غروب زندان
شنبه 98/06/02
مرا از مدینه بیرون کشیدند در حالی که مهلت خداحافظی نیافتم. فرصت وداع به من داده نشد. دلم در گوشه مدینه جا ماند و نگاهم بر بقعه رسولالله. چشم به جادهای دوختم که انتهای آن نامعلوم بود؛ مرموز و مبهم . با تو سخن میگفتم و با تو درد دل میکردم. چشمان منتظر رضا و معصومه در نظرم جلوه میکرد. میدانستم مرا از این سفر بازگشتی نخواهد بود.
یک سال در اسارت عیسی بن جعفر سپری شد. هارون چندین بار به او فرمان قتل مرا داد. عیسی نامهای به هارون نوشت: «حبس موسی نزد من طولانی شده و من او را نخواهم کشت؛ زیرا هر چه در او جست و جو میکنم غیر از عبادت و تضرّع و و زاری به درگاه خدا چیزی نمیبینم.» و من در گوشه زندان سر به سجده مینهادم: «خداوندا! من همواره از تو گوشه خلوتی را درخواست میکردم و تو گوشه عزلتی برای عبادت و بندگی به من روزی کردی. اکنون چگونه تو را سپاس گویم که دعای مرا مستجاب کردی و آنچه میخواستم عطایم فرمودی؟»
پس از چندی هارون مرا به زندان خود برد. هر روز از بام خانه، حجره مرا نگاه میکرد. جامهای میدید که بر زمین پهن شده است. روزی ربیع را صدا کرد: «این جامه چیست که میبینم در این خانه افتاده است؟!» ربیع پاسخ داد: «این جامه نیست، بلکه موسی بن جعفرعلیه السلام است که هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده میرود و تا وقت زوال در سجده میماند.» هارون در حیرت شگفت آوری گفت: «همانا این مرد از عابدان بنی هاشم است!» ربیع بیدرنگ گفت: «تو که میدانی او چنین است، چرا او را در زندان تنگ جا دادهای؟!» هارون گفت: «هیهات، غیر از این علاجی نیست. صلاح دولت من چنین است!»
آه، مهدی جان! مصلحت اندیشی انسانهای زمین با معیارهای زمین، چه تاوان سنگینی از ما گرفت!
تو را چه روزگار دشواری فرا میرسد! چه شب و روزهای پیچیده و مرموزی! جهان در مصلحت خود غوطهور میماند و زمان در کار خود میچرخد، چنان که گویی هر کس جز با خویش کاری ندارد. دوران خود خواهیها و خودنگریها!
عزیز دل، چه صبری خدا در تو خواهد دمید! عجب توان حیدرانهای در روح تو خواهد نشاند که این عالم پریشان را تاب آوری، تحمل کنی! بمانی… یا بقیه الله! اسارت در زندان کوچک دنیا، آن هم تا سالیان دراز… آه که چه رسالت عظیمی! کلید آزادی تو ظهور خواهد بود. آزادی از زندان غیبت، زندان غربت. غربت تو، مظلومیت بلند ائمه است.
عرشیان فرش نشین
شنبه 98/06/02
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است خداوند متعال هرگز بندهای را که جویای حق و پویای حقیقت است رها نخواهد نمود..
علامه سید محمد حسین طباطبایی- نویسنده تفسیر گران قدر المیزان- در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شادآباد تبریز متولد شد. ایشان پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها پیش از هر چیز تدریس می شد، آثاری چون گلستان، بوستان و … را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علی نقی خطاط به یادگیری فنون خوش نویسی پرداخت. چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید، از این جهت به مدرسه علمیه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت. از سال 1297 تا 1304 هـ.ش مشغول فراگیری دانشهای مختلف اسلامی گردید.
ایشان بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز، همراه برادر خود به عراق هجرت نموده و ده سال تمام در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول میشوند. این دو برادر تمام مراحل علمی را همراه یکدیگر به پایان میرانند.
علامه طباطبایی علوم ریاضی را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری و دروس فقه و اصول را نزد استادان برجستهای چون آیتالله نائینی و آیتالله اصفهانی خواند، استاد ایشان در فلسفه، حکیم متأله، آقا سید حسین بادکوبهای بود، اما معارف الهی و اخلاق و فقه الحدیث را نزد عارف عالی قدر و کم نظیر آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبائی آموخت و در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانی و ریاضات شرعی تحت نظر و تعلیم و تربیت آن استاد کامل بود.
حجتالاسلام سید احمد قاضی از قول علامه نقل میکند: « پس از ورودم به نجف اشرف، به بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن، آقای قاضی نزدم آمد و فرمود: شما به حضرت علی علیه السلام عرض حال کردید و ایشان مرا فرستادهاند. از این پس، هفتهای دو جلسه با هم خواهیم داشت. و در همان جلسه فرمود: اخلاصت را بیشتر کن و برای خدا درس بخوان، زبانت را هم بیشتر مراقبت نما.»
مهارتهای علامه طباطبایی
فرزند علامه می گوید:« پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان ـ تبریز ـ بیرقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و ….، اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی، هم استاد صرف و نحو عربی بود، هم معانی و بیان، هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی( حساب و هندسه و جبر) حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی (نجوم) تبحر داشت، هم در حدیث و روایت. شاید باور نکنید که پدر بزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سالها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد و مدرسه حجتیه در قم عملاً طراح و معماری اصلی را عهدهدار بود.
یادی از همسر مهربان
علامه نقل میکردند:« من زندگی پرفراز و نشیبی داشتهام، در نجف اشرف با سختیهایی مواجه میشدم، من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بیاطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود؛ در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم، کاش این کار را نمیکرد یا کاری را ترک کند که من بگویم، کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی هیچ گاه به من نگفت، چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟ مثلاً شما میدانید که، کار من در منزل است و همیشه مشغول نوشتن یا مطالعه هستم، معلوم است که خسته میشوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت، سماور ما همیشه روشن بود و هر ساعت یک فنجان چای میریخت و میآورد، در اتاق کار من میگذاشت و دوباره دنبال کارش میرفت تا ساعت دیگر و …، من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم».
رحلت
آیت الله کشمیری میفرمود: « شب وفات علامه طباطبایی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشتهاند و ایشان را تشییع جنازه میکنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبایی درگذشت».
فرزند ایشان مهندس عبدالباقی، نقل میکند: هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمیداد و سخن نمیگفت، فقط «لا اله الا الله» زیر لب زمزمه میکرد. حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید بود.
ایشان در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام، 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال یافت و لباس کهنه تن را خلع کرد و به حیات جاودانی مخلع و در مسجد بالا سر قبر حضرت معصومه سلام الله علیها دفن شدند. آنچه در ذیل میآید گوشهای از خاطرات و درسهای آموزنده از محضر ایشان است.
گفت و گو با حضرت ادریس
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است خداوند متعال هرگز بندهای را که جویای حق و پویای حقیقت است رها نخواهد نمود، چنانچه خداوند در قرآن فرموده است: «والذّینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدینَّهُم سُبُلَنا» سپس این داستان را نقل کردند: « به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف در تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند یکی از آنها حضرت ادریس ـ علی نبینا و آله و علیهالسلام ـ بود و دیگری برادر عزیز و ارجمندم آقای حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی. حضرت ادریس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند، ولی طوری بود که ایشان القای کلام مینمودند و تکلم و صحبت میکردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد. و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوسته و رشته ارتباط ما از این جا شروع شد».
حوریه بهشتی
علامه طباطبایی نقل کردهاند: «روزی در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد، و یک جام شراب بهشتی در دست داشت، و برای من آورده بود و خود را به من ارائه مینمود. همین که خواستم به او توجهی کنم، ناگهان یاد حرف استادم، مرحوم قاضی افتادم، که فرموده بود، چنانچه در بین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر و فکر برای شما پیشآمدی کرد، و صورت زیبایی را دیدید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید. به همین دلیل من نیز توجهی نکردم، آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، باز من توجهی ننمودم، و روی خود را برگرداندم، آن حوریه رنجیده شد و رفت».
گوش شنوا نیست!
استاد فاطمینیا میگفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبایی میگفت: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجرههای همسایگان ایشان هم، همگی بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: « علامه در قبرستان حاج شیخ است! »هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گفتم: « به قبرستان حاج شیخ (نو) میروم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود. » به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: « دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»
راز خلقت انسان
از قول آیت الله حسن زاده نقل شده است: «شبی در این موضوع فکر میکردم که چرا خداوند، انسانها را آفرید؟ آیاتی مانند «و ما خَلَقتُ الْجِنَ و الاِنس اِلاّ لِیعْبُدون» را هم که از نظر میگذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند: لیعبدون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم میآمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفتی نسبت به خدا نداریم، پس چه عبادتی؟! و …»صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبایی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم: «حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند: « گرچه یک نفر! »تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان(عج) افتادم و خاطرم آمد که زمین، همواره چنین شخصی را دارد. دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز میگردد».
کیفیت قرائت قرآن
استاد امجد میگوید: « هرگاه از ایشان میپرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ میفرمودند :« توجّه داشته باشید که کلام الله است».
پاسبان حرم دل
علامه می فرمود:« تخم سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن. یعنی حریم دل را پاسبانی کردن. این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد با اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی، این نهال سعادت را پروراند».
منزل پرخطر سلوک!
آیت الله مصباح نقل میکنند: « آقایی در قم بود که آلبومی از عکسهای همه بزرگان و علما درست کرده بود. از هر یک از علما و مراجع عکسی همراه با امضایی از آنان تهیه کرده بود. از من خواست که عکسی هم از علامه برایش بگیرم. مرحوم علامه هم عکسی از خودشان را دادند و پشت آن، [ این] شعر حافظ را نوشتند:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان! سهل مکن
ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کِی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
اثر سوء عصبانیت
استاد فاطمی نیا به نقل از علامه می فرمود: «گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب میاندازد».
زیارت اهل قبور
علامه هر شب جمعه به زیارت اهل قبور میرفت و معتقد بود: «رفتن به قبرستان در سازندگی انسان مؤثر است».
هر چه میخواستی، میگرفتی
صاحبِ تفسیر البصائر نقل میکند: «اوایل تحصیلم کتابی خواندم که بر مذهب شیعه دوازده امامی تاخته بود. پس از مطالعه آن، حالم دگرگون شد و گریهام گرفت. بعدها که آن خاطره و گریه را به علامه طباطبایی عرض کردم، فرمود: «در آن هنگام (که برای مظلومیت اهل بیت گریستی) هر چه از خدا میخواستی، میگرفتی». و نیز میفرمود: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد».
ارادت به حضرت ابوالفضل العباس
علامه طباطبایی میفرمودند: « سرمایه و دارایی من، این است که مانند ترکهای پشت کوه، صاف و بی غلّ و غشّ به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ارادت و ایمان دارم. »
امامشناسی عین خداشناسی
پیام معنوی شیعه به جهانیان یك جمله بیش نیست و آن این است كه خدا را بشناسید. امامشناسی عین خداشناسی است و خداشناسی عین امامشناسی است.
حقیقت امامت و حل شبهه غیبت امام
مخالفین شیعه اعتراض میكنند كه شیعه وجود امام را برای بیان احكام دین و حقایق آیین و راهنمایی مردم لازم میدانند و غیبت امام ناقض این غرض است، زیرا امامی كه به واسطه غیبتش، مردم هیچ گونه دسترسی به وی ندارند، فایدهای بر وجودش مترتب نیست و اگر خدا بخواهد امامی را برای اصلاح جهان بشری برانگیزد قادر است كه در موقع لزوم او را بیافریند، دیگر به آفرینش چندین هزار سال پیش از موقع وی نیازی نیست.
اینان به حقیقت معنای امامت پی نبردهاند، زیرا در بحث امامت روشن شد كه وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنان كه وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم میكند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد. بدیهی است كه حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی ایشان مستور است. و وجودش پیوسته لازم است، اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا كنون نرسیده است.
او خواهد آمد
به حكم ضرورت، آینده جهان، روزی را در بر خواهد داشت كه در آن روز، جامعه بشری پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستی نماید و افراد انسانی غرق فضیلت و كمال شوند. و البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهای منجی جهان بشری و به لسان روایات،«مهدی» خواهد بود.
. سوره عنکبوت/69، «کسانی که در راه ما کوشش و مجاهده کنند، قطعاً آنها را هدايت میکنيم».
صحنه همچنان باقی است!
شنبه 98/06/02
نظام هستی جریان دارد و صحنه، صحنه احتیاج و اضطرار مردم به حجّت الهی است. درست همانطور که از ابتدا بوده است. اکنون نیز مردم یک حجت دارند، یک واسطه بین خود و خالق خود، یک هادی، یک راه، و او نیز حاضر است و زنده و مهیا. ما چه کردهایم؟ صحنه همچنان باقی است، به راستی ما در کدامین جبههایم!؟
گاهی اگر خوب نگاه کنیم، ما نیز درست همان ایراداتی را که در دیگران میبینیم، در خود مییابیم. اما متوجه نیستیم که اگر این موارد عیب و نقص است، خودمان هم دقیقاً دارای همین عیب هستیم. گاهی از دیگران توقعاتی داریم که دیگری از ما انتظار دارد، اما غافلیم و برآورده نشدن توقع خودمان توسط دیگران را بر نمیتابیم، در حالی که دیگران هم کوتاهی ما را نظاره گرند.
میگوییم خدا نیامرزد کسانی را که در روزگار معصومین بودند و درباره آنان کوتاهی کردند. حق ایشان را ادا نکردند، آنها را تنها گذاشتند، سراغ دیگران رفتند، به فرامین، سفارشات و توصیههای آن بزرگواران اعتنا نکردند، یا اگر اعتنا کردند، عمل نکردند، یا آن را ناتمام رها کردند. به گونهای سخن میگوییم و حس میگیریم و جلو میرویم که فراموشمان میشود هنوز هم روزگار، روزگار امام معصوم است. هنوز هم فردی از همان خاندان وجود دارد، هنوز هم وظیفه ما همچون گذشتگان مودت و محبّت نسبت به آن وجود مبارک است.
تعجّب میکنیم چگونه ندای یاری طلبیدن ائمه را شنیدند و به راحتی از کنارش گذشتند؟ و بر تعجّبمان افزوده میشود که چگونه شخصی مخاطب امام معصوم باشد و در کمال بیادبی، اعتنا نکند، اما نمیترسیم از اینکه ما هم مرتکب همین جرم شویم و فکر نمیکنیم که ما نیز همانطور رفتار کردهایم.
تعجب میکنیم که چگونه افرادی در زمان ائمه با آنکه میدانستند امام آگاه به جمیع علوم است و از همه زندگیشان مطلع است، بازهم منافق گونه زندگی میکردند و رفتار و گفتارشان در محافل و مجالسشان متفاوت از آنچه بود که در حضور امام سر میزد. اما ما چه بسا از آنها هم جلو زدهایم. هرگز حضور امام را حس نمیکنیم، تا اقلاً بعضی مواقع خود را در محضر ایشان ببینیم. هر طور دلمان میخواهد زندگی میکنیم و هر چه میخواهیم انجام میدهیم، بدون آنکه دقت کنیم، امام ما نیز همچون امامان قبل آگاه و ناظر به همه چیز میباشد.
از آنان که با سخنان، حضور، اموال، خانواده و اطرافیان خود، یارای امامان معصوم نبودند دلگیریم و متنفریم، گویی که خودمان همه زندگی و هستی را برای اماممان خرج کردهایم و در مسیر ایشان قرار دادهایم. اصلاً چند دقیقه از زندگیمان و چند ریال از اموالمان برای امام زمان(عج) و در راه ایشان بوده است؟
هنوز هم همینطوریم. هنوز هم وقتی صحبت از یاری امام زمان(عج) میشود، یقه دیگران را میگیریم که چرا عدهای برای یاری امام زمان(عج) آماده نشدهاند. این چه وضعی است، این چه جامعهای است که امامشان به انتظار یاری آنها نشسته است و آنان دست روی دست گذاشتهاند. گویی که به ما برگه معافیت دادهاند و گفتهاند: کار شما درست است و از شما هیچ توقعی نیست، دیگران میلنگند و مقصرند.
آیا تا کنون فکر کردهایم دیگران که تاریخ امروز ما را نظاره میکنند در مورد ما چه میگویند؟ یا تا الآن به ذهنمان خطور کرده که در روز قیامت اگر خواستیم یقه گذشتگان را به خاطر کم کاری نسبت به امامانشان و یا سایر حجتهای الهی بگیریم، چه تضمینی وجود دارد که کسی یا حتی خود آنها یقه ما را نگیرند و نگویند که مگر خودتان چه کردهاید که طلب کار دیگرانید؟ ما و شما مثل هم میباشیم.
نظام هستی جریان دارد و صحنه، صحنه احتیاج و اضطرار مردم به حجّت الهی است. درست همانطور که از ابتدا بوده است. اکنون نیز مردم یک حجت دارند، یک واسطه بین خود و خالق خود، یک هادی، یک راه، و او نیز حاضر است و زنده و مهیا. ما چه کردهایم؟ صحنه همچنان باقی است، به راستی ما در کدامین جبههایم!؟
* . دانش آموخته مرکز تخصصي مهدويت.
. همه ما مسلمانان، مأموريم که با خاندان رسول گرامي اسلام صلی الله علیه وآله مودت داشته باشيم زيرا قرآن ميفرمايد: « قل لا أسئلکم عليه اجراً الاّ المودة في القربي» و مودت يعني صحبتي که در اعمال و رفتار شخص ظاهر شود و نمايان گردد.
. اشاره به روايات و توقيعات شريفي است که از جناب حضرت ولي عصر(عج) وارد شده و در ضمن آنها مطلب و توصيههاي زيادي با شيعيان و مخاطبين در ميان گذاشته شده است.
سایت حوزه
رازها و روزها
شنبه 98/06/02
در ششم تیرماه منافقین سر سپرده با انجام توطئه ترور، به قصد شهادت آیتالله خامنهای از صحنه انقلاب، با کار گذاشتن بمبی در ضبط صوت و گذاشتن آن در جلوی تریبون ایشان در مسجد ابوذر تهران، جان نماینده امام در شورای عالی دفاع را نشانه گرفتند که با عنایت خداوند، این توطئه ناکام ماند.
1 تیر: روز تبلیغ و اطلاع رسانی دینی
در چنین روزی حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در فرمانی، دستور تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی را صادر نمودند. تشکیل این نهاد انقلابی به فاصله یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشانگر عمق توجه امام راحل به مقوله تبلیغ است. امروزه تبلیغات در هر مسئله و موضوعی نقش تعیین کننده و کاربردی دارد و حرف اول را آن کسی میزند که در این زمینه سرآمد باشد. یکی از ابعاد تبلیغ، تبلیغ دینی، آنهم در عرصه مهدویت است که در وضعیت کنونی جامعه، نیاز روز بشریت است و البته باید در این موضوع تا رسیدن به سرحد مطلوب تلاش زیادی نمود.
2 تیر (10 رجب): ولادت امام جواد علیه السلام
در چنین روزی امام جواد علیه السلام متولد شدند و خانه امام رضا علیه السلام را به نور وجودشان منور ساختند. جواد یعنی بسیار بخشنده. لقب جواد الائمه به حق زیبنده این امام همام است. در دوران ظهور نیز بخشندگی امام عصر علیه السلام به حد اعلی خود میرسد. در روایت آمده است که وقتی محتاجی به امام زمان(عج) مراجعه میکند، حضرت آنقدر به او میدهند که شخص محتاج میگوید: دیگر بس است نیازی ندارم.
6،7،11،12 تیر: روزهای ترور و شهادت مسئولان نظام و مردم بیگناه
در تیر ماه 1360، صدمات زیادی از ناحیه امریکا و مزدوران خود فروختهاش «منافقین کوردل» در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شد و بدنه اصلی نظام ضربههای بسیار سنگینی را تحمل کرد. آنها با این ترورها و قتل عامها، بذر کینهای عمیق نسبت به خود را در قلوب مردم ایران اسلامی کاشتند.
در ششم تیرماه منافقین سر سپرده با انجام توطئه ترور، به قصد شهادت آیتالله خامنهای از صحنه انقلاب، با کار گذاشتن بمبی در ضبط صوت و گذاشتن آن در جلوی تریبون ایشان در مسجد ابوذر تهران، جان نماینده امام در شورای عالی دفاع را نشانه گرفتند که با عنایت خداوند، این توطئه ناکام ماند.
در هفتم تیر همان سال، آیتالله بهشتی و هفتاد دو تن از یاران گرانقدر انقلاب به خاک و خون کشیده شدند و به درجه رفیع شهادت رسیدند. منافقین در یازدهم تیر در جنایت دیگری آیت الله صدوقی نماینده امام و امام جمعه یزد را در حرکتی جنایتکارانه ترور کرده و به شهادت رسانند. چند سال بعد در دوازدهم تیر 1367، شیطان بزرگ آمریکا، در اقدامی غیر انسانی و برخلاف قراردادهای بینالمللی، یک فروند هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران را در آسمان نیلگون خلیج همیشه فارس سرنگون کرد و دویست و نود سرنشین آن را بدون هیچ گناهی به شهادت رساند و در عملی غیرانسانی به عاملان آن جایزه داد.
21 تیر: روز عفاف و حجاب
یکی از ضرورتها در جامعه اسلامی توجه همگان، به ویژه مسئولان نظام به وضعیت حجاب و عفاف در جامعه است. کوچکترین کار در این عرصه نامگذاری یک روز به این عنوان است تا در آستانه فرارسیدن آن، توجه همه به این مقوله بیش از پیش گسترش پیدا کند و از حالت فرمایشی به جایگاه واقعی خود نزدیک شود. اهمیت این مسئله از آنجا ناشی میشود که بدانیم دشمنان اسلام که در تمام عرصهها از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شکستهای پی در پی را تجربه کردهاند، این بار به سوی عفاف و حجاب جامعه اسلامی حمله ور شده و توطئه کم رنگ کردن و سپس از بین بردن عفت عمومی را در پیش گرفتهاند.
27 تیر: اعلام پذیرش قطعنامه 598
در این روز معمار کبیر انقلاب اسلامی مصلحت نظام و انقلاب اسلامی را در پایان گرفتن جنگ هشت ساله تحمیلی با رژیم بعثی عراق یافتند. پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، باعث تحول غیر منتظرهای در صحنه دفاع مقدس و جهان شد.
5 مرداد: عملیات مرصاد
در چنین روزی دست استکبار جهانی و صدام جنایتکار از آستین منافقین بیرون آمد و به قصد ساقط کردن نظام مقدس جمهوری اسلامی ـ به خیال خام خود ـ در عملیاتی با نام فروغ جاویدان حملاتی گسترده را با همکاری صدام از غرب کشور آغاز کردند، اما نیروهای رزمنده ایران اسلامی در یک اقدام هماهنگ نظامی از زمین و هوا آنان را زمینگیر و سپس متواری نمودند و بسیاری را به هلاکت رساندند.
14 مرداد: سالروز صدور فرمان مشروطیت
مظفرالدین شاه قاجار با صدور فرمانی به تشکیل مجلسی تن در داد که به فرمان مشروطیت معروف شد.
26 مرداد: آغاز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی
سرانجام پس از دو سال از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله، رژیم متجاوز صدام به تبادل اسرا تن داد و اولین گروه از اسرای ایرانی در این روز وارد خاک میهن اسلامی شدند.
28 مرداد: کودتای آمریکایی شاه علیه مصدق
در عملیات آژاکس دولت مصدق سرنگون شد و عدهای از اراذل و اوباش ـ که تطمیع شده بودند ـ در تهران به خیابانها ریختند و علیه مصدق و به نفع شاه شعار دادند. گرچه آیتالله کاشانی، مصدق را از این کودتا تا حدودی با خبر کرده بود، اما نخست وزیر وقت، با کنار دانستن روحانیت، خود را به تنهایی، پرچمدار ملت دانست و همین امر موجبات شکست او را فراهم آورد.
* . پژوهشگر مباحث مهدوی
سایت حوزه
دلیل خواندن نمازهای یومیه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله:
شنبه 98/06/02
?نمازصبح :
صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند
?نمازظهر:
ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند، زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.
?نمازعصر :
عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.
?نماز مغرب:
مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.
?نماز عشا:
خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.
@telaavat