وظایف امروز: محکم بایست!


شش دستور قرآنی برای افسران جنگ نرم
جنگ نرم : به مجموعه اقدامات خصومت آمیز تعمدی و برنامه ریزی شده گفته می شود که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی (ارزش و نگرش های بنیادین) و القای ناکارآمدی مدل سیاسی مورد قبول مردم در یک نظام سیاسی می شود. این جنگ، همه عرصه های اجتماعی یک نظام سیاسی را می تواند تحت تأثیر قرار دهد .
از آنجا که به تعبیر مقام معظم رهبری ( 1 ) دانشجویان و جوانان بسیجی، افسران جبهه حق در جنگ نرم هستند باید وظایف خود را بشناسند. در این نوشته، شش دستور قرآنی از آیات سوره مبارکه انفال استخراج شده تا بدین وسیله با گوشه ای از وظایف این افسران و مجاهدان راه حق آشنا شده و از این رهنمون، جوانان عزیز به وظیفه افسری خود، هرچه شایسته تر عمل کنند .
1 ـ ثبات قدم و پایداری
« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که گروهی از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد دیدید، ثابت قدم باشید . » ( 2 )
استواری و پایداری در دفاع از حق، یکی از مهم ترین شاخصه ها در کسب پیروزی نهایی در جنگ با دشمن است. سپاهیان اسلام، ثبات قدم خود را از دست داده و جنگ بُرده را باختند. پس استقامت و پایداری (حتی بعد از پیروزی) از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که خداوند در جای دیگری از قرآن به پیامبرش دستور می دهد: «فاستقم کما امرت…؛ همان گونه که تو را امرکرده ایم، پایداری و مقاومت کن و به سرزنش ملامت کنندگان اعتنایی نکن و ناراحت مشو . »
2 ـ به یاد خدا بودن
( 3) « وَاذْکرُواْ اللّهَ کثِیرًا لَّعَلَّکمْ تُفْلَحُونَ ؛ خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید «
شکی نیست که منظور از یاد خدا، تنها ذکر لفظی نیست، بلکه خدا را در درون جان حاضر دیدن و به یاد علم و قدرت بی پایان و رحمت وسیعش بودن، ذکر حقیقی است. این توجه به خدا روحیه سرباز مجاهد را تقویت می کند و در پرتو آن، احساس می نماید که در میدان مبارزه تنها نیست؛ بلکه تکیه گاه نیرومندی دارد که هیچ قدرتی، تاب مقاومت در برابر آن را ندارد، و اگر شخصیت یا شخص او را ترور کنند نیز به بزرگ ترین سعادت، یعنی شهادت رسیده است و در جوار رحمت حق رستگار خواهد بود. خلاصه آنکه یاد خدا به او نیرو، آرامش، قوت، قدرت و پایمردی می بخشد. به علاوه، یاد و عشق خدا، هرگونه علاقه ای که باعث سستی در امر مبارزه و جهاد می شود را از خاطر می برد؛ چنان که امام سجاد برای مجاهدین اسلام این گونه دعا می کرد: «…انساهم عند لقائهم العدو ذکر دنیاهم الخداعة و امح عن قلوبهم خطرات المال الفتون و اجعل الجنة نصب اعینهم؛ پروردگارا! ( در پرتو یاد خویش) یاد دنیای فریبنده را از دل این پاسداران مبارز بیرون کن و توجه به زرق و برق اموال را از قلب آنها دور ساز و بهشت را در برابر چشمان فکر آنها قرار ده . » ( 4 )
دیگر آنکه یاد خدا باعث می شود که افسر بصیر جنگ نرم در مقابل دشمن از حد اعتدال خارج نشود و در عین حال کهدشمن را دشمن می دارد، لکن در مقابله با او از اعتدال بیرون نرود. یعنی مجازات دشمن را با جرائمش هماهنگ کند و در روشنگری علیه جبهه دشمن، تنها جرائمی را که دشمن مرتکب شده گوشزد نماید و خدای ناخواسته کاری که نکرده را به او نبدد؛ زیرا خداوند متعال شدیداً از این کار نهی کرده و می فرماید: «وَلاَ یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی ؛ عداوت گروهی، شما را بر آن ندارد که از طریق (و مسیر) عدل و عدالت بیرون روید. عدالت پیشه کنید که عدل به تقوی از هر عملی نزدیک تر است . ( 5 ) »
3 ـ اطاعت از رهبری
( 6)« وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَ رَسُولَهُ؛ از دستورات خداوند و پیامبر پیروی کنید «
یکی از مهم ترین نکاتی که افسران جنگ نرم باید به آن توجه داشته باشند، مسأله اطاعت از پیشوا و رهبر است. قرآن کریم در آیه دیگر، واژه «اولی الامر» را نیز اضافه می کند و در واقع، پس از رسول اکرم باید از اولی الامرـ که به اهل بیت علیه السلام تفسیر شده است ـ پیروی و اطاعت کرد و طبق روایات فراوان، در دوران غیبت کبری نیز باید از فقیه جامع الشرایط پیروی و اطاعت نمود. در روایتی مشهور، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در پاسخ به این سؤال که در دوران غیبت کبری زمام امور به دست چه کسی است و باید از چه کسی پیروی کرد، فرموده اند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة علیهم ؛ در رویدادها (ومسائلی که برای شما پیش می آید) به راویان حدیث ما (فقیهان اسلام شناس) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم . » ( 7)
وظیفه عموم مردم، به ویژه افسران جبهه حق، تبعیت و پیروی از ولی فقیه و رهبر جامعه اسلامی است. حضرت امام خمینی نیز با توجه به روایاتی که در باب ولایت فقیه است، می فرمود: «ولایت فقیه، همان ولایت رسول الله است ؛ پس محور را باید رهبری و تشخیص ایشان در مسائل، حوادث و رویدادها، قرار داد. وظیفه یک افسر و مجاهد جبهه حق نیز این است که به تشخیص و دستور فرمانده اش عمل نماید . ( 8)
4 ـ همدلی
از پراکندگی، تفرقه و نزاع پرهیز شود: «وَلاَ تَنَازَعُواْ…؛ نزاع نکنید»؛ (9)زیرا نخستین اثر کشمکش و نزاع و اختلاف میان مجاهدان جبهه حق، سستی و ناتوانی و ضعف در مبارزه است: «فَتَفْشَلُواْ؛ تا سست نشوید ( 10 ) » و نتیجه این سستی و فتور، از میان رفتن قدرت، قوت، هیبت، عظمت و شهامت است: «وَتَذْهَبَ رِیحُکمْ؛ (11)تا قدرت شما از میان نرود ». «ریح» به معنای باد است و اینکه می فرماید : اگر به نزاع با یکدیگر برخیزید، سست می شوید و به دنبال آن، باد شما را از میان خواهد برد، اشاره لطیفی به این معنی است که قوت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و مقصودتان از میان خواهد رفت؛ زیرا همیشه وزش بادهای موافق سبب حرکت کشتی ها به سوی منزل مقصود بوده است و در آن زمان که تنها نیروی محرک کشتی ها وزش باد بود، این مطلب فوق العاده اهمیت داشت. به علاوه، وزش باد به پرچم ها، نشانه بر پا بودن پرچم ـ که رمز قدرت و حکومت است ـ می باشد و تعبیر فوق، کنایه ای از این معنی است . ( 12 )
پس افسران جبهه حق باید با وحدت بین خویش، پرچم جبهه حق را حفظ کنند و بکوشند با حفظ وحدت حول محور رهبری، نظام مقدس جمهوری اسلامی را ـ که یادگار ارزشمند امام راحل و شهدای گران قدر است ـ حفظ کنند که به تعبیر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی «حفظ نظام از اوجب واجبات و بر سایر واجبات، مقدم است . » ( 13)
5 ـ صبر و استقامت

« وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است . 14 »
دستور پنجم قرآن کریم به افسران و مجاهدان جبهه حق، استقامت در برابر دشمنان و در برابر حوادث سخت است. تفاوت میان ثبات قدم (دستور اول) و استقامت و صبر (دستور پنجم) در این است که ثبات قدم، بیشتر جنبه جسمانی و ظاهری دارد، در حالی که استقامت و صبر، بیشتر جنبه روانی و باطنی را شامل می شود. پس یک افسر جبهه حق، در ذهن خود نیز نباید تردیدی راه دهد؛ بلکه باید به راه خود یقین قلبی داشته باشد و این یقین حاصل نمی شود مگر با تحکیم بنیان های اعتقادی او؛ که در درجه اول، اعتقاد توحیدی است ـ که ثمره آن، اعتماد و اتکاء به قدرت و حمایت های خداوند متعال است ـ و سپس شناخت جایگاه ویژه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیه السلام ـ که ثمره این شناخت نیز عمل به فرامین و فرمایشات آن بزرگواران و توسل و توجه به مقام شامخ آن سروران، مخصوصاً در بحران ها و موقعیت های حساس است ـ و بعد از آن، شناخت جایگاه جانشین و نائب ائمه اطهار علیه السلام در دوران غیبت کبری، یعنی ولی فقیه ـ که ثمره این شناخت نیز تبعیت و پیروی از فرامین ایشان است .
یک افسر جبهه حق باید با استدلال و برهان منطقی و دقیق، با جایگاه این سه آشنا شود و این همان بصیرت دینی است که امام صادق علیه السلام ، هر روز، در تعقیبات نماز صبح از خداوند متعال مسئلت می کرد و عرضه می داشت: «اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد علیک، صل علی محمد و آل محمد، و اجعل النور فی بصری و البصیرة فی دینی والیقین فی قلبی ؛ خدایا به حق محمد و آل محمد از تو درخواست می کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و در چشم من نور قرار دهی و بینایی و بصیرت در دینم و یقین کامل در دلم (عنایت فرمایی ) » . ( 15 )
وقتی این مهم (بصیرت دینی) حاصل شد، هرگز تبلیغات دشمن بر فکر و ذهن مجاهدان راه حق تأثیری نخواهد گذاشت. اینکه در برخی از نبردهای اسلام علیه باطل می بینیم که برخی از سپاهیان، دست از حمایت امام خود می کشند، به خاطر سست بودن پایه ها و بنیان های اعتقادی آنهاست و در واقع، این دلیل بر عدم بصیرت دینی این مجاهدان است .
6 ـ دوری از کارهای جاهلانه
 مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوا پرستی و خود نمایی خارج شدند، نباشید؛ همان ها که هدفشان جلوگیری مردم از راه خدا بود . ( 16)
باید از پیروی کارهای ابلهانه و اعمال غرور آمیز و بی محتوا و سر و صداهای تو خالی و بی معنی اجتناب کرد. در واقع، این آیه شریفه دستور می دهد که افسران جبهه حق در هر قدم از مبارزه مقدس خود، اخلاص را رعایت کنند، از ریا کاری و غرور اجتناب نمایند، از افراط و تفریط شدیداً خودداری کنند و جلوتر از فرمانده و رهبر خویش راه نروند .
امید است با عمل به این شش دستور مهم قرآنی، افسران جبهه حق، هر چه بیش تر و پیش تر در عرصه جنگ نرم به مجاهده بپردازند و بدانند که پیروزی و غلبه از آن ایشان است؛ « فان حزب الله هم الغالبون . »
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
/ 2 ـ سوره انفال ،45 / 3 ـ همان / 4 ـ تفسیر نمونه ،ج 7 ،ص 194-195 . از بیانات رهبر معظم‌ در جمع دانشجویان 4/6/88.1
5 ـ سوره مائده ،8 / 6 ـ سوره انفال ، 46 / 7 ـ وسائل الشیعه ، ج 27 ، ص 131 / 8 ـ صحیفه امام ،موسسه تنظیم و نشر آثار امام ، ج 20 ،ص 450
9 ـ سوره انفال ، 46 / 10 ـ همان / 11 ـ همان / 12 ـ تفسیر نمونه ،ج 7 ،ص 196 / 13 ـ صحیفه امام ، ج 20 ، ص 451 / 14 ـ سوره انفال ، 46 / 15 ـ مفاتیح الجنان ، تعقیبات نماز صبح / 16 ـ سوره انفال ، 47 ــ http://www.hawzah.net

عرشیان فرش نشین

گذری بر احوال و افکار عالم ربانی، ملامحسن فیض کاشانی (ره)
ایشان را درویش می خوانند!
زندگینامه

محمد، مشهور به ملامحسن و ملقب به «فیض» در چهاردهم ماه صفر سال ۱۰۰۷ ه. ق در کاشان و در یکی از معروف ترین خاندان های علم، عرفان و ادب ـ که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می رسد ـ به دنیا آمد. پدرش رضی الدین شاه مرتضی فقیه، متکلم، مفسر و ادیب بود و در حوزه کاشان تدریس می کرد و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی و ضیاء الدین محمد رازی محسوب می شد. مادر او بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء العرفا رازی، از عالمان بزرگ شهر ری، بود. ملا محسن ـ که چهارمین فرزند خانواده بود ـ در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس، دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود، باهوش تر بود، مقدمات علوم دینی و بخش هایی از آن را تا سن بلوغ، نزد عمو و دایی اش، نورالدین محمد، فرا گرفت.

بیست ساله بود که با برادر بزرگش، عبدالغفور، برای ادامه تحصیل به اصفهان ـ که در آن روزگار، پایتخت کشور و مرکز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشته های مختلف علوم اسلامی بود ـ رهسپار شد و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهای ایران و دیگر ممالک اسلامی یافت نمی شد، بیشترین بهره و استفاده های علمی را برد. اساتید او مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت بودند. برای مثال، او از محضر ملامحمد تقی مجلسی (ره) و شیخ بهایی (ره)، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و نیز از محضر میرداماد (ره)، میرفندرسکی (ره) و ملاصدرا (ره) در فلسفه، عرفان و کلام بهره برد. پس از آن ملامحسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت. سپس به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و از محضر وی استفاده های شایان برد.

در این ایام بود که فیض به بیت الله الحرام مشرف شد و پس از مراجعت از مکه به شهرهای دیگر ایران مسافرت کرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد. زمانی که ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت کرد و در کهک قم اقامت گزید و مراحل تهذیب نفس را شروع کرد، ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافتند، مدت هشت سال مونس تنهایی او شدند و در مصاحبت های شبانه روزی با استاد، استفاده کامل معنوی را بردند. در این دوران، ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملاعبدالرزاق تزویج کرد و آن دوشاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان، حاکم شیراز، از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز کرد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت، او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ، ترویج، تألیف و تصنیف مشغول شد و گاه در قمصر و کاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه می کرد. وی شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده های علمی و معنوی از او، به کسب اجازه های اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر شده بودند.

ملامحسن فیض کاشانی (ره) در طول ۶۵ سال تحقیق و مطالعه، نزدیک به دویست کتاب و رساله نفیس در علوم و متون مختلف نگاشت. نوشته های فیض در زمینه تفسیر قرآن، حدیث و روایت، کلام و عرفان، اخلاق و ادبیات به شرح زیر است: تفسیر صافی، الوافی، الشافی، النوادر، المحجة البیضاء، اصول العقائد، رساله علم الیقین، رسالة الحق الیقین، رساله عین الیقین، رساله الحق المبین، زاد السالک، دیوان قصاید، غزلیات و مثنویات، کتاب «شوق مهدی» (حاوی اشعاری پرشور از او درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف).
وفات فیض

فیلسوف الهی و فقیه نامی، ملامحسن فیض کاشانی ـ که در شمار اعاظم فقها، حکما، مفسران، مصنفان و صاحب نظران اسلام است ـ پس از یک عمر نسبتاً طولانی و خدمات ارزنده علمی و دینی که از انبوه تألیفات او هویدا است، سرانجام در کاشان، شهر خود، به سال ۱۰۹۱ هجری و در سن ۸۴ سالگی، زندگانی را وداع گفت و روح بلند پروازش به عالم بقا بال و پر گشود.
فیض کاشانی در نظر بزرگان

درباره شخصیت و آثار فیض کاشانی، نظرات و دیدگاه های گوناگونی از سوی علما و بزرگان هم عصر و بعد از او ابراز شده که به نمونه هایی از آنها اشاره می شود:

محمد اردبیلی (ره): آن علامه محقق و مدقق، جلیل القدر و عظیم الشأن و بلند مرتبه کامل، ادیب و متبحر در همه علوم است.

شیخ حرعاملی (ره): محمد، فرزند مرتضی، مشهور به فیض کاشانی، فاضل، عالم، ماهر، حکیم، متکلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر و ادیب بود و نوشته های فراوانی داشت.

سید نعمت الله جزایری (ره): استاد محقق ما، ملامحمد محسن فیض کاشانی، صاحب کتاب الوافی و دویست کتاب و رساله دیگر می باشد.

سید محمد باقر خوانساری (ره): بر علما و بزرگان دینی پوشیده نیست که فیض در فضل و فهم و خبره بودن در فروع و اصول دین و زیادی نوشته ها با عبارات و جملات زیبا و رسا، سرآمد دیگر عالمان دین است.

شیخ عباس قمی (ره): او در دانش و ادب و زیادی معلومات و دانستنی ها و به کارگیری تعبیرات و عبارات نیکو در نوشته ها و احاطه کامل به علوم عقلی و نقلی مشهور است.

محدث نوری (ره): از مشایخ علامه مجلسی، عالم با فضل و متبحر، محدث و عارف حکیم، ملامحسن فرزند شاه مرتضی مشهور به فیض کاشانی است.

علامه امینی (ره): او علمدار فقاهت و پرچمدار حدیث و گلدسته رفیع فلسفه و معدن معارف دینی و اسوه اخلاق بود.
فیض کاشانی و فرقه های صوفیه

برخی از دانشمندان، فیض را صوفی مشرب قلمداد کرده و مورد انتقاد قرار داده اند. مؤلف «روضات الجنات» معتقد است که این نسبت، بدون تردید، ناروا و بی اساس است و اضافه می کند: فیض در کتاب «کلمات طریفه» فرقه های صوفیه را سخت مورد نکوهش قرار داده، و مردم را از مراسم ناشایست و ساختگی آن ها بر حذر داشته است. از جمله می نویسد: «بعضی از مردم می پندارند در تصوف به جایی رسیده اند که هرکاری خواستند می توانند انجام دهند. دعاهای آنها در ملکوت شنیده می شود و پاسخ آنرا در جبروت می دهند؛ اینان را «شیخ» و «درویش» می خوانند. اینان چندان در این خصوص راه افراط و تفریط می پیمایند که خود را از مرز بشر بودن بالاتر می برند و دعوی غیب دانی می کنند. یکی می گوید: دیشب قیصر روم را کشتم، و دیگری می سراید که سپاه عراق را یاری نمودم، و سومی نغمه سر می دهد که پادشاه هند را شکست دادم. یا گاهی می بینی فلان شیخ صوفی، چهل روز در خانه تاریکی به سر می برد، و مدعی است که در آن مدت روزه می گیرد، و گوشت حیوانی نمی خورد، و اصلاً نمی خوابد، و زمانی ادعا دارد که به تسخیر گروهی از جن نائل آمده و خود و دیگران را به وسیله آنها از خطرات حفظ می کند. آیا اینها دروغ به خدا یا دیوانگی نیست؟

دسته دیگر از اینان، خود را «اهل ذکر» و «تصوف» می نامند و دعوی دارند که از تصنع و تکلف بیزارند. خرقه می پوشند، و حلقه وار جلسه می گیرند، و اذکار اختراع می کنند و با اشعار غنائی، تغنی می نمایند. عربده می کشند و فریاد سر می دهند، و رقص و تصنیف به راه می اندازند. در فتنه و فساد فرو می روند، و بر خلاف دستور شرع بدعت ها می نهند. داد و فریادشان بلند است. کسی نیست از آنها سوال کند: آیا شما را کتک زده اند؟ یا با خدا تکلم می کنید؟ یا با همفکران خود حرف می زنید؟ خداوند داد و فریاد بی مورد را نمی شنود، پس کمتر فریاد کنید. آیا کسی را از دور صدا می زنید، یا خواب رفته ای را بیدار می کنید؟ خدا که هیچ کدام اینها نیست؟ بیایید همچون ماهیان رودخانه خدا را بخوانید، آهسته و با التماس و پنهانی، نه با داد و فریاد. چون او از شما دور نیست، بلکه از بند گوشتان به شما نزدیکتر است.

برخی دیگر از صوفیان، مدعی «علم معرفت» و مشاهده معبود، و نزدیکی با مقام محمود و ملازمت عین شهود هستند؛ ولی چیزی جز اسامی آنها نمی دانند. با این وصف، ادعاها دارند، و برای خود کرامت ها بر می شمارند. فلان عارف مدعی است که به او وحی می شود و از آسمان خبر می دهد. مریدان نادان هم باور می کنند، و گاهی در برابر آنها به سجده می افتند. گویی آنها را معبود خود می دانند، دست آنها را می بوسند و خود را به پای آنان می اندازند. چون آنها را واصل به خدا می دانند، از آنها اجازه می گیرند که در انجام هر کاری آزاد باشند و از حلال و حرامی ملاحظه نکنند، و آنها نیز برای پیشرفت کار خود و مریدان احمق، به آنها این اجازه را می دهند.

اشعار امام زمانی فیض کاشانی (ره)

اگر آن شاه دین پرور، نوازد خاطر ما را

به تشریف قدومش خوش برافشانیم جان ها را

ز مهر ناتمام ما جناب اوست مستغنی

به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را

من از آن نور روز افزون که مهدی داشت دانستم

که مدت ها شود غائب، نتابد رایگان ما را

حدیث از شوق آن شه گوی و سرّ غیبتش کم جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

به یک غارت که آوردند خیل لشکر شوقش

چنان بردند صبر از دل که ترکان، خوان یغما را

برون از بهر نظم دین که در پای تو افشاند

زمین درهای دریا را، فلک عقد ثریا را

ز قول اهل دعوی تلخ کامم، فیض کی باشد

که مهدی در حدیث آرد لب لعل شکر خوارا

*****

ای فروغ شرع و دین از روی رخشان شما

آبروی طاعت از مهر محبان شما

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما؟

خاک شد سرها بسی در انتظار مقدمت

اندر این ره کشته بسیارند قربان شما

ای شهنشاه بلند اختر، خدا را همتی

تا ببوسم همچو گردون خاک ایوان شما

ای شفیع عاصیان، وی دستگیر مذنبان

در قیامت دست عجز ما و دامان شما

با صبا همراه بفرست از پیامت شمه ای

بو، که بویی بشنوم از علم و عرفان شما

کی دهد دست این غرض یارب،که همدستان شوند

گوش جان ما و الفاظ درافشان شما

کس به دور غیبتت طرفی نبست از علم و فضل

به که نفروشند دانایی به نادان شما

ای صبا! با همنشینان امام ما بگو

کی سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

گرچه دوریم از بساط قرب، همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثنا خوان شما

کار فیض از دست رفت، آن شاه را آگه کنید

زینهار ای محرمان،جان من و جان شما

می کنم از دل دعایی بشنو و آمین بگو

روزی ما باد یا رب عیش دوران شما

*****

به ملازمان مهدی که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

زفریب دیو مردم، به جناب او پناهم

مگر آن شهاب ثاقب نظری کند سُها را

چو قیامتی دهد رو که به دوستان نمائی

برکات مصطفی را، حرکات مرتضی را

تو بدان شمائل و خو که ز جدّ خویش داری

به جهان درافکنی شور، چو کنی حدیث ما را

دل دشمنان بسوزی، چو عذار بر فروزی

تن دوستان سراسر، همه جان شود خدا را

چه شود اگر نسیمی ز در تو بوی آرد

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

به خدا اگر به فیضت اثری رسد ز فیضت

گذرد ز آسمان ها بدرد حجاب ها را

سو تیتر

بیست ساله بود که با برادر بزرگش، عبدالغفور، برای ادامه تحصیل به اصفهان ـ که در آن روزگار، پایتخت کشور و مرکز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشته های مختلف علوم اسلامی بود ـ رهسپار شد

اینان چندان در این خصوص راه افراط و تفریط می پیمایند که خود را از مرز بشر بودن بالاتر می برند و دعوی غیب دانی می کنند. یکی می گوید: دیشب قیصر روم را کشتم، و دیگری می سراید که سپاه عراق را یاری نمودم، و سومی نغمه سر می دهد که پادشاه هند را شکست دادم.

* دسته دیگر از اینان، خود را «اهل ذکر» و «تصوف» می نامند و دعوی دارند که از تصنع و تکلف بیزارند. خرقه می پوشند، و حلقه وار جلسه می گیرند، و اذکار اختراع می کنند و با اشعار غنائی، تغنی می نمایند. عربده می کشند و فریاد سر می دهند، و رقص و تصنیف به راه می اندازند. در فتنه و فساد فرو می روند، و بر خلاف دستور شرع بدعت ها می نهند. داد و فریادشان بلند است.

کسی نیست از آنها سوال کند: آیا شما را کتک زده اند؟ یا با خدا تکلم می کنید؟

http://www.hawzah.net

چلچراغ مهدوی

چلچراغ مهدوی

قال الامام الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْعَسْکرِی علیه السلام: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ یخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیا حَتَّی أَرَانِی الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِی أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم خَلْقاً وَ خُلْقاً یحْفَظُهُ اللهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی فِی غَیبَتِهِ ثُمَّ یظْهِرُهُ فَیمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».

امام عسکری علیه السلام فرمود: «سپاس از آنِ خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه ترین مردم به رسول خداست. خدای تعالی او را در غیبتش حفظ، و سپس آشکار می فرماید و او زمین را از عدل و داد پر می کند؛ همچنان که مملوّ از جور و ستم شده باشد.»

کمال الدین، ج2، ص408.

آخرین سفارش


آخرین سفارش

سلام بر شهیدان؛ سینه چاکانی که به زیبایی، سرود انتظار را زمزمه کردند و در آ خرین نفس زدن ها، لحظات شیرین وصال را چشیدند و این درس را به زیبایی، به ما دادند که در زمانة پر از گناه نیز می توان عاشقانه، سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شد.
شهید مهدی نیلی:

نمازهای خود را به جماعت به جا آورید و در آخر نمازهای خود، فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را از خداوند منان بخواهید.
شهید حسین حسن نژاد سالک:

انقلاب اسلامی ما زمینه ساز انقلاب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ پس مواظب اعمال و کردار خود باشیم. در این زمان، بی تفاوت بودن به انقلاب اسلامی، خیانت به اسلام و قرآن است.

شهید رمضان صنایع:

شما مطمئن باشید که امروز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به این انقلاب، نظر لطف دارند. پشتیبان امام و انقلاب باشید که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از شما راضی شود ان شاءالله. پس هر چه در توان دارید برای رضای خدای بزرگ و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بکوشید که فقط این رضایت است که در آخرت به درد انسان می خورد.
شهید علیرضا غفاری:

تاریک اندیشان و کج فهمان مارق و همچنین کسانی که برای رهایی از گرداب، سر در مرداب نفاق فرو می برند بدانند که ولایت فقیه، تجلی باشکوه امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
شهید محمدجواد میری:

روی سخن من با افرادی است که در گوشه و کنار، زمزمه های مأیوسانه سر می دهند و می گویند باید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیاید و کارها را درست کند. منتظران او بدانند که اول، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف منتظر شماست. قلب خود را پاک کنید و همچنان قرص و محکم بر عقیده و ایمان خود استوار باشید و زمان را برای ظهور حضرتش آماده و مهیا سازید تا خدای ناکرده، با افکار نادرست، آلت دست منافقان و کافران قرار نگیرید و دست از یاری امام امت برندارید و بدانید که امروز، زمان آزمایش و امتحان است.
شهید محمد شفیعی ها:

تنها و تنها کانالی که شما را به قرب الهی نزدیک می کند و موجب رضای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می شود، اطاعت قلبی و عملی از ولایت فقیه است.

شهید غلامرضا عباس خان کرد:

سعی کنید سربازان خوبی برای آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید. مسائل اسلام و اخلاق اسلامی را رعایت کنید و خود را به رفتار الهی زیور و زینت دهید تا وجود مبارک صاحب عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را از خود خشنود سازید.

سو تیتر

روی سخن من با افرادی است که در گوشه و کنار، زمزمه های مأیوسانه سر می دهند و می گویند باید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیاید و کارها را درست کند

سرباز یا سربار؟

سرباز یا سربار؟

وقتی امام قصد نماز ظهر کرد، یارانی داوطلب شدند تا سپر جان آقا شوند تا تیرها به آقا نخورد. سلام نماز که تمام شد یاران عزیزی که با جان خود، آقا را حفظ کرده بودند و بدنشان غرق خون بود آخرین لحظات عمرشان را سپری می کردند. هم عمرو بن قرظه انصاری و هم سعید بن عبدالله حنفی از امام پرسیدند: «اوفیت یابن رسول الله»؛ آیا به عهدم وفا کردم؟ آیا وظیفه ام را انجام دادم؟ و امام در مقابل فرمودند: «نعم انت امامی فی الجنة»؛ آری تو پیشاروی من در بهشتی.

بعثت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، آغاز ولایت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، دهه فجر انقلاب اسلامی، همه و همه زمانی است برای اندیشیدن و تأمل؛ با آنکه قرار نیست باعث رنجش تان شویم اما بگذار کمی جدی تر بیاندیشیم: ما کجا قرار داریم؟

خودمان را پای میز محاکمه ای فرض کنیم و ببینیم کجاییم؟ «حاسبوا قبل ان تحاسبوا».

رفتارهایمان را بررسی کنیم، چقدر سپر بلای امام بوده ایم؟ و خدای ناکرده چقدر خودمان آقا را ناراحت کرده ایم؟ آیا آقا باید از ما هم سپر بگیرد

واقعا رفتار ما سپر برای آقاست یا وارد کردن جراحت و ضربه شمشیر؟

آیا شده یک بار از آنچه ولی خدا نمی پسندد دست برداریم؛ چشم خود را ببندیم؟ گوش خود را از هدفون و صداهای جور واجور جدا کنیم؟ آیا شده یک بار برای او گوشی تلفن همراه خود را فرمت کنیم؟ شماره هایی را جواب ندهیم و شماره هایی را تماس نگیریم؟ آیا شده پیام هایی را جواب ندهیم و برایشان پیام نفرستیم؟ آیا شده چیزهایی را در گوشی خود ذخیره نکنیم؟

آیا شده در گرداب دیدن شبکه های مختلف داخلی و خارجی، فارسی و غیر فارسی، جو زده نشویم و دچار موج زدگی نشویم؟

آیا شده دچار توهم های مختلف در ارتباطات مختلط نگردیم؟

آیا شده در دنیا باشیم، از مظاهر آن استفاده کنیم و اسیر آن نگردیم؟

آیا شده موج شبکه های مجازی و سایبری ما را از خود بی خود نکند؟ آیا شده وبگردی و ولگردی در سایت ها و وبلاگ ها را به یاری سایبری از امام تبدیل کنیم؟

آیا شده اداهای روشنفکری، ما را از آقا جدا نکند و در هیاهوی دنیای واقعی و مجازی از امام جدا نشویم؟

چقدر تیرها و شمشیرهای تهمت، طنز و تمسخر؛ مجازی یا واقعی را از امام و مسیر امام، از امام و نائب امام، از امام و شیعیان امام، دور کردیم؟

آیا واقعاً سربازیم یا سربار؟ باریم یا یار؟

حال اگر بنا به انجام وظیفه باشد و سپر برای آقا و اهداف او بودن؛ آیا حق امام را بجا آورده ایم؟ آیا وظیفه مان را انجام داده ایم؟

وظیفه دو گونه است: یکی حق مطلب را ادا کنی و دیگری به اندازه ای که می توانی تلاش کنی. طبیعی است حق امام را نمی شود ادا کرد؛ اما می توان به مقدار طاقت و توانایی تلاش کرد. (حق تقاته[1])؛ (ما استطعتم[2])

آیا به مقدار توان، تلاش کرده ایم؟ آیا قدرت ما، اعتبار و توانایی ما همین مقدار است؟ آیا می توان سری بلند کرد و ادعا کرد که ما یاری گر امامیم؟

بگذار دو باره به محاکمه برگردیم؟ کداممان امام را می خواهیم اما نه فقط برای خواسته های محدود خود. یعنی بر فرض این که اگر قرار باشد ما سختی جهاد و مبارزه را تحمل کنیم آیا می ایستیم؟

اگر قرار باشد از خواسته ها و هوس هایمان بگذریم چقدر می گذریم؟

چقدر برای خود کار می کنیم، درس می خوانیم و چقدر برای امام دغدغه داریم و کار می کنیم؟

چقدر به فکر دیگران بوده ایم، چقدر برای کمک به دیگری، فراهم کردن زمینة ازدواج، آسان گرفتن بر افراد، حل اختلاف افراد پیش قدم بوده ایم؟

واقعا قربة الی الله و برای اهداف اسلام و انقلاب کاندیدا شدیم؟ واقعا برای امام و زمینه سازی ظهورش دلمان می تپد؟ راستی

چقدر عهد و پیمان با امام داریم؟ چقدر جانمان را با خواسته های امام گره زده ایم؟

کجا قرار داریم؟ انگیزه ها و رفتارهایمان چگونه است؟

پس باید عهدی نو بست و بر این عهد پایبند و پایدار… بسم الله….

—————————————-

[1]. (یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) سوره آل عمران، آیه 102.

[2]. (فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیراً لِأَنْفُسِکمْ وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ) سوره تغابن، آیه16.

 
مداحی های محرم