شهد عشق



اگر کسی بانی نمی‌شد جلسه را می‌انداخت خونه‌ی خودش.

خونه‌اش طبقه‌ی چهارم یک مجتمع بود که آسانسور هم نداشت.

دفعه‌ی اول که رفتم دیدم تمام پله ها رنگ آمیزی شده، خیلی خوشم اومد.
گفت: خودم این پله ها رو رنگ زدم که وقتی خانمم میره بالا کمتر خسته بشه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روایت آقای جعفری از شهید محسن حججی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.