تجربه های تبلیغی
یکشنبه 95/03/30
به درد نمی خوری!
به محلی برای تبلیغ رفتم و روشم این طور بود که چون بیشتر فکر می کردم باید حرفهای «عالمانه » زد و «خطیب » بود تا روضه خوان! یا روضه نمی خواندم و یا این که خیلی کوتاه و در مجموع آن را امری جدی نمی گرفتم.
یک روز بعد از یکی از سخنرانی هایم، خانمی آمد و خطاب به من گفت: «حاج آقا! در حوزه به شماها روضه خواندن یاد نمی دهند؟ اگر روضه نخوانی، به درد نمی خوری » بعد از آن روشم را عوض کردم و «روضه » را به مقداری که حقش ادا شود، می خواندم.
کاملا احساس کردم، مردم اگر به «روضه خوانی » بیش از سخنرانی اهمیت ندهند، کمتر اهمیت نمی دهند.
احساس روضه خوان
تجربه کردم: نکته ی اصلی در «روضه » ، «احساس درونی » خود منبری است، گاهی منبری هنوز خوب وارد روضه نشده، ولی مستمعین «روضه » را دریافت کرده و اشکشان جاری است. اگر همان روضه را دیگری حتی با همان الفاظ و با همان لحن بخواند، نمی گیرد. به خاطر این که خودش «روضه » را لمس نکرده و احساس روضه خوان اولی را ندارد.
روضه ی با حقیقت
یک بار به شعر خوبی برخوردم، آن را یادداشت کردم و فکر می کردم با این شعر به این خوبی، می توانم در «روضه خواندن » فیض خوبی برسانم. اتفاقا در روضه ای همان شعر را با آب و تاب خواندم، ولی هیچ تاثیری نداشت!
آنچه را که قبلا می دانستم، تثبیت شد و آن این که: اولا، روضه خوان وقتی موفق است که «روضه » را از روی سوز دل بخواند، و آن وقت روضه روی دیگران تاثیر می گذارد و آن ها را هم می سوزاند.
ثانیا: روضه خوان، باید به آن روضه «معتقد» بوده و برایش حقیقت قائل باشد. اگر این چنین بود، آن روضه دلنواز است و گیرا و گرنه گاهی مواقع می بینیم هم شعر خوب است و هم صوت، ولی چون آن حقیقت نیست و سوز دل در کار نیست، جاذبه ای ندارد.
مجتهدی!
به محلی از شهرهای شمالی اعزام شدم، سخنانم را طیف تحصیل کرده و مردم می پسندیدند، ولی «روضه » یا نمی خواندم و یا این که به شکل «تعزیه » می خواندم! پس از چند روز، عده ای آمدند گفتند: «حاج آقا! در سخن گفتن، «مجتهدی »! ولی «مصیبت » هم بخوان » .
روضه ی گیرا
دیدم و تجربه کردم، حتی در مورد سخنرانان و منبری های معروف نیز این چنین بود که: وقتی در پایان منبر، «روضه ی مستقلی » می خواندند جالب نبود ولی وقتی «روضه » به شکلی با محتوای سخن، مرتبط می شد، روضه بسیار جالب تر نمود پیدا می کرد و به قول معروف: «می گرفت » .
صدای بلند و روضه
تجربه کردم، اگر سخنران، از ابتدای منبرش، با صدای بلند، سخن بگوید، وسط منبر خسته شده و نمی تواند روضه بخواند.
نقطه ی حساس روضه
تجربه کردم: وقتی در «روضه » مقدماتش را عادی می گویم ولی به «نقطه ی حساس » که می رسم با صوت می خوانم، کاملا می بینم مردم یکباره منقلب می شوند. (1)
پی نوشت:
1) رک تجارب مبلغان هنرمند، مهدی چراغی، قم، انتشارات قدس، 1374 ه . ش.
پایداری در تبلیغ
یکشنبه 95/03/30
در یک روز تابستانی، عازم شهر کاکا در ترکمنستان بودم. مسیر طولانی و هوا بسیار گرم بود. بیابان های خشک، شدت حرارت را دو چندان می کرد.
در آن هوای سوزان و داغ - که گویی از آسمان آتش می بارید وکسی به کسی اعتنا نمی کرد - در اندیشه وظیفه ی الهی خود بودم. وظیفه ای که هر انسان دردآشنا را به تکاپو وامی دارد و او را برای در آغوش کشیدن مشکلات آماده می سازد.
با توکل و توسل به خدای بزرگ و با روحیه ای شاد، سختی های راه را از قبیل خرابی ماشین، عطش فراوان و نبود آب و… تحمل می کردم تا اینکه نزدیکی های غروب به شهر کاکا رسیدم. با کمک راننده، جمعی از ایرانیان مقیم این شهر را پیدا کردم ولی هیچ کدام روی خوش نشان ندادند. از آنان پرسیدم آیا شما مسجد دارید، گفتند: قبلا مسجدی داشتیم، ولی الان در حال ویرانی است. نشانی مسجد را گرفتم و به آنجا رفتم. از دیدن غربت و تنهایی مسجد، اندوه ها، نگرانی ها و تنهایی خود را فراموش کردم و برای تنهایی خانه ی خدا اشک ریختم، ولی در و دیوار مسجد به من دلداری می داد و درس استواری و استقامت می آموخت…
بعد از اینکه نمازی در مسجد خواندم، از آنجا خارج شدم و از مردم سراغ خادم مسجد را گرفتم. گفتند: مدتی است مرده و دیگر کسی به مسجد رسیدگی نمی کند. پرسیدم: آیا او فرزندان پسری دارد؟
گفتند: آری، ولی همه آنان آدمهای ناسالم و مشروب خوارند و هیچ کدام به درد این کار نمی خورند.
با راهنمایی آنها، فرزند بزرگ او را پیدا کردم; در حالی که مست در محل کار خود نشسته بود و… نزدیک رفتم و با محبت و صمیمیت بسیار با او احوال پرسی کردم و برای پدرش از خداوند متعال درخواست آمرزش نمودم. سپس چند آیه از قرآن کریم را با صوتی زیبا برای پدر مرحومش خواندم. او در همان حال تحت تاثیر قرار گرفت. بعد از صحبتهایی چند، مرا با اکراه به خانه خود برد. در آنجا فهمیدم که به علت اخلاق بد و مشروب خواری زیاد با همسرش دعوا کرده و به همین خاطر چند روزی به منزل نرفته است. آن شب تا صبح با هم صحبت کردیم و او با عشق و علاقه گوش می کرد و از صحبتهای من استقبال می نمود. حرفهای بسیاری بین ما رد و بدل شد تا اینکه بعد از سه روز چنان متحول شد که همه ی شیشه های مشروب را شکست و منزلش را از لوث وجود آنها پاک کرد. بعد از این کار، غسل توبه کرد و شروع به خواندن نماز نمود. او چنان تحت تاثیر نماز و برنامه های مذهبی قرار گرفته بود که همه ی دوستان سابقش را رها کرد. بعدا همسر ایشان نیز - که یک معلم بود - به جمع ما پیوست. او از بودن من در منزلشان بسیار خوشحال بود. همواره می گفت: خداوند شما را فرستاده است تا ما را از بدبختی نجات دهید. اگر شما نیامده بودید، زندگی ما از هم می پاشید. شوهرم خانه را به جهنمی تبدیل کرده بود، اما بعد از آمدن شما ایشان آدم دیگری شده است. نماز و دین، چیز شگفتی است که روح و جان آدمی را تغییر می دهد…
بعد از چند روز به اداره پلیس مراجعه کردم و آنها اجازه ی اقامت دادند (در حالی که قبلا در دو شهر دیگر مرا پذیرش نکرده و اجازه ی اقامت نداده بودند و من با سختی به اینجا آمده بودم) .
بدون مشکل، به برنامه ریزی تبلیغی و ترویج احکام الهی در این شهر (کاکا) همت گماشتم و همراه با جذب افراد، به بازسازی و تعمیر مسجد پرداختم.
هر روز که می گذشت عشق و علاقه ی مردم بیشتر می شد و از همه طرف ما را جهت قرائت قرآن و سخنرانی دعوت می کردند. علاقه و عشق زیادی به آموختن احکام الهی و آشنایی با تاریخ اسلام داشتند. و من هم در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نمی کردم.
در این مدت تعداد شصت نفر از بچه ها جهت آموزش قرآن ثبت نام کردند و…
کم کم طرح بازسازی مسجد را آغاز نمودم و با جذب بودجه از مراکز مختلف و افراد خیر، این کار را به خوبی و خوشی به پایان رساندیم.
پس از اتمام بازسازی، همه ی اهالی شهر را جهت افتتاح مسجد دعوت کردیم و بعد از این بود که آنجا تبدیل به کانون نشر معارف الهی و احکام دینی شد و برنامه های مذهبی و دینی روز به روز در بین مردم رونق یافت.
همه روزه بعد از ظهر، مردم در مسجد جمع می شدند و من از تاریخ اسلام، اخلاق و سیره ی ائمه علیهم السلام، قرآن و احکام صحبت می کردم.
پس از مدتی فعالیت، اداره ی پلیس از نحوه ی فعالیت ما با خبر شد و از استقبال زیاد مردم از مسجد و برنامه های مذهبی احساس خطر کرد. مرا به اداره ی پلیس بردند. در آنجا از من درباره ی کارم بازجویی کردند. حدود سه ساعت بازجویی طول کشید. آنها سئوالات زیادی پرسیدند. از جمله اینکه: برای چه کاری به اینجا آمده ای؟ در جواب، عکسی از رئیس جمهور آنان را از جیب خود درآوردم و گفتم که ایشان مرا به اینجا دعوت کرده است. زمانی که ایشان به ایران آمده بود و در تلویزیون صحبت می کرد، از ایرانی ها خواست که به ترکمنستان بیایند و در آبادانی آنجا سهیم شوند. حالا من آمده ام تا برای آبادانی کشور شما تلاش کنم. آنها از این حرف من راضی شدند و مرا رها کردند.
اما بعد از مدتی، شبانه به خانه آمدند و مرا چشم بسته به اداره ی پلیس بردند و بازجویی مفصلی کردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر کلاس قرآن تشکیل ندهم.
گر چه در اینجا برای عدم فعالیت تبلیغی و آموختن قرآن کریم و ارشاد مردم از من تعهد گرفتند اما خدای متعال را بر همین توفیق اندک سپاسگذارم و به امید توفیقی دیگر برای خدمت به قرآن و دین راهی ایران شدم.
در یک روز تابستانی، عازم شهر کاکا در ترکمنستان بودم. مسیر طولانی و هوا بسیار گرم بود. بیابان های خشک، شدت حرارت را دو چندان می کرد.
در آن هوای سوزان و داغ - که گویی از آسمان آتش می بارید وکسی به کسی اعتنا نمی کرد - در اندیشه وظیفه ی الهی خود بودم. وظیفه ای که هر انسان دردآشنا را به تکاپو وامی دارد و او را برای در آغوش کشیدن مشکلات آماده می سازد.
با توکل و توسل به خدای بزرگ و با روحیه ای شاد، سختی های راه را از قبیل خرابی ماشین، عطش فراوان و نبود آب و… تحمل می کردم تا اینکه نزدیکی های غروب به شهر کاکا رسیدم. با کمک راننده، جمعی از ایرانیان مقیم این شهر را پیدا کردم ولی هیچ کدام روی خوش نشان ندادند. از آنان پرسیدم آیا شما مسجد دارید، گفتند: قبلا مسجدی داشتیم، ولی الان در حال ویرانی است. نشانی مسجد را گرفتم و به آنجا رفتم. از دیدن غربت و تنهایی مسجد، اندوه ها، نگرانی ها و تنهایی خود را فراموش کردم و برای تنهایی خانه ی خدا اشک ریختم، ولی در و دیوار مسجد به من دلداری می داد و درس استواری و استقامت می آموخت…
بعد از اینکه نمازی در مسجد خواندم، از آنجا خارج شدم و از مردم سراغ خادم مسجد را گرفتم. گفتند: مدتی است مرده و دیگر کسی به مسجد رسیدگی نمی کند. پرسیدم: آیا او فرزندان پسری دارد؟
گفتند: آری، ولی همه آنان آدمهای ناسالم و مشروب خوارند و هیچ کدام به درد این کار نمی خورند.
با راهنمایی آنها، فرزند بزرگ او را پیدا کردم; در حالی که مست در محل کار خود نشسته بود و… نزدیک رفتم و با محبت و صمیمیت بسیار با او احوال پرسی کردم و برای پدرش از خداوند متعال درخواست آمرزش نمودم. سپس چند آیه از قرآن کریم را با صوتی زیبا برای پدر مرحومش خواندم. او در همان حال تحت تاثیر قرار گرفت. بعد از صحبتهایی چند، مرا با اکراه به خانه خود برد. در آنجا فهمیدم که به علت اخلاق بد و مشروب خواری زیاد با همسرش دعوا کرده و به همین خاطر چند روزی به منزل نرفته است. آن شب تا صبح با هم صحبت کردیم و او با عشق و علاقه گوش می کرد و از صحبتهای من استقبال می نمود. حرفهای بسیاری بین ما رد و بدل شد تا اینکه بعد از سه روز چنان متحول شد که همه ی شیشه های مشروب را شکست و منزلش را از لوث وجود آنها پاک کرد. بعد از این کار، غسل توبه کرد و شروع به خواندن نماز نمود. او چنان تحت تاثیر نماز و برنامه های مذهبی قرار گرفته بود که همه ی دوستان سابقش را رها کرد. بعدا همسر ایشان نیز - که یک معلم بود - به جمع ما پیوست. او از بودن من در منزلشان بسیار خوشحال بود. همواره می گفت: خداوند شما را فرستاده است تا ما را از بدبختی نجات دهید. اگر شما نیامده بودید، زندگی ما از هم می پاشید. شوهرم خانه را به جهنمی تبدیل کرده بود، اما بعد از آمدن شما ایشان آدم دیگری شده است. نماز و دین، چیز شگفتی است که روح و جان آدمی را تغییر می دهد…
بعد از چند روز به اداره پلیس مراجعه کردم و آنها اجازه ی اقامت دادند (در حالی که قبلا در دو شهر دیگر مرا پذیرش نکرده و اجازه ی اقامت نداده بودند و من با سختی به اینجا آمده بودم) .
بدون مشکل، به برنامه ریزی تبلیغی و ترویج احکام الهی در این شهر (کاکا) همت گماشتم و همراه با جذب افراد، به بازسازی و تعمیر مسجد پرداختم.
هر روز که می گذشت عشق و علاقه ی مردم بیشتر می شد و از همه طرف ما را جهت قرائت قرآن و سخنرانی دعوت می کردند. علاقه و عشق زیادی به آموختن احکام الهی و آشنایی با تاریخ اسلام داشتند. و من هم در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نمی کردم.
در این مدت تعداد شصت نفر از بچه ها جهت آموزش قرآن ثبت نام کردند و…
کم کم طرح بازسازی مسجد را آغاز نمودم و با جذب بودجه از مراکز مختلف و افراد خیر، این کار را به خوبی و خوشی به پایان رساندیم.
پس از اتمام بازسازی، همه ی اهالی شهر را جهت افتتاح مسجد دعوت کردیم و بعد از این بود که آنجا تبدیل به کانون نشر معارف الهی و احکام دینی شد و برنامه های مذهبی و دینی روز به روز در بین مردم رونق یافت.
همه روزه بعد از ظهر، مردم در مسجد جمع می شدند و من از تاریخ اسلام، اخلاق و سیره ی ائمه علیهم السلام، قرآن و احکام صحبت می کردم.
پس از مدتی فعالیت، اداره ی پلیس از نحوه ی فعالیت ما با خبر شد و از استقبال زیاد مردم از مسجد و برنامه های مذهبی احساس خطر کرد. مرا به اداره ی پلیس بردند. در آنجا از من درباره ی کارم بازجویی کردند. حدود سه ساعت بازجویی طول کشید. آنها سئوالات زیادی پرسیدند. از جمله اینکه: برای چه کاری به اینجا آمده ای؟ در جواب، عکسی از رئیس جمهور آنان را از جیب خود درآوردم و گفتم که ایشان مرا به اینجا دعوت کرده است. زمانی که ایشان به ایران آمده بود و در تلویزیون صحبت می کرد، از ایرانی ها خواست که به ترکمنستان بیایند و در آبادانی آنجا سهیم شوند. حالا من آمده ام تا برای آبادانی کشور شما تلاش کنم. آنها از این حرف من راضی شدند و مرا رها کردند.
اما بعد از مدتی، شبانه به خانه آمدند و مرا چشم بسته به اداره ی پلیس بردند و بازجویی مفصلی کردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر کلاس قرآن تشکیل ندهم.
گر چه در اینجا برای عدم فعالیت تبلیغی و آموختن قرآن کریم و ارشاد مردم از من تعهد گرفتند اما خدای متعال را بر همین توفیق اندک سپاسگذارم و به امید توفیقی دیگر برای خدمت به قرآن و دین راهی ایران شدم.
نگاه و پوشش از نظر مراجع و شخصیت های اسلامی
یکشنبه 95/03/30
مقدمه
«قل للمؤمنین یغضو من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» (1) .
به مؤمنان بگو، چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه تر است; خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است.
و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است، آشکار ننمایند.
امام خمینی (س) و رعایت حجاب در خانواده:
امام خمینی رحمه الله - که در عصر حاضر از هر نظر الگو می باشند - در مورد رعایت حجاب در خانواده بسیار دقیق و مراقب بودند.
دختر گرامی ایشان (2) این دقت و مراقبت را چنین بیان کرده اند:
«ایشان در مقابل بیرونی و نامحرم خیلی سخت گیرند. الآن پسرهای من و احمد آقا 15- 16 ساله اند و ما یک روز اگر منزل آقا برای ناهار دعوت شویم، پسرها حق آمدن ندارند یا اگر هم بیایند، ما خانه ی خانم (همسر حضرت امام) می نشینیم و سفره می اندازیم و آن ها منزل احمد آقا آن هم برای این که پسرها و دخترهای اهل فامیل و خانه باهم غذا نخورند نه فقط سر سفره بلکه حتی سلام هم به هم نکنند، چون واجب نیست.
من خودم پانزده ساله بودم که آقای اشراقی با خواهرم ازدواج کرد و داماد ما شده بود. یک روز ما دعوت داشتیم منزل ایشان، همین جور که من و آقا باهم وارد شدیم، دیدم آقای اشراقی دارند می آیند استقبال. در یک باغچه ای بود که ما داشتیم جلو می رفتیم، من گفتم سلام بکنم؟ امام گفتند: «واجب نیست » من هم رویم نشد که سلام نکنم، زدم و از تو باغچه رد شدم که با آقای اشراقی رو به رو نشوم.
و یا حتی مادر من وقتی آقا را گرفتند و بردند ترکیه; یعنی، چهل سال بعد از زندگیشون اولین سلام را به برادر شوهرشون کردند! ماجرا هم این بود که وقتی عمویم می خواستند بروند ترکیه خدمت آقا، آمدند از پشت در گفتند: «من می خواهم با خود خانم صحبت کنم اگر بخواهند پیغامی بدون واسطه برای آقا داشته باشند» . که مادرم ناچار شد، سلام کنند و بعد یادم هست آمد و گفت ناراحتند - چون که اولین سلام را در نبودن آقا کرده اند آن هم با این لفظ که «اگر راضی نباشد چه؟» من هم گفتم «نه حالا دیگر شما سنی ازتان گذشته و مجبور بودید.» البته امام در مورد کار واجب و ضروری حرفی ندارند، این را بدانید!» (3) .
پوشش، آرایش و نگاه از نظر امام خمینی (س)
س 1- اگر زن در دست خود زینت داشته باشد نظیر حلقه ی ازدواج یا انگشتر یا در وجه خود آرایش کرده باشد آیا بر این زن واجب است که وجه و کفین خود را بپوشاند یا نه؟
ج : «پوشاندن از نامحرم در فرض مذکور واجب است » .
س 2- حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست؟ و برای این منظور پوشیدن لباس بلند آزاد و شلوار و روسری کفایت می کند؟ و اصولا چه کیفیتی در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
ج : «واجب است تمام بدن زن به جز قرص صورت و دست ها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانع ندارد ولی پوشیدن چادر بهتر است و از لباس هایی که توجه نامحرم را جلب کند، باید اجتناب شود» .
س 3- آیا سرمه کشیدن یا ابرو چیدن، انگشتر عقیق، ساعت، عینک طبی زیبا، برای زنان زینت حساب می آید که پوشش آن لازم باشد؟
ج : «هر چه در نظر عرف مردم زینت محسوب می شود، اظهار آن در برابر نامحرم جایز نیست » .
س 4- حنای دست زن را اگر نامحرم ببیند، چه صورت دارد؟
ج : «باید از نامحرم مستور کند» .
س 5- نگریستن به مرد نامحرم چه حکمی دارد؟
ج : «نگاه کردن زن به اندام مرد نامحرم بجز صورت و دستها تا مچ حرام است باقصد لذت یا بدون قصد اما نگاه کردن به صورت و دست ها تا مچ چنانچه با قصد لذت باشد، حرام است و اگر بی قصد باشد اشکال ندارد» .
س 6- آیا مراجعه زن به پزشک مرد در صورتی که بتواند پزشک زن در آن رشته بیابد، جایز است؟ البته با توجه به این که غالبا به او نگاه شده و گاهی هم از او معاینه به عمل می آید؟
ج : «جایز نیست » .
س 7- وضو گرفتن زن آنجا که نامحرم او را ببیند، چگونه است؟
ج : «نباید آنجا وضو بگیرد، چنانچه گرفت، وضو صحیح است ولی گناه کرده است » .
س 8- گفتگوی زن با مرد نامحرم چه حکمی دارد؟
ج : «سخن گفتن اگر مهیج باشد حرام است و اگر مهیج نبوده و خوف فتنه هم در کار نباشد، احتیاط مستحب آن است که ترک نماید، (مگر ضرورتی باشد) بخصوص اگر طرف سخن او جوان باشد» .
س 9- مراد از لباس شهرت چیست؟
ج : «اگر لباس به واسطه ی داشتن خصوصیتی جلب توجه عموم و انگشت نما باشد، آن را لباس شهرت می نامند. (بنابر احتیاط واجب باید انسان از پوشیدن لباس شهرت که پارچه یا دوخت آن برای کسی که می خواهد آن را بپوشد، معمول نیست، خود داری کند) .
س 10- حکم نگاه کردن به فیلم های ورزشی برای خانم ها چیست؟
ج : «با تلذذ و ریبه جایز نیست » .
س 11- «آیا حجاب از ضروریات اسلام است و منکر آن و کسانی که بر این دستور الهی به ویژه در جامعه اسلامی بی اعتنایی می کنند، چه حکمی دارند؟
ج : «اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن حکم منکر ضروری را دارد و منکر ضروری محکوم به کفر است مگر این که معلوم باشد، منکر خدا یا رسول نیست » (4) .
نظرات مراجع عالیقدر تقلید «درباره ی بد حجابی »
س 1- پوشیدن جوراب نازک و بدن نما برای خانم ها در بیرون از منزل و انظار نامحرمان چه صورتی دارد؟ و بیرون گذاشتن موهای سر از چادر در مقنعه توسط خانم ها در دید نامحرمان چگونه است؟
حضرت آیة الله خامنه ای: پوشانیدن بدن از نامحرمان بر زن واجب است و چنین جوراب هائی برای حجاب شرعی واجب کفایت نمی کند و پوشیدن تمام موی سر در برابر نامحرمان واجب است.
س 2- آرایش زنان در خیابان ها و بیرون گذاشتن مقداری از موها و پوشیدن جوراب بدن نما و لباس های محرک چه صورتی دارد؟
حضرت آیة الله فاضل لنکرانی: حرام است. حضرت آیة الله بهجت: حرام است. حضرت آیة الله صافی گلپایگانی: حرام است. حضرت آیة الله مکارم شیرازی: بدون شک جایز نیست. حضرت آیة الله تبریزی: جایز نیست. حضرت آیة الله سیستانی: جایز نیست. حضرت آیة الله مظاهری: حرام است و گناه آن خیلی بزرگ است. حضرت آیة الله صالحی مازندرانی: حرام است. حضرت آیة الله نوری همدانی: حرام است. حضرت آیة الله علوی گرگانی: تمام فروض مذکور حرام است (5) .
نظرات مراجع عالیقدر تقلید درباره ی حجاب برتر:
سؤال: امروز یک حرکت خزنده ای بر علیه چادر که یک حجاب ملی و سنتی است آغاز گردیده است، خواهشمندیم نظر مبارک را در این مورد مرقوم فرمائید.
آیة الله العظمی فاضل لنکرانی: سزاوار است خانم ها از چادر استفاده کنند چون چادر در کشور اسلامی ایران از مظاهر و شعائر اسلام می باشد و با حفظ این شعار سعی کنند بانوان محترم حرکت مورد سؤال را خنثی کنند.
آیة الله العظمی صافی گلپایگانی: چادر بهترین پوشش برای خانم ها است، چون تمامی مفاتن بدن را می پوشاند. خانم های مسلمان باید آداب و سنن اسلامی را در لباس پوشیدن مراعات کنند و از تجدد گرائی مضر پرهیز کنند.
آیة الله العظمی بهجت: چادر حجاب پسندیده است.
آیة الله العظمی سیستانی: چادر حجاب بهتر است و سزاوار نیست زن های مؤمن بدون چادر خارج شوند.
آیة الله العظمی مکارم شیرازی: حجاب یکی از قوانین مسلم اسلام است و اساس آن پوشاندن بدن و موها غیر از صورت و دست ها تا مچ است ولی بی شک چادر حجاب برتر است.
آیة الله العظمی تبریزی: پوشیدن بدن بر زن واجب و بهترین نوع پوشش واجب، همان چادر مشکی است که زن های مؤمنه خود را با آن می پوشانند.
آیة الله العظمی مظاهری: معلوم است که آن حرکت خزنده حرام است و آثار بدی برای اجتماع و برای خود آن ها دارد.
آیة الله العظمی خامنه ای: چادر برترین نوع حجاب و نشانه ی ملی ما است (6) .
فتاوی مراجع عالیقدر درباره ورزش:
سؤال: تبلیغات بیش از حد، بسیاری از جمله دختران را به سوی فوتبال و جمع آوری عکس های فوتبالیست ها و نصب آن ها در منازل کشانده و اثرات نامطلوبی را از نظر تحصیلی و الگو دهی داشته است و در برخی موارد موجب بروز منکراتی در جامعه شده، ارشاد حضرتعالی در این زمینه چیست؟
و نظر حضرتعالی در مورد نگاه کردن زنان به صحنه های ورزشی مانند شنا و کشتی و…چه می باشد؟
حضرت آیة الله فاضل لنکرانی:
ترویج این امور مناسب نیست اما نمی توان حکم به تحریم آن کرد مگر این که مفسده ای داشته باشد.
حضرت آیة الله بهجت:
نگاه کردن زن ها به بدن های لخت نامحرم حرام است و بالعکس.
حضرت آیة الله شیخ جواد تبریزی:
این آثاری است که در آخر الزمان ظاهر می شود و در بعضی روایات ذکر شده است. دعا نمائید که بدتر از این نشود.
حضرت آیة الله صافی گلپایگانی:
متاسفانه نسبت به این امور بیش از حد تشویق و ترغیب می شود و عواقب سوء و آثار منفی بسیار دارد. از جمله اثرات نامطلوبی که در سؤال ذکر کرده اید و آثار نامطلوب دیگر، و فعلا به صورت سرمایه پر سودی برای عده ای شده است.
نگاه کردن زنان هم به این گونه صحنه ها با توجه به عوارض قطعی نامناسبی که دارد جایز نیست و خانواده های متدین از آن خودداری می کنند و اگر وضع به شکل کنونی پیش برود شاید در مدتی نه چندان دور، ورزش بانوان هم به صورت غیر مشروع و مفسد اخلاق جامعه، امری عادی و متعارف شود و هیچ کس هم اعتراض نکند. خداوند همه را از شر و فتن آخر الزمان محفوظ فرماید.
حضرت آیة الله سیستانی:
مادامی که مستلزم گناهی نباشد اشکال ندارد ولی مربیان جامعه باید از سوق دادن افکار جوانان به امور بی ارزش به طوری که از مسائل مهم دینی بلکه دنیوی باز بمانند پرهیز کنند.
حضرت آیة الله مظاهری:
گر چه اصل کار در مقابل اجانب و سرافرازی اسلام بد نیست ولی وضع فعلی که جلو آمده انصافا وضع نامطلوبی است و نگاه کردن زن به بدن نامحرم حرام است.
حضرت آیة الله علوی گرگانی:
مؤمنات محترمه باید از کارهایی که موجب از بین رفتن ثبات نفس آن ها و جریحه دار شدن عفت می گردد، اجتناب نمایند. و از کارهایی که منجر به عمل حرام می شود پرهیز نمایند. و از نگاه کردن به صحنه های ورزشی که به بدن نامحرم نگاه می شود اجتناب نمایند (7) .
نظرات مراجع تقلید و بزرگان حوزه درباره ی اظهار نظرهای نامناسب در مورد حجاب و ورزش بانوان:
سؤال: برخی در مورد مسائل زنان اظهار نظرهای نامناسبی را ابراز می کنند. مانند بحث دوچرخه سواری یا ورزش بانوان، یا در مورد حجاب اظهار می دارند که به نظر ما کت و دامن جهت حجاب کفایت می کند. نظر حضر تعالی در این زمینه ها چیست؟
حضرت آیة الله تبریزی: ترویج اموری که مبدا نشر فساد در جامعه یا بی عفتی زنان و دختران شود جایز نیست. و پوشیدن لباسی که تمام حجم بدن آنان را نشان دهد که لباس زینت حساب شود کفایت نمی کند.
حضرت آیة الله صافی گلپایگانی: امور مذکوره معرضیت برای مفسده دارد. بانوان باید جدا از آن بپرهیزند.
حضرت آیة الله بهجت: هر چه باعث فتنه و فساد باشد اشکال دارد.
حضرت آیة الله مکارم شیرازی: هر چه موجب اشاعه ی مفاسد اخلاقی گردد حرام است.
حضرت آیة الله مظاهری: کلیه ی آنچه نوشته اید حرام است (8) .
پی نوشت ها:
1) نور / .3 و 31.
2) خانم زهرا مصطفوی در جمع دانش آموزان دبیرستان رشد دختران.
3) به نقل از مجله شاهد تیر ماه 67 شماره 159.
4) نصیحت، نشریه نمایندگی ولی فقیه در سپاه ولی امر، ش (0) 12/5/1371.
5) فرهنگ اسلام، بهار 1378.
6) همان.
7) همان .
8) همان.
مبلغ موفق
یکشنبه 95/03/30
در بعضی از شهرستان هایی که تابستان ها به آن جا می رفتم، می دیدم اهالی آن، بسیار مؤدب به آداب شرع بودند نکته اش این بود که عالم صالح و پرهیز گاری داشتند. اگر عالم ورع و درست کاری در یک جامعه یا شهر و استانی زندگی کند، همان وجود او باعت تهذیب و هدایت مردم آن سامان می گردد، اگر چه لفظا تبلیغ و ارشاد نکند. ما، اشخاصی را دیده ایم که وجود آنان مایه ی پند و عبرت بوده، صرف دیدن و نگاه به آنان، باعث تنبه می شد…در محله ای که عالم منزه و مهذبی زیست می کند، مردمان صالح با ایمانی دارد. در محله ی دیگر که یک نفر منحرف فاسد، معمم شده، امام جماعت گردیده، دکان درست کرده است، می بینی طایفه ای را فریب داده، آلوده و منحرف ساخته است. (مبارزه با نفس یا جهاد اکبر امام خمینی رحمة الله علیه ص 27 و 26) .
در یک تقسیم کلی، مبلغان را می توان در دو دسته جا داد: گروهی، خدا و رضایت او را می طلبند و جمعی - مانند عالمان یهود - دین را برای ارتزاق خود می جویند.
اینان، به تبلیغ، از زاویه ی دنیایی می نگرند و آن را در ردیف یکی از مشاغل اجتماعی می نهند. هدف آن ها، دعوت به خود و رسیدن به آمال پست دنیوی است. ثمره ی کار این گروه، انحراف مردم و دور کردن شان از جاده هدایت است; زیرا، کالای آنان، متاعی دروغین است که در پوشش حق به مردم عرضه می دارند.
اینان، دو گونه اند: برخی، به سبب آگاهی نداشتن از توان خود، در این گروه قرار گرفته اند و بعضی، آگاهانه برای کسب امتیازات مادی، چنین نقشی را می جویند.
دسته ی نخست، باید به خود آیند و مسیرشان را به سوی حق و حقیقت، تصحیح کنند و دست گروه دوم باید از منصب تبلیغ کوتاه شود.
تبلیغ، منصبی بزرگ
منصب تبلیغ، با خواندن چند کتاب و حضور در پای چند درس و…حاصل نمی شود، بلکه هزاران نکته ی باریک تر از مو در امر تبلیغ و هدایت وجود دارد.
مبلغ هم باید دانا باشد و هم در عمل به دانسته هایش، کوشا، والا گفته هایش، تنها در بستر «شنیدن » جاری است و بس.
گاهی، یک برخورد ساده، چنان سرنوشت انسانی را تغییر می دهد که صد گفته چنین نکند.
از آن جا که ارائه ی نمونه ها می تواند اثری مضاعف در «مبلغ موفق شدن » داشته باشد، به طور کوتاه، زندگی حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ شاهمراد باقری، رحمة الله علیه، را ورق می زنیم.
حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ شاهمراد باقری، رحمة الله علیه، نامی آشنا برای بسیاری از مردم جنوب خراسان است. تمام افرادی که او را می شناسند، از او، به عظمت یاد می کنند. خطور اسم او در ذهن، کافی است تا شخصیت معنوی اش، دل ها را به سوی کمال رهنمون سازد. او، یک مبلغ جاودانی است!
آن بزرگ مرد، شاید از کم حرف ترین انسان های زمان خود بود; اما امواج هدایت های او در قالب اعمال و رفتار و گزیده گویی های غیر رسمی اش، کران تا کران دل ها را در می نوردید و شور و نشاط و طراوت می بخشید.
وقتی انسان، این افراد و تاثیر عمیق آن ها را می بیند، این باور در قلبش جوانه می زند که تبلیغ، فقط، به این نیست که انسان با زبان طلیق و واژه های مطنطن و چیدن صغرا و کبرا و رعایت فنون ادبی و مراحل چینش سخن و…مردم را به سوی خدا فرا بخواند!
تبلیغ حاج شیخ، چنان در دل ها نفوذ کرده که گویی، نوشته ای است بر سنگ خارا! کنکاش در عوامل مؤثر در تبلیغ، ما را به این نکته می رساند که اگر مبلغ، برای امرار معاش، بخواهد دین را تبلیغ کند، کالایی را عرضه کند و قیمتش را بستاند، تاجری بیش نیست، ولی اگر ابتدا، دین در جان خود بنوشاند و پس از آن که بر همه ی جوانب و معارف دین آگاهی بیابد و ذاتش، مستغرق در معنویت و روحانیت بشود، با رعایت ریزه کاری های فراوان تبلیغ، به این عمل دست یازد، آن گاه است که شجره ی تبلیغ، به بار می نشیند.
حاج شیخ شاهمراد، به معنای واقعی کلمه، یک زاهد بود و جز نیاز معیشت، بقیه ی اموالی که به دستش می رسید، به نیاز مندان می داد. هدایای زیادی به منزل شان برده می شد، اما شاید یک ساعت هم نگذشته، او، آن اموال را به مستحقانش می رساند. خانه ی محقر او - که تا آخر عمر هم تغییر نکرد - تسلی بخش دل ناداران بود.
از مطرح شدن، به هر عنوان، گریزان بود، ولی اگر لازم بود، از کمک و یاری علمی و عملی دریغ نمی ورزید.
با همه، مانند پدری مهربان بود. با زمزمه ی محبت، موجب زدایش محنت می شد و بذر معنویت را در دل می کاشت و انسان را، شرمنده ی برخورد بزرگوارانه ی خود می کرد.
از خطای افراد به گونه ای ظریف و کریمانه، چشم می پوشید، آن سان که فرد خطا کار، هرگز آن کار خلاف را تکرار نمی کرد.
او، از مرید بازی و پیرو پروری، بیزار بود، از این رو طبع بلند او، خلوص و صداقت رادرانسان به بارمی نشاند.هر کس او رامی دید، ناخواسته، شیفته اش می شد و با یادآوری خاطره دیدارش با او، قطرات اشک به میهمانی گونه ها می برد.
خداوند، بر درجاتش بیفزاید و ما را از مبلغان نیکو کردار قرار دهد!
سنگر تبلیغ و کسب مهارت
یکشنبه 95/03/30
نگاهی به مهارت علمی (گفتاری و نوشتاری):
عصری که ما در آن زندگی می کنیم، عصر ارتباطات لقب گرفته است و وسایل ارتباطی مختلف چنان نقاط مختلف این کره ی خاکی را به هم پیوند زده است که گویی در دهکده ای کوچک به سرمی بریم و می توانیم با کمترین حرکت از اتفاقاتی که در جهان رخ می دهد، باخبر شویم.
وجود ابزارها و شبکه های صوتی و تصویری و تنوع برنامه های آنها توان انتخاب مخاطبان را در حد بالایی افزایش داده است تا جایی که آنان می توانند، با کمترین زحمت برنامه دلخواه خود را انتخاب کنند و در این بازار برنامه ای خریدار دارد که از لحاظ «محتوا» و «قالب » حرف اول را بزند.
«محتوا» در تبلیغ بسان مصالح ساختمانی برای بنا، دارو برای طبیب، مواد غذایی برای آشپز، پارچه برای خیاط و جنس برای فروشنده است. اگر چه وجود مواد اولیه در همه ی این مشاغل ضروری است اما آنچه باعث رونق و جاذبه در این کارها می شود، همان «قالبی » است که محتوا و مواد اولیه را در آن می ریزیم و برای همین است که مردم در میان ساختمان ها، لباس ها، غذاها، گفته ها و نوشته ها تنها برخی را انتخاب می کنند و نسبت به آن ها اشتیاق نشان می دهند.
به بیانی دیگر «مبلغ » یک فروشنده است که کاری فرهنگی و معنوی «عرضه » می کند. او در این بازار داغ باید باور داشته باشد که اگر مرغوبترین اجناس را در اختیار داشته باشد اما آن را در قالب ها و بسته بندی های مناسب و جذاب به معرض نمایش نگذارد مشتری چندانی نخواهد داشت.
محتوای ناب:
دین اسلام که بربنای فطرت و عقل و اندیشه بنا شده است، بی شک با غنی ترین و نابترین منابعی که در آن یافت می شود، پاسخگوی تمامی نیازهای بشر در همه زمان ها و مکان هاست و هیچ گونه کم و کاستی در آن دیده نمی شود.
«ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء وهدی ورحمة وبشری للمسلمین » (1) .
«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و مایه ی هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است » .
قرآن کریم این اقیانوس بی کران آسمانی چنان منبعی است که هرگز پایان نمی پذیرد و گرانبهاترین گوهرهای معرفت را در عمق خود جای داده است.
قال الباقر علیه السلام:
«ان الله لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الی یوم القیامة الا انزله فی کتابه وبینه لرسوله وجعل لکل شی حدا وجعل علیه دلیلا یدل علیه » (2) .
خداوند هر آنچه را امت تا روز قیامت بدان محتاج است، در کتاب خود فرو فرستاده و برای پیامبر خود صلی الله علیه و آله بیان کرده است و برای هر چیزی حدی معین کرده و دلیلی برای آن قرار داده است. و حدیث این جویبار همیشه جاری عترت چون گنجینه ای است که کیمیای سعادت بشر را باید در سایه ی آن جستجو کرد.
قال الباقر علیهما السلام:
«ان حدیثنا یحیی القلوب » (3) .
همانا حدیث و سخن ما دل ها را زنده می کند.
«مبلغ » باید چون غواصی ماهر در ژرفای قرآن و عترت گوهرهای هدایت را صید کند و جان عطش زده خود را از زمزم معارف آن ها سیراب نماید و مردمان پاک طینت را از تشنگی معنوی نجات دهد.
مبلغ باید بداند برای موفقیت در «سنگر تبلیغ » تنها داشتن محتوای ناب کافی نیست و کسب مهارت در به کار بستن قالب های مناسب و جذاب یک ضرورت انکار ناپذیر است.
و اگر عالمان فرهیخته ای را سراغ داریم که با احاطه بر منابع دینی و کنکاش در جزئی ترین موضوعات اسلامی در عرضه آن به بازار فرهنگی و تبلیغی ناتوانند، علت آن را باید در چگونگی عرضه، جستجو کرد. و اگر حوزه های علمیه در کنار کار محتوایی گام به گام به مهارت گفتاری و نوشتاری توجه ویژه ای داشته باشند و طلاب نیز به اهمیت کسب این مهارت ها همت گمارند، قطعا در جبهه ی فرهنگی و تبلیغی سهم بیشتر و مؤثرتری خواهند داشت.
ما برای تبلیغ و پیام رسانی چه حق و چه باطل چهار حالت را پیش رو داریم.
الف : محتوای قوی; قالب قوی.
ب : محتوای قوی; قالب ضعیف.
ج : محتوای ضعیف; قالب قوی.
د : محتوای ضعیف; قالب ضعیف.
حالت «الف » بهترین و مؤثرترین راهی است که ما می توانیم، در تبلیغ دینی داشته باشیم. چرا که محتوای ناب و آسمانی در اختیار داریم. اما غالبا به حالت «ب » که کار برد چندانی ندارد، گرفتار می شویم و با وجود مطالب ناب توان ارائه ی آن ها را در قالبی جذاب و قوی نداریم.
حالت «ج » را نیز عده ای انتخاب کرده اند و با این که اطلاعات عمیق و دقیقی از معارف اسلامی ندارند، تنها با جذابیت های ظاهری بازار تبلیغ را گرم می کنند و عده ای را به دنبال خود می کشانند و می توان آن را از مهمترین و مؤثرترین راه هایی دانست که دشمنان ما آن را برگزیده اند و خود را کاملا به آن مجهز کرده اند.
حالت «د» که عده ای به آن مبتلایند، کارایی ندارد و مشکلش ناگفته پیداست.
مهارت علمی:
پیش از این از «تبلیغ عملی » به عنوان راه اصلی برای رساندن پیام های الهی به مردم یاد کردیم با نگاهی به آیات و روایات این حقیقت را در می یابیم که «مبلغ » دینی علاوه بر آن که باید خود به صورت جدی به همه ی اصول و ارزش های اسلامی پایبند باشد، لازم است برای به سامان رساندن این رسالت بزرگ، در سنگر تبلیغ; با سلاح ها و ابزارهای لازم آشنا باشد و با کسب مهارت علمی در به کار گیری آن ها محتوای ناب و غنی دینی را در قالبی مناسب و جذاب ارائه کند.
قرآن و عترت بهترین نمونه در این وادی اند که معارف الهی را در اوج فصاحت و بلاغت به نمایش گذارده اند.
قال الصادق علیه السلام: «اعربوا حدیثنا فانا قوم فصحاء» (4) .
سخنان ما را درست نقل و ادا کنید زیرا ما خود فصیحیم و درست سخن می گوییم.
سلاح «قلم » و «زبان »
«الرحمن علم القران خلق الانسان علمه البیان » (5) .
خداوند رحمان قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید و به او (راه) آشکار کردن (نهانش) را آموخت.
آموزش «بیان » به انسان یکی از مظاهر رحمت الهی است; او می تواند در سایه این نعمت بزرگ مافی الضمیر خود را بیان کند و به این وسیله با هم نوعان خود ارتباط برقرار نماید.
انسان برای آشکار کردن خواسته های درونی خود دو وسیله ی مهم و اصلی در اختیار دارد که ما به دلیل اهمیت موضوع تبلیغ از آنها به عنوان سلاح یاد می کنیم.
مبلغ اگر بخواهد با مخاطبان خود ارتباط مؤثر برقرار کند و آموخته ها و باورهای درونی خود را با دیگران در میان بگذارد، باید هنر «نویسندگی » و «گویندگی » را به دست آوردو در به کار گیری سلاح «قلم » و «زبان » مهارت لازم را کسب کند. و معانی باطنی خود را بر دوش واژه ها به مخاطب برساند.
قال علی علیه السلام:
«الالفاظ قوالب المعانی » (6) .
واژه ها قالبهایی است که معانی (درونی انسان) در آنها جای می گیرد.
قرآن کریم به قلم و نگارش سوگند می خورد و از صدر اسلام این دو همواره مورد توجه پیشوایان دینی بوده اند. و خطابه نیز سابقه ی درخشانی در میان آنان داشته است (7) .
مبلغی که خود را مجهز به این دو سلاح کارا کند، می تواند با موفقیت در میدان مبارزه وارد شود و در «جهاد فرهنگی » از خاکریزهای ارزش های اسلامی پاسداری کند و یافته های دینی و معارف خود را از راه قلم و زبان بر سینه های تفتیده انسان ها جاری سازد و در حفظ و تقویت نیروهای مذهبی و جذب و نجات افرادی که در گردباد شبهات زهرآگین گرفتار شده اند بسیار مؤثر باشد.
درباره ی هنر نوشتاری اگر به بازار مطبوعات و کتاب سری بزنیم، خواهیم دید که، سهم چندانی در آن نداریم و اگر هم داریم، خریداران «محتوا» به دلیل جذابیت نداشتن کالاهایی که عرضه کرده ایم، رغبت چندانی به کارهایمان نشان نمی دهند.
درباره هنر گفتاری و خطابه نیز اگرچه کم و بیش جلساتی رسمی و غیر رسمی برگزار می شود، اما این هنر هم رو به افول است و به دلیل ارتباط عمیقی که بین نوشتار و گفتار وجود دارد، - این هنر هم به کاری سنتی و روزمره تبدیل شده و کارکرد گذشته خود را از دست داده و مبلغان نیز شور و شوق چندانی برای فراگیری فنون مربوط به آن نشان نمی دهند.
به نظر می رسد یکی از دلایل کم توجهی به این دو هنر نا آگاهی از ارزش و کار برد مؤثر آن ها در به سامان رساندن رسالت سنگین تبلیغ باشد. در حالی که «قلم » و «زبان » از ابزارهای اصلی و ریشه ی هنرهای دیگر در وادی تبلیغ به شمار می رود.
در اینجا با نگاهی گذرا به برخی از آیات و روایات به نکاتی درباره اهمیت نوشتار و گفتار اشاره می کنیم و توضیح بیشتر را به قسمت های آینده ی مقاله وامی گذاریم.
1- خداوند متعال در قرآن کریم تعلیم «بیان » را به انسان یکی از مصادیق رحمت خود دانسته است.
«بیان » آشکار کردن مافی الضمیر است که هم با قلم و هم با بیان می تواند صورت بگیرد و نباید «بیان » را منحصر در گفتار دانست.
2- نوشتار و گفتار ارتباطی نزدیک با یکدیگر دارند و تجربه نشان داده است افرادی که مهارت نویسندگی را کسب کرده اند و زیبا می نویسند، به صورت غیر مستقیم این مهارت در گفتارشان نیز تاثیر می گذارد و گفتاری دلپسند دارند.
3- تبلیغ بر خلاف تصور برخی که می پندارند، یک سویه است، ارتباطی دو سویه است. به این معنا که مبلغ با نوع رفتار نوشتاری خود تعیین می کند، مردم چگونه رفتاری با او داشته باشند.
قال علی علیه السلام:
«اجملوا الخطاب (استمعوا) جمیل الجواب » (8) .
[در معاشرت با دیگران] آنان را زیبا خطاب کنید تا پاسخی زیبا دریافت کنید.
4- اهل بیت علیهم السلام خود در اوج زیبایی و فصاحت و بلاغت سخن گفته اند. علی علیه السلام می فرمایند: «وانا لامراء الکلام وفینا تنثبت عروقه وعلینا تهدلت غصونه » (9) .
«همانا ما فرمانروایان کشور سخنیم که ریشه های آن به ما چنگ زده و بسته شده و شاخه های آن به طرف ما آویخته گردیده است » .
و مبلغان دینی که وارثان حقیقی آنانند، باید در این زمینه نیز مایه ی افتخار آنان باشند.
عن سلیمان بن مهران قال: دخلت علی الصادق علیه السلام وعنده نفر من الشیعه فسمعه یقول:
«معاشر الشیعه کونوا لنا زینا ولا تکونوا علینا شینا قولو للناس حسنا واحفظوا السنتکم وکفوها عن الفضول وقبیح القول » (10) .
«ای گروه شیعیان! شما برای ما زینت باشید نه مایه ی ننگ، با مردم نیکو سخن بگویید و مواظب زبانتان باشید و آن را از زیاده گویی و زشت گفتاری باز دارید.» 5- یکی از عوامل جذب افراد، شیوایی و گوارایی در نوشتار و گفتار است.
قال علی علیه السلام:
«من عذب لسانه کثر اخوانه » (11) .
کسی که شیرین گفتار باشد، برادرانش زیاد می شوند.
6- قلم و زبان دو وسیله ی مهم برای اظهار باورها و آشکار کردن مطالب نهفته در نهان انسان است.
قال علی علیه السلام: «الکتاب ترجمان النیه » (12) .
«نوشتار گویای مقصود درونی انسان است.» قال علی علیه السلام: «الالفاظ قوالب المعانی » .
«واژه ها قالب هایی اند که معانی (درونی انسان) در آن ها جای می گیرند.» 7- نوشته ها و گفته ها می تواند آثار ژرف خوب و بد در وجود افراد بگذارد.
قال علی علیه السلام: «رب قول انفذ من سهام » (13) .
«چه بسا سخنی که از تیرها مؤثرتر باشد.» 8- شخصیت انسان زیر زبان و قلم او پنهان است و نوع گفتار و نوشتارش می تواند معرف روحیات و باورهای او باشد.
قال علی علیه السلام:
«تکلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه » (14) .
«سخن بگویید تا شناخته شوید، همانا (شخصیت) انسان در زیر زبانش پنهان است.» 9- تا موضوعی را نگفته و ننوشته ایم در اختیار ماست که کاملا در بیانش دقت کنیم ولی پس از آن، دیگر در اختیار ما نیست و این مخاطبانند که چگونه آن را دریافت می کنند.
قال علی علیه السلام:
«الکلام فی وثاقک مالم تتکلم به فاذا تکلمت به صرت فی وثاقه » (15) .
«تا وقتی صحبت نکرده ای سخن در اختیار توست، اما وقتی سخن گفتی تو در گروآنی » .
موضوع قسمت آینده ی این مقاله ابزارها، شیوه ها و قالب های تبلیغی خواهد بود.
پی نوشت ها:
1) نحل / 89، آیات دیگر: بقره / 185، آل عمران / 138 و انعام / 19.
2) بصائر الدرجات / 6.
3) بحار الانوار، ج 7، ص 144.
4) اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم، باب 17، حدیث 13.
5) الرحمن / 1- 4.
6) میزان الحکمة، ج 8، ص 452.
7) برای توضیح رک: کتاب ادبیات و تعهد در اسلام تالیف محمد رضا حکیمی.
8) میزان الحکمة، ج 8، ص 451.
9) نهج البلاغه، خطبه 133.
10) میزان الحکمه، ج 8، ص 450.
11) لعمان، ج 8، ص 451.
12) میزان الحکمة، ج 8، ص 222.
13) میزان الحکمة، ج 8، ص 435.
14) نهج البلاغه / ق 392.
15) نهج البلاغه / ق 381.