موضوع: "بدون موضوع"

#رهبر_معظم_انقلاب

 

? تحول يعنى به‌روز بودن، به‌هنگام جلو رفتن، از حوادث عقب نماندن.
۱۳۸۶/۰۹/۰۸

#تحول

جایگاه زنان چادر در قیامت

#پند_علما

حرف زدن با امام زمان (عجل الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)

✍️مرحوم آیت‌الله میلانی می‌فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به‌یاد او نباشد.‌ بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته‌باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند.

?آیت‌الله بهجت می‌فرمود:

?بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به‌گوش خودتان برسد، به‌گوش حضرت رسیده‌است. او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه‌السلام شخصی از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به‌هر حال چه‌کنم؟

?حضرت در جواب ایشان نوشتند:

«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم.

?بحارالانوار/ ج۵۳/ ص ۳۰۶ .

?أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج?

‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌???????

حدیث

?امام صادق علیه‌ا‌لسلام می‌فرمایند :

?البَرَکَهُ مِن قَبرِ الحُسَینِ بنِ عَلىٍّ علیه ‏السلام عَشَرَهُ اَمیالٍ .

?تا ده میل اطراف قبر حسین بن على علیه‏‌السلام برکت است.

?بحارالانوار، ج98 ،ص 116 ،ح41 .

 

???????

#اخلاق

?تمسک به سیره عملی ائمه راه ورود به سیر و سلوک (http://eitaa.com/joinchat/630849539C3403cf3433)

?شخصی به حضرت آیت ا… بهاءالدینی (ره) گفت: حاج آقا! دعا کنید من آدم بشوم
با خنده ی ملیحی گفتند: با دعا کسی آدم نمی شود…! (http://eitaa.com/joinchat/630849539C3403cf3433) (یعنی باید عمل کرد.)

?ایشان می گفتند، برای آدم شدن و ورود به وادی سیر و سلوک، سیره عملی ائمه دین علیهم السلام را نصب العین خود قرار دهید که غیر از درِ خانه این خانواده، هیچ کجا خبری و چیزی نیست، و هر کجا جای پای عرفان و شناخت را دیدید، بدانید که ارتباط با ائمه علیهم السلام آنجا بود.

?گرچه شهرت به خلاف آن باشد و بدون ارتباط با ائمه معصومین عرفان دروغ است؛ آنچه ما فهمیده ایم این است.

( منبع :سایت صالحین / نشریه خیمه شماره1)

????????

#فرزند_داری

 

♦️ریشه عصبانیت آدم‌ها در کودکی است

?کودکان در سنین کم، به وسیله‌ تحقیر، ترسوندن، زورگویی، سخت‌گیری بیش از حد و عدم توجه به ضعف‌هاشون، دچار کاهش اعتماد به نفس می‌شن.

?کودک در اثر برخورد خشن، نابهنجار و آزاردهنده‌ اطرافیانش، نیاز به مدارا کرده و سه راه فرار روبروی خودش می‌بینه:

1⃣ خودشو به دلخواه اطرافیان وفق میده که در نتیجه سر به راه و توسری‌خور و تابع می‌شه(مهر‌طلب)

2⃣ خشن، گستاخ، بددهن، فحاش و تند و تیز می‌شه (برتری‌طلب)

3⃣ سعی می‌کنه کمتر با دیگران تماس بگیره تا کمتر آزار ببینه (عُزلت‌طلب)

?کودک هر سه رو با هم استفاده می‌کنه؛ منتهی بسته به وضع محیطش، بعضی رو صریح و بعضی رو غیرمستقیم. از برخورد این سه تمایل، در شخص کشمکشی دائمی ایجاد می‌شه که ریشه تضادهای اساسی رفتاریش در بزرگسالی می‌شه.

????????

#به_یاد_شهدا

?‌‌‌‌‌‌دلنوشته دختر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی (زینب سلیمانی)

✍️تنی پر از ترکش، ریه‌ای شیمیایی از ۸سال دفاع مقدس تا دفاع از حرم، دستی قطع‌شده که نشان علمدار شد و در نهایت یک تن اربا اربا؛ حضرت پدر خوب رسم علمدار کربلا را به جا آوردید و یاد قمر بنی هاشم(ع) را در چشمان یک عالم مجسم کردید! چقدر زیبا روایت‌های عمو عباسِ بچه‌های خیمه را در یادها زنده کردید!

?شادی روح سردار دلها، فاتحه و صلوات

حدیث

?افراد مورد اعتماد

?امام حسین علیه السلام می فرمایند:

«لا یأمَنْ الَّا مَنْ قَدْ خافَ اللَّهَ تَعالی؛۱

اعتماد نکن، مگر به افرادی که از بازخواست خدای تعالی واهمه دارند.»

۱. جامع الاخبار، ص۹۷

#احادیث‌حسینی

یا اباعبدالله الحسین علیه السلام

با طعمِ رطب کامِ مرا شیرین کن
فکرے تو بہ حالِ این دلِ غمگین کن

من غیرِ همین اشک ندارم چیزے
یک کرب و بلا روزے این مسکین کن

#اللهم_ارزقنا_کربلا??
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله

◾️حدیثـ روز◾️


?امام على عليه‌السلام :
?و لكنِّي و اللّه ِ لا آتِي أمرا أجِدُ فيهِ فَسادا لِدِيني طَلَبا لِصلاحِ دُنيايَ .

?امّا من، به‌خدا سوگند، براى ساختن دنياى خود كارى را نمى‌كنم كه در آن تباهى دين من باشد.

?نهج‌البلاغة، خطبه 69 .

#سبک_زندگی_قرآنی


? از آثار گذشتگان عبرت بگیرید. ?

?….. أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ
(یوسف /١٠٩)

⚡️ترجمه :
آيا در زمين سير نكرده اند تا عاقبت كسانى را كه پيش از آنان بوده اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند بهتر است. آيا نمى انديشيد؟


❌سير و سفر بايد هدفدار باشد.

?در گردشگری و دیدار آثار باستانی، باید به این بیندیشیم که صاحبان این اماکن و این ثروتها، به چه عاقبتی دچار شده اند!

?سیر و سیاحتی که در آن تفکر و عبرت گرفتن نباشد، ارزش چندانی ندارد!


✅ چه خوب است سازمان گردشگری نیز که متولی این امر است، در ضمن توضیحاتی که برای معرفی اماکن تاریخی ارائه می کند، بازدید کنندگان را به این مسئله متوجه نماید.

#سبک_زندگی_قرآنی

#حکیمانه

#اهمیت_شناخت_مزاج

❇️ با حکیمانه امروز با اهمیت شناخت مزاج در خدمت شما عزیزان هستیم .

❇️ همانطور که در پارت قبلی اشاره کردیم از شناخت
#ارکان _آتش، هوا، آب، خاک_
به شناخت #مزاج _صفرا، دم، بلغم، سودا_
می رسیم .

? با شناخت ویژگی های هر خلط
?به شناخت و #روحیات و #خلقیات هر فرد می رسیم
?و #بابی جدید در زندگی ما رخ خواهد داد که با توجه به روحیات هر فرد چگونه با آنها رفتار کنیم
?چه غذایی برای چه طبعی مناسب است

✳️ مثلا

✳️ در یک خانواده پنج نفره همه از ماست میل می نمایند اما ممکن است یک نفر یا دو نفر دل درد شدید بگیرند چرا؟

✳️ چون خوردن ماست برای هر طبعی در همه فصول مناسب نیست.

✳️ طبع ماست سرد و تر است و طبع بلغم هم سرد و تر است و سردی با سردی عامل دل درد و انواع بیماری ها می باشد که در آینده کامل با ذکر هر طبع و غلبه مزاجی بیان می شود.

✳️ درنتیجه باید بدانیم که تا چه اندازه شناخت طبع و مزاج از اهمیت بالایی بر خوردار است

☢️ چه در زمینه تغذیه
☢️ چه در زمینه خلقیات
☢️چه در زمینه انتخاب شغل
☢️ چه در انتخاب ازدواج

????????

✅ اهمیت مساله زن درک نشده است

 

?مسأله‌ى زن واقعاً مسأله‌ى مهمّی است. يك عدّه توجّه نمیكنند و به عنوان يك مسأله‌ى نمايشى كه حالا مد روز است، حرف میزنند. گرايشهاى فمينيستى و گرايش خاصّ غربىِ در مورد زن هم كه به‌جاى خود محفوظ است؛ امّا اصل نقش زن در خانواده، در اجتماع، ارزش و اهمیّت زن و امورى از اين قبيل، چيزهايى است كه ما حقيقتاً به آنها كم پرداخته‌ايم و از اين كم پرداختن خسارت هم میبينيم. خودِ اين، يك مسأله است.

۱۳۷۴/۰۹/۱۶

????????

متن و ترجمه #دعای_هفتم صحیفه سجادیه

?توصیه‌ رهبر انقلاب برای دفع بلا

1⃣? يا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ‏
?اى خداوندى كه گره كارهاى فرو بسته به تو گشوده می‌شود و سختيها به تو آسان مى‏‌گردد، اى خداوندى كه از تو خواهند رهايى از تنگناها را

2⃣?ذلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ
?و يافتن آسودگى را به قدرت تو دشوارى خوار گردد و به لطف تو اسباب كارها ساخته آيد. قضا به قدرت تو جارى است و هر چيزى بر وفق اراده تو پديد آمده است.

3⃣?فهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ
?به مشيت تو فرمانبر است و به گفتار آمرانه‏اش نياز نيست، به اراده تو بازداشتنى است و به گفتار بازدارنده‏اش نياز نيست.

4⃣?أنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ لاَ يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا كَشَفْتَ‏
? تويى آن كه در مهمات بخوانند و در سختيها به او پناه جويند. هيچ بلايى از سرما نرود جز آنكه تواش برانى و هيچ اندوهى از دل ما رخت نبندد مگر آنكه تواش از ميان بردارى.

5⃣?و قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ‏
? اى پروردگار من، بر من محنتى رسيده كه بار گرانش مرا از پاى در آورده است و به رنجى در افتاده‌ام كه بر خود هموار نتوانم كرد.

6⃣?و بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَ‏
? تو خود به قدرت خويش آن محنت و رنج بر من وارد آورده‌اى و به سوى من روانه داشته‏‌اى.

7⃣?فلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ‏
? آنچه را تو وارد آورده ‏اى كس بازگرداندن نتواند و آنچه را تو روانه داشته ‏اى كس دفع نتواند و آن در را كه تو بسته ‏اى كس گشادن نتواند و آن در را كه تو گشاده ‏اى كس بستن نتواند.

8⃣?و لاَ مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ‏
? چون كسى را به رنج افكنى كس راحتش نرساند و چون كسى را خوار دارى كس عزيز نگرداند.

9⃣?فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ‏
? پس درود بفرست بر محمد و خاندانش. اى پروردگار من، به فضل خويش در آسايش بر من بگشاى و به قدرت خويش سطوت اندوه را بر من بشكن‏

0⃣1⃣?و أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ وَ أَذِقْنِي حَلاَوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ‏
? و در آنچه زبان شكايت گشوده‏ ام به رحمت نظر كن و مرا حلاوت استجابت در هر چه خواسته‏ ام بچشان‏

1⃣1⃣?و هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً
? و از نزد خويش رحمتى و گشايشى خوشگوار بر من ارزانى دار و راه رهايى در پيش پاى من بگشاى.

2⃣1⃣?و لاَ تَشْغَلْنِي بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ‏
? چنان مكن كه به سبب اندوه از انجام دادن فرايض و مستحبات تو بازمانم،

3⃣1⃣?فقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ‏
? كه من اى پروردگار، در برابر اين محنت كه بر من وارد آمده بی‌طاقتم و پيمانه شكيباييم از آن اندوه كه نصيب من گرديده اينك لبريز است. تنها تويى كه توانى آن اندوه را از ميان بردارى‏

4⃣1⃣?و دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ‏
? و آن بلا را كه بدان گرفتار آمده‌ام دفع كنى. پس مرا از بند بلا وارهان اگر چه شايسته آن نباشم. يا ذا العرش العظيم.

#اللهم_اشف_کل_مریض

#رهبر_معظم_انقلاب

? راه ایجاد تحول عبارت است از تشکیل یک دولت معتقد به تحول و معتقد به عنصر تحول‌آفرین یعنی عنصر جوان نخبه‌ی مؤمن انقلابی؛ یعنی شرطش این است که مؤمن باشد و انقلابی باشد. اگر با ایمان نباشد فایده‌ای ندارد، اگر انقلابی نباشد کشور را به سمت یک حرکت تحولی درست هدایت نخواهد کرد.
۱۴۰۰/۰۲/۲۱

#تحول

احکام_محرم

?آیات عظام خامنه ای، وحید خراسانی و سیستانی:
ده فقیر را سیر کند و آنان را بپوشاند و اگر نتواند 3 روز پی در پی روزه بگیرد

?آیت الله مکارم شیرازی:
اگر انسان از روی اختیار به نذر خود عمل نکند، باید کفاره بدهد يعني به 60 فقیر یک مد طعام دهد یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد، احتیاط واجب آن است 31 روز پی در پی باشد

♦️چه کنیم که اعتماد بنفس کودک‌مون آسیب نبیند؟‌ ‌

?خیلی اوقات مامان باباها دوست دارن بدونن چه کارهایی باید انجام بدن تا اعتماد به نفس بچه‌شون بیشتر بشه و بچه اجتماعی بار بیاد.اما ممکنه بدون اینکه آگاه باشن، کارهایی انجام بدن و یا ندن که درجهت عکس این خواستشون باشه.

? یک نمونه خیلی ابتدایی اینه که ممکنه بچه‌ از بوسیده شدن توسط دیگران بیزار و فراری باشه وگاهی بزرگترا این بی‌میلی اون رو نادیده میگیرن.
? بعضی اتفاقا در ظاهر خیلی بی‌اهمیت وکوچیک به نظر می‌رسن، اما تاثیرات مهم و عمیقی تو نوع نگاه بچه‌ها به خودشون و دنیای اطراف‌شون دارن. وقتی بزرگ‌تری بچه‌ای رو علیرغم بی‌میلیش می‌بوسه درواقع داره حد و مرز اون کوچولو رو نادیده می‌گیره. آموزش به بچه‌ها باید ازهمین اتفاقای پیش و پا افتاده شروع بشه.

♦️مسئولین سبک زندگی مردمی داشته باشند


? یک جلوه‌ی دیگر مردمی بودن مسئله‌ی اتخاذ سبک زندگی مردمی است. بی‌تکلف بودن در مسائل، در ممشا و منش، دوری کردن از منش‌های اشرافیگری و از موضع بالا به مردم نگاه کردن و مانند اینها. این هم یک جلوه‌ی دیگری است از مردمی بودن که از این منش‌های اشرافیگری که معمول است در دنیا همه‌ی دولت‌ها و مسئولیت‌ها و مسئولین مبتلا هستند به این جور نگاه به مردم به این جور روش زندگی،باید اجتناب کرد.

⬅️ رهبر انقلاب در دیدار هیئت دولت سیزدهم

? ۱۴۰۰/۰۶/۶

پند_علما

? هر ڪس حسینے فڪر مے‌ڪند، با ظلم ڪنار نمے‌آید.

?آیت الله جوادے آملے:

? آنجا ڪه انسان مے‌خواهد زندگی ڪند ننگین، آنجا ڪه مے‌خواهد زندگے ڪند با ظالم و ستمگر، آنجا ڪه مےخواهد زندگے فقط برایش نان خوردن و آب نوشیدن و خوابیدن و زیر بار ذلتها رفتن باشد، مرگ هزاران بار بر این زندگی ترجیح دارد. این پیام امام حسین علیه السلام و ڪربلا است.

حدیث

?امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

?کام فرزندان خود را با تربت امام حسین (علیه‌السلام) بردارید که برای هرگونه آفت امان و مصونیت خواهد بود.

?وسائل‌الشعیه ج ۱۰، ص ۴۱۰.


????????

پندعلما

❇️حاج اسماعیل دولابی:

?همانطور که در ظاهر، خداوند راه کربلا را چند وقت بـاز مـیکنـد تـا مـؤمنین بهره مند شوند و چند وقت میبندد تا قدر بدانند و شاکر شوند،
در دل هم خداوند همین کار را میکند؛ چند روز بسط و گشایش و چند روز قبض و گرفتگی ایجاد میکند.

?چنـد روز حال عبادت دارید و چند روز از عبادت و نماز خودتان خوشتان نمی آید. اگـر دیدیـد حال عبادت ندارید، خیلی شلوغ نکنید و صابر باشید چون خـدا کـه صـانع و پرورنـده ي ماست، براي رشد دادن ما این کار را کرده است.
وقتی هم راه باز شـد و کـار روي دور افتاد، شکر کنید و بهره ببرید.

#سبک_زندگی_قرآنی

? در خوشی و ناخوشی، عاشق خدا و دین باشید. ?

?ومِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَي حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَي وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
(حج/١١)

⚡️ترجمه :
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند، اما ايمان قلبى شان بسيار سطحى و ضعيف است.
آنها چنانند كه اگر دنيا به آنها رو كند و نفع و خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مى كنند! و آن را دليل بر حقانيت اسلام مى گيرند، اما اگر به وسيله گرفتارى ها و پريشانى و سلب نعمت مورد آزمايش قرار گيرند دگرگون مى شوند و به كفر رو مى آورند!
و به اين ترتيب آنها هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را
و اين روشن ترين خسران و زيان است.


❌ ايمان بعضى ها موسمى و سطحى است و حوادث تلخ و شيرين آن را تغيير مى دهد.
اگر دنیا به آنان رو کند و مشکلاتشان حل شود، خدا را قبول داشته و سنگ دین را به سینه می زنند.
ولی اگر در زندگی با سختی و مشکل مواجه شده و حاجتشان برآورده نشود، از دین روگردانده و از خدا شاکی می شوند.

?چنین ایمانی به درد نمی خورد.

#سبک_زندگی_قرآنی

#کلام_امام

#رهبر_معظم_انقلاب

? عاشورا یک حادثه‌ی تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام) با این حرکت - که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملاً روشنی بود - یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.
۱۳۸۴/۱۱/۵

#محرم

در زمینه عدالت عقبیم

بخشنامه‌ها و مصوبات دولت باید پیوست عدالت داشته باشد

? رهبر معظم انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: اساس حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر اقامه‌ی عدل است. کما اینکه اساس همه‌ی ادیان بر اقامه‌ی عدل است. خدای متعال میفرماید که ما پیغمبران را فرستادیم، کتابهای آسمانی را فرستادیم «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» اصلاً برای اینکه مردم قیام به قسط کنند، جامعه، جامعه‌ی عدالت‌آمیز باشد. خب در این زمینه‌ها ما خیلی باید کار کنیم. عقبیم. خیلی باید تلاش کنیم. به نظر من هر مصوبه‌ای که شما تصویب میکنید، هر لایحه‌ای که در دولت تنظیم میکنید، هر بخشنامه‌ای که خود شما در دستگاه خودتان صادر میکنید، یک پیوست عدالت باید داشته باشد. باید مراقب باشید این روش، این کار، این دستور ضربه‌ِی به عدالت نزند. طبقات مظلوم را پایمال نکند. ۱۴۰۰/۶/۶

سخن‌نگاشت

دیپلماسی را تحت تأثیر مسئله هسته‌ای قرار ندهید
دیپلماسی اقتصادی را تقویت کنید

?رهبرانقلاب صبح امروز: باید تحرک ما در عرصه‌ی دیپلماسی افزایش پیدا کند و مضاعف بشود. بایستی در دیپلماسی جنبه‌ی اقتصادی تقویت بشود. دیپلماسی اقتصادی یک چیز بسیار مهمی است. دیپلماسی را تحت تأثیر مسئله‌ی هسته‌ای هم نباید قرار داد. دیپلماسی خیلی دایره‌اش وسیع‌تر است. ۱۴۰۰/۶/۶

متن و ترجمه #دعای_هفتم صحیفه سجادیه

?توصیه‌ رهبر انقلاب برای دفع بلا

1⃣? يا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ‏
?اى خداوندى كه گره كارهاى فرو بسته به تو گشوده می‌شود و سختيها به تو آسان مى‏‌گردد، اى خداوندى كه از تو خواهند رهايى از تنگناها را

2⃣?ذلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ
?و يافتن آسودگى را به قدرت تو دشوارى خوار گردد و به لطف تو اسباب كارها ساخته آيد. قضا به قدرت تو جارى است و هر چيزى بر وفق اراده تو پديد آمده است.

3⃣?فهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ
?به مشيت تو فرمانبر است و به گفتار آمرانه‏اش نياز نيست، به اراده تو بازداشتنى است و به گفتار بازدارنده‏اش نياز نيست.

4⃣?أنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ لاَ يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا كَشَفْتَ‏
? تويى آن كه در مهمات بخوانند و در سختيها به او پناه جويند. هيچ بلايى از سرما نرود جز آنكه تواش برانى و هيچ اندوهى از دل ما رخت نبندد مگر آنكه تواش از ميان بردارى.

5⃣?و قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ‏
? اى پروردگار من، بر من محنتى رسيده كه بار گرانش مرا از پاى در آورده است و به رنجى در افتاده‌ام كه بر خود هموار نتوانم كرد.

6⃣?و بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَ‏
? تو خود به قدرت خويش آن محنت و رنج بر من وارد آورده‌اى و به سوى من روانه داشته‏‌اى.

7⃣?فلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ‏
? آنچه را تو وارد آورده ‏اى كس بازگرداندن نتواند و آنچه را تو روانه داشته ‏اى كس دفع نتواند و آن در را كه تو بسته ‏اى كس گشادن نتواند و آن در را كه تو گشاده ‏اى كس بستن نتواند.

8⃣?و لاَ مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ‏
? چون كسى را به رنج افكنى كس راحتش نرساند و چون كسى را خوار دارى كس عزيز نگرداند.

9⃣?فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ‏
? پس درود بفرست بر محمد و خاندانش. اى پروردگار من، به فضل خويش در آسايش بر من بگشاى و به قدرت خويش سطوت اندوه را بر من بشكن‏

0⃣1⃣?و أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ وَ أَذِقْنِي حَلاَوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ‏
? و در آنچه زبان شكايت گشوده‏ ام به رحمت نظر كن و مرا حلاوت استجابت در هر چه خواسته‏ ام بچشان‏

1⃣1⃣?و هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً
? و از نزد خويش رحمتى و گشايشى خوشگوار بر من ارزانى دار و راه رهايى در پيش پاى من بگشاى.

2⃣1⃣?و لاَ تَشْغَلْنِي بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ‏
? چنان مكن كه به سبب اندوه از انجام دادن فرايض و مستحبات تو بازمانم،

3⃣1⃣?فقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ‏
? كه من اى پروردگار، در برابر اين محنت كه بر من وارد آمده بی‌طاقتم و پيمانه شكيباييم از آن اندوه كه نصيب من گرديده اينك لبريز است. تنها تويى كه توانى آن اندوه را از ميان بردارى‏

4⃣1⃣?و دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ‏
? و آن بلا را كه بدان گرفتار آمده‌ام دفع كنى. پس مرا از بند بلا وارهان اگر چه شايسته آن نباشم. يا ذا العرش العظيم.

#اللهم_اشفع_کل_مریض

تلنگر

✍️ما فکر می‌کنیم عاشورا و کربلا زمان و مکانی است که حسین (ع) کشته شده…
?فکر می‌کنیم، مختصات یک اتفاق تاریخی، در تقویم قمری است..
?فکر می‌کنیم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، یعنی همین عزاداریها و سینه زنیها، همین نوحه‌ها و دم گرفتن‌ها و طبل کوبیدنها!

?اما دشت کربلا وجود خود ما، و هر روز، روز عاشورا است. ما در وجودمان حسین و یزیدی داریم که هر روز با هم در نبردند حسین درون ما با نیکی‌ها، مهربانیها و عشق ورزیدن‌ها و در یک‌کلام با التزام ما به حق و‌ حقیقت سیراب می‌شود..
?پس وقتی که ما از صبح تا شب حتی یک کار خوب انجام نمی‌دهیم، حسین را تشنه نگه داشته‌ایم.
?وقتی هر روز صبح زبان به دروغ می‌گشاییم،
?وقتی وظیفه‌مان را درست انجام نمی‌دهیم،
?وقتی حق دیگری را پایمال می‌کنیم، ?وقتی آبروی رفیقمان را می‌بریم،
?وقتی خیانت می‌کنیم،
حسین را سر می بریم، و این‌چنین است که هر روز تاریخ تکرار شده و هر روز حسین را در مقابل یزید قربانی می‌کنیم!

?همین حالا هم که حسین بیاید، بیشتر از همان کاروان سال۶۱ هجری همراهی‌اش نخواهند کرد و باز حسین تنها خواهد ماند و تنها خواهد رفت و قبل از رفتنش، همان‌نامه یک خطی‌را خواهد نوشت:
?بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی بن ابی‌طالب به بنی‌هاشم و اما بعد، هر کس با من بیاید شهید می‌شود و هر کس نیاید، پیروز نخواهد شد.
والسلام

✅ کانال استاد قرائتی

سلوک با عاشورای حسینی تا خیمه مهدوی

در مسیر عرفان، آن‌چه باعث سهولت رسیدن به مقصد می‌شود، همراه شدن با ولیّ خداست؛ چرا که در محضر او، نه تنها صفات رذیله، راه ندارد، بلکه تمام صفات نیک و پسندیده، محقق و دست‌یافتنی می‌شود؛ چنان‌چه، اصحاب امام حسین(علیه السلام) به این توفیق، نایل شدند و سرانجام، به کمال رسیدند.
اولین قدم برای رسیدن به این مطلوب، نیت است؛ یعنی این‌که بخواهیم و تلاش کنیم که با ایجاد صفات پسندیده در خود، جزء اصحاب امام زمانمان شویم و پس از آن، می‌بایست قدم به قدم در مسیر تحقق این مطلوب، گام برداریم.

1 ـ همراه کردن دیگران در مسیر
گاهی انسان، موفق می‌شود خود را به ولیّ خدا برساند، اما خانواده و دوستانش را نمی‌تواند با خود، همراه کند؛ در حالی‌که این وظیفه بر گردن همه است که علاوه بر خود، دیگران را نیز به ولیّ خدا ملحق نمایند؛ همان‌گونه که امام حسین(علیه السلام)نیز اهل بیت خود را به میعادگاه وصل الهی برد.

البته مشخص است که ایشان، خانوادة خود را برای همراهی، مجبور نکرد؛ بلکه از قبل، زمینه‌های تربیتی را به گونه‌ای فراهم کرده بود که خود آنان، همسفر شدن با کاروان امام را انتخاب کردند.
همة ما، باید به دامن معصومین(علیهم السلام) چنگ بزنیم و خود را در پناه ایشان قرار دهیم؛ چرا که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمِثْلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق ؛ مَثَل اهل بیت من، مَثَل کشتی نوح است که هرکس بر آن سوار شود، نجات می‌یابد و هرکس آن را ترک کند، هلاک می‌شود. » (بحارالانوار، ج 22، ص‌408)

2ـ کسب معرفت نورانيِ وليّ خدا

برای رسیدن به خدا و ائمه(علیهم السلام)، باید موانع و حجاب‌ها را برطرف کرد. از آن‌جا که خداوند، بین خود و مخلوقاتش، حجابی قرار نداده، تمامی موانع و حجاب‌هایی که ما را از درک و شناخت خداوند و ائمه(علیهم السلام)، ناتوان کرده است، از جانب خود ماست. پس اگر حجاب‌ها برطرف شود، می‌توانیم ملکوت جهان را ببینیم و وجود خدا را در تمامی ذرات عالم، درک کنیم؛ چرا که عالم، همه، آیه و نشانه‌ای است برای شناخت و درک خداوند.
پس از آن‌که انسان، به این مقام رسید و به تعبیر امام علی(علیهم السلام) (بحارالانوار، ج 26، ص2) ، معرفت نورانی پیدا کرد، در همه جا ولی خدا را نیز می‌بیند.

روزی امام صادق(علیه السلام)در مسجد الحرام، به ابوبصیر فرمودند: «از کسانی که می‌آیند و عبور می‌کنند، بپرس که آیا جعفر بن محمد(علیه السلام) را ندیده‌اند؟ « ابوبصیر اطاعت نمود و شروع به پرسیدن کرد؛ اما جواب همه، منفی بود. تا این‌که ابوهارون - که شخصی نابینا بود- نزدیک شد. حضرت فرمودند: «از او سؤال کن». هنگامی که ابوبصیر از ابوهارون سؤال کرد، او در جواب گفت: «این آقا، درکنار تو است. »
این، همان معرفت به نورانیت است که برای شناخت، دیگر احتیاجی به چشم ظاهری ندارد؛ چرا که عارف، در همه جا، مولای خویش را می‌بیند و پرتو او را در وجود خود، احساس می‌کند.
اگر انسان بخواهد به معرفت نورانی دست پیدا کند ـ تا به واسطة این معرفت، امام، در جانش ظهور کند و سرپرستی و ولایت او را در وجود خود احساس نماید ـ باید به مقام محبت برسد و این، در صورتی تحقق پیدا می‌کند که انسان، خود را تسلیم ولیّ خدا نماید؛ چرا که تا تسلیم ولی خدا نشویم، خداوند تطهیرمان نمی‌کند و تا تطهیر نشویم، محبت حاصل نمی‌شود.

3ـ  تطهير با ابتلائات الهی
یکی از وسائل مهم تطهیر انسان، بلایا و امتحانات خداوندی است. سنت الهي اين است كه به هر میزان که بر ایمان انسان اضافه شود، بلاي او هم مضاعف ‌گردد و البته، نتیجة این بلا، خلوص در محبت است؛ زیرا بلا‌یا، رشتة تعلقات به غیر خدا را قطع می‌کند؛

ناخالصی‌ها را از بین می‌برد و انسان را از فتنة نفس و گرفتاری به آن، نجات می‌دهد.

چرا حضرت یعقوب(علیه السلام)، بیست - یا به نقلی، چهل- سال، به درد فراق یوسف(علیه السلام)مبتلا شد؟ زیرا - با وجود آن‌که سفره‌‌اش، هرشب برای فقرا گسترده بود- یک شب، سائلی نزد او رفت و اعتنایی ندید. به همین جهت، از او به درگاه خدا شکایت کرد. خداوند نیز به یعقوب(علیه السلام)وحی کرد که «ای یعقوب! مگر نمی‌دانی که ترک اولی کردی و مجازات خواهی شد؟ پس آمادة بلا باش». آن‌گاه او را به درد فراق یوسف(علیه السلام)، دچار کرد.
بی‌‌شک، خداوند نمی‌خواهد انسان مؤمن را اذیت کند؛ بلکه قصد دارد او را به وسیلة بلا مخلص نماید، تا قلبش فقط متعلق به خدا باشد.

4 ـ  سلوک با بلای اولیاء
تمسک به بلا، بهترین نردبان سلوک است. در این میان، سلوک به بلای اولیای خدا، مؤثرتر و راه‌گشاتر می‌باشد؛ چرا که بلای ما، به اندازة خود ما سلوک‌دهنده است، ولی بلای اولیاء، به اندازة عظمت خود ایشان است. از این رو، در دعای ندبه، خداوند را به جهت ابتلائات اولیائش، حمد می‌کنیم: «اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک؛ خدایا! ما تو را به خاطر سرنوشتی که بر اولیائت رقم زدی، ستایش می‌کنیم » .

مقام شناخت و حمد بر قضای اولیاء، مقام والایی است که هر کسی نمی‌تواند به آن، دست پیدا کند؛ بلکه تنها کسانی به این مقام می‌رسند که «شاکر» باشند. چنان‌چه در زیارت عاشورا ـ آن‌گاه که خداوند را به خاطر توفیق درک و شراکت در مصیبت سید الشهدا(علیه السلام)حمد می‌کنیم ـ خود را در زمرة آنان می‌بینیم: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم. »
شاکرین، کسانی هستند که در دستگاه خدا، خود را هیچ می‌شمارند. اینان، کسانی هستند که مبتلا به بلای اولیای خدا می‌شوند و مانند ایشان، بر آن بلایا، زبان به حمد خداوند می‌گشایند.
در روایات آمده است که در روز عاشورا، هزاران مَلَک برای ياري امام حسین(علیه السلام) به زمین هبوط کردند؛ اما وقتی رسیدند که ماجرا تمام شده بود. از این رو، غبارآلود و عزا‌دار، کنار مزار حضرت

، وقوف کرده‌اند تا پس از زمان ظهور، در رکاب منتقم آن حضرت باشند   .
یکی از نتایج درک ابتلای ولی خدا، تصدیق ولایت اوست. اگر انسان از مدخل بلای اولیای الهی وارد شود و بتواند بلای ایشان را درک کند، آن‌گاه خواهد توانست ولایتشان را بپذیرد و آنان را تصدیق کند؛ و إلا تصدیق کردن، کار آسانی نخواهد بود.
این مسئله در جریان موساي کلیم(علیه السلام)و خضر نبی(علیه السلام)، کاملاً مشهود است. در آن جریان، موسی(علیه السلام) با ارشاد و امر خدای متعال، به معلمی الهی دست می‌یابد، ولی در مسیر آزمایش‌ها و ابتلائات، توان تصدیق ایشان را پیدا نمی‌کند و در نتیجه از همراهی او، باز می‌ماند. چنان‌چه، قرآن از زبان خضر نبی می‌فرماید: « هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً . » (کهف/78)

5 ـ  عظمت بلاي امام حسین(علیه السلام)
وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام) از امتحان قربانی کردن فرزند، سربلند بیرون آمد و خداوند، قوچی را برای او فرستاد تا در عوض اسماعیل(علیه السلام)، ذبح کند، به درگاه خدا عرض کرد: «خدایا من در کجای این امتحان، کوتاهی کردم که موفق نشدم فرزندم را با دست خودم، قربانی کنم تا به این واسطه، به ثواب اعظم مصیبت‌ها برسم؟»

خدای متعال در جواب او فرمود: «ابراهیم! آیا خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر آخرالزمان را؟» ابراهیم(علیه السلام) عرض کرد : «پیامبر آخرالزمان را». خداوند فرمود: «فرزند خودت را بیشتر دوست داری یا فرزند پیامبر آخرالزمان را؟» عرض کرد: «فرزند پیامبر را -که سید الشهدا است- از اسماعیل خودم، بیشتر دوست دارم». آن‌گاه خداوند به او فرمود: «ابراهیم! نه تو، ظرف اعظم مصائبی و نه بزرگترین مصیبت‌‌ها، ذبح اسماعیل؛ بلکه ظرف اعظم مصائب، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و اعظم مصائب، مصیبت سید الشهدا .ابراهیم! تو به دستور ما و در راه محبت و برای تقرب به ما، اسماعیل را به مذبح ‌آورده‌ای؛ او را بندة خدا می‌دانی و احترام مي‌کنی. حال این مصیبت، اعظم است یا مصیبت کسی که در فضایل، آن‌چنان از اسماعیل، برتر است که با هم قابل مقایسه نیستند،

اما او را مثل گوسفند، سر می‌برند؟
ابراهیم! اگر می‌خواهی به ثواب اعظم مصائب برسی، باید مصیبت سید الشهدا را درک کنی که اگر توانستی به درک آن برسی، ثواب اعظم مصیبت‌ها را برده‌ای. »

بلای وارد شده بر امام حسین(علیه السلام)، به قدری عظیم است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مصیبت آن می‌فرماید: «فلئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرک المقدور و لم اکن لمن حاربک محاربا لمن نصب لک العداوه مناصباً فلأنْدُبنك صباحاً و مساءً؛اگر زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدّرات، مرا از یاری تو باز داشت و نتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بجنگم، اکنون، صبح و شب برایت می‌گریم و به جای اشک، از ديده خون می‌ریزم . » (فرازی از زیارت ناحیة مقدسه)

6ـ  عاشورا  ،   ضیافت    بلا  
گاهی بلای یک شخص، نه تنها عامل نجات و ارتقای خود او، که سبب خیر برای اطرافیانش نیز می‌شود. برای مثال، ابتلای حضرت یعقوب(علیه السلام)، به نجات امت مصر، هدایت پسرانش و نیز نائل شدن حضرت یوسف(علیه السلام) ، به مقام علم و نبوت و جایگاه عزیزی مصر، منجر شد. اگر چه صبر حضرت یوسف(علیه السلام) در برابر بلایای وارد شده بر خودش نیز، عامل مهمی در ارتقاء معنویش بود      .
عاشورا نیز اگرچه ابتلا و امتحانی برای امام حسین(علیه السلام) و مردم زمان ایشان بود، اما در حقیقت، ضیافت گستردة خداوند، برای مؤمنان و صابران بوده و هست؛ چراکه علاوه بر درجاتی عالی که خداوند به واسطة بندگی و صبر امام و یارانش، به آنان عطا نمود، مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) می‌تواند وسیلة قرب انسان‌ها به خداوند متعال شود    .

البته این سخن به معنای آن نیست که چون سیدالشهدا در ضیافت است، پس باید بخندیم. این سخن، کاملاً باطل است؛ زیرا از بلا نمی‌توان با خنده، بهره‌مند شد. عاشورا ضیافت است؛ اما ضیافت بلا، که ورود آن- دست‌کم- با حالت بکاء است و اوج آن، جان‌دادن از شدت گریه       .

سلوک به بلا، از مدخل گریه آغاز می‌شود. از این رو، امام سجاد(علیه السلام)در جواب اعتراض اطرافیان به شدت حزن و گریة ایشان، می‌فرمایند: «حضرت یعقوب(علیه السلام)، یک فرزندش غایب شد، آن‌چنان گریست که بینایی‌اش را از دست داد. من چه‌طور گریه نکنم در حالی‌که دیدم، در یک روز پدرم و شمار بسیاری از اهل بیتم را ذبح کردند؟    »
نقل شده است که پس از بازگشت حضرت یوسف(علیه السلام) به کنعان، حضرت یعقوب(علیه السلام)با اصرار از او خواست که قصة خودش را تعریف کند. یوسف نیز داستان را تعریف کرد تا به جایی رسید که برادرانش او را عریان کردند و در چاه انداختند. داستان به این جا که رسید، حضرت یعقوب(علیه السلام)از هوش رفت.
با آن‌که جریان حضرت یوسف(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام) اصلاً با هم قابل مقایسه نیستند، اما حضرت یعقوب(علیه السلام)در اوج قدرت روحی، نتوانست همان را هم تحمل کند.به راستی، كدام‌يك از ما به جهت مصائب امام حسين(علیه السلام)، از هوش رفته است؟!

7ـ  یوم الحسین(علیه السلام)، محور ایام الله

به تعبیر روایات، ایام الله، سه هنگامة «ظهور»، «رجعت» و «قیامت» هستند و در هر سة این ایام، یوم الحسین(علیه السلام) محور است؛ زیرا در روز ظهور، شعار لشگریان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، «یا لثارات الحسین» خواهد بود؛ در زمان رجعت، اولین کسی که به دنیا باز خواهد گشت، حضرت اباعبدالله(علیه السلام) خواهند بود و در روز قیامت نیز، بهشتیان، زیر پرچم امام حسین(علیه السلام) گرد خواهند آمد.

اساساً کسی که ماجرای عاشورا را با آن وسعت و عظمت ببیند، یقین پیدا می‌کند که پایان این راه، چیزی جز نصرت الهی نخواهد بود؛ چرا که این بندگی، لاجرم یک پایان خوش خواهد داشت: «والعاقبه للمتقین. »
اگر کسی، عظمت عاشورا را درک کند، قطعاً این توجه در او پیدا می‌شود که جریان ابلیس در روز عاشورا شکست خورده و دیگر امکان بقا و ماندگاری ندارد؛ بنابراین، به پایان این جریان ایمان می‌آورد و کسب توفیق حضور در آن پایان خوش، خواسته و آروزی او می شود

: «فاسئل الله الذی اکرمنی مقامک و اکرمنی بک ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد . »
8 ـ  سلوک با بلای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
این‌جاست که بلای امام حسین(علیه السلام) با بلای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند می‌خورد. غیبت، ابتلای عظیم امام زمانِ ماست که ایشان را از به تحقق رساندن وعده‌های الهی و گرفتن انتقام از قاتلین جدّ بزرگوارش، مانع شده است.
بلای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به قدری عظیم و بزرگ‌ است که غم و مصیبت آن، ائمه(علیهم السلام ) را سال‌ها پیش از میلاد آن حضرت، به گریه وا می‌داشت. چنان‌چه، برخی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) نقل کرده‌اند که بر آن حضرت وارد شدند و ایشان را در حالتی یافتند که گریه‌ای شدید می‌نمودند و پیوسته می‌فرمودند: «سیدی! غیبت تو، خواب را از من گرفته است» و آن‌گاه که علت را جویا می‌شوند، حضرت می‌فرمایند: «کتاب جفر را نگاه می‌کردم که به غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حوادث آن دوران رسیدم. »

یکی از بزرگ‌ترین درس‌های سورة یوسف، چگونگی برخورد حضرت یعقوب(علیه السلام) با مسئلة غیبت ولی خدا است. او همیشه مشغول گریه بود؛ در حالی که در مقام نبوت و عصمت، قرار داشت و می‌بایست پیوسته به یاد خدا مشغول باشد. پس اگر گریه بر یوسف(علیه السلام)، جزئی از سلوک ایشان به سوی خدا محسوب‌ نمی‌شد، آن‌گونه گریه نمی‌کرد؛ چرا که انبیاء، حتی از افعال مباح هم پرهیز می‌کردند. اما ایشان، بر آن واقعه، به قدری گریه کرد که چشم‌هایش، سفید و کمرش، خم شد و حتی زمانی که به جنون ، متهم گشت نیز، دست از گریه برنداشت. پس باید با بلا و غیبت ولیّ خدا، این گونه برخورد کرد؛ نه آن‌که ولیّ خدا مبتلا باشد و ما در غفلت باشيم؛ چنان‌چه این مسئله، یکی از پیام‌های مهم دعای ندبه است: «عزیز علی ان تحیط بک دونی البلوی. »

این‌جاست که متوجه می‌شویم چرا در بعضی از روایات، غیبت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، به‌غیبت حضرت‌یوسف(علیه السلام)تشبیه

شده است؛ چرا که مبتلا‌ترین فرد در غیبت یوسف(علیه السلام)، خود او بود. در غیبت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز مبتلاترین شخص، خود حضرت است؛ از این رو، تحمل غیبت برای ایشان، از همه دشوارتر می‌باشد.

9ـ  موانع راه سلوک با اولیاء خدا
برخی عوامل، باعث می‌شوند که انسان در عین حالی كه به دل، ولایت ولیّ خدا را تصدیق می‌کند، نتواند با او هم‌راه و سالک شود. برخی از این عوامل، از این قرار است:
الف) عدم آمادگی همراهی با ولیّ خدا
اگر انسان، خودش را برای همراهی با ولیّ خدا آماده نکند، عقب خواهد ماند؛ چنان‌چه سید الشهدا(علیه السلام) از ماه‌ها قبل، موضعشان را در قبال حکومت یزید، اعلام کرده بودند؛ ولی عده‌ای به دلیل عدم آمادگی، از قافلة خیر، عقب ماندند.
ب) علاقه به دنیا
انسانی که نتوانسته است از تعقلات دنیوی خود رها شود، یا هرگز توفیق همراهی با ولی‌ّ خدا را پیدا نخواهد کرد و یا هرچند توفیق همراهی را پیدا کند، نخواهد توانست تا انتهای مسیر، هم‌قدم او باشد و سرانجام در جایی، راه او از راه ولیّ خدا، جدا خواهد شد.
تأخیرها، سستی‌ها، کم‌‌معرفتی‌ها و از همه مهم‌تر، تعلقات به دنیا، گاهی سبب می‌شود که انسان حتی تا مرز ریختن خون امام معصوم نیز، پیش برود؛ چنان‌چه این اتفاق، برای کوفیان زمان امام حسین(علیه السلام) افتاد و همان کسانی که برای سیدالشهدا(علیه السلام) نامه نوشتند و ایشان را دعوت نمودند، سرانجام برای حفظ دنیای خود و کسب غنیمت، از یک‌دیگر سبقت گرفتند.

تعلق خاطر به دنیا، بالاخره انسان را رو در روی اولیای خدا قرار می‌دهد و این خطر جدی برای همة کسانی که خود را از تعلقات، پاک نکرده‌اند، وجود دارد. برخی از بزرگان، دربارة گریة بر امام حسین(علیه السلام)، تعبیر زیبایی دارند. آن‌ها معتقدند یکی از اقسام گریه در مراسم سیدالشهدا(علیه السلام)، گریة خوف است؛ یعنی انسان واقعاً خائف باشد که مبادا جزو مدعیانی قرار بگیرد که نامه نوشتند و گفتند: «باغ‌های ما، آماده، نهرهای ما، جاری و مزارع ما ،

خرّم و آباد است و فقط منتظر قدوم شما هستیم»؛ اما هنگامی که ولیّ خدا به سویشان آمد، به روی او شمشیر کشیدند و او را محاصره کردند.
ج) جمع بین دنیا و آخرت
یکی از عواملی که باعث جدایی عده‌ای از سید الشهدا(علیه السلام) و حتی قرار گرفتن آن‌ها در جبهة ابن زیاد شد، این بود که می‌خواستند دنیا و آخرت را با هم جمع کنند. آن‌ها با خود، تصفیه‌حساب نکرده بودند تا بتوانند یکی از این دو را انتخاب کنند؛ لذا خداوند متعال، زمینة فتنه‌ و امتحان را پیش آورد تا یکی را انتخاب نمایند.
در این میان، عده‌ای گفتند: «نه همراه سید الشهدا(علیه السلام) می‌جنگیم و نه با ابن زیاد درگیر می‌شویم»! امکان ندارد که انسان بتواند دین خود را حفظ کند اما در مقابل باطل، از حق، دفاع نکند. ارادة جمع بین این دو موجب شد که عده‌ای به خیال این‌که سرانجام، صلح خواهد شد، به همراه لشکر ابن‌زیاد به کربلا بروند؛ اما کم‌کم کار به جایی رسید که در جنایات، از یک‌‌دیگر سبقت می‌گرفتند تا مبادا کسی نزد ابن‌زیاد از کم‌کاری آن‌ها گله کند.
آن‌ها تصور می‌کردند که بودن در لشکر ابن‌زیاد، در صورتی که کار به کشتار و ریختن خون سیدالشهدا(علیه السلام) نیانجامد، جرم نیست؛ غافل از این‌که به محض صف‌بندی میان حق و باطل، باید به هر قیمتی که شده در جبهة حق قرار گرفت.
حرّ ـ که شخصيت بسيار محترم و فوق‌العاده‌ای است و با توجه به شرایطش، با رجوع به امام حسین(علیه السلام) معجزه كرد ـ هنگامی که برای عذرخواهی خدمت سیدالشهدا(علیه السلام) رسید، به ایشان عرض کرد: «گمان نمی‌کردم کار ابن‌زیاد با شما، به این‌جا برسد». در حالی که این فکر از اساس، غلط است.

د) احساس عدم احتیاج به ولیّ خدا

کوفیان تصور می‌کردند که اگرچه در جبهة سیدالشهدا(علیه السلام) نباشند، می‌توانند به صف اولیای خدایی راه یابند و به بهشت بروند. آنان گمان می‌کردند که برای اصلاح‌شدن، نیازی به سیدالشهدا(علیه السلام) ندارند و در خیال خودشان، طواف می‌کردند و نماز می‌خواندند تا تهذیب شوند!

امروز هم آمادگی برای ظهور، جزو وظایف منتظران محسوب می‌شودو از آن‌جا که ظهور، ناگهانی واقع می‌شود، باید در همه حال، آمادگی خود را حفظ کنند. اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به دلیل برخورداری از آمادگی، به محض شنیدن ندای حضرت، همگی در مکه جمع می‌شوند. آنان، به گونه‌ای آماده‌اند که اگر آب، دست‌شان باشد، زمین می‌گذارند و برای یاری امام خود می‌شتابند.
مسلم بن عوسجه در راه حمام بود که حبیب بن مظاهر با او روبرو شد. هنگامی که در جریان استنصار امام حسین(علیه السلام) قرار گرفت، حتی به خانه بازنگشت و هر دو به طرف کربلا رفتند.
اگر انسان، هر روز صبح، فکرش این نباشد که «امروز، کدام کار امام زمان(عجل اله تعالی فرجه الشریف)، زمین مانده است تا من بردارم؟»، به جایی نخواهد رسید. اگرچه طبق متن صلواتی که از امام حسن عسگری(علیه السلام) برای امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نقل شده (اللهم انصره و انتصر به لدینک و انصر به اولیائک و اولیائه و شیعته و انصاره؛ خدایا او را یاری کن و به وسیلة او، دوستان خود را ودوستان و شیعیان و یاران او را یاری کن)، بار ما را نیز، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر می‌دارد؛ اما به هر حال، باید دید کجاي اردوگاه ایشان، خالی است تا همان جا را پر کرد.

10 ـ محبت، سرمنزل نهایی
پس از طی کردن مراحل قبل، حصول به مقام محبت، ممکن می‌شود.اگر انسان بتواند به این مقام دست یابد، در حقیقت، به مقام تسلیم، وفا و تصدیق رسیده است.
انسانی که از خود به سوی خدا هجرت کرده است، دیگر بر اساس منافع خود تصمیم نمی‌گیرد؛ بلکه همه چیز را برای محبوب می‌خواهد و همة توجهش در دو مسئله خلاصه می‌شود: «زیبایی‌ها و جمال محبوب»و«قصور و کوتاهی‌های خودش». پس، محبت از یک سو، محبّ را در محبوب ذوب می‌کند و از سوی دیگر، او را به مراقبه از خود و افعال خود، وا می‌دارد؛ چراکه تمام توجه انسان محبّ، به این مسئله است که مبادا از دایرة محبت محبوب، خارج شود.
انسان‌هایی بیش از همه، برای امام خود، جان‌فشانی می‌کنند که به مقام محبت و وفا رسیده‌اند؛ چنان‌چه، سعید بن عبدالله در هنگام نمازظهر عاشورا، خود را سپر حضرت سیدالشهدا کرد و در آخر، باز هم خود را بدهکار می‌دانست و از حضرت پرسید: «آیا وفاکردم؟. »
اساساً، دین بر پایة محبت بنا شده است (أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت؛ بحارالانوار، ج 27، ص‌82) و لذا مهم‌ترین رشته‌ای که می‌تواند ما را به اهل بیت(علیهم السلام) پیوند ‌دهد، حب ایشان و بغض دشمنان ایشان است. اگر از ما حبّ ولیّ خدا خواسته شده، بدین علت است که او نیز به ما محبت دارد؛ چنان‌چه امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ما نه تنها شما را، که بوی شما را نیز دوست داریم». (أمالی الصدوق، ص)نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم ) نیز، به گونه‌ای در هدایت انسان‌ها مشتاق و کوشا بود که از طرف خداوند، خطاب رسید که ما قرآن را به جهت سختی و مشقتِ تو نازل نکردیم . (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏؛ طه/ 2) پس این رابطه، یک رابطة محبت‌آمیز است و باید تلاش کرد تا در این عرصه، به حدّ مقبولی رسید؛ چراکه اگر انسان به مقام محبت و اشتیاق نرسد، نمی‌تواند از سرچشمة ولایت ولیّ الله، سیراب شود.
این‌جاست که باز، نقش بلاء و سلوک با آن، مطرح می‌شود؛ زیرا بلاء، بهترین وسیله برای رسیدن به این تشنگی و اشتیاق، می‌باشد: «البلاء للولاء. »

 

 

شما جوانها.....

رهنمودهای امام خمینی قدس سرّه به‌جوانان عاشورایی و منتظر



امام خمینی قدس سرّه انقلاب شکوهمند اسلامی ایران را با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا و انتظار و نیروی بی کران جوانان سرعت بخشید. ایشان گرچه خود کهنسال بود اما شناخت راستین او نسبت به جوانان و شیوه های شایستة وی در جذب این گروه، بدان حد موثر افتاد که چون اکسیری پر بها وجود این قشر را دگرگون و آنان را عنصری الهی و نورانی گردانید، به گونه ای که در وصفشان فرمود: «من واقعاً گاهی وقت ها… خجالت می کشم که اینها چه می گویند، ما چه می گوییم؟ اینها چه حالی دارند ما چه حالی داریم ؟ »            ( در جستجوی راه از کلام امام ، ج 6  ،ص  100)                                          

آری سخنان امام خمینی قدس سرّه در عین روان بودن، عمیق، پرمعنی و از بصیرت ایشان حکایت می کند و چون از قرآن و سنّت معصومین علیهم السلام سرچشمه گرفته است هرگز طراوت و کارآمدی خود را از دست نداده و برای نسل چهارم انقلاب که سرمایه های عظیم امروز ما هستند نیز راهگشا خواهد بود                                                  .

1  ـ شناخت صحیح اسلام، نه تفسیر جاهلانه                                        
جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروه ها که می خواهند به واسطة اسلام پایه های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف و قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمی شود اسلام شناس شد . »( صحیفه نور  ،ج 15  ،ص 62 )

آری! اسلامی که امام حسین علیه السلام فدایی و امام خمینی قدس سرّه منادی آن بودند و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آن را در سراسر گیتی گسترش خواهد داد با اسلام اموی و آمریکایی تفاوت دارد .

  

امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره می نویسد : « شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر دعوت می کنم؛ زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگر سنّت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرا گرفته است پس اگر به سخنان من گوش فرا دهید و دستور مرا اطاعت کنید شما را به راه رستگاری هدایت می کنم . »        ( بحارالانوار  ،ج 44 ، ص 340 )

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  نیز گرد و غبار بدعت و تفسیرهای جاهلانه و برخاسته از هوای نفس را از چهرة دین می زداید و سرچشمة زلال معارف و حقایق را به جهانیان عرضه خواهد کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «او (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند، در حالی که به نام تغییر نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، او نظریه ها و اندیشه ها را تابع قرآن می سازد . »       ( نهج البلاغه  ،خطبه 138 )

2 ـ دنیاطلبی منشأ خطاها
امام حسین علیه السلام در سخنی برای اتمام حجّت به سپاهیان کوفه فرمود: «ای مردم! این دنیا شما را نفریبد؛ زیرا هر کس بر آن تکیه کند امیدش به یأس تبدیل می شود و هر که بر آن دل بندد به آرزویش نمی رسد . » ( مقتل الحسین خوارزمی ، ج 1 ، ص 252)

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در جواب کلام ابن مهزیار که گفته بود: ای آقای من تا کنون کسی را نیافته ام که مرا به نزد شما راهنمایی کند فرمود: «کسی را نیافتی که تو را (به نزد من )  راهنمائی کند؟ نه (اینچنین نیست) لیکن شما اموال فراوانی انباشتید، ضعفای مؤمنین را در حیرت افکندید و پیوند رحمی که در میان خود داشتید قطع کردید دیگر چه عذری برای شما خواهد ماند؟ » ( الحیاه ، ج 6 ، ص 694 ، مترجم احمد آرام )

امام خمینی قدس سرّه در نامه ای به فرزند خود مرحوم حاج سید احمد آقا می نویسند: «پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل مال دنیا، اگرچه حلال او باشد مباش، که حبّ دنیا گرچه حلالش باشد رأس همة خطایا است . ( کافی ، ج 2 ، ص 317 )

 

چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام می کشد. تو جوانی با قدرت جوانی که حق داده است می توانی اولین قدم انحراف را قطع کنی و نگذاری به قدم های دیگر کشیده شوی . ( نامه اخلاقی به مرحوم حاج سید احمد آقا )

3 ـ ولایت مداری                                                                         
ایجاد بدبینی و جدا نمودن افراد جامعه بویژه جوانان از ‎آغوش پرمهر رهبر جامعه و ولی فقیه نیرنگ حساب شدة دشمن بوده و خواهد بود . بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در اهمیت جایگاه ولی فقیه، می فرماید: «ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه ای است الهی که خدای تبارک و تعالی داده است. بهترین اصل اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است. ولی امر حجت خداست من به همة ملت و همة قوای انتظامی اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی به این مملکت وارد نخواهد شد . »( صحیفه نور ، ج 20 ، ص 241)

سیدالشهداء علیه السلام خود، بارزترین مصداق و الگوی ولایتمداری است و اطاعت او از امام مجتبی علیه السلام در دوران امامت امام حسن علیه السلام و در جریان صلح امام حسن علیه السلام گویای این واقعیت است                                                         .

4 ـ پیوند با علمای متعهّد و دلسوز
سیدالشهدا علیه السلام در سخنرانی سیاسی اخلاقی خود در منا فرمودند: «علت همة گرفتاری ها آن است که زمام امور و اجرای احکام باید به دست علمای الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند . » ( تحف العقول ، ص 238  ، چاپ جامعه مدرسین ) امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز برای شناخت وظیفه در عصر غیبت، مردم را به پیروی از علمای راستین، امر نمودند، امام صادق علیه السلام ویژگی این علما را اینگونه بیان می نمایند: «از میان فقها و عالمان دین آن کسی که در برابر گناهان خویشتن دار بوده و نگهبان دین و آیین باشد و با خواسته ها و تمایلات شخصی خود مخالفت کرده و از دستورات مولای خود اطاعت کند بر مردم است که از او

پیروی نمایند و بعضی از فقهای شیعه چنین هستند نه همة آنان . » ( التفسیر المنسوب الی الامام العسکری ، ص 300)

 امام هادی علیه السلام در بیان نقش علمای متعهد در زمان غیبت فرمودند: «اگر نبودند علمایی که پس از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و آن ها را به سوی امامشان هدایت کنند و با حجت ها و دلیل های محکم الهی از دین او که دین خدا است حمایت کنند و اگر نبودند آن عالمان هوشیار که بندگان خدا را از دام های شیطان و شیطان صفتان و از دشمنان اهل بیت علیهم السلام نجات دهند همه از دین خدا بیرون می رفتند ولی ایشان هستند که سررشتة دل های شیعیان را با استواری در دست دارند آنچنان که کشتی بان سکان کشتی را به دست می گیرد. آن عالمان برترین بندگان نزد خداوند متعال هستند . » ( الاحتجاج ، ج 2 ، ص 455)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این زمینه می فرماید: «نکتة دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض می کنم این است که در مسیر ارزش ها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید . » ( صحیفه نور ، ج 20 ، ص 241-242)

5 ـ قرآن برنامه زندگی و رمز پیروزی
امام خمینی قدس سرّه در مورد قرآن کریم فرمود: «مشکل بزرگ مسلمین این است که قرآن کریم را کنار گذاشته اند و تحت لوای دیگران درآمده اند . شما جوان ها امید من هستید من امید آن را دارم که شماها با علم و عمل، با علم و تهذیب نفس، با علم و عمل صالح بر مشکلاتتان غلبه کنید. با اتّکا به ایمان و اعتقاد به اسلام و قرآن کریم دست خائنین را قطع کردیم و اگر تتمّه ای باشد قطع می کنیم انشاءالله . » ( صحیفه نور ، ج 6 ، ص 48)

امام سجاد علیه السلام می فرماید: شب عاشورا پدرم به یارانش می فرمود: «خداوند را با بهترین ثناها، ثنا می گویم و او را در فراخی و تنگی ستایش می کنم، خدایا! تو را به سبب اینکه ما را با انتخاب

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از میان ما، گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی ستایش می کنم . » (الارشاد ، ج 2 ، ص 91 ) در این خطبه حضرت با افتخار به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن به همگان می آموزد که هر کس قرآن را داشته باشد شدیدترین و سخت ترین مشکلات پیش چشم او آسان خواهد شد . عشق امام حسین علیه السلام به قرآن کریم به حدّی بود که شب عاشورا را مهلت خواست و علّت آن را عشق به نماز، قرآن، دعا و استغفار معرفی کرد . (الارشاد ، ج 2 ، ص 91 ) حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز بر اساس قرآن ـ که کامل ترین طرح و برنامه برای زندگی سعادتمندانه بشر است ـ خواهد بود، چنانکه در روایات می خوانیم که امام باقر علیه السلام فرمود: «دنیا به پایان نمی رسد مگر اینکه خداوند مردی از ما اهل بیت علیهم السلام را برمی انگیزد که به کتاب خدا عمل می کند . »                 ( کافی ، ج 8 ، ص 396 )

6 ـ اشک و گریه بر شهید 
امام خمینی قدس سرّه رسالت جوانان هوشیار را در حفظ حماسة کربلا و ارزش های گریه اینگونه مطرح می فرماید: «جوان های ما خیال نکنند که مسأله، مسأله ملت گریه است. این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید ملتِ گریه، آنها از همین گریه ها می ترسند. برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است . ( صحیفه نور ، ج 10 ، ص 30-32 ) این روضه و این گریه آدم ساز است. انسان را درست می کند این مجالس روضه، این مجالس عزای سیدالشهدا و آن تبلیغات بر ضد ظلم. این تبلیغ بر ضد طاغوت است بیان ظلمی که به مظلوم شده تا آخر باید باشد . » ( صحیفه نور  ،ج 9  ، ص 201)

از آنچه گذشت به خوبی فلسفة سخن امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را می توان درک کرد که فرمود: «ای جدّ عزیز! در مصایب و بلاهایی که بر تو فرود آمد هر صبح و شام سرشک غم و اشک اندوه از دیدگان خود جاری می سازم و چون اشکم تمام شد برای تو خون گریه می کنم . » ( زیارت ناحیه مقدسه)

گر نباشد مهر تو ، دل را نباشد ارزشی

        برگ بی حاصل شود گل ، چون گلاب آید برون

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

سایت حوزه

                                              
 

 

                                                             

 

ابعاد علمی انتظار و عاشورا

1 ـ بُعد دین‌داری
امام صادق(علیه السلام)می‌فرمایند: «برای صاحب الامر، غیبتی طولانی است. در آن دوران، همه باید تقوا پیشه سازند و چنگ در دین خود زنند»( بحار، ج52، ص‌135) . روشن است که این دین‌داری باید حقیقی باشد، نه ظاهری.
انسان منتظر، باید در دین از هرگونه سستی پرهیز کند و اگر دچار وسوسه‌ای شد، خود را با توبه و بازگشت، تذکر دهد؛ چنان‌چه قرآن کریم می‌‌فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون ؛کسانی که پرهیزکار هستند، وقتی وسوسه‌ای از شیطان به آن‌ها برسد، متذکر می‌شوند و بعد از آن، بینا می‌گردند . » (اعراف/201)
در زمان قیام امام حسین(علیه السلام)نیز افرادی بودند که به فرمودة ایشان: «الدین لعق علی السنتهم ؛دین، لقلقة زبانشان بود» (فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، به نقل از تاريخ طبري)؛ اما به هنگام بلاء و امتحان، ماهیتشان نمودار گشت. اما در مقابل، افرادی، دینِ حق و امام آن را شناختند و در رکاب امامِ دین، جان خود را فدا کردند؛ چونان حضرت عباس(علیه السلام)که فرمود : « و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی ؛ گروه سومی هم مانند حرّ و برادرش زهیر بن قین، بعد از ابتلاء، به فطرت خود بازگشته و تابع دین حق گردیدند. » (منتهي الآمال، رجز خواني حضرت ابوالفضل(ع))

2ـ‌ بُعد       پارسایی                                                               
 امام صادق(علیه السلام)فرمود: «من سره ان یکون من اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فلینتظر و لیعمل‌‌بالورع…؛ کسی که خوشحال می‌شود که از اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)باشد باید انتظار کشد و کردار با ورع داشته باشد. » (بحارالانوار، ج52، ص‌140)
در عرف دین، تقوا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات؛ اما ورع بالاتر از تقوا است و در آن مرحله، حتی از شبهات نیز دوری 

می‌شود؛ چنان‌که فرمودند: «من ترک الشبهات نجی من المحرمات»، «کسی که از شبهه‌ها دوري کند، از گناهان نجات می‌یابد». پس دوری از موارد شبهه‌ناک، مقدمة ترک معاصی است.
در نهضت عاشورا نیز، این پارسایی و تقوا و دوری از محرمات بود که موجب شد گروهی یارِ جان‌نثار ابا عبدالله(علیه السلام) شوند و در مقابل، عدم تقوا و انجام محرمات و حرام‌خواری مانع توجه کوفیان به سخنان امام حسین(علیه السلام) شد؛ که حضرت در خطاب با آن‌ها فرمود: «ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم ؛ شکم‌هایتان از حرام پر شده است. پس خدا به دلهایتان مهر زده و کور و کر شده‌اید و سخن حق را نمی‌شنوید و قلب‌هایتان از سنگ، سخت‌تر شده که سخن حجت خدا در آن فرو نمی‌رود . » (فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، ح190)

3 ـ تقیّد مکتبی
انسان منتظر باید همواره هوشیار باشد که شبهات و سنگ‌اندازی‌های عقیدتی دشمن، نتواند در عقاید او سستی ایجاد کند و از طرف دیگر، دو واجب مهم دین - یعنی تولّی و تبرّی- را نصب‌العین خود کند .
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)می‌فرمایند: «خوشا به حال منتظرانی که به حضور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌رسند. آنان که پیش از قیام او نیز پیرو او‌یند، دوستان او را عاشقانه دوست‌ می‌دارند و با دشمنان او، دشمن و مخالف‌‌اند . »   ( كمال الدين، ج1، باب25، حديث2)

در عاشورا، یکی از عرصه‌هایی که حبّ یاران امام را نسبت به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و بغضشان را نسبت به دشمنان آن‌ها، نمایان می‌سازد، رجز‌هایی است که به هنگام نبرد می‌خواندند. برای مثال، عمرو بن جناده - نوجوانی که پدرش شهید شده و مادرش او را به میدان فرستاده بود- در مقابل دشمن می‌گفت : « امیری حسین و نعم الامیر سرور فؤاد البشیر النذیر ؛ آقای من

حسین است و خوب آقایی است؛ او سرور قلب پیامبر است .»( سخنان حسين بن علي(ع) از مدينه تا کربلا، محمد صادق نجمي.)
عبارت «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدولمن عاداکم» که در زیارت عاشورا و زیارات دیگر آمده است، نشانة تولیّ و تبرّی است؛ یعنی دوستی و ولایت‌پذیری موالیان ائمه(علیهم السلام) و تبرّی از دشمنان آنها.

4 ـ امر به معروف و نهی از منکر
آیات بسیاری از قرآن، به این تکلیف مهم اشاره دارند که آیة 104 و 110 سورة آل عمران و هم‌چنین آیة 41سورة حج، از جملة این آیات هستند.
کسی که به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف )اقتدا کرده و تابع ایشان است، باید گذشته از آن‌که خود عامل به احکام می‌باشد، دیگران را نیز به این مهم، ارشاد کند و این، با امر به معروف و نهی از منکر - البته با در نظر گرفتن شرائطش- میسر است.
افرادی که تصور می‌کنند با دست روی دست گذاشتن و عدم مقابله با ظلم، یا خدای نکرده، کمک کردن به ترویج آن، زمینة ظهور فراهم می‌شود، سخت در اشتباهند؛ چراکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای ریشه‌کنی ظلم و گسترش و تثبیت عدل قیام خواهد کرد و منتظران نیز باید در همین مسیر گام بردارند.

این مهم یکی از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام)، نیز هست. چنان‌چه خود فرمود : « ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر . » (سخنان حسين بن علي(ع) از مدينه تا کربلا، محمد صادق نجمي)ما نیز در زیارت ایشان، شهادت می‌دهیم : «اشهد انک… امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر . »

 

                  

مهم‌ترین دلایل پیوند میان عاشورا و انتظار، از منظر روایات

1 ـ خاندان واحد
هرچند که نسبت‌های خونی، تنهاترین عامل انتقال صفات و خُلقیات، از نسلی به نسل دیگر نیست، اما همین عامل، یکی از اصلی ترین عوامل اتصال صفات و خصوصیات جسمانی و نفسانی از گذشتگان به آیندگان است.
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فرزند با واسطة امام حسین(علیه السلام)محسوب می‌شود و این رابطة پدر و فرزندی، صرف نظر از صفات مشترک الهی، تا حدودی تعامل میان عاشورا و انتظار را تسهیل می‌کند.
روایت شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آلهو سلم)در یکی از روزهای آخر عمرمبارکشان، در حالی که دستشان را به شانة امام حسین(علیه السلام)گذاشته بودند، خطاب به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)فرمودند:« مِن هَذَا مَهْدِي الْأُمَّة ؛ مهدی امت، از نسل این فرزندم‌است.»(بحارالانوار،ج51،ص‌91)
امام حسین(علیه السلام)می فرماید: « قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَيْبَةِ وَ هُوَ الَّذِي يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ حَي ؛ نهمین فرزند من، قائم به حق است و او صاحب غیبت خواهد بود که خداوند، زمین مرده را به وسیلة او دوباره زنده خواهد کرد  . » (بحارالانوار،ج51،ص‌134)

2 ـ مکتب واحد
در دین مبین اسلام، در کنار کتاب خداوند، ائمه مظهر هدایت، معرفی شده‌اند. از این رو استراتژی تمامی معصومین(علیهم السلام ) را باید در فرهنگ و مکتب واحد مورد مطالعه قرار داد. مکتب اسلام، جانبازی و ایثار برای حفظ ارزش‌ها را اصلی مسلم دانسته است؛ چنان‌چه امام حسین(علیه السلام )فرموده اند:
«  همانا من به منظور ایجاد اصلاح در امت جدم، رسول خدا(صلی اله علیه و آله وسلم)قیام کرده‌ام. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جد و پدرم عمل نمایم  . » (بحارالانوار، ج44،ص329)
اساس فرهنگ انتظار نیز بر ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و احیای سنت‌های فراموش‌شدة اسلام و نابودی سنت‌های باطل، استوار است.
همان‌گونه که از پیامبر(ص)روایت شده است: « زمانی که خداوند بخواهد اسلام را عزیز کند، تمامی ستمگران را نابود می‌نماید و خداوند بر این‌که امت را پس از تباه‌شدنش اصلاح کند، تواناست  . » (بحارالانوار، ج51، ص‌83)

3 ـ اهداف واحد
از مجموع سخنان امام حسین(علیه السلام )، اهداف والای نهضت عاشورا به خوبی روشن می‌شود که احیای قرآن، احیای سنت نبوی و سیرة علوی، از بین بردن کج‌روی‌ها، حاکم ساختن حق، حاکمیت بخشیدن به حق‌پرستان، از بین بردن سلطة استبدادی حکومت ستمگران و تأمین قسط و عدل در تمامی عرصه‌ها از آن جمله است. از سوی دیگر، وقتی اهداف قیام منجی عالم بشریت و ویژگی‌های حکومت آن حضرت را مطالعه می‌کنیم، همین اهداف و انگیزه‌ها را در آن مشاهده می‌کنیم.
حضرت امام حسین(علیه السلام)، شخصاً از تحقق اهداف خود توسط فرزندش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه السشریف)، این‌گونه خبر می‌دهد: «اگر از عمر دنیا یک روز باقی باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی می‌گرداند که مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پس از آن که از ظلم و ستم پر شده بود، پر از عدل و داد نماید . » (کمال‌الدين وتمام‌النعمة، ج 1، ص‌317.)

4 ـ خط مشی واحد
ائمه(علیهم السلام ) نه تنها هیچ‌گاه حکومت‌های نامشروعِ جور را تأیید نکردند، بلکه بسته به شرایط، علیه آن‌ها نیز به پا خواستند؛ لذا عاشورا و انتظار را باید از حیث راهبرد و خطّ مشی، در این چارچوب بررسی کرد. بررسی‌ها به سهولت ثابت می‌کنند که استراتژی امام حسین(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از این نظر نیز، منطبق هستند.
در واقع قیام اباعبدالله(علیه السلام)از آن‌جا کلید خورد که «ولید بن عتبه» فرماندار مدینه، از ایشان خواست که یا با یزید بیعت کند و یا تبعید را بپذیرد. این خواسته، برای امام چنان سهمگین بود که برآشفتند و فرمودند: «همانا نابکار، فرزند نابکار، مرا بین مرگ و ذلت قرار داده است و ذلت از ما دور باد . » (بحارالانوار، ج 45، ص‌8)
ایشان، در جایی دیگر علت عدم بیعت با یزید را این‌گونه بیان می‌کنند: «یزید رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الخَمر، قاتلُ النّفسِ المُحترمَه، مُعلِنً بِالفِسق و مِثلِی لایُبایِعَ بِمِثلِه ؛ یزید، فردی فاسق، شراب‌خوار، قاتلِ جان بی‌گناهان و ظاهرالفسق است و کسی مانند من با چنین شخصی بیعت نمی‌کند . » (بحارالانوار، ج 44، ص‌325)
در موضوع مهدویت و انتظار نیز، مسئلة عدم بیعت با حکومت نامشروع، کاملاً برجسته است.
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خود، در این‌باره می‌فرمایند: «همانا هیچ‌کدام از پدران من نبودند، مگر آن‌‌که بیعتی از ستمکاران برگردن داشتند و من، خروج و ظهور خواهم کرد، در حالی که هیچ بیعتي با طواغیت، به گردن ندارم  . » (احتجاج، ج 2، ص‌471)
امام صادق(علیه السلام) نیز بر این موضوع، این‌گونه تصریح می‌کنند: «یَقومُ القائِم وَ لَیسَ فِی عُنُقِه بَیعَةٌ لِاحَدٍ» ؛ «قائم قیام می‌کند، در حالی‌که در قبال هیچ‌کس، بیعتی ندارد . » (منتخب الاثر، ص‌357)



 

 

 

اشتراکات قیام امام حسین(علیه السلام) و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

الف. مکه و کوفه، خاستگاه و پایگاه مشترک
امام حسین(علیه السلام)، نهضت خود را از مکه آغاز کردند؛ یعنی پس از خروج از مدینه، به مکه آمدند، در کنار بیت‌الله الحرام، از قیام خود به مردم خبر دادند و آن‌گاه به سمت کوفه حرکت کردند.
بر اساس روایات، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز پس از ظهور، در مکه، جهانیان را به بیعت با خود فرا می‌خوانند و آن‌گاه حرکت های اصلاحی را شروع خواهند کرد و پس از اتمام قیام و برقراری عدل در سراسر جهان، مقرّ حکومت خویش را در کوفه قرار خواهند داد. چنان‌چه، حضرت امام باقر(علیه السلام) فرموده‌اند: «یَخرِجُ مِن مَکّه هُو و مَن مَعَه الثلاثَ مِاَه وَ بِضعَةَ عَشَر یُبایِعُونَه بَینَ الرُّکنِ وَالمَقام ؛ او[حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف )] وسیصد نفر از یارانش، از مکه برخواهند خواست و ده‌ها نفر با او بیعت خواهند کرد .» (بحارالانوار، ج52، ص‌225)
ب. شرایط اجتماعی یکسان

قیام امام حسین(علیه السلام)در زمانی صورت گرفت که جامعة اسلامی، به شدت به سمت فساد و تباهی سوق داده می‌شد و حاکمان فاسد و ظالم، در رأس آن قرار گرفته بودند.  شرایط به گونه‌اي بود که امام حسین(علیه السلام) می‌فرمود:
« اَلا تَرونَ اَنَّ الحقَّ لا یُعمَلُ بِه وَاَنَّ الباطِلَ لایُتَناهی عَنه ؛ آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌گردد؟» (تحف العقول، چ دوم، 1363ش، ص‌245)
طبق روایات، همین شرایط در زمان ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نیز پیش خواهد آمد.

بر اساس بسیاری از روایات، آن حضرت، هنگامی که از پشت پردة غیبت خارج شوند ظلم و تباهی، توسط حاکمان جور، جهان را فرا گرفته و مردم از زندگی، ناامید شده اند. چنان‌چه امام صادق(علیه السلام)در این‌باره فرموده اند: «به خدا سوگند؛ آن‌چه چشم به راهش هستید، فرا نمی‌رسد مگر بعد از یاس و ناامیدی. (الغيبه، ص‌336)

 
ج.حامیان‌ویاران
درحادثة کربلا، یاران اندکی، امام را همراهی کردند که سرانجام نیز همگی به شهادت رسیدند؛ اما همین عدة قلیل، نسبت به امام حسین(علیه السلام)، چنان پاک‌باخته بودند که مرگ در رکاب آن حضرت را افتخار می‌دانستند. ابا عبدالله(ع) در توصیف ایشان می‌فرمایند:«فَاِنّی لا اَعلَمُ اَصحاباً اَولی وَ لا خَیراً مِن اَصحابی؛ همانا من یارانی والاتر و بهتر از یاران خود، سراغ ندارم . » (بحارالانوار، ج44، ص‌329)
در نهضت حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نیز از سیصد و سیزده نفر به عنوان یاران خاص، یاد می‌شود که کاملاً مطیع و شیفتة امام خود هستند: « هُم اَطوَعَ لَهُ مِن الاَمَة لِسَیِّدِها ؛ آنان نسبت به مولای خود، مطیع‌تر از کنیز هستند . (بحارالانوار، ج52، ص308)
بنابراین، همان‌طور که حماسة عاشورا با جانبازی عده‌ای اندک، رقم خورد قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با محوریت عده‌ای اندک، اما پاک‌باخته به انجام خواهد رسید.
د. موانع و مشکلات
از دیگر وجوه مشترک عاشورا و انتظار، موانع و مشکلاتی است که بر سر راه هر دو، وجود دارد. قیام امام حسین(علیه السلام)در شرایط بسیار سختی صورت گرفت؛ به طوری‌که هم‌اکنون، پس از چهارده قرن، شیعیان به یاد مصیبت‌ها و مظلومیت‌های امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت آن حضرت، اشک می‌ریزند. اصولاً انقلاب‌های پایدار و جهانی، همواره با ریخته شدن خون، به ثمر می‌نشینند. قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز از این ویژگی مثتثنی نیست و آن هم با ایثار و جانبازی آن حضرت و یارانشان، به پیروزی خواهد رسید. امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیة «وَلَنَبلُوَنَّکُم بِشیءٍ مِنَ الخَوف وَالجُوع» (بقره/155) می‌فرمایند: «لَو قَد خَرَجَ القائِمَنا لَم یَکُن اِلا العَلَق والعَرَق وَالقَوم عَلی السُّروج ؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، خون است و عرق‌ریختن و سوار بر مرکب‌ها بودن» . (بحارالانوار، ج52، ص‌59)

درس های عاشورا به منتظران

1 ـ معرفت نسبت به امام
یاران امام حسین (علیه السلام)چون امام خود را شناختند ،تا پای جان با امام خویش ماندند و در مقابل یزیدیان که از شناخت امام حق بازماندند به پیشوای باطل گرویدند .
در تاریخ نقل است که وقتی رویارویی دو لشکر قطعی شد امام حسین(علیه السلام) آیه استرجاع را را تلاوت کردند و چون حضرت علی اکبر(علیه السلام )علت را جویا شد حضرت امام حسین (علیه السلام )فرمودند: گویا به گوشم شنیدم که این کاروان به سوی مرگ می رود.
حضرت علی اکبر (علیه السلام)فرمود: آیا ما بر حق نیستیم ؟ هنگامی که پدر صحبتش را تایید نمود با افتخار فریاد زد:«  یَا أَبَتِ‌ إِذًا لاَ نُبَالِی؛ نَمُوتُ‌ مُحِقِّین؛ پدر جان؛ در این صورت، از مرگ حق مدارانه باکی نداریم. » (وقعه الطفّ،چ3، ص177)
آری شناخت امام و راه و هدف او،آدمی را استوار و پایدار می کند . امروز منتظران عاشورایی باید با همه توان ،مهدی آل پیامبر را به عنوان مظهر حق و تنها راه منتهی به خدا بشناسند . حق و باطل و معروف و منکر را با آن محک بزنند . در زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)می خوانیم: « السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلَ اللَّهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرَهُ هَلَكَ  ؛ سلام بر تو اى راه خدا كه هر كس به غير از آن طريق رود هلاك مى ‏شود . » (مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر(عج))

2 ـ حمایت کامل و خالص از امام
از جمله درس های عاشورا حمایت کامل از امام حق است . اگر حمایت از امام حسین (علیه السلام)به حضور درجبهه جنگ نظامی بود،حمایت از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)به حضور در جبهه‌های گوناگون فکری وفرهنگی جهت مقابله با هجوم بی امان دشمنان است .

آری همانطور که عاشورائیان درسال 61 هجری ،با اخلاص تمام ازامام خود حمایت کردند ،منتظران هم باید مخلصانه در این میدان پا یگذارند و بدون هیچ چشم داشتی تلاش کنند تا کارها به بار نشیند و ثمراتش ماندگار گردد .

3ـوفاداری‌به‌امام
درس بزرگ عاشورا ،وفاداری کامل نسبت به امام حسین (علیه السلام)بود به گونه ای که هیچ تشویق وتهدیدی نتوانست حسینیان را از مولایشان جدا کند .
در شب عاشورا ،امام حسین (علیه السلام)یاران خود را جمع کرد و بیعت خود را از آنان برداشت ، اما هر یک از آنان اعلام وفاداری نمودند که سرسلسله آنان حضرت عباس (علیه السلام)بود که امان‌نامه دشمن را با خشم و قهر رد کرد و همه هستی خود را فدای امام خود کرد . منتظران مهدی (عج)نیز شایسته است که هر روز با امام خود تجدید عهد کنند و وفاداری خود را به امام نشان دهند که نشانه صداقت در این عهدی پیمان آن است که هر لحظه در خدمت امام و اهداف او باشند و جز به رضای او فکر نکنند.
4 ـ صبر و پایداری
از جمله درسهای دیگر عاشورا ،صبر و پایداری در حمایت از دین خدا و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است .
کم نبوده اند کسانی که ادعای دین داری داشته اند ؛اما سختی‌های راه را تاب نیاورده و از میانه راه برگشته اند ولی عاشورائیان تا پای جان ایستادند و در حمایت و وفاداری سنگ تمام گذاشتند.
منتظران هم باید برای تحقق زمینه های ظهور در جبهه حق و جبهه انتظار ،استوار و مقاوم باشند و باری ترویج فضیلت ها و حفظ راه و رسم دین داری و تحقق ارزشها در جامعه ،صبوری را پیشه خود سازند . از کمی نفرات نلرزند و ناامید نشوند که طلیعه ظهور و صبح پیروزی نزدیک است.

ــــــــــــــــــــــــــ

سایت مهدویت

دلنوشته

غریبی

یا سید  و سالار شهیدان

که ندای هل من ناصر ینصرنیت

دل عالمی را لرزاند اما دل بی رحمِ بی رحمان را نه

آقای مهربانم

غریبی

اما

غریبت تر از شما

مهدی فاطمه است

که سالیان طولانی

ندای هل من ناصر ینصرنی سرداده

و

رحم کند خداوند به دلمان که بی رحم نشود .

ثواب کسی که آب نوشیده و یاد امام #حسین (علیه السلام)نموده و قاتل آن حضرت را لعنت كند

?ابن قولویه قمی روایت کرد ؛که داود رقی گوید:محضر مبارک #امام_صادق(علیه السلام) بودم ،حضرت آب طلبیدند و زمانی که آب را نوشیدند دیدم در حضرت حالت گریه پیدا شد و دو چشم آن
حضرت غرق اشک شد.
?سپس به من فرمودند:
?اى داود ؛خدا قاتل #حسین(علیه السلام) را لعنت کند، بنده‏‌ای نیست که آب نوشیده و #حسین(علیه السلام) را یاد نموده و قاتلش را لعنت كند مگر آنکه خداوند منان؛
?صد هزار حسنه براى او منظور می‌کند و صد هزار گناه از او محو کرده و صد هزار درجه مقامش را بالا برده و گویا صد هزار بنده آزاد كرده و روز قیامت حق تعالی او را با قلبی آرام و مطمئن محشورش می‌کند.

?کامل الزیارات، تالیف ابن قولویه قمی، ب ۴۳،ص۲۳۶، ح۳۰۴،چ دار الحجة

شرح روایت

بسم‌الله الرحمن الرحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن.
روزی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ عرض کرد: خدایا بهترین خلق خود که ترا عبادت و بندگی می‌کند به من معرفی کن. خداوند وحی نمود: (ای موسی!) بر ساحل دریا برو، و آن شخص را خواهی یافت. موسی به آن مکان رسید، مردی را یافت که به مرض جذام و پیسی مبتلا بود، و همواره خداوند را تسبیح می‌کرد.
موسی ـ علیه السلام ـ از جبرئیل پرسید: آن مردی که بهترین خلق است، کجاست؟ گفت: همین مرد مریض است، الان من مأمورم چشم‌های او را بگیرم تو گوش بده چه می‌گوید. به اشاره جبرئیل دو چشم آن مرد بيرون آمد و بر صورتش افتاد.
مرد نابینا گفت: بارالها! تو خواستی از چشم بهره‌مندم کردی و اینک خواستی که آن را از من بگیری، ای کسی که به من نیکی می‌کنی و صله می‌رسانی!موسی ـ علیه السلام ـ نزد آن فرد رفت و فرمود: ای بنده خدا! من مردی مستجاب الدعوه هستم، اگر دوست داری دعا کنم تا خدا دیده‌گانت را به تو برگرداند؟گفت: نمی‌خواهم، زیرا خدا نابینایی را برایم خواسته و من راضی به رضای او هستم.
حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرمود: شنیدم می‌گفتی: ای نیکو کننده و صله رساننده! منظورت از این جملات چه بود؟ گفت: ⭐️در این آبادی غیر از من، کسی خدا را نمی‌شناسد چه نیکی و صله‌ای بالاتر از این که خدا مرا با خود آشنا کرده است.⭐️
موسی ـ علیه السلام ـ شگفت‌زده شد و گفت: این عابدترین خلق خدا در دنیاست / کتاب:يكصد موضوع 500 داستان،سيد علي‌اكبر صداقت)
مقام «رضایت» یکی از مقام‌هایی است که بندگان خالص و شاخص خداوند به این مقام می‌رسند.
اهمیت و جایگاه ویژه‌ای که فضیلتی مانند «رضایت از خداوند» در پی دارد، با دیگر فضایل قابل مقایسه نیست. همۀ خوبی‌های انسان یک طرف، همۀ اطاعت‌هایی که انسان از خداوند متعال دارد و همۀ امر و نهی‌هایی که اجرا می‌کند، یک طرف، راضی بودن به قضاء الهی شدن هم یک طرف.در یک تقسیم‌بندی کلی رضایت به سه گونه تقسیم می‌شود:
?الف: رضایت از تقدیر خداوند?
همه خوبی‌هایی که انجام می‌دهیم و بدی‌هایی که ترک می‌کنیم، همه این نمازهایی که ما به‌جا می‌آوریم، سعی می‌کنیم به کسی ظلم نکنیم، به زیارت‌ها مشرّف می‌شویم و کارهای خیری که انجام می‌دهیم، فلسفه همه این‌ها چیزی جز رسیدن و تقرّب به خداوند متعال و رضایت خدا از ما نیست. ولی یک شاهراه دیگر غیر از انجام این همه فعالیت برای رسیدن به رضای الهی وجود دارد که آن با سرعت بالایی انسان را به هدف می‌رساند، زحمت زیادی هم ندارد. آن شاهراه چیزی نیست جز اینکه انسان هم از خدا راضی باشد. همین که به خدا اعلام می‌کند که خدایا! از تو راضی هستم، خدا هم از او راضی می‌شود.
در چهار آیه قرآن کریم آمده است: ?«رضِی اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ؛?خداوند از آن‌ها راضی است و آن‌ها از خدا راضی هستند.»(مائده/۱۱۹؛توبه/۱۰۰؛مجادله /۲۲وبینه۸)

شرح روایت

در روایتی نقل شده است که حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه‌السلام به خدای متعال عرض داشت: «خدایا! مرا به عملی راهنمایی کن که اگرانجام دهم تو از من راضی می شوی.»
خدای متعال فرمود: ?«أَنَّ رِضَای فِی رِضَاک بِقَضَائِی؛ب?ه راستی که رضای من در راضی بودن تو به قضای من است.»(کلیات حدیث قدسی،ص۱۵۸)
این بدان معناست که رضا رابطه‌ای طرفینی است. از این‌رو خداوند به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: اگر تو از کار من راضی باشی و هر چه من برایت مقدر کردم، بپسندی و اظهار گله نکنی من هم از تو راضی خواهم بود.البته ر✨ضایت هم مانند محبت برای اینکه طرفینی باشد باید مقرون به اطاعت الهی باشد. «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکمُ اللّهُ.(آل عمران/۳۱)✨
حضرت صادق ـ علیه السلام ـ در عصر خویش رساله‌ای مفصل برای شیعیان می‌نویسند و برای شهرهای مختلف نسخه‌ای از آن را می‌فرستند. شیعیان نیز آن را در سجاده‌های خویش قرارمی‌داده‌اند و پس از نماز آن را مرور می‌کرده‌اند. در این رساله آمده است: ?«وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَمْ یصِبْ رِضَی اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ.) بحارالانوار،ج۷۵،ص۲۲۱)?و بدانید که هیچ کسی مشمول رضای خدا نمی‌شود مگر ?با اطاعت او و اطاعت پیامبرش و اطاعت ائمه از آل محمد صلی‌اللَّه‌وآله.»‌?
?ب: رضایت از عمل خود?
قسم دوم رضایت، رضایت از خود است. در روایات غالباً رضایت الهی با ناخشنودی بنده از خودش تلازم دارد، بدین معنا که طالب رضای خدا از خودپسندی به دور است و همیشه از خود گله‌مند است و خود را مقصر می‌داند و از خود رضایت ندارد. اگر کسی از خود، راضی باشد و خود را بنده‌ای بی عیب بداند خدای متعال از او راضی نخواهد بود.
از حضرت لقمان نقل شده است که به فرزندش فرمود: ?«یا بُنَی مَنْ یرِدْ رِضْوَانَ اللَّهِ یسْخَطْ نَفْسَهُ کثِیراً وَ مَنْ لَا یسْخَطْ نَفْسَهُ لَا یرضی به?؛ای پسرکم! کسی که رضای الهی را می‌خواهد، بر نفس خویش بسیار خشمگین می‌شود و همیشه خود را مقصر می‌داند و کسی که از خود گله‌مند نباشد خداوند از او راضی نمی‌شود»(بحارالانوار،ج۶۷،ص۷۸
غالباً بین دل‌خواه با خداخواه نمی‌توان جمع کرد. دل‌خواه انسان حد و مرز ندارد و از حلال خدا فراتر می‌رود؛ اما اگر کسی این ملکه را تحصیل کرد که وقتی امر بین عمل به خواست خدا و خواست دل دایر می‌شود، خواست خدا را مقدم کند، خداوند متعال اولاً به او عزت نفسی می‌بخشد که به هیچ کسی احساس نیاز نمی‌کند. ثانیاً همت او را به گونه‌ای قرار می‌دهد که تمام فکر او متوجه آخرتش می‌گردد و اندیشه او از درگیری دائمی برای نقشه کشیدن برای دنیا نجات می‌یابد و خدا نیازهای او را برآورده می‌کند و دیگر از این جهت نگرانی نخواهد داشت و این دنیایی که مردم عادی عاشق آن هستند و برای رسیدن به آن نهایت تلاش خویش را به کار می‌بندند با کمال خضوع در اختیار او قرار می‌گیرد.
خداوند متعال فرموده است: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِی فِی عُلُوِّ مَکانِی لَا یؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی هَوَای إِلَّا قَطَعْتُ رَجَاهُ وَ لَمْ أَرْزُقْهُ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَه؛ ☀️قسم به عزت و جلالم و بلندی مقامم! بنده‌ای خواست خود را بر خواست من مقدم نمی‌کند مگر این‌که امید او را قطع می‌کنم. از دنیا تنها همان مقداری روزی‌اش می‌کنم که برای او مقدر کردم.»(بحارالانوار،ج ۶۸،ص۱۴۴)

☀️ حدیث روز ☀️

?امام علی علیه السلام :
لا يَكُن أهلُكَ وذو وُدِّكَ أشقَى النّاسِ بِكَ .

‍❇️ مبادا خانواده ات و دوستدارانت ، به واسطه تو ، بدبخت ترينْ مردمان باشند !

? غرر الحكم : ج ۶ ص ۲۶۹ ح ۱۰۱۹۹

پیام مقام معظم رهبری :

‏رهبر انقلاب: در آن ساعت‌های بحرانی که قوی‌ترین انسان‌ها نمی‌توانند بفهمند چه باید بکنند، زینب(س) فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌(ع) هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جان‌ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید

یا حسین

ای حسین ای آموزگار مدرسه عشق

سلام

ای داننده ی رازهای شگفت و شگرف کربلا

سلام

ای پر پرواز عشق

سلام

ای آموزنده عشق به عشاق

سلام

سلام بر تو و سلام بر زلالی ترین یاران تو

سلام بر لبان تشنه ات و سلام بر جانهای عطشناک یارانت

 سلام ……..

✍️ بسم الله الرحمن الرحیم

? مرحوم حبیب‌الله‌ چایچیان(حسان) درباره‌ی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.

? دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟

? ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)

? با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،

? گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد.

? هر چه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.

? وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است…

? شعر کامل به شرح زیر است:

? آمدم ای شاه پناهم بده
? خط امانی ز گناهم بده

? ای حرمت ملجأ درماندگان
? دور مران از در و راهم بده

? ای گل بی‌خار گلستان عشق
? قرب مکانی چو گیاهم بده

? لایق وصل تو که من نیستم
? اذن به یک لحظه نگاهم بده

? ای که حریمت مَثل کهرباست
? شوق و سبک‌خیزی کاهم بده

? تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
? گرمی جان‌سوز به آهم بده

? لشکر شیطان به کمین منند
? بی‌کسم ای شاه پناهم بده

? از صف مژگان نگهی کن به من
? با نظری یار و سپاهم بده

? در شب اول که به قبرم نهند
? نور بدان شام سیاهم بده

? ای که عطابخش همه عالمی
? جمله حاجات مرا هم بده

? آن چه صلاح است برای «حسان»
? از تو اگر هم که نخواهم بده

 

حدیث

?امام رضا - علیه السلام- فرمودند:
پدرم از پدرش تا اميرالمؤمنين علي - علیه السلام - و او از پيامبر -صلوات الله علیه و آله- و او از جبرئيل نقل كرد كه خداوند فرمود:

“کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها”

?کلام “لا إلهَ إلّا اللّهُ” دژ و حصار من است؛ پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت
و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شرط‌ها هستم.

☀️حدیث روز ☀️

امام حسین -علیه السلام- :

?? شیعه ما کسی است که دلش از هر گونه خیانت و نیرنگ و مکری پاک است.

?بحارالانوار، ج 65، ص 156.


????????

همه کارهای ائمه در جهت تشکیل حکومت اسلامی بود

ائمّه -علیهم‌السلام- از لحظه‌‏ى وفات رسول‏‌اللّه‏ تا سال ٢۶٠ درصدد بودند که حکومت الهى را در جامعه‌‏ى اسلامى به ‏وجود بیاورند؛ این، اصلِ مدّعا است… آینده‏‌هاى میان‏‌مدّت و بلندمدّت و در مواردى هم نزدیک‏‌مدّت وجود داشت. همه‏‌ى کارهاى ائمّه -علیهم‏ السّلام- یعنى درس، حدیث، علم، کلام، محاجّه با خصوم علمى، با خصوم سیاسى، تبعید، حمایت از یک گروه و ردّ یک گروه، در این خط است.
۱۳۶۵/۰۴/۲۸

گاهی بهشت زیر قدم های دختر است

? ای قبله فاطمی! ما را دریاب که به حقیقت مقامت، ایمان آورده‌ایم و خوب می‌دانیم که دانش های اصیل اسلامی، چون فقه و حدیث به برکت نام تو در جوارت رونق گرفته‌اند. از ظلمت جهل، به فروزانی نامت پناه آورده‌ایم. ما را دریاب که اگرچه گناهکاریم، اما تو را معصومه ابدی می شناسیم!

حدیث روز

?امام علی علیه السلام:
وَاللّهِ مَا الدُّنيا فِي الآخِرَةِ إلّا مِثلُما يَجعَلُ أحَدُكُم إصبَعَهُ هذِهِ فِي اليَمِّ ، فَليَنظُر بِمَ تَرجِعُ!

‍❇️ به خدا سوگند كه دنيا در مقايسه با آخرت ، جز مانند اين كه فردى از شما اين انگشتش را در دريا فرو ببرد ، نيست . پس بنگرد كه انگشتش با چه [مقدار آب] باز مى گردد.

? صحيح مسلم : ج ٤ ص ٢١٩٣ ح ٥٥

سخنان مهدوی مراجع معظم تقلید

 

توسل به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

توسلاتی که در زیارات مختلف وجود دارد و بعضی از آنها هم سندهای معتبری دارد، بسیار باارزش است. توسل، توجه و انسِ با آن بزرگوار از دور است. این انس به معنای این نیست که کسی ادعا کند من خدمت حضرت می رسم یا صدای ایشان را می شنوم؛ ابداً این طور نیست. غالب آنچه در این زمینه گفته می شود، ادعاهایی است که یا دروغ است، یا تصور و تخیل؛ آنها آدم های دروغگویی نبودند، اما خیال می کردند، تصور می کردند و تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت برای این و آن نقل می کردند! نبایستی تسلیم این ها شد.

راه درست و منطقی آن توسل از دور است؛ توسلی که امام آن را از ما می شنود و ان شاءاللَّه می پذیرد؛ ولو اینکه ما با مخاطب خودمان از دور داریم حرف میزنیم؛ اشکالی ندارد. خدای متعال سلام، سلام دهندگان و پیامِ، پیام دهندگان را به آن بزرگوار می رساند. این توسلات و این انس معنوی بسیار خوب و لازم است.[1]

 

مهم تر از دعا برای فرج

حضرت آیت الله محمد تقی بهجت

مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دعا برای بقای ایمان، ثبات قدم در عقیده و انکار نکردن حضرت تا ظهور او است.[2] تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطه ما با ولی امر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.[3]

 

توقیت و تطبیق، بازی با عقائد مردم

حضرت آیت الله سید علی سیستانی

توقیت ها و تطبیق ها برای نزدیک بودن ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار نگران کننده است و این مطالب، عقاید مردم را هدف گرفته و باعث تضعیف اعتقادات جامعه می شود. چنین جریاناتی نباید در کشوری مانند ایران شکل بگیرد. یک روز شعیب بن صالح را به یک فرد و بار دیگر به فرد دیگری تطبیق می کنند، این مسائل نگران کننده است. مردم از این جریانات پرهیز کنند و مراقب باشند، چون این مطالب با عقاید آنها بازی می کند و باعث تضعیف معتقداتشان می شود.[4]

ما باید باور کنیم که حضرت می بیند. حالا هفته ای دو بار گزارش های عمومی دارد. هیچ کاری نیست مگر اینکه او می بیند. جریان عرض اعمال یک امر جدّی است و ما را که به این معتقدیم واقعاً می لرزاند. خجالتی حیایی شرمی باید باشد! در کنار سفره او نشستیم که در دعای عدیله دارد «بِیمنِه رزق الوری» آن وقت در حضور او هم داریم هر حرفی را می زنیم!

امام زمان، رحمه للعالمین

حضرت آیت الله حسین وحید خراسانی

امام زمان وقتی می آید تجسم پیغمبر خاتم است. پیغمبر خاتم که بود؟ «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ». وجود امام زمان، رحمة للعالمین است؛ بعضی از نادان ها تصور می کنند می آید قلع و قمع می کند؛ بعد فکر می کنند وقتی ما را می کشد پس چرا در انتظارش باشیم؟! اینقدر شعور نیست که درک کنند…؛ باغ را دیده ای؟ باغبان می آید در باغ خارها را از زمین می کِشد. باید بکشد یا نه؟! باغ برای پرورش گُل است، نه برای خار. همان طوری که باغبان از باغ خارها را درو می کند، امام زمان هم خارهای باغ انسانیت را درو می کند. اگر گُل بشوی پرورشت می دهد. همه باید دعای فرج را بخوانید. در طول سال هم این برنامه راترک نکنید.[5]

 

امام زمان ناظر اعمال ما

حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی

امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف همه اعمال را می بیند و هفته ای دو بار هم همه اعمال را به حضورش گزارش می دهند این دو آیه ای که در سوره مبارکه توبه است که «سَیرَی اللهُ عَمَلَکمْ وَرَسُولُهُ» و «قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللهُ عَمَلَکمْ وَرَسُولُهُ»یعنی او می بیند. این برای ما خیلی اثر دارد. ما برای اینکه مواظب حرف هایمان باشیم لازم است متوجه این امر باشیم؛ مثلاً الآن به ما گفتند وجود مبارک امام باقر یا امام صادق علیهما السلام آمده بروید حضورش، ما چطور می رویم؟ همین طور می رویم یا خودمان را جمع و جور می کنیم؟ ما باید باور کنیم که حضرت می بیند. حالا هفته ای دو بار گزارش های عمومی دارد. هیچ کاری نیست مگر اینکه او می بیند. جریان عرض اعمال یک امر جدّی است و ما را که به این معتقدیم واقعاً می لرزاند. خجالتی حیایی شرمی باید باشد! در کنار سفره او نشستیم که در دعای عدیله دارد «بِیمنِه رزق الوری» آن وقت در حضور او هم داریم هر حرفی را می زنیم![6]

 

عصر غیبت، عصر امتحان و وظیفه ما

حضرت آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی

فرق ایمان به غیب در عصر غیبت با اعصار دیگر این است که مۆمنین تخلیص[خالص] و تمحیص[آزمودن] می شوند؛ امتحانات شدید برایشان پیش می آید که بسیاری در این امتحانات ساقط می شوند. زن ها، مردها، جوان ها و حکام و مسئولین حتی علماء همه امتحانات خاص دارند. از جهت ظهور بدعت ها، از جهت اصرار بر ملاهی[به آلات لهو و لعب پرداختن] و مناهی[گناهان] و ترویج منکرات و ترک امر به معروف، و نفی سنت ها مسائلی پیش می آید که فتنه و فساد و اعراض از حقّ، ظاهر و بلکه مورد افتخار و اعطاء جوایز می شود. در این شرایط دشوار و مسئولیت های سنگین، افراد شجاع و دلسوز و با ایمان باید به یاری اسلام بشتابند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند. برنامه ها و روش های غیر اسلامی را محکوم و به مردم معرفی نمایند، و بر حفظ هویت اسلامی پافشاری کنند و فداکاری نمایند.[7]

ویژگی های منحصر به فرد حضرت مهدی

حضرت آیت الله حسین نوری همدانی

تمام نعمت هایی که خداوند امروز به ما عطا می کند به واسطه وجود حضرت مهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف است. خداوند ویژگی های برجسته ای به حضرت مهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف داده که به هیچ یک از امامان معصوم-عجل الله تعالی فرجه الشریف عطا نکرده است. تمام صفات پیغمبران از حضرت نوح علیه السلام تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله در حضرت مهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف جمع شده است.

حضرت ولی عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف طول عمر و بردباری را از نوح  علیه السلام، بت شکنی را از ابراهیم علیه السلام، قیام در مقابل جبار را از موسی علیه السلام، قضاوت را از سلیمان علیه السلام، جمال و ملک داری را از یوسف علیه السلام، معجزات روشن را از عیسی  علیه السلام و قیام و انقلاب جهانی را از حضرت محمد صلی الله علیه و آله به ارث برده اند. تمام فرشتگانی که در رکاب آن حضرت بودند و حتی فرشتگان جنگ بدر و احد به علاوه 313 نفر از نخبگان مخصوص از سراسر شهرهای اسلامی در خدمت ایشان خواهند بود. این ها تحولاتی بزرگ است که زمینه سازی می خواهد. تمام این زمینه ها باید توسط مسلمانان و شیعیان به وجود بیاید و از همه مهم تر مردم آمادگی پذیرفتن فرمایشات ایشان را داشته باشند.[8]

 

برای تحکیم عقیده مهدویت، تلاش کنیم

حضرت آیت الله سید محمدعلی علوی گرگانی

شبهه افکنان امروز تلاش می کنند تا مردم را از فرهنگ مهدویت دور کنند و با ایجاد شبهه های فراوان به دنبال نفی اصل ظهور و مهدویت هستند. تلاش کنیم تا اعتقادات مردم هر روز محکم تر و ایمان آنان به وجود مقدس امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر شود. هرچه اعتقاد به وجود مقدس امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف در آحاد جامعه بیشتر شود، انگیزه بیشتری برای مبارزه با انحرافات به وجود می آید.

مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دعا برای بقای ایمان، ثبات قدم در عقیده و انکار نکردن حضرت تا ظهور او است. تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطه ما با ولی امر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است

آنچه از آیات و روایات به دست می آید این است که ائمه اطهار علیهم السلام همگی دست به دست هم داده اند تا مردم به وجود مقدس حضرت ولی عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف اعتقاد و به ظهور وی امید داشته باشند و از دایره امید خارج نشوند. ما هم باید این گونه عمل کنیم. باید برای حل مشکلات کشور دست به دامن اهل بیت علیهم السلام، به ویژه امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف شویم.[9]

 

وعده تخلف ناپذیر خدا

حضرت آیت الله حسین مظاهری

از نظر روایات ما و نیز آیات شریفه، حکومت مهدی روحی فداه، حکومتی مبارک، پربرکت، با رأفت، با فضیلت و سرانجام یک حکومت صددرصد مطلوب رأی انسان ها است. انسان با فضیلت می تواند سه آرزو داشته باشد: تسلط او بر جهان، انتشار حقیقت و فضیلت در جهان و رفع هر گونه نارسایی از آن. قرآن می فرماید حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، چنین است: «وَعَدَ اللهُ الَّذین آمِنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الْصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهمْ وَ لِیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لِیبَدِّ لَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْنَاً»[1] خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند وعده کرده که شما را در این سرزمین جانشین دیگران کند، آنچنان که اسلاف و گذشتگان آنان را جانشین کرد و نیز دینشان را آن دینی که برای ایشان پسندیده استقرار دهد و از پی ترسی که داشتند امنیت روزیشان فرماید.

 این وعده خدا است و تخلف ندارد. این وعده خدا است برای مهدی و یارانش. این وعده خدا است برای شیعه، برای افراد شایسته، برای افراد منتظر فرج. [10]

 

پی نوشت ها:

[1] بیانات در دیدار اساتید و فارغ التحصیلان تخصصی مهدویت 18/4/1390.

 [2]در محضر بهجت:2/101.

[3] فیضی از ورای سکوت:65.

[4] به نقل از آیت الله نجم الدین طبسی.

[5] سایت تبیان.

[6] سایت اسرا.

[7] پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی.

[8] پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

[9] دیدار بااعضای هیأت علمی و مدیران مۆسسه آینده روشن و اعضای دبیرخانه همایش بین المللی دکترین مهدویت.

[10] سایت حضرت آیت الله آیه الله مظاهری

بخش مهدویت تبیان


منبع: پایگاه اینترنتی راسخون

 

 

جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی

ساحل چشم من از شوق به دریا زده است

چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است

جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی

با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی 

زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد

دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد

از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟

آشنا،پشت سرت مختصری هم داری؟ 

منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست

آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست

نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟

منتظرهات بمیرند،میایی آقا؟

به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست

غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست

دارد از جاده صدای جرسی می آید

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست

یوسف گم شده، ای اهل حرم! آمدنی ست

***صابر خراسانی***

 

 

برکات زمین در دست امام زمان(عج)



آنچه خدا به عنوان خزائن مطرح می کند، در زبان قرآن و عرفان، ولایت مطلقه است. آن خزینه ای که عالَم از آن خزینه خرج می شود و تمام هم نمی شود، امامت و ولایت است. تمام اشیا و موجودات عالم از وجود نازنین امام زمان ناشی شده است؛ امـــام زمان خزینه خداست. امام زمان یکی از برکات جهان شمولی است که خداوند متعال، عالَم برزخ و بهشت و تمام عوالم را از این خزینه اش خرج کرده است و خزینه هم، دست نخورده باقی مانده است.

زیارت جامعه کبیره، همه امامان ما را یک حقیقت معرفی می کند: «أنَّ أرواحَکُم وَ نُورَکُم وَ طینَتَکُم واحِدَهٌ طابَت وَ طَهُرَت، بَعضُها مِن بَعضٍ».[۱]همانا روح های شما و نور شما و طینت شما، واحد است. اینها یک حقیقت هستند. یک خزینه از خزائن الهی هستند؛ اما جلوه های مختلف هستند. آیینه ها و نمودهای مختلف هستند و گرنه یک حقیقت هستند؛ نه کم می شوند و نه زیاد.

انبیا از این خزینه استفاده کردند؛ اولیای الهی از این خزینه برگرفتند؛ اشقیا هم از این خزینه برگرفتند. تمام موجودات عالم، همه جلوه های حضرت مهدی هستند؛ همه پیاده شده های این خزینه هستند؛ همه حرف هستند و همه این کلمات و کتابات معین شده، همه از آن روح و آن عِلم و آن وجود نازنین امام زمان پیاده شده است.

این یک حقیقت عالی عرفانی است که اگر شما متوجه بشوید که هستید، آن وقت وابستگی دائمی خود را به امام زمان درک خواهید کرد. دل پاک می خواهد که این حرف ها را متوجه بشود؛ به علم نیست؛ به نورانیت است. متوجه خواهید شد که دم به دم وجود ما تازه می شود؛ هر لحظه ما یک حرف از حروف خدا هستیم.

ما دائماً از خدا وجود می گیریم؛ دائماً از وجود امــام زمان خیر و برکت دریافت می کنیم. اگر می بینیم، به اذن امام زمان می بینیم؛ اگر می شنویم به اذن امام زمان می شنویم؛ اگر قیام می کنیم، با نیروی امام زمان قیام می کنیم؛ اگر می نشینیم، با نیروی امام زمان می نشینیم؛ لذا انفکاک [و جدایی] بین انسان و انسان کامل که حضرت حجت-عجل الله تعالی فرجه الشریف است، یک لحظه هم مُحال است. امام زمان از هیچ موجودی جدایی ندارد؛ لذا فرمود: «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[۲]؛ خداوند متعال، زمین را به نور رب روشن کرد، این نور ربی که تمام زمین، تحت الشعاع و در پرتو آن است؛ ائمه فرموده اند که این نور، وجود نازنین امام عصر است.

برکات زمین به دست امام زمان است. تأثیر و تأثّر در فعل و انفعالات همه امور زمین، همه با عنایت امام زمان است. لذا شما در زیارت جامعه کبیره می گویید: «بِــکُم فــَتَحَ اللهُ وَ بِــکُم یختِمُ وَ بِکُم ینَزِّلُ الغَیثَ وَ بِکُم یمسِکُ السَماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلاّ بِإذنِهِ وَ بِکُم ینَفّسُ الهَمَّ وَ یکشِفُ الضُرَّ»[۳] خدا عالم وجود را با شما آغاز کرد و با شما به پایان می برد و به وجود شما، باران را نازل می کند و به خاطر شما، غم و اندوه را می گشاید و سختی و گرفتاری را برطرف می کند.

«بِیمنِهِ رُزِقَ الوَرَی»[۴] الوَرَی؛ یعنی ما سِوَی الله، تمام موجودات غیر از خدا، به یمن وجود امام زمان روزی داده می شوند؛ یعنی عالَم امکان، سفره وجود امام عصر است. او کل است؛ این سفره که باز شد، رشحات وجودش، زمین و زمان است و علی الدوام متعلق به وجود نازنین حضرت حجت-عجل الله تعالی فرجه الشریف اســـت. هر نَفَسی که می کشی، به امام زمان وابسته هستی؛ هر بازدمی که داری، به امام زمان وابسته هستی. وجود ما، هم در بُعد ظاهری و هم در بُعد معنوی و روحی، در تمام لحظات وابسته به اوست.

وقتی که ما به یاد خدا هستیم؛ نماز که می خوانیم؛ سفره نماز ما را امام زمان پهن می کند. جمکران که آمدید، به وجود خودش قسم، ایشان عنایت داشته است؛ وگرنه کسی بدون عنایت حضرت، اهل جمکران نیست. بعضی ها اصلاً اعتقاد به جمکران ندارند، امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف این در را اصلاً به رویشان باز نمی کند.

کسی از حضرت آیت الله بهجت-رحمه الله علیه سوال کرد: این سند مسجد جمکران درست است؟ اینکه می گویند در خواب بوده است؟! حضرت آیت الله بهجت-رحمه الله علیه فرمودند: « اولاً خواب نبوده است، بلکه در بیداری حسن مُثله جمکرانی آمد و علایمی را که امام زمان علامت گذاری کرده بودند دید و با حضرت حرف زد؛ ثانیاً این قدر در این مسجد جمکران شفا حاصل شده و حاجت روا شده که از حدّ تواتر هم گذشته است».

وجود نازنین امام زمان، همة درهای توفیق را باز می کند؛ هم رزق ظاهری و هم رزق معنوی و باطنی ما، به یمن قدوم امام عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف است و هم به وجود امام زمان، آسمان و زمین تثبیت می شود. وجود امام زمان لطف خداست. اگر امام زمان نبود هیچ موجود دیگری نبود. این لطف الهی است که به وجود آمده است و این وجود نازنینی که منشأ تمام موجودات است، وجود حضرت امام زمان است « وُجُوُهُ لُطفٌ و َ تَصَرُّفُهُ لُطفُ آخَرُ» [وجودش لطف است و تصرفاتش لطفی دیگر].

اگر ما ذوب در امام زمان بشویم و مجذوب جذبه های ولایی او بشویم و قطره وجودمان را به دریای وجود امـــام زمان متصل کنیم، آنگاه ما هم در کرسی «کُن فَیکُونُ» قرار می گیریم. یک قطره، نه تشنه را سیراب می کند، نه گلی را می رویاند و نه جایی را آباد می کند. آدمی وقتی وجودش یک قطره باشد، یک قطره که کاری نمی کند، اما این یک قطره وقتی به دریا ریخت، کارخانه های برق را راه می اندازد، کشتی ها را حرکت می دهد و این همه موجودات را در دل خودش روزی می دهد.

اینکه خداوند فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»[۵] چون عشق است که آدم را با معشوق یکی می کند؛ وقتی عاشق امام زمان بشوی و در به در و کوه به کوه، دنبال آقا جانت، سرگردان باشی و به عشق دیدارش به جمکران بیایی، اگر دلت واقعاً «صاحب الزمان» بگوید و با حضرت جوش بخورد، شما هم مثل مرحوم شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی-رحمه الله علیه می شوی، شما هم می توانی مثل ملاحبیب الله گلپایگانی-رحمه الله علیه بشوی.

ما می خواهیم پاک زندگی کنیم، توبه هم می کنیم؛ ولی دوباره گرفتار و آلوده می شویم. اوست که این دِلِ گِل من را طلا می کند: «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزکیهِم بِها» تو پاکشان می کنی و تو آنها را تزکیه می کنی و به آنها رشد و نمو می دهی.

آنها را شجره طیبه می کنی تا سرشان از عرش بالا بیاید و نور الهی بشوند و مثل ستارگان عرش الهی، مقام «عند ربهم» پیدا کنند. هر کسی در باب خوبی، بندگی، طهارت، توبه و امورخیر، به جایی می رسد به واسطه این نگاه ولایی است.

بنابراین، وجود مبارک حضرت حجت( ارواحنا فداه) علاوه بر این که یمن قدومشان همه عالم و همه انسان ها را اداره می کند برای معراج دل های اهل دل این کم ها را از ما قبول می کند و سلیمان وار از کرامت بارگاه سلیمانی اش به همه خاتم بخشی می کند.[۶]

—————————————-

[۱]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص: ۶۱۳

[۲]. زمر: ۶۹. الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص: ۳۸۱

[۳]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص: ۶۱۵

[۴]. زاد المعاد، ص: ۴۲۳

[۵]. بگو من از شما برای این (رسالتم) مزد و پاداشی در خواست نمی کنم، مگر دوست داشتن نزدیکان و اهل بیتم. (شوری، آیه ۲۳)

السلام علیک یا فاطمه معصومه

آرام آرام، بر پهنه کویر حضور پرولایت شکوفه می دهد؛ غربت به یمن غریب معنا می یابد

دلم می خواهد برایتان از بانویی سخن بگویم که خیال سبزتان نیمه شبی بر اقامه ی سبزش سلام می دهد و در آینه حرمش چهره آراید.

برایتان از بانویی سخن می گویم که همانند زینب علیهاالسلام که برای قیام قربانی داد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او هم با قدمهای پرحیاتش، به سرزمین کویری قم حیات بخشید و در رگ ایرانیان خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.

برایتان از بانویی سخن می گویم که به یمن حضورش، شهر قم، مرکز صدور علم و دانش علوی شد و محل رشد و بالندگی.

برایتان از بانویی سخن می گویم که بارگاه زیبایش، پناهگاه دل های عاشقی است که شب های چهارشنبه در جمکران بیتوته می کنند. به نیابت از شیعه در نیمه شب های کویری قم، سر بر آستان حرم حضرت دوست می سایند و برای ظهور گل نرگس دعا می کنند و از بانوی کرامت، برای شکوفه دادن درخت اجابت استمداد می طلبند.

معصومه …

معصومه تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد، معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت.

معصومه نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه می گیرد، معصومه، روزگار دلدادگی است و از غربت به قربت رسیدن.

معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه ی با زینب هم سفر شدن.

معصومه فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگین ایران است که درقم، شهر اقامه می درخشد.

معصومه ضریب بالای ارادت به ولایت است، معصومه، قصه ی بلند مدینه تا مشهد است.

معصوم انتهای متبلور است. معصومه سر سلسله ی تنهایی است، معصومه فانی فی الله است…

ورود حضرت فاطمه ي زهرا به محشر


1- امام رضا عليه السلام از پدران خود عليهم السلام نقل مي كنند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: روز قيامت دخترم فاطمه با پيراهن خون آلودي وارد محشر مي شود و به ركني از اركان عرش تكيه مي كند و مي فرمايد: اي دادگر، بين من و كشندگان فرزندم حكم فرما!

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: بخداي كعبه، براي دخترم حكم مي شود، و همانا خداي عزوجل با غضب فاطمه خشم مي كند و با رضايتش خشنود مي شود. [1] .

2- امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: چون روز قيامت شود قبه اي از نور براي فاطمه عليهاالسلام نصب مي شود، و حسين عليه السلام در حالي كه سر خويش را بدست گرفته به جانب مادر روان شود.

چون حضرت فاطمه او را ببيند نعره اي زده و شيوني كند كه تمام فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل و تمامي مؤمنين در محشر بر حال او بگريند…

سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: خدا رحمت كند شيعيان ما را، بخدا سوگند شيعيان ما مؤمنان حقيقي اند، زيرا با اندوه طولاني و افسوس فراوان در اين مصيبت با ما شركت جويند. [2] .

3- حضرت علي بن أبي طالب عليه السلام روايت كرده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: براي فاطمه عليهاالسلام سر خون آلود فرزندش حسين عليه السلام مجسم مي شود پس فاطمه فرياد مي زند:

«واولداه، واثمرة فؤاداه».

«اي فرزندم، اي ميوه ي دلم»


همه ي ملائكه از صيحه فاطمه به فغان و ناله درآيند، و اهل محشر فرياد كنند: اي فاطمه، خداوند بكشد كشنده ي پسرت را… [3] .

4- رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: چون روز قيامت شود فاطمه عليهاالسلام در ميان جماعتي از زنان وارد محشر گردد. فرمان آيد: داخل بهشت شو.

عرض مي كند: به بهشت نروم تا بدانم پس از من با فرزندم چه كردند؟

خطاب مي رسد: به قلب محشر نظر كن، چون نظر كند حسين عليه السلام را ببيند كه با تني بي سر ايستاده، پس صيحه اي زند و من از صيحه ي او شيون كنم و همه ي ملائكه از فغان و ناله ي ما بخروشند.

پس خداي بزرگ به خشم آيد و به آتشي كه نامش هبهب است - و در آن هزار سال دميده اند تا سياه شده و هيچگونه آسايشي در آن نيست و اندوه از آن جدا نشود - فرمان دهد كه قاتلين حسين را اگر چه از حاملين قرآن باشند بربايد، پس آن آتش همه ي آنها را در كام خود گيرد… [4] .

5- ابان بن عثمان از حضرت صادق عليه السلام روايت مي كند كه فرمودند: چون روز قيامت شود خداوند تمام خلائق را - از اولين و آخرين - در بياباني جمع نمايد، پس منادي ندا كند: چشمان خود را ببنديد و سرها را به زير اندازيد، تا فاطمه دختر محمد صلي الله عليه و آله و سلم از صراط بگذرد.

پس خلايق چشمان خود را ببندند و فاطمه در حالي كه بر ناقه اي از ناقه هاي بهشت سوار است و هفتاد هزار ملك او را مشايعت مي كنند، بيايد و در جايگاه شريفي از قيامت توقف نمايد، آنگاه از شترش پياده شود و لباس خون آلود حسين بن علي عليهماالسلام را بدست گيرد و عرض كند: پروردگارا، اين لباس فرزند من است، و تو ميداني با او چه كردند!

ازجانب خداي عزوجل ندا مي رسد:«اي فاطمه، خشنودي تو درنزد ما - تأمين - است».


پس عرض مي كند: اي خداي من، از قاتلين او انتقام بگير.

خداوند متعال به طائفه اي از آتش امر مي كند، از جهنم خارج شده، كشندگان حسين را (از محشر) جمع مي كند، همانطور كه پرنده دانه را برمي چيند. پس آتش آنها را با خود به جهنم مي برد و به انواع عذاب معذب مي نمايد.

آنگاه فاطمه سوار ناقه شده داخل بهشت مي شود، در حاليكه ملائكه او را مشايعت مي كنند و فرزندانش در جلو روي، و دوستانش در طرف راست و چپ او هستند. [5] .

مرحوم شوشتري در كتاب «الخصائص الحسينيه» كيفيت آمدن حضرت زهرا عليهاالسلام را با استفاده و تلفيق چندين حديث بيان نموده كه ما خلاصه ي آن را نقل مي كنيم:

در آن روز حضرت فاطمه عليهاالسلام به كيفيت مخصوصي وارد محشر مي شود، كه بر برش حله ي كرامت است، و به روي آن هزار حله ي بهشتي است، و بالاي سرش قبه اي از نور الهي است، كه ظاهرش از باطنش پيدا، و باطنش هويداست. و بر سرش تاجي است از نور كه هفتاد ركن دارد، و بر ناقه اي سوار است از ناقه هاي بهشت، كه مهارش بدست جبرئيل است، و فرياد مي كند: چشمهاي خود را بپوشيد كه اينك دختر خاتم انبياء عبور مي نمايد.

از جانب بهشت دوازده هزار حورالعين به استقبالش مي آيند كه از براي احدي استقبال ننموده اند و نخواهند نمود، و به استقبال او مي آيد مريم دختر عمران با هفتاد هزار حوريه، و خديجه با هفتاد هزار ملك، و حوا و آسيه با هفتاد هزار حوريه، آنگاه منبري از نور برايش نصب نمايند. رختهاي خون آلود و پيراهن غرقه بخون حسين عليه السلام با آن مكرمه است.

پس عرض مي كند: خدايا، مي خواهم ببينم حسن و حسين را، پس مصور شود از براي او حسين عليه السلام، بحالتي كه سر در بدن ندارد، و خون از رگهاي او جاري است. چون آن حالت را ببيند، نعره اي زند، و خود را از ناقه به زير اندازد، و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ملائكه همه


نعره زنند.

در خبر است كه حسين عليه السلام خود بيايد، در حالتي كه سرش را در كف دست گرفته، و چون فاطمه (عليهاالسلام) او را ببيند، نعره اي زند كه تمام اهل محشر به گريه درآيند، پس پيراهن حسين عليه السلام را در دست گيرد و عرض كند: خدايا، اين پيراهن فرزند من است، يعني ببين چگونه از ضرب شمشير و نيزه، سوراخ سوراخ است، يا اينكه خدايا، اين پيراهن را هم بر بدنش نگذارند، و او را برهنه روي زمين انداختند.

پس خداوند از كشندگان آن جناب، و اولاد ايشان و اولاد اولاد ايشان كه راضي به فعل پدران خود بودند، به انواع عذاب انتقام گيرد. [6] .

 

پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 220:43 باب تظلمها عليهاالسلام في القيامة ح 3.

[2] بحارالانوار: ج 221:43 ح 7، عقاب‏الأعمال : 257 باب کيفر قاتلين حسين عليه‏السلام ح 3.

[3] عقاب‏الأعمال : 260 ح 10، بحارالانوار: ج 222:43 ح 9.

[4] بحارالانوار: 222:43 ح 8، عقاب الأعمال : 258 ح 5.

[5] امالي مفيد : 130 م 15 ح 6، بحارالانوار: 224:43 ح 11.

[6] اشک روان بر امير کاروان : 287 تا 289.

مناقب حضرت فاطمه(س) در قرآن

مناقب حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در قرآن امروزه در شرایطی که فمینیسم جهانی بر افکار جهانیان چنبره زده و با شعار های دلفریب خود سعی دارد تعاریف، الگوها و نظام جدیدی از روابط بشری به وجود آورد و در بسیاری از کشورهای غربی نیز بدان دست یافته و به کشورهای اسلامی نیز تاحد زیادی تأثیر گذارده، شناخت و تأسی به الگوهایی که ادیان آسمانی بویژه اسلام ارایه کرده است، بیش از پیش ضرورت می یابد.

زنان بسیاری در طول تاریخ بشریت به مقام های بالای معرفتی و جایگاه رفیع قرب الهی رسیده اند؛ هرچند بسیاری از آنان مقربان بی نام و نشانند، لکن کم نیستند زنانی که خوش درخشیدند و نام و یادشان تا ابد زنده ماند و نزد پروردگارشان مقامی بس بلند یافتند. حضرت زینب(سلام الله علیها) که به فرموده امام زین العابدین(علیه السلام)، عالمهٔ غیرمعلمهٔ است[۱]، حضرت معصومه(سلام الله علیها)، حضرت حوا، هاجر، ساره، همسر عمران یا مادر مریم و… از جمله این زنان هستند، لکن در میان این زنان نمونه و نامی، چهار زن مقدس به قله های علم و معرفت صعود کرده و الگوی عالمیان شدند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: خداوند متعال از میان زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(سلام الله علیها).[۲]

اما بر احدی از اهل اسلام پوشیده نیست که صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) برترین بانوی مقرب درگاه خداوند و منشأ برکات بی پایان در عالم است. دختر بهترین پیامبران، همسر برترین امامان، مادر سید و سالار شهیدان و یازده نور پاک آسمانی که ولایتشان تا قیامت پابرجاست و وارثان همه فضیلت ها و کمالات هستند، تنها گوشه ای از افتخارات این بانوی با عظمت اسلام است.

در طول تاریخ بشریت، درباره هیچ بانویی تا این حد فضیلت، عظمت و بزرگی بیان نشده است، صدها روایت معتبر و متواتر در مناقب آن حضرت از پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(علیهم السلام) رسیده است. صدها کتاب در فضایل و مناقب او به رشته تحریر در آمده است؛ ارایه ۱۲۶ جلد کتاب در نرم افزار ریحانه (کتابخانه تخصصی حضرت زهرا(سلام الله علیها)) تنها بخشی از این آثار است. اما بدون تردید هیچ کتابی به اندازه قرآن کریم فضایل والا و بلند برای آن حضرت بیان نکرده است.

فضایل و مناقبی که قرآن کریم درباره فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیان کرده، به دو قسم قابل تقسیم است: نخست فضایلی که به عنوان اهل بیت عصمت(علیهم السلام) با دیگر معصومان مشترک است و دوم فضایلی که مخصوص آن حضرت است.

از آنجا که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) یکی از اهل بیت و یکی از معصومان(علیه السلام) است، هر فضیلتی که در قرآن کریم برای اهل بیت(علیهم السلام) بیان شده باشد، شامل حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز می شود. این قبیل فضایل بسیار است؛ عصمت، طهارت، شفاعت، امامت، اخلاص، سبقت در خیرات، نورانیت، شجره طیبه بودن، ائمه ایمان بودن و… از جمله این فضایل است که در این نوشتار درصدد شمارش آنها نیستیم و از باب نمونه به دو مورد اشاره می کنیم:

فاطمه(سلام الله علیها) کلمه بی پایان خداوند و الگوی کامل بشریت
خداوند متعال در قرآن کریم، با تعابیر مختلفی از انبیای بزرگ و اولیای خود یاد کرده است؛ یکی از این تعابیر که بیانگر حکمت های بسیاری است، «کلمه و کلمات» است. قرآن حضرت عیسی(علیه السلام) را کلمه نامیده و می فرماید: نَمَا الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ ا… وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها } لی مَرْیمَ؛ مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه اوست که او را به مریم القا نمود»[۳] و یا آنجا که از قول ملائکه فرموده: «یا مَرْیمُ }ِنَ ا… یبَشَرُکِ بِکَلِمَهٍٔ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیم ؛ ای مریم !خداوند تو را به کلمه ای از طرف خودش بشارت می دهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است.»[۴]

قرآن کریم در آیات متعددی، اهل بیت(علیهم السلام) را «کلمات» نامیده است؛ یکی آیه ۳۷ سوره بقره است که ماجرای توبه حضرت آدم را بیان کرده که آن حضرت با توسل به کلمات خداوند توبه کرد و توبه او پذیرفته شد: «فَتَلَقَی آدَمُ مِنْ رَبَهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ اِنَهُ هُوَ التَوَابُ الرَحیم؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»[۵] در روایات این کلمات به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) تفسیر شده است که حضرت آدم با توسل به این بزرگواران توبه کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت.[۶]

در آیه ۱۰۹ از سوره کهف نیز کلمات خدا را بی پایان می شمارد و می فرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبَی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبَی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً ؛ بگو اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شود، دریاها پایان می گیرد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم»[۷]در آیه ۲۷ سوره لقمان نیز مشابه آن را فرموده است: «وَ لَوْ أَنَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍٔ أَقْلامُ وَ الْبَحْرُ یمُدَهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُٔ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ ا… ؛ و اگر همه درختان روی زمین قلم شود و دریا برای آن مرکب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام می شود ولی کلمات خدا پایان نمی گیرد.»[۸]

ائمه(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرموده اند: «وَ نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَی؛ ماییم کلماتی که فضایل آن درک نمی شود و به شماره در نمی آید.»[۹] نتیجه آن که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) یکی از کلمات بی پایان خداوند است که زبان از شمارش فضایل او و قلم از نوشتن آن عاجز است و نه قلمی هست که بتواند همه فضایل او را بنویسد و نه جوهری یارای این همه کمالات را داشته باشد. علاوه بر این، کیست که بتواند بر بلندای کمال او دست یابد تا بتواند به بیان یا نوشته درآورد. لکن بر ماست که قدر آنچه از یم بی مثالش به دل های ما محبان تراوش می کند بدانیم و بر محبت او استوار مانیم و در زندگی مادی و معنوی خود سیره و سخن او را شاهراه سعادت و نجات قرار دهیم و با پیروی از آن بانوی بزرگ، خود را از اسارت شعارهای دلفریب فمینیسم، لیبرالیسم و ایسم های دیگر آزاد سازیم.

نکته ای که تذکر آن در اینجا لازم می نماید این است که چگونه می توان از کسی که بر قله فضایلش صعود نتوان کرد، الگو گرفت؟ آیا اساساً موجودی که انسانها از شناخت کامل آن عاجزند، می تواند الگوی مردم باشد؟ پاسخ آن است که بله باید الگوی معنویت و کمال، خود بی نقص و عیب باشد و باید کمالاتش محدود نباشد، زیرا که اگر مردم بتوانند به الگوی خود برسند، دیگر او الگو نخواهد بود و حرکت نیز متوقف می شود، لذا باید الگو در حدی باشد که همه علما، فضلا، بزرگان و تمام مدعیان در برابر او تواضع کنند. بدین روی پیامبران از جمیع امت خود افضل بوده اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هیچ پیامبری را خدا مبعوث نکرد مگر آن که عقل او را کامل کرد و عقل او از جمیع امتش برتر شد و آنچه نبی در نفس و ضمیر خود دارد، از اجتهاد و تلاش همه مجتهدان برتر است.[۱۰]

بشر هم از ابتدا به الگوی قدسی گرایش نشان داده و این طور نبوده است که اگر الگویی خیلی عظمت داشت از آن گریزان باشد؛ لذا در همه ادیان مذاهب چنین الگوهایی مطرح است. به عنوان مثال، با اینکه حضرت عیسی(علیه السلام) در همان دوران نوزادی اش، به محض این که زبان به سخن می گشاید، خود را بنده خدا معرفی می کند؛ «}ِنَی عَبْدُ ا… آتانِی الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیا»[۱۱] ولی میلیارد ها انسان که خود را پیروان او می دانند، به آن همه فضایل اکتفا نکرده و او را خدا خواندند.

خلاصه آنکه در اعتقاد ما مسلمانان، پیامبران و ائمه (علیه السلام) خلفای به حق خدا در زمین اند و در عین آن که موجوداتی ملکوتی و فوق معرفت بشر غیرمعصوم اند، لکن مشاکلت ظاهری و موانست با مردم[۱۲] از ویژگی های آنان است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ما پیامبران مأموریم به اندازه عقول مردم با آنان سخن بگوییم»[۱۳] با فقرا بیشتر همنشین بوده اند تا اغنیا، از ضعیفان حمایت و دستگیری کرده اند و… . این خصایص موجب گشته هر کس بتواند در حد ظرفیت خود از آنان بهره گیرد. از این رو، تقدیس آنها منافاتی با الگوگیری از آنان ندارد.

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز از این قاعده مستثنا نیست، با آن که سیده زنان عالمیان و کلمه بی پایان خداوند است و هیچ کس غیر از خدا و خود معصومان را یارای شناخت همه فضایلش نیست، در عین حال کامل ترین الگوی جهانیان است و بلکه به همان دلیل تا ابد الگوی همگان است.

عصمت و طهارت فاطمه(سلام الله علیها)
در اعتقاد شیعیان، هیچ گونه تردیدی در عصمت و پاکی اهل بیت(علیهم السلام) از هرگونه معصیت و پلیدی وجود ندارد. چنین عقیده ای محصول براهین عقلی و نقلی بسیار است که در مجموع هرگونه شکی را در این زمینه از بین می برد. روایات معتبر در این زمینه از نظر لفظی و معنوی بیش از حد تواتر است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی بر این معنا صراحت یا اشارت دارند. مثلاً آیاتی که بر وجوب اطاعت بی چون و چرا از اهل بیت(علیهم السلام) دلالت دارند، لزوم عصمت آنها را نیز به ارمغان می آورند. لکن یکی از صریح ترین آیاتی که در این زمینه وجود رارد، آیه ۳۳ از سوره احزاب است که به آیه تطهیر شهرت یافته است: «}ِنَما یریدُ ا… لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهرَکُمْ تَطْهیراً؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»[۱۴]

شیعیان اتفاق نظر دارند که مراد از «اهل بیت(علیهم السلام)» در آیه شریفه، خمسه طیبه یعنی پیامبر اکرم(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند و به تبع آنها بقیه ائمه را نیز شامل می شود. روایاتی که در تفسیر این آیه شریفه بر خمسه طیبه وارد شده است، بسیار زیاد است. در تعدادی از این روایات متواتر آمده است که پیامبر(ص)؛ علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) را زیر کسا(عبا) قرار داد و این آیه در حق آنان نازل شد.[۱۵] اهل سنت نیز روایات بسیاری را نقل کرده اند که همین تفسیر در آنها ارایه شده است. حسکانی در «شواهد التنزیل» بیش از ۱۳۰ حدیث در این زمینه نقل کرده است. صحیح مسلم، صحیح ترمذی، مسند حنبل، تفسیر طبری، درالمنثور سیوطی و… نیز احادیثی در این زمینه نقل کرده اند. در «احقاق الحق» بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآوری شده و منابع شیعه در این زمینه از هزار هم می گذرد.[۱۶]

از نگاه قرآن کریم، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) کرامتهای منحصر به فرد نیز دارد؛ شب قدر بودن فاطمه(سلام الله علیها) که در تفسیر فرات کوفی[۱۷] از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، از جمله اسراری است که به تصریح همان حدیث، فهم آن بر همگان میسر نیست و بحث از آن نیز مجالی دیگر می طلبد.

اختر تابناک زنان عالم
از دیگر ویژگی های فاطمه زهرا(سلام الله علیها) این است که سیده زنان عالمیان است و احادیث متواتر[۱۸] نیز در این زمینه وارد شده است که این عقیده آسمانی را تأیید می کند. هر چند این عقیده به لفظ «سیدهٔ نساء العالمین» در قرآن کریم نیامده است ولی قرآن کریم با تعبیر «کوکب دری» که ستاره فروزان عالم اختران است، به بهترین وجه بر این که فاطمه(سلام الله علیها) سیدهٔ زنان عالمیان است، اشاره کرده است؛ آیه ۳۵ سوره نور می فرماید: «ا… نُورُ السَماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍٔ فیها مِصْباحُ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍٔ الزَجاجَهُٔ کَأَنَها کَوْکَبُ دُرِی؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی ستاره ای فروزان است»[۱۹]. امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه فرمودند: «فَاطِمَهُٔ کَوْکَبُ دُرِی بَینَ نِسَاءِ أَهْلِ الدنْیا؛ فاطمه ستاره درخشان زنان دنیاست».[۲۰]

پی نوشت ها:

[۱] . الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۵ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۶۴: وَ أَنْتِ بِحَمْدِ ا… عَالِمَهُٔ غَیرُ مُعَلَمَهٍٔ فَهِمَهُٔ غَیرُ مُفَهَمَهٔ.

[۲] . الخصال، ج۱، ص۲۲۵ بحارالانوار، ج۹۶، ص۳۸۳: وَ اخْتَارَ مِنَ النِسَاءِ أَرْبَعاً مَرْیمَ وَ آسِیهَٔ وَ خَدِیجَهَٔ وَ فَاطِمَهٔ.

[۳] . النساء،۱۷۱.

[۴] . آل عمران ۴۵.

[۵] . البقرهٔ۳۷.

[۶] . الکافی، ج۸، ص۳۰۴، ح۴۷۲، وسائل الشیعهٔ، ج۷، ص۹۹، ح۸۸۴۵، بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۲۶، ح۹.

[۷] . الکهف ۱۰۹.

[۸] . لقمان ۲۷.

[۹] . الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۴، الاختصاص، ص۹۳، بحارالانوار، ج۴، ص۱۵۱.

[۱۰] . المحاسن، ج۱، ص۱۹۳، بحارالانوار، ج۱، ص۹۱.

[۱۱] . مریم ۳۰.

[۱۲] . براهیم ۱۱.

[۱۳] . الامالی للطوسی، ص۴۸۱، ح۱۰۵۰، بحارالانوار، ج۲، ص۶۹، ح۲۳: «}ِنَا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أَنْ نُکَلِمَ النَاسَ بِقَدْرِ عُقُولِهِم».

[۱۴] . (۳۳)احزاب ۳۳.

[۱۵] . الکافی، ج۱، ص۲۸۶.

[۱۶] . دایرهٔالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۲۴.

[۱۷] . تفسیرفرات الکوفی، ص۵۸۱، ح۵۸۱، بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۵، ح۵۸.

[۱۸] . الکافی، ج۱، ص۴۵۸، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۱۰.

[۱۹] . النور۳۵.

[۲۰] . الکافی، ج۱، ص۱۹۵، بحارالانوار، ج۴، ص۱۸.

منبع : بانک اطلاعات اخبار مجمع جهانی اهل بیت.

فاطمه زهرا در قرآن و روایات

در بسیاری از آیات قرآن به فاطمه زهرا اشاره شده، امّا، همچون امامان شیعه، نامی از او به‌میان نیامده‌است. پژوهشگران و نویسندگان اهل سنّت و شیعه شمار گوناگونی از آیات را دربارهٔ فاطمه دانسته‌اند. بعضی ۳۰ آیه، بعضی ۶۰ آیه در ۴۱ سوره و بعضی هم ۱۳۵ آیه از ۶۷ سوره را دربارهٔ او می‌دانند. این اختلاف به دو دلیلِ نوع انتساب آیات و اختصاص بخشی از آیات به موضوع است: گاهی بیش از یک آیه است که فاطمه را موضوعش دانسته‌اند و یک بار به‌شمار آورده‌اند، و گاهی دو موضوع دربارهٔ فاطمه در یک آیه بازشناخته شده‌است. بیشتر این موارد انتساب براساس احادیث است، امّا برخی نیز از جهت شأن نزول و تطبیق مصداق و برخی هم از نظر تأویل و بطن آیات و برخی تفسیر است.[۱]

سورهٔ انسان
نوشتار اصلی: انسان (سوره)
سید محمدحسین طباطبایی، از مفسّران شیعه، در بحث روایی تفسیر این سوره، با گزارش روایات موجود در کتاب‌های اهل سنّت و شیعه، شأن نزول این سوره را مرتبط با علی و فاطمه و داستان بیماری فرزند یا فرزندانشان و نذر برای بهبودیشان برمی‌شمارد. او با توجه به روایات ترتیب نزول سُوَر و سیاق آیات و روایات دیگر مربوط به آن، این سوره را مدنی می‌داند. سپس با نقل برخی روایات اهل سنت دربارهٔ مردی سیاه و دیدارش با پیامبر و شأن نزول سوره دربارهٔ آن مرد، به نقد و بررسی این روایات پرداخته و با ذکر دلایل این انتساب را رد، و نزول این سوره دربارهٔ اهل بیت را اثبات می‌کند.[۲]

از مفسران اهل سنت، شهاب‌الدین آلوسی در روحُ‌الْمَعانی، ضمن گزارش روایات و گفته‌های دیگر مفسران، این داستان را گزارش می‌کند و آن را دربارهٔ اهل بیت می‌داند. او با توجه به گزارش‌های تِرْمِذی و ابن جُوزی و ظاهر آیات می‌گوید این گفته‌ها ایجاب می‌کند که این سوره مدنی باشد و دلیل آن را فرزندان علی و فاطمه می‌داند که در مدینه متولد شدند و این موضوع با ظاهر آیات تعارضی ندارد. نیز از لطایف این سوره این را گوید که در هیچ‌جایش، به احترام فاطمه زهرا، نامی از حورُالْعین نیامده و تنها از «وِلْدانٌ مُخَلَّدون» یاد شده‌است.[۳] فخر رازی در تفسیر کبیر داستان بیماری فرزندان علی و فاطمه را به‌نقل از زَمَخْشَری در کَشّاف و واحدی در اَلْبَسیط می‌آورد، امّا می‌گوید دلیلی برای اختصاص این آیات به علی بن ابی‌طالب، فاطمه و فرزندانشان نیست، بلکه این آیات دربارهٔ همهٔ ابرار مانند صحابه و تابعینِ مُتَّقی مصداق دارد؛ مگر این‌که این آیات دربارهٔ صدورِ طاعتِ مخصوصی از جانب آنان نازل شده‌باشد.[۴] شوکانی در فَتحُ الْقَدیر نیز روایت اِبنِ مَرْدَوَیْه از ابن‌عباس را گزارش می‌کند که این آیات دربارهٔ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهراست.[۵]

سورهٔ قدر
نوشتار‌های اصلی: قدر (سوره) و شب قدر
نوشتارهای وابسته: هستی، فلسفه اسلامی، و عرفان اسلامی
حسن حسن‌زادهٔ آملی در تفسیر عرفانی سورهٔ قدر می‌گوید سِیرِ حُبّیِ وجود، در قوس نزول، در منازلی است که به شب تعبیر شود؛ همان‌گونه‌که در سیر ظهور صعودی، به روز. بعضی شب‌ها لَیالیِ قدر و بعضی از روزها ایام‌الله است؛ و فاطمه لَیلةُالقدرِ یازده کلام‌اللهِ ناطق است، چنان‌که جعفر صادق گفت: کسی که حق معرفت به فاطمه پیدا کند، یعنی به‌درستی او را بشناسد، لیلةالقدر را ادراک کرده‌است.[۶] او می‌گوید انسان کامل، قرآنِ ناطق است و بنابراین، یازده قرآن ناطق در شبی مبارکه که مادر امامان است، نازل شده‌است؛ و می‌گوید به‌گفتهٔ پیامبر کسی که فاطمه را آن‌چنان‌که شایسته‌است بشناسد، شب قدر را درک کرده و فاطمه ازآن‌رو که خلایق از کُنْهِ شناخت او بریده شده‌اند، فاطمه نامیده شد.[۷]

سورهٔ کوثر
نوشتار اصلی: کوثر
در تفسیر المیزان دربارهٔ سوره کوثر آمده که معنای آن، خیرِ کثیر است و عجیب آن است که مفسران در بیان مصداق آن، اختلاف فراوانی دارند و بیست و شش معنی برای آن ذکر کرده‌اند. علّامه طباطبایی در ادامه بیان می‌کند که با توجه به آیهٔ آخر سوره و از سوی دیگر با درنظرگرفتن روایات گوناگون دربارهٔ داستان گویندگان به بی‌نسل‌ماندن پیامبر اسلام، این سوره دلالت بر فاطمه و فرزندان او و کثرت نسل پیامبر از طریق فاطمه زهرا دارد.[۸] آلوسی نیز در روح‌المعانی می‌گوید از مصداق‌های کوثر، کثرت فرزندان پیامبر اسلام است و سپس می‌گوید چنین است که فرزندان پیامبر اسلام سراسر جهان را فراگرفته‌اند؛ و در ادامه همان داستان مذکور در المیزان را بیان می‌کند.[۹] فخر رازی در تفسیر کبیر و بَیْضاوی در اَنوارُ التَّنزیل نیز، یکی از مصداق‌های کوثر را کثرت فرزندان و نسل پیامبر اسلام بیان می‌کنند.[۱۰][۱۱]

آیهٔ مباهله
نوشتار‌های اصلی: آیه مباهله و رویداد مباهله
به‌نوشتهٔ طباطبایی، رویداد مُباهِله از رویدادهای صدر اسلام و ماجرای رویارویی پیامبر اسلام و اهل بیتش از یک‌سو و مسیحیان نَجران ازدیگرسو است. در این رویداد، مسیحیان نجران با پیامبر دربارهٔ درستی دعوتش مُحاجّه (دلیل آوردن) کردند و این گفتگو سرانجام به آن‌جا کشید که با درخواست مباهله از سوی محمّد مواجه شدند.[۱۲][۱۳] دو طرف با افراد خود در محل مباهله حاضر شدند. هنگامی که مسیحیان دیدند محمّد با عزیزترین کسان و اعضای خانواده‌اش، — علی، فاطمه، حسن و حسین — آمده تا با آنان مباهله کند، یقین کردند که از این مباهله سلامت نخواهند ماند، چراکه رفتار محمّد نسبت به خانواده‌اش، نشان از اطمینان او نسبت به عقیدهٔ خود دارد.[۱۴] در تفسیر روح‌المعانی نیز پس از بیان داستان محاجهٔ مسیحیان با محمّد دربارهٔ عیسی و پیشنهاد مباهله از سوی محمّد، روایات موجود نقل شده و نویسنده بیان کرده که منظور از افراد در آیهٔ مباهله، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند و ادامه می‌دهد که این موضوع دلالت بر برتری اهل بیت دارد.[۱۵] فخر رازی در تفسیر کبیر، بیضاوی در انوار التنزیل، مَحَلّی و سُیوطی در تفسیرُ الْجلالِیْن، ابن کثیر در تفسیرُ الْقرآنِ الْعَظیم و ابن عَطیّه اَندِلُسی در اَلْمُحَرَّرُ الْوَجیز نیز، افراد حاضر در مباهله را، علی، فاطمه، حسن و حسین دانسته‌اند.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]

آیات نور
نوشتار اصلی: آیه نور
آیه یا آیات نور به آیات ۳۵ تا ۳۸ سورهٔ نور گفته می‌شود. در بحث روایی این آیات در المیزان احادیثی روایت شده که مصداق این آیات را اهل بیت پیامبر می‌داند و «مِشکاة» را همانا فاطمهٔ زهرا؛ و در ادامه آمده که منظور از بیوت در این آیات بیت انبیا است که بیت علی و فاطمه نیز یکی از آن‌هاست.[۲۱] در روح‌المعانی نیز در توضیح آیهٔ ۳۶ و دربارهٔ بیوتِ مطرح‌شده در آن، روایتِ بیتِ انبیا نقل شده‌است.[۲۲] ابن مَغازِلی در مناقب، حدیثی از موسی کاظم نقل می‌کند که در آن، مراد از «مِشکوٰة» و «کَوکَبٌ دُرّیٌّ» فاطمه زهرا بیان شده‌است.[۲۳]

آیهٔ تطهیر
نوشتار‌های اصلی: آیه تطهیر و اصحاب کسا
علّامه طباطبایی در بحث جامعی در تفسیر این آیه در المیزان، مخاطب این آیه را اصحاب کسا می‌داند و به احادیث آن که تعداد آن‌ها بیش از هفتاد حدیث است و بیشتر از طریق اهل سنّت هستند اشاره می‌کند. راویان این حدیث نزد اهل سنت ام‌ّسَلَمه، عایشه، ابوسعید خُدری، سعد، واثِلة بن اَسقَع، ابِی‌الْحَمراء، ابن‌عباس، ثوبان غلام آزادشدهٔ پیامبر اسلام، عبدالله بن جعفر، علی بن ابی‌طالب، و حسن بن علی هستند و نزدیک به چهل طریق از آنان نقل شده‌است. راویان نزد شیعه علی بن ابی‌طالب، علی بن الحسین، محمد باقر، جعفر صادق و علی بن موسی الرضا، ام‌سلمه، ابوذر، ابی‌لیلی، ابوالاَسوَد دُؤِلی، عمرو بن میمون اودی، و سعد بن ابی‌وقاص هستند که بیش از سی طریق از آنان نقل شده‌است.[۲۴] آلوسی در تفسیر خود ضمن بیان روایات مختلف دربارهٔ مصداق اهل بیت در این آیه، به حدیث کسا اشاره می‌کند و اهل بیت را اصحاب کسا می‌داند. اما در ادامه و در بحث عصمت و طهارت، ضمن بیان نظر شیعه و رد آن، قائل به عصمت و طهارت اهل بیت نیست و این آیه را شرط می‌داند، نه آیه‌ای که خبری باشد و در گذشته انجام شده‌باشد.[۲۵] طبری در جامعُ الْبَیان بسیاری از احادیث را نقل می‌کند که این آیه را دربارهٔ علی، فاطمه، حسن و حسین می‌دانند و می‌گوید که بعضی قائل به این هستند که منظور از اهل بیتِ پیامبر، اینان هستند.[۲۶] بیضاوی در انوار التنزیل نیز می‌گوید شیعیان معتقدند که این آیه دربارهٔ علی، فاطمه و دو فرزندشان است و دربارهٔ عصمتِ آنان، به این آیه احتجاج می‌کنند، اما این احتجاج با قبل و بعد آیه متناسب نیست و احادیث هم تنها به این اشاره دارد که اینان از اهل بیت پیامبر به‌شمار می‌روند.[۲۷] فخر رازی در تفسیر کبیر می‌گوید نظرات مختلفی دربارهٔ کیستی اهل بیت در این آیه هست؛ امّا نظر معتبرتر این است که اهل بیت، فرزندان پیامبر — فاطمه — و همسران و حسن و حسین و علی هستند.[۲۸] ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم حدیث ایستادن پیامبر به‌مدت شش ماه بر در خانهٔ فاطمه و صدازدن اهل بیت برای نماز و حدیث کسا را بیان می‌کند.[۲۹] ابن عطیه در المحرر الوجیز با اشاره به حدیثی از پیامبر می‌گوید این آیه در حق پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین نازل شده‌است.[۳۰] ماتُریدی در تَأویلاتُ أَهلِ السُّنَّة می‌گوید شیعیان با استناد به حدیث کسا، این آیه را دربارهٔ اهل بیت — علی، فاطمه، حسن و حسین — می‌دانند.[۳۱]

آیهٔ مودت
نوشتار اصلی: آیه مودت
در المیزان دربارهٔ آیهٔ ۲۳ سورهٔ شُوریٰ و در توضیح و تفسیر این آیه، ضمن گزارش گفته‌های مختلف مفسران و سنجش و نقد آن‌ها، آمده‌است که مقصود از «مَوَدَّتِ قُربیٰ»، محبّت اهل بیت محمّد — علی، فاطمه، حسن و حسین — است؛ و در ادامه نیز روایات گوناگون از طریق اهل سنت و شیعه که به این موضوع تصریح شده، آمده‌است.[۳۲] آلوسی در تفسیر این آیه، روایتی را از ابن‌عباس نقل می‌کند که در آن، از پیامبر دربارهٔ کیستیِ «قُربیٰ» در این آیه پرسش شده و پاسخ پیامبر علی، فاطمه، حسن و حسین بوده‌است؛ و سپس آلوسی ماجرای برخورد مرد شامی با علی بن الحسین و خواندن این آیه از سوی علی بن الحسین را بیان می‌کند؛ و ادامه می‌دهد اخبار و احادیث دربارهٔ نزول این آیه در شأن اهل بیت چنان زیاد است که احصاء و شمرده نمی‌شود؛ و در پایان هم حدیث سفینه را ذکر می‌کند. ازسوی‌دیگر، در روح‌المعانی در رد ادعای شیعه مبنی بر امامت اهل بیت براساس این آیه، آمده که منظور از مودّت، دوستی اهل بیت است و این آیه دلالتی بر واجبُ الامامة و واجبُ الطاعه بودن شخص واجبُ المحبة نیست.[۳۳] طبری در جامع البیان با اشاره به معانی مختلف «قُربیٰ»، در تفسیر آیه می‌گوید منظور نزدیکان پیامبر هستند.[۳۴] فخر رازی در تفسیر کبیر به‌نقل از تفسیر کشّاف زمخشری و نیز ابن عطیه در المحرر الوجیز می‌گویند از پیامبر دربارهٔ مراد از نزدیکانش (قربیٰ) پرسش شد و او پاسخ داد منظور علی، فاطمه و دو پسرشان — حسن و حسین — هستند.[۳۵][۳۶] ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم داستان اسارت علی بن الحسین و خطاب فردی در دمشق به او، و پاسخ علی بن الحسین به او دربارهٔ کیستی «قربیٰ» را بیان می‌کند.[۳۷]

در سیره پیامبر گرامی اسلام

عربستان در آستانهٔ ظهور اسلام سرزمینی خشک با آب‌وهوایی سخت، معیشتی طاقت‌فرسا و فرهنگی خشن بود. زن در آن جامعه منزلتی نداشت و مایهٔ سرشکستگی برای خانواده‌اش بود، تا جایی که برخی اعراب بیابان‌گرد اقدام به زنده‌به‌گورکردن نوزادان دختر خود می‌کردند.[۳۸] در چنین محیطی، به‌این‌ترتیب، سنت محمّد در تکریم فاطمه در تقابل با آموزه‌های فرهنگی محیط عربستان بود.[۳۹]

احادیث محمّد دربارهٔ فاطمه دو دسته‌اند: دستهٔ نخست آن‌هایی که منحصراً دربارهٔ فاطمه زهراست؛ و دستهٔ دوم احادیثی که دربارهٔ اهل بیت محمّد هستند که شامل فاطمه به‌عنوان یکی از اعضای آن هم می‌شوند. در این‌جا از ذکر احادیث دستهٔ دوم خودداری می‌شود. برخی از مهم‌ترین آن‌ها حدیث سفینه، حدیث نجوم و حدیث ثقلین هستند.[۴۰][۴۱][۴۲]

حدیث بضعه
حدیث بَضعَه[یادداشت ۱] از احادیث مشهور و معروف و حتی مُتَواتِرِ معنوی محمّد پیامبر اسلام است. این حدیث به ۲۸ لفظ مختلف در بسیاری از کتاب‌ها ازجمله دست‌کم ۱۸ منبع اهل سنت و ۱۳ منبع شیعه روایت شده‌است.[۴۳] دربارهٔ علّت صدور این حدیث چند ماجرا نقل شده که عبارتند از: نخست ماجرای پرسش محمّد از علی دربارهٔ بهترین چیز برای زنان و پرسش علی در این‌باره از فاطمه و پاسخ فاطمه؛ دوم در ماجرای پذیرش توبهٔ ابولُبابه انصاری و بازکردن او از ستون توبه توسط فاطمه زهرا؛ سوم در ماجرایی که محمّد فاطمه را معرفی کرد؛ چهارم در شب عروسی علی و فاطمه که محمّد این جمله را خطاب به علی گفت؛ و پنجم ماجرایی که توسط مسور بن مخرمه دربارهٔ خواستگاری علی از دختر ابوجهل و ماجراهای پس از آن روایت شده‌است. محمدجعفر طبسی در پژوهشی دربارهٔ این حدیث در منابع اهل سنت، ضمن این‌که ۱۲۳ منبع حدیث بضعه در کتاب‌های اهل سنت را ذکر می‌کند، دربارهٔ روایت پنجم اشکال‌هایی را مطرح، و به دلایل مختلف صحت این ماجرا را رد می‌کند.[۴۴]

تقریباً همهٔ منابع اهل سنّت این حدیث را تنها از مسور بن مخرمه یا عبدالله بن زبیر و دربارهٔ ماجرای خواستگاری یا بدون ذکرِ علّتِ صدورِ حدیث نقل کرده، و به موارد دیگر اشاره نکرده‌اند. از مهمّ‌ترین این منابع عبارتند از: مُتَّقی هندی در کَنزُ العُمّال،[۴۵] مُحب‌ّالدین طبری در ذَخائِرُ الْعُقبیٰ،[۴۶] طَبَرانی در اَلْمُعجَمُ الْکَبیر،[۴۷] سیوطی در اَلْخَصائِصُ الْکُبریٰ،[۴۸] ذهبی در سِیْرُ اَعْلامِ النُّبَلاء[۴۹] و اَلْمُنتَقیٰ مِن مِنهاجِ الإعتِدال،[۵۰] ابونُعَیْم اصفهانی در اَمالی،[۵۱] ابن حجر عسقلانی در اَلْمَطالِبُ الْعالیَةُ،[۵۲] و ابن حَجَر هِیْتَمی در اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة.[۵۳]

حدیث سرور زنان عالم

حدیث «سَیِّدَةُ النِّساءِ الْعالَمین» از دیگر احادیث محمّد است که برتری فاطمه بر زنان جهان را بیان می‌کند. راویان این حدیث علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا، ابن‌عباس، اَنَس بن مالک، ابی‌لیلی، ابوهُرَیْره، عایشه، عبدالرحمن بن ابی‌لیلی، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خُدری، حُذَیْفة بن یَمان، ام‌ّسلمه، ابواَسلَمی، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر، عِمْران بن حُصَیْن، جابر بن سَمُره، ابوبُرَیْده اسلمی هستند.[۵۴] منابع اهل سنت و شیعه نقل می‌کنند که محمّد فاطمه را سرور زنان همهٔ جهانیان خوانده‌است. در برخی از منابع اشاره شده که او سرور زنان بهشتی — به‌جز مریم — و در برخی دیگر او سرور زنان همهٔ عوالم است.[۵۵] حاکم نیشابوری و ذهبی، از محدثان برجسته اهل سنت، این روایت را صحیح می‌دانند. برخی از دانشمندان اهل سنّت مانند آلوسی، عبدالرحمن سهیلی، محمد بن عبدالباقی زَرقانی، سفارینی، ابن الجکنی، شیخ رفاعی و محمد طاهر القادری بر برتری فاطمه زهرا تأکید کرده‌اند. در منابع روایی و تفسیری شیعه نیز، روایات فراوانی در این‌باره موجود است.[۵۶] مُحب‌ّالدین طبری در ذَخائِرُ الْعُقبیٰ حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند که در آن از مریم دختر عِمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمّد و آسیه همسر فرعون، به‌عنوان چهار زن برتر جهانیان نام برده می‌شود. او در ادامهٔ همین مطلب، حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری و بعضی روایات دیگر از پیامبر را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «برترین سرور زنان جهان» یا «سرور زنان جهان» می‌نامند.[۵۷] ابن اسحاق نیز این موضوع را در سیرهٔ نبوی ذکر می‌کند، اما ابن هشام آن را از نسخهٔ خودش حذف می‌کند.[۵۸]

ذهبی در سِیْرُ اَعْلامِ النُّبَلاء نیز همین دو حدیث را به‌همراه حدیثی دیگر با لفظ «خَیْرُ نِسَاءِ العَالَمین» نقل می‌کند.[۵۹] ذهبی در تاریخ الاسلام نیز دو حدیث نقل‌شده از طبری به‌همراه احادیث خود در سیر اعلام النبلاء را تکرار می‌کند.[۶۰] ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «سرور زنان جهان» می‌نامد.[۶۱] سیوطی در اَلدُّرُّ الْمَنثور نیز احادیث نقل‌شدهٔ طبری در ذخائر العقبی را به‌همراه احادیثی دیگر بیان می‌کند.[۶۲] ابن حجر عسقلانی در فَتحُ الْباری احادیثی را از پیامبر نقل می‌کند که در آن‌ها فاطمه زهرا «سرور زنان جهان» و «سرور زنان اهل بهشت» به‌جز مریم عنوان می‌شود.[۶۳] ابن کثیر در اَلْبِدایَة و النَّهایَة نیز احادیثی را نقل می‌کند که «بهترین چهار زن جهان» یا «چهار سرور زنان جهان» فاطمه بنت محمّد، خدیجه بنت خویلد، آسیه بنت مُزاحم و مریم بنت عِمران هستند.[۶۴] مُتَّقی هندی در کَنزُ العُمّال احادیثی را نقل می‌کند که در آن‌ها از فاطمه زهرا با عنوان «سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمین» و «سَیِّدَةُ نِساءِ أَهلِ الْجَنَّة» نام برده می‌شود.[۶۵] عِزّالدّین بن اثیر در اُسْدُ الْغابَة احادیثی را نقل می‌کند که پیامبر در بستر مرگ، در برابر گریهٔ فاطمه زهرا به‌خاطر درگذشت پدرش، او را «سیّدة نساء العالمین» یا «سیّدة نساء أهل الجنّة» خطاب می‌کند.[۶۶] ابونعیم اصفهانی در حِلْیَةُ الاولیاء حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «سرور زنان جهان» یا «سرور زنان روز قیامت» می‌داند.[۶۷]

در کلام امامان شیعه
از امامان شیعه احادیثی دربارهٔ فاطمه زهرا نقل شده‌است. درون‌مایهٔ این احادیث پیامبرشناسیِ فاطمه، علم او، حجاب او، عشقِ پیامبر اسلام به او، فراوانیِ گریهٔ او، دوری او از هر بدی، ستاره بودن او برای ساکنان آسمان‌ها، سروری او زنان عالم را، سخن‌گفتن او با فرشتگان، انسان‌دوستیش در مقام دعا، کم‌نظیریش و نبودن کفوی برای او در روی زمین جز علی بن ابی‌طالب و همسرداری و سخت‌کوشیش در امور خانه است.[۶۸] بعضی دیگر از احادیث نیز بر جنبه‌های ویژه‌ای از فاطمه زهرا تأکید می‌کند، مانند حدیث در صدّیقه و شهیده بودن او،[۶۹][۷۰] حُجَّت بودن او بر امامان شیعه[۷۱][۷۲] و الگو بودنش برای حُجَّتِ بنِ الْحسن، امام دوازدهم شیعیان.[۷۳]

مک‌اولیف، اسکندرلو و رضائی اصفهانی، «فاطمه در قرآن»، قرآن‌پژوهی خاورشناسان.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۲۰:‎ ۲۱۱–۲۲۰.
آلوسی، روح‌المعانی، ۲۹:‎ ۱۵۷–۱۵۸.
فخر رازی، تفسیر کبیر، ۳۰:‎ ۲۴۴–۲۴۵.
شوکانی، فتح القدیر، ۵:‎ ۴۲۱.
رودگر، «فاطمه زهرا (ع) سر لیلةالقدر»، بانوان شیعه.
مطلبی و صادقی، «شب قدر در نگاه مفسران قرآن»، کوثر.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۲۰:‎ ۶۳۷–۶۴۳.
آلوسی، روح‌المعانی، ۳۰:‎ ۲۴۴–۲۴۹.
فخر رازی، تفسیر کبیر، ۳۲:‎ ۱۲۵.
بیضاوی، انوار التّنزیل، ۵:‎ ۳۴۲.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۳:‎ ۳۵۰–۳۸۵.
Algar, “Āl–e ʿAbā”, Iranica.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۳:‎ ۳۵۰–۳۸۵.
آلوسی، روح‌المعانی، ۳:‎ ۱۸۸–۱۹۰.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۸:‎ ۸۹–۹۰.
بیضاوی، انوار التّنزیل، ۵:‎ ۳۴۲.
محلی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ۳:‎ ۶۰.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۲:‎ ۴۶.
ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱:‎ ۴۴۷–۴۴۸.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۵:‎ ۱۹۵–۱۹۶.
آلوسی، روح‌المعانی، ۱۸:‎ ۱۷۴.
ابن مغازلی، مناقب مغازلی، ۲۶۳–۲۶۴.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۶:‎ ۴۶۲–۴۷۷.
آلوسی، روح‌المعانی، ۲۲:‎ ۱۲–۲۰.
طبری، جامع البیان، ۲۲:‎ ۵–۷.
بیضاوی، انوار التّنزیل، ۴:‎ ۲۳۱.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۲۵:‎ ۲۱۰.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۶:‎ ۳۶۵–۳۷۱.
ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۴:‎ ۳۸۴.
ماتریدی، تأویلات اهل السنّة، ۸:‎ ۳۸۲–۳۸۳.
طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۸:‎ ۵۹–۶۸، ۷۳–۷۷.
آلوسی، روح‌المعانی، ۲۵:‎ ۳۰–۳۳.
طبری، جامع البیان، ۲۵:‎ ۱۵–۱۷.
فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۲۷:‎ ۱۶۷.
ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۵:‎ ۳۴.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷:‎ ۱۸۳–۱۸۴.
شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۱۳–۱۶.
شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۱۸–۱۹.
رضایی، «پژوهشی در حدیث سفینه»، کلام اسلامی.
چگینی، «اعتبارسنجی «حدیث امان»»، امامت‌پژوهی.
حاج‌منوچهری، «ثقلین، حدیث»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۷۵.
حاج‌رسولی، ««فاطمه (س) پاره تن پیامبر»»، علوم حدیث.
الطبسی، «ألفاظ حدیث فاطمة بضعة منی»، رسالة الثقلین.
متقی هندی، کنز العمال، ۱۲:‎ ۱۰۶–۱۰۸.
طبری، ذخائر العقبی، ۳۷–۳۹.
طبرانی، المعجم الکبیر، ۲۲:‎ ۴۰۴–۴۰۶.
سیوطی، الخصائص الکبری، ۲:‎ ۴۴۷–۴۴۸.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲:‎ ۱۳۳.
ذهبی، المنتقی من منهاج الاعتدال، ۲۰۶–۲۰۹.
ابونعیم اصفهانی، امالی، ۴۴–۴۸.
عسقلانی، المطالب العالیة، ۱۶:‎ ۱۶۵–۱۶۶.
ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۲:‎ ۵۵۷–۵۵۸.
بشوی، «شخصیت حضرت فاطمه (س)»، پیام زن.
Klemm, “Fà†ima”, Ideas, images, and methods, 193.
بشوی، «شخصیت حضرت فاطمه (س)»، پیام زن.
طبری، ذخائر العقبی، ۴۲–۴۴.
Klemm, “Fāṭima bt. Muḥammad”, Encyclopedia of Islam.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲:‎ ۱۲۶.
ذهبی، تاریخ الاسلام، ۳:‎ ۴۵–۴۶.
ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۴۲:‎ ۱۳۴.
سیوطی، الدر المنثور، ۲:‎ ۲۳.
عسقلانی، فتح الباری، ۲:‎ ۴۴۱.
ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۲:‎ ۶۰.
متقی هندی، کنز العمال، ۱۲:‎ ۱۱۰.
ابن اثیر، اسد الغابه، ۷:‎ ۲۲۳–۲۲۴.
ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ۲:‎ ۴۲.
اخوان صراف و حسینی شاه‌ترابی، «فاطمه زهرا در کلام معصومان»، بانوان شیعه.
عاملی، مأساة الزهراء، ۲:‎ ۶۸–۶۹.
اخوان صراف و حسینی شاه‌ترابی، «فاطمه زهرا در کلام معصومان»، بانوان شیعه.
المسعودی، الاسرار الفاطمیه، ۶۷–۸۹.
حسن‌زاده آملی، شرح فص حکمة عصمتیة، ۱۰۴–۱۰۷.
المسعودی، الاسرار الفاطمیه، ۹۹–۱۰۰.

 

پرسش های مهدوی

چگونه می توانیم سطح فکری و اعتقادی خود را درباره امام عصر رحمه الله بالاتر برده و عمیق تر کنیم؟

برای بالا بردن سطح فکری و اعتقادی به دو گزینه نیاز است:

1. توجه به حضرت حق و دعا و انابه به درگاه او و توجه به وظایف دینی، تا دل روشن و پاک گردد و بتواند تجلی گاه انوار و معارف حق باشد. این انوار، هم الهامات الهی را شامل می شود و هم تفکر را.

2. مطالعه کتاب ها و گفت و گو با اندیشوران و صاحبان علم و فکررا.

برای کسب معرفت، از راه های زیر می توان بهره برد که هر یک دیگری را کامل می کند:

الف. راه عقل: اگر انسان کمی اندیشه کند درمی یابد برای رسیدن به سعادت و نیل به هدف از خلقت خود، نیاز به راهنمایی از طرف خداوند دارد. پس باید از طرف خداوند افرادی برای رساندن پیام خداوند (نبوت و رسالت) انتخاب شوند؛ از این رو، عقل در می یابد به وحی و بعثت انبیا نیاز دارد. انسان، علاوه بر این به تعلیم و تبیین آن توسط آن ها نیز نیازمند است؛ زیرا از یک طرف، وحی های الهی در بسیاری از موارد حالت کلی دارد و از طرف دیگر، عقل بشر محدود بوده و توانایی درک درست و کامل وحی را ندارد. بر این اساس، انسان نیازمند فرمایشات و توضیحات انبیا است.

گفتنی است انسان علاوه بر جسم، دارای روح است که شخصیت اصلی او را تشکیل می دهد. روح نیز همچون جسم دارای نیازمندی ها بوده و گرفتار آفت ها و بیماری ها می شود.

روح اگر بخواهد رشد و تعالی پیدا کند باید تحت تربیت قرار گرفته و تزکیه شود، نیاز های معنوی او تامین شود، آفت هایی که به آن دچار شده و یا ممکن است دچار شود شناسایی شده و با آن مبارزه شود. این مهم (رفع نیاز ها و مبارزه با آفت ها) فقط در سایه تربیت یک مربی پاک امکان دارد؛ از این رو خداوند تزکیه و طهارت نفوس را وظیفه انبیا شمرده است و در قرآن می فرماید: Gلَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَF: خداوند بر مؤمنان منت نهاد هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند و آن ها را پاک کند و کتاب حکمت بیاموزد».1

با بعثت آخرین پیامبر و رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیام هایی که باید از طرف خداوند نازل می شد فرستاده شد و در اختیار انسان قرار گرفت که همان قرآن کریم بود. تا زمانی که پیامبر در میان مردم بود، به مقدار استعداد ها و توانایی های مردم آن زمان دین را برایشان تبیین کرد و به تزکیه نفوس پرداخت. البته تبیین دین پیامبر، بر اساس علوم الهی بود که پیامبر در اختیار داشت و به سبب داشتن عصمت، ارشاد و تزکیه مردم را انجام می داد.

عقل می گوید: بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز باید فردی مانند او (عالم به علم الهی و معصوم از هر خطا) باشد، تا وظیفه تبیین دین و تزکیه مردم را به عهده بگیرد؛ پس باید در هر زمان انسان عالم و معصومی همچون پیامبر باشد، تا انسان به واسطه هدایت ها و ارشادات او، راه کمال را بپیمایند؛ اما این که چنین فردی، چه کسی می تواند باشد، باید از پیامبر پرسید؛ زیرا ما توانایی شناخت انسان عالم معصوم را نداریم؛ پس راه نقل (استفاده از گفتار) را باید بررسی کنیم.

ب. راه نقل: در احادیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (و همچنین از پیشوایان معصوم) به ما رسیده است، علاوه بر تاکید بر نیاز انسان به عالم معصوم، افرادی که بعد از پیامبر عهده دار خلافت و جانشینی پیامبر هستند معرفی شده اند، از جمله در حدیث معروف ثقلین پیامبر فرمود: من دو شیء گرانبها در میان شما می گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیتم. اگر به این دو تمسک کنید ]و از آن ها پیروی کنید[ هرگز گمراه نمی شوید. این دو هرگز از هم جدا نمی شوند، تا در حوض ]کوثر در قیامت[ بر من وارد شوند.2

طبق این حدیث، باید همیشه یک نفر از اهل بیت که عالم کامل و معصوم است در کنار قرآن باشد؛چون قرآن دریای علم بوده و از هر خطا دور است.

و در حدیث معروف دیگر پیامبر فرمود: «خلفا و جانشینان من دوازده نفرند».3

طبق این حدیث، آن اهل بیت که در کنار قرآن هستند، دوازده نفر خواهند بود.

در احادیث متعدد دیگر خداوند نام این دوازده نفر را ذکر کرده است؛ برای نمونه، وقتی آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ»4 نازل شد، از پیامبر دربارة اولی الامر سؤال شد که که آنان چه کسانی هستند؟ پیامبر، آنان را معرفی کرد که اول آن ها علی بن ابی طالب است و سپس نام باقی امامان را تا امام مهدی رحمه الله بیان فرمود.5

پس ما به کمک عقل و نقل فهمیدیم که امام زمان رحمه الله که در کنار قرآن قرار دارد و عالم به علم الهی و معصوم است، همان امام مهدی رحمه الله است.

البته باید با تفکر بیشتر و با استفاده از روایات، ادعیه و زیارات معرفت خود را به امام و مقام او بیشتر و عمیق تر کنیم. گفتنی است اگر انسان سعی کند ایمان را در خود تقویت کند و به وظایف دینی عمل کند، خداوند عنایت بیشتری به او کرده، او را در شناخت بهتر و کامل تر امام کمک می کند.

3. از راه های مختلف می توان فهمید انسان چه مقدار به امام معرفت پیدا کرده است؛ از جمله:

ـ چه مقدار به او محبت دارد و به یاد او است؟

ـ در برابر شبهات، تا چه اندازه خود را می تواند حفظ کند و عقیده صحیح خود را از دست ندهد؟

ـ به وظایف دینی، چه مقدار توجه دارد و به آن ها عمل می کند؟

هر اندازه محبت و یاد امام بیشتر باشد و توجه به وظایف دینی دقیق تر و کامل تر باشد و انسان در برابر شبهات مقاوم تر باشد، به همان اندازه معرفت پیدا کرده است.

بنابراین، باید به دو عنصر عقل و نقل توجه کرد و از درگاه خداوند توفیق خواست و با بالابردن صفت تقوا، با عمل به دین و تکالیف شرع، دل و روح و قلب را قابل پذیرش انوار الهی کرد.

در پایان بیان این نکته خالی از لطف نیست که هر چند دشمنان، از راه های گوناگون به مرز های فکری و اعتقادی و اخلاقی هجوم برده و در صدد انحراف مردم ـ به خصوص جوانان ـ هستند؛ ولی عنایت الهی متوجه طرفداران حق است. خداوند می فرماید: «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَی ءٍ قَدْراً»؛ «کسی که تقوای الهی را پیشه کند، [خداوند] برای او راه خروج [از بن بست ها را] قرار می دهد و به او روزی می دهد از جایی که گمان نمی برد و کسی که به خدا توکل کند، پس خدا برایش کافی است».6

این رزق و روزی، شامل رزق و روزی معنوی و معرفتی نیز می شود. امام مهدی رحمه الله مراعات حال شیعیان را مهمل و رها نگذاشته است.7 رعایت حال در همه امور است؛ حتی امور معنوی و فکری؛ پس اگر علاوه بر تلاش علمی و مطالعاتی، تقوا پیشه کنیم و به دستورات دین پایبند باشیم، خداوند و امام علیه السلام توجه بیشتری به ما خواهند داشت و علاوه بر امداد در پیشرفت معرفتی و ایجاد آمادگی، ما را از کید دشمنان حفظ می کنند.

پی نوشت

*. واحد پرسش و پاسخ (تقی حاتمی).

1. آل عمران (3):164.

2. صحیح مسلم، ج4، ش2408، چاپ عبدالباقی، ص1803؛ سنن ترمذی، ج5، ش3788، الاحتجاج، ج1، ص216 و 391.

3. صحیح مسلم، ج6، ص102 و ج3، ص1453، ح5؛ صحیح بخاری، ج2، ص147، ح79؛ غیبت طوسی، ص88؛ غیبت نعمانی، ص75.

4. نساء (4):59.

5. تفسیر نورالثقلین، ج1، ص499.

6. طلاق (65): 2و3.

7. نامه به شیخ مفید، الاحتجاج، مرحوم طبرسی، ج2، ص495.

 

بعضی از علائم آخرالزمان و نزدیکی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

1⃣شکم،خدا می شود!

✳️ طبق روایات،روزگاری می آید که مردم شکم هایشان خدایشان است و حواس آنها به شکم هایشان است.

?مثلا همین الان که شما در حال خواندن نماز اول وقت بودید، عده ای دم در نانوایی بربری و سنگکی ایستاده اند … اینها شکم هایشان ، خدایشان است!

2⃣زنان قبله می شوند

✳️ روزگاری می آید که زن قبله می شود. هر چه حاج خانم بگوید. فقط حرف حاج خانم !!

ولو امر به خلاف شرع هم بکند یا کار خلاف شرع بگوید چون محو اوست، نمی فهمد چه می گوید:

⛔️دختر باید چنین باشد ، کت و دامن تنگ بپوشد ، با این وضع به کوچه و خیابان برود…

پدر مخالفت می کند ، مادر با پدر درگیر می شود می گوید تو قدیمی هستی! تو قدیمی فکر می کنی! چیه مقدس شده ای؟! بگذار دخترم آزاد باشد!

 3⃣پول دینشان است

✳️این حرف گریه دارد … کار به این جا می رسد که دین آدم ، پولش می شود و دیگر به فکر حلال و حرام و خمس نیست،

ربا می خورد و رشوه می گیرد و دزدی می کند.

 4⃣شرافتشان به متاعشان است

■● مبل و صندلی و ماشین و خانه گچ گیری شده و استخر و … اگر اینها را نداشته باشد ، کسی محلش نمی گذارد.

■● قدیم اینطور نبود ، قدیم هر کس متدین تر بود مورد احترام بود، اما الان هرکسی پول دارد و ماشین دارد و خانه شمیران و امثال آن مورد احترام است.

☑️این ها از علائم آخرالزمان است…

?از بیانات آیت الله مجتهدی ره

↯ ?‌?‌?‌? ↯

⚫️ eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2 ⚫️

آیینه دعا

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏
باید دوباره شناخت. شناختی دگرگون که درونمان را دگرگون سازد؛ از نوعی دیگر . با نگاهی دیگر؛ از آن نوع که خداوند ما را برای آن آفرید .
این معرفت چیست که همه بشر، دانسته یا نادانسته ، در تکاپوی آنند .  
امام و حجت خدا همان چشمه آب حیات است .  
شناخت حجت خدا ، شناخت خدا است، چرا که او حجت ، دلیل ، راهنما و رهبر به سوی خدا است و از این رو او را حجت نامیده اند. وجود حجت خدا بین مردم، خود حجت را بر همه تمام می کند. نمی توان بهانه آورد که نمی شناختم. چرا نمی شناختی؟! مگر زمینه شناخت فراهم نبود!؟
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ و لساناً و شفقئین
عدم شناخت حجت خدا، مساوی بی دینی و سردرگمی و حیرانی است .  
باید شناخت کسی را که همه ذرات جهان او را می شناسند، این فقط ماییم که از او غافل و به حق و شأنش جاهلیم .
خدایا! تو خود دلیل راهمان باش و بر شناخت حجتت توانایمان ساز .
الا یا ایها الساقی زمی پرساز جامم را
که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را
از آن می ریز در جامم که جانم را فنا سازد
برون سازد زهستی هسته نیرنگ و دامم را (دیوان اشعار، امام خمینی قدس سره، غزلیات، حسن ختام )
امام حسین علیه السلام خطاب به اصحابش فرمود: خداوند بزرگ، بندگان را نیافرید، مگر برای شناخت او. هنگامی که او را بشناسند، عبادتش می کنند وهنگامی که بندگی او کنند، از بندگی غیر او بی نیاز می شوند.پس شخصی پرسید : معنای شناخت خدا چیست؟ فرمود: این که اهل هر زمانی، امامی را که پیروی اش بر آنان واجب است، بشناسند ( علل الشرایع ، جلد 1، ص 9 ـ کافی، ج 1، ص 340
  مضمون دعای اول صفحه است و در روایات بسیاری آمده: اگر کسی در حالی از این جهان به سرای ابدی رود که امامش را نمی شناسد، دین دار از دنیا نرفته است(کافی ، ج 1، ص  377)

ــــــــــــــــــــــــــــــ

سایت حوزه  

امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) سزاوارترین فرد به ابراهیم علیه السلام

ظهور

وجود مبارك خاتم پیامبران، محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم سزاوارترین فرد به ابراهیم است: «اِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ»،( سوره آل عمران، آیه68 ) زیرا هرچه را ابراهیم نگریست، آن وجود مبارك نیز دید: «مَا كَذَبَ الْفُۆَادُ مَا رَأَى»( . سوره نجم، آیه11 ) و بدان چه ابراهیم با آن بینا شد، بدان بینا گردید: «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى»( سوره نجم، آیه17 ) وآن كسی را كه ابراهیم علیه السلام سرپرست و دوست گرفت، آن حضرت به سرپرستی و دوستی برگزید: «إِنَّ وَلِیِّـیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ»( سوره اعراف، آیه  196) و از آن‌چه ابراهیم بیزاری جست، آن حضرت تبری نمود: «أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ وَرَسُولُهُ»( سوره توبه، آیه3 ) و آن‌گاه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نزدیك و نزدیك‌تر شد: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»( سوره نجم، آیات 8 ـ 9 ) و چیزی قربانی كرد كه ابراهیم نكرده بود: آن حضرت كسی را به قربانگاه برد كه هم او از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم بود و هم رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم از او و آن قربانی، وجود مبارك حسین بن علی علیه السلام بود كه مرگ و شهادت با عزّت و كرامت را بر طاعت فرومایگان مقدم شمرد، تا در نهایت به بهای ایمنی كعبه از سركشان فرومایه، سرمباركش از تن جدا گردید .

راز مطلب اخیر آن است كه رسول اعظم صل الله علیه و آله و سلم فرمود كه من از حسینم و حسین از من: حسین منّی و أنا من حسین(الارشاد، ج2، ص127) و از سوی دیگر امام حسین علیه السلام فرمود كه از رسول خدا شنیدم كه فرمود: هر كس سلطان ستمگری را دید كه حرام خدا را روا می‌شمارد و عهد او را می‌شكند و در میان بندگان خدا به ستم عمل می‌كند، چنانچه با گفتار و كردار بر او نشورد، سزاست كه خدا او را در جایگاه آن ستمگر یعنی در آتش داخل كند: من رإی سلطانا جأئراً مستحلا لحرم الله ناكثا لعهدالله، مخالفا لسنه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم یعمل فی عبادالله بالاثم و الـعدوان، فـلم یغیر علیه بفعل و لا قول، كان حقا علی الله ان یدخله مدخله (. تاریخ طبری، ج3، ص306؛ احقاق الحق، ج11، ص609؛ ر.ك: بحارالانوار، ج44، ص382 ) از این رو امام حسین علیه السلام كه از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بود و رسول خدا از وی، خویشتن و اهل بیت و اصحابش را قربانی كرد، تا دین خدا از كجی و تحریف در امان ماند و پیمان خدا را از شكستن و خلق خدا را از ستمدیدن نگاهبان باشد .

زمانی‌كه قائم علیه السلام خروج كند وارد مسجد‌الحرام می‌شود و در برابر كعبه می‌ایستد به صورتی كه پشت به مقام قرار می‌گیرد پس دو ركعت نماز می‌خواند سپس می‌گوید: ای مردم من سزاوارترین مردم به آدم هستم، من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم، من سزاوارترین مردم به اسماعیل هستم، من نزدیکترین مردم به محمد هستم. آنگاه دستانش را به آسمان بلند نموده و دعا می‌كند و تضرع می‌نماید تا این ‌كه صورتش را به زمین می‌نهد(یعنی به سجده می رود )

از آن‌چه گذشت  واز كلام وجود مبارك امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آشكار است  كه در آغاز قیام عدل گسترانه خود بر ضد ستم، پس از اقامه نماز نزد مقام ابراهیم، خویش را نزدیکترین فرد به پیامبران، به ویژه ابراهیم خلیل و رسول اكرم صل الله علیه و آله و سلم می‌‌خواند: إن القائم علیه السلام إذا خرج، دخل المسجد الحرام فیستقبل الكعبة و یجعل ظهره إلی المقام؛ ثم یصلی ركعتین ثم فیقول: یا أیها الناس! أنا أولی الناس بآدم. یا أیها الناس! أنا أولی الناس بإبراهیم. یا أیها الناس! أنا اولی الناس بإسماعیل، یا أیها الناس أنا أولی الناس بمحمد صل الله علیه و آله و سلم؛ ثم یرفع یدیه إلی السماء فیدعوا و یتضرع حتی یقع علی وجهه و هو قوله (عزّوجلّ):  (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ اَ اِلهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَكَّرُونَ).( سوره نمل، آیه62 )

زمانی‌كه قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خروج كند وارد مسجد‌الحرام می‌شود و در برابر كعبه می‌ایستد به صورتی كه پشت به مقام قرار می‌گیرد پس دو ركعت نماز می‌خواند سپس می‌گوید: ای مردم من نزدیکترین مردم به آدم هستم، من نزدیکترین مردم به ابراهیم هستم، من نزدیکترین مردم به اسماعیل هستم، من نزدیکترین مردم به محمد هستم.  آنگاه دستانش را به آسمان بلند نموده و دعا می‌كند و تضرع می‌نماید تا این ‌كه صورتش را به زمین می‌نهد(یعنی به سجده می‌رود) و این قول خداوند است كه می‌فرماید: كیست كه دعای مضطر را اجابت كند و گرفتاری را برطرف می‌سازد و شما را خلفای زمین قرار می‌دهد؛ آیا معبودی جز خدای یکتا هست؟! ولي اندکي از شما متذکر اين حقيقت شوند . (برگرفته از كتاب مهدی موعود موجود، حضرت آیت‌الله جوادی آملی دامت بركاته )

ـــــــــــــــــــــــــــ

بخش مهدویت تبیان

 

دعا بفرمایید ......

اگه دلتون شکست واشکی سرازیر شد دعا بفرمایید
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین علیه السلام?

حدیث روز

?
⏳ عمر خود را اینگونه زیاد کنیم

?امام صادق عليه‏ السلام:
مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهلِ بَيتِهِ مُدَّ لَهُ في عُمرِهِ؛

? هركس به خانواده‌اش نيكى كند، عمرش زياد شود.

? الكافى: ج ۲، ص ۱۰۵

یادت نرود....

آقا دعا فرما ...

فریاد رَس

✍️یکی از طلّاب مازندران نقل میکرد: بعد از تعطیلات درسی حوزه عازم گرگان شدیم. در گرگان بعد از پیاده شدن، زن و بچه و وسایل همراه را به پیاده رو بردم و به انتظار ماشین بودیم که ما را به روستا برساند. در همین هنگام ماشینی جلوی ما توقف نموده و یکی از سرنشینان ماشین به طرف ما اسلحه کشید.

من که از همه جا مایوس بودم از روی خلوص نیت و توجه کامل فریاد زدم “یا امام زمان". سپس ماشین بدون تیراندازی رفت؛ بعد از چند دقیقه انتظار دیدم ماشین گشت پلیس آمد، جلوی ما توقف نمود و صدا زد: “حاج آقا بفرمایید سوار شوید". همه سوار شدیم و ماشین حرکت کرد. سپس به من گفتند:

?"ما در فلان مسیر بودیم، یک وقت دیدیم آقا سیّدی جلوی ما را گرفت و فرمود: بروید در فلان خیابان، طلبه ای با زن و بچه منتظر ماشین است و ما طبق گفته آن سیّد آمدیم. حالا هرکجا میخواهید بروید بفرمایید تا ما شما را برسانیم". من هم جریان را گفتم که متوسل به امام زمان شدم و فهمیدیم آن حضرت سفارش ما را کرده اند…

? شیفتگان حضرت مهدی ج۲ ص۷۹

شهید علی اندرزگو

آن موقع من ۱۶ سال، و ایشان حدود ۲۹ سال داشتند. قرار شد با خانواده‌ام به منزل آقای موسوی در اختیاریه برویم تا او را ببینیم. در آن جا او گوشه‌ای نشسته بود. من چای بردم، ولی از سر حجب و حیا نه من ایشان را توانستم ببینم و نه او مرا. فقط موقعی که از خانه خارج می‌شد از پنجره او را دیدم. لباس قبای نیمچه‌ای به تن، و کلاه عرقچین مشکی به سر داشت. ظاهراً تازه طلبه شده بود. قرار شد برای بار دوم همدیگر را ببینیم و صحبت کنیم که او آن موقع گفت: «من طلبه‌ای هستم که نه کسی را دارم و نه از مال دنیا چیزی. اگر می‌توانی نان طلبگی بخوری، بسم‌الله». من هم پذیرفتم.

۲ شهریور سالروز شهادت شهید سیدعلی اندرزگو گرامی‌باد

(شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات)

عکس

نگاهی به زندگی نامه شهید محمود صارمی

«هفدهم مردادماه سال۷۷؛ اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند.

خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند، به من بگویید که چه وظیفه‌ای…» ناگهان ارتباط تلفنی قطع می‌شود.

این آخرین صدای رسای خبرنگار جمهوری اسلامی ایران بود و پس از آن خبر شهادت وی و کارکنان کنسولگری کشوری را در غمی بزرگ فرو می رود و روزی به نام روز خبرنگار نامگذاری می شود.

روزی برای ارج نهادن به مقام شامخ شهدای خبرنگار و فعالان جان برکف عرصه خبر و اطلاع رسانی.

محمود صارمی در سال ۱۳۴۷ در در روستای چهاربره شهرستان بروجرد از توابع استان لرستان متولد شد.

دوره ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند و برا ی ادامه تحصیل روانه شهر بروجرد شد و در منزل خواهرش سکونت نمود.

 

پس از شر کت در کنکور سراسری و پذیرفته شدن در رشته جغرافیا به تهران مهاجرت کرد.

خانواده محمود هم به شهر مهاجرت کردند و بعد از گذراندن چند ترم از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران راهی جبهه‌های نبرد شد و مدت ۱۷ ماه را در آن جا گذراند.

محمود، مجددا به دانشگاه بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۷۰ مشغول به همکاری با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران شد.

در سال ۱۳۷۱ در حالی که به تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد ادامه می‌داد، ازدواج نمود. در تاریخ ۱۳۷۵ به عنوان مسؤول دفتر خبر گزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف افعانستان انتخاب شد.

دو سال پس از حضور در افغانسان،  به همراه ۸ نفر از کارکنان سرکنسولگری ایران در این شهر توسط عوامل گروه طالبان به شهادت رسیدند.

پیکر آنان ۲۲ شهریور ۱۳۷۷ به تهران منتقل شد و به خاک سپرده شد.

شهید محمود صارمی، اسوه ای ماندگار عرصه خبر است و الگویی برای فعالان رسانه است.

 

شهید صارمی تا پای جان قلم در دست داشت و به دنیا نشان داد، برای اسوه و الگو شدن باید شهامت، رشادت و ایثار داشت.

فرازی از وصیتنامه شهید محمود صارمی

برادران و خواهران جهادگر خطاهای من گنه کار روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خدای بزرگ از من راضی شود.

ای خدا مرا که در اثر غرور و خودپرستی گناه می‌کنم ببخش زیرا این بدن ضعیف من توانایی تحمل آتش جهنم را ندارد و خدایا مرا جزء توبه کاران واقعی قرار بده

سایت فرهنگی حوزه

شعر

خوشا آن روزگــــــــــــــار وصل…

خوشا آن لحظه مــــــــــوعــــــــــود…

خوشا آن قامت رعنای ایمان ‌، ترجمان وحی …

کنار کعبه بیت الله …

 خوشا هنگام گردش گرد کعبه در کنار تو مقــــام و حکم و حـــــجرو باد را دیدن ، به گردت گشتن و با کعبه بودن و دیدن پرچم پیروز مهـــــــــــــــــــدی را، سوار دشت پاکی را ، حقیقت را ، مجسم در کنار کعبه با بانگ خدا دیدن …

خوشا از روشنیت ، شنیدن در کنار او ، لوای او ،و یک دنیا درستی را، و پاکی را 

 چشیدن قطره قطره از زبان او …..

دل باید…

دل باید  امام داشته باشه !

این امام حساب طمعت رو میرسه ، حساب شوقت رو میرسه ، تــــــمام غرفه های دلتو تنظیم میکنه،

بدون امام دل تنظیم نمیشه !

بدون امام دل تحرک و فعالیت پیدا نمیکنه !

وقتی یه امام یه دل پیدا میکنه شروع میکنه به تنظیم …

                                                                         نکاتی از سخنان حجت السلام والمسلمین حاج آقا نقویان

«و ما خصّنا به من ولايتكم طيباً لخلقنا و طهارة لأنفسنا و تزكية لنا»

آنچه را كه ‏مخصوص ما كرد از نعمت ولايت ‏شما براى نيكويی فطرت و خلقت ما و پاكى نفوس ما بود

و براى تزكيه وپاكيزگى ما و كفاره گناهان ما .                                                         زیارت جامعه کبیره

 

خدا کند که بیایی


نـــوای نای نیستان، خدا کند که بیــایی ضمیر روشـــن باران، خدا کند که بیــایی طلوع قــدر سپیدی، بلوغ سبــز رهــایی معاد رویــش انسان، خدا کند که بیـــایی به انهــدام سیــاهی، به انهــدام جهالت سفیــر ناشــر قـرآن، خـدا کند که بیـایی نمـــاز خالص عشقــی، رجای منتظرانی زلال چشمـه ایمــان، خدا کند که بیــایی تو شهر سبز صیامی، طلوع نظم سلامی هلا! تو رمــز بهــاران، خدا کند که بیـایی غبـار رنج زمیــن را، فضــای تلخ زمــان را سماط صبح تو درمان، خدا کند که بیایی

نقطه عطف بشریت

آیت‌الله جوادی آملی
جریان مهدی منتظر(عج) گذشته از این که در تمام مکاتب آسمانی مطرح است‌، در اسلام به نحو کمال و تمام طرح شده است. همان طور که اسلام‌، قرآنش را به عنوان « نور» و «تبیان» معرفی کرد؛ ذخیره عالم را هم به صورت بیّن و شفاف روشن کرد. نام مبارک آن حضرت‌، دودمان پر برکت آن حضرت‌، مآثر و آثار آن حضرت‌، سیره و سنّت و سریرت آن حضرت را مشخّص کرد، تا کسی اصل وجود آن حضرت را انکار نکند و یا مهدی شخصی را به مهدی نوعی تبدیل نکند‌، و راه را برای داعیه داران بیگانه باز نکند.
کاری که وجود مبارک ولی عصر(عج) می‌کنند، به اصطلاح رایج، نقطه عطف تاریخ بشریت است. گاهی حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، نظیر انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل ـ ‌رضوان‌الله‌علیه ـ می‌گویند: این نقطه عطف است. گرچه نقطه عطف است‌، امّا در گوشه‌ای از زمین و در زاویه‌ای از زمان. گاهی هم جریان تاریخ، انبیای گذشته مطرح بود‌ند، رهبران بزرگ گذشته مطرح بودند. آنها هم نقطه عطف تاریخ بودند‌، امّا هم در گوشه‌ای از زمین‌، هم در زاویه‌ای از زمان. آن نقطه عطف جهان بشریت که کلّ عالم عوض بشود‌، با ظهور وجود مبارک ولی عصر(عج) است.
● نقطه عطف بودن امام زمان(عج) در اندیشه علوی
این اصطلاح «نقطه عطف» از بیانات نورانی، امیرالمؤمنین علیه السلام است. وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام، ظهور امام زمان(عج) را نقطه عطف دانست و فرمود: وقتی آن حضرت ظهور کرد‌، یعطف الهوی علی الهدی اذ عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرّأی علی القرآن اذ عطفوا القرآن علی الرّأی‌، فیریکم کیف عدل السّیرة و یحیی میت الکتاب و السّنة . فرمود: دیگران هم نقطه عطف داشتند‌، امّا هدایت را بر هوس عطف کرده‌اند و همیشه معطوف تابع معطوف‌علیه است. و رأی خود را اصل قرار دادند‌ و کلام الهی را بر رأی خود عطف کردند. آنها هم نقطه عطف داشتند، امّا دین را بر رأی خود و هدایت را بر هوا و هوس خویش عطف کردند.
وقتی بشر جامعه را پر از ظلم می‌بیند که دیگران عدل را بر ظلم عطف کرده‌اند، علم را بر جهل عطف کرده‌اند‌، عقل را بر جهالت عطف کرده‌اند‌، حیا را بر انهتاک عطف کرده‌اند؛ این می‌شود نقطه عطف منفی. ولی وقتی ولی عصر(عج) ظهور کرد‌، نقطه عطف مثبت دارد. یعنی تمام کج راهه را منعطف می‌کند به راه مستقیم‌، تمام اندیشه‌های باطل را منعطف می‌کند به شهود حق‌، تمام انگیزه‌های باطل را منعطف می‌کند به عزم الهی.
آنها که نقطه عطف داشتند؛ ظلم و جور را اصل قرار دادند‌، و عدل را بر ظلم عطف کردند‌، و گفتند: این ظلم‌، عدل مجسّم است. آنها که روی اندیشه خام بشری حرکت می‌کردند؛ وحی الهی را‌، شهود الهی را بر اندیشه خام و کاذب خود عطف کرده‌اند و آن را به عنوان دین به مردم ارائه داده‌اند که «یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ» . این گروه سالیان متمادی نقطه عطف داشتند‌، و جهان را پر از ظلم و جور کردند؛ اما وجود مبارک ولی عصر(عج) که ظهور کرد‌، نقطه عطف مثبت دارد.
● امام زمان(عج) نقطه عطف بشریت در بعد اندیشه و انگیزه
برای این که نقطه عطف آن حضرت مثبت باشد‌، و راه اثباتی این عطف معیّن باشد، دو بیان در سخنان امیر بیان‌، امام علی علیه السلام آمده است. فرمود: بشر یک بخش اندیشه دارد و یک بخش انگیزه. با بخش اندیشه می‌فهمد و با بخش انگیزه تصمیم می‌گیرد. این دو بال‌، جزم علمی و عزم عملی امور جامعه بشری را رهبری می‌کند. حضرت ولی عصر(عج) هم در بخش اندیشه و هم در بخش انگیزه نقطه عطف دارد.
در بخش گرایش ها و گریزها‌، در بخش جذب و دفع‌ها‌، در بخش شهوت و غضب‌ها؛ همه اینها را زیر مجموعه عقلی عملی می‌برد، اوّلاً؛ عقل عملی را به رهبری وحی تکمیل و تتمیم می کند، ثانیاً؛ آن گاه هر گونه کج راهه‌ای را بر راه مستقیم منعطف می کند‌، ثالثاً؛ این می‌شود نقطه عطف مثبت.
بسیاری از شیاطین انس و جن در برابر انبیا و در برابر اولیا صف آرایی می‌کنند.‌ «جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ» ، و در اثر صف آرایی می‌توانند دنیا را پر از ظلم و جور کنند؛ انسانی که ذخیره عالم است، آنچنان نقطه عطف ایجاد می‌کند که هم مسیر اندیشه‌، هم مسیر انگیزه را عوض می‌کند. فرمود: وجود مبارک مهدی ما که جلوه کرد‌، «یعطف الهوی علی الهدی‌، و یعطف الرّأی علی القرآن». آن گاه «فیریکم کیف عدل السّیرة». سپس به شما نشان می‌دهد که عدالت یعنی چه‌، چگونه قانون عادلانه وضع می‌شود‌، و چگونه اجرای عادلانه را مجریان عادل به عهده می‌گیرند و قاضیان عادل شاهد نظارتند.
این قرآنی که در اثر تفسیر به رأی، مطالبش در ذهن‌ها مرده است‌، این سنّتی که در اثر تفسیر به رأی‌، مطالبش در دل‌ها مرده است؛ اینها را زنده می‌کند. پس وجود مبارک ولی عصر(عج) نقطه عطف مثبت تاریخ جهان بشریت است که به امید آن روز باید به سر ببریم.


. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
. سوره بقره / ۷۹.
. سوره انعام / ۱۱۲.

 

غروب زندان

مرا از مدینه بیرون کشیدند در حالی که مهلت خداحافظی نیافتم. فرصت وداع به من داده نشد. دلم در گوشه مدینه جا ماند و نگاهم بر بقعه رسول‌الله. چشم به جاده‌ای دوختم که انتهای آن نامعلوم بود؛ مرموز و مبهم . با تو سخن می‌گفتم و با تو درد دل می‌کردم. چشمان منتظر رضا و معصومه در نظرم جلوه می‌کرد. می‌دانستم مرا از این سفر بازگشتی نخواهد بود.
یک سال در اسارت عیسی بن جعفر سپری شد. هارون چندین بار به او فرمان قتل مرا داد. عیسی نامه‌ای به هارون نوشت: «حبس موسی نزد من طولانی شده و من او را نخواهم کشت؛ زیرا هر چه در او جست و جو می‌کنم غیر از عبادت و تضرّع و و زاری به درگاه خدا چیزی نمی‌بینم.» و من در گوشه زندان سر به سجده می‌نهادم: «خداوندا! من همواره از تو گوشه خلوتی را درخواست می‌کردم و تو گوشه ‌عزلتی برای عبادت و بندگی به من روزی کردی. اکنون چگونه تو را سپاس گویم که دعای مرا مستجاب کردی و آنچه می‌خواستم عطایم فرمودی؟»
پس از چندی هارون مرا به زندان خود برد. هر روز از بام خانه، حجره مرا نگاه می‌کرد. جامه‌ای می‌دید که بر زمین پهن شده است. روزی ربیع را صدا کرد: «این جامه چیست که می‌بینم در این خانه افتاده است؟!» ربیع پاسخ داد: «این جامه نیست، بلکه موسی بن جعفرعلیه السلام است که هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده می‌رود و تا وقت زوال در سجده می‌ماند.» هارون در حیرت شگفت آوری گفت: «همانا این مرد از عابدان بنی هاشم است!» ربیع بی‌درنگ گفت: «تو که می‌دانی او چنین است، چرا او را در زندان تنگ جا داده‌ای؟!» هارون گفت: «هیهات، غیر از این علاجی نیست. صلاح دولت من چنین است!»
آه، مهدی جان! مصلحت اندیشی انسان‌های زمین با معیار‌های زمین، چه تاوان سنگینی از ما گرفت!
تو را چه روزگار دشواری فرا می‌رسد! چه شب و روزهای پیچیده و مرموزی! جهان در مصلحت خود غوطه‌ور می‌ماند و زمان در کار خود می‌چرخد، چنان که گویی هر کس جز با خویش کاری ندارد. دوران خود خواهی‌ها و خودنگری‌ها!
عزیز دل، چه صبری خدا در تو خواهد دمید! عجب توان حیدرانه‌ای در روح تو خواهد نشاند که این عالم پریشان را تاب آوری، تحمل کنی! بمانی… یا بقیه الله! اسارت در زندان کوچک دنیا، آن هم تا سالیان دراز… آه که چه رسالت عظیمی! کلید آزادی تو ظهور خواهد بود. آزادی از زندان غیبت، زندان غربت. غربت تو، مظلومیت بلند ائمه است.

عرشیان فرش نشین

علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است خداوند متعال هرگز بنده‌ای را که جویای حق و پویای حقیقت است رها نخواهد نمود..

علامه سید محمد حسین طباطبایی- نویسنده تفسیر گران قدر المیزان- در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شادآباد تبریز متولد شد. ایشان پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها پیش از هر چیز تدریس می شد، آثاری چون گلستان، بوستان و … را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علی نقی خطاط به یادگیری فنون خوش نویسی پرداخت. چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید، از این جهت به مدرسه علمیه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت. از سال 1297 تا 1304 هـ.ش مشغول فراگیری دانش‌های مختلف اسلامی گردید.
ایشان بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز، همراه برادر خود به عراق هجرت نموده و ده سال تمام در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول می‌شوند. این دو برادر تمام مراحل علمی را همراه یکدیگر به پایان می‌رانند.
علامه طباطبایی علوم ریاضی را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری و دروس فقه و اصول را نزد استادان برجسته‌ای چون آیت‌الله نائینی و آیت‌الله اصفهانی خواند، استاد ایشان در فلسفه، حکیم متأله، آقا سید حسین بادکوبه‌ای بود، اما معارف الهی و اخلاق و فقه الحدیث را نزد عارف عالی قدر و کم نظیر آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبائی آموخت و در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانی و ریاضات شرعی تحت نظر و تعلیم و تربیت آن استاد کامل بود.
حجت‌الاسلام سید احمد قاضی از قول علامه نقل می‌کند: « پس از ورودم به نجف اشرف، به بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن، آقای قاضی نزدم آمد و فرمود: شما به حضرت علی علیه السلام عرض حال کردید و ایشان مرا فرستاده‌اند. از این پس، هفته‌ای دو جلسه با هم خواهیم داشت. و در همان جلسه فرمود: اخلاصت را بیشتر کن و برای خدا درس بخوان، زبانت را هم بیشتر مراقبت نما.»
مهارت‌های علامه طباطبایی
فرزند علامه می گوید:« پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان ـ تبریز ـ بی‌رقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و ….، اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی، هم استاد صرف و نحو عربی بود، هم معانی و بیان، هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی( حساب و هندسه و جبر) حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی (نجوم) تبحر داشت، هم در حدیث و روایت. شاید باور نکنید که پدر بزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سال‌ها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد و مدرسه حجتیه در قم عملاً طراح و معماری اصلی را عهده‌دار بود.
یادی از همسر مهربان
علامه نقل می‌کردند:« من زندگی پرفراز و نشیبی داشته‌ام، در نجف اشرف با سختی‌هایی مواجه می‌شدم، من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی‌اطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود؛ در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم، کاش این کار را نمی‌کرد یا کاری را ترک کند که من بگویم، کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی هیچ گاه به من نگفت، چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟ مثلاً شما می‌دانید که، کار من در منزل است و همیشه مشغول نوشتن یا مطالعه هستم، معلوم است که خسته می‌شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت، سماور ما همیشه روشن بود و هر ساعت یک فنجان چای می‌ریخت و می‌آورد، در اتاق کار من می‌گذاشت و دوباره دنبال کارش می‌رفت تا ساعت دیگر و …، من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم».
رحلت
آیت الله کشمیری می‌فرمود: « شب وفات علامه طباطبایی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته‌اند و ایشان را تشییع جنازه می‌کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبایی درگذشت».
فرزند ایشان مهندس عبدالباقی، نقل می‌کند: هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی‌داد و سخن نمی‌گفت، فقط «لا اله الا الله» زیر لب زمزمه می‌کرد. حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید بود.
ایشان در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام، 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال یافت و لباس کهنه تن را خلع کرد و به حیات جاودانی مخلع و در مسجد بالا سر قبر حضرت معصومه سلام الله علیها دفن شدند. آنچه در ذیل می‌آید گوشه‌ای از خاطرات و درس‌های آموزنده از محضر ایشان است.
گفت و گو با حضرت ادریس
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است خداوند متعال هرگز بنده‌ای را که جویای حق و پویای حقیقت است رها نخواهد نمود، چنانچه خداوند در قرآن فرموده است: «والذّینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدینَّهُم سُبُلَنا» سپس این داستان را نقل کردند: « به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف در تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته‌اند یکی از آنها حضرت ادریس ـ علی نبینا و آله و علیه‌السلام ـ بود و دیگری برادر عزیز و ارجمندم آقای حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی. حضرت ادریس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند، ولی طوری بود که ایشان القای کلام می‌نمودند و تکلم و صحبت می‌کردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد. و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوسته و رشته ارتباط ما از این جا شروع شد».
حوریه بهشتی
علامه طباطبایی نقل کرده‌اند: «روزی در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد، و یک جام شراب بهشتی در دست داشت، و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می‌نمود. همین که خواستم به او توجهی کنم، ناگهان یاد حرف استادم، مرحوم قاضی افتادم، که فرموده بود، چنانچه در بین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر و فکر برای شما پیش‌آمدی کرد، و صورت زیبایی را دیدید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید. به همین دلیل من نیز توجهی نکردم، آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، باز من توجهی ننمودم، و روی خود را برگرداندم، آن حوریه رنجیده شد و رفت».
گوش شنوا نیست!
استاد فاطمی‌نیا می‌گفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبایی می‌گفت: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجره‌های همسایگان ایشان هم، همگی بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: « علامه در قبرستان حاج شیخ است! »هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گفتم: « به قبرستان حاج شیخ (نو) می‌روم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود. » به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: « دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»
راز خلقت انسان
از قول آیت الله حسن زاده نقل شده است: «‌شبی در این موضوع فکر می‌کردم که چرا خداوند، انسان‌ها را آفرید؟ آیاتی مانند «و ما خَلَقتُ الْجِنَ و الاِنس اِلاّ لِیعْبُدون» را هم که از نظر می‌گذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند: لیعبدون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم می‌آمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفتی نسبت به خدا نداریم، پس چه عبادتی؟! و …»صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبایی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم: «حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند: « گرچه یک نفر! »تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان(عج) افتادم و خاطرم آمد که زمین، همواره چنین شخصی را دارد. دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز می‌گردد».
کیفیت قرائت قرآن
استاد امجد می‌گوید: « هرگاه از ایشان می‌پرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ می‌فرمودند :« توجّه داشته باشید که کلام الله است».
پاسبان حرم دل
علامه می فرمود:« تخم سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن. یعنی حریم دل را پاسبانی کردن. این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد با اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی، این نهال سعادت را پروراند».
منزل پرخطر سلوک!
آیت الله مصباح نقل می‌کنند: « آقایی در قم بود که آلبومی از عکس‌های همه بزرگان و علما درست کرده بود. از هر یک از علما و مراجع عکسی همراه با امضایی از آنان تهیه کرده بود. از من خواست که عکسی هم از علامه برایش بگیرم. مرحوم علامه هم عکسی از خودشان را دادند و پشت آن، [ این] شعر حافظ را نوشتند:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

نقطه عشق نمودم به تو هان! سهل مکن
ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کِی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

اثر سوء عصبانیت
استاد فاطمی نیا به نقل از علامه می فرمود: «گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب می‌اندازد».
زیارت اهل قبور
علامه هر شب جمعه به زیارت اهل قبور می‌رفت و معتقد بود: «رفتن به قبرستان در سازندگی انسان مؤثر است».
هر چه می‌خواستی، می‌گرفتی
صاحبِ تفسیر البصائر نقل می‌کند: «اوایل تحصیلم کتابی خواندم که بر مذهب شیعه دوازده امامی تاخته بود. پس از مطالعه آن، حالم دگرگون شد و گریه‌ام گرفت. بعدها که آن خاطره و گریه را به علامه طباطبایی عرض کردم، فرمود: «در آن هنگام (که برای مظلومیت اهل بیت گریستی) هر چه از خدا می‌خواستی، می‌گرفتی». و نیز می‌فرمود: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی می‌شود، مشاهده می‌کند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت می‌بارد».
ارادت به حضرت ابوالفضل العباس
علامه طباطبایی می‌فرمودند: « سرمایه و دارایی من، این است که مانند ترک‌های پشت کوه، صاف و بی غلّ و غشّ به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ارادت و ایمان دارم. »
امام‌‏شناسی عین خداشناسی
پیام معنوی شیعه به جهانیان یك جمله بیش نیست و آن این است كه خدا را بشناسید. امام‏‌شناسی عین خداشناسی است و خداشناسی عین امام‏‌شناسی است.
حقیقت امامت و حل شبهه غیبت امام
مخالفین شیعه اعتراض می‏‌كنند كه شیعه وجود امام را برای بیان احكام دین و حقایق آیین و راهنمایی مردم لازم می‏‌دانند و غیبت امام ناقض این غرض است، زیرا امامی كه به واسطه غیبتش، مردم هیچ گونه دسترسی به وی ندارند، فایده‏ای بر وجودش مترتب نیست و اگر خدا بخواهد امامی را برای اصلاح جهان بشری برانگیزد قادر است كه در موقع لزوم او را بیافریند، دیگر به آفرینش چندین هزار سال‏ پیش از موقع وی نیازی نیست.
اینان به حقیقت معنای امامت پی نبرده‌‏اند، زیرا در بحث امامت روشن شد كه وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنان كه وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم می‏‌كند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‏‌دهد. بدیهی است كه حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی ایشان مستور است. و وجودش پیوسته لازم است، اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا كنون نرسیده است.
او خواهد آمد
به حكم ضرورت، آینده جهان، روزی را در بر خواهد داشت كه در آن روز، جامعه بشری پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستی نماید و افراد انسانی غرق فضیلت و كمال شوند. و البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه‏‌ای منجی جهان بشری و به لسان روایات،«مهدی» خواهد بود.

. سوره عنکبوت/69، «کسانی که در راه ما کوشش و مجاهده کنند، قطعاً آنها را هدايت می‌کنيم».

http://amanmag.mahdaviat.ir/articles/4616/

صحنه همچنان باقی است!

نظام هستی جریان دارد و صحنه، صحنه احتیاج و اضطرار مردم به حجّت الهی است. درست همان‌طور که از ابتدا بوده است. اکنون نیز مردم یک حجت دارند، یک واسطه بین خود و خالق خود، یک هادی، یک راه، و او نیز حاضر است و زنده و مهیا. ما چه کرده‌ایم؟ صحنه همچنان باقی است، به راستی ما در کدامین جبهه‌ایم!؟

گاهی اگر خوب نگاه کنیم، ما نیز درست همان ایراداتی را که در دیگران می‌بینیم، در خود می‌یابیم. اما متوجه نیستیم که اگر این موارد عیب و نقص است، خودمان هم دقیقاً دارای همین عیب هستیم. گاهی از دیگران توقعاتی داریم که دیگری از ما انتظار دارد، اما غافلیم و برآورده نشدن توقع خودمان توسط دیگران را بر نمی‌تابیم، در حالی که دیگران هم کوتاهی ما را نظاره گرند.
می‌گوییم خدا نیامرزد کسانی را که در روزگار معصومین بودند و درباره آنان کوتاهی کردند. حق ایشان را ادا نکردند، آنها را تنها گذاشتند، سراغ دیگران رفتند، به فرامین، سفارشات و توصیه‌های آن بزرگواران اعتنا نکردند، یا اگر اعتنا کردند، عمل نکردند، یا آن را ناتمام رها کردند. به گونه‌ای سخن می‌گوییم و حس می‌گیریم و جلو می‌رویم که فراموشمان می‌شود هنوز هم روزگار، روزگار امام معصوم است. هنوز هم فردی از همان خاندان وجود دارد، هنوز هم وظیفه ما همچون گذشتگان مودت و محبّت نسبت به آن وجود مبارک است.
تعجّب می‌کنیم چگونه ندای یاری طلبیدن ائمه را شنیدند و به راحتی از کنارش گذشتند؟ و بر تعجّبمان افزوده می‌شود که چگونه شخصی مخاطب امام معصوم باشد و در کمال بی‌ادبی، اعتنا نکند، اما نمی‌ترسیم از این‌که ما هم مرتکب همین جرم شویم و فکر نمی‌کنیم که ما نیز همان‌طور رفتار کرده‌ایم.
تعجب می‌کنیم که چگونه افرادی در زمان ائمه با آن‌که می‌دانستند امام آگاه به جمیع علوم است و از همه زندگیشان مطلع است، بازهم منافق گونه زندگی می‌کردند و رفتار و گفتارشان در محافل و مجالسشان متفاوت از آنچه بود که در حضور امام سر می‌زد. اما ما چه بسا از آنها هم جلو زده‌ایم. هرگز حضور امام را حس نمی‌کنیم، تا اقلاً بعضی مواقع خود را در محضر ایشان ببینیم. هر طور دلمان می‌خواهد زندگی می‌کنیم و هر چه می‌خواهیم انجام می‌دهیم، بدون آن‌که دقت کنیم، امام ما نیز همچون امامان قبل آگاه و ناظر به همه چیز می‌باشد.
از آنان که با سخنان، حضور، اموال، خانواده و اطرافیان خود، یارای امامان معصوم نبودند دلگیریم و متنفریم، گویی که خودمان همه زندگی و هستی را برای اماممان خرج کرده‌ایم و در مسیر ایشان قرار داده‌ایم. اصلاً چند دقیقه‌ از زندگیمان و چند ریال از اموالمان برای امام زمان(عج) و در راه ایشان بوده است؟
هنوز هم همین‌طوریم. هنوز هم وقتی صحبت از یاری امام زمان(عج) می‌شود، یقه دیگران را می‌گیریم که چرا عده‌ای برای یاری امام زمان(عج) آماده نشده‌اند. این چه وضعی است، این چه جامعه‌ای است که امامشان به انتظار یاری آنها نشسته‌ است و آنان دست روی دست گذاشته‌اند. گویی که به ما برگه معافیت داده‌اند و گفته‌اند: کار شما درست است و از شما هیچ توقعی نیست، دیگران می‌لنگند و مقصرند.
آیا تا کنون فکر کرده‌ایم دیگران که تاریخ امروز ما را نظاره می‌کنند در مورد ما چه می‌گویند؟ یا تا الآن به ذهنمان خطور کرده‌ که در روز قیامت اگر خواستیم یقه گذشتگان را به ‌خاطر کم کاری نسبت به امامانشان و یا سایر حجت‌های الهی بگیریم، چه تضمینی وجود دارد که کسی یا حتی خود آنها یقه ما را نگیرند و نگویند که مگر خودتان چه کرده‌اید که طلب کار دیگرانید؟ ما و شما مثل هم می‌باشیم.
نظام هستی جریان دارد و صحنه، صحنه احتیاج و اضطرار مردم به حجّت الهی است. درست همان‌طور که از ابتدا بوده است. اکنون نیز مردم یک حجت دارند، یک واسطه بین خود و خالق خود، یک هادی، یک راه، و او نیز حاضر است و زنده و مهیا. ما چه کرده‌ایم؟ صحنه همچنان باقی است، به راستی ما در کدامین جبهه‌ایم!؟


* . دانش آموخته مرکز تخصصي مهدويت.
. همه ما مسلمانان، مأموريم که با خاندان رسول گرامي اسلام صلی الله علیه وآله مودت داشته باشيم زيرا قرآن مي‌فرمايد: « قل لا أسئلکم عليه اجراً الاّ المودة في القربي» و مودت يعني صحبتي که در اعمال و رفتار شخص ظاهر شود و نمايان گردد.
. اشاره به روايات و توقيعات شريفي است که از جناب حضرت ولي عصر(عج) وارد شده و در ضمن آنها مطلب و توصيه‌هاي زيادي با شيعيان و مخاطبين در ميان گذاشته شده است.

سایت حوزه

 

رازها و روزها

در ششم تیرماه منافقین سر سپرده با انجام توطئه ترور، به قصد شهادت آیت‌الله خامنه‌ای از صحنه انقلاب، با کار گذاشتن بمبی در ضبط صوت و گذاشتن آن در جلوی تریبون ایشان در مسجد ابوذر تهران، جان نماینده امام در شورای عالی دفاع را نشانه گرفتند که با عنایت خداوند، این توطئه ناکام ماند.

1 تیر: روز تبلیغ و اطلاع رسانی دینی

در چنین روزی حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در فرمانی، دستور تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی را صادر نمودند. تشکیل این نهاد انقلابی به فاصله یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشانگر عمق توجه امام راحل به مقوله تبلیغ است. امروزه تبلیغات در هر مسئله و موضوعی نقش تعیین کننده و کاربردی دارد و حرف اول را آن کسی می‌زند که در این زمینه سرآمد باشد. یکی از ابعاد تبلیغ، تبلیغ دینی، آن‌هم در عرصه مهدویت است که در وضعیت کنونی جامعه، نیاز روز بشریت است و البته باید در این موضوع تا رسیدن به سرحد مطلوب تلاش زیادی نمود.

2 تیر (10 رجب): ولادت امام جواد علیه السلام

در چنین روزی امام جواد علیه السلام متولد شدند و خانه امام رضا علیه السلام را به نور وجودشان منور ساختند. جواد یعنی بسیار بخشنده. لقب جواد الائمه به حق زیبنده این امام همام است. در دوران ظهور نیز بخشندگی امام عصر علیه السلام به حد اعلی خود می‌رسد. در روایت آمده است که وقتی محتاجی به امام زمان(عج) مراجعه می‌کند، حضرت آن‌قدر به او می‌دهند که شخص محتاج می‌گوید: دیگر بس است نیازی ندارم.

6،7،11،12 تیر: روزهای ترور و شهادت مسئولان نظام و مردم بی‌گناه

در تیر ماه 1360، صدمات زیادی از ناحیه امریکا و مزدوران خود فروخته‌اش «منافقین کوردل» در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شد و بدنه اصلی نظام ضربه‌های بسیار سنگینی را تحمل کرد. آنها با این ترورها و قتل عام‌ها، بذر کینه‌ای عمیق نسبت به خود را در قلوب مردم ایران اسلامی کاشتند.

در ششم تیرماه منافقین سر سپرده با انجام توطئه ترور، به قصد شهادت آیت‌الله خامنه‌ای از صحنه انقلاب، با کار گذاشتن بمبی در ضبط صوت و گذاشتن آن در جلوی تریبون ایشان در مسجد ابوذر تهران، جان نماینده امام در شورای عالی دفاع را نشانه گرفتند که با عنایت خداوند، این توطئه ناکام ماند.

در هفتم تیر همان سال، آیت‌الله بهشتی و هفتاد دو تن از یاران گران‌قدر انقلاب به خاک و خون کشیده شدند و به درجه رفیع شهادت رسیدند. منافقین در یازدهم تیر در جنایت دیگری آیت الله صدوقی نماینده امام و امام جمعه یزد را در حرکتی جنایتکارانه ترور کرده و به شهادت رسانند. چند سال بعد در دوازدهم تیر 1367، شیطان بزرگ آمریکا، در اقدامی غیر انسانی و برخلاف قراردادهای بین‌المللی، یک فروند هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران را در آسمان نیل‌گون خلیج همیشه فارس سرنگون کرد و دویست و نود سرنشین آن را بدون هیچ گناهی به شهادت رساند و در عملی غیرانسانی به عاملان آن جایزه داد.

21 تیر: روز عفاف و حجاب

یکی از ضرورت‌ها در جامعه اسلامی توجه همگان، به ویژه مسئولان نظام به وضعیت حجاب و عفاف در جامعه است. کوچک‌ترین کار در این عرصه نامگذاری یک روز به این عنوان است تا در آستانه فرارسیدن آن، توجه همه به این مقوله بیش از پیش گسترش پیدا کند و از حالت فرمایشی به جایگاه واقعی خود نزدیک شود. اهمیت این مسئله از آن‌جا ناشی می‌شود که بدانیم دشمنان اسلام که در تمام عرصه‌ها از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شکست‌های پی در پی را تجربه کرده‌اند، این بار به سوی عفاف و حجاب جامعه اسلامی حمله ور شده‌ و توطئه کم رنگ کردن و سپس از بین بردن عفت عمومی را در پیش گرفته‌اند.

27 تیر: اعلام پذیرش قطعنامه 598

در این روز معمار کبیر انقلاب اسلامی مصلحت نظام و انقلاب اسلامی را در پایان گرفتن جنگ هشت ساله تحمیلی با رژیم بعثی عراق یافتند. پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، باعث تحول غیر منتظره‌ای در صحنه دفاع مقدس و جهان شد.

5 مرداد: عملیات مرصاد

در چنین روزی دست استکبار جهانی و صدام جنایتکار از آستین منافقین بیرون آمد و به قصد ساقط کردن نظام مقدس جمهوری اسلامی ـ به خیال خام خود ـ در عملیاتی با نام فروغ جاویدان حملاتی گسترده را با همکاری صدام از غرب کشور آغاز کردند، اما نیروهای رزمنده ایران اسلامی در یک اقدام هماهنگ نظامی از زمین و هوا آنان را زمینگیر و سپس متواری نمودند و بسیاری را به هلاکت رساندند.

14 مرداد: سالروز صدور فرمان مشروطیت

مظفر‌الدین شاه قاجار با صدور فرمانی به تشکیل مجلسی تن در داد که به فرمان مشروطیت معروف شد.

26 مرداد: آغاز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی

سرانجام پس از دو سال از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله، رژیم متجاوز صدام به تبادل اسرا تن داد و اولین گروه از اسرای ایرانی در این روز وارد خاک میهن اسلامی شدند.

28 مرداد: کودتای آمریکایی شاه علیه مصدق

در عملیات آژاکس دولت‌ مصدق سرنگون شد و عده‌ای از اراذل و اوباش ـ که تطمیع شده بودند ـ در تهران به خیابان‌ها ریختند و علیه مصدق و به نفع شاه شعار دادند. گرچه آیت‌الله کاشانی، مصدق را از این کودتا تا حدودی با خبر کرده بود، اما نخست وزیر وقت، با کنار دانستن روحانیت، خود را به تنهایی، پرچمدار ملت دانست و همین امر موجبات شکست او را فراهم آورد.

 

* . پژوهشگر مباحث مهدوی

سایت حوزه
  

دلیل خواندن نمازهای یومیه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله:

 ?نمازصبح :

صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند

‌?نمازظهر:

ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند، زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.

?نمازعصر :

عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.

?نماز مغرب:

مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.

?نماز عشا:

خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.

@telaavat

دلنوشته

خدایا! به هُرم نفس‌های آتشینم که تمام بیابان‌های وجودم را فراگرفته و کاری جز سوزاندن و گداختن ندارد! و به هرم سیاهی و تاریکی وجودم که مرا در ظلمت خود رها کرده است.

ای خورشید آفرینش! سال‌هاست که سرود آمدنت را در ترنم باران و فریاد آبشاران و نوای چشمه ساران می‌شنویم و به امید دیدنت یأس را بر کوه‌ها سر می‌بُریم. سال‌هاست که از شهر ویران افکارمان بر قله‌های رهایی گام می‌نهیم، تا لحظه‌ای نسیم بهاریت را احساس می‌کنیم.
ای گل سرسبد آفرینش! به ما گفته‌اند: وقتی تو بیایی عدالت بر کرسی می‌نشیند، ما منتظریم تا با آمدنت سلطه ستم واژگون و غافلان زمانه از خواب غفلت بیدار شوند.
از خود می‌پرسیم: ای مهتاب آسمان خلقت! تا سپیده دم فرج چند نافله باقی است؟ تا کی در آدینه‌های عمر با دستان بلند ندبه تو را التماس کنیم؟ تا کی کوهسارها بی‌تکیه‌گاه باشد؟ ای اجابت کننده هر دعا، پنجره قلب منتظران، رو به آسمان بیکرانت گشوده است تا با یک اشارت تو غبار اندوه غیبت از دل‌ها برخیزد و چشم‌ها به تماشای باران ظهور بنشیند و اکنون ای پیام همه رنگ‌های روشن! ای گل زیبای باغ عدالت! ما با تمام وجودمان در انتظار دیدارت هستیم.
ای سکوت و وقار زیبایی شب‌ها، ای درخشش ماه و ستاره‌ها که خود وعده داده‌ای می‌آیی، بیا و عهدی را که با ما بسته‌ای بجا آور.

کاش من و این اشک دیده هر دو بر قدم‌های تو بوسه می‌زدیم!
خدایا! به هُرم نفس‌های آتشینم که تمام بیابان‌های وجودم را فراگرفته و کاری جز سوزاندن و گداختن ندارد! و به هرم سیاهی و تاریکی وجودم که مرا در ظلمت خود رها کرده است. درست است که من ‌آفریده شدم تا آتش باشم، شعله برکشم و در سیاهی و تاریکی وجودم، انتظار را بر چشمان بی‌فروغم بگدازانم، امّا درعمق این شعله‌های سرکش و تاریک، دلی دارم که گاه به گاه غروب غم گرفته‌ای دارد. آقا جان! بگو کدام غروب ناگهانی است که بهاری جاویدان در پی دارد؟

به تو می‌اندیشم، ای زیباترین واژه هستی، ای ستاره درخشان آسمان عشق و محبت، ای تکسوار دشت‌های مهربانی و ای چشمه جوشان بخشش و بزرگواری.
به تو می‌اندیشم، به تو که از همان آغاز حیات زمین به زندگی معنی بخشیدی و چراغ امید را در دل‌ها زنده نگاه داشتی و راز همیشه سبز و با طراوت بودن را در گوش شقایق‌ها زمزمه کردی.
به تو می‌اندیشم، ای سبز‌ترین شاخه درخت آزادگی، ای زلال‌ترین چشمه آب حیات و ای سرخ ترین لاله دشت اعجاز.
به تو می‌آندیشم، از زمانی که قفل زبانم را با کلید نام تو گشودند و بر صفحه قلبم نام تو را حک کردند و شربت گوارای مهر و ولای تو را در کامم ریختند. از زمانی که همچون شکوفه‌ای و ابری در جنگل سبز آروزها زندگی را آغاز کردی، همچون مرغی مهاجر به سفری رفتی و همچون نوری که در روزنه امید بر دل‌ها می‌تابد، باز خواهی گشت.
آری به تو می‌اندیشم و این اندیشه پاک را در دفترم ذهنم نگاه خواهم داشت.

کجایی ای خورشید عالمتاب هستی! کجایی ای ترنم دل‌های بارانی! ای بقیه‌الله…! من در پی رؤیت روی آفتابیت هستم، دلم بی‌قرار است و از روزهای سرد پاییزی گله‌مند و از ندیدنت گریان. سر به زیر می‌افکنم و خجل از روی آفتابیت که با مهربانی مرا نظاره می‌کنی. صدای تپش دلم را می‌شنوی که از حجابت گرفته؟ من لحظه‌های پایانی ماندنم را سپری می‌کنم، همین فرداها هستند که مرا با خودت خواهند برد. تازه به تو عادت کرده‌ام، تازه با لبخندت جان گرفته‌ام و اگر تو لحظه‌ای نباشی…! و شب‌ها در انتظار صبح بسر می‌برم شاید تو را خواهم دید. چرا نظاره بر رخ زردم نمی‌کنی؟ دلم از روزهای به هم پیوسته و تکراری خسته است. می‌دانم روزی دستانم را می‌گیری و برایم زندگی می‌بخشی. دلخوشم و شرمسار، دلخوش از دیدار مه تابانت و شرمسار از وجود بی‌بهره‌ام. ای کاش می‌توانستم لحظه‌ای با تو بیایم و لحظاتی لب به سخن بگشایم و بگویم از فراق جدایی. افسوس … تنها می‌توانم دقایقی دست در دستان لطیف نسیم نهم و سرود سبز انتظار بخوانم. کاش بتوانم در روزگار آمدنت باشم تا به راهت پرپر شوم و مژده آمدنت را به دل‌های سرد کوهستانی برسانم.

کاش زبانم بیانگر حرف دلم بود. کاش می‌توانستم بگویم. اما مگر می‌شود، تا زمانی که درد انتظار را نکشی نمی‌توانی کلمه به کلمه و لحظه به لحظه آن را درک کنی، اما تو تمام این لحظه‌ها را می‌دانی و درک می‌کنی، گرچه دیگران فقط می‌خوانند و رد می‌شوند و شاید بگویند که چقدر دلنشین بود. اما اینها دلنشین نیست. اینها درد هجرانی است که فقط به خاطر تو می‌توانم تحمل کنم و سکوت.
جانم فدای تو ای عزیز دلم! چقدر سخت است که تمام صداهای عالم را بشنوم، اما از آوای دلنواز تو محروم باشم، درحالی که تمام خلوت من صدای عبور توست. چرا با من غریبی می‌کنی؟ چرا چهره دلربایت را از من پنهان می‌کنی؟ به چه گناهی این گونه مجازاتم می‌کنی؟ باشد، اما بدان من همیشه پشت این پنجره منتظر نگاهت هستم و با دیدگان گریانم روی دلربایت را تا فراسوی زمان به نظاره می‌نشینم.
می‌بینی، باز من می‌مانم و همان سکوت و خاموشی همیشگی. اما به من بگو ای گل نرگس من! آیا کسی هست که درد مرا بداند؟ آیا کسی هست که گریه‌های شبانه‌ام را ببیند و با من هم‌ناله شود؟ آیا کسی هست که دستی بر سر غریبی من بکشد؟ آیا کسی هست که همنشین تنهایی‌ام باشد؟ تا به کی باید چشم انتظار بود؟ تا به کی باید با گفتن العجل العجل به خواب بروم و به امید آن که چشمانم را به جمال دلربای تو بگشایم. می‌گویند وقتی بیایی تمام گل‌های باغچه، همه هستی خود را نثار تو می‌کنند. اما من اکنون تمام غنچه‌های باغچه دلم را نثارت می‌کنم که بیایی، پس کجایی؟! می‌دانم لیاقت ندارم و شرم دارم از این که خود را محب تو بدانم، اما منتظرت می‌مانم تا زمانی که خداوند به این انتظار پایان دهد و تا آن زمان با دلتنگی‌های فراقت، ندبه سر خواهم داد.

من؛ ستاره ستاره‌ محبت را با نام تو انشا کردم، دریا دریا عاطفه را به عشق تو نوشیدم، خرمن خرمن شقایق را به یاد رخ گلگون تو نظاره کردم. دسته دسته پرنده را، صفا به صفا صمیمیت را، دانه دانه مهر را، قطره قطره شهد را، چه می‌گویم که هستی را برای تو، به یاد تو، و به خاطر تو به تماشای ایستاده‌ام. آه، اگر عشق؛ خرابه‌ای بود، آبادش می‌کردم، اگر آیه‌ای بود تلاوتش می‌کردم، اگر زنجیری بود، می‌گسستمش، اگر ترانه‌ای بود، می‌سرودمش. چه می‌گویم که شکوه عشق تو هستی، و هستی بی‌تو فریبی بیش نیست.
قرن‌هاست که چونان با کوله‌باری از هجران از متن تاریخ گذشته‌ام. هر از گاهی در سایه درختی، پناه‌گاهی جسته‌ام، اما باز هم همگام با طوفان حوادث و همراه با کاروان جهاد، در پی وصال تو رهسپار شده‌ام. هستی در انتظار توست، زمین در انتظار بارش عدل تو، گل در انتظار تابش قامت رعنای تو، دریا در انتظار مروارید وجودتو، آسمان در انتظار ستاره فروغ تو، بهار در انتظار فرمان تو، و دنیای انسانیت منتظر ظهور پر برکت توست.
مگر ما از تو چه خواستیم جز وصال که سالیان است فراق، مونس جانمان گشته. آیا دوران هجران بس نیست؟ تا کی رخ از ما نهان خواهی نمود و ما را در آتش هجران خواهی گداخت؟

هر روز غروب باران دیدگانم، در انتظار مسافری کوچه را می‌شوید. بی‌تو ای درخت زیتون، خوشبختی و حوصله‌ای نمانده است.
بی‌تو چون زمینی دور از بارش باران بهاری، با درد و اندوه خشک و سرد مانده‌ام. بی‌تو دل تنگ دل تنگم.

 

دعا برای ظهور

دعای ما خیلی اثر دارد. منتها باید دسته جمعی و با حال توجه و استغاثه باشد. امام باقر(عج) فرمودند: اگر یک روز صبح بیدار شدید و یکی از ما اهل بیت را در میان خود ندیدید، به خداوند متعال استغاثه کنید که اگر این کار را کردید، فرج حاصل می‌شود.

روز جمعه بود. من هم مثل همیشه از جمعه‌ها برای استراحت استفاده می‌کردم. صدای مادرم از آشپزخانه، خواب را از چشم‌هایم ربود. «بهروز! پاشو مادر، چه‌قدر می‌خوابی!» با دست‌های نشسته‌ام چشم‌هایم را مالیدم و به ساعت نگاه کردم. پنج دقیقه مانده تا ده. پس از خوردن صبحانه و بعضی کارهای شخصی، کنترل تلویزیون را برداشتم و شروع کردم به عوض کردن کانال‌ها. کانال شش، اخبار. کانال پنج فیلم سینمایی که از اولش ندیدم. کانال … کانال دو برنامه به سوی ظهور. یک مجری با یک حاج آقا که قیافه‌اش خیلی آشناست، ولی اسمش یادم نمی‌آید. بگذار ببینم از چی بحث می‌کنند… :
یکی از راه‌های یاری حضرت بقیة الله(عج) خدمت کردن به ایشان است. این خیلی اشتباه است که ما بگوییم امام زمان(عج) برای ما چه کار کرده است، بلکه باید به خودمان بگوییم ما برای ایشان چه کرده‌ایم؟! ما که نفس کشیدنمان را مدیون امام عصر(عج) هستیم. در دعای عدیله آمده که «بِیمنِه رُزِقَ الوَری؛ به برکت او دیگران روزی می‌خورند». پس مسئله مهم خدمت ما به ایشان است. این سستی و کاستی که در ما ایجاد شده، بیشترش به خاطر فاصله گرفتن ما از امام عصر(عج) است. اگر حتی خدمتی کوچک به ایشان بکنیم، زندگی خودمان برکت پیدا می‌کند. شما ببینید خدمت به امام زمان(عج) چه ارزشی دارد که از امام صادق علیه السلام می پرسند: آن امام موعود که جهان را پر از عدل و داد می‌کند شما هستید؟ ایشان می‌فرمایند: نه اما اگر او را درک می‌کردم تمام مدت عمرم را در خدمت به ایشان سپری می‌کردم.
پس معلوم می‌شود که خدمت به امام عصر(عج) کیمیایی است که وجودمان را به طلا تبدیل می‌کند و به وقت و زندگی ما برکت و نشاط می‌بخشد.
در این لحظه مجری حرف حاج آقا را قطع کرد و با عوض شدن زاویه دوربین، سرش را برگرداند و گفت: با تشکر از بیانات شما، چون وقت برنامه رو به پایان است، لطف کنید در سه دقیقه بفرمایید بهترین راه خدمت ما به آن حضرت چه می‌تواند باشد؟
حاج آقا ادامه داد: البته راه‌های خدمت به ایشان زیاد است. اما در این وقت کم فقط به یک خدمت اشاره می‌کنم. الان شاید بزرگ‌ترین خدمت ما به آن حضرت، این باشد که زمینه ظهور را ما باید فراهم کنیم و یکی از راه‌های مهم فراهم کردن زمینه ظهور، دعای دسته جمعی ما شیعیان است. حالا چون وقت نیست، خیلی خلاصه عرض می‌کنم که اولاً دعای ما در فرج و ظهور امام خیلی مؤثر است. دلیلش هم این است که اگر دعای ما اثری نداشت، خود امام عصر(عج) سفارش نمی‌فرمودند که برای تعجیل در فرج من زیاد دعا کنید «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج». پس معلوم است که دعای تک تک ما اثر دارد؛ لذا حضرت از همه التماس دعا دارند. آیت‌الله بهجت(ره) فرمودند: دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ما است و بعد اشاره فرمودند که در روایت آمده در آخر الزمان همه هلاک می‌شوند، الاّ کسانی که برای فرج دعا می‌کنند.
دوم این‌که امام صادق(عج) جریانی را از قوم بنی‌اسرائیل نقل می‌کنند که به خاطر گناهانی، خداوند مقدر کرد چهارصد سال برای بنی‌اسرائیل پیامبر نفرستد. دویست و سی سال از این جریان گذشت. مردم و علمای بنی‌اسرائیل متوجه این عذاب و بی‌برکتی ناشی از آن شدند. دنبال راه چاره بودند، به فکر توسل و دعا افتادند. همگی خانه و کاشانه را رها کردند و چهل روز به بیابان‌ها رفتند «و ضجوا و بکوا الی الله» و با گریه و زاری از خداوند درخواست رحمت نمودند. خداوند متعال به خاطر این دعاها و اشک‌ها، پیامبری برایشان فرستاد و از صدوهفتاد سال غیبت آن پیامبر صرف نظر کرد.
امام صادق(عج) بعد از نقل این جریان فرمودند: شما شیعیان هم این گونه‌اید. اگر دستانتان را با تضرع به سمت آسمان بلند کردید و با اشک و آه برای فرج دعا نمودید، ظهور نزدیک می‌شود؛ اما اگر دعا نکردید و بی‌خیال نشستید، غیبت امام زمانتان تا آخرین حد خود، طول می‌کشد.
پس دعای ما خیلی اثر دارد. منتها باید دسته جمعی و با حال توجه و استغاثه باشد. امام باقر(عج) فرمودند: اگر یک روز صبح بیدار شدید و یکی از ما اهل بیت را در میان خود ندیدید، به خداوند متعال استغاثه کنید که اگر این کار را کردید، فرج حاصل می‌شود. «ان اصبحتم یوماً لا ترون منهم احداً فاستغیثوا بالله عزوجل … فما اسرع ما یأتیکم الفرج».

. دانش آموخته کارشناسی ارشد تفسير.
. بحارالانوار، ج51، ص 148.
. محمد تقی اميديان، امام زمان در کلام آيت‌الله بهجت، ص47.
. محمد تقي اصفهانی، مکيال المکارم، ج1، ص347.
. شيخ صدوق، کمال الدين‌، تمام النعمة، ج2، ص 599.
. محمد تقی اميديان، امام زمان در کلام آيت‌الله بهجت.

 

حکمت غیبت

غیبت در لغت به معنای پنهان شدن از دیدگان است و غایب به کسی گفته می‌شود که حاضر و ظاهر نیست. مخفی شدن از دیدگان مردم را غیبت می‌نامند و از همین جهت است که به مخفی شدن آفتاب هم غیبت اطلاق می‌شود، خواه این که در پشت ابر مخفی شود یا این که از خط افق غروب نماید، در هر دو صورت می‌توان گفت که آفتاب غایب گردید.
بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که غیبت، همیشه ملازم با عدم حضور یک شخصیت نیست، بلکه در بعضی اوقات، بر شخص حاضری که حضور خویش را از دیدگاه دیگران مخفی نموده نیز اطلاق می‌شود.
شخصیت والای امام زمان(عج) هم، بنابر خواست حکیمانه خداوند، تن به غیبتی طولانی سپردند که در بعضی اوقات به صورت عدم حضور فیزیکی ایشان تحقق می‌یابد و گاهی اوقات به صورت حضور ناشناس در بین مردم، جهت تدبیر امور آنان، رخ می‌دهد.
پس نمی‌توان غیبت حضرت را به معنای عدم حضور معنا کرد، همان گونه که گروهی توهم کردند و پنداشتند که آن حضرت در دور دست‌ها (جزیره خضرا و …) زندگی می‌کنند. این دیدگاه‌ها نادرست است و با آموزه‌های روایات سازگاری ندارد. طبق روایاتی که در این زمینه نقل شده است، حضرت بر خلاف حضرت عیسی به آسمان نرفته، بلکه در میان مردم و در شهرها و بازارها و… قدم می‌نهد.
طبق روایات علت اصلی و سرّ حقیقی غیبت معلوم نخواهد شد، مگر بعد از ظهور آن حضرت؛ همان طور که حکمت کارهای حضرت خضر در هنگامی که حضرت موسی با او مصاحبت داشت، معلوم نشد، مگر در وقت مفارقت آنها.
رسول‌الله صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا جابر إنّ هذا امر من أمرالله و سر من سر الله مطوی عن عباد الله إیاک و الشک فیه فإن الشک فی أمرالله عزوجل کفرٌ؛ ای جابر! همانا این امر، امری است از امر خداوندی و سرّی است از سرّ خدا که بربندگان او پوشیده است، پس بر حذر باش که دچار تردید نشوی. همانا شک در امر خدا کفر است». اما می‌توان باتوجه به برخی احادیث، حکمت‌هایی را برای غیبت آن حضرت برشمرد.
الف. امتحان و آمادگی مردم
حکمت‌ها و اسرار معلومی در این غیبت است که از آن جمله می‌توان به امتحان بندگان اشاره نمود، زیرا به واسطه غیبت، مخصوصاً اگر سرّ آن نامعلوم باشد، مرتبه ایمان و تسلیم افراد در برابر تقدیر الهی ظاهر می‌شود و قوّت تدیّن و تصدیق آنان معلوم و آشکار می‌گردد.
و نیز از جمله آن اسرار این است که در دوره غیبت، ملل جهان به تدریج برای ظهور آن مصلح حقیقی و سامان دهنده وضع بشر آمادگی اخلاقی و عملی پیدا کنند، زیرا ظهور آن حضرت مانند ظهور انبیا و سایر ائمه نیست که مبتنی بر اسباب و علل عادی و ظاهری باشد، بلکه روش آن حضرت در رهبری جهانیان مبنی بر حقایق و حکم به واقعیات و ترک تقیّه، شدت در امر به معروف و نهی از منکر و مؤاخذه سخت از عمّال و ارباب مناسب و رسیدگی به کارهای آنهاست که انجام این امور نیاز به تکامل علوم و معارف، ترقی و رشد فکری و اخلاقی بشر دارد، به طوری که استعداد عالم گیر‌شدن تعالیم و جهانی شدن حکومت احکام قرآن فراهم باشد.
گاهی نه مبدأ فاعلی خاص می‌تواند فیض خود را یک جا افاضه کند و نه قبول کننده می‌تواند یک جا تمام فیض را دریافت نماید. خداوند متعال می‌تواند تمام فیوضات خود را یک جا نازل کند و هروقت که بخواهد زمینه حاکمیت صالحان را فراهم آورد، اما مشکل فیض گیرندگان این است که نمی‌توانند تمام فیض را یک جا و بدون مراعات شرایط زمانی، مکانی و امثال آن دریافت کنند، همانند مادری که باید طی دو سال به طفل خود شیر بدهد و در حد خود فیض الهی را به او برساند ـ‌ هرچند خود نیز این فیض را از جای دیگر می‌گیرد ـ اما طفل نمی‌تواند سهمیه دو سال خود را یک جا دریافت کند، بلکه باید تدریجاً تحویل بگیرد تا پس از جذب شدن در بدن، مایه تکامل او گردد.
با این تحلیل معلوم می‌شود که غیبت امام زمان(عج) برای تحقق شرایط آن است که بیشتر آن پرورش انسان‌های صالح و ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش حکومت عادلانه جهانی آن حضرت است.
ب. اتمام حجت با ایجاد فرصت حکومت برای همه گروه‌ها
از آن هنگامی که جامعه بشری حاکم و فرمانروا پیدا کرده و حکومتشان را پذیرفته است، همواره از آنان انتظارها داشته که حاکمان جلو ظلم‌ها را بگیرند و اسباب رفاه و آسایش عموم را فراهم سازند. اما کمتر موفق شده به حکومت دلخواه دست یابند. باید آن قدر حکومت‌های رنگارنگ در جهان تأسیس شود و احزاب فریبنده به وجود آیند و بی‌لیاقتی آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأیوس گردد و تشنه اصلاحات خدایی شود و برای پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد.
هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: « تا همه اصناف و گروه‌های مردم به حکومت نرسند، صاحب الأمر قیام نمی‌کند. برای این که وقتی آن حضرت حکومتش را تشکیل داد کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می‌رسیدیم با عدالت رفتار می‌کردیم.»
ج. ظهور نسل مومن از کافران و منافقان
در برخی روایات اهل‌بیت علیهم السلام علت دیگری که موجب تأخیر ظهور حضرت ذکر شده است، ظهور نسل مؤمن در صلب کافران و منافقان می‌باشد. حضرت صادق علیه السلام فرمودند: خداوند متعال در صلب کافران و منافقان نطفه افراد با ایمانی نهاده است، به همین جهت بود که علی علیه السلام از کشتن پدران کافر، خود داری می‌نمود تا اولاد مؤمن از آنان به وجود آید و بعد از آن به هر یک از آنها دست می‌یافت به قتلش مبادرت می‌کرد.
در روایتی که از امام صادق علیه السلام رسیده است، از آن حضرت پرسیدند: چرا امیر‌المؤمنین علیه السلام از همان ابتدا با مخالفان خود نجنگید و آنها را قلع و قمع نکرد؟ حضرت امام صادق علیه السلام در جواب فرمودند : این آیه مانع آن حضرت بود. « لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا؛ اگر شما عناصر کفر و ایمان از یکدیگر جدا می‌گشتید، همانا آنان را که کافرند به عذاب دردناک معذّب می‌ساختیم.» از آن حضرت سؤال شد: «تزایل» در این آیه چه معنایی دارد؟ فرمودند: مؤمنانی که در اصلاب کافران به ودیعت نهاده شده‌اند. آن گاه خود امام صادق علیه السلام اضافه کردند: قائم ما نیز قیام نخواهد کرد، مگر آن که ودایع الهی خارج شوند، وقتی که این ودایع خارج شده و صف مؤمنان و کافران از یکدیگر جدا گردید، قیام می‌کند و دشمنان خدا را به هلاکت می‌رساند.
آیا کسی پیش بینی می‌کرد از صلب حجاج خون‌خوارِ ستمکار که در بین دشمنان اهل بیت مانند او در شرارت کم یافت شده، مردی چون حسین بن احمد بن الحجّاج، معروف به ابن الحجّاج، شاعر و سخنور مشهور شیعه و دوستدار خاندان رسالت پیدا شود؟ و یا از فرزندان سندی بن شاهک قاتل حضرت موس بن جعفر علیه السلام یکی از مشاهیر و شعرا و ستارگان جهان ادب پیدا شود که تحت تأثیر جلوه حقیقت و ولایت علی علیه السلام و خاندانش عمر خود را در مدیحه سرایی و نشر فضایل اهل‌بیت به پایان رساند. لذا این ظهور نباید صورت گیرد تا در اصلاب کفار ودیعه‌ای باقی نمانده باشد.
د. جلوگیری از کشته شدن ایشان
زراره گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می‌فرمودند: «برای قائم(عج) پیش از ظهورش غیبتی است، گفتم: برای چه؟ فرمودند: می‌ترسد و با دست به شکمش اشاره کرد». زراره گوید: مقصود قتل است.
البته خوف به معنای خوف نفسانی نیست که امری مذموم و ناپسند است، بلکه مراد از آن خوف عقلی می‌باشد که نه تنها امری پسندیده و مطلوب است، بلکه گاهی ضروری و واجب است. اگر ترس، ناشی از خود خواهی باشد و انسان حاضر نباشد برای حفظ دین و آیین و مکتب در راه ادای وظیفه در روز حادثه از خطر استقبال کند، این ترسی نفسانی و ضد شجاعت است که بسیار مذموم و ناپسند است. اما اگر ترس از هدر رفتن و بی‌خاصیت شدن باشد، بلکه واجب است. چون خون دادن مهم نیست، مهم آن است که خون به نتیجه برسد و به بار بنشیند ، همانند بیعت امام حسین علیهم السلام با معاویه و سکوت ده ساله آن حضرت به علت عدم بیداری مردم و اهداف شوم معاویه بود.
حضرت ولی‌عصر(عج) می‌ترسد که اگر در میان مردم ظاهر باشد، دشمنان او را بکشند و با کشته شدن او ـ که آخرین ذخیره خداست‌ ـ دین حقیقی رخت بربندد. در آن صورت واسطه فیض بین خلق و خالق قطع شود، امدادهای الهی به انسان‌های شایسته و لایق نرسد و وعده الهی در حاکمیت صالحان تحقق پیدا نکند، این خصوصیات او را از سیره سایر معصومین علیهم السلام جدا می‌کند، زیرا بقیه امامان وقتی شهید می‌شدند، زمین از حجت معصوم خالی نمی‌شد و ترس آنها عمدتاً از نتیجه ندادن خونشان بود و ترس از ابتدا ماندن خلقت و در نهایت عبث و بیهوده شدن آن نیز دارد.
ویژگی دیگر این است که تمام حاکمان ظالم می‌دانستند که مهدی موعود قائم آل محمد(عج) است و با قیام خود بساط ستم را از زمین برخواهد چید و جامعه انسانی را از هر گونه پلیدی پاک خواهد کرد. هرچند که سایر امامان علیهم السلام را با زندانی کردن، مراقبت‌های ویژه، تحت کنترل در آورده درباره حکومت آنها را از فعالیت‌های تبلیغی و دینی باز دارند و در نهایت آنها را به شهادت می‌رساندند، ولی در مورد حضرت ولی‌عصر(عج) به چیزی کمتر از مرگ و نابودی راضی نمی‌شوند.
هـ. آزادی از بیعت طاغوت‌ها
آن حضرت هیچ حکومت بشری را، حتی از روی تقّیه، به رسمیّت نمی‌شناسد. او با احدی پیمان عدم تعّرض نبسته تا بعدها نتواند علیه او قیام کند و تحت حکومت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد، چرا که مطابق وظیفه خود عمل می‌کند و دستورات دین خود را به طور کامل و بی‌هیچ بیم و ملاحظه‌ای به اجرا در خواهد آورد. عن أبی عبدالله علیه السلام قال: «یقوم القائم(عج) و لیس لأحد فی عُنُقَهِ بیعه ؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: قائم(عج) قیام کند و بیعت هیچ کس برگردنش نباشد».
حضرت در زمان ظهور و حضور، همه طاغوت‌های زمان خود را به اسلام دعوت می‌کند و در صورت استنکار و استکبار آنها، اعلان جنگ می‌دهد و با هیچ کس ذره‌ای مامحه و سازش بر سر احکام الهی نخواهد کرد و این پشت پا زدن به تمام طاغوت‌ها از برکات غیبت است وگرنه هیچ یک از امامان معصوم علیهم السلام راضی نبودند که دست بیعت به سوی خلفای پلید اموی و مروانی و غاصبان عباسی دراز کنند.
نتیجه آن که حکمت غیبت امام، چیزی جز غیبت انسان‌ها نیست که خود را در بطن دنیا مخفی و با غرق شدن در حلاوت دنیا و عمل نکردن دستورهای خداوند، خود را از حضور آفتاب محروم نموده‌اند، بنابراین این ماییم که با انجام تکالیف باید از خداوند تبارک و تعالی بخواهیم که آن حجاب را بردارد تا همه انسان‌ها از فیض خورشید عالم تاب مهدوی بهره‌مند شوند.


*. دانش پژوه واحد خواهران مرکز تخصصی مهدويت.
. ر.ک: مجمع البحرين، فخرالدين طريحی، ج2، ماده غيبت.
. کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج1، ص 287.
. امامت و مهدويت، آيت‌الله صافي گلپايگانی، ج3. ص 122و 121.
. همان ، ص 244، دادگستر جهان، ابراهيم امينی، ص242.
. سوره فتح/25.
. عصاره خلقت، آيت‌الله جوادی آملی.
. امامت و مهدويت، ج3، ص 147-146.
. عصاره خلقت، آيت الله جوادی آملی، ص 103.
. همان، ص 102.
. کمال الدين تمام النعمه، ج2، باب 44، ح3.
. عصاره خلقت، آيت‌الله جوادی آملی، ص 114.

 

 

جایگاه عقل در حکومت یار

اگر اراده و اختیار انسان همانند عصر حکومت حضرت مهدی علیه السلام به دست عقل باشد و عقل بین تمام قوای انسان مدیریت کند، جهان آن گونه می‌شود که باید باشد، جهانی زیبا که جرم و جنایت در آن رخت بر بندد و انسان‌ها به حقوق یکدیگر احترام گذارند.

عقل به معنای نیرو و قوه تجزیه و تحلیل می‌باشد و با درک و فهم ومعرفت، هم سو هست. بارزترین خصوصیت انسان نسبت به حیوانات، داشتن قوه عاقله و درک عمیق‌تر درباره اشیاء اطراف خود است. در ارزش عقل و تعقل همین بس که هر انسانی اگر با صفت عاقل او را صدا زنند خرسند گردد و اگر او را بی عقل بنامند ناراحت می‌شود.
انسان به وسیله گوش و چشم و حواس دیگر برای خود تجربه کسب می‌کند و با فکر خود روابط منطقی بین اشیاء را کشف می‌کند و جاده را برای بهره برداری بیشتر و کامل‌تر از طبیعت هموار می‌نماید.
گرچه عقل و اندیشه در ادیان تحریف شده تحقیر می‌شد و کلیسا میان دین و عقل جنگ انداخته و دین را منطقه ممنوعه برای عقل دانست، امّا دین مقدس اسلام با ظهور خود و به عنوان آیین خاتم و کامل‌ترین دین، جایگاه حقیقی عقل و تعقل را مشخص کرد و آن را یکی از منابع فهم قوانین دین قرار داد. استاد شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید: «اسلام وقتی منابع تشریع را ذکر می‌کند، می‌گوید کتاب، سنت، اجماع و عقل. این عقلی که دنیای مسیحی راه نمی‌داد تا از نزدیک مذهب عبور کند اسلام او را به عنوان یکی از منابع تشریع خودش می‌شمارد».
همچنین آیت‌الله جوادی آملی درباره رابطه عقل و دین می‌فرماید: «دین، عقل را درکنار خود می‌پذیرد نه در مقابل خود و در بعضی موارد مثل اصول دین، ادله عقلی قبل از آیات و روایات، باید این اصول را ثابت کند».
خداوند متعال که رسولان و ائمه را برای اتمام حجت، بر مردم فرستاد، عقل را هم به عنوان حجتی باطنی در ضمیر انسان نهاد، چنانکه امام موسی کاظم علیه السلام در روایتی زیبا به این مطلب تصریح دارند. ارزش تفکر از دید اسلام آن‌قدر والاست که برعبادت یک سال برتری دارد؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «فِكْرُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ؛ یک لحظه تفکر از عبادت یک سال بهتر است».
هر چند ارزش واقعی و حقیقی تعقّل در اسلام بسیار روشن است، اما آیا به راستی تمام مسلمین از این نعمت الهی آن چنان که باید، استفاده می‌کنند؟متأسفانه باید گفت، پاسخ منفی است. امّا آیا قرار است این روند ادامه داشته باشد و برای همیشه تاریخ از این نعمت الهی به تمام معنی استفاده نشود؟
آنچه از آیات و روایات استفاده می‌شود این است که برای آینده بشریت چیزی غیر از آنچه تا به حال بوده، اتفاق خواهد افتاد و فردی که از مصادیق کاملِ صاحب خِرَدان و اندیشمندان است، سکّاندار عالم گشته و نه تنها خود از این موهبت در حد کمال برخوردار است، بلکه برای دیگران هم فرصت استفاده از این نعمت بزرگ الهی را فراهم خواهد کرد.
امام باقر علیه السلام درباره کمال سطح عقول و فهم بشر در دوران حکومت یار می فرمایند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُ ؛ چون قائم ما قیام كند، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد، پس عقولشان را جمع كند [تا پیروى هوس نكنند و با یكدیگر اختلاف نورزند] و در نتیجه خردشان [و متانت و خود نگهداریشان] كامل خواهد شد.
وقتی بشر با معجزه الهی و به دست توانمند امام مهدی علیه السلام به درجه بالایی از عقل و شعور برسد، یقیناً تسلط انسان بر قوای شهوانی بیشتر می‌شود و درمسیرکسب فضائل اخلاقی بهتر قدم می‌گذارد.
مشکل بشر امروز این است که به جای عقل، افسار خود را به دست امیال درونی خود داده است که نتیجه آن همانی می‌شود که ما می‌بینیم، دنیایی پراز نیرنگ و جنایت و خون ریزی که همه از بی امنیتی می‌نالند.
اما اگر اراده و اختیار انسان همانند عصر حکومت حضرت مهدی علیه السلام به دست عقل باشد و عقل بین تمام قوای انسان مدیریت کند، جهان آن گونه می‌شود که باید باشد، جهانی زیبا که جرم و جنایت در آن رخت بر بندد و انسان‌ها به حقوق یکدیگر احترام گذارند.
گویا این چراغ عقل در دوران حکومت یار، به صورت کامل پرتو افشانی می‌کند. در حدیثی نورانی، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ… وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا؛ نهمین امام از فرزندان امام حسین علیه السلام حضرت قائم است كه خداوند به دست او زمین را از عدل و داد، پر نموده و علم و دانایى را پس از (دوران) جهل و نادانى فراگیر مى‌سازد.
با استفاده از این چراغ فراگیر، اجتهاد و قضاوت، در زمان حکومت یار، به راحتی دست یافتنی خواهد شد، به گونه‌ای که امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «تُؤْتَوْنَ الْحِكْمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ؛ در زمان حكومت مهدى(عج)، به همه شما مردم، حكمت و علم داده خواهد شد، تا آن‌جا كه زنان در خانه ها، با كتاب خدا و سنت پیامبر، قضاوت می‌كنند».
در عصر ظهور، عقل از طرفی و علم و دانش حقیقی از طرف دیگر، همانند دو بال، انسان را به افق‌های تازه‌ای از دانش و کشف حقایق هستی رسانده و آرزوی دیرینه بشر در دانش را محقق خواهد نمود.


*. دانش پژوه مرکز تخصصی مهدويت.
1 ـ تعليم و تربيت در اسلام، ص 276 .
2 ـ قاموس قرآن، ج5، ص 28.
3 ـ پانزده گفتار، ص‌21.
4 ـ همان، ص‌24.
5 ـ انتظار بشر از دين، ص 8.
. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملی، ج15، ص207.
7 ـ مستدرك‏الوسائل، ج2، ص105.
8 ـ كمال الدين و تمام النعمه، ج‏2، ص 675.
9 ـ بحارالأنوار، ج 36، ص 254.
10 ـ همان، ج 52، ص 353.

 

 

تو از جنس آنها نیستی!

کلمه گمنام، تو را به سرزمینی می‌کشاند که آن چنان در هاله‌ای از نور است که تو حتی نمی‌توانی به آن نزدیک شوی. او آن‌قدر بزرگ شده که دست کودکانه تو به او نمی‌رسد. دوباره زمزمه می‌کنی یا اباصالح، من نزد شاگردان مکتب تو، حسابی کم آورده‌ام.

چهره‌های خندان و با نشاط آنان مرا در حسرت عمیقی فرو می‌برد. آنها زنده‌اند و من بوی مُردگی خودم را می‌شنیدم و در عطر پاک زند‌گی جاودانه‌شان جان می‌گرفتم، چون «شهدا در قهقهه مستانه‌شان عند ربهم یرزقون‌اند».
آنان زنده‌اند، بوی مردگی ما مشام آنان را می‌آزارد، امّا آن‌قدر خوب بودند که به روی ما لبخند می‌زدند.
بار سنگین خجالت بود بر شانه‌هایم و تکرار این سؤال در خودم که آنان چطور به این درک عمیق رسیده بودند و ما سال‌ها می‌جوییم و نمی‌یابیم. تو به ظاهر مرده‌ای، اما بوی عطر بدنت، مشام ما را نوازش می‌دهد و ما زنده‌ایم و خودمان را هم نمی‌توانیم تحمل کنیم.
امام زمان(عج)! آنها چطور به معرفت تو رسیدند و ما هرچه دست و پای می‌زنیم نمی‌‌رسیم.
به چهره خندان آنها نگاه می‌کنم و غبطه می‌خورم.
حس غربتی که به ما دست می‌دهد به خاطر این است که از آنها نیستیم، مگر می‌شود در میان آنان باشی و غریب باشی. این حس غربت برای این است که روح ما در وسعت پاکشان راه نمی‌یابد و تنهاست. آنها در آستانه ایستاده‌اند و ما را دعوت می‌کنند، امّا ما از جنس آنها نیستم. می‌خواهیم در هاله آنها ذوب شویم و سبک، اما روی زمین مانده‌ایم، تو سنگین‌تر از آنی که بتوانی اوج بگیری و بالا بروی. تو از جنس آنها نیستی، آن‌قدر که حتی نمی‌توانی خودت را تحمل کنی.
وقتی به کنار مزار شهدا می‌روی، می‌فهمی که چیزی کم داری، امّا نه! پیشتر که می‌روی می‌فهمی که خیلی چیزها کم داری. جلوتر که می‌روی می‌بینی که اصلاً هیچ گاه زنده نبوده‌ای، آن‌گاه تو را غمی به وسعت تاریخ فرا می‌گیرد که تو این همه بوده‌ای و هیچ نبوده‌ای، آن شهید فقط بیست سال دارد و این‌قدر بوده و عزیز شده است. یوسفی بوده که خدای عزیز او را خریده و بزرگ کرده است. وقتی که فاصله از زمین تا آسمان باشد همین می‌شود که تو زمین مانده‌ای و او در آسمان است.
کلمه گمنام، تو را به سرزمینی می‌کشاند که آن چنان در هاله‌ای از نور است که تو حتی نمی‌توانی به آن نزدیک شوی. او آن‌قدر بزرگ شده که دست کودکانه تو به او نمی‌رسد. دوباره زمزمه می‌کنی یا اباصالح، من نزد شاگردان مکتب تو، حسابی کم آورده‌ام.
این‌جا گورستان نیست. در گورستان بوی مرد‌گی می‌آید، اما در جایی که شهدا هستند، بوی طراوت و زند‌گی می‌آید. در گورستان آدم، آرزو می‌کند زودتر بیرون بیاید. اما جایی که آنان هستند، جای اقامت است.
جلوتر که می‌روی و عکس‌ها را می‌بینی که چقدر جوانند و شاداب و در حال لبخند، بوی کهنگی و فرسودگی خودت را می‌شنوی.
کمی آن طرف‌تر، به شهدای هفت تیر می‌رسی. بوی گوشت سوخته نمی‌شنوی، بلکه این‌جا بوی مردانگی می‌آید. دلت بر ایشان نمی‌سوزد، بلکه از آنها خواهش می‌کنی دلشان به حال تو بسوزد و تو را شفاعت کنند.
به رجایی که می‌رسی، با آن لباس‌های ساده‌اش، می‌آید جلو چشمت و تو چقدر منقلب می‌شوی و فکر می‌کنی که ای کاش خدا این نعمت را این‌قدر زود از ما نمی‌گرفت.
اندکی جلوتر، فرماندهان شهید را می‌بینی، چقدر با هوش و قوی بودند و این، تو را به یاد طالوت می‌اندازد که خداوند درباره‌اش فرمود: او هم علم دارد هم نیروی بدنی، این فرماندهان، مثل طالوت برگزیده خدایند.

معصومه مُکاری باغخیراتی ـ دوماهنامه امان شماره 24

 

 

آیه‌ها و نکته‌ها


اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ(حمد/6)
(خداوندا) ما را به راه راست هدایت فرما.
نکته‌ها
1. کلمه «صراط» بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. «صراط» نام پلی بر روی دوزخ است که در قیامت، همه مردم باید از روی آن عبور کنند.
2.‌ همواره راه‌های متعدّدی در برابر انسان قرار دارد که او باید یکی را انتخاب کند: راه‌ خواسته‌ها و هوس‌های خود؛ راه انتظارات و توقعات مردم؛ راه وسوسه‌های شیطان؛ راه طاغوت‌‌ها و ستمگران؛ راه نیاکان و پیشینیان؛ و راه خدا و اولیای خدا.
3. انسان مؤمن، به خاطر امتیازات راه خداوند و اولیای او، این راه را انتخاب می‌کند؛ این امتیازات عبارتند از:
الف) راه الهی ثابت است، برخلاف راه‌های طاغوت‌ها و هوس‌های مردم و هوس‌های شخصی که همیشه در حال تغییر است و ثبات ندارد.
ب) راه مستقیم خدا یک راه بیشتر نیست، در حالی که راه‌های دیگر متعدّد و پراکنده است.
ج) در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د) در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
4.‌ در راه مستقیم بودن، تنها خواسته‌ای است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب می‌کند؛ حتی رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را می‌خواهند.
5.‌ انسان باید همواره و در هر کاری، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته تحصیلی و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد؛ زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولی در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس در هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضروری است.
6.‌ راه مستقیم مراتب و مراحل دارد؛ «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ» حتی کسانی که در راه حق هستند، مانند اولیای خداوند، لازم است برای ثابت ماندن در راه حق و زیاد شدن نور هدایت، دعا کنند.
7. کسی که می‌گوید: « الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ…» مراحلی از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین، درخواست او، هدایت به مرحله بالاتری است.
8.‌ راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة» هر نوع افراط و تفریط، انحراف به چپ و راست گمراهی و راه وسط، جاده هدایت است.
9.‌ خدا دین پابرجا و استوار خود را، راه مستقیم معرّفی می‌کند. « قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ».
10. در برخی روایات آمده است که امامان معصوم می‌فرمودند: راه مستقیم، ما هستیم. یعنی نمونه عینی و عملی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم برداشتن در آن، رهبران آسمانی هستند. آنان در عمل به دستورات، درباره تمام مسائل زندگی از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و …، نظر داده و ما را به اعتدال و میانه‌روی سفارش کرده‌اند. جالب آن که ابلیس در همین صراط مستقیم است که به کمین نشسته است. آنجا که او به خدا گفت: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ».



. سوره محمد/17.
. بحارالانوار، ج87، ص3.
. سوره انعام/161.
. تفسير کنزالدقايق، ج4، ص485.
. ر.ک: اصول کافی، باب الاقتصاد فی العبادات.
. سوره اعراف/ 16.

 

آیا جای نگرانی نیست؟

عقل و خرد انسان حجت باطنی است و آنچه که در انتظارش هستیم حجّت ظاهری می‌باشد. رابطه انسان با حجت ظاهری در نوع رابطه او با حجت تبلور می‌یابد و تعریف می‌شود. در این ارتباط حجت باطنی پل ارتباطی بین انسان و حجت ظاهری است. میزان ارتباط انسان به حجت ظاهری مربوط می‌شود به شیوه تعامل او با حجت باطنی خود، زیرا هرچه انسان با حجت باطنی خود صمیمی‌تر باشد، زمینه صمیمت او با حجت ظاهری نیز فراهم‌تر می‌شود. هرچه انسان نسبت به حجت باطنی خود کم توجه باشد و احساس مسئولیت کمتری داشته باشد، آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهری آشکار می‌شود.

یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های منتظرین واقعی ظهور این است که چگونه می‌توان جزء خواص اصحاب حضرت ولی‌عصر (عج) قرار گرفت و نیز چگونه می‌توان اطمینان یافت که رفتار و گفتار ما مورد رضایت آن حضرت است، یا نه. برای پاسخ به این سؤال لازم است آن را به سه سؤال تجزیه کنیم تا با پرداختن و جمع بندی جواب آنها به سؤال اصلی پاسخ کاربردی بدهیم.
چگونه می‌توان فهمید که پس از ظهور ما در مقابل ایشان جبهه می‌گیریم یا سر تسلیم فرود می‌آوریم؟
چگونه می‌توان علاوه بر تسلیم در برابر حضرت به ایشان نیز محبّت داشته باشیم و با علاقه دستورهای وی را طاعت کنیم.
چگونه می‌توان آن‌قدر طبق رضایت خاطر حضرت عمل کرد که در زمره اصحاب خاص ایشان شد؟
در این جا مناسب است نکته مهمی ذکر شود و آن این‌که قوم یهود براساس آنچه در تورات آمده بود، از بعثت‌ پیامبری در آخرالزمان مطّلع بودند که خواهد آمد و با ظلم و شرک مبارزه می‌کند و عدالت و یکتا پرستی را حاکم کرده، مظلومان و ستمدیدگان را از چنگال خونین بی‌عدالتی مستبدان و ستم پیشگان تاریخ می‌رهاند. عشق و محبّت به چنین موعودی کار یهود را بدان جا رسانید که قرآن کریم می‌فرماید: «اَلَّذینَ آتَینا هُمُ الکتابَ یعرفونَهُ کَما یعْرِفون اَبنائَهُم» آنان پیامبر موعود را همانند فرزندان خود می‌شناختند و تمام علائم و نشانه‌های جسمانی و برنامه‌های او را در ابعاد مختلف می‌دانستند.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه 89 بقره می‌فرماید: از سیاق آیات کاملاً معلوم است که قبل از بعثت، کفار عرب متعرض یهود می‌شدند و آنان را آزار می‌دادند و یهود در مقابل، آرزوی رسیدن خاتم الانبیا، را داشتند و می‌گفتند: اگر پغیمبر ما که تورات از آمدنش خبر داده مبعوث شود و همان‌طور که تورات گفت به مدینه مهاجرت کند، ما را از این ذلت و از شرّ شما اعراب نجات می‌دهد. آنان شهر و دیار خویش را رها کرده و در جستوجوی مدینه سر به بیابان گذاردند تا در آن‌جا سکنی گزیده و با بعثت پیامبر موعود، او را حمایت کنند و در سایه حکومت او ظلم‌ها و ستم‌ها و کمبودهای حاکم بر زندگیشان را برطرف سازنند.
تفسیر درالّمنثور از ابن عباس نقل می‌کند که یهودیان بنی قریظه و بنی نظیر بعثت محمد صلی الله علیه و آله را از خدا می‌خواستند تا کفار را نابود کنند. آنها می‌گفتند: خدایا به حقّ پیامبر امّی ما را بر کفار نصرت بده. یهودیان پیش از بعثت به اطراف مدینه مهاجرت کردند و مناطق یهودی نشین تیما، فدک، خیبر و … را به وجود آوردند و در انتظار ظهور پیامبر آخرالزمان، روزگار می‌گذراندند. تا این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مبعوث شد و قرآن را به ایشان عرضه کرد، قرآن کریم در اوج ناباوری می‌فرماید: «فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ» هنگامی که پیامبر مبعوث شد و نزد آنها آمد، به او کافر شدند.
به راستی چه اتفاقی افتاده و چه برسر منتظران بعثت آمده که پس از سالیان درازی که رنج غربت و آوارگی و ظلم و ستم و حرمان را با امید و انتظار موعود برای خویش هموار می‌کردند، اکنون در مقابل موعود ایستاده‌اند و کفران می‌ورزند؟!
شباهت ما با منتظرین بعثت
ما نیز اکنون چون آنان رنج ظلم و ستم و محرومیت‌ها را با عشق و امید و انتظار ظهور موعود بر خویشتن هموار می‌کنیم و همواره خدا را به حق حجتش سوگند می‌دهیم تا با ظهورش ما را بر کفّار پیروز گرداند. (البته نا گفته نماند که منتظران بعثت از ما جلوتر بودند، چرا که آنها شهر و دیار خویش را در جستوجوی موعود و به امید نزدیک‌تر شدن به محل ظهور او رها کردند، تا در کم‌ترین زمان خود را به وی ملحق کرده و در برابر دشمنان از او حمایت کنند.) ما نیز مانند آنان ندای اللهم عجل لولیک الفرجمان بلند است، تا او بیاید و معادله نابرابر قدرت و ثروت دنیا را به نفع مظلومان و مستضعفان جهان تغییر داده و حکومت عدل الهی را تشکیل دهد. اما…
آیا جای نگرانی ندارد؟ نگرانی از آنچه یهود بر سرخویش آوردند که مبادا ما نیز بر سر خویش آوریم؟! آیا این نگرانی ما را بر آن نمی‌دارد که بدانیم چه باید کرد. تا وعده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد ما محقق نشود که فرمود: شما عملکرد بنی اسرائیل را دنبال خواهید کرد تا جایی که اگر در سوراخ سوسماری رفته باشند شما نیز می‌روید. براستی چه باید کرد؟
به عنوان راهکاری باید گفت، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «إن لله علی الناس حجتین حجه باطنه و حجه ظاهره فامّا الظاهره فالرُسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول؛ خدا بر مردم دو حجت دارد، حجتی نمایان و حجتی پنهان. حجت نمایان پیامبران و ائمه‌اند و حجت باطنی عقل و خرد مردم است».
رابطه حجت ظاهری و باطنی
عقل و خرد انسان حجت باطنی است و آنچه که در انتظارش هستیم حجّت ظاهری می‌باشد. رابطه انسان با حجت ظاهری در نوع رابطه او با حجت تبلور می‌یابد و تعریف می‌شود. در این ارتباط حجت باطنی پل ارتباطی بین انسان و حجت ظاهری است. میزان ارتباط انسان به حجت ظاهری مربوط می‌شود به شیوه تعامل او با حجت باطنی خود، زیرا هرچه انسان با حجت باطنی خود صمیمی‌تر باشد، زمینه صمیمت او با حجت ظاهری نیز فراهم‌تر می‌شود. هرچه انسان نسبت به حجت باطنی خود کم توجه باشد و احساس مسئولیت کمتری داشته باشد، آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهری آشکار می‌شود.
کسانی که جرئت و جسارت پیدا کردند که بر حجّت‌های ظاهری شورش کنند، قبلاً‌ با حجت باطنی خود این کار را کرده‌اند. آنهایی که خیلی ادعا می‌کنند که اگر آقا را ببینیم، خیلی مشتاقانه سر و جان خویش را فدای او خواهیم کرد، باید ببینند با حجت باطنی خود چه کار کرده‌اند، چرا که وقتی امام زمان (عج) را ببینند، با او هم همان کار را خواهند کرد.
در مورد قرآن و اهل بیت هم همین‌طور است. چرا که همان گونه که در مورد قرآن و اهل‌بیت، جبرییل امین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر می‌دهد که: «فاِن اللطیف الخبیر قد عهد الیّ اَنهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» این دو از هم جدا نمی‌شوند. یعنی هیچ کس گمان نکند که می‌تواند اهل‌بیت علیهم السلام را رها کند و قرآن را محکم بگیرد. نه! او در واقع قرآن را نیز رها کرده و از دست داده است. آنچه او بدان عمل می‌کند قرآن نیست، چون این دو از هم جدایی ناپذیرند.
حجت باطنی و حجت ظاهری نیز چنین رابطه‌ای با هم دارند. نمی‌شود کسی در طول عمرش مخالف حجت باطنی خویش رفتار کند و انتظار داشته باشد پس از ظهور حجت ظاهری، موافق و مطیع او رفتار نماید. چرا که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خصوص چگونگی عملکرد امام زمان (عج) می‌فرماید: «یعطف الهوی علی الهدی … و یعطف الرأی علی القرآن» او کسی است که خواهش‌های نفسانی را به سمت هدایت الهی و آراء و نظرات را به سمت قرآن معطوف می‌دارد.
پس منتظر حقیقی کسی است که خود را مهیای زمانی سازد که هوی و هوس و خواهش‌های نفسانی در دستگاه حکومتی و اخلاقی آن حضرت جایگاهی ندارد و تنها کسی تاب همراهی و همدلی با حضرت را خواهد داشت که عمری عاقلانه و خردمندانه زیست کرده و حجت باطنی خویش را ملاک و معیار دوستی‌ها و دشمنی‌هایش قرار داده است.
باید دید چگونه با عقل و خرد خویش برخورد می‌کند و در مقابل آن چه موضعی را انتخاب می‌کند، چرا که پس از ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) همان عملکرد و موضع را با آن حضرت خواهیم داشت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* . دانش پژوه مرکز تخصصی مهدويت.
. سوره بقره/146.
. سوره بقره/89.
. کافی ج1 ، ص15.
. کافی، ج2، ص 414.
. غررالحکم.

 

 

امام مهدی(عج) در آینه تمثیلات

وقتی کار ثوابی می‌کنی و یا خدای ناکرده گناه، ‌فوری به امام منتقل می‌شود و امام می‌فرماید: وقتی مردم کار خوب می‌کنند خوشحال می‌شوم و دعایشان می‌کنم و هنگامی که گناه می‌کنند، ناراحت می‌شوم و برایشان استغفار می‌کنم.

قلب
بدن انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده است، تمام این سلول‌ها در سراسر بدن، به یک مرکز فرماندهی، متصل بوده و با آن ارتباط دارند،‌ به همین خاطر اگر شما سر سوزنی به سرانگشتان خود بزنید، فوراً مرکز فرماندهی متوجه آن می‌شود. یعنی تا یکی از میلیاردها سلول زخمی می‌شد، فوری به مرکز فرماندهی اطلاع داده می‌‌شود و آن مرکز آن را حس می‌کند.
همین گونه است اتصال میلیارد‌ها انسان به امام زمان(عج) که همه تحت ولایت و فرماندهی آن حضرت‌ می‌باشند و تو خود یک سلول از مجموعه انسان‌ها و مؤمنینی هستی که امام فرمانده و قلب آنهاست.
بنابراین وقتی کار ثوابی می‌کنی و یا خدای ناکرده گناه، ‌فوری به امام منتقل می‌شود و امام می‌فرماید: وقتی مردم کار خوب می‌کنند خوشحال می‌شوم و دعایشان می‌کنم و هنگامی که گناه می‌کنند، ناراحت می‌شوم و برایشان استغفار می‌کنم.
مژه
موهای سر، ریش، مژه و ابرو همه در کنار هم و در یک صورت می‌باشند و تمام آنها به نحوی در حال رشد می‌باشند در حالی که موهای سر و ریش دائماً در حال رشد و تغییر می‌باشند، امّا موی مژه در طول سال‌ها متمادی تقریباً ثابت است، با این که همه آنها از یک پوست و گوشت و خون و غذا و اکسیژن تغذیه می‌کنند. بنابراین اراده و قدرت خداوند بر این تعلق گرفته که در یک صورت، یک مو ثبات و در کنار آن موی دیگر متغیر باشد.
در مورد عمر انسان‌ها نیز همین گونه است، خداوند در قرآن، عمری هزار ساله برای حضرت نوح علیه السلام و خوابی سیصد ساله را برای اصحاب کهف مطرح کرده است. بنابراین آن خدایی که قادر است که موی مژه را در صورت بدون تغییر نگه دارد و عمری هزار ساله به نوح بدهد و اصحاب کهف را سیصد سال به خواب ببرد، همو نیز قادر است امام زمان(عج) را عمر طولانی بدهد و تا فراهم شدن زمینه ظهورش او را زنده نگه‌ دارد.
چراغ
چراغ را برای روشنایی و گرما جلوی بچه می‌گذاریم، اما بچه از روی جهالت و نادانی به آن سنگ می‌زند، چراغ را از جلوی بچه بر می‌داریم تا به آن سنگ نزند. این که چراغ را از جلوی بچه بر می‌داریم، دلیل ترس و ضعف ما نیست و از قدرت بچه نمی‌ترسیم، بلکه از خطا و اشتباه او می‌ترسیم. البته اگر تعدادی لامپ و چراغ داشته باشیم ممکن است تا وقتی چراغ و لامپ داریم از جلوی بچه برنداریم و یا لامپ جدید وصل نماییم ولی وقتی یک چراغ و لامپ باقی مانده، باید این یکی باقی بماند.
امامان بزرگوار ما همانند چراغ‌های هدایتی هستند که خداوند در مسیر انسان‌ها نصب نمود که در اثر اشتباه و خطای گذشتگان، یازده تن از آنها به شهادت رسیدند. غیبت و غایب شدن امام زمان(عج) برای جلوگیری از این اشتباه است و تا این احتمال و اشتباه باشد، غیبت همچنان باقی است و از ظهور هم خبری نیست که نیست.
منتظر واقعی
فرض کنید یک خانواده می‌خواهند به مهمانی بروند، پدر زودتر از همه لباس و کفش خود را پوشیده و آماده می‌شود و ماشین را روشن می‌کند و سر کوچه منتظر آمدن بچه‌هایش می‌باشد. اما در خانه یکی از بچه‌ها دنبال کفشش می‌گردد، یکی دنبال جوراب است، در این‌جا پدر آماده، منتظر آمدن بچه‌هایی است که هنوز آماده نشده‌اند. امام زمان(عج) منتظر ماست، نه این که ما منتظر امام زمان(عج) باشیم، چون، همیشه آدم آماده منتظر آدم ناآماده است.

. برگرفته از تمثيلات آيت‌الله حائری شيرازی و استاد قرائتی زيدعزّهما با تصرف.

محمد یوسفیان ـ دوماهنامه امان شماره 24

 

نقطه عطف بشریت

آیت‌الله جوادی آملی
جریان مهدی منتظر(عج) گذشته از این که در تمام مکاتب آسمانی مطرح است‌، در اسلام به نحو کمال و تمام طرح شده است. همان طور که اسلام‌، قرآنش را به عنوان « نور» و «تبیان» معرفی کرد؛ ذخیره عالم را هم به صورت بیّن و شفاف روشن کرد. نام مبارک آن حضرت‌، دودمان پر برکت آن حضرت‌، مآثر و آثار آن حضرت‌، سیره و سنّت و سریرت آن حضرت را مشخّص کرد، تا کسی اصل وجود آن حضرت را انکار نکند و یا مهدی شخصی را به مهدی نوعی تبدیل نکند‌، و راه را برای داعیه داران بیگانه باز نکند.
کاری که وجود مبارک ولی عصر(عج) می‌کنند، به اصطلاح رایج، نقطه عطف تاریخ بشریت است. گاهی حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، نظیر انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل ـ ‌رضوان‌الله‌علیه ـ می‌گویند: این نقطه عطف است. گرچه نقطه عطف است‌، امّا در گوشه‌ای از زمین و در زاویه‌ای از زمان. گاهی هم جریان تاریخ، انبیای گذشته مطرح بود‌ند، رهبران بزرگ گذشته مطرح بودند. آنها هم نقطه عطف تاریخ بودند‌، امّا هم در گوشه‌ای از زمین‌، هم در زاویه‌ای از زمان. آن نقطه عطف جهان بشریت که کلّ عالم عوض بشود‌، با ظهور وجود مبارک ولی عصر(عج) است.
● نقطه عطف بودن امام زمان(عج) در اندیشه علوی
این اصطلاح «نقطه عطف» از بیانات نورانی، امیرالمؤمنین علیه السلام است. وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام، ظهور امام زمان(عج) را نقطه عطف دانست و فرمود: وقتی آن حضرت ظهور کرد‌، یعطف الهوی علی الهدی اذ عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرّأی علی القرآن اذ عطفوا القرآن علی الرّأی‌، فیریکم کیف عدل السّیرة و یحیی میت الکتاب و السّنة . فرمود: دیگران هم نقطه عطف داشتند‌، امّا هدایت را بر هوس عطف کرده‌اند و همیشه معطوف تابع معطوف‌علیه است. و رأی خود را اصل قرار دادند‌ و کلام الهی را بر رأی خود عطف کردند. آنها هم نقطه عطف داشتند، امّا دین را بر رأی خود و هدایت را بر هوا و هوس خویش عطف کردند.
وقتی بشر جامعه را پر از ظلم می‌بیند که دیگران عدل را بر ظلم عطف کرده‌اند، علم را بر جهل عطف کرده‌اند‌، عقل را بر جهالت عطف کرده‌اند‌، حیا را بر انهتاک عطف کرده‌اند؛ این می‌شود نقطه عطف منفی. ولی وقتی ولی عصر(عج) ظهور کرد‌، نقطه عطف مثبت دارد. یعنی تمام کج راهه را منعطف می‌کند به راه مستقیم‌، تمام اندیشه‌های باطل را منعطف می‌کند به شهود حق‌، تمام انگیزه‌های باطل را منعطف می‌کند به عزم الهی.
آنها که نقطه عطف داشتند؛ ظلم و جور را اصل قرار دادند‌، و عدل را بر ظلم عطف کردند‌، و گفتند: این ظلم‌، عدل مجسّم است. آنها که روی اندیشه خام بشری حرکت می‌کردند؛ وحی الهی را‌، شهود الهی را بر اندیشه خام و کاذب خود عطف کرده‌اند و آن را به عنوان دین به مردم ارائه داده‌اند که «یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ» . این گروه سالیان متمادی نقطه عطف داشتند‌، و جهان را پر از ظلم و جور کردند؛ اما وجود مبارک ولی عصر(عج) که ظهور کرد‌، نقطه عطف مثبت دارد.
● امام زمان(عج) نقطه عطف بشریت در بعد اندیشه و انگیزه
برای این که نقطه عطف آن حضرت مثبت باشد‌، و راه اثباتی این عطف معیّن باشد، دو بیان در سخنان امیر بیان‌، امام علی علیه السلام آمده است. فرمود: بشر یک بخش اندیشه دارد و یک بخش انگیزه. با بخش اندیشه می‌فهمد و با بخش انگیزه تصمیم می‌گیرد. این دو بال‌، جزم علمی و عزم عملی امور جامعه بشری را رهبری می‌کند. حضرت ولی عصر(عج) هم در بخش اندیشه و هم در بخش انگیزه نقطه عطف دارد.
در بخش گرایش ها و گریزها‌، در بخش جذب و دفع‌ها‌، در بخش شهوت و غضب‌ها؛ همه اینها را زیر مجموعه عقلی عملی می‌برد، اوّلاً؛ عقل عملی را به رهبری وحی تکمیل و تتمیم می کند، ثانیاً؛ آن گاه هر گونه کج راهه‌ای را بر راه مستقیم منعطف می کند‌، ثالثاً؛ این می‌شود نقطه عطف مثبت.
بسیاری از شیاطین انس و جن در برابر انبیا و در برابر اولیا صف آرایی می‌کنند.‌ «جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ» ، و در اثر صف آرایی می‌توانند دنیا را پر از ظلم و جور کنند؛ انسانی که ذخیره عالم است، آنچنان نقطه عطف ایجاد می‌کند که هم مسیر اندیشه‌، هم مسیر انگیزه را عوض می‌کند. فرمود: وجود مبارک مهدی ما که جلوه کرد‌، «یعطف الهوی علی الهدی‌، و یعطف الرّأی علی القرآن». آن گاه «فیریکم کیف عدل السّیرة». سپس به شما نشان می‌دهد که عدالت یعنی چه‌، چگونه قانون عادلانه وضع می‌شود‌، و چگونه اجرای عادلانه را مجریان عادل به عهده می‌گیرند و قاضیان عادل شاهد نظارتند.
این قرآنی که در اثر تفسیر به رأی، مطالبش در ذهن‌ها مرده است‌، این سنّتی که در اثر تفسیر به رأی‌، مطالبش در دل‌ها مرده است؛ اینها را زنده می‌کند. پس وجود مبارک ولی عصر(عج) نقطه عطف مثبت تاریخ جهان بشریت است که به امید آن روز باید به سر ببریم.


. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
. سوره بقره / ۷۹.
. سوره انعام / ۱۱۲.

 

خاصیتی از سوره یس نقل از امام‌زمان❗️

?شخصی از بندگان خدا در شهر یزد #گرفتاری سختی داشت خدمت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه #مشرف می شود ولی آن بزرگوار را نمی شناسد؛

❤️ #امام_زمان به او فرمودند

? #سوره #یس را بخوان چون به کلمه مبین که در شش مورد آمده رسیدی حاجت خود را نیت کن و پس از قرائت سوره نیز #حاجت خود را درخواست کن تا خداوند دعای تو را #مستجاب نماید!

♻️او گفت چون در سوره یس نگاه کردم دیدم کلمه مبین در هفت مورد ذکر شده تعجب کردم!!

☀️اما با تامل دقت کردم فهمیدم در شش مورد بدون الف و لام است (مبین) و در یک مورد همراه با آن می باشد (المبین) سپس گفت سوره را همان طوری که حضرت فرموده بود خواندم و خداوند نیز دعایم را مستجاب کرد.!

?صحیفه مهدیه؛ صفحه ۴۱۲ و ۴۱۳

◻️در محـــ علماء ــــضر

دلیل خواندن نمازهای یومیه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله:

 ?نمازصبح :

صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.

‌?نمازظهر:

ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند، زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.

?نمازعصر :

عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.

?نماز مغرب:

مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.

?نماز عشا:

خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.

@telaavat

مخالفتِ (امر) خدا، کوچک و بزرگ ندارد!

بعضی بزرگان فرموده اند: « ما گناه صغیره نداریم؛ هر چه گناه هست، کبیره است». اما چرا گناه صغیره نداریم؟ چون گناه، یعنی مخالفت امر خدا. مخالفت (امر) خدا، کوچک و بزرگ ندارد. مخالفت بزرگ، بزرگ است؛ حالا چه به نظر شما کوچک باشد یا بزرگ. حضرت حق فرموده است این کار را نکن؛ مثلاً به نامحرم نگاه نکن، زنا نکن، قتل نفس نکن، همه را می گوید نکن؛ ولی تو می گویی: « قتل نفس، از گناهان کبیره است و نگاه کردن به زن نامحرم، صغیره است». از کجا این تفاوت را گذاشتی؟ از هر دوی آن ها نهی شده بودی و ارتکابِ هر دو، زیر پا گذاشتن امر مولا بود. این فرمایش، فرمایش بدی نیست وخوب است. گناهی که مخالفت حق است، بزرگ است؛ و لو خود آن مخالفت ، کوچک باشد. باید حساب کنی که مخالفت چه کسی را کرده ای؟ آن مهم است؛ نه اینکه چه عملی انجام داده ای. به ظاهر ممکن است گناه کوچکی مرتکب شده باشی؛ اما ببین مخالفت چه کسی را کردی؟ او با عظمت است. مخالفت حق کردی، آن بزرگ است. … در روایتی پیامبر اکرم خطاب به ابوذر غفاری; به همین مطلب اشاره کرده اند. یَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِیئَهِ وَ لَکِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَیْتَه؛ ای ابوذر! به کوچکی گناه نگاه نکن؛ لکن به [بزرگی]کسی بنگر که نافرمانی او را می کنی.

[ فرازی از متن پیاده شده سخنرانی آیت الله محمد ناصری با موضوع گناه شناسی ] 

یک مسأله مهم!

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله): مَا اسْتَفَادَ امْرُؤٌ مُسْلِمٌ فَائِدَه بَعْدَ فَائِدَه الْإِسْلَامِ مِثْلَ أَخٍ يَسْتَفِيدُهُ فِي اللَّه‌ عزَّ و جلَّ (الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 48)؛

تعبیر مهمی است ( حضرت می فرمایند :) هیچ انسانی ، هیچ مسلمانی پس از نعمت اسلام فايده بدست نمي آورد ، همچون برادري كه از او در راه خدا استفاده کند. مسأله رفاقت مسأله مهمی است ، خیلی ها در صراط مستقیم حرکت می کنند، بعد یک رفیقی پیدا می کنند که این رفیق دلش در صراط مستقیم نیست. این رفیق به تدریج تأثیر می گذارد در او. ما از قدیم توصیه می کردیم به جوانان وپدر و مادرها که مراقب باشند از گرفتن رفیق، واقعاً رفیق و معاشر در سرنوشت انسان تأثیر می گذارد. حالا می فهمیم این مخصوص جوانها نیست، در ما پیر مرد ها هم تأثیر می گذارد. وقتی مرز دو تا کشور برجسته نبود، مشخص نبود ممکن است خود شما راه را گم کنید و بروید آن طرف مرز، خطوط مانع را باید نگه داشت. خیلی ها به خاطر رفیق خوب به بهشت می روند .

[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج 1396]

حسرتهائی که آخر ندارد!

ای عزیز! تا این نعمت بزرگ الهی و این نقد عمر خداداد، موجود است برای روزهای گرفتاری و بیچارگی همتی کن و خود را از آن سختیها و بدبختیها که در پیش روداری نجات ده که امروز، در دار تغیّروتبدّل و دارالزّرعی، این نتیجه را خوب می توانی حاصل کنی. اگر خدای نخواسته حزب الشیطانی در تو غالب شده با همین حال روزگارت سرآید و دستت از این عالم کوتاه شود دیگر جبران شدنی نیست؛ آن روز حسرت ها و ندامتها فایده ندارد؛ وَأَنذِرهُم يَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِيَ الأَمرُ وَهُم في غَفلَةٍ وَهُم لا يُؤمِنونَ ؛ خدامی داند که این روز حسرت و ندامت چه روزی است، امروز ما، از حسرت های آن روز خبری می شنویم.

 از قیامت خبری می شنوی          دستی از دور بر آتش داری

 حسرتهائی است که آخر ندارد، ندامت هائی است که منتها از برای او نیست… »

[ امام خمینی – ره، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چاپ پانزدهم ، 1393 ، ص53 ]

حدیث

امام صادق عليه السلام : طَلَبتُ فَراغَ القلبِ فوَجَدتُهُ في قِلَّةِ المالِ؛ / (مستدرك الوسائل: ج12، ص174، ح13810)
آسايش دل را جستجو كردم و آن را در كمى مال و ثروت يافتم.

یک استفتاء

سوال: حکم گرفتن هدیه توسط کارکنان و دادن آن توسط مراجعه ‌کنندگان چیست؟
جواب: بر کارمندان محترم واجب است که رابطه آنان با همه مراجعه ‌کنندگان براساس قوانين و مقرّرات و ضوابط خاص اداره باشد و قبول هر گونه هديه ‌ای از مراجعه ‌کنندگان به هر عنوانی که باشد برای آنان جايز نيست؛ زيرا باعث فساد و سوءظن به آنان و تشويق و تحريک افراد طمع‌کار به عمل نکردن به قانون و تضييع حقوق ديگران می ‌شود.

( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: leader.ir )

 

مثل چمران بمیرید !

چمران وقتی یتیم‌خانه‌ای را در لبنان دایر کرده بود، در آن فضا به خانم خودش می‌گوید ما غذایی را من‌بعد می‌خوریم که این یتیم‌ها می‌خورند. خانمش می‌گوید یک وقت مادر من یک غذای گرم و خوبی را پخته بود برای من و مصطفی. مصطفی دیروقت آمد خانه. بهش گفتم که بیا این غذا را بخور. آمد بنشیند بخورد برگشت از من پرسید که آیا بچه‌ها هم از همین غذا خوردند؟ من به چمران گفتم نه، بچه‌ها غذای یتیم خانه را خوردند، این غذا را مادرم پخته برای شما، شما بنشین بخور. می‌گوید چمران با تمام گرسنگی‌ای که داشت و ولعی که برای خوردن این غذا داشت، غذا را گذاشت کنار و گفت نه! ما که قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه‌ها بخورند. خانم چمران می‌گوید که من بهش گفتم بچه‌ها که الآن خواب هستند! شما که همیشه رعایت می‌کنی، حالا این‌دفعه مادر من غذا درست کرده، بخور دیگر! می‌گوید چمران شروع کرد اشک ریختن. گفت بچه‌ها خواب هستند، خدای بچه‌ها که بیدار است ! این در کلمات حضرت امام کمتر به چشم می‌خورد اسم خاص ببرند و او را اسوه قرار بدهند. فرمود مثل چمران بمیرید.

[ خاطره از حجت الاسلام علیرضا پناهیان ، پیاده شده از سخنرانی ایشان در 15 رمضان 1395 ]

 

تو به خودی خود هیچ نیستی !

 مرحوم کربلایی احمد طهرانی می فرماید: در همان مدتی که در کربلا زندگی می کردم، چندین موقعیت گناه برایم فراهم شد؛ ولی من از آنها سر باز زدم؛ زیرا مطمئن بودم که اینها امتحان و فتنه های الهی است و هر گونه لغزشی در آنها کار آدم را می سازد. در یکی از آن روزها چند بار شرایط معصیت فراهم شد؛ ولی هر بار از آنها رو بر گرداندم. دیگر از خود بی خود شده بودم، به حرم قمر بنی هاشم علیه السلام پناه بردم. در آنجا به حضرت عرض کردم: بنده به خاطر تقرّب به شما، از لذت معصیت چشم پوشی کردم. حضرت در جواب فرمودند: گمان نکن که تو با دست خود کاری انجام داده ای! ما تو را نگه داشته ایم و به تو اراده دوری از گناه را داده ایم؛ و گرنه تو به خودی خود، هیچ نیستی. ایشان در تکمیل این موضوع فرمود: دست ولایت است که ورشکسته هایی مثل ما را نگه داشته است. اگر ما را به خودمان واگذارند، عاقبت ، همه ما طلحه و زبیر از کار در می آییم.

[ منبع : کتاب رند عالم سوز ]

 

مراقب باش!

 ابوبصیر رحمة الله می گوید: در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرائت قرآن می آموختم. روزی در یک موردی با او شوخی کردم! مدتها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟ از شدّت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم. امام باقر علیه السلام فرمود: مراقب باش که تکرار نکنی.

[ بحار، ج 46، ص 247 ]

ببینید درست می خوانم یا خیر؟

 یک بار نوجوانی نوزده، بیست ساله به خدمت آقا -حضرت آیت الله سیدمحمد رضا گلپایگانی - آمد این جوان از قراء مصر بود - استاد غلوش - و در قرائت رتبه اول را کسب کرده بود. آقا به این جوان فرمودند؛ من سوره حمد را می خوانم شما ببینید درست می خوانم یا خیر. پیش جمعیت بلند بلند شروع کرد به خواندن. آن جوان قرائت آقا را تصدیق کرد و گفت: قرائت شما شبیه قرائت اهل حجاز است.

[ منبع:محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی ( به نقل ازسید محمد باقر گلپایگانی فرزند آیت الله گلپایگانی) ،ص 401 ]

 

گرفتاری تو به سبب آن خرابی است که اصلاح نکرده ای!

 از گناهان کبیره بسیار مهم، عقوق والدین و قطع رحم است که هم در قرآن ذکر شده و هم در روایات، عقوبت های زیادی برای آن ها بیان شده است. اغلب گرفتاری های ما مسلمان ها، در اثر این دو چیز است؛ یا عقوق والدین است یا قطع رحم. بنده خدایی اعتراض می‌ کرد و می گفت :«من برای حاجتی که داشتم، نمازهای چهارده معصوم را در حرم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) خواندم؛ ولی به من نمی دهد». یک کسی به او گفت:«ببین کجای کار خراب است؟ تو از این طرف به پدر و مادرت فلان اذیت و آزار را کردی و آن ها مرتب تو را نفرین می کنند، و از طرفی تو اینجا داری نماز چهارده معصوم می خوانی؟ خوب اثر ندارد. آن را درست بکن»… آقا! این گرفتاری تو به سبب آن خرابی است که اصلاح نکرده ای.

[ فرازی از سخنرانی آیت الله محمد ناصری با موضوع گناه شناسی ]

 

 

غرّه نشو !

 دردو جای از قرآن این عبارت هست که:«ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ » هم در سوره‌ی زمر هست و هم احتمالاً در سوره‌ی لقمان - خدا نعمتی به انسان می‌دهد، اما انسان از دهنده‌ی نعمت غافل می‌شود و تصور می‌کند که این خود اوست که توانسته این نعمت، این موقعیت و این فرصت را به دست آورد. عین همین عبارت درباره‌ی قارون هست که وقتی به او اعتراض کردند که این نعمتها را از خدا بدان، سهم خودت را هم ببر؛ اما آن را در راه خدا مصرف کن، او در جواب گفت: « إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي » ؛ خودم به دستش آوردم، هنر خودم بود؛ این همان خطای بزرگی است که ممکن است همه‌ی ما دچارش بشویم؛ غرّه شدن به خود. عین همین قضیه، غرّه شدن به خداست. آیه‌ی شریفه: « فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ » درباره‌ی غرّه شدن به خداست؛ به خدا هم غرّه نشوید … مغرور شدن به خدا یعنی نابحق از خدا توقع کردن؛ بدون این که انسان عمل صالحی را به میدان بیاورد، از خدا پاداش بخواهد؛

[ بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در جمع کارگزاران نظام ، 29/03/1385 ]

 

 

علت تمام مفاسد عالم !

 اولیای خدا آن چیزی که پیششان مهم بود تهذیب نفس بود و دل کندن از غیرخدا و توجه به خدا. تمام مفاسدی که در عالم واقع می‌شود از این توجه به خود است در مقابل توجه به خدا. تمام کمالاتی که برای اولیای خدا و انبیای خدا حاصل شده است از این دل کندن از غیر و بستن به اوست؛ و علامات این مسائل در اعمال ماها ظاهر می شود.

[صحیفه امام خمینی ، ج 17، ص: 492 - 493]

 

حدیث

امام علی عليه السلام : اَلصّلاةُ حِصْنُ الرَّحْمنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيطانِ.  /  (غررالحكم، ح 2213)    
نماز، دژ محكم خداوند مهربان و وسيله راندن شيطان است

 

 

 

در محضر خوبان؛ مراقب نفست باش!

ای عزیز! در کارهای خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملی حساب بکش و او را در برابر هر پیشامدی، استنطاق کن که اِقدامش در خیرات و در امور شریفه برای چیست؟ دردش چیست که می‌خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند؟ یا اذکار آن را تحویل بدهد؟ می‌خواهد برای خدا مسأله بفهمد یا بگوید؟ یا می‌خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتی که رفته، با هر وسیله‌ای است به مردم می‌فهماند؟ حتی عددش را. چرا صدقاتی را که در خفا می‌دهد، راضی نمی‌شود که کسی از او مطلع نشود؟ با هر راهی شده، سخنی از آن به میان آورده، به مردم ارائه می‌دهد؟ اگر برای خداست و می‌خواهد که مردم دیگر به او تأسی کنند و مشمول «الدالّ علی الخیر کفاعله»1 گردد، اظهارش خوب است. شکر خدا کند به این ضمیر صاف و قلب پاک؛ ولی ملتفت باشد که در مناظره با نفس، گول شیطنت او را نخورده باشد و عمل ریایی را با صورت مقدسی به خوردش ندهد و اگر برای خدا نیست، ترک آن اظهار کند که این «سمعه» است و از شجره ملعونه ریا است و عمل او را خداوند منان قبول نمی‌فرماید و امر می‌فرماید در سجین قرار دهند. باید به خدای تعالی از شر مکاید2 نفس پناه ببریم که مکاید آن خیلی دقیق است.

اگر ما بنده مخلص خداییم، چرا شیطان در ما اینقدر تصرف دارد؟ با آنکه او با خدای خود عهد کرده است که به «عباد لله المخلَصین» کار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما شیطان، سگ درگاه خدا است. اگر کسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نمی‌کند و او را اذیت نمی‌کند. سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نمی‌کند. شیطان نمی‌گذارد کسی که آشنایی به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر دیدی شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روی اخلاص نیست و برای حق تعالی نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه‌های حکمت از قلب شما به زبان، جاری نشد؟ با اینکه چهل سال است به خیال خود قربه الی الله عمل می‌کنید، با این که در حدیث وارد است که کسی که برای خدا، چهل صباح اخلاص ورزد، چشمه‌های حکمت از قلبش به زبانش جاری گردد.3 پس بدان اعمال ما برای خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بی‌درمان همین جا است.4

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. راهنمايي کننده بر کار خير مانند انجام دهنده آن است.

2 . جمع کيد به معنای حيله و نيرنگ.

3 . بحار الانوار، ج67، ص242.

4 . چهل حديث حضرت امام خمينی، ص51-52.

چلچراغ مهدوی در کلام رضوی؛ امتحان و آمادگی

جدائی خوب از بد، زمینه ظهور
قال ابوالحسن الرضا علیه السلام: «و الله ما یکون ما تمدّون اعینکم الیه حتی تمحصوا و تمّیزوا و حتی لایبقی منکم الاّ الاندر فالاندر».1
امام رضا علیه السلام فرمود: «به خدا قسم به آن چیزی که به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌رسید؛ مگر زمانی که امتحان بدهید و از هم تمایز پیدا کنید و از مشکلات، پیروزمندانه بیرون آیید؛ تا آن که از شما چیزی باقی نماند مگر اندک و اندک تری».
آمادگی برای ظهور
قال الرضا علیه السلام: «لو قد خرج قائمنا لم یکن الاّ الحلق و العرق و النوم علی السروج و ما لباس القائم(عج) الا الغلیظ و ما طعامه الا الجشب».2
امام رضا علیه السلام فرمود: « این‌طور نیست که در زمان ظهور، همه چیز به راحتی روبه‌راه گردد. هرگاه قائم خروج کند، جراحت است و عرق ریختن و سوار مرکب‌ها شدن در میادین رزمی3 و لباس قائم(عج) خشن و خشک و نامطبوع است».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج52، ص25.
2. الغیبه نعمانی، ص285؛ بحار الانوار، ج52، ص358.
3. یعنی عدالت و رفاه که یکی از ره‌آوردهای ظهور می‌باشد در سایه حرکت و تلاش مضاعف و مبارزه پیگیر با مستکبران جهانی است

رمضان علی‌زاده ـ دوماهنامه امان شماره 27

آخرین ویرایش

 

چرا چهارده قرن گریه؟

گاهی اوقات برای پاسخ به شبهاتمان عوض اینکه آنها را ریشه‌ای حل کنیم، به این طرف و آن طرف می‌زنیم و عاقبت هم آرام نمی‌شویم؛ مثل دلاّکی که به جای اینکه تیغ کُندِ خودش را عوض کند، می‌گفت: «پول می‌دهم، نان می‌خرم و می‌خورم تا زور بیشتری بزنم!»
یکی از شبهاتی که درباره واقعه عاشورا مطرح می‌شود آن است که چرا شیعه پس از چهارده قرن که از این حادثه می‌گذرد، گریه و ماتم سرایی می‌کند؟ این نوشتار به قصد پاسخ ریشه‌ای به این شبهه، سامان یافته است تا به خواست الهی، جوابی مستدل به این شبهه ارائه شود.
آخرت مهمترین بُعد زندگی
ابتداءً باید بدانیم که اصلی‌ترین، جدی‌ترین، حقیقی‌ترین و مهمترین بُعد زندگی انسان‌ها در جهان آخرت است. آیات شریف قرآن، حیات دنیا را کم، قلیل، ناچیز و بازی معرفی می‌کند و آخرت را اصیل می‌شمارد: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَاللّهُ یرِیدُ الآخِرَه».1 تأکید و اصرار قرآن بر توجه انسان به آخرت، گواه اصالت و حقیقت آخرت است و فراموشی آخرت، موجب خسران و عذاب؛ «لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ».2
نکته دیگر، این که اهمیت دین به تبع اهمیت آخرت خواهد آمد؛ به این معنا که جدی‌ترین و اصلی‌ترین بُعد زندگی انسان باید با عمل ساخته شود؛ اما چگونه؟ چه چیزهایی آخرتمان را آباد و چه امور و اعمالی آخرتمان را ویران می‌کند؟ متصدی پاسخ به این سؤالات، دین است. دین یعنی مجموعه دستوراتی در حوزه اعتقاد و عمل که التزام به آنها، باعث سلامت، امنیت و آبادانی آخرت ما می‌شود و توسط نبی‌مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت عصمت به دست ما رسیده است.
مروری بر حوادث پس از رحلت
نکته دیگر که در رابطه با پاسخ به این شبهه لازم است دانسته شود، اتفاقاتی است که بعد از وفات3 پیامبر شریف اسلام رخ نمود، که سیاه‌ترین برگ تاریخ را رقم زد و آن، غصب خلافت و روی کار آمدن معاویه، بنی‌امیه و بنی‌عباس بود. اینکه معاویه را به تنهایی و کنار بنی‌امیه ذکر نمودیم ـ با آنکه او جزء بنی‌امیه بود ـ از این جهت است که وی به تنهایی در نابودی دین و راه اندازی کارخانه جعل احادیث دروغین، سهم بزرگی داشت؛ همانطور که سهم بزرگی از عذاب برزخ و قیامت، برای اوست.4
ابن ابی‌الحدید و از او قدیمی‌تر در مسعودی مروج الذهب و از این دو قدیمی‌تر، ابن بکار از مطرف فرزند مغیره بن شعبه ـ فرماندار معاویه در کوفه ـ نقل می‌کنند که پدرم هر شب، وقتی به خانه می‌آمد، از کیاست و فراست معاویه با آب و تاب حرف می‌زد؛ اما یک شب از نزد معاویه آمد، حرفی نزد و غذا نخورد، وقتی از او علت حرف نزدنش سؤال شد، گفت: من به معاویه گفتم: «تو اکنون در اوج قدرت هستی، خوب است کمی به بنی‌هاشم لطف کنی. اینها عمو زاده‌های تو هستند» معاویه گفت: «هرگز! ابابکر و عمر و عثمان به حکومت رسیدند و این همه زحمت کشیدند، اما وقتی مردند نامشان هم مُرد؛ در حالی‌که نام فرزند ابوکبشه5 ـ یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ را هر روز، پنج مرتبه در سراسر جهان اسلام به فریاد (اذان)، بانگ می‌زنند و به بزرگی یاد می‌کنند. نه! به خدا سوگند، آرام نخواهم نشست، مگر اینکه این نام را دفن کنم و این ذکر و یاد را به خاک بسپارم».
قیام امام حسین علیه السلام، عامل بقای دین
قطعاً اگر قیام امام حسین علیه السلام نبود، معاویه در این راه به موفقیت می‌رسید و این نام مقدس را دفن می‌کرد؛ لذا رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «حسین منی و أنا من حسین»؛ جمله اول، یعنی حسین از ذرّیه من و فرزند دختر من است؛ اما جمله «من از حسینم» یعنی چه؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله یعنی نبوتش و آنچه برای نجات بشریت از طرف خدا آورده و دفن این امور، یعنی دفن نام پیامبر صلی الله علیه و آله ؛ اما امام حسین علیه السلام با قیامش نگذاشت دین رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی همه آن چیزی که ایشان بیست و سه سال برای تثبیت آن، خون جگر خورد و جنگید، دفن شود. امام حسین علیه السلام قیام کرد، پاره پاره شد، علی اصغر و علی‌اکبر و جگر گوشه‌هایش، جلوی چشمان او تشنه، گرسنه و خسته شهید شدند، تا دین خالصی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای بشریت آورده بود، همانطور به نسل بعدی برسد و راه وصول به توحید، محبت، بندگی خدا و در یک کلمه، راه آخرت همچنان باز بماند.
همانطور که نمی‌توان با طراحی و نقشه غلط و با مصالح غیر مناسب، بنایی را در دنیا استوار کرد، همان‌طور هم نمی‌توان با دین غلط و تحریف شده، آخرت را آباد کرد. همه ائمه در این جهت، زحمات فراوانی کشیدند ولی رنج و سختی امام حسین علیه السلام از همه بیشتر و آشکارتر بود.
و تو ای خواننده این سطور! زمانی این مطالب برایت بهتر قابل درک است که با تقوا و یاد مرگ، آخرت در قلبت عظیم شود و وجه همّت تو و جهت اعمالت برای آخرت باشد. اگر اینطور شود، دیگر برای گریه کردن برای ائمه خصوصاً امام حسین علیه السلام احتیاج به روضه خواندن هم نداری؛ چه رسد به اینکه سؤال کنی چرا باید برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم؟
وقتی آخرت برایت مهم شد و فهمیدی که زندگی ابدی و اصلی در آخرت است و باید آنرا آباد کنی و در این مسیر، احتیاج به دستور العمل داری، احساس نیاز به دین صحیح را خواهی فهمید؛ دینی که بتواند نیاز بندگی تو را تأمین و روح تو را در راه بندگی، سیراب و کامل نماید. آنگاه با مطالعه تاریخ می‌یابی که این دین، با ریختن خون‌های ائمه و خصوصاً امام حسین علیه السلام و هم چنین زحمات و آوارگی علمای شیعه، اکنون به دست تو رسیده است. آن زمان، دردهای اهل‌بیت که برای رساندن دین و حفظ و سلامت آن بود، قلبت را می‌فشارد و با خود فکر خواهی کرد که برای بهشت رفتن من، فرق امیر المومنین علیه السلام شکافته شد، سر امام حسین علیه السلام بر نیزه رفت، امام موسی‌کاظم علیه السلام در چاه، زندانی شد و هزاران عالم شیعی خون جگر‌ها خوردند تا راه بهشت رفتن ما باز بماند.
اینجاست که قلبت درد خواهد گرفت و اشکت جاری خواهد شد؛ بدون اینکه کسی روضه‌ای بخواند. اینجاست که قدر مرجع تقلید خودت را خواهی دانست و از صمیم قلب به علمای دین ارادت پیدا خواهی کرد. اینجاست که معنی آیه « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»6 را خواهی دانست که ائمه فرمودند: «نعیم، ماییم». یعنی خدا از ما خواهد پرسید که بهترین بندگان من پاره پاره شدند؛ هزاران عالم چه سختی‌ها که متحمل نشدند تا دین، به دست تو برسد و تو آخرتت را، زندگی حقیقی و ابدی خود را بسازی؛ اما تو چه کردی؟ به دنیا مشغول شدی و تمام همت تو، دنیای تو شد به گونه‌ای که از آخرت، غافل شدی؛ لذا نفهمیدی که چرا ائمه در راه حفظ دین، این قدر مصائب را تحمل کردند.
با غفلت از آخرت، احساس نیاز به دین از بین می‌رود و در این صورت قیام امام حسین علیه السلام، مفهومی نخواهد داشت. ریشه حل مسأله، در توجه به آخرت است و اگر آخرت، مهم شود، بقیه امور حل خواهد شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. سوره انفال/67.
2 . سوره ص/26.
3 . بلکه به قول درست‌تر؛ شهادت؛ چون نبی مکرم اسلام مسموم شدند.
4 . ما نمی‌توانیم در این صفحات محدود، این مسأله را شرح دهیم که چطور جریان غصب خلافت و استیلای معاویه در سال 40 هجری باعث نابودی و واژگونی دین شد. فقط خوانندگان را به خواندن کتاب «نقش ائمه در احیای دین»، تألیف علامه مرتضی عسگری، توصیه می‌نماییم؛ خواندن این کتاب برای تحکیم و تثبیت اعتقادات در بعد امامت از ضروریات است.
5 . لقبی که کفار قریش از روی طعنه به نبی مکرم اسلام دادند.
6 . سوره تکاثر/8.

حجت سنایی ـ دوماهنامه امان شماره 27

 

 

1 2 4 5 6