طعم شیرین حجاب

پای سخن خانم زهرا گونزالس، مسلمان آمریكایی
اشاره
اهل ایالت كالیفرنیای آمریكاست و با صحبت‌ها و راهنمایی‌های مادرش، از یك مسیحی كاتولیك، به مسلمانی آگاه تبدیل شده است. او در گفت‌وگویی، نکات قابل توجهی را در مورد حجاب و تربیت دختران بیان كرده است که آن را به همه زنان و دختران مهدوی، تقدیم می کنیم؛ چرا که یکی از خواسته‌های حضرت مهدی(عج) درخواست حجاب و عفاف برای بانوان جامعه اسلامی است و ایشان از خدا می‌خواهد: «پروردگارا بر زنان ما حیا و عفت را تفضّل فرما».

تبلیغ پنهانی مادرم
در سال 1979، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مادرم در یكی از دفاتر اسلامی در امریكا، با یك خانم ایرانی آشنا شد. در طول یك سال، تحقیقات مفصلی كرد، جاهای مختلفی رفت و در نهایت، تصمیم گرفت دینش را عوض كند و مسلمان شود. ما كاتولیك بودیم و مادربزرگم آدم متعصبی بود و مسلماً نمی‌گذاشت که دخترش به این راحتی، دینش را عوض كند. به ‌همین خاطر، مادرم پنهانی عباداتش را به ‌جا می‌آورد. اگرچه او برای ما هم جسته و گریخته از توحید و پرستش خدای یگانه سخن می‌گفت، اما هیچ‌گاه مستقیماً از اسلام و گرایش به آن، صحبتی نمی‌كرد؛ بلکه به‌طور غیرمستقیم اشاره‌هایی می‌كرد. مثلاً از مهربانی‌ خداوند و بزرگی و اوصافش می‌گفت و ما را به تفكر و تأمل وا می‌داشت.
تا این‌که بالاخره روزی به ما گفت: «این حرف‌هایی كه درباره خدا و مباحث اخلاقی به شما می‌گویم، از دین كاتولیك نیست، از دین اسلام است و اسلام یعنی تسلیم؛ تسلیم در برابر خدا، نه در برابر نَفْسمان.» و بعد هم گفت: «من مسلمان شده‌ام، ولی شما را مجبور نمی‌كنم كه مسلمان شوید. شما آزادید که دین خود را انتخاب کنید.»
ما، گیج شده بودیم و نمی‌دانستیم چه باید بکنیم، ولی وقتی مادرم ما را تنها گذاشت، به حرف‌هایش فكر كردیم و بعد از صحبت با یك‌دیگر، به این نتیجه رسیدیم كه ما هم مسلمان شویم.
استفاده از روش ساده و فطری
روزی از مادرم پرسیدم: «آن‌موقع كه اسلام را به ما معرفی كردید، نگران نبودید كه ما مسلمان نشویم؟» گفت: «نه، من مطمئن بودم كه اسلام را انتخاب می‌كنید، چون من زمینه‌سازی لازم را كرده بودم.» بعدها كه مطالعات بیش‌تری كردم، متوجه شدم در فطرت همه انسان‌ها گرایش به توحید و پرستش خدای واحد وجود دارد؛ ولی گاهی محیط و اجتماع، باعث می‌شود که این میل درونی نادیده گرفته شود. از این رو، مادرم زمینه‌ای ساخت تا فطرت ما رشد كند و به بالندگی برسد. او از روشی ساده و فطری استفاده كرد و به زیبایی ما را با دین اسلام آشنا نمود.
حیای قبل از حجاب
مادرم حتی وقتی كه مسلمان نبودیم، همیشه درباره حیا با ما صحبت می‌كرد. یادم هست یک بار مادربزرگم برای من، یك دست لباس تابستانی خرید كه شامل یك تاپ و شلوارك خیلی كوتاه بود، ولی من آنها را نپوشیدم. مادربزرگم اصرار داشت که آنها را بپوشم؛ ولی مادرم به او می‌گفت: «دست بردار! چرا این‌قدر اصرار می‌كنی؟ دخترم وقتی این‌ها را می‌پوشد، احساس بدی دارد. نمی‌خواهد بدنش را نشان دهد، چرا شما مجبورش می‌كنید؟» آن زمان، حجاب را نمی‌دانستیم ولی حیا داشتیم و کم‌کم رشد کردیم، حیا را هم حفظ کردیم.
رویم آب دهان ریختند
برای اولین بار که روسری سر كردم و به مدرسه رفتم، خوشحال بودم. روز اول شروع كلاس‌ها بود. فكر می‌كردم وقتی دوستانم مرا ببینند، خوشحال خواهند شد؛ اما وقتی سوار سرویس اتوبوس شدم، همه با دیدن من ساكت شدند و خیره خیره به من نگاه كردند. سكوت عجیبی حاكم شده بود. خیلی ترسیدم. از برخورد آن‌ها مات مانده بودم. راننده به من گفت: «یا بنشین، یا برو!» درِ اتوبوس هنوز باز بود. یك لحظه به ذهنم رسید كه فرار كنم و بروم، ولی بعد با خودم گفتم: «فردا و پس‌فردا و روزهای بعد را چه كنم؟ بالاخره كه باید با این پوشش به مدرسه بروم.» از خدا كمك خواستم كه بتوانم به صندلی آخر اتوبوس ـ كه خالی بود ـ برسم و بنشینم. پاهایم خیلی سنگین شده بود. هنوز به صندلی نرسیده بودم که ناگهان پسری گفت: «به او نگاه كنید! به سرش پارچه بسته و به مدرسه آمده!» همه شروع كردند به خندیدن، بعد هم به طرفم آشغال پرت كردند و رویم آب دهان ریختند. در راهروی مدرسه كه راه می‌رفتم، فحش و بد و بیراه می‌شنیدم، به طرفم آشغال یا چیزهای ترسناك مثل مارمولك پرت می‌كردند. رفتن من به مدرسه، هر روز همان‌طور بود.
با مادرم صحبت کردم و از او راهنمایی خواستم. او گفت: «خدا خودش ما را هدایت کرده، پس ما را وسط راه رها نمی‌کند. خدا ما را در اوج مشکلات نگه می‌دارد و به ما راه درست را نشان می‌دهد.»
مادرم و کتاب شهید مطهری
همه از من می‌پرسند: «چطور شد که در قلب یک کشور کفر، با حجاب شوی و آن را کنار نگذاشتی؟» در جواب می‌گویم که علت آن بود که مادرم خیلی ریشه‌ای و عمیق، مسأله حجاب را برای ما باز كرد و فلسفه آن را به ما فهماند. هم‌چنین كتاب «تعلیم و تربیت» شهید مطهری ‌ـ كه آن را به همه توصیه می‌كنم ـ كمكم كرد.
مادرم همیشه به ما می‌گفت: «قبل از پریدن نگاه كنید!» یعنی قبل از انجام هركاری ابتدا فكر كنید. حتی در سنین كودكی هم به ما یاد داده بود كه درباره کارهایمان فكر كنیم. خود او هم هر کاری که از ما می‌خواست، ابتدا علت انجام آن را برایمان توضیح می‌داد، بعد ما با فكر كردن، تصمیم می‌گرفتیم كه آن كار را انجام بدهیم یا نه؟
شما خجالت نمی‌کشید؟!
ما نمی‌دانستیم شیعه و سنی یعنی چه! یك روز با مادر و خواهرم در پاركی نشسته بودیم كه زنی عرب را دیدیم. او به ما گفت: «شما شیعه هستید یا سنی؟» گفتیم: «ما مسلمان هستیم.» گفت: «خب، باید یا شیعه باشید یا سنی.» ولی ما متوجه منظور او نمی‌شدیم. دوباره پرسید و ما باز هم جوابی نداشتیم. آن زن وقتی فهمید ما هنوز نمی‌دانیم شیعه و سنی یعنی چه، آدرسی به ما داد و گفت: «فردا ظهر به این آدرس بیایید، من برایتان توضیح خواهم داد.»
مادرم آدم كنجكاوی بود؛ بنابراین فردا ظهر به آن‌جا رفتیم. دلمان می‌خواست آن مسئله را از یک روحانی بپرسیم؛ برای همین، آنها آدرس روحانی‌شان را به ما دادند. به آنجا رفتیم و در زدیم. آدم اخمویی آمد و در را باز كرد. وقتی ما را دید، با عصبانیت گفت: «چه می‌خواهید؟» مادرم گفت: «چند سؤال راجع به سنی و شیعه داریم. در ضمن چون نزدیك اذان است، اجازه بدهید بیاییم داخل و نماز بخوانیم.» مرد جا خورد و گفت: «نخیر، نمی‌شود! شما خجالت نمی‌كشید؟ زنان باید در خانه نماز بخوانند و حتی بهتر است در كمد نماز بخوانند و از خانه بیرون نیایند!» و بعد در را محكم به روی ما بست. بعداً فهمیدیم كه آنها وهابی بودند. خواست خدا بود كه ما با این برخورد بد، به سمت آنان متمایل نشویم.
امام حسین علیه السلام قلبمان را تکان داد
روز بعد، رفتیم به جایی كه می‌گفتند حسینیه شیعیان است. آن‌جا دیدیم همه در حال سینه‌زدن و نوحه‌خوانی به زبان عربی و فارسی هستند و با سوز خاصی كلمه «حسین» را می‌گویند و اشك می‌ریزند. وقتی با این صحنه روبه‌رو شدیم، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتیم، با این‌كه ما آمریكایی‌ها زیاد احساساتی نمی‌شویم و ابراز احساسات نمی‌كنیم. مثلاً اگر كسی از نزدیكانمان بمیرد، برایش ناراحت نمی‌شویم یا گریه نمی‌كنیم. در واقع آمریكایی‌ها این فرهنگ را تبلیغ می‌كنند كه در دنیا هیچ چیز ارزش ندارد كه بخواهید خود را به خاطر آن اذیت كنید و یا جانتان را بدهید. حس ایثار و فداكاری اصلاً در آن‌جا معنایی ندارد و این حس فطری را درون آدم‌ها خفه كرده‌اند.
ولی وقتی با آن صحنه روبرو شدیم بی‌اختیار درونمان حسی ایجاد شد كه اصلاً توصیف كردنی نبود. حالتی روحانی كه تا آن زمان آن را درك نكرده بودیم. این سؤالات هم در ذهنمان ایجاد شد كه این حسین كیست كه همه برای او گریه می‌كنند؟ مگر با او چه كرده‌اند؟ در آن مراسم با خانمی آشنا شدیم و خیلی با او صحبت كردیم. چند ماه بعد هم پس از مطالعات و پرسش، اعلام كردیم كه شیعه هستیم.
لباس‌های ایرانی نداشتیم
در زمانی که با حجاب شدیم، هر چه می‌گشتیم لباسی با حجاب مناسب پیدا نمی‌کردیم، برای همین، خودمان لباس‌هایمان را می‌دوختیم. اگر کسی از ایران می‌آمد برایمان لباس و روسری می‌آورد؛ ما از آن لباس‌ها الگو می‌گرفتیم و برای خودمان لباس می‌دوختیم. با این‌كه خیلی خوب هم در نمی‌آمد، ولی همین كه پوشیده بود، برایمان كافی بود.
اذیت‌های مدام را تاب آوردم
من در ابتدای با حجاب شدن، خیلی خوشحال بودم؛ ولی وقتی برخورد دوستانم را می‌دیدم، خیلی ناراحت می‌شدم. شاید اگر بزرگ‌ترها و اطرافیان، این برخورد را داشتند، آن‌قدر برایم آزاردهنده نبود. با این حال، حاضر نبودم حجابم را ترك كنم. دقیقاً هم همین طور شد؛ به گونه‌ای که با فاصله خیلی کوتاهی، جایگاه من نزد دوستانم بسیار بالاتر از قبل شد. مثلاً همان پسری كه روز اول، مرا مسخره كرده بود، در مقابل اذیت دیگران، از من پشتیبانی می‌كرد و می‌گفت: «او را اذیت نكنید، دست از سر او بردارید، او عوض نخواهد شد.» با حرف او، دیگر کسی مرا اذیت نکرد.
آمریکا و آزادی عقیده دروغین
فضای آمریكا طوری است كه اگر كسی را مخالف فرهنگ و ایده خودشان ببینند، تحمل نمی‌كنند و فرصت بیان حرف و استدلال به او نمی‌دهند، یعنی تا موقعی كه در چارچوب قواعدشان هستی، همه چیز خوب است، ولی وقتی به دین دیگری می‌روی، فوراً در برابرت می‌ایستند و به شدت مخالفت می‌كنند. آن دموكراسی و آزادی، فقط در حد شعار است و واقعیت بیرونی ندارد.
حجاب به ما آرامش داد
خانم‌هایی كه تازه مسلمان شده بودند، وقتی با آنها صحبت می‌کردم، می‌دیدم که از حجاب می‌ترسند؛ البته واقعاً سخت است. این‌كه چه می‌شود و مردم به شما چه رفتاری خواهند كرد، مدام ذهنتان را مشغول خواهد كرد؛ در كشور خودتان غریب خواهید شد؛ ممکن است حتی صبر و تحملتان از متلك‌ها و صحبت‌های مردم تمام شود. اما وقتی كه با آنها صحبت می‌كردیم و حجاب را تجربه می‌كردند، احساس خیلی خوبی داشتند. شهید مطهری می‌گوید: « تا تجربه‌اش نكردی، نمی‌توانی كامل درکش كنی.» ما تا حجاب نکرده بودیم، نمی‌توانستیم دركی از حجاب داشته باشیم. خیلی لذت‌بخش بود و آرامش خاصی داشتیم، ولی وقتی که حجاب نداشتم، چه در مدرسه و چه در جامعه، ضربه منفی‌اش را می‌دیدم. اصلاً آدم احساس امنیت نمی‌کند.
دوستانی داشته‌ام كه در همان دوازده سالگی می‌خواستند خودكشی كنند، ولی وقتی حجاب را تجربه ‌كردیم، این حس را داشتیم كه حجاب، ما را از همه این‌ها نجات داده است، مثل شكلاتی كه نمی‌دانی طعمش چیست، ولی وقتی خوردی، می‌گویی چه لذتی دارد و دوست داری بیش‌تر بخوری. البته این لذت، لذت نفسانی نیست؛ بلكه یك لذت معنوی و آرامش‌بخش است.
مهاجرت به خاطر اذیت!
چون خانواده پدر و مادرم خیلی اذیتمان می‌کردند، به شهر دیگری مهاجرت کردیم. شهر کوچکی بود، ولی چون مسلمان زیاد داشت، مادرم آن‌جا را انتخاب کرد. هفده سال در این شهر ماندیم و بعدش به قم آمدیم. خواهرم به حوزه علمیه رفت و ادامه تحصیل داد، ولی من دو سال خواندم و بعد ازدواج کردم و به آمریکا برگشتم. همسرم در «واشنگتن دی سی» کار می‌کرد. دوباره به ایران آمدیم و در مشهد ساکن شدیم. خواهرم یک سال پیش به آمریکا برگشت. او در دانشگاه شهید بهشتی، ارشد حقوق خوانده است. سه سال پیش مادربزرگم تماس گرفت و گفت که مریض احوال و رو به مرگ است؛ به همین خاطر مادرم به آمریکا برگشت. برادرم هم در آمریکا زندگی می‌کند.
از حجاب می‌ترسند
کشورهای غربی نه فقط از حجاب، که از اسلام می‌ترسند؛ مخصوصاً بعد از پیروزی انقلاب. چون قدرت اسلام را دیدند و تجربه‌اش كردند. آن‌ها حجاب را یك علامت بزرگ برای اسلام می‌دانند. برای این‌كه اگر خانم‌های مقید به حجاب، آدم‌های خوبی باشند، مردم به سمت اسلام می‌روند و یا این‌كه اگر معلم‌های محجبه، خصوصیت خوبی داشته باشند، خیلی زود در بچه‌ها تأثیر می‌گذارند و باعث جذب آن‌ها به اسلام می‌شوند. به همین خاطر هم در محیط‌های آموزشی و علمی، مثل مدارس یا دانشگاه‌ها حجاب را ممنوع كرده‌اند؛ چون حجاب را یك راه مؤثر برای جذب نوجوانان و جوانان به اسلام می‌دانند.
وقتی برای حجاب، الگوی مناسبی ارائه نشود
در خارج، آثار حجاب، نمود و عینیت بیش‌تری در فرد ایجاد می‌كند. او خیلی ملموس می‌بیند كه این حجاب است كه باعث شده در جامعه كم‌تر به جنس مخالف جذب شود و آرامش روحی و روانی عمیقی برایش فراهم شده، ولی چهره حجاب در کشورهای غیرمسلمان عوض شده است. مثلاً در آمریكا و كشورهای خارجی، بانوان مسلمان فكر می‌كنند كه اگر تمام موی خود را بپوشانند، كافی است و این همان حجاب واقعی است؛ در حالی كه لباس تنگ و نامناسبی به تن دارند. متأسفانه در خارج از كشور، حجاب آن معنای خاص را ندارد و برنامه خاصی هم برای حجاب در نظر گرفته نشده است؛ این بدان جهت است که اطلاع‌رسانی درستی در زمینه حجاب صورت نگرفته و یا اینكه الگوی خوب و مناسبی ارائه نشده است.
الآن در اینترنت، مطلب درباره فلسفه حجاب و مسائل عمیق آن به زبان‌هایی غیر فارسی، خیلی كمی پیدا می‌شود. اگر كتابی هم باشد، خیلی گران است. البته نشریات اسلامی در این زمینه فعالند، ولی خیلی كم‌ هستند. در واقع، آن‌جا، فقط والدین و خانواده‌ها هستند كه باید مسأله حجاب را برای فرزندان خود، با استدلال‌های قوی، بازگو كرده و ابهاماتشان را برطرف كنند.
ایران را نماد اسلام می‌دانند
چون مسلمان‌های خارج از كشور، ایران را نماد اسلام می‌دانند. خیلی‌ از آنها فكر می‌كنند هر چه كه در ایران اتفاق می‌افتد، عین اسلام است و ایران را الگوی كامل خود قرار داده‌اند. مثلاً خود من، با این‌که در زمان انقلاب، شش ساله بودم، ولی صحنه ورود امام به ایران را ـ که از تلویزیون می‌دیدم ـ به خوبی یادم هست. به خاطر دارم که امام، دست خلبان را گرفتند و از پله‌های هواپیما پایین آمدند و با استقبال بی‌نظیر مردم روبه‌رو شدند. چیزی كه برایم جالب بود، این بود كه دیدم خانم‌ها، همه، با چادر به استقبال امام آمده‌اند. من آن موقع به مذهب كاتولیك بودم، ولی این صحنه معنوی، خیلی برایم جالب بود. چادر پوشیدن خانم‌ها را علامت احترام به این آقا می‌دانستم؛ برداشت من این بود. و این تصویر هنوز در ذهنم هست.
فکر می‌کردیم افسانه است
در زمان جنگ ایران و عراق، قضایایی را می‌شنیدیم كه فكر می‌كردیم افسانه‌اند. مثلاً قضیه شهید «حسین فهمیده» را یک خانم كویتی برای ما تعریف كرد. او طوری صحبت می‌كرد كه انگار از یک شخصیت افسانه‌ای حرف می‌زد. یادم هست که برادرم می‌گفت: «این پسر چه‌طور این كار را كرده است؟ من اصلاً نمی‌توانم حتی تصورش را هم بكنم. این پسر چه کسی بود كه توانست این كار را انجام بدهد؟!» یا از خرمشهر می‌شنیدیم و همسرم از فداكاری‌های مردمش برایمان می‌‌گفت.
آن زمان، اولین باری بود كه توانستم «شهادت» را درك كنم و بفهمم ایثار و فداكاری، یعنی جان را به خاطر خدا فدا کردن، تا دین اسلام و انقلاب اسلامی ایران حفظ شود. در هیچ كجای دنیا كسی حاضر نیست این كار را بكند و اصلاً آنها فداكاری را نمی‌فهمند. مثلاً در آمریكا سعی می‌شود که این حس فداكاری از بین برود. در آنجا به ما می‌گویند هیچ چیز در این دنیا ارزش ندارد كه ما بخواهیم جانمان را به خاطرش بدهیم، ولی من به‌عنوان یك آمریكایی، وقتی این قضایا را می‌شنیدم، لذت می‌بردم. شنیدن این مسائل و وقایع و ایثارها كمك می‌كرد تا ایمانمان را افزایش دهیم و به این كه راه درست و دین واقعی را انتخاب كرده‌ایم، افتخار كنیم.
مسئولیت سنگین صدا و سیما
صدا و سیمای ایران، در این باره مسئولیت خیلی بزرگی دارد؛ چون مسلمان‌های کشورهای غیراسلامی وقتی كانال‌های ایران را نگاه می‌كنند، فکر می‌کنند که همه چیز آن، درست است. مثلاً چهار سال پیش در سفری كه به آمریكا داشتم، پسر نوجوانی كه فرزند یكی از دوستانم بود، از من پرسید: «خاله زهرا! در ایران موهای پسرها چه‌طوری است؟ می‌خواهم مثل آن‌ها كوتاه كنم.»
اما متأسفانه در این زمینه نواقصی وجود دارد. بنده در جلسه‌ای به صدا و سیما انتقاد كردم كه این طرز ازدواج یا رابطه دختر و پسر كه در برنامه‌ها ترویج می‌شود یا نحوه پوشش خانم‌ها در صدا و سیما، چندان اسلامی نیست. مسلمان‌های خارج از ایران كه احكام اسلام را کامل نمی‌دانند تا بتوانند تشخیص بدهند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. هر چه دریافت می‌كنند، از رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های ایران است كه تصور می‌كنند همه چیز آن، عین اسلام است.
حجاب نیازمند تربیت
معتقدم که حجاب یك امر تربیتی است كه خانواده‌ها باید از سنین كودكی، آن را برای كودكان خود مطرح كنند؛ مثلاً مسواك زدن را چه‌طور به بچه‌ها یاد می‌دهیم؟ بچه كه از ابتدا نمی‌داند مسواك چه مزیت‌هایی دارد، ولی ما او را مجبور می‌كنیم كه حتماً مسواك بزند تا خودش كم‌كم عادت كند. اما وقتی بزرگ‌تر شد، باید برایش كاملاً توضیح دهیم و تشویقش كنیم تا دیگر خودش انتخاب كند كه این كار را انجام دهد. آن‌گاه اگر ما نباشیم هم، خودش مراعات این قضیه را خواهد كرد. برای مسأله حجاب هم ما باید همین كار را بکنیم.
خانواده‌ها و مخصوصاً مادران خیلی مؤثر هستند. اما متأسفانه می‌بینیم مادرانی كه چادر دارند، دختر بچه كوچكشان را با لباس‌های نامناسب بیرون می‌آورند! مادر می‌گوید: «بچه گرمش می‌شود یا اذیت می‌شود، باید آزاد باشد.» در این صورت، نباید انتظار داشته باشیم كه كودك در نُه سالگی حجاب كامل داشته باشد. ما اصلاً نمی‌نشینیم با بچه‌هایمان صحبت كنیم و از مزیت‌های حجاب برای آن‌ها بگوییم. صرف این‌كه بگوییم: «اگر بی‌حجاب باشی، مدرسه یا جامعه به تو فشار خواهد آورد» یا «چون در خانواد‌ه مذهبی هستی، پس باید با حجاب باشی» كافی نیست. نسل امروز این استدلال‌ها را قبول نمی‌کند.
لزوم هماهنگی و برنامه‌ریزی در موضوع حجاب
هم دولت و هم خانواده‌ها باید سعی كنند طرح حجاب را اصلاح و اجرا كنند. مثلاً اگر آموزش و پرورش طرحی را اجرا كند، ولی دولت یا خانواده‌ها با آن هماهنگ نباشند، چه فایده‌ای دارد؟ یا اگر دولت و نیروی انتظامی طرحی دارد كه آموزش و پروش حمایتش نمی‌کند، چه فایده‌ای دارد؟ ما باید وحدت داشته باشیم؛ ولی متأسفانه در این باره کوتاهی کرده‌ایم.
ما در استفاده از تکنولوژی هم نمی‌دانیم چگونه باید عمل کنیم. ما نمی‌توانیم به نسل امروز بگوییم استفاده نكنید، ولی باید طرز استفاد‌ه صحیح را به آنها بیاموزیم. در كشورهای مدرن مثل آمریكا، ضرر استفاده آزادانه از این‌گونه تكنولوژی‌ها را بهتر می‌دانند؛ بنابراین محدودیت ایجاد كرده‌اند. مثلاً جوان‌ها نمی‌توانند به همه سایت‌ها وارد شوند؛ بلكه سایت‌های غیرمجاز برای آن‌ها فیلتر شده‌اند. یا در استفاده از موبایل، از یك سنی به بعد، اجازه دارند از موبایل‌های بلوتوث‌دار استفاده كنند، ولی ما این‌جا آزادنه و بدون هیچ محدودیتی استفاده می‌كنیم و اگر هم كسی اعتراض كند، می‌گویند در كشورهای غربی آزادی هست، چرا ما را محدود می‌كنید؟ در حالی‌كه از آن‌جا اطلاع درستی ندارند. در كشورهای توسعه یافته مدرن، استفاده از تكنولوژی محدود شده است، چون ضربه‌اش را خورده‌اند؛ ولی ما هیچ برنامه و ضابطه‌ای برای استفاده از این‌ها نداریم!
جز زیبایی چیز دیگری ندیدیم
اولین كلمه قرآن كه نازل شده این است: «إقرا»؛ یعنی بخوان. من مطمئنم هر كس، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، اگر اهل مطالعه باشد و به دنبال دین واقعی بگردد، قطعاً اسلام را انتخاب می کند و در اسلام، به همان جمله حضرت زینب سلام الله علیها می‌رسد كه گفتند: «به جز زیبایی چیز دیگری ندیدم.»
نمی‌گویم همه چیز ساده است و خدا ما را آزمایش نمی‌كند. چطور ممکن است خدا ما را آزمایش نكند و به بلایا دچار نسازد، در حالی‌كه حضرت زهرا سلام الله علیها را ـ كه بهترین زنان عالم است ـ آزمایش كرد و به مشكلات و سختی‌های بسیار مبتلا نمود. پس زندگی، بی‌خطر و مشكلات نمی‌شود؛ ولی آن كس راه نجات را می‌یابد و در این آشفتگی‌ها به آرامش می‌رسد و همه چیز را زیبا می‌بیند كه به سمت اسلام واقعی برود، نه اسلام نفس، و نه اسلام آمریكایی.

سوتیتر
1. بالاخره روزی به ما گفت: «این حرف‌هایی كه درباره خدا و مباحث اخلاقی به شما می‌گویم، از دین كاتولیك نیست، از دین اسلام است و اسلام یعنی تسلیم؛ تسلیم در برابر خدا، نه در برابر نَفْسمان.» و بعد هم گفت: «من مسلمان شده‌ام، ولی شما را مجبور نمی‌كنم كه مسلمان شوید. شما آزادید که دین خود را انتخاب کنید.»
ما، گیج شده بودیم و نمی‌دانستیم چه باید بکنیم، ولی وقتی مادرم ما را تنها گذاشت، به حرف‌هایش فكر كردیم و بعد از صحبت با یك‌دیگر، به این نتیجه رسیدیم كه ما هم مسلمان شویم.
2. یک‌بار مادربزرگم برای من، یك دست لباس تابستانی خرید كه شامل یك تاپ و شلوارك خیلی كوتاه بود، ولی من آن‌ها را نپوشیدم. مادربزرگم اصرار داشت که آنها را بپوشم؛ ولی مادرم به او می‌گفت: «دست بردار! چرا این‌قدر اصرار می‌كنی؟ دخترم وقتی این‌ها را می‌پوشد، احساس بدی دارد. نمی‌خواهد بدنش را نشان دهد، چرا شما مجبورش می‌كنید؟» آن زمان، حجاب را نمی‌دانستیم ولی حیا داشتیم.
3. مادرم همیشه به ما می‌گفت: «قبل از پریدن نگاه كنید!» یعنی قبل از انجام هركاری ابتدا فكر كنید. حتی در سنین كودكی هم به ما یاد داده بود كه درباره کارهایمان فكر كنیم. خود او هم هر کاری که از ما می‌خواست، ابتدا علت انجام آن را برایمان توضیح می‌داد، بعد ما با فكر كردن، تصمیم می‌گرفتیم كه آن كار را انجام بدهیم یا نه؟
4. به آنجا رفتیم و در زدیم. آدم اخمویی آمد و در را باز كرد. وقتی ما را دید، با عصبانیت گفت: «چه می‌خواهید؟» مادرم گفت: «چند سؤال راجع به سنی و شیعه داریم. در ضمن چون نزدیك اذان است، اجازه بدهید بیاییم داخل و نماز بخوانیم.» مرد جا خورد و گفت: «نه‌خیر، نمی‌شود! شما خجالت نمی‌كشید؟ زنان باید در خانه نماز بخوانند و حتی بهتر است در كمد نماز بخوانند و از خانه بیرون نیایند!» و بعد در را محكم به روی ما بست. بعداً فهمیدیم كه آنها وهّابی بودند. خواست خدا بود كه ما با این برخورد بد، به سمت آنان متمایل نشویم.
5. مثلاً همان پسری كه روز اول، مرا مسخره كرده بود، در مقابل اذیت دیگران، از من پشتیبانی می‌كرد و می‌گفت: «او را اذیت نكنید، دست از سر او بردارید، او عوض نخواهد شد.» با حرف او، دیگر کسی مرا اذیت نکرد.
6. فضای آمریكا طوری است كه اگر كسی را مخالف فرهنگ و ایده خودشان ببینند، تحمل نمی‌كنند و فرصت بیان حرف و استدلال به او نمی‌دهند، یعنی تا موقعی كه در چارچوب قواعدشان هستی، همه چیز خوب است، ولی وقتی به دین دیگری می‌روی، فوراً در برابرت می‌ایستند و به شدت مخالفت می‌كنند. آن دموكراسی و آزادی، فقط در حد شعار است و واقعیت بیرونی ندارد.
7. دوستانی داشته‌ام كه در همان دوازده سالگی می‌خواستند خودكشی كنند، ولی وقتی حجاب را تجربه ‌كردیم، این حس را داشتیم كه حجاب، ما را از همه این‌ها نجات داده است، مثل شكلاتی كه نمی‌دانی طعمش چیست، ولی وقتی خوردی، می‌گویی چه لذتی دارد و دوست داری بیش‌تر بخوری.
8. بنده در جلسه‌ای به صدا و سیما انتقاد كردم كه این طرز ازدواج یا رابطه دختر و پسر كه در برنامه‌ها ترویج می‌شود یا نحوه پوشش خانم‌ها در صدا و سیما، چندان اسلامی نیست. مسلمان‌های خارج از ایران كه احكام اسلام را کامل نمی‌دانند تا بتوانند تشخیص بدهند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. هر چه دریافت می‌كنند، از رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های ایران است كه تصور می‌كنند همه چیز آن، عین اسلام است.

ما مارک داریم

می‌دونستی آدم‌ها هم مارک دارن؟
ـ مگه ما کیف و کفشیم که مارک داشته باشیم؟!
ـ فقط کفش و لباس و جنس نیست که مارک داره، انسان‌ها هم مارک دارن.
ـ چی میگی؟ سر کارمون گذاشتی؟
ـ نه، یه لحظه گوش کن. هر انسانی وقتی به یه چیز خاصی علاقه نشون می‌ده و تو راه اون پیش می‌ره، بعد از یه مدت می‌شه مُعَرِّف اون. یعنی آدم‌های دیگه با نگاه کردن به اون شخص، در مورد اون چیز به خصوص، تو دلشون قضاوت می‌کنند. البته قضاوت کار درستی نیست، ولی ما هممون به یه نحوی انجامش می‌دیم دیگه!
ـ منظورت رو نفهمیدم. زیر دیپلم حرف بزن ببینم چی میگی؟
ـ ببین، یه روز داشتم دنبال یه آدرسی می‌گشتم، ولی پیدا نمی‌کردم. یه دفعه چند تا بچه مدرسه‌ای با روپوش مخصوص مدرسه دیدم که با رفتارهای عجیب و غریب، کوچه را گذاشته بودن رو سرشون. فکر کردم که این‌ها حتماً مال این محله هستن، می‌تونن توی پیدا کردن آدرس کمکم کنند. رفتم طرفشون و پرسیدم: بچه‌ها شما مال کدوم مدرسه‌اید؟
چشمت روز بد نبینه، یکیشون با بی‌ادبی خاصی گفت: «به شما چه مال کدوم مدرسه‌ایم؟ لابد اسم مدیرمون را هم می‌خوای؟»
با تعجب گفتم: «نه، می‌خوام بدونم اگه مال مدرسه این محلید ازتون آدرس بپرسم!» دقت کن. اون بچه‌ها رفتار خوبی تو خیابون نداشتن و چون روپوش مدرسه تنشون بود، معرف مدرسشون بودند. فکر کردند، من می خوام برم شکایتِ کاراشون را پیش مدیرشون ببرم.
ـ هر کسی با دیدن اون بچه‌ها، می‌تونه تشخیص بده که اون مدرسه، مدرسه خوبی هست یا نه؟ یعنی مشت نمونه خرواره. ببین فهمیدم‌ها، ولی زیاد این دو زاریه نیفتاد!
ـ ببین، مثلاً آدم‌ها به واسطه شغل یا کاری که انجام می‌دن، مُعرّف اون کار می‌شن. اون وقت اگه کار نچسبی انجام بدن، اون شغل یا هنر می‌ره زیر سؤال، نه اون فردِ خاص! با اینکه این اتفاق می‌افته، اما باز هم تأکید می‌کنم که این درست نیست، ما اصلاً حق نداریم اینطور درباره دیگران قضاوت کنیم.
ـ خوب حالا مارک ماها چیه؟
ـ ماها مارکمون امام زمانه، مذهب شیعه است، اسلامه!
ـ عجب مارک جالبی! بی‌زحمت توضیح بده.
ـ یعنی اگه مثلاً داخل یه کشور خارجی، کار ناشایستی انجام بدیم، می‌گن ببین، مسلمون‌ها همشون اینجوری هستند. و یا مثلاً اگه توی کشور غیر شیعی، هم کار ناشایستی انجام بدیم، می‌گن ببین شیعه علی چکار می‌کنه! نمی‌گن فلان شخص، می‌گن شیعه‌ها اینجوری هستند.
ـ ای بابا! حالا بیا تو مملکت خودمون؛ مارک امام زمانی چیه؟
ـ ببین دوست عزیز، ماهایی که بین دوست و فامیل و آشنا و همسایه و سرِکار و تو دانشگاه و مدرسه، ظاهر مذهبی داریم، لباس مشکی برای امام حسین علیه السلام می‌پوشیم، نیمه شعبان و اعیاد، شیرینی می‌دیم، نماز می‌خونیم و توی گرمای تابستون روزه می‌گیریم، شب‌های ماه رمضون دعای ابوحمزه و قرآنمون ترک نمی‌شه، همیشه حرف حضرت را می‌زنیم و زیر لب «اللهم کن لولیک…» می‌خونیم، اگه خدای ناکرده، کار ناشایستی انجام بدیم، نمی‌گن فلانی مشکل داره، می‌گن شیعیان امام زمان اینجورین.
ـ خوب حالا چی؟
ـ ما باید خیلی مراقب رفتارهامون باشیم. به عنوان یک شیعه امام زمانی، نباید خدای نکرده، رفتار بدی داشته باشیم. مثلاً توی همسایه‌ها اولین کسی که شارژ آپارتمانش را می‌ده، ما باشیم نه اَرمنیه! به قصاب و بقال محل بدهکار نباشیم. به رفتگر زحمتکش، ماهیانه بیشتری بدیم، نه این که تا می‌بینیمش رومون را بکنیم اون ور. توی فامیل به خوش اخلاقی و بخشش معروف بشیم، نه اینکه بگن فلانی دستش تو جیبش می‌ره، اما بیرون نمیاد!
اگه کارمندیم، جوری کار کنیم که صاحب کار نگه این مذهبی‌ها همش به بهانه نماز و زیارت عاشورا از زیر کار در می‌رن. اگه صاحب کاریم، حق زیر دست‌ها را زود و خوب، بدیم، نه اینکه بگن رئیس ما حقمون رو نمی‌ده، اون وقت برای امام زمانش، کرور کرور خرج می‌کنه!
حالا که ظاهر مذهبی داریم، رانندگیمون هم با بزرگواری باشه؛ اینکه هی بپیچیم جلوی اون ماشین، به اون یکی فحش بدیم، به اون پیرمرده راه ندیم، زیبنده امام زمانمون نیست.
اخلاقمون گل محمدی باشه. لبخند از رو لبمون کنار نره. می‌دونی که رسول خداصلی الله علیه و آله فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من برای کامل کردن سجایای اخلاقی مبعوث شدم.» و یا در یکی از آیات قرآن داریم که: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَو کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضوُا مِنْ حَولِکَ»؛ « [ای پیغمبر!] اگر این خلق و خوی تو نبود و به جای این اخلاق نرم و ملایم، اخلاق خشن و درشتی داشتی، مسلمانان از دور تو پراکنده می‌شدند.» یعنی این اخلاق تو، یک عامل مهم برای جذب مسلمان هاست.
توی سلام کردن به همه پیش دستی کنیم، مثل رسول خدا؛ نه این که خدای ناکرده بگن حاجی این قدر بد اخلاقه که با یه مَن عسل هم نمیشه خوردش!
اگه خوش‌اخلاق باشیم، مردم دور و برمون جمع می‌شن، به حرفامون گوش می‌دن، اون وقت ما چقدر راحت می‌تونیم پدر مهربونمون را بهشون معرفی کنیم.
به قول خود اهل‌بیت، باید زینت‌شون باشیم، نه مایه ننگ و سرافکندگی‌شون.
پس یادمون باشه هوای مارک گرون و با ارزشمون را داشته باشیم.



. بحارالانوار،ج68،ص382
. سوره آل عمران/ 159.
. امام صادق علیه السلام: «کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا». اصول کافی ،ج2،ص77.

آینده و جهانی شدن در جامعه مهدوی

 

تبیین جامعه‌ای که حضرت مهدی(عج) خواهد ساخت، گذاره‌ای است که باید در بعد عقلانی به آن بپردازیم. افق‌نمایی این جامعه در سیاست استراتژیک و در گزینه‌های آینده شناسی، بحث بسیار مهمی می‌باشد. جامعه‌ای که امام زمان(عج) محقق می‌کند چیست؟ یا بهتر بگویم، چه چیز نیست؟ مگر این طور نیست که بسیاری از گزینه‌ها که امروز وجود دارد بدعت است و باید از بین برود؟ مگر مهم‌ترین کارکرد حضرت مهدی(عج) در حرکت مقدسش بدعت زدایی نیست؟ تبیین جامعه مهدوی یکی از شاخص‌های حرکت استراتژیک در تبیین آینده است. شاخص نظام متمدن امروز در تبیین حرکت اجتماعی، مفهوم جامعه مدنی است که این جامعه مدنی، نقطه مقابل جامعه مهدوی است و از دو مفهوم تشکیل می‌شود؛ یک: جامعه؛ دو: مدنیت.
مدنیت و تاریخ از منظر جامعه مدنی و جامعه مهدوی
از کنار هم جمع شدن انسان‌ها جامعه تشکیل می‌شود که یا به صورت ساده و بدوی و صحرایی است و یا روستایی و شهری. تبیین مدرنیته به این معناست که محیط روستایی، که محیطی عاطفی است، به سمت محیط و جامعه شهری پیچیده ـ که هر چیزی در آن برای خودش تعریفی دارد ـ حرکت کند.
اما مفهوم کلمه مدنیت به معنای شهرنشینی است؛ یعنی آرام آرام شهرنشینی موضوعیت پیدا کند و افراد جامعه، علاقه‌مند به شهر نشینی شوند، ارزش‌های شهر نشینی در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوی شهرنشینی وجود دارد؛ ولی با آن شهرنشینی که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوی نیست؛ ولی پیچیدگی مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوی، مبانی، درست گذاشته شده‌اند، لذا انسان‌ها کج حرکت نمی‌کنند تا برای آنها هزاران سیستم کنترلی نصب شود.
تاریخ بشر را به دو بخش غار نشینی و شهر نشینی، متمدن و غیر متمدن تقسیم می‌کنند. اما تاریخ در دکترین مهدویت با ویژگی‌های جامعه مدنی تفاوت دارد. تاریخ در دکترین مهدویت، بر خلاف جامعه مدنی، به دو بخش عمده تقسیم می‌شود، یکی از ابتدای خلقت تا بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و دیگری از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله تا مهدویت. این دو بخش، سه مقطع را در بر می‌گیرد. مقطع اول: از حضرت آدم شروع می‌شود و با حضرت ابراهیمـ که در زمان او ادیان ابراهیمی آغاز شدند‌‌ ـ اوج می‌گیرد و در زمانی که آخرین دین ابراهیمی می‌آید، تمام می‌شود؛ یعنی با بعثت پیامبر اسلام که خاتم النبیین است.
مقطع دوم: از زمان هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و با ولایت حضرت علی علیه السلام در غدیر خم شروع می‌شود و تا ظهور حضرت مهدی(عج) استمرار دارد؛ یعنی از ابتدای امامت تا انتهای ولایت.
مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدی(عج) تا روز قیامت.
ویژگی‌های جامعه مدنی غرب
برخی ویژگی‌های جامعه مدنی را در اینجا مورد بررسی قرار می‌دهیم. این ویژگی‌ها را در اروپا و مخصوصاً آمریکا می‌توان مشاهده کرد. اولین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «اومانیسم» است. اومانیسم، یعنی انسان محوری؛ یعنی انسان محور می‌باشد نه خداوند.
دومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم «سکولاریزم» است؛ یعنی فکر کردن برای آخرت، تعطیل؛ یعنی همه چیز باید برای همین دنیا برنامه ریزی شود.
سومین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم«لیبرالیزم» است، که به معنای اباحی‌گری است؛ یعنی همه چیز مباح است و می‌توان آن را انجام داد.
چهارمین ویژگی جامعه مدنی غرب، مفهوم«ایندویژالیزم» است؛ یعنی فردیت انسان مهم است نه چیزی دیگر.
ویژگی پنجم عبارت است از«امورالیزم» که به معنای نپذیرفتن اخلاق اجتماعی است و بی‌اخلاقی‌گری، ماهیت اصلی آن جامعه را شکل می‌دهد.
این بی‌اخلاقی‌گری به خاطر وجود ویژگی ششم در آنجا است که عبارت است از «هدونیزم»؛ یعنی اصالت شهوت، یعنی بشر مجاز است که از تمام لذت‌های دنیوی بهره‌مند شود.
ویژگی هفتم در آنجا این است که روابط بر اساس منافع می‌باشد و منافع نیز برای به دست آوردن سود بیشتر است، لذا دانشی که انسان در آنجا می‌آموزد، دانشی است که نفع مادی به او برساند. ویژگی دیگر عبارت است از جهان شمولی؛ یعنی نگاه جهان وطنی. آنها جهان را وطن خودشان می‌دانند؛ لذا تلاش می‌کنند جهان را غربی کنند و تمام ارزش‌ها و ویژگی‌های جامعه خودشان را در جهان ترویج دهند و همه مردم را مجبور کنند که آن مفاهیم و ویژگی‌ها را قبول کنند.
ویژگی هشتم عبارت است از«نسبی‌گرایی»؛ چون در تمدن غربی، انسان، محور است و برداشت‌های انسان هم نسبی است. پس هیچ چیز قطعی و هیچ گذاره یقینی، در جامعه مدنی جایگاهی ندارد.
ویژگی‌های جامعه مهدوی
یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می‌باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهر نشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که چرا در قرآن از واژه‌ «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟!
پاسخ این است که چون مدنیت، نوعی ایستایی و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولی در مهدویت، سکونت موضوعیت ندارد، بلکه «هجر» موضوعیت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در این‌که مبدأ تاریخ در اسلام، هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه شد، نکاتی نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بیان شده است که: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ.»
طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ایستایی و سکون. شهرنشینی در جامعه مهدوی همراه با حرکت و متعالی شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن می‌باشد. چه کسی گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومین علیهم السلام، این انحراف را ایجاد کرده است. در جامعه مهدوی، هجرت کردن و رفتن موضوعیت دارد. این که به حضرت مهدی(عج) می‌گوییم صاحب الزمان، ریشه در همین مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعی حرکت است؛ این‌که به وضع موجود قانع نباشیم و به سمت جلو حرکت کنیم. جامعه پست مدرن غربی، به پایان تاریخ معتقد می‌باشد، ولی در تفکر مهدوی این امر باطل است. ما می‌رویم و مدام در هجرت هستیم.
پس مشخصه اساسی جامعه مهدوی این است که یک جامعه هجری است و اولین ویژگی آن «اخلاق و اخلاص محوری» می‌باشد. چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره بعثت خود فرموده‌اند: «من مبعوث نشدم مگر برای تکمیل اخلاق»؛ و اخلاق تکمیل نمی‌شود مگر به این‌که حضرت مهدی(عج) بیاید و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدنی ـ که بی‌اخلاقی‌گری در آن موج می‌زند ـ جامعه مهدوی یک جامعه ایمانی است و شهروند اصلی جامعه مهدوی، مؤمن است. غیر مؤمن در جامعه مهدوی جایی ندارد؛ لذا طبق این ویژگی، مفاهیم سکولاریزم و بی‌دینی و لیبرالیزم و اباحی گری که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته می‌شود.
ویژگی دوم جامعه مهدوی «موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثلیث جایگاهی ندارد، اصالت از آن خدا است. ولی در جامعه مدنی آنچه اصالت دارد، انسان است و بس.
ویژگی سوم جامعه مهدوی این است که «متکثر» نیست. پلورالیزم و تکثرگرایی در آن راه ندارد، توحید گرا است، یک قبله دارد و یک قرائت دارد نه قرائت‌های متعدد.
ویژگی چهارم جامعه مهدوی «ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نیست و اساسی‌ترین ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بیرون (آفاقی و انفسی). ارزش دیگری که در جامعه مهدوی موج می زند «جهاد» است، جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظامی‌ها نیست؛ بلکه تمام افراد جامعه باید این وظیفه را عملی کنند. ارزش بعدی «ذبیح» بودن و آمادگی برای شهادت است که بزرگترین ذبیح در اسلام، حسین بن علی علیه السلام است. در جوامع غربی دین را برای انسان می‌خواهند؛ ولی در مکتب مهدویت، این اسماعیل و حسین علیه السلام هستند که باید برای دین کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبی بعد از ارزش هجرت قرار دارد.
ویژگی پنجم جامعه مهدوی «عزت مداری» است. در این جامعه، بین ذلت و عزت، مرز وجود دارد. این ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسید. در جامعه مهدوی نیز زیر بار حکومت‌های ظالم رفتن معنایی ندارد. جامعه مهدوی، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعی، مسجد است. در جامعه مهدوی مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد. جامعه مهدوی در حج خلاصه می‌شود، فردی که حج می‌رود تمرین مهدویت می‌کند، در سعی بین صفا و مروه، در آن طوافی که می‌کند، در آن قربانی‌ای که می‌د‌هد و پاک می‌شود و بر می‌گردد.
وظیفه ما به عنوان یک منتظر در رسیدن به ویژگی‌های جامعه مهدوی ـ که به برخی از آنها اشاره شد ـ چیست؟ حرکت، پایه زمان است و پایه حرکت، هجرت است. پس وظیفه یک شیعه منتظر این نیست که دم درب خانه بایستد تا میهمانش بیاید. وظیفه اصلی ما این است که حرکت و هجرت کنیم و برویم تا لایق هم رکاب شدن بشویم، برخلاف برخی‌ها که می‌گویند باید دست روی دست بگذاریم تا خود آقا بیاید و کارها را انجام بدهد.
سوتیتر
1. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های جامعه مهدوی با مدنیت مفهوم «هجر» می‌باشد. هجر یک کلمه حبشی و به معنای شهر نشینی است. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که چرا در قرآن از واژه‌ «هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنیت؟!
2. پس مشخصه اساسی جامعه مهدوی این است که یک جامعه هجری است و اولین ویژگی آن «اخلاق و اخلاص محوری» می‌باشد. چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره بعثت خود فرموده‌اند: «من مبعوث نشدم مگر برای تکمیل اخلاق»؛ و اخلاق تکمیل نمی‌شود مگر به این‌که حضرت مهدی(عج) بیاید و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدنی ـ که بی‌اخلاقی‌گری در آن موج می‌زند ـ جامعه مهدوی یک جامعه ایمانی است و شهروند اصلی جامعه مهدوی، مؤمن است. غیر مؤمن در جامعه مهدوی جایی ندارد؛ لذا طبق این ویژگی، مفاهیم سکولاریزم و بی‌دینی و لیبرالیزم و اباحی گری که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته می‌شود.



. سوره انفال،آیه72 : کسانى که ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يکديگرند؛ و در سوره بقره،218: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»کسانی که ايمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‏اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.


آخرین ویرایش
در 1394/9/17 09:46 توسط فاطمه کاظمی

اصول جامعه مهدوی

 

عنوان «جامعه مهدوی» دارای معانی عالی و پیام‌های سازنده و نشانه توجه به نواقص جوامع دیگر است كه هر كدام در بوته آزمایش، بشر را قانع نكرده و جوابگوی مطالبات او در برقراری یك جامعه و نظام سالم و صالح نبوده است.
در حال حاضر، نظام و جامعه‌ای كه در دنیا بیشتر عنوان دموكراسی و مردم‌سالاری را به خود می‌بندد و نمونه جوامع به اصطلاح، مدنی می‌باشد، رژیم آمریكاست كه در دنیا علناً اول پرچم‌دار استعلا و استكبار و استضعاف جوامع دیگر است و در عین حال، خودش در استضعاف صهیونیسم و بدترین مكتب‌های نژادپرست قرار دارد؛ تا حدی كه سرانش به جای آن كه مستقل باشند، تسلیم نیات پلید صهیونیست‌ها هستند؛ همان گروه اندكی كه خود را ما فوق دیگران و درجه اول، و شش میلیارد انسان دنیا را بشر درجه دوم می‌دانند؛ اما تناقض‌های این نظام، چه در داخل و چه در خارج آن بسیار است.
اصول جامعه مهدوی
جامعه مهدوی، جامعه‌ای است مبتنی بر:
ـ نفی تمایز نژادی و تناقض‌های اجتماعی؛ بر اساس آیه: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ»؛ «ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و به صورت گروه و قبایل قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید؛ به راستی كه گرامی‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزكارترین شماست.»1
ـ نفی برتری‌جویی و هر گونه استعلا؛ بر اساس آیه: «تِلْكَ الدَّارُ الْآَخِرَه نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا» ؛ «آن خانه آخرت است كه برای كسانی كه طلب برتری و فساد نداشتند قرار دادیم.»2
ـ نفی طواغیت و قلدران زمین و استبداد و قلدرمآبی؛ بر اساس آیه: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّه رَسُولًا أَنِ اُعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛ «و به تحقیق، در هر امتی، فرستاده‌ای را برانگیختیم تا خداوند را عبادت كنند و از طاغوت بپرهیزند.»3
ـ عدالت در همه امور؛ بر اساس آیه: «كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»؛ «قیام کننده به عدالت باشید و برای خدا شهادت دهید، اگر چه این گواهی به زیانتان باشد.»4 و نیز «لَا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛ «دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند؛ عدالت پیشه كنید كه عدالت به پرهیزكاری نزدیك‌تر است.»5
آن جامعه، جامعه‌ای خواهد بود که تمامی اصول و دستورات اخلاقی در آن پیاده خواهد شد؛ دستوراتی هم‌چون: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»؛ «با مردم به نیكی سخن بگویید»6، «و احبب لغیرك ما تحب لنفسك؛ آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران نیز بپسند»7، «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ»؛ «بدی را با نیكی دفع كن»8 ؛ «ولاتكن عبد غیرك وقد جعلك الله حرّاً؛ بنده غیر مباش؛ براستی كه خداوند، تو را آزاد آفریده است.»9 و نیز اصول متعدد دیگر كه در همه، نفی ظلم، خیانت، سوء استفاده از مقام، جاه‌طلبی، ریاست‌خواهی، افراط و تفریط تناقض‌های اجتماعی و مفاسد دیگر منظور است.
تناقض در دنیای به اصطلاح متمدن
در دنیای امروز كه بیشتر، رژیم‌های لائیک بر آن حاكم‌اند و قدرت مادی و سلاح‌های كشتار جمعی را در دست دارند، تناقض‌هایی دیده می‌شود كه برای هیچ انسان با وجدانی قابل قبول نیست. این تناقض‌ها هم در جوامع آنها و هم در مراكز تصمیم‌گیری، مثل شورای امنیت وجود دارد و تمدن كنونی را زیر سؤال برده است. تناقضاتی كه بین جامعه‌های مرفه و جامعه‌های محروم دیده می‌شود، از این تناقض‌هاست. در حالی كه میلیون‌ها نفر از كودك و سالمند‌ و زن و مرد در ‌آفریقا و اماکن دیگر، محروم و گرسنه به سر می‌برند، در جامعه‌های زورگو كه ثروت دنیا را چپاول کرده‌اند، مخارج یك مجلس خوش‌گذرانی و عشرت و شهوت‌رانی، به مبلغی می‌رسد كه اگر همان را به انسان‌های فقیر بدهند، خرج سالیانه هزاران نفر از آنها را تأمین می‌کند.
به سوی مدینه فاضله
جامعه مهدوی یعنی نفی تمامی این ضعف‌ها و فسادها؛ یعنی جامعه واحد جهانی و مدینه فاضله حقیقی كه همه اركان و اعضا و نهادهایش ـ همان‌گونه كه آن را رسول اعظم صلی الله علیه و آله طرح کردند ـ مانند اعضای بدن انسان واحد، انجام وظیفه می‌کنند.
مسیر همه جوامع به سوی این جامعه است و رسیدن بشر به این جامعه، سنت و قاعده تخلف‌ناپذیر الهی است. هر كس كه بخواهد مانع تحقق جامعه مهدوی شود، معارضه و ممانعت وی در هم كوبیده می‌شود.
راه سعادت
تذكر این نكته مناسب است كه تا دنیا به آن جامعه بزرگ مهدوی نرسیده، اگر جامعه‌های كوچك اگر بخواهند در سعادت، آسایش، قدرت، قوّت، عزت و عدالت، زندگی كنند، باید همان اصول و مبانی جامعه مهدوی را اصل و مبنای حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود قرار دهند و آن را معیار بدانند و صلاح یا فساد خود را با آن بسنجند.
نمونه‌ای از جامعه مهدوی
اكنون با این میزان از جوامع كوچك شهری و روستایی، می‌توان جامعه‌ای را كه مهدوی است‌ شناسایی كرد؛ در هر شهر و روستایی كه حق رعایت می‌شود، مردمانش از حق حمایت، و به حق عمل می‌کنند، اتحاد و برادری در آنجا به چشم می‌خورد، تعلیم و تربیت صحیح و تقدیر از اخیار و دانشمندان در آنجا رایج است، خیانت در امانت نمی‌كنند و خلاصه، حیات دینی و انسانی وجود دارد، آن جامعه ـ اگر چه یك روستا باشد ـ جامعه مهدوی است.
من از خداوند منّان می‌خواهم كه فرج آن امام عزیز و مصلح جهانی را نزدیك نماید و همه ما را از یاوران و سربازان حقیقی ایشان قرار دهد و اسلام و مسلمانان را نصرت و قوّت و شوكت عنایت فرماید.10
سوتیتر
1. تذكر این نكته مناسب است كه تا دنیا به آن جامعه بزرگ مهدوی نرسیده، اگر جامعه‌های كوچك اگر بخواهند در سعادت، آسایش، قدرت، قوّت، عزت و عدالت، زندگی كنند، باید همان اصول و مبانی جامعه مهدوی را اصل و مبنای حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود قرار دهند و آن را معیار بدانند و صلاح یا فساد خود را با آن بسنجند.
2. اكنون با این میزان از جوامع كوچك شهری و روستایی، می‌توان جامعه‌ای را كه مهدوی است‌ شناسایی كرد؛ در هر شهر و روستایی كه حق رعایت می‌شود، مردمانش از حق حمایت، و به حق عمل می‌کنند، اتحاد و برادری در آنجا به چشم می‌خورد، تعلیم و تربیت صحیح و تقدیر از اخیار و دانشمندان در آنجا رایج است، خیانت در امانت نمی‌كنند و خلاصه، حیات دینی و انسانی وجود دارد، آن جامعه ـ اگر چه یك روستا باشد ـ جامعه مهدوی است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره حجرات/13.
2. سوره قصص/83.
3. سوره نحل/ 36.
4. سوره نساء/135.
5. سوره مائده/8.
6. سوره بقره/83.
7. نهج البلاغه عبده، ج 3، ص 45.
8.سوره فصلت/34.
9. نهج البلاغه عبده، ج 3، ص 51.
10. پیام معظم له به افتتاحیه همایش دانشجویی ‌جامعه مهدوی، مهرماه 82، تبریز.

صلوات و دعا برای فرج آل محمد

مقدمه
صلوات به عنوان یك دعا، نوعی عرض ارادت و اظهار محبت به پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت مكرم ایشان می‌باشد كه رفته رفته به شعار مسلمانان تبدیل شده است.
تأكید قرآن بر صلوات فرستادن بر حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله درآیه «إِنَّ اللهَ وَمَلَائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» سبب اهمیت بیشتر آن شده است.
خداوند متعال، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را برای صلوات و درود خویش لایق دانسته و به ملائكه و مؤمنین نیز امر فرموده‌است تا بر آن حضرت به صورت پی در پی، درود و صلوات بفرستند.
فلسفه صلوات
صلوات فرستادن مسلمانان بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به گونه‌‌ای تشكر از زحمات طاقت فرسای ایشان و اهل‌بیت علیهم السلام و نیز قدردانی آنها از نعمت هدایت ـ كه از بزرگترین نعمت‌های خداوند است ـ می‌باشد.
از نظر روانشناسی، صلوات فرستادن برای پیامبر صلی الله علیه و آله موجب ریشه‌دار شدن محبت به آن حضرت و اهل بیتش می‌شود و این زمینه‌سازی روحی، تبعیت بیشتر شخص را از رهنمودهای آن بزرگواران فراهم ‌می‌كند.
علاوه بر این، صلوات، یك دعا است و موجب نزول رحمت الهی می‌شود؛ چون مسلمانان هنگام صلوات فرستادن دعا می‌كنند و از خداوند متعال می‌خواهند كه رحمت بیشتری بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم السلام و آنان را به درجات بالاتر قرب الهی برساند.
همچنین صلوات موجب شناخت ائمه علیهم السلام و مأنوس شدن با آنها و در پی آن، درس گرفتن از مكتب آن بزرگواران می‌شود؛ لذا صلوات فرستادن بسیار سفارش شده است و یكی از توشه‌های ارزشمندی است كه در آخرت، موجب سنگینی وزنه کارهای نیك ما در میزان اعمال می‌شود.
ائمه علیهم السلام به عنوان الگوهای عملی ما همواره بعد از ذكر نام شریف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صلوات را ذكر فرموده‌اند كه نمونه‌های بارز آن را می‌توان در نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و سایر ادعیه مشاهده كرد.
برخی از آثار و بركات صلوات
امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «كسی كه توانایی بر چیزی كه موجب محو گناهانش می‌شود ندارد، پس بسیار بر محمد و آلش صلوات بفرستد؛ چرا كه صلوات گناهان را نابود و ریشه كن می‌كند.»
امام صادق علیه السلام نیز فرموده‌اند: «پیوسته میان دعا و استجابتش پرده‌ای فاصله می‌اندازد تا این که بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش صلوات فرستاد‌ه شود.»
ایشان درحدیثی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند: «هر كه بر من صلوات فرستد، خدا و فرشتگان بر او صلوات می‌فرستند؛ چه كم صلوات بفرستد، چه بسیار.»
هم‌چنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «صلوات بر من و اهل‌بیت من، نفاق را از بین می‌برد.»
امام باقر یا امام صادق علیه السلام فرمودند: «در ترازوی اعمال، چیزی سنگین‌تر از صلوات بر محمّد وآل محمّد نیست و چه بسا مردی باشد كه اعمالش را در میزان گذارند و سبك باشد، پس ثواب صلوات او را بیاورند و در میزان نهند، پس به سبب آن سنگین ‌گردد و بر كفه دیگر بچربد.»
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هر كس به درگاه خدای عزوجل حاجتی دارد، باید در بیان آن، با صلوات بر محمّد و آلش شروع كند و سپس حاجت خود را بخواهد و در آخر هم به صلوات بر محمّد و آل محمّد پایان دهد؛ زیرا كه خدای عزّوجل، كریم‌تر از آن است كه دو طرف دعا را بپذیرد و وسط دعا را واگذارد [و به اجابت نرساند]؛ زیرا صلوات بر محمّد محجوب نیست [و بدون برخورد به حجاب و مانعی بالا می رود.] »
صلوات كامل و ناقص
در منابع شیعی و اهل سنت، چگونگی صلوات فرستادن آمده و تأكید شده است كه صلوات، كامل فرستاده شود.
روایت شده است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «بر من صلوات ناقص و ابتر نفرستید». اصحاب پرسیدند: «یا رسول‌الله! صلوات ناقص چیست؟» حضرت فرمودند: «این كه بگویید: الَّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد؛ و تا همین جا اكتفا كنید؛ بلكه باید بگویید: الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد.»
هم‌چنین ایشان فرموده‌اند: «هركس نماز بخواند و در آن نماز، بر من و آل من صلوات نفرستد نماز وی قبول نمی‌شود.»
به همین خاطر بسیاری از علمای شیعه و جمعی از فقهای بزرگ اهل سنت، ذکر« آلِ مُحَمَّد » را در صلوات تشهد نماز واجب می‌شمارند.
مثلاً شافعی ( امام مذهب شافعی ) و احمد بن حنبل ( امام مذهب حنبلی ) صلوات كامل را در تشهد دوم نماز، واجب می‌دانند. جالب اینكه شافعی، فتوای خود را در قالب شعر معروفی صریحاً ذكر كرده است:
یا أهلَ بَیتِ رسولِ الله حُبُّكُم فَرضٌ مِنَ اللهِ فی القُرآنِ أنزَلَه
كَفاكُم مِن عَظیمِ القَدرِ أنَّكُم مَن لَّم یصَلِّ عَلَیكُم لاصَلاهلَه
«ای اهل‌بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله! محبت شما در قرآن واجب شده است و در عظمت و مقام شما همین بس كه هر كس بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است.»
صلوات و فرج آل محمد
روایات زیادی وجود دارد كه به طور کلی، امر به دعا برای تعجیل در فرج کرده‌اند، كه توقیع شریف حضرت مهدی(عج) یكی از این روایات شریف می‌باشد: «وَ اكثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَج فإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم؛ برای تعجیل در فرج من، بسیار دعا كنید، زیرا كه گشایش كارهای شما در آن است.»
اما روایات متعددی نیز وجود دارد كه امر کرده‌اند همراه با ذكر شریف صلوات، برای تعجیل در فرج، دعا شود كه در دو دسته كلی گنجانده می‌شوند.
الف) روایاتی كه مختص به زمان یا مكان خاصی هستند؛ مثلاً اعمال شب و روز جمعه ادعیه شب قدر و…
برای مثال روایت شده است: «هر كس بعد از نماز ظهر در روز جمعه سه مرتبه بگوید: الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَج آلِ محمَّد، از یاران حضرت مهدی(عج) خواهد بود.»
یا در شب قدر، نمازی ده ركعتی وارد شده كه بعد از ركعت چهارم آن، در ضمن دعایی آمده است: «یا كَریمُ، یا كَریمُ، یا كَریم، صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجهم و اغفِر لی ذُنوبی و بارِك لی فی كَسبی».
ب) روایاتی كه اختصاص به زمان یا مكان خاصی ندارد و به طور مطلق می‌باشد؛ مثلاً بعد از هر نماز صبح می‌توان آن را به جا آورد.
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هر كس بعد از نماز صبح و ظهر بگوید: الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم، نمی‌میرد تا اینكه حضرت مهدی(عج) را درك کند.» گفتنی است که در اسناد و منابع معتبر، صلوات همراه با « وعجِّل فَرَجَهُم » نقل شده است.
زبان دعا
دعا به هر شكل و زبانی كه باشد مورد قبول است و لازم نیست با كیفیت یا آداب خاصی باشد گفته شود؛ اگر با رعایت آداب خاص و با استفاده از كلمات و عبارات پر محتوا باشد، قطعاً بهتر خواهد بود.
ادعیه وارده از حضرات معصومین علیهم السلام بهترین شیوه برای دعا کردن هستند و شیعه با بهره‌مندی از این گنج‌های ارزشمند معنوی، به زیباترین شكل به درگاه حضرت حق التجا می‌كند و با این جملات زیبا خواسته‌های خود را از خداوند می‌خواهد.
صلوات دعایی است كه ائمه اطهار علیهم السلام ما را از كیفیت مطلوب آن آگاه ساخته‌اند.
تولی و تبری
یكی از واجبات مذهب ما تولّی و تبرّی است؛ به این معنا که باید از دشمنان اهل‌بیت علیهم السلام دوری جست (تبری) و با دوستانشان الفت داشت (تولی). صلوات، بهترین راه برای نشان دادن تولی است و یقیناً دعا برای تعجیل در امر فرج، به تولایمان خواهد افزود و بهترین شعار برای بیان اعتقاد قلبی ما خواهد بود.
البته در برخی روایات که به تبری توصیه شده است، همراه با صلوات و دعا برای تعجیل در فرج، سفارش شده که نابودی دشمنان اهل‌بیت علیهم السلام نیز خواسته شود. مثلاً در صلواتی كه در کتاب جمالُ الأُسبوع نقل شده، این چنین آمده است: «الّلهُمَّ عجِّل فَرَج آلِ مُحمَّد و أهلِك أعدائَهُم مِنَ الجِنِّ و الإنس».
یا در دعایی در اعمال شب جمعه آمده است، می‌خوانیم: « الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم و أهلِك عَدُوَّهُم منَ الجنِّ و الإنس منَ الاوّلینَ و الآخِرین».
آری؛ صلوات، بهترین نماد تولی و تبری است. خداوند، ما را با محمّد و آل محمّد زنده بدارد و با محبت آنها بمیراند و در قیامت، با آنان محشور گرداند و توفیق حضور در عصر فرج آل محمّد و یاری حضرت مهدی(عج) را نصیبمان بگرداند.
سوتیتر
1. امام صادقعلیه السلام نیز فرموده‌اند: «پیوسته میان دعا و استجابتش پرده‌ای فاصله می‌اندازد تا این که بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش صلوات فرستاد‌ه شود.»
ایشان درحدیثی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند: «هر كه بر من صلوات فرستد، خدا و فرشتگان بر او صلوات می‌فرستند؛ چه كم صلوات بفرستد، چه بسیار.»
2. روایت شده است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «بر من صلوات ناقص و ابتر نفرستید». اصحاب پرسیدند: «یا رسول‌الله! صلوات ناقص چیست؟» حضرت فرمودند: «این كه بگویید: الَّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد؛ و تا همین جا اكتفا كنید؛ بلكه باید بگویید: الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد.»
3. مثلاً شافعی (امام مذهب شافعی) و احمد بن حنبل (امام مذهب حنبلی) صلوات كامل را در تشهد دوم نماز، واجب می‌دانند.
4. روایات زیادی وجود دارد كه به طور کلی، امر به دعا برای تعجیل در فرج کرده‌اند، كه توقیع شریف حضرت مهدی(عج) یكی از این روایات شریف می‌باشد: «وَ اكثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَج فإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم؛ برای تعجیل در فرج من، بسیار دعا كنید، زیرا كه گشایش كارهای شما در آن است.»
5. صلوات، بهترین نماد تولی و تبری است.


. سوره احزاب /56.
. فصلنامه طلوع، شماره 6 ( تابستان 82 )، مقاله «كيفيت صلوات از نگاه فريقين»، محمد حسن زمانی.
. سفینه البحار، ج2، ص50.
. اصول كافی، ج 2، باب الصلاه علی النبی محمد و اهل بيته علیهم السلام، ح اول.
. همان، ح7.
. همان، ح 8.
. همان، ح 15و16.
. همان، ح15و16.
. الصواعق المحرقه، ابن حجرهيتمی مكی، ص 87، به نقل از مجله طلوع، شماره 6، ص 42و43 .
. شرح و فضائل صلوات، احمد بن محمد الحسينی اردكانی، ص 21-20. به نقل از الغدير، ج 2.
. همان.
. غيبت شيخ طوسی، فصل چهارم، ص 515.
. مستدرك وسائل الشيعه، ج 6، ص 94و 98.
. مستدرك وسائل الشيعه، ج 5، ص 97.
. جمال الاسبوع، ص 479 .
. بحار، ج 86، ص 289.

 
مداحی های محرم