چکیده هایی از اندیشه های آیت الله العظمی بهجت (رحمة الله علیه)
فصل اول:جلوه هایی از توحید و معارف
1– ذکرُالله که حدی ندارد، اعم از ذکرقلبی و لسانی، بلکه اعم از ذکر بدنی است.چون تمام طاعات و همه ی آنچه مرضیّ خداست، ذکر الله است.
2- باید دستگیری وتوفیق از ناحیه ی خدا باشد، تا با اعمال اختیار و اراده ازناحیه ی بنده، کارهای اختیاری انجام گیرد.
3- خداوند در قرآن و غیرقرآن، به حدّی بهشت و بهشتیان را در توصیف بالا برده که اگر کسی ازشوق شنیدن آن وفات کند، استبعاد ندارد! آیات جهنم نیزاینگونه است…که اگر انسان معاصی خود را در نظر بگیرد و بمیرد، مستبعد نیست!
4- آیا خوبست به ذاتی که موت و حیات و مرض و صحّت و غنا و فقر به دست او است، مراجعه کنیم و رابطه دوستی داشته باشیم، یا کسی که خود محتاج و ناتوان و بیچاره است؟!
5- معرفة الله اعظمُ العبادات است و همه ی تکالیف، مقدمه ی معرفت خدا هستند.
6- منظور از اَسماء در آیه ی: وَعَلُّمَ آدَمَ الاَسمَاء کُلَّهَا [سوره بقره،آیه 31] “و تمامی اسماء را به حضرت آدم آموخت”علم به حقایق است که موجب امتیاز انسان از حیوانات بلکه فرشتگان می گردد.
7- نتیجه خلق و مخلوق درحدیث قدسی : خَلَقتُ الاَشیاءَلِاَجلِکَ وَخَلَقتُکَ لِاَجلی"تمام اشیاء را برای تو وتو را برای خودم آفریدم"، علم و معرفت است.
8- ما را شناخته اند، اعمال ما محفوظ است، و عکس برداری شده است…آیا شهادت دست و پا و دیگر اعضا و جوارح شوخی است؟
9- سبحان الله! خداوند آیات قهّاریتش را با خواب به ما نشان می دهد.موجودیّت ما، اختیارات ما بواسطه خواب باطل می شود.خواب، آیت تکوینیّه است برای لا اختیاریّتِ ما، بفرما: لاشیئیّتِ ما.
10- اگر قلم تکوین و اراده ی تکوینیه خدا نباشد، هیچ قدرتی ولوبُختُ النّصر[یکی از پادشاهان جبّار و ستمگر تاریخ] نمی تواند ضرری برساند.
11- آن عالم [عالم برزخ و ملکوت]، عالَم اَوسعی است، همه حضور است، مثل این جهان چهار دیواری نیست، ماضی و حال و آینده درآنجا یکی است.
12- ملائکه، صدای مارا ضبط می کنند، هم از گفتار ما، هم از اصل و نیّت گفتار ما که به داعی الهی صادر شده است، یا نفسانی و شیطانی، عکس برداری می کنند.
13- نسبت این دنیا و عالم آخرت، مثل شکم مادر و عالم رَحم با این عالم است وَالمَوتُ وِلادةُ الرّوح [مرگ، تولد روح است].
14- مراتب بهشت، مانند لباس های قامت های انسان هاست که هیچ تحاسدی [حسد ورزی] از کسی که کوتاه قد است، نسبت به لباس بلندِ انسان بلند قامت، پیدا نمی شود.
فصل دوم :برآستان اهل بیت علیهم السلام
15-ائمه اطهار(علیه السلام) هم ترس از جهنم داشتند و هم طمع به بهشت؛ ولی عبادت را برای خوف و طمع نمی کردند.
16- اگر مساله امام شناسی بالا رود، خداشناسی هم بالا می رود؛ زیرا چه آیتی بالاتر از امام (علیه السلام)؟! امام آینه ای است که حقیقت تمام عالم را نشان می دهد.
17- ائمه (علیه السلام) از حال ما غافل نیستند؛ اگرچه ما ازآنها غافل باشیم.
18- هربلائی که به ما می رسد، در اثر دوری از اهل بیت (علیه السلام) و روایات ماثوره از ایشان است.
19- نجات برای کسی است که اهل بیت (علیه السلام) را در همه جا مورد تخاطب و حاضر ببیند.
20- پا جای پای معصومین (علیه السلام) بگذارید نه جای پای دیگران! ملازم علما باشید! وهمیشه روشن باشید؛ و با مطالب مفید، حیات بخش و آموزنده سروکار داشته باشید!
21- حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست؛ عظمتش را خدا می داند!
22- توفیق زیارت، ربطی به داشتن پول ندارد.
23- ایرانی ها باید حرم امام رضا(علیه السلام) را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند!
24- خدا کند این توجه و ارادت وَ محبت به اهل بیت (علیه السلام) در دلهای ما باقی بماند و با محبت آنها از دنیا برویم.
25- چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمومنین و ائمه هُدی و رسول الله (ص) نمی رویم و به حِکَم، آداب و معارفی که الی ماشاء الله در اخبار آنها نهفته است گوش فرا نمی دهیم؟!
26- انسان اگر هریک از مشاهد مشرّفه را طواف کند، همه مشاهد را در همه جا زیارت کرده است و برای او مفید است.
27- توسلات، خیلی نافع است.به این امام زاده ها زیاد سر بزنید! این بزرگواران همچون میوه ها که هرکدام یک ویتامین خاصی دارند، هرکدامشان خواص و آثاری دارند.
28- از محبت اهل بیت (علیه السلام) نباید دست برداشت؛ همه چیز توی محبت است، اگر چیزی داریم از محبت است.
29- در شب عید غدیر و شب های مثل آن…باید فضیلت این شب ها و روزها و صاحب آنها و مطاعن دشمنان ایشان و احادیث وارده در زمینه ولایت، با اقامه دلیل و برهان ذکر شود تا موجب تقویت عقاید مذهبی مستمعین گردد، نه اینکه اینگونه مجالس، به خنده و لهو و لعب گذرانده شود.
30- یکی از کرامت های شیعه، قبور و مزارهای امامزادگان است؛ لذا نباید از زیارت آنها غافل باشیم و خود را اختیارآ محروم سازیم!
31- خدا می داند رحمت اهل بیت (علیه السلام) و خاندان رسالت چفدر وسیع است! رحمت اینها، تابع رحمت واسعه الهی است!
32- اهّم آداب زیارت این است که بدانیم: بین حیات معصومین (علیه السلام) و مماتشان، هیچ فرقی وجود ندارد!
33- اگر کسی بخواهد تشنگی و عطش دیدار آنها [معصومین] را در وجود خود تخفیف دهد، زیارت مشاهده مشرّفه، به منزله ی ملاقات آنه و دیدار حضرت غایب(عج) است.آنها در هرجا حاضر و ناظرند.
34- دیده و شنیده است که اشخاصی در مشاهده مشرّفه به امامی که صاحب ضریح است سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند!
35- بُکاء بر مصائب اهل البیت(علیه السلام) و به خصوص سیّدالشهدا(علیه السلام) شاید ازآن فبیل مستحباتی باشد که مستحبّی افضل از آن نیست! بکاء مِن خَشیَةِ الله “گریه ازترس از خداوند"، آن همم همین جور است؛شاید افضل از آن نباشد!
36- محبت صادقانه این است که محبت مخالف در آن نباشد.هرکس به هرکدام از این چهارده معصوم(علیه السلام) محبت داشته باشد، کارش تمام است.فقط شرطش این است که محبتش راست باشد.
37- به هر اندازه از بیانات اهل بیت(علیه السلام) دور باشیم از خود ایشان دوریم.
38- یک دست شما قرآن، و دست دیگر عترت باشد! عترت، معارفش در مثل “نهج البلاغه” است؛ اعمالش در مثل “صحیفه سجادیه” است؛اعمال تکلیفیّه اش در مثل همین “رساله های علمیه ” است.
39- مگر ثواب زیارت سیدالشهداء را ما می دانیم چه خبر است؟! مگر می دانیم روایاتی که درباره زیارت سیدالشهداء وارد شده، به کجا رسیده؟!
هیچ می توانیم بگوییم: کان کمن زار الله فی عرشه“زیارت امام حسین (ع) در شب جمعه مانند کسی است که خدا را در عرشش زیارت کند"یعنی چه؟
آیا ما از این ها می فهمیم؟!
یا همین بکاء بر سیدالشهداء ثوابش چه اندازه است؟
آیا می توانیم حدّی برایش بگوییم که دیگر از آن بالاتر نیست؟
فصل سوم:در راستای عشق به امام زمان(عج)
40- امام زمان(عج) عینُ النّاظره و اُذّنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه “چشم بینا، گوش شنوا،زبان گویا و دست گشاده ی خداوند"است.
41- در رویت امام(علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هرجا نشسته، براتَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و مابینهنَّ اِشراف دارد.
42- سبب غیبت امام زمان(عج) خود ما هستیم!
43- به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصّی می شود.
44- لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر(عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسل به ائمه (علیه السلام) بهتر از تشرّف باشد.
45- ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم.باید به ولیّ عصر(عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و مارا تا مقصد، همراه خود ببرد.
46- دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ما است.
47- در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محّبان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رویت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد!
48- با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هرکاری راکه خواستیم انجام دهیم؟چه پاسخی خواهیم داد؟!
49- هرچند حضرت حجت (عج) از ما غایب وما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق و مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و اینکه آیا آن بزرگوار را با اعمال و رفتار خود خوشنود، و سلامی- هرچند ضعیف- خدمتش میفرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!
50- علایمی حتمیّه و غیرحتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند.ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد!لازمه این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت میگیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفّاق می افتد.
51- انتظارظهور و فرج امام زمان(عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!
52- چقدر امام زمان (عج) مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است!
53- مخصوصا دعای شریف ” عظم البلاء و برح الخفاء” را بخوانید و از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را.
54- خداوند کام همه ی شیعیان را با فرَج حضرت غایب- عجل الله تعالی فرجه الشریف- شیرین کند! شیرینی ها، تفکّهات زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است.
55- آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمان ها و مصلح حقیقی: حضرت حجّت (عج) دعا کنیم؟
56- مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.
57- افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
58- هرکس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت (عج) و فرج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک!
59- امام (عج) در هرکجا باشد، آنجا خضراء است.قلب مومن جزیره ی خضراء است؛ هرجا باشد، حضرت در آنجا پا میگذارد.
60- قلب ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است.قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آنجا هست!
61- اشخاصی می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند.کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!
62- اگر به قطعیات و یقینیات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی میبریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعا حضرت امام زمان(عج) از ما راضی است؛ و چه کارهایمان قطعا ناراضی است.
63- بطور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، موثّر است، اما نه لقلقه.
64- آری، تشنگان را جرعه ی وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند.آیا ما تشنه ی معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آنکه کارش دادرسی به همه است و مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟!
65- [ائمه علیه السلام] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما میآییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!
66- تا رابطه ی ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ی ما با ولیّ امر(عج) هم در اصلاح نفس است.
67- روایت دارد که در آخرالزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند.گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعاست. همین، مرتبه ای از فرج است.
68- چقدر بگوییم که حضرت صاحب- عجّل الله تعالی فرجه الشّریف- در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد!
69- هرکدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت(عج)- که نفعش به همه بر می گردد و از اهّم ضروریّات است- نیستیم!
70- از گناه ما و بخاطراعمال ما است که آن حضرت[حضرت حجّت علیه السلام]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است!
71- هرکس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرج آن حضرت را از خدا بخواهد.
72- خدا می داند در دفتر امام زمان(عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز(روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود.همین قدر می دانیم که آنطوری که باید باشیم، نیستیم!
73- با اینکه ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است- به خلاف ظهور و فرج عمومی- با این حال چرا به این اهمّیّت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟!
74- کار آفتاب، اضائه [نورافشانی] است هرچند پشت ابر باشد.حضرت صاحب(عج) هم همینطور است، هرچند در پس پرده ی غیبت باشد! چشم ما نمی بیند، ولی عدّه ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، اتباطی با آن حضرت دارند.
75- آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر(عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد وما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!
76- ای کاش می نشستیم و درباره ی اینکه حضرت غائب علیه السلام چه وقت ظهور می کند، باهم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم!
77- اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!
78- با اینکه به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجّه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها- اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی- می توان به آن واسطه فیض[حضرت حجّت علیه السلام] رجوع کرد.
79- حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است، و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است.با این همه، به هرکس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!
80- را اخلاص از گرفتاریها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولی ّ عصر(عج)؛ نهدهای همیشگی و لقلقه زبان… بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.
81- این حقیر مشتاق زیارت امام عصر(عج) می باشم، ازحضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم!
زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمائید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش.
82- ما طّلاب باید در این فکر باشیم که چگونه می توانیم یک امضاء و تاییدی ازمولایمان حضرت ولیّ عصر علیه السلام بگیریم؟! یعنی چگونه درس بخوانیم، و چگونه رفتارکنیم، که مولایمان ما را امضاء و تایید کند؟!
فصل چهارم:اسراری از نماز ونیایش
83- نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است…نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است باهمه ی مراتب خضوع و خشوع.
84- نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذّت ها] که چنین خمری خوشگوار در عالم وجود نیست!
85- نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن ، توجّه به حقّ می شود.
86- تمام لذت ها روحی است؛ و آنچه از لذّات که در طیب[عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است.
87- قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است.و هر مرتبه از مراتب قرب را مقرِّبی است که بالاترین آنها نماز است.
88- نماز، عروج مومن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است…مومن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه[زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.
89- ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم.
90- شاید حکمت تکرارنماز-علاوه برتثبیت- سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد.
91- قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و اینکه هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.
92- س:اجمالا بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟
ج: بسمه تعالی- اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شودو از آن جمله، تبدیل فرادی به جماعت است.تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد، و در اوقات حضور، اختیارا آن را از دست ندهد.
93- س: برای حضور قلب درنماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید!
ج: بسمه تعالی – درآنی که متوجّه شدید، اختیارا منصرف نشوید!
94- اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسّل جدّی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر(عج) است.
95- گوی سبقت را نماز شب خوان ها ربودند مخفیانه!
96- س: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟
ج: با قرائت آیه آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود[قبل از نیمه شب بجا آورده می شود.]
97:س: در نمازشب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفا راهنمایی فرمایید!
ج: بسمه تعالی- کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذاردهرشبی که موفّق( به خواندن آن ) نشدید، قضای آن را بجا آورید.
98- از آیه شریفه ی انَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَنِ الفَحشَاء وَالمُنکَرِ(عنکبوت، ایه45)"نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد"استفاده میشود که: لاَصَلوَةَ لِمَن لایَتَناهَی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر"کسی که از کارهای زشت و ناپسند خود داری نمی کند، واقعا نمازش نماز نیست!”
99- این احساس لذّت در نماز، یک سری مقدّمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدّمات درخود نماز.آنچه پیش از نماز و درخارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند.و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد و در هنگام خود نماز نیزانسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
100- اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در راس آنها نماز است، که به واسطه ی خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است!
101- یکی از عوامل حضورقلب اینست که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ(باصره، سامعه و…) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدّماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!
102- همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنّمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان[اولیاء] می فرمایند:از همه چیز لذیذتر است!
103- همین امور ساده و آشکارمثل نماز، بعضی را به سماوات می رساند، و برای عدّه ای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است ویا شیرین!
104- س: می خواهم درنماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم وببینم تا با آن حرکت کنم!
ج: بسمه تعالی- با شرائط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست!
105- سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.
106- س: برای اینکه درانجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟
ج: در اوّل نماز، توسّل حقیقی به امام زمان(عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه[بطور کامل] انجام بدهید.
107- س: مستدعی است جمله کوتاه و رسایی درباره ی نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار می گیرد.
ج: بسمه تعالی- از بیانات عالیه درفضیلت نماز در مرتبه عُلیا، کلام معروف از معصوم(ع) است:الصَّلَوةُ مِعرَاجُ المُومِن [نماز، معراج مومن است] برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را…
108- اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیرو کمال، ازآنها بهره مند نشود، درعقل اوخلل است…نمازخواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند.
109- درکلمات امیرالمومنین (علیه السلام) نیز آمده است: وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعُ لِصَلوَتِک"بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت می باشد” مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ درحال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند!
110- ازحدیث: تَتَنَعَّمُونَ بِها فی الآخِرَة"در دنیا به عبادت من متنعِّم شوید، زیرا درآخرت، به همان متنعّم خواهید بود"؛ یر می آید که عبادات، فابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ماعبادات رابه گونه ای بجا می آوریم که گویا شلّاق بالای سرِما است…گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم.
111- س: گاهی اوقات در عبادات، ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم؛ علاج آن چیست؟
ج: بسمه تعالی- علاج، این است که ریا بکند، ولی اگر درمقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه[ این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!]
112- معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است؛ برترین چیز است…همه چیز تابع نماز است؛باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم…وقتی نماز درست شد،با حال گشت، انسان آدم شده است.بالاخره محک، نماز است!
113- وقتی بنده از پیشگاه مقدّس حضرت حقّ باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحیه ی اوست.در دعای مسجد کوفه آمده است: اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَمِنکَ السَّلامُ، وَاِلیکَ یَرجِعُ وَیَعُودُ السَّلامُ،حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ بِالسَّلام” خداوندا، تو خود سلامی و سلام ازناحیه ی تواست و به سوی تو باز می گردد.پروردگارا،ما را به سلام از ناحیه ی خود تحیّت گوی!”
114- چقدرتناسب داردتکبیربرای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج ازآن!…درتکبیر،اکبرمناسب است…یعنی تمام اموردنیاو همه ی یزرگ ها راکناربگذارید، چون خداوند متعال اکبراست…نمازگزار،باتکبیر،درحرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! درروایت است که:لَوعَلِمَ المُصَلِّی مایغَشاهُ مِن جَلالِ الله، لَما انفَتَل عَن صَلاتِه"اگرنمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمی گرداند!”
115- ذکرخدا درحال نماز، بهترین ذکر است؛چون نماز به منزله ی کعبه است؛ و نمازگزاردرکعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که باب تکبیر،داخل و از باب تسلیم ، خارج شود.
116- درجایی دارد که:خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، باخالق خود خلوت کند؛ و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد.کانّه وقتی بنده با خدا خلوت می کند، خالق هم با او خلوت کرده است!
117- بلی می شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگوید: اَللهُمَّ ارزُقنِی زَوجَةً صَالِحَةً” خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!” یا بگوید:اَللهُمَّ ارزُقنِی وَلَداً باراً"خداوندا، فرزند نیکو کاری را روزی من کن!”
فصل پنجم: پیرامون اخلاق و سیروسلوک
118- خدا کند گرمی باطنی و انس باطنی به قرآن و دین و مقدمات و لوازم دینداری داشته باشیم و کتاب و عترت، مارا کافی باشد، تا حقانیّت دین نزد ما یقینی گردد.
119- برخی ازمقرّبین، ازشوق لقای بهشت مرده اند؛ زیرا شنیدن آیات رحمت و نعمت ویا عذاب و نقمت، درانسان موحّد تکویناً اثرمی گذارد…
120- خدا می داند که صاحبان مقامات معنوی دراوقات خلوت و مناجات، چه حالی دارند؛ و خاموشی فکر، چگونه آنها را در اثر مشاهده ی انوار الهی می سوزاند ولو درمدّت کوتاه!
121- در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین اینکه:باکسی که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت… به دست او است مجالست کنیم، یا با کسی که هیچ ندارد؟!
122- ما درعزم به طاعت، عازم به رفاقت و دوستی و همنشینی با غنی قادر و دانای کریم هستیم؛ و درعزم بر معصیت، عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل.
123- برای تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که: طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها است.و معصیت، عبارتست ازمحرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلّت…
124- حزن، دعا و توسّل، با تسلیم و رضا به قضای الهی منافات ندارد.
125- اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، درودیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!
126- ائمه ی ما(ع) ما یاد داده اند که: به یقینیّات عمل کنیم و هرجا یقین نداشتیم، توقّف و احتیاط نماییم.
127- خوبست که انسان اسم خود را در هرکار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند؛ زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام ردّ می شود!
128- انسان باید در کار خیر و نحوه ی انجام آن فکر کند و فکرش موجب ابتکاری باشد که برای رسیدن به هدف، مفید باشد.
129- انسان چقدر به مرگ نزدیک است و درعین حال، چقدر آن را دور می پندارد و از آن غافل است!
130- هرشب، در عوالمی از برزخ می رویم که هیچ اختیارش دست ما نیست… با اینهمه، اینگونه از مرگ غافل هستیم!
131- خوشا به سعادت کسی که با حال خواب از دنیا برود و در آخرت، خوب مورد استقبال قرار گیرد!
132- هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفّار، تسلّط و حکومت آنها رابرمسلمانان آسان تر می سازد.
133- خدا کند درماعشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اولاًبتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکّب از آن دو را بیابیم؛ و ثانیاً در مقام پیروی و عمل، با توجّه به آن دو و بر محور آن دو، طواف عاشقانه بنماییم و بدانیم که آنها از هر معشوقی بیشتر شایسته ی عشق ورزی هستند.
134- انسان می تواند مقامات مطلق انبیاء (علیه السلام) غیر ازمقامات مختصّه انبیاء خاص (علیه السلام) را حایز گردد.
135- تمام نقص بشر، در اثر پیروی نفس و دوری ازتعالیم و متابعت انبیاء (علیه السلام) است.
136- محال است کسی راه قناعت را پیشه نکند، و به آنچه دارد راضی گردد! برعکس اگر کسی قناعت کند، مایحتاجش به او می رسد، هرچند زیاد باشد!
137- آیا می شود همانگونه که به هنگام گرسنگی و تشنگی، به آب و نان احساس احتیاج می کنیم بلکه بیشتر از آن، برای رفع گرفتاری های اهل ایمان احساس احتیاج به دعا برای آنان بکنیم؟!
138- آیا می توانیم سالم بار به منزل ببریم و درعین حال به امورمسلمانان و مومنین بی تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به مقصود برسیم؟!
139- هیچ کاری نیست که احتیاط در آن، پشیمانی در پی داشته باشد.
140- فقرا در کمبود ها و فقر وناداری، باید صبر و شکیبایی داشته باشند؛ و بدانند که آنها هم از نعمت های دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند.و ثروتمندان، بلاها و ابتلائات و گرفتاری هایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند!
141- خوبی و خوشی عیش، تنها به زیادی وسایل راحتی نیست؛ راحتی درونی و رفاه و خوشی وآرامش دل، به داشتن وسایل رفاه و راحتی نیست؛ بلکه چه بسا وسایل رفاه، اسباب نگرانی و ناراحتی و اضطراب درونی را فراهم کنند!
142- خدا کند که مادیّات برای ما وسیله باشند، بگونه ای که وقتی امور دنیویّه به ما اقبال کردند، سبب تاکید و اقبال ما به امور معنویّه و آخرت گردند.
143- بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگی آینده ی فرزندانشان را تامین می کردند.
144- داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است:الاَ بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُبُ [سوره رعد، آیه ی 28]… یعنی تنها وسیله آرامش دل، ذکرُالله است؛ ولی ما بر اسباب تکیه می کنیم و از مُسبّبُ الاسباب غافل هستیم.
145- اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاری ها و بلا هایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.
146- خدا می داند همین عبادت های ساده و مختصر اگر از اهلش صادرشود، چه اثرها دارد.
147- مراجعه به تراجم علمای سلف[زندگی نامه ی علمای گذشته]، بمنزله ی مراجعه به کتاب های معتبر اخلاقی است.
148- خدا به ما توفیق تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب و خوب را بد نبینیم…ما خرابیم، خدا کند بفهمیم که خرابیم تا به فکر اصلاح و درمان برآییم!
149- حال توجّه و دعا، راحتی و روح است که: وَفی مُناجاتِکَ اُنسی وَرَاحتی[ودرمناجات تو، آرامش و راحتی من است]
150- کمال انسان، به تقوا است، لا اقلّ مِن ذلکَ وَلا اَکثَر"نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر”
151- چقدر رحمت خداوند شامل حال کسانی است که بی تفاوت نباشند و برای رفع اینهمه ابتلائات و بلاهایی که مسلمانان و براهل ایمان وارد می شود، گریه و تضرّع و ابتهال کنند!
152- اگر انسان تکالیفش را رعایت کند، ازفرشته بالاتر است؛ و دیگر غصّه نباید بخورد.
153- ائمه ما(علیه السلام) دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند.
154- انبیا(علیه السلام) آمده اند که ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند.
155- شیطان با شش هزارسال عبادت، عاقبتش آنطورشد؛ آیا ما هم می توانیم به خود مغرور شویم؟! به خداپناه می بریم!
156- ای کاش می فهمیدیم که چاره ما در یک چیز منحصر است وآن اینست که: تکلیف الهی را تشخیص بدهیم و بدانیم که چه کار را باید بکنیم و چه کار را نباید بکنیم!
157- عُجب، کبر و حسد، مانع قبولی اعمال است؛ زیرا خداوند سبحان می فرماید:اِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقیِنَ[سوره ی مائده، آیه 27]
158- فحش و توهین نا اهل نباید ما را ناراحت کند و از راه و مقصد، سست و دلسرد نماید.
159- خدا می خواهد ما همیشه با او بوده و به سرچشمه متّصل باشیم و این به نفع ما است.
160- وظیفه ما همین است که درصورت امکان، امر به معروف و نهی از منکر کنیم.امّا اینکه چطور نتیجه بدهد، مقدّرات دست ما نیست.
161- ما چه میدانیم؛ خدا می داند که بعضی ابتلائات، شرط بعضی اِفاضات است.شخصی می گفت:به فلان مشکل مبتلا شدم، خیلی بر معلوماتم افزوده شد.
162- بنده خیال میکنم فضیلت بُکاء [گریه] بر سیّدالشهداء (علیه السلام) بالاتر از نماز شب باشد.
163- حزن و اندوه و بکاء، عمل قلبی است، به حدی که بُکاء و دَمعه ازعلائم قبولی نماز وَتر است.
164- به هر عملی که بواسطه آن و از راه آن، حال ما مساعدتر است و توجه ما به خدا بیشتراست، باید به همان بیشتر بپردازیم و خود را با آن، به ذکر و مراقبه و توجّه به حضرت حقّ مشغول سازیم.
165- آنان که مثل انبیاء(علیه السلام) مامور تبلیغ هستند و بدونه چشم داشت و منّت، کار آنها را انجام می دهند، خدا می داند چه مقاماتی دارند! البته در صورتی که به آنچه باید عمل یا ترک شود آگاه باشد؛ و به آنچه امر یا نهی می کند، عمل کند.
166- وقتی فرصتی برای انسان پیش آمد که درس بگوید یا بخواند یا بنویسد، باید آن را مغتنم بشمارد.
167- با نور عقل می توان فروع و اصول دین را اثبات نمود.کسانی که با قواعد و استدلالات عقلی مخالفند، از بی دینی ترویج می کنند؛زیرا: لاَدینَ لِمَن لاَعَقلَ لَه.
168- سلمان(رضوان الله تعالی علیه) دراثر شناخت تکلیف و عمل به آن و پیروی از شرع با سراج عقل،عَلِمَ عِلمَ الاَوّلِ وَالآخِر[علم اول و آخر را می دانست]
169- دینداری انسان وقتی معلوم می شود که برسر دو راهی دنیا و آخرت، و متابعت هوای نفس و شیطان یا بندگی رحمان قرار گیرد.
170- وای بر ما اگر معنویت و روحانیت را مقدمه و وسیله رسیدن به مادیات و فانیات قرار دهیم!
171- چقدر انمسان مومن باید مقیّد باشد که خلاف یقین مرتکب نشود! حفظ دین، روی آتش راه رفتن یا آتش در دست گرفتن است.
172- اگر بخواهیم محیط خانه گرم و با صفا وصمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
173- خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند، و به عیب خود توجه داشته باشد؛ و عیوب دیگران را نادیده بگیرد؛ وخود را کامل و بی نقص نبیند.
174- ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم.
175- خدا نکند حرام درنزد خدا زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبطلا می شود، و با وجود راه های حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار می نماید!
176- انسان می تواند به اختیار خویش همنشین سلمان و یا ابوجهل گردد.
177- راه نجات، فرار و بازگشت الی الله: فَفِرُّوا إلَی اللهِ[سوره الذّاریات، آیه 50] و گریختن بسوی اولیای اوست.
178- اگر دل انسان به ذکرُالله مطمئن شد، به خطاب:یَاأیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَدِنَّةُ [سوره الفجر،آیه ی27] “ای نفس آرام!"مخاطب می گردد.
179- علم و سواد بشربدون وحی و تعلیم انبیاء(عیه السلام) ضررش بیشتر از نفع آن است.
180- درگرفتاری ها باید قدم به قدم، به دفتر شرع نگاه کنیم! هرکجا دیدیم واضح و آشکار است، پیش برویم. ودرموارد شبهه ناک و تاریک، خود داری و توقّف کنیم.
181- خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند مگر از روی عذر؛ وگرنه نمی داند که بعد از این ساعت چطور می شود!
182- وای بر ما اگر درخصوص خوردنی ها و نوشیدنی ها از حرام اجتناب نکنیم!زیرا همین غذا ها است که منشأ علم و ایمان و یا کفر ما می شود!
183- خدا می داند که غذا چقدر در ایمان و کفر و اعمال خیر و شرّ انسان مدخلیّت دارد!
184- خداوند، بلا را خود می فرستد: إذ جَاءهُم بَأسُنَا[سوره انعام،آیه 43] به جهت تضرّع؛ یعنی تضرّع و ابتهال را از عبد می خواهد وآن مطلوب است.
185- اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد:تسلیم خدا هستیم،هرچه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم.
186- خدا می داند این حالت مراقبه و توجّه، چه تأثیراتی در روح انسان و در تحصیل علم و معرفت دارد!
187- در این مطلب جای شکّ نیست که اگر انسان بدان موفّق باشد، برای او کافی است و تمام مطالب و نتایج ریاضات شاقّه و دشوار را دارد! و آن مطلب این است که: انسان خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همه احوال مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه ی کارها و احوال خود، ناظر بداند.
188- هرکدام از ما تا هدف و مقصد اعلی، مسافتی داریم…باید سعی کنیم این مسافت را زیاد و بار خود را گرانتر و سنگین تر نکنیم…گناهان، موجب ازدیاد بار و بُعد مسافت ما تا مقصد است!
189- اینهمه ابتلائات و گرفتاری های ما در اثر ناشکری و کفران نعمت های ما است.
190- شُکر، موجب ازدیاد [فراوانی]نعمت هاست؛ و اگر شکر نکردید، خبری از ازدیاد نیست.لذا اگر دیدیم ازدیاد نیست، شکّ نکنیم و بدانیم که شکر نیست.
191- سپاسگزاری ازنعمت، به معنای اطاعت خداست که موجب افزایش نعمت می شود.کفران نعمت هم بمعنای عصیان الهی و موجب عذاب از ناحیه او است.
192- اگربنده توجه و ارتباطش را از غیر خدا قطع کند، ارتباطش با خدا قهری است.
193- اگر از علما دور شویم، کار ما از علاج گذشته است… منظور از عالم، عالمِ بالله و عالم دینی است نه معمّم.
194- اگر بلند کردن صدای بلندگو به اندازه ای که هرکس خواست بخوابد نتواند بخوابد، خلاف سیره متشرّعه است.
195- با رعایت اخلاقیّات و رفتار صحیح اسلامی، افراد غیر مسلمان هم به اسلام و مسلمان ها گرایش پیدا می کنند.
196- ما باید در حال آسایش، حالت ابتهال و تضرّع و توسّل داشته و ملتجی و شاکر باشیم، تا در حال شدّت و گرفتاری به فریاد ما برسند؛ و گرنه همان بلا و گرفتاری به سراغ ما می آید.
197- برای اداره ی تمام جهان کافی است که انسان، عاقل و مومن و متدیّن باشد.دیانت و عقل، برای اداره کره زمین کفایت می کند.
198- عدم انجام کارهای خیر ازقبیل صدقات جاریه و ساختن بناهای خیریّه عامّ المنفعه، مساجد، حسینیه ها، حمامات، مدارس، و بیمارستان هاو… که امروزه مردم از آنها محروم هستند، از بی پولی نیست؛ بلکه از بی توفیقی ما است!
199- آنچه از ما می پسندند، معرفت الله و خداشناسی است که موضوع آن اشراف موضوعات است، و از راه معرفت نَفس نیز حاصل می شود.
200- بلاهایی که برما وارد می شود، تمام رحمت است؛ حدّاقل باعث تکفیر گناهان می شود.
201- این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود که: یا اللهُ، یارَحمنُ، یارَحیمُ،یا مُقَلِّبَ القُلُبِ،ثَبِّت قلبی علی دینِک! [ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده ی دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان!]
202- الهام، مرتبه ی عالیه ای است مقارن با وحی، ما طالب نیستیم و گرنه فیض الهی منقطع نیست و نمی شود.
203- خیلی خوب است که خدا به انسان چنین قوّه و یقینی بدهد که برای غیرخدا محزون نشود! شجاعت و ایمان و استقامت قویّ لازم دارد.
204- وَاجعَل قَلبی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً"و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبّت خود قرار ده"، نفی موضوع خودبینی است و اینکه پروانه بشود و به نور رسد و نور شود.از خدا بخواهیم با جذبات او از خود فارغ شویم و بی خود گردیم تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم.
205- راستگویی، در دیدن رویای صادقه و صفای روح خیلی موثر است.
206- آیا می شود کسی با خدا و اولیاء خدا ارتباط دینی و معنوی داشته باشد ولی در مواقع مهمّه، دستگیری نشود و مخذول گردد و راهنمایی نشود؟!
207- در گرفتاری ها و ابتلائات، انسان چاره ای جز توسل به خدا و پناه آوردنِ آن به آن و لحظه به لحظه به خدا ندارد!
208- دنیا پرستان را بنگرید که به چه دل بسته اند و برسر چه با هم نزاع دارند؛ به دنیایی از کاغذ و مقوّا و خانه ی عنکبوت!..
209- زهد، با داشتن دنیا منافات ندارد…میزان در زهد، دنیا داشتن یا نداشتن نیست؛ بلکه میزان دل بستن یا نبستن به دنیا است.
210- باب رسیدن به کمالات و لقاء الله مفتوح است.حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل می شود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟
211- قلّت جمعیت حق و کثرت اهل باطل، نباید ما را در مسیر و پیمودن راه حقّ، مضطرب و دل سرد کند، یا باز دارد!
212- نباید مغرور شویم! تا نزدیکی های وفات و تا زمانی که شیطان زنده است، انسان در مخاطره است! به خدا پناه می بریم.
213- اگر انسان طرفةُ العینی به خود واگذار شود، از خدا جدا خواهد شد، و شیطان کار خود را کرده و انسان را فریب خواهد داد.
214- وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است؛ ولی ما آن را بسیار دور می بینیم؛و گرنه اینقدر با هم نزاع نداشتیم.
215- انسان با خود کاری می کند که هیچ دشمنی با او نمی کند و آن اینکه سرچشمه صلاح را تا روز قیامت خشک می کند!
216- خداوند، ایمان کسی را که در گرفتاری ها ثابت قدم بمانند، تقویت می کند تا هیچ ابتلائی آنها را از پا در نیاورد و با ایمان و ذکر و انس با خدا از دنیا بروند.
217- به چیزی غیر از توکّل و یاد خدا برای انسان، آرامش حاصل نمی شود. و چیزی غیر از اعراض از یاد خدا و غفلت، زندگی را تلخ و ناگوار نمی کند.
218- آیا راه خدا و بندگی را پیدا کرده ایم تا در راه باشیم؟تشخیص تکلیف، نوری است درقلب مومن.درصورتی که به تکلیف عمل کند، دیگر زندان و شکنجه برای او سهل و آسان است.
219- ای کاش لَیسَ بودن عالم امکان را درک می کردیم؛ و برای هیچ ، اینقدر ارزش و اعتبار قایل نمی شدیم؛ و برسرهیچ، اینهمه با هم نزاع نمی کردیم!
220- خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد،هرچند جایز است؛ ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می کند و یا سبب سلب توفیق می شود.
221- تا ما ناجور نشویم،آنچه از بالا بر سر ما نازل می شود، ناجور نمی شود؛ بلکه کاری می کنیم که باران رحمت، برما نقمت و عذاب می شود!
222- توفیق، چیز دیگری است که انسان از عمر خویش برای خود و دیگران، بهره ی صحیح و پر نفع و عامّة الانتفاع داشته باشد.
223- ما باید به مشایخ و علمای شیعه وفادار باشیم.آنها پدران مهربان و روحانی ما هستند و بر ما خیلی حق دارند.
224- ما باید در تحصیل صبر و حلم و تواضع سعی کنیم و از اینکه دیگران از ترس به ما احترام بگذارند، احتراز کنیم.
225- اگر ملاقات خدا در آخرت ممکن باشد، در دنیا هم ممکن است به همان ملاک امکان؛ منتها نه با دیده ی سر و بصر، بلکه با دیده ی دل و بصیرت.
226- انسان می تواند در تمام شرایط و ابتلائات، راه مستقیم و صراط بندگی و عبودیّت را بپیماید و درنتیجه قرب حاصل کند.
227- موجبات خواطر و غفلت و نسیان از یاد و ذکر حضرت حقّ راخود ما فراهم می کنیم …در اثر محاسبه و مراقبه، عیب کار آشکار می گردد.
228- به اندازه ی طالب معرفت و هدایت در رسیدن به مقصدو یافتن او، و به داخل شدن به محضر قرب و معرفتش نزدیک است، که گویا به او می گویند: رسیدی، داخل شو!
229- در طرف سقوط، انسان از ابلیس بدتر، و در طرف صعود، از مَلک بالاتر است.
230- کسانی که از مقداری از معنویّات برخوردار بودند، دنبال کشف و کرامت نمی رفتند.
231- کسی که از معنویّات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟ چه کیمیایی بالاتر از خدا شناسی؟!
232- اساس عبودیّت و بندگی، حُبّ است؛ خداوند می فرماید: یُحِبُّهُم وَیُحِبُّونَهُ “خداوند آنان را دوست دارند"[مائده، آیه ی 54]
233- انسان هر راهی را بدون تقیّد و پایبندی به قرآن و سنّت برود، روز به روز تنزّل می کند.
234- انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است و یا باطل و پیرو آن.
235- خداوند انسان را طوری آفریده که می تواند از راه عبودیّت و بندگی خالص، از مقام ملائکه گام فراتر نهد و مقامات انبیاء و اولیاء را کسب نماید.
236- ذکر، بالاترین کمال برای بشر است.
237- هرکسی کاسه ای از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد او است.و کاسه های اشخاص، از بلایا پر شده است؛ ولی خدا همه را دوست دارد.
238- انبیاء و ائمه (علیه السلام) نیامده اند که بگویند مردم از دنیا هیچ بهره ای نداشته باشند؛ بلکه آمده اند طریقه دنیا داریِ با سعادت و عزّت را هم به ما نشان بدهند.
239- خدا کند شغل نافع به حال خود را تشخیص دهیم و تثبیت درآن پیدا کنیم و درآن ثابت قدم باشیم؛ و هر روز فکر تازه ای در سر نداشته باشیم و هر لحظه به رنگی نباشیم!
240- از گذشتگان عبرت بگیریم که ما هم مثل آنها به مرگ نزدیکیم و چهار روز باقی مانده عمر را گمان نکنیم که چهارصد هزار سال خواهد بود!
241- باید انسان مراقب اعمالش باشد، تا نتایج و آثار خوب و بد آنها را ببیند.
242- با توجّه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
243- به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم.
244- باید بدانیم که مطلب فقط یکی است و آن، بندگی خداست.و بندگی خدا در طاعت خداست؛ و طاعت خدا در ترک معصیت خدا در اعتقادات و در عمل است.
245- عالم غفلت، عالم مهیّا شدن برای شیاطین انس و جنّ است.
246- ما باید از خدا بخواهیم که ما را به آن، ازجمیع آفات و بلیّات معنویّه و صوریّه، ظاهریّه و باطنیّه، دنیویّه و اُخرویّه سالم و محفوظ بدارد.
247- اگر شما خودتان را اصلاح کردید، و موانعی که بین خودتان و بین خدا و انبیاء و اولیاء هست از بین بردید، خداوند بین شما و خلق را اصلاح می کند.
248- باید بدانیم که علاج ما در همه ی مراحل- بطوری که از آن مستغنی نخواهیم بود و بدون آن، مشکل کار ما تمام نخواهد شد- اصلاح نفس است.
249- اگر انسان راستی راستی برای مومنین و مومنات دعا کند و برای خودش دعا نکند، مَلَک برای او دعا می کند.
250- پرداخت حقوق الهی [ مانند خمس و زکات و صدقه]، سبب نموّ مال و تهذیب آن است؛ و اگر کسی این کار را بکند، مالش ترقّی کرده و زیاد می شود.
251- باید هرکسی در شبانه روز، مقداری از وقت خود را صرف تحصیل علوم دینیّه کند ولو به فرض، یک ساعت در شبانه روز.
252- هرکس به پایین تر از خودش نگاه کند و بگوید: اَلحَمدُلِله، اصلاً خود همین شکر گذاری، سبب غنا می شود…خود این شکر،موضوعیّت و سببیّت برای غنی شدن فقیر دارد.
253- عدّه ای توکّل را برای خودشان روزی می دانند؛ و اینها در واقع غنی هستند.احراز کرده اند که اگر بر خدا توکل کنند، روزیشان به آنها می رسد؛ و اگر نرسید، کشف می کنند که لازم نبوده است.
254- غنا و تمکّن مالی، جنبه ی مقدّمیّت دارد و برای اینست که انسان راحت زندگی کند.فرد متوکّل برخدا بدونه داشتن آن مقدمّه، راحت زندگی می کند.
255- می شود گفت: اصلاح جامعه، به اصلاح معلمین و مبلغین است.
256- خدا توفیق بدهد که از یقینیات خارج نشویم و در سفر وحضر، در همه ی احوال فقط یقینیات را دنبال کنیم، که این کار پشیمانی ندارد.
262- اگر باب دروغ و غیبت باز شود ،عصیان و طغیان دیگر هیچ حدی ندارد.
263-ترس مقربان از سقوط است نه فقط از آتش :صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک [گیرم که بر عذابت صبر کردم ،چگونه بر جدائیت صبرکنم]
264-اگر کسی سجود را طول بدهد ،خیلی اسباب ناراحتی شیطان است !
265-بلا با صدقه رفع میشود اگر چه محکم محکم شده باشد …این نقص فعلی ،موجب ازدیاد است. موجب تنزل رزق است .
266- ابتلائات برای این است که یقین پیدا کنیم .
267- کسی که بداند در مرای و مسمع خداست ، نمی تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از اینست که خدا راناظر و شاهد نمی بینیم .
268- چرا مثل پروانه نیستیم که پروانه وار سراغ نور و معنوی برویم !
269- ما باید با احادیث سرو کار داشته و آنها را مطالعه کنیم .چرا که شفادر اینها است .
270-هر روز یک روایت از کتاب (جهاد و النفس) و سائل الشیعه رامطالعه کنید. در واضحاتش بیشتر فکر کنید.بعد این را در خودتان می بینید که سر یک سال عوض شده اید !
271- بارها گفته ام بار دگر میگویم :کسی که بداند :((هر که خدا را یاد کند فخدا همنشین اوست ))،
احتیاج به هیچ وعظی ندارد .
272- انچه میدانید ،عمل کنید ودر آنچه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود ،واگر روشن نشد،بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذارده اید.
273- کثرت مجالست با اهل غفلت ،مزید قساوت و تاریکی قلب و استیجاش از عبادت و زیارات است .از این جهت است که،احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوت ها به سبب مجالست با ضعفای در ایمان ،به سوءحال و نقصان مبدل میشود .
274- بعضی گمان میکنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم ،غافلند از اینکه معصیت ،اختصاص به کبائر معروفه ندارد،بلکه اصرار بر صغائر هم ، کبیره است .
275- هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست .هیچ ذکر عملی بالاتر از معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست .
276- هدف باید این باشد که تمام عمر ،صرف در یاد خدا و عبادت باید باشد،تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم.
277- آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد !؟
278- شفای صدور ،در اتیان عبادات با حضور قلب است …باید در تقویت حضور قلب در هر موقع در عبادت ،کوشا باشیم،وبه آثار در یقظه یا نوم کار نداشته ،جز مزید [زیادی]علم م مزید انس به عبادت.
279- س:این جانب تصمیم دارم که به خداوند ،قرب پیدا کنم و سیر و سلوک داشته باشم ،راه آن چیست ؟ج:بسمه تعالی – چنانچه طالب صادق باشد،ترک معصیت کافی و وافی است برای تمام عمر،اگر چه هزار سال باشد .
280- س: برای رفع تنبلی و کسالت در عبادات چه باید کرد ؟
ج: در اوقات نشاط مشغول به عبادت مستحبه شوید ،ودر اوقات کسالت ،اقتصار بر واجبات نمایید !
281- س: با نذر و قسم ،تصمیمات اخلاقی میگیرم،بعد از مدتی عزمم سست میشود و شکست میخورم چه کنم ؟
ج: یک دقیقه خود را در یاد خدا دیدید ،اختیارات خود را منصرف ننمایید،وبه انصراف و غفلت غیر اختیاری اهمیت ندهید !
282- شرط استجابت دعا ، ترک معصیت است … گاهی مصلحت ،در غیر تعجیل است و گاهی مصلحت ،در تبدیل به احسن است .داعی خیال می کند مستجاب نشده است و اهل یقین می فهمند.
283- با کسی نشست و بر خاست بکنید که همینکه او را دیدید به یاد خدا بیفتید ، به یاد طاعت خدا بیفتید ،نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند .
284- باید بدانیم علاج ما ، اصلاح نفس است در همه مراحل ، و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این کار ما تمام نخواهد شد .
285- خدا میداند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند چه معنویتی ،چه صورتی ،چه واقعیتی برای همین صلوات است !
286- این شک ،طریقه تمام انبیاء (ع) بو برای شوق لقاء الله، برای تحصیل رضوان الله … این اشک چشم به اعلی علیین مربوط است .
287- باید کسانی که حاجت مهمه ای دارند ،یکی از همین نمازها و از این عبادت هایی که برای حاجت ذکر شده است [بجا آورند] و اگر بخواهند تثبیت بکنند ، تایید بکنند و برسند به حاجت خودشان بلا شک ، ملتف باشند بعد از آن طلب حاجت و نمازها و دعاها ،بروند به سجود و در سجود سعی کنند [به اندازه ]بال مگسی چشم تر بشود ،این علامت نیست که مطلب تمام شد .
288- روح انسان هر چند لباس گلی به تن دارد ، ولی بسیار می تواند اوج بگیرد و بالاتر برود !
289- اکثر بدبختی ما همین است که علممان با عملمان هماهنگ نیست !
290- اگر انسان کامل شود ، این [تسبیح مو جودات ] را در بیداری می شنود و مشاهده می کند !
291- اصلا پیغمبر (ص) با همین شب زنده داری و سحر خیزی و انس با شب ،معارف الهی را می گرفتند …. بلی ، آن لحظه های خاص و آن رحمت الهی در سحر!…سحر،سحر!
292- انسان باید دائم الذکر باشد !زیرا کسی که دائم الذکر باشد ، همئاره خود را در محضر خدا می بیند و پیوسته با خدا سخن می گوید .
293- چه خوب است انسان ، عبادت و کار خیر که انجام می دهد ، بگوید : کاری نکردم ، اما کار نیک و خوبی که از دیگران دید ، بگوید : چه کار بزرگی انجام داده است .
294- همه رذایل اخلاقی ، از ضعف در معرفت خداوند متعال پدید می آیند !.. اگر انسان دریابد که خداوند متعال ،همیشه و درهمه حال از هر زیبایی زیباتر است ، از انس به او هرگز جدا نخواهد شد !
295- اگر ما به مقداری که طفل صغیر به پدر و مادرش اعتماد دارد ، به مولای خودمان اعتماد داشته باشیم ،کار درست میشود !
296-اگر بهشت و خلد برین را باور داشتیم ،اینقد با احکام و دستورات الهی مخالفت نمی کردیم !
297- اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم ،حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی ، و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا نا امید می شویم !
298- ایمان و اطمینان مومنان ،درجاتی دارد ،و امکان دارد که از درجات عالیه ایمان ،به مرحله عیان برسد ، و اطمینان و یقینشان بالا رود !
299- تمام فساد و افساد و غلغله و سر و صدایی که در روی زمین بوده و هست و خواهد بود ، از همین ماکل و مشرب است ، زیرا تکالیف ، متوجه غضب و شهوت است ،و تناول غذا و نوشیدنی ،موجب آنهاست !
300- سرو کار انبیا (ع) با خدا بود ، و هر جا گیر می کردند ، زود به خدا متوجه می شدند ،ودر خوشی هم خدا را به یاد می آوردند ،بگونه ای که گویا می دیدند همه چیز از آنجا سرچشمه می گیرد .
301- التزام به سنخ دعاهای اهل بیت (ع) اولین مرتبه اش ،مجالست و موانست با آنها ست .
302- مادیات و دنیا ووسایل راحتی ، راحتی نمی آورد بلکه : الا بذکر الله تطمن القلوب ((هان ، تنها با یاد خدا دل هاآرام می گیرند)) نه با داشتن ملک و ملکوت لذا باید سعی کنیم تزلزل هایمان برطرف شود و پرده های برداشته شود ،و بزرگ ترین پرده خود ما هستیم :
((تو خود حجاب خودی حافظ ،از میان بر خیز ))
303- انسانی که نان خشکی او را سیر میکند، و یا با سبزی و ماست و پنیر می تواند زندگی کند، اینهمه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا برای چه؟!
304- خود را مریض نمی دانیم، وگرنه علاج آسان است.
305- علمای سابق که آن همه در علم و عمل موفّق بودند و عمر با برکت داشتند و از انحراف فکری سالم بودند، دراثر خوردن غذای حلال و اجتناب از غذاهای شبهه ناک بوده است.
306- ما اگر خدا را همه جا حاضر و ناظر ببینیم، چگونه باید باشیم ؟!… در برابر ذاتی که حیلولت و جدایی او از ما محال است، و درهمه جا حاضر و ناظر است، چگونه باید باشیم و مرتکب معاصی نشویم؟! هرقدر این درک حضور تقویت شود، انسان محفوظ تر و مامون تر است؛ و هر قدر تضعیف شود، مصونیّت و. مامونیّت او کمتر است!
307- آیه شریفه"هان! تنها با یاد خدا دل ها آرام میگیرند"… سبب اطمینان و آرامش دل ها را، منحصراً ذکرُالله می داند… بنابراین، ما که آرامش نداریم، می توانیم بگوییم ذاکریم؟!
308- اگر حسابمان را با خدا تتصفیه می کردیم، حساب های دیگر تصفیه و اصلاح می شد.
309- درد را می دانیم، به فکر علاج خود نیستیم! دوا را هم تشخیص می دهیم، چنانکه قرآن می فرماید:"پس خداوند، گناه و تقوا را به انسان الهام نمود” ولی به فکر علاج خود نیستیم!
310- حسرت ما ازین است که عده ای از علما را دیده ایم که تفاوت میان ما و آنها[از لحاظ مقامات معنوی] بسیار است، به حدی که گویی میان ما و آنها به اندازه چند صد سال فاصله است!
311- بعضی به حدّی با حیا هستند که با همه ناداری و بیچارگیری، حاضر نیستند نیاز خود را اظهار کنند! آیا نباید همسایه ها و همکارها به اینگونه افراد رسیدگی کنند؟!
312- اگر انسان مسلمان بخواهد متمدّن به تمدّن اسلام باشد و دیگران را به حقایق اسلام دعوت کند، یا افراد مسلمان را در اسلام برقرار و ثابت نگاه دارد که به بلاد مختلفه کفر فرار نکنند، باید کاملاً حقوق و حدود اسلامی را بشناسد، و به آنها عمل کند!
313- خداوند متعال می فرماید:"هرکس یکی را احیا کند، گویا همه ی مردم را احیا کرده است."منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهی در دین است.
314- آیا با اینهمه بلاها که برسر مسلمان ها می آید، نباید حال التجا برای ما پیش بیاید؟!
315- ازآیه شریفه {لقمان، آیه 17}(امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر مصیبتی که به تو می رسد، صبربنما!)… استفاده می شود که :صبر و تحمل و شنیدن ناسزا و تلقّی کردن آن چون حلوا و طیّبات شیرین و خوشمزه، از لوازم امر به معروف و نهی از منکر است.
316- تمامی ابتلائات، به اختیارخود ما پیش می آید؛ یعنی چون ما اطاعت خدا را به اختیار خود ترک می کنیم و معصیت اورا اختیار می کنیم، ناچار سزای کارهای ما گرفتاری و بلا برای ما است.
317- خدا کند از خود راضی نباشیم.اگراز خود راضی باشیم، هرگز نمی توانیم حقّ ربوبیّت را درعبودیّت و بندگی ادا کنیم!با اینکه هیچیم، خود را همه چیز می دانیم!
318- دلیل عقب ماندگی ما این است که اموال شبهه ناک مصرف می کنیم.ومال شبهه ناک ایجاد تردید و شبهه می کند!
319- هرکس باید پیش خود و خدای خود، به اعمال خود سوء ظن داشته و بدگمان باشد.
320- خدا کند یقین برای انسان روزی شود!…چقدر خوب است انسان از ناحیه امر روزی، راحت باشد؛ زیرا همّ و غمّ روزی، بدتر از زحمت کار است.کسی که به همّ و غمّ روزی مبتلا است، شب و روز کار می کند وپیوسته غصّه روزی را می خورد!
321- حال دعا، انکسار قلب، سوختگی و آه- که وقتی از قلب خارج می شود، مانند تیر به هدف می خورد-در ما نیست! بلی، لقلقه زبان خیلی داریم!
322- در ابتلائات و برای رفع بلاها، دست از دعا و توسل نباید برداشت!
323- هرکس می خواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مومنین و مومنات دعا کند، تا دعای مَلَک که مورد استجابت است، یقیناٌ مشمول حال او شود!
324- این مستحبّات است که انسان را به جایی می رساند!
325- در تعبّدیّات، کوه کندن از ما نخواسته اند؛ سخت ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت، تغییر وقت خواب است نه اصل بی خوابی، بلکه نیم ساعت زودتر بخواب، تا نیم ساعت زودتر بیدارشوی!
326- در قضیه حضرت یوسف آمده است{سوره یوسف،آیه 31}(برآنان بیرون آی )؛فقط یک دیدار بود، و پس از دیدن جمال حضرت یوسف… دست ها را قطع کردند و بی اختیار شدند!… پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قوی تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق، به هرچه غیر اواست پشت پا نزنند؟!
327- آیا ممکن است با وجود خلوص و صدق در استعلام{پی جوئی کردن} و طلب، هدایت و ارائه {نشان دادن} آیات معرفت برای انسان نباشد؟!
328- خدا کند علوم و معارف ما مثل نهری که به دریا متّصل است، یک نحو ارتباط- ولو به صورت یک نخ باریک- با منبع و سرچشمه اتّصال داشته باشد! وگرنه یک حوض پر آب هم بدونه ارتباط و اتّصال با سرچشمه، فایده و دوام و تازگی ندارد!
329- کسی که طالب جمال برتر و بالاتر است، به پایین تر بی اعتنا است.
330- آیا برای خَرق حُجُب{از بین بردن پرده ها و موانع بین انسان و خدا}، بیل و کلنگ لازم است؟!مثلاً بهترین راه آن، در نماز است؛ آیا در حال نماز لازم است بیل و کلنگ حمل کنیم وبا حجاب ها مبارزه کنیم؟!
331- غیر از خدا چیزی نیست که بتواند از ما دستگیری کند!… فردا غیر از خدا همه چیز فانی است(سوره طه،آیه 73)"تنها خدا، خیر و پاینده تر است.”
332- اگر کمی از راه منحرف شویم، ذشیاطین جنّ و انس برما مسلّط می شوند.اگر کسی راه نجاح و فلاح را پیدا کرد، آسوده خاطر باشد که غرض، همان است.عملاً پیمان ببندیم که:در راه خدا باشیم و عزم بر خلاف نداشته باشیم و به گناهان صغیره نزدیک نشویم…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم رجبيكلاشمي در 1395/03/29 ساعت 08:34:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |