » است.

به هر حال حکمت در آیه شریفه چه مربوط به محتوای سخن باشد;یعنی مطالب و محتوای دعوت بر پایه برهان و دلایلی قطعی و منطقی مطرح شود و چه ناظر به شیوه دعوت و تبلیغ باشد یعنی در دعوت راه حکمت بپیماید و هر چیزی را به جای خود نهد و با توجه به اوضاع و احوال و مطابق با مقتضای حال (بلاغت) مطالب را عرضه کند. و چه به هر دو معنا باشد - که این احتمال مطابق ظاهر آیه است- و با معانی لغوی آن سازگارتر می باشد و نیز مطابق روایتی که از حضرت صادق(ع) در باره قرآن آورده است. به روشنی بر این نکته دلالت درد که مبلغ باید از محتوای تبلیغ خود به خوبی آگاه باشد. و اگر به معنای دوم باشد; یعنی مبلغ باید اوضاع و احوال مخاطبان خود را بشناسد و به هنگام تبلیغ با عایت حال آنان به تبلیغ بپردازد.

در این فرض نیز بدون تسلط کامل بر محتوای تبلیغ ، مبلغ نمی تواند حکیمانه تبلیغ را به فرجام رساند.

اصولا حکمت بهر معنا باشد مقابل جهل و نادانی است و ناآگاهی ویا کم آگاهی از موضوعات تبلیغ شده در تقابل کامل با حکمت وحکیمانه تبلیغ کردن است. این مطلب را از دو عنوان دیگر در آیه شریفه; یعنی «موعظه حسنه و جدال احسن » نیز می توان استفاده کرد. موعظه بر دو قسم است; موعظه حسنه و غیرحسنه و جدال نیزدو قسم است، جدال حسن و غیرحسن. جدال حسن نیز گاهی احسن است و گاهی غیراحسن. علامه طباطبایی پس از این تقسیم می نویسد:

آیه شریفه تنها موعظه حسنه و جدال احسن را به عنوان شیوه تبلیغ مجاز دانسته است، نه دیگر اقسام آن ها را. (14) بی شک موعظه حسنه و جدال احسن در صورتی است که مبلغ از چگونگی موضوع مورد نظر خود آگاه باشد، به همان سان که آگاهی از اوضاع و احوال مخاطب نیز ضروری است. (15)

صداقت در تبلیغ در گرو تحقیق است

بی شک از مهم ترین شرایط تبلیغ دین چه در نوشتار و چه در گفتارصداقت است. آیات، روایات و فتواهای فقیهان و سیره عالمان دینی بلکه سیره عقلا مملو از فضیلت و ارزش راستگویی است; علامه نوری در این باره در لولو و مرجان می نویسد: بدان که خصلت صدق و سیره راستگویی از افضل کمالات انسانی است. تمام عقلای هر ملت متفق برحسن آن و زشتی ترک آن هستند و حاجتی به ذکر فضایل و مدایح آن از کتاب و سنت نیست.

آنگاه آیات و روایات زیادی را در این باره آورده است:

در تبلیغ مسایل دینی به صدق در گفتار و نوشتار تاکید شده است و این مهم جز با تحقیق دست یافتنی نیست. علاوه بر این که دروغ درتبلیغات دینی در قرآن و سخنان معصومان چهره ای بس کریه و زشت دارد. از دیدگاه روایات اصولا کذب نکوهیده است و ویران گر ایمان و معنویت و خباثت آفرین و… شمرده شده است.

مرحوم نوری پس از گزارش احادیث متعددی در این باره، فشرده ای از پیامدها و آثار زیان بار دروغ را در چهل عنوان فهرست وارآورده است. برپایه آن ها کذب و دروغ کیفر دردناک الهی را در پی دارد.

گروهی از این روایات به لحاظ سند و دلالت بسیار متقن و روشن است. شهید ثانی در کتاب الدرایه به مناسبت بررسی معنای خبرمتواتر و اقسام آن و ضمن مردود شمردن برخی از اخبار، که گروهی آن ها را متواتر دانسته اند، می نویسد:

آری، حدیث «من کذب علی متعمدا فلیتبوا معقده من النار» رامی توان متواتر دانست. زیرا آن را گروه زیادی از پیامبر خدا(ص)روایت کرده اند و برخی گفته اند شمار راویان آن به چهل نفرمی رسد و برخی گفته اند شصت و دو نفر از اصحاب پیامبر(ص) آن رانقل کرده اند و هم چنان بر تعداد راویان آن افزوده اند و روشن است که تواتر با این تعداد بلکه با کمتر از آن تحقق می یابد. (16)

یکی از آثار دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام)بطلان روزه است. در موثقه ابوبصیر که کلینی، صدوق و شیخ آن راروایت کرده اند چنین آمده است: «سمعت اباعبدالله(ع) یقول:

الکذبه تنقض الوضوء و تفطر الصائم.

قال: قلت له: هلکنا. قال: لیس حیث تدهب انما ذالک الکذبه علی الله و علی رسوله و علی الائمه(علیهم السلام)» (17)

ابوبصیر می گوید از امام صادق(ع) شنید که فرمود: دروغ وضوء رامی شکند و روزه را باطل می کند. به ایشان عرض کردم: [بدین سان]ما هلاک می شویم. حضرت فرمود: آن گونه که شما گمان می کنی نیست.

تنها دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام) این اثررا دارد. لازم به یادآوری است این کذب انواع و اقسامی دارد ونباید گمان کرد که تنها در صورتی که می دانیم این مطلب در دین خداوند نیامده و یا به گونه دیگر آمده و از سر عمد بر خلاف آن می گوییم و یا می نویسیم دروغ عمدی تحقق می یابد. بلکه اگر براثر عدم تحقیق در مساله با تساهل و تسامح، مطلب را درست درنیابیم. و آن را به دین خدا نسبت دهیم، کذب محقق می شود.

مرحوم محقق نوری در لولو و مرجان دروغ بستن بر خدا و معصومین را یازده نوع گفته است; خلاصه نظریه ایشان آن است که پیرایه بستن به خداوند و معصومان چه با زبان و چه با قلم، و چه باکنایه و اشاره و سکوت و چه… حرام است. (18) ایشان در این باره می نویسد:

مخفی نماند که کذب بر خداوند و رسول و ائمه طاهرین(ص) ازمعاصی کبیره و گناهان عظیمه در نزد تمام مسلمین است بلکه ابن حجر عسقلانی در کتاب زواجر نقل کرده از جماعتی که آن موجب کفراست… . (19)

علاوه بر این ها اگر در مواردی احتمال دروغ بودن مطلبی را دهیم نباید آن را به صورت قطعی نسبت دهیم; به عنوان نمونه اگرنتیجه پژوهش در موضوعی آن باشد که حکم دینی برگرفته از کتاب وسنت احتمالا این است و آن را جزما به دین و صاحبان آن نسبت دهیم و یا به دلیل عدم تحقیق و یا تحقیق نارسا احتمال نادرستی مطلب برود و آن را به طور یقینی و قطعی به دین نسبت دهیم این نیز ازگناهان کبیره است بلکه روزه را نیز باطل می کند. صاحب عروه دراین باره می نویسد:

لا فرق فی البطلان بین ان یکون الخبر المکتوب مکتوبا فی کتاب من کتب الاخبار اولا. فمع العلم بکذبه لا یجوز الاخبار به وان اسنده الی ذالک الکتاب الا ان یکون ذکره علی وجه الحکایه دون الاخباربل لا یجوز الاخبار به علی سبیل الجزم مع الظن بکذبه و کذا مع احتمال کذبه… (20)

در باطل شدن روزه با پیرایه بستن بر خدا و رسول خدا تفاوتی نمی کند که خبر دروغ در یکی از کتب حدیثی نوشته شده یا نشده باشد بدین سان با یقین به دروغ بودن اخبار جایز نیست گرچه آن را از همان منبع اصلی (کتاب حدیثی) نقل کنیم مگر آن که بگوییم در آن کتاب چنین آمده است نه این که امام(ع) چنین فرموده است.

بلکه نقل این خبر و انتساب آن به معصوم به صورت قطعی در صورتی که ظن به کذب آن و یا احتمال کذب آن وجود داشته باشد، جایزنیست…. آیه الله خویی(ره) در استدلال بر این حکم می نویسد:

در صورتی که علم به کذب خبر داشته باشیم مطلب روشن است امااگر ظن به کذب داشته باشیم چه ظن به کذب خبر داشته و چه ظن به عدم کذب آن داشته باشیم، حکم شرعی آن مانند صورتی است که کذب و یا صدق آن خبر مشکوک باشد. زیرا تفاوتی از این جهت [حجت نبودن ] میان ظن و شک نیست در این احتمالات چنین نسبتی به معصوم(ع) جایز نیست زیرا آیات قرآن بر حرام بودن آن دلالت دارد.

اطمینان در نقل وقایع تاریخی

که در انتساب به خداوند، پیامبر وپیامبران (22) و امامان(علیهم السلام) تفاوتی نمی کند که در اموردنیوی و یا دینی باشد زیرا مسایل دینی و تاریخی و اجتماعی درباره دین به گونه ای به ائمه و پیامبر و خداوند می رسد گزارش هرمطلب دینی و دست کم غالب آن ها و یا بیان حکم شرعی اگر خلاف واقع باشد از مصادیق دروغ بستن به خدا، پیامبر و اهل بیت(ص)محسوب می شود و بدون تحقیق در مطلب مورد نظر نمی توان از پیرایه بستن بر دین خدا و از این گناه بزرگ دوری کرد.

تبلیغات غیرمنطقی

هرگاه تبلیغ بر پایه تحقیق استوار نباشد به تبلیغات گمراه کننده و فضاسازی فرهنگی و فکری دروغین می انجامد.. و تنها درکسانی تاثیر می گذارد که کورکورانه تقلید می کنند و چشم و گوش بسته تسلیم فضای فرهنگی غالب می شوند. در اسلام ایمان و گرایش بر اساس منطق و تفکر است و تقلید غیرمنطقی اعتبار و ارزش ندارد. قرآن کریم می فرماید:

(فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب). (23)

«پس بندگان مرا مژده ده; آنان که سخن را می شنوند و بهترین آن را پیروی می کنند اینانند کسانی که خدا هدایتشان نموده وایشانند خردمندان ».

بر این اساس تبلیغ در صورتی مفید است که بر پایه تفکر و برهان و استدلال باشد والا اگر تاثیرگذار هم باشد، نمی تواند ایمان های استوار بیافریند و کژی ها و انحرافات فکری مخاطبان را بزداید.

اخبار و سرگذشت اقوام و پیامبران گذشته همه بر پایه واقعیات است.(و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون). (24)

همچنین در تشریع بسیاری از احکام فلسفه آن بیان شده است; رازوجوب نماز یاد خدا و زدودن زشتی ها و انحرافات اخلاقی و اجتماعی است; (25) رمز وجوب روزه تقوا پیشگی و رهانیدن آدمیان ازتنگناهای غرایز حیوانی، (26) فلسفه وجوب زکات و صدقات پاکیزه ساختن مال و تزکیه جان ها است. (27) و علت حرام بودن شراب خوارگی وقماربازی پلیدی و پلشتی آن عمل شیطانی است و دشمنی و کینه توزی که در پی می آورد (28) و دلیل حرام بودن نگاه به نامحرمان پاک سازی جامعه [از آلودگی های جنسی و زینت و آرایش آن به عفت] است. (29)

فراهم کردن زمینه خردورزی

دانشمندان رشته تبلیغ در عصر کنونی معتقدند عالی ترین صورت تبلیغ آن است که بعد فرهنگی و ارشادی داشته باشد و مخاطبان رابه واقعیت امر و شناخت و آگاهی از محتوای پیام و تاثیر آن درسرنوشت انسان توجه دهد و این شیوه تبلیغ را در تبلیغات روزگارما در جهان کمتر می توان دید. (30)

توصیه قرآن آن است که زمینه را حتی برای کافران و کژاندیشان فراهم آورید تا سخن حق را بشنوند و در آن بیندیشند و از سرتفکر و تامل ایمان آورند; علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه شریفه زیر می آورد:

(و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذالک بانهم قوم لا یعلمون). (31)

این نهایت چیزی است که می تواند، کرامت انسانی و فضیلت و ارزش و رحمت و رافت انسانی را بگستراند… در آیه کریمه توصیه شده هر گاه فرد مشرک برای شناخت و شنیدن کلام خدا به شما پناه آورد، پناهش دهید و او را به مکانی امن هدایت کنید و این دلیل است بر عنایت کامل به گشودن باب هدایت بر مردم و پاسداری ازآزادی انسان در زندگی و کارهای حیاتی خود و چشم پوشی از تحکم وتحمیل، تا در نتیجه هر کس رو به هلاکت می آورد با دلیلی روشن باشد و هر کس به راه هدایت می آید با دلیل و برهان باشد و مردم را پس از اتمام حجت به وسیله پیامبران بر خداوند حجتی نیست ونیز آیه دلالت دارد که اعتقاد به اصول دین باید از روی علم قطعی و بدور از هر گونه شک و تردید باشد…. (32)

تحقیق ونو آوری

نوآوری همواره جذابیت دارد. موفق ترین هنرمندان آنانند که باابتکار و آفریدن اعمال نو در آفرینش احساس و انتقال آن به دیگران توفیق یابند و بدینسان دل ها و توجه مردم را جلب کرده ودر ژرفای جان آنان اثر گذارند. نوآوری در چگونگی تبلیغ و نیزدر محتوای پیام تاثیر شگرفی در تبلیغات دارد. و صد البته نوآوری از تحقیق بر می آید. به همانسان که در همانجا می باشد وشکوفا می شود. تا آن جا که مربوط به تعالیم دینی است، بی شک زمینه برآوردن مسایل نو که بتواند مرهمی بر زخم های مزمن اجتماعی و روحی مردم باشد و توجه آنان را به اصل دیانت و اسلام جلب کند، فراهم است و این مبلغ است که می باید در سایه پژوهش های پیاپی و کوشش فراوان به نوها دست یابد و از زلال گوارای قرآن و سنت و سیره معصومان جان های تشنه را سیراب سازد.

تولستوی در این زمینه می نویسد:

هیچ چیز کهنه تر و متبذل تر و پیش پا افتاده تر از لذت و هیچ چیزفزون تر از احساساتی که ناشی از شعور دینی یک زمان معلوم است شاداب و نو، نیست. جز این نمی تواند باشد زیرا لذت حدی دارد واین حد را طبیعت آدمی معلوم کرده است. لیکن حرکت پیشتاز بشریت که شعور دینی مبین آن است بی کران است. با هر گامی که بشریت به پیش می گذارد - و این گام ها به سبب وضوح روز افزون دینی برداشته می شود - انسان ها پیوسته از احساسات نو بر خور دارند.

فقط بر احساس شعور دینی که عالی ترین درجه ادراک انسان ها را اززندگانی در زمان معین و مشخص نشان می دهد، احساسات جدید - یعنی احساساتی که قبلا مردم هرگز تجربه ننموده اند - به وجود می آید.

تنوع احساساتی که ناشی از شعور دینی اند، بی پایان است و همه این احساسات تازه اند. زیرا شعور دینی جز نشان دادن رابطه جدیدانسان با جهان در یک نظام خلقت چیز دیگری نیست. و حال آن که احساساتی که از میل لذت بردن سرچشمه می گیرد، نه تنها محدوداندبلکه از مدت ها پیش آن ها را کاویده و بیان کرده اند…. (33)

الگوها

صد شکر که الگوهای تبلیغ و تحقیق در تاریخ تشیع و حوزه های علمی شیعه کم نیست، مردان پولادینی که دامن همت به کمر بسته وبا کوشش های مداوم و چشم پوشی از لذت های زودگذر دنیوی با عبوراز فراز و فرودهای تحقیق قله های رفیع تبلیغ را در نوردیدند واز رهگذر پژوهش به سرافرازی چشمگیری در تبلیغ دست یافتند. آن فرزانگان از سویی حجت را بر مبلغان تمام کردند و از سویی راه را به آنان نشان دادند.

استاد سخنوران، عالم وارسته و محقق و مبلغ و نویسنده شایسته مرحوم فلسفی در زمره این عالمان فضیلت مدار بود او تبلیغ وتحقیق را در هم آمیخت. بهره وری از آمیزه این دو، رمز و رازموفقیت و سربلندی او در رسانیدن پیام قرآن و آموزه های معصومان(علیهم السلام) بود.

مناسب می نماید در این جا سخن آن فرزانه را در باره چگونگی وکمیت تحقیقاتی که برای سخنرانی های خود انجام می داد فراروی خوانندگان گذاریم:

در یک سخنرانی حدود پنج سال پیش از نگارش کتاب معاد می گوید:

اما این بحث قیامت که اگر خداوند یک وقتی توفیق داد، میل دارم اگر عمرم وافی باشد، یک سال ماه رمضان را از اول تا آخر به بحث معاد اختصاص دهم. منتهای مراتب آن بحثی را که من بایدداشته باشم اقلا یکسال مطالعه لازم دارد; من باید لااقل پنج ماه روزی، سه الی چهار ساعت، تمام آیات قرآن را در باره معادبررسی کنم و بعد در بقیه هفت ماه، تمام روایات این باب راببینم تا یک بحث پخته و منظمی بر روی یک اساس صحیح بتوانم انجام دهم. (34)

بر پایه سخنان یاد شده ایشان برای هر منبر سی ساعت مطالعه داشته اند البته نباید از یاد برد که سی ساعت مطالعه کسی که بیست الی سی سال تحقیق قبلی داشته و با چنین دستمایه وپشتوانه علمی برای هر سخنرانی این مقدار مطالعه می کرده است.

آن عالم وارسته در این باره می گوید:

باید سی سال درس بخوانم و بعد سی ساعت مطالعه کنم تا یک ساعت برای شما سخن بگویم. (35)

گاه در گوشه و کنار شنیده می شود که هر گاه می خواهند به مطلبی که چندان استوار نیست، اشاره کنند. می گویند این برای منبرمناسب است!

مطالب پیشین و آن چه از مرحوم فلسفی نقل شد، به خوبی بطلان وبی اساسی این مطلب را نشان می دهد; مرحوم فلسفی در باره دشواری ها و تلاش هایی که اهل منبر دارند می فرماید:

… اگر یک کارگر هشت ساعت کار می کند، به خدا عمامه به سر هست که ده تا دوازده ساعت زحمت می کشد; من در اروپا جراحی کردم.

وقتی آن پروفسور فهمید من ناطقم آمد و گفت شما خیلی مواظب باشید به استناد آمارهای دقیق و آزمایش هایی که انجام داده اندمقدار کالری و نیرویی را که یک نفر ناطق در یک ساعت مصرف می کند مساوی با هشت ساعت کار عادی است; یعنی هشت ساعت خشتمالی چقدر نیرو مصرف می کند… . (36)

پی نوشت ها:

1- احزاب(33):39.

2- نهج البلاغه، خطبه اول، با تکیه بر ترجمه عبدالمجید معادی خواه.

3- یوسف(12): آیه 108.

4- التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 18، ص 224. ر. ک. تفسیرکنزالدقائق، ج 5، ص 64.

5- المیزان، ج 11، ص 279-280.

6- نحل(16): 125.

7- تفسیر تبیان، ج 4، ص 440.

8- ر.ک. روح المعانی، ج 7، ص 254. تفسیر شبر، 278.

مجمع البیان، ج 5، ص 392 التفسیر الکبیر، ج 20، ص 111.

جامع البیان، ج 8، ص 194، البحر المحیط، 5،549. المیزان، ج 12، ص 371، المصباح المنیر، ص 145، لسان العرب،3، ص 107،مجمع البحرین، ج 6، ص 45. ترتیب کتاب العین، ج 1، ص 411.

9- اسرا(17):39 و احزاب(33): 34.

10- زخرف(43):63.

11- المیزان، ج 2، ص 395.

12- تفسیر قمی، ج 1، ص 392، ر.ک. المیزان، ج 12، ص 376 و تفسیرنورالثقلین، ج 3، ص 95.

13- تفسیر الصافی، ذیل آیه 125 سوره نحل.

14- المیزان، ج 12، ص 374 گو این که آن فرزانه این تقسیم رااز روایتی در تفسیر آیه شریفه گرفته است. ر.ک تفسیرنورالثقلین، ج 3، ص 95.

15- بررسی دقیق مفهوم موعظه حسنه و جدال احسن فرصتی فراترمی طلبد و در این جا مقصود بیان تلازم آن دو با شناخت و تحقیق است.

16- الدرایه فی مصطلح علم الحدیث، ص 15.

17- وسایل، باب 2 از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث 2. درموثقه دیگر ابوبصیر و نیز در دو موثقه سماعه همین مضمون نقل شده است. ر. ک. همان منبع حدیث 2 و 4.

18- لولو و مرجان، ص 98-91.

19 همان، ص 128-106.

20- العروه الوثقی، ج 2، ص 18، مسله 24 باب صوم.

21- العروه الوثقی، ج 2، ص 18، الخامس.

22- در همان منبع نسبت کذب به پیامبران را مثل کذب به پیامبراسلام دانسته است، مساله 19.

23- زمر(39): 18.

24- عنکوب (29):43.

25- عنکبوت (29): 45.

26- بقره(2):183.

27- توبه(9):103.

28- مائده(8): 90 و 91.

29- نور(24): 30.

30- پژوهشی در تبلیغ، ص 253.

31- توبه(9):6.

32- المیزان، ج 9، صص 154، 155 و156.

33- هنر چیست، ص 84-83 به نقل از پژوهشی در تبلیغ محمدتقی رهبر.

34- نوار سخنرانی آن مرحوم در تکیه سید عزیزالله در تهران حدود پنج سال قبل از بحث معاد با تشکر از بیت آن مرحوم که مطلب یاد شده را از سر لطف در اختیارم نهاد.

35- سخنرانی مرحوم فلسفی در سال 1343 در کرمان.

36- همان منبع.

عوامل توفیق و تنگناهای تبلیغ

پیش گفتارروحانیت حامل امانتی الهی و مسوولیتی ویژه و انحصاری است وارزش و جایگاه او نیز در همین مسوولیت است.

ادای این مسوولیت و ابلاغ پیام و هدایت مردم به ابزار و وسایل ویژه ای نیاز دارد که بدون آن، ایفای این مهم ناممکن و یاکم رنگ است.

این نوشتار به دنبال آن است که در حد مقدور، مشکلات «ابلاغ »را ریشه یابی کرده و عوامل موفقیت و تنگناهای آن را بررسی کند.

یکی از این مشکلات که به مرور از اهمیت بیشتری برخوردار می شودچگونگی ارتباط روحانیت با مردم، به ویژه نسل جوان است.

عوامل متعددی در ساختار ارتباط روحانیت با مردم دخیل است که در زیر به آن ها می پردازیم:

الف) برنامه درسی

برنامه درسی حوزه، به ویژه در سطوح عالی آن، از جهات متعددی قابل نقد و بررسی است.

پاره ای از متون رایج در حوزه که تمامی وقت محصلان علوم دینی به آن اختصاص یافته است، پاسخ گوی تمامی نیازهاو سوالات امروزی نیست و در قالب زمانی خاص تنظیم شده است وشیوه خاصی از گفتارو حتی اندیشه را ایجاد می نماید.

ب) شناسایی مخاطب

در کنار موارد بالا برای انتقال اندیشه و گسترش معارف دینی شناخت دقیق مخاطب ضرورت می یابدمبلغ باید میزان یادگیری و توانایی ذهنی مخاطبان و مراحل عینی و انتزاعی تفکر آنان را بداند و شیوه تدریس و جذب متعلم رابشناسد; از اقتضائات سنی افراد آگاه باشد و با ترکیب قومی وبافت جمعیتی اقوام مختلف آشنا باشد، و میزان سواد و تحصیلات مخاطبان خود را بداند.

علومی که زمینه چنین شناختی را فراهم می کند عبارتند از:

روان شناسی تفاوت های فردی و روان شناسی اجتماعی و روان شناسی رشدو روان شناسی کودک و بلوغ و نوجوانی و جامعه شناسی و قوم شناسی و… که آگاهی اجمالی از آن ها برای مبلغ ضروری است.

گرچه چنین علومی به صورت مستقل و به شکل امروزی آن در حوزه هارایج نبوده است اما بی توجه ای به آن باعث ضعف در ارتباط بامخاطبان خواهد شد. بنابراین پیشنهاد می شود برای برقراری ارتباط بین متون درسی حوزه و نیازهای زمان و به ویژه برقراری رابطه صمیمی و عاطفی و عمیق مبلغان با مردم، این دروس دربرنامه درسی عمومی حوزه و به ویژه رشته تبلیغ وارد شود.

به کارگیری اصطلاحات علمی

استفاده از اصطلاحات علمی و فقهی و تفسیری و فلسفی و… دراجتماع با شیوه ابلاغ و داب انبیا که مطابق روایت «نحن معاشرالانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم » است منافات دارد.

پاره ای از اوقات مبلغان ارجمند، مفاهیم خاصی را در پاسخ به سوالات مردم یا در سخنرانی ها به کار می برند، در حالی که شنونده یا سؤال کننده معنای آن را به خوبی نمی داند، لذا ارتباط وابلاغ مطلوب حاصل نمی شود.

جدا انگاری

گاهی تحصیلات علوم دینی و حضور در حوزه ها باعث جدایی و ایجادفاصله بین طلاب با اقشار دیگر است. تفاوت علاقه ها و گرایش ها درصنف روحانیت با دیگران، دو حوزه فکری و فرهنگی متفاوت راایجاد می نماید که مانع مهم و مؤثری در ایجاد ارتباط است. این معضل اگر با کوچک شمردن حوزه فکری و فرهنگی دیگران وتقدس گرایی همراه باشد، مشکل بزرگ تری را ایجاد می کند.

برای رفع این مشکل ایجاد ارتباط صمیمی و مستمر در دوران تحصیلات جوانان حوزوی با دیگر جوانان و احترام دایمی به تفکرات و گرایشات و علاقه ها و فرهنگ دیگر جوانان ضروری است و مانع جدایی فرهنگی جوانان حوزه با دیگر جوانان خواهد شد.

مداخله در مناقشات سیاسی

حکومت اسلامی تفکر نوینی را در عالم سیاست مطرح کرده و راه جدیدی را گشوده و ره آوردی بس گران قیمت را عرضه کرده است. اماجناح بندی های سیاسی خرد و کلان که غالبا یک یا هر دو طرف آن روحانی است، ضربات جبران ناپذیری را بر حیثیت روحانیت واردکرده و موجبات تضعیف پایگاه روحانیت در بین مردم را فراهم آورده است. غالب جبهه گیری ها ناشی از تعصبات حزبی و گروهی- ونه براساس استدلالات قویم و منطقی و مصالح عمومی- است، سخنان کوبنده و تند و تیغ از نیام برآمده زبان و قلم، برای طرف مقابل آبرو و حیثیتی برجا نمی گذارد که مردم آن را حفظ کنند.

شکستن حرمت ها و برباد رفتن حیثیت ها، اولین دست آوردی است که بعد از هر موضع گیری سیاسی و جناح بندی نصیب دو جناح و در مراحل بعد، دامن گیر صنف روحانیت می شود.

حضرت امام(ره) در این باره فرموده اند:

«مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای ناخواسته مبادا این انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند… این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد… این که شما خیال کنید که نه من برای خدا این آقا را مثلا به او چه می کنم، این اشتباه است.

برای خدا نیست… این عیبی که شما در او می گویید، درخودتان نیست؟… اگر از اختلاف ماها، آن هم اختلافی که من شک ندارم درسر دنیاست، نه برای خدا، اگر این اختلافات موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست بخورد جمهوری اسلامی و تا قرن هانتواند سرش را بلند کند این جرمی است که خدا می بخشد ما را؟» (1)

انتظار این که در مواجهه سیاسی بر اساس (فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه) (2) ، شرافت و قداست انسانی حفظ شود،تاکنون به مرحله عمل درنیامده است. رقابت های سیاسی ناسالم،دل ها را از یکدیگر می برد. مهر و عاطفه ها را به خشم و کینه تبدیل می کند و مردم را از روحانیت جدا می کند، دوستان را ناامید و دشمنان را امیدوار خواهد کرد. علاوه بر این، خوراک تبلیغاتی مناسبی نیز برای رسانه های آن ها فراهم می کند.

محدودیت افق فکری

تنگ نظری دربرخورد با مسایل اجتماعی و شناختی، از آفات بزرگ ارتباط مبلغ با مخاطب است. برای هر انسانی، به خصوص در اوان نوجوانی، در هر مورد سوالات و شبهات فراوانی ایجاد می شود.

سؤال و شک، در هر مورد که باشد، مقدمه یقین است و یقینی که پس از شک و سؤال به وجود آمده باشد، خدشه ناپذیر است. بنابراین، شک کردن به معنای کفر و الحاد نیست.

برخورد با غضب و خشونت در مقابله با تشکیکات اعتقادی بنیادخام پنداری است. هر پدیده ای برخورد مناسب خود را می طلبد وبرخوردهای غیر مناسب، نه تنها شک را از بین نمی برد، بلکه قضیه را پیچیده تر می کند. این گفته بدان معنا نیست که ما اجازه داریم شک و تردید ایجاد کنیم.

هنر مبلغ وادار کردن معقول مخاطب به بیان شبهات ذهنی و کشف ذهنیات و پاسخ گویی حکیمانه و منطقی به آن ها است، نه مبارزه بابروز آن .

قرآن همواره بر استفاده از حکمت و موعظه حسنه در برخورد بااندیشه های مخالف تاکید ورزیده است و برخورد خشن را در آخرین مرحله و پس از دعوت عالمانه و حکیمانه و تنها در صورتی مجازمی داند که طرف مقابل در مقام لجاج و عناد باشد.

رعایت اعتدال در معیشت

غرق شدن در زخارف دنیا و خروج از اعتدال باعث جدایی مردم ازروحانیت می شود امام(ره) در این باره می فرمایند:

«من به سهم خودم هیچ نگرانی ندارم راجع به این انقلاب،… این انقلاب ان شاءالله محفوظ می ماند و آسیبی از خارج به او نخواهدرسید. لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران می کند، دو تامطلب است که مربوط به عموم روحانیت است… یکی قضیه این که ازآن زی روحانیت که زی طلبگی بوده است، اگر ما خارج شویم،… خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد و شکست به روحانیت،شکست به اسلام است… اگر چنانچه ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای ناخواسته توجه به مادیات پیدا کنیم، در صورتی که خودمان را با اسم «روحانی » معرفی کنیم این ممکن است منتهی بشود به این که روحانیت شکست بخورد… اگر خدای ناخواسته خودتان توجه تان به دنیا باشد و حریص بر دنیا، مردم دیگر ازشما باور نمی کنند، بلکه انحراف در آن ها پیدا می شود».

منبر

منبر قدیمی ترین ابزار برای ارشاد است که هم اینک نیز کارایی مؤثری دارد. اما در عین حال به دلیل ابداع ابزار متنوع آموزشی، به بازنگری هایی احتیاج دارد.

برای پربارتر شدن منبر سزاوار است که:

الف) موضوع آن از قبل برای مردم تعیین شده باشد;ب) مردم، شنوندگانی فعال، جستجوگر و پرسش گر باشند;ج) مردم در انتخاب موضوع بحث، دخالت داشته باشند;د) گوینده از طریق پرسش و پاسخ با مردم رابطه برقرار کند;ه) نیازهای مردم مورد نظر گوینده باشد;و) در ضمن سخنرانی از ابزار تدریس استفاده شود;ز) فنون و مهارت های جلب توجه شنونده مورد نظر باشد;ح) طرح یا متن از پیش تعیین شده ای تنظیم شده باشد;ط) برای گفته های خود سند ذکر کند;ی) منابع جدیدی برای مطالعه ذکر نماید.

روشن است که رعایت شرایط بالا در همه جا و همه وقت، ممکن نیست،اما در صورتی که هدف منبر و سخنرانی، ایجاد شناختی پایدارباشد، نه موقتی و گذرا، رعایت آن ها تا حد امکان لازم است.

نماز جماعت

از دیدگاه اسلام، مسجد مرکز تفقد و یتیم نوازی و رسیدگی به مشکلات و چاره جویی بیچارگان و نماز جماعت نیز به عنوان محورحضور و غیاب و تفقد حال مسلمانان تلقی می شود. جماعتی که براساس این محورها نباشد، اهداف عالی آن برآورده نخواهد شد.

بی خبری امام جماعت از حال مامومین و عدم برقراری رابطه ای عاطفی و مستمر با آنان مانعی مؤثر در ابلاغ و رویج شایسته معارف دینی است.

حضرت امیر مومنان(ع) در نامه ای که به مالک اشتر بعد از نصب اوبه فرمانداری مصر می نویسد، می فرماید:

«ثم تفقد من امورهم مایتفقدالوالدان من ولدهما و لا یتفاقمن فی نفسک شیی ء قویتهم به و لاتحقرن لطفا تعاهدتهم به و ان قل فانه داعیه لهم الی بذل النصیحه لک و حسن الظن بک » (3) ;

مالک! همان گونه که پدر و مادر، فرزندان خود را تفقد می کنند،تو نیز مردم را مورد تفقد قرار ده، هیچ امری را در جهت تقویت آن ها بزرگ مشمار و هیچ لطفی را در راه خدمت به آن ها کوچک مدان هر چند به ظاهر کم باشد. این کار موجب می شود که آن ها نصیحت خود را از تو دریغ نکنند و نسبت به تو خوشبین شوند.

پس از اشاره ای گذرا به موانع و مشکلات تبلیغ راه کارها وپیشنهاداتی برای بهبود وضع موجود ارایه می شود.

تواضع و خضوع عامل نفوذ در دل ها

صفت «تواضع » ملکه ای اخلاقی است که باید در جان مبلغ رسوخ کرده باشد، و به مرحله خضوع رسیده باشد.

تواضع مبلغ نه تنها ظاهر بلکه باید باطن را نیز شامل شود.

پیامبر معظم اسلام(ص) به عنوان برترین انسان و موفق ترین مبلغ عالم، پیوسته خود را همانند دیگران می دانستند و از هر چه تلقی برتری طلبی داشته باشد، پرهیز می فرمودند. مثلا هرگاه بر مرکبی سوار می شد و دیگری می خواست به عنوان احترام در رکاب ایشان برود، در ابتدا درخواست می کردند که او هم سوار شود، اما اگرامتناع می کرد، می فرمود: «تقدم امامی و ادرکنی فی المکان الذی ترید» (4) .

برخی از مظاهر عملی «تواضع » که می توان در رفتار و برخورد بادیگران به کار بست عبارتند از:

پیش قدم شدن در سلام و هرگونه رابطه کلامی دیگر; مقدم داشتن محترمان و پیرمردان; توجه کامل به سخن مردم، مخصوصا کودکان;بها دادن به سؤال دیگران هرچند به ظاهر ساده باشد; مشورت درامور، حتی در طرح مطالب و موضوعات تبلیغی; پرهیز از هر آن چه که از آن بوی نخوت و برتری طلبی استشمام می شود که قرآن کریم نیز در این باره می فرماید:

(تلک الدارالاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض ولا فساداوالعاقبه للمتقین) (5)

تواضع در گفتار و نگاه

قرآن کریم، مدارا و نرمی در سخن و عمل پیامبر عظیم الشان رارحمتی الهی و درشتی و سخت گیری را موجب پراکندگی می داند ومی فرماید:

(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک.) (6)

تجلی تواضع آدمی در ظاهر به سخن گفتن و نگاه کردن است. اولین گام ارتباط، حتی قبل از ارتباط کلامی، ارتباط دیداری است. شیوه نگاه کردن در ایجاد صمیمیت ها یاانزجار قلوب از یکدیگر بسیارمؤثر است. به هرحال، در هر یک از این ها ظرایفی نهفته است که از طریق تجربه شخصی و مطالعه قابل حصول است، در مورد شیوه نگاه کردن پیامبر(ص) آمده است که:

«یسوی نظره بین اصحابه ».

و فرزدق کیفیت نگاه امام سجاد(ع) را چنین توصیف می کند:

«یغضی حیاء و یغضی من مهابته….»

بی توقعی

احیاگری اندیشه انسانی با هیچ شغل دیگری قابل مقایسه نیست. درعین حال و با همه بزرگی و عظمت کار، اگر مبلغ ادای وظیفه رابه رخ دیگران بکشد یا این که در قبال ادای تکلیف از دیگران توقع، حتی توقع سلام و تشکری داشته باشد، ارزش خویش را تنزل داده است.

دل سوزی

یکی از ویژگی های بی نظیر مبلغان الهی، رحمت و شفقت و دل سوزی درباره مردم است. آن ها علاوه بر آن که در غم و شادی دنیای مردم،خود را شریک می دانند، بیش تر نگران زندگی اخروی آنان هستند.

قرآن کریم خطاب به مردم دل سوزی پیامبر(ص) را چنین توصیف می فرماید:

(لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رووف رحیم ») (7) .

اگر مردم بپذیرند که مبلغ اسلامی برای هدایت آن ها دل می سوزاندبه او می گروند. چنین باوری روابط سالم و پایدار عاطفی وصمیمیت همیشگی ایجاد خواهد کرد و موجب خواهد شد که کلام مبلغ در جان مستمعان تاثیر شگرفی داشته باشد.

تشکیلات

امروزه بر هیچ خردورزی پوشیده نیست که هر تلاش گسترده و موفق به «تشکیلات » نیاز دارد.

سیاست گذاری و برنامه ریزی و گزینش و تهیه امکانات و رسیدگی به مشکلات و ارایه آموزش و تغذیه علمی و اطلاع رسانی و بررسی پیشرفت کار و ارزیابی آن و ارایه اطلاعات کامل درباره ترکیب جمعیتی و تبلیغات قبلی و نکات قوت و ضعف فرهنگی منطقه جغرافیایی از عوامل ضروری توفیق و پیشرفت تبلیغات دینی است.

تداوم و استمرار تبلیغ

یکی از موانع برقراری ارتباطهای صمیمانه و عاطفی، مقطعی بودن «تبلیغات » است. این امر، علاوه بر این که موجب گسست و بریدگی و فراموشی آموخته های قبلی می شود، صمیمیت های ایجاد شده قبلی وروابط اخلاقی و عاطفی مردم و روحانی را نیز مخدوش می کند.

بسیار اتفاق می افتد که شهرستان یا روستاهایی سالیانه به مدت حداکثر یک یا دو ماه پذیرای روحانی و مبلغ است و تا سال دیگرروحانی به خود نمی بیند و یا روحانی قبلی را نخواهد دید، بلکه با چهره ای جدید آشنا خواهد شد.

در حالی که ارسال پیامبران تقریبا به صورت مداوم و پیوسته بوده، به گونه ای که بین آن ها یا دوران فترتی وجود نداشته یااین که بسیار اندک بوده است. قرآن کریم با تاکید بر این واقعیت می فرماید:

(لقد ارسلنا رسلنا تترا) (8) .

بی تردید ما پیامبران مان را پیاپی فرستادیم.

یکی از اصلی ترین دلایل ارسال پی در پی انبیا یادآوری های مکرر وبرقراری رابطه صمیمانه بامردم است که خود، نوعی آموزش عملی است.

مرحوم علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه مبارکه زیر می فرماید:

(و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر…) (9)

«… تردیدی نداریم که عمل در همه شوون خود برمدار علم می چرخد که با قوت علم تقویت و با تضعیف علم، تضعیف و به شایستگی علم، عمل نیز شایسته و به فساد علم، عمل نیز فاسدخواهد شد.

خدای متعال، وضعیت علم و عمل را بدین صورت مثال می زند:

(والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لایخرج الانکدا) (10)

و تردید نداریم که اثر علم و عمل بر یکدیگر ظاهر می شود. علم،قوی ترین انگیزه عمل و عمل واقعی و مشهود، بزرگ ترین معلم انسان است ». (11)

نیروی انسانی مؤثرترین عامل در تبلیغ

مهم ترین ابزار تبلیغ، نیروی انسانی مفید و کارآمد است. آن چه بیش از قدرت علمی و تخصصی اهمیت دارد ویژگی های روانی وخصلت های شخصیتی مبلغ است.

مبلغ باید از نظر سنی در شرایط مناسب و نزدیک به گروه مخاطبان باشد. هم چنین باید علاوه بر دارا بودن بنیه علمی، نیرویی تلاش گرو فعال و عاشق علم باشد، زیرا در این صورت قادر است مسیر علمی خود را تعیین نماید.

مناسب است روحانی، قبل از اعزام، لااقل در چند ماه، سلسله دروسی درباره مردم شناسی و شیوه های تبلیغ را بگذراند و منابع مطالعاتی مناسب در زمینه روان شناسی و تعلیم و تربیت وجامعه شناسی عمومی با مشاورت اساتید فن برای مبلغان فراهم شود.

اخلاق

سرمایه عظیم مبلغان، اخلاق الهی آن ها است. هر که را از این درگران قدر نصیبی نباشد، بی تردید فردی مناسب برای ترویج دین مقدس اسلام نیست. در بیان نورانی حضرت امیر(ع) آمده است.

«انکم لاتسعوا الناس باموالکم و لکن تسعوهم باخلاقکم » (12)

مبلغ پیش از آن که با زبان خود سخن بگوید با عمل خود به دیگران درس می آموزد و مصداق بارز فرموده علی(ع) است که «کونوا دعاه للناس بغیرالسنتکم ».

اهمیت مدارس

امروزه درصد قابل توجه ای از کودکان راهی مدارس می شوند. نسل آینده ما، ترکیبی از نسل مدرسه امروز است. از این جهت ارتباطروحانی با مدرسه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

غالب مردم، اواخر دوره راهنمایی و دبیرستان را مهم ترین سنین مدرسه می دانند، اما واقعیت این است که این دوران، در عین بحرانی بودن، به اهمیت دوران دبستان نیست.

در دوره دبستان، شخصیت کودک در حال شکل گرفتن است و به آسانی می توان اخلاق فاضله یا رذیله را به او آموخت. کودک در این دوران به رفتار یا اعتقاد خاصی عادت ندارد و می توان از طریق تشویق و تهدید او را به کاری وادار کرد و باورهای دینی را به سهولت در او تضعیف یا تقویت نمود و در نهایت، دوست داشتن ومحبت کردن را به او آموخت.

تاثیرگذاری دینی و اخلاقی و… در اواخر دوره راهنمایی ودوران دبیرستان و دانشگاه به سهولت دوران دبستان نیست. از این رو ضروری می نماید که فرهیخته گان حوزوی بیش از هر چیز - سن تاثیرپذیری - دوران دبستان و حتی پیش دبستانی را دریابند.

از این رو پیشنهاد می شود که در هر مدرسه ابتدایی، روحانی ومبلغی با پست سازمانی «مشاور» حضور داشته باشد.

انجام این مهم به برنامه ریزی آموزشی خاصی نیازمند است و مبلغ،باید واحدهای فراوانی را در «روان شناسی » به ویژه در«روان شناسی کودک و نوجوان » و «مشاوره و راهنمایی » اعم ازمشاوره تحصیلی و روانی و ژنتیکی بگذراند، در غیر این صورت،امید چندانی به موفقیت نیست. فایده این کار آن است که:

اولا) کودکان از هدایت های دینی به صورت مداوم بهره مند شده وصمیمانه با روحانی مدرسه رابطه برقرار می کنند، به گونه ای که این رابطه، تقریبا به صورت پایدار در طول دوران تحصیل اعم از;دبستان و راهنمایی و دبیرستان و حتی دانشگاه محفوظ خواهدماند. به شرط آن که موضوع «تداوم » همان گونه که قبلا بیان شدرعایت شود.

ثانیا) کودکان به دلیل کمبود محبت در برخی خانواده ها و هم زمان با شکل گیری شخصیت، محبت صمیمانه رهبری دینی را جایگزین محبت های از دست رفته خواهند کرد و محبت های این دوران است که هیچ زمانی فراموش نخواهد شد.

در پایان یادآوری می شود که این نوشتار اشاره ای کوتاه به مساله مهم تبلیغ و ارتباط روحانی و مردم بود که توجه روزافزون به آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. نسل آینده از آن کسی است که سرمایه گذاری بیشتری را در مسایل فرهنگی به کار بسته باشد.

پی نوشت:

1 سخنرانی حضرت امام 28/4/21362 زمر (39):17، 18.

3 نهج البلاغه، نامه 53.

4 بحارالانوار، ج 16، ص 236.

5 قصص (28):83.

6 آل عمران (3):159.

7 توبه(9): 128.

8- مومنون (23): 44.

9- آل عمران(3): 104.

10- اعراف (7): 58 .

11- المیزان المجلد الثالث. الطبعه الثالثه بیروت، ص 372.

12- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد6، ص 338.

 
مداحی های محرم