موضوع: "بدون موضوع"
حوزه و نوسازی فرهنگی
چهارشنبه 95/07/14
فعالیت حوزه در فرآیند توسعه بیشتر جنبه فرهنگی دارد. هدف ازاین فرهنگ تحقق کامل همه امکان هایی است که در ضمیر بشر نهفته است. بررسی فعالیت های روحانیان در بستر تاریخ نمایان گر آن است که فرهنگ سازی از دست آوردهای مهم حوزه ها بوده است. ظهور وبروز چنین فرهنگی به چند مولفه وابسته است که به برخی از آن هااشاره می کنیم:1) تاثیر و رسوخ در باورها و اعتقادات مردم و یکدلی و یکرنگی با آنان; این تاثیر در صورتی که پایدار باشد زمینه ساز بسیاری از فعالیت ها خواهد شد. برای پایداری تاثیر لازم است:
الف) فرهنگ عرضه شده دارای غنای لازم باشد.
ب) ارتباط دوسویه بین سخن گو و مخاطب بر قرار شود.
ج) از کلی گویی و عبارت پردازی های غیر هنرمندانه پرهیز شود.
«آقا نجفی » از حوزویانی است که با زبانی مردمی توانسته است آثار بجا و به یادماندنی «سیاحت شرق » و «سیاحت غرب » راتالیف و در ذهن و زبان مردم رسوخ کند.
2) تعیین فضای مطلوب فرهنگی،
یافتن «آنچه باید کرد» از ضروریات هر نوع کوششی به حساب می آید. تحقق این امر در پرتو مواجه فکری حاصل می شود، و هر چه تلاش ها جدی تر باشد نتیجه نیز کامل تر خواهد بود.
3) دست یابی به زبانی در خور;
زبانی کارآمد که به دور از موعظه و نصیحت مستقیم باشد داشتن زبان تبلیغ مناسب از مؤثرترین و پایدارترین اسباب اثرگذاری به شمار می آید. «قرآن مجید» و «نهج البلاغه » سر مشق های جاودان چنین زبانی هستند. با این که هدف قرآن هدایت و ارشاد تمام مردمان است، اما این هدایت هرگز به صورت موعظه و پند واندرزهای خشک و رسمی نیست. تمثیل ها و استعاره ها و مجازهای هنرمندانه در سراسر قرآن به چشم می خورد.
داستان «ذوالقرنین » از نمونه های این زبان ارشادی است. ایجازدر روایت چنین داستانی در سرحد کمال است، به گونه ای که دست یافتن به چنین ایجازی - در زمان حاضر - در نقل داستان، آسان نیست.
ایجازی که به قول «اهل بلاغت » اخلال در معنا ایجاد نکند.
داستان حضرت یوسف(ع) با توجه به ظرافت و حساسیت هایی که دارداز نمونه های بسیار بارز دیگر است. شرح بی پردگی هایی که در بطن داستان حضرت یوسف(ع) موجود است، آن چنان در پرده حجب و حیاعنوان شده است که خود می تواند دلیلی بر عصمت و طهارت یوسف(ع)باشد.
این گونه هنرمندی ها در زبان کتب دینی فراوان به چشم می خورد وبا گذر ایام، راز و رمز آن ها بهتر و بیشتر آشکار می شود.
به هر حال بیان دینی در برخی دوره ها و عصرهای پیشین شیوه مطلوب تری داشته است و کاملا پیشروتر از زمان خود بوده است.
اما امروزه نمی شود ادعا کرد که زبان و فرهنگ تبلیغ دینی مطلوب است. معجزات و رفتار و کردار پیامبران نیز در جهت عینیت بخشیدن به زبان دین مؤثر بوده است. زیرا به این وسیله هنجارهابه کردارهای عینی و ملموس تری تبدیل می شده است. امروزه نیز به تناسب محیط و به مقتضای زمان به چنین هنرمندی هایی سخت محتاجیم.
4) تاثیر در زندگی روزمره مردم
عوام، حجم وسیعی از پیروان هر دین و آیین و مسلکی را تشکیل می دهند. هر عقیده ای به هر مقداری که بتواند آگاهانه، روشنگرعوام باشد به انجام کاری بزرگ توفیق یافته است. اگر زبان وبیان و روش تبلیغ، مردمی باشد و با هنرمندی، سرشته شود درلایه های درونی و سرشت انسان ها اثر می گذارد. چنین الگوهایی که خود عین هنرند و یا لااقل هنر شناسند بسیار مورد نیاز زمان حاضر است. ما به دیندارانی نیازمندیم که زندگی شان عین هنرباشد. تا الگویی واقعی و راستین برای زمان خود و نسل های بعدباشند. در این صورت نه تنها عوام جذب این الگوها می شوند وبلکه خطر عوام زدگی نیز کاهش می یابد. از این دیدگاه «سعدی »می تواند از زمره دیندارانی باشد که در سده های قبل توانسته است در اجتماع زمان خود و آینده و بین گروه های مختلف به حق تاثیرگذار باشد. «شهید مطهری » نیز از جمله کسانی است که باتوجه به این رسالت خطیر در زمان حیات پربارشان در جهت محقق شدن چنین رسالتی تلاش و کوشش بسیار کرد، کوشش هایی که محققانه نیز بود. ایشان در باره شعر آسمانی حافظ، «تماشاگه راز» راتالیف کرد. «داستان راستان » را به رغم اعتراض های مختلف گردآوری و به دور از هر گونه تعصب به تحقیق و تالیف پرداخت.
از این رو شخصیت آن بزرگوار به وسیله دوست و دشمن مورد ستایش قرار گرفت. تا به حدی که به قول امام دشمنانش شخصیت ممتاز اورا برنتافتند و هنرش موجب شهادتش شد.
5) ارائه تحلیلی نو از حوادث و وقایع جاری زمان
تحلیل حوادث به شرطی که جذابیت های لازم را داشته باشد در فهم ودرک دیگران مؤثر باشد، در پذیرش عقاید مؤثر واقع می شود.
6) رعایت انصاف در داوری ها
شخصیت هر کسی در شرایط و موقعیت های سخت بهتر شناخته می شود. دراین موقعیت ها است که داوری ها و موضع گیری ها سرنوشت ساز خواهدبود.
از دلایل محبوبیت شخصیت «شهید مطهری » داوری های منصفانه ایشان است. وی به عنوان یک شخصیت فرهنگی در باره دوست و دشمن تعصبی نداشتند و حتی اگر کار فرهنگی ارزشمندی را از شرق شناسی می دیدند، از آن به نیکی یاد می کردند.
7) داشتن شناخت مناسب از مخاطب
8) شناسایی مقتضیات زمان
9) به وجود آوردن محیط مساعد فرهنگی
علاوه بر موارد بالا، پرهیز از سیاست زدگی و دوری از احساسات سطحی و زودگذر می تواند شرایطی ایجاد کند که موجبات رونق بازارامور فرهنگی شود و از طرف دیگر ارضا کننده و مشوق اندیشمندان باشد. نمونه ای از فقدان فضای فرهنگی، فعالیت های پرورشی مدارس است. این فعالیت ها عمدتا سمت و سویی تصنعی و کاذب دارد،مربیان پرورشی مدارس بعضا نه هنرمند و نه هنرشناس هستند گرچه افراد بسیاری نیز هنرمند و باارزش هستند - فعالیت هایی که توسط چنین مربیانی عرضه می شود هیچ گونه ریشه و عمقی ندارد وزمینه ساز بی هویتی می شود.اگر فعالیت های فرهنگی حوزوی نیز چنین شود، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه ضررهایی را نیز در پی دارد.
10) روشنگری هدف نهایی فعالیت های فرهنگی است. تمام دینداران به عنوان روشنگران، موظف اند، متحیران خاموش را به استدلال کنندگانی آگاه در آورند. این مهم در پرتو آزادی های معقول ومنطقی و هدف مند به دست خواهد آمد
تبلیغ و تحقیق
چهارشنبه 95/07/14
جایگاه ارجمند مبلغانمبلغان به شهادت تاریخ همواره در تمامی جوامع از اهمیت خاصی برخوردار بوده اند و حتی جوامع جاهلی و غیر متمدن برای خطیبان،شاعران، نویسندگان و هنرمندان خود ارزشی خاص قایل بوده اند چه آنان را زبان خود و بیان کننده آرمان ها، اندیشه ها و احساسات وفرهنگ خود می دانسته اند.
مبلغ کسی است که پیامی را به شایستگی به مقصد می رساند از این روی ارزش و جایگاه او را نمی توان از قداست، اهمیت و ارزش محتوای پیام و کار تبلیغی او جدا دانست.
فضیلت تبلیغ و جایگاه مبلغ در اسلام
در اسلام مبلغ کسی است که پیام قرآن و خداوند و محتوای گرانقدرو انسان ساز اسلام را به مردمان می رساند و آنان را از گمراهی،کژروی و ظلمت جهل می رهاند. چه ارزشی والاتر و بالاتر از رسانیدن پیام خداوند و گسترانیدن محتوای اسلام و قرآن و ایمان آفریدن وشک ها را زدودن و اسلام را به اعماق جان های مردمان بردن این همان مسوولیتی است که پیامبران خدا یکی پس از دیگری بر دوش گرفتند. (رسلا مبشرین و منذرین)و(الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله…) (1) .
واصطفی الله سبحانه من ولده انبیاء، اخذ علی الوحی میثاقهم،و علی تبلیغ الرساله امانتهم، لما بدل اکثر خلقه عهدالله الیهم… فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیتسادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا الیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول ویروهم آیات المقدره من سقف فوقهم مرفوع… . (2)
«ذات وارسته خداوندی از فرزندان آدم پیامبرانی را برگزید وبر پایه وحی از آنان پیمان گرفت و تبلیغ رسالت الهی را به عنوان امانت خویش - به آنان سپرد و این گزینش در حالی بود که بیشتر خلق، پیمان خدا را دگرگون ساخته بودند…. و چنین بودکه خداوند فرستادگانش را میان آنان برانگیخت و پیامبران خودرا پی در پی به سویشان گسیل داشت، تا میثاق فطرت توحیدی را ازآنان مطالبه کنند و نعمت های از یاد رفته خداوندی را یادشان آورند و با تبلیغ حقایق توحیدی احتجاج کنند و عقل های مدفون رابرانگیزانند و آیه های دقیق و سنجیده ای را در خداشناسی - ازسقفی که بر فراز سرشان برافراشته و…- برایشان بنمایش گذراند. پیامبران خدا از آدم تا خاتم(ص) مبلغ بودند و امامان معصوم(علیهم السلام) و عالمان وارسته و مومنان پاکدل و آگاه نسل از پی نسل تبلیغ را وظیفه خود می دانستند.
بی شک انجام چنین مسوولیتی دشواری ها، شرایط و ویژگی هایی داردکه بدون مراعات آن ها نمی توان به هدف تبلیغ دست یافت و گاه اجتناب و پرهیز از تبلیغ بسی سودمندتر است. چه گاه پدید آمدن بدعت هایی را در پی دارد و گاه جای استوار ساختن ایمان ها، دردل ها ایجاد شک و شبهه می کند.
آگاهی از محتوای پیام
یکی از شرایط تبلیغ آن است که مبلغ از محتوای پیامی که در پی رساندن آن است و ابعاد گوناگون آن به خوبی آگاه باشد. اصولاتبلیغ را سه عنصر سامان می دهد; پیام دهنده، پیام گیرنده وپیام. برخی ابزار تبلیغ را بر آن ها افزوده اند لیکن عناصر اصلی در تحقق تبلیغ همان ها است. افزون بر این دلایل زیر لزوم تحقیق در محتوای پیام را به منظور تاثیر و یا تاثیر بیشتر تبلیغ ضرورت می یابد.
نقض غرض
در خطبه اول نهج البلاغه به هدف تبلیغ پیامبران اشاره شده است وبر پایه آن مقصد پیامبران الهی در تبلیغ آن است که با ابلاغ پیام پروردگار عالم حجت را بر بندگان تمام کنند و گنجینه خردهای نهفته آنان را بیدار سازند و آیات و نشانه های قدرت ووجود خداوند متعال را برای مردمان به نمایش گذارند.
از مجموع آیات و روایات استفاده می شود که مبلغ در اسلام به چراغ پرنوری می ماند که پیام گیرندگان در پرتو آن می توانند راه راست را بیابند و حقیقت را با چشمان خویش ببینند و در سایه هشدارها و تنبه آفرینی های او از خواب فلت برخیزند و باوجدان های بیدار شده به پیمان الهی گردن نهند.
بی شک دستیابی به چنین اهدافی جز با شناخت دقیق محتوای پیام ممکن نیست.
دانش و بصیرت در تبلیغ
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
(قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی وسبحان الله و ما انا من المشرکین). (3)
«بگو این راه من است که با بینش و بصیرت به سوی خدا می خوانم.
من و هر که از من پیروی کند و پاک است خدای و من از مشرکان نیستم ».
فخر رازی در تفسیر این آیه شریفه می نویسد:
… و این آیه دلالت دارد که دعوت مردمان به دین خدا تنها درصورتی نیکو و جایز است که از سر بصیرت و هدایت و یقین به آن باشد. و در غیر این صورت دعوت به راه خدا جز غرور و فریب نیست.
پیامبر خدا(ص) فرمود: عالمان دینی امانت داران پیامبران، بربندگان خدایند از این روی که از محتوای پیامی که آنان را بدان می خوانند حفاظت می کنند. (4)
مفسر عالی قدر علامه طباطبائی- رحمه الله علیه - در تفسیر این آیه می نویسد: جمله «ادعوا الی الله علی بصیره » بیان است برای کلمه «سبیلی » و جمله «انا و من اتبعنی » توسعه وتعمیم است. بدین سان معنای آیه آن است که روش و شیوه من آن است که مردم را از سر بصیرت و معرفت به توحید فرا خوانم وپیروان من نیز همین شیوه را دارند و از این جهت همانند منند.
آن مفسر عظیم الشان در پایان تنبه می دهد; مقصود از پیروان آن حضرت که در این موضوع با ایشان مشترکند، همه مسلمانان وتابعان رسول خدا(ص) نیستند. بلکه تنها کسانی مشمول این آیه شریفه اند که افزون بر اخلاص از دانش و بصیرت و یقین برخوردارباشند وگرنه هر مومنی نمی تواند رسالت دعوت به دین و تبلیغ آن را بر دوش کشد. (5)
خداوند متعال در آیه دیگری می فرماید:
(ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین). (6)
«مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت بخوان و باآن به شیوه ای که نیکوتر است مجادله و گفت و گو کن. هماناپروردگار تو به آنان که به راه او هدایت شده اند. آگاه تراست ».
در این آیه شریفه خداوند به پیامبرش فرمان می دهد، سه روش رادر دعوت به راه خدا در نظر گیرد، حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن.
دعوت بر پایه حکمت
بر پایه این آیه شریفه پیامبر(ص) باید از طریق حکمت، موعظه نیکو و مجادله احسن مردم را به راه خدا فراخواند. بدین سان نخستین شیوه و راهبرد تبلیغ دین خدا حکمت است.
حکمت در لغت به معنای دانش، اتقان، باز داشتن، معرفت و…است.
راغب اصفهانی در این باره می نویسد:
الحکمه اصابه الحق بالعلم و العقل فالحکمه من الله تعالی معرفه الاشیاء و ایجادها علی غایه الاحکام.
و من الانسان معرفه الموجودات و فعل الخیرات و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل (و لقد آتینا لقمان الحکمه).
حکمت به معنای دست یافتن به حقیقت از راه دانش و خود است.
بدین سان حکمت خداوند متعال آن است که اشیاء را به گونه ای استوار و متقن بشناسد و بیافریند. و حکمت انسان آن است که به موجودات معرفت داشته و کارهای نیک و شایسته انجام دهد. و این همان است که خداوند به لقمان عنایت کرده و در وصف او فرمود (ولقد آتینا لقمان الحکمه).
از سخنان شیخ طوسی در تفسیر تبیان استفاده می شود که ایشان حکمت را به معنای منع و باز داشتن از فاسد می داند.
حکمت آن است که آدمی را از فساد باز دارد از این روی به تعقل مستقیم و معرفت، حکمت می گویند چه مانع فساد انسان می شود. (7)
به نظر می رسد حکمت در لغت به معنای اتقان، استواری و پختگی است و معانی مختلف دیگری که لغت شناسان تازی و گروهی ازمفسران آورده اند (8) از لوازم و توابع آن باشد، مانند به حق رسیدن، تشخیص، جلوگیری از فساد که از تایج حکمت است و نیز به تکالیف به طور مطلق (9) و تعالیم حضرت عیسی(ع) (10) از آن روی حکمت اطلاق شده است که احکام و اتقان را در پی دارد.
این واژه در قرآن بیست بار به کار رفته و می توان گفت که معنای اصلی آن در همه موارد همان باشد که آوردیم.
علامه طباطبایی در این باره می نویسد:
حکمت نوعی محکم کاری و اتقان یا نوعی از امر متقن و محکمی است که در آن سستی راه ندارد; حکمت قضایایی است که با واقع مطابق است از آن روی که در بر دارنده سعادت انسان است و استعمال آن در معلوماتی که صادق است و حق و کذب در آن ها راه ندارد غلبه یافته است ». (11)
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت درآیه شریفه، «قرآن » است، از این رو طبرسی در مجمع البیان برهمین اساس معنای حکمت را قرآن دانسته است. (12)
فیض کاشانی در این باره می نویسد:
(ادع الی سبیل ربک بالحکمه:) المقاله المحکمه الصحیحه الموضحه للحق المزیله للشبهه… فی الکافی و القمی عن الصادق یعنی بالقرآن ». (13)
«حکمت سخن درست، روشن گر حق و زداینده شبهه است… و در کافی و تفسیر قمی از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت «قرآن » است.
به هر حال حکمت در آیه شریفه چه مربوط به محتوای سخن باشد;یعنی مطالب و محتوای دعوت بر پایه برهان و دلایلی قطعی و منطقی مطرح شود و چه ناظر به شیوه دعوت و تبلیغ باشد یعنی در دعوت راه حکمت بپیماید و هر چیزی را به جای خود نهد و با توجه به اوضاع و احوال و مطابق با مقتضای حال (بلاغت) مطالب را عرضه کند. و چه به هر دو معنا باشد - که این احتمال مطابق ظاهر آیه است- و با معانی لغوی آن سازگارتر می باشد و نیز مطابق روایتی که از حضرت صادق(ع) در باره قرآن آورده است. به روشنی بر این نکته دلالت درد که مبلغ باید از محتوای تبلیغ خود به خوبی آگاه باشد. و اگر به معنای دوم باشد; یعنی مبلغ باید اوضاع و احوال مخاطبان خود را بشناسد و به هنگام تبلیغ با عایت حال آنان به تبلیغ بپردازد.
در این فرض نیز بدون تسلط کامل بر محتوای تبلیغ ، مبلغ نمی تواند حکیمانه تبلیغ را به فرجام رساند.
اصولا حکمت بهر معنا باشد مقابل جهل و نادانی است و ناآگاهی ویا کم آگاهی از موضوعات تبلیغ شده در تقابل کامل با حکمت وحکیمانه تبلیغ کردن است. این مطلب را از دو عنوان دیگر در آیه شریفه; یعنی «موعظه حسنه و جدال احسن » نیز می توان استفاده کرد. موعظه بر دو قسم است; موعظه حسنه و غیرحسنه و جدال نیزدو قسم است، جدال حسن و غیرحسن. جدال حسن نیز گاهی احسن است و گاهی غیراحسن. علامه طباطبایی پس از این تقسیم می نویسد:
آیه شریفه تنها موعظه حسنه و جدال احسن را به عنوان شیوه تبلیغ مجاز دانسته است، نه دیگر اقسام آن ها را. (14) بی شک موعظه حسنه و جدال احسن در صورتی است که مبلغ از چگونگی موضوع مورد نظر خود آگاه باشد، به همان سان که آگاهی از اوضاع و احوال مخاطب نیز ضروری است. (15)
صداقت در تبلیغ در گرو تحقیق است
بی شک از مهم ترین شرایط تبلیغ دین چه در نوشتار و چه در گفتارصداقت است. آیات، روایات و فتواهای فقیهان و سیره عالمان دینی بلکه سیره عقلا مملو از فضیلت و ارزش راستگویی است; علامه نوری در این باره در لولو و مرجان می نویسد: بدان که خصلت صدق و سیره راستگویی از افضل کمالات انسانی است. تمام عقلای هر ملت متفق برحسن آن و زشتی ترک آن هستند و حاجتی به ذکر فضایل و مدایح آن از کتاب و سنت نیست.
آنگاه آیات و روایات زیادی را در این باره آورده است:
در تبلیغ مسایل دینی به صدق در گفتار و نوشتار تاکید شده است و این مهم جز با تحقیق دست یافتنی نیست. علاوه بر این که دروغ درتبلیغات دینی در قرآن و سخنان معصومان چهره ای بس کریه و زشت دارد. از دیدگاه روایات اصولا کذب نکوهیده است و ویران گر ایمان و معنویت و خباثت آفرین و… شمرده شده است.
مرحوم نوری پس از گزارش احادیث متعددی در این باره، فشرده ای از پیامدها و آثار زیان بار دروغ را در چهل عنوان فهرست وارآورده است. برپایه آن ها کذب و دروغ کیفر دردناک الهی را در پی دارد.
گروهی از این روایات به لحاظ سند و دلالت بسیار متقن و روشن است. شهید ثانی در کتاب الدرایه به مناسبت بررسی معنای خبرمتواتر و اقسام آن و ضمن مردود شمردن برخی از اخبار، که گروهی آن ها را متواتر دانسته اند، می نویسد:
آری، حدیث «من کذب علی متعمدا فلیتبوا معقده من النار» رامی توان متواتر دانست. زیرا آن را گروه زیادی از پیامبر خدا(ص)روایت کرده اند و برخی گفته اند شمار راویان آن به چهل نفرمی رسد و برخی گفته اند شصت و دو نفر از اصحاب پیامبر(ص) آن رانقل کرده اند و هم چنان بر تعداد راویان آن افزوده اند و روشن است که تواتر با این تعداد بلکه با کمتر از آن تحقق می یابد. (16)
یکی از آثار دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام)بطلان روزه است. در موثقه ابوبصیر که کلینی، صدوق و شیخ آن راروایت کرده اند چنین آمده است: «سمعت اباعبدالله(ع) یقول:
الکذبه تنقض الوضوء و تفطر الصائم.
قال: قلت له: هلکنا. قال: لیس حیث تدهب انما ذالک الکذبه علی الله و علی رسوله و علی الائمه(علیهم السلام)» (17)
ابوبصیر می گوید از امام صادق(ع) شنید که فرمود: دروغ وضوء رامی شکند و روزه را باطل می کند. به ایشان عرض کردم: [بدین سان]ما هلاک می شویم. حضرت فرمود: آن گونه که شما گمان می کنی نیست.
تنها دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام) این اثررا دارد. لازم به یادآوری است این کذب انواع و اقسامی دارد ونباید گمان کرد که تنها در صورتی که می دانیم این مطلب در دین خداوند نیامده و یا به گونه دیگر آمده و از سر عمد بر خلاف آن می گوییم و یا می نویسیم دروغ عمدی تحقق می یابد. بلکه اگر براثر عدم تحقیق در مساله با تساهل و تسامح، مطلب را درست درنیابیم. و آن را به دین خدا نسبت دهیم، کذب محقق می شود.
مرحوم محقق نوری در لولو و مرجان دروغ بستن بر خدا و معصومین را یازده نوع گفته است; خلاصه نظریه ایشان آن است که پیرایه بستن به خداوند و معصومان چه با زبان و چه با قلم، و چه باکنایه و اشاره و سکوت و چه… حرام است. (18) ایشان در این باره می نویسد:
مخفی نماند که کذب بر خداوند و رسول و ائمه طاهرین(ص) ازمعاصی کبیره و گناهان عظیمه در نزد تمام مسلمین است بلکه ابن حجر عسقلانی در کتاب زواجر نقل کرده از جماعتی که آن موجب کفراست… . (19)
علاوه بر این ها اگر در مواردی احتمال دروغ بودن مطلبی را دهیم نباید آن را به صورت قطعی نسبت دهیم; به عنوان نمونه اگرنتیجه پژوهش در موضوعی آن باشد که حکم دینی برگرفته از کتاب وسنت احتمالا این است و آن را جزما به دین و صاحبان آن نسبت دهیم و یا به دلیل عدم تحقیق و یا تحقیق نارسا احتمال نادرستی مطلب برود و آن را به طور یقینی و قطعی به دین نسبت دهیم این نیز ازگناهان کبیره است بلکه روزه را نیز باطل می کند. صاحب عروه دراین باره می نویسد:
لا فرق فی البطلان بین ان یکون الخبر المکتوب مکتوبا فی کتاب من کتب الاخبار اولا. فمع العلم بکذبه لا یجوز الاخبار به وان اسنده الی ذالک الکتاب الا ان یکون ذکره علی وجه الحکایه دون الاخباربل لا یجوز الاخبار به علی سبیل الجزم مع الظن بکذبه و کذا مع احتمال کذبه… (20)
در باطل شدن روزه با پیرایه بستن بر خدا و رسول خدا تفاوتی نمی کند که خبر دروغ در یکی از کتب حدیثی نوشته شده یا نشده باشد بدین سان با یقین به دروغ بودن اخبار جایز نیست گرچه آن را از همان منبع اصلی (کتاب حدیثی) نقل کنیم مگر آن که بگوییم در آن کتاب چنین آمده است نه این که امام(ع) چنین فرموده است.
بلکه نقل این خبر و انتساب آن به معصوم به صورت قطعی در صورتی که ظن به کذب آن و یا احتمال کذب آن وجود داشته باشد، جایزنیست…. آیه الله خویی(ره) در استدلال بر این حکم می نویسد:
در صورتی که علم به کذب خبر داشته باشیم مطلب روشن است امااگر ظن به کذب داشته باشیم چه ظن به کذب خبر داشته و چه ظن به عدم کذب آن داشته باشیم، حکم شرعی آن مانند صورتی است که کذب و یا صدق آن خبر مشکوک باشد. زیرا تفاوتی از این جهت [حجت نبودن ] میان ظن و شک نیست در این احتمالات چنین نسبتی به معصوم(ع) جایز نیست زیرا آیات قرآن بر حرام بودن آن دلالت دارد.
اطمینان در نقل وقایع تاریخی
که در انتساب به خداوند، پیامبر وپیامبران (22) و امامان(علیهم السلام) تفاوتی نمی کند که در اموردنیوی و یا دینی باشد زیرا مسایل دینی و تاریخی و اجتماعی درباره دین به گونه ای به ائمه و پیامبر و خداوند می رسد گزارش هرمطلب دینی و دست کم غالب آن ها و یا بیان حکم شرعی اگر خلاف واقع باشد از مصادیق دروغ بستن به خدا، پیامبر و اهل بیت(ص)محسوب می شود و بدون تحقیق در مطلب مورد نظر نمی توان از پیرایه بستن بر دین خدا و از این گناه بزرگ دوری کرد.
تبلیغات غیرمنطقی
هرگاه تبلیغ بر پایه تحقیق استوار نباشد به تبلیغات گمراه کننده و فضاسازی فرهنگی و فکری دروغین می انجامد.. و تنها درکسانی تاثیر می گذارد که کورکورانه تقلید می کنند و چشم و گوش بسته تسلیم فضای فرهنگی غالب می شوند. در اسلام ایمان و گرایش بر اساس منطق و تفکر است و تقلید غیرمنطقی اعتبار و ارزش ندارد. قرآن کریم می فرماید:
(فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب). (23)
«پس بندگان مرا مژده ده; آنان که سخن را می شنوند و بهترین آن را پیروی می کنند اینانند کسانی که خدا هدایتشان نموده وایشانند خردمندان ».
بر این اساس تبلیغ در صورتی مفید است که بر پایه تفکر و برهان و استدلال باشد والا اگر تاثیرگذار هم باشد، نمی تواند ایمان های استوار بیافریند و کژی ها و انحرافات فکری مخاطبان را بزداید.
اخبار و سرگذشت اقوام و پیامبران گذشته همه بر پایه واقعیات است.(و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون). (24)
همچنین در تشریع بسیاری از احکام فلسفه آن بیان شده است; رازوجوب نماز یاد خدا و زدودن زشتی ها و انحرافات اخلاقی و اجتماعی است; (25) رمز وجوب روزه تقوا پیشگی و رهانیدن آدمیان ازتنگناهای غرایز حیوانی، (26) فلسفه وجوب زکات و صدقات پاکیزه ساختن مال و تزکیه جان ها است. (27) و علت حرام بودن شراب خوارگی وقماربازی پلیدی و پلشتی آن عمل شیطانی است و دشمنی و کینه توزی که در پی می آورد (28) و دلیل حرام بودن نگاه به نامحرمان پاک سازی جامعه [از آلودگی های جنسی و زینت و آرایش آن به عفت] است. (29)
فراهم کردن زمینه خردورزی
دانشمندان رشته تبلیغ در عصر کنونی معتقدند عالی ترین صورت تبلیغ آن است که بعد فرهنگی و ارشادی داشته باشد و مخاطبان رابه واقعیت امر و شناخت و آگاهی از محتوای پیام و تاثیر آن درسرنوشت انسان توجه دهد و این شیوه تبلیغ را در تبلیغات روزگارما در جهان کمتر می توان دید. (30)
توصیه قرآن آن است که زمینه را حتی برای کافران و کژاندیشان فراهم آورید تا سخن حق را بشنوند و در آن بیندیشند و از سرتفکر و تامل ایمان آورند; علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه شریفه زیر می آورد:
(و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذالک بانهم قوم لا یعلمون). (31)
این نهایت چیزی است که می تواند، کرامت انسانی و فضیلت و ارزش و رحمت و رافت انسانی را بگستراند… در آیه کریمه توصیه شده هر گاه فرد مشرک برای شناخت و شنیدن کلام خدا به شما پناه آورد، پناهش دهید و او را به مکانی امن هدایت کنید و این دلیل است بر عنایت کامل به گشودن باب هدایت بر مردم و پاسداری ازآزادی انسان در زندگی و کارهای حیاتی خود و چشم پوشی از تحکم وتحمیل، تا در نتیجه هر کس رو به هلاکت می آورد با دلیلی روشن باشد و هر کس به راه هدایت می آید با دلیل و برهان باشد و مردم را پس از اتمام حجت به وسیله پیامبران بر خداوند حجتی نیست ونیز آیه دلالت دارد که اعتقاد به اصول دین باید از روی علم قطعی و بدور از هر گونه شک و تردید باشد…. (32)
تحقیق ونو آوری
نوآوری همواره جذابیت دارد. موفق ترین هنرمندان آنانند که باابتکار و آفریدن اعمال نو در آفرینش احساس و انتقال آن به دیگران توفیق یابند و بدینسان دل ها و توجه مردم را جلب کرده ودر ژرفای جان آنان اثر گذارند. نوآوری در چگونگی تبلیغ و نیزدر محتوای پیام تاثیر شگرفی در تبلیغات دارد. و صد البته نوآوری از تحقیق بر می آید. به همانسان که در همانجا می باشد وشکوفا می شود. تا آن جا که مربوط به تعالیم دینی است، بی شک زمینه برآوردن مسایل نو که بتواند مرهمی بر زخم های مزمن اجتماعی و روحی مردم باشد و توجه آنان را به اصل دیانت و اسلام جلب کند، فراهم است و این مبلغ است که می باید در سایه پژوهش های پیاپی و کوشش فراوان به نوها دست یابد و از زلال گوارای قرآن و سنت و سیره معصومان جان های تشنه را سیراب سازد.
تولستوی در این زمینه می نویسد:
هیچ چیز کهنه تر و متبذل تر و پیش پا افتاده تر از لذت و هیچ چیزفزون تر از احساساتی که ناشی از شعور دینی یک زمان معلوم است شاداب و نو، نیست. جز این نمی تواند باشد زیرا لذت حدی دارد واین حد را طبیعت آدمی معلوم کرده است. لیکن حرکت پیشتاز بشریت که شعور دینی مبین آن است بی کران است. با هر گامی که بشریت به پیش می گذارد - و این گام ها به سبب وضوح روز افزون دینی برداشته می شود - انسان ها پیوسته از احساسات نو بر خور دارند.
فقط بر احساس شعور دینی که عالی ترین درجه ادراک انسان ها را اززندگانی در زمان معین و مشخص نشان می دهد، احساسات جدید - یعنی احساساتی که قبلا مردم هرگز تجربه ننموده اند - به وجود می آید.
تنوع احساساتی که ناشی از شعور دینی اند، بی پایان است و همه این احساسات تازه اند. زیرا شعور دینی جز نشان دادن رابطه جدیدانسان با جهان در یک نظام خلقت چیز دیگری نیست. و حال آن که احساساتی که از میل لذت بردن سرچشمه می گیرد، نه تنها محدوداندبلکه از مدت ها پیش آن ها را کاویده و بیان کرده اند…. (33)
الگوها
صد شکر که الگوهای تبلیغ و تحقیق در تاریخ تشیع و حوزه های علمی شیعه کم نیست، مردان پولادینی که دامن همت به کمر بسته وبا کوشش های مداوم و چشم پوشی از لذت های زودگذر دنیوی با عبوراز فراز و فرودهای تحقیق قله های رفیع تبلیغ را در نوردیدند واز رهگذر پژوهش به سرافرازی چشمگیری در تبلیغ دست یافتند. آن فرزانگان از سویی حجت را بر مبلغان تمام کردند و از سویی راه را به آنان نشان دادند.
استاد سخنوران، عالم وارسته و محقق و مبلغ و نویسنده شایسته مرحوم فلسفی در زمره این عالمان فضیلت مدار بود او تبلیغ وتحقیق را در هم آمیخت. بهره وری از آمیزه این دو، رمز و رازموفقیت و سربلندی او در رسانیدن پیام قرآن و آموزه های معصومان(علیهم السلام) بود.
مناسب می نماید در این جا سخن آن فرزانه را در باره چگونگی وکمیت تحقیقاتی که برای سخنرانی های خود انجام می داد فراروی خوانندگان گذاریم:
در یک سخنرانی حدود پنج سال پیش از نگارش کتاب معاد می گوید:
اما این بحث قیامت که اگر خداوند یک وقتی توفیق داد، میل دارم اگر عمرم وافی باشد، یک سال ماه رمضان را از اول تا آخر به بحث معاد اختصاص دهم. منتهای مراتب آن بحثی را که من بایدداشته باشم اقلا یکسال مطالعه لازم دارد; من باید لااقل پنج ماه روزی، سه الی چهار ساعت، تمام آیات قرآن را در باره معادبررسی کنم و بعد در بقیه هفت ماه، تمام روایات این باب راببینم تا یک بحث پخته و منظمی بر روی یک اساس صحیح بتوانم انجام دهم. (34)
بر پایه سخنان یاد شده ایشان برای هر منبر سی ساعت مطالعه داشته اند البته نباید از یاد برد که سی ساعت مطالعه کسی که بیست الی سی سال تحقیق قبلی داشته و با چنین دستمایه وپشتوانه علمی برای هر سخنرانی این مقدار مطالعه می کرده است.
آن عالم وارسته در این باره می گوید:
باید سی سال درس بخوانم و بعد سی ساعت مطالعه کنم تا یک ساعت برای شما سخن بگویم. (35)
گاه در گوشه و کنار شنیده می شود که هر گاه می خواهند به مطلبی که چندان استوار نیست، اشاره کنند. می گویند این برای منبرمناسب است!
مطالب پیشین و آن چه از مرحوم فلسفی نقل شد، به خوبی بطلان وبی اساسی این مطلب را نشان می دهد; مرحوم فلسفی در باره دشواری ها و تلاش هایی که اهل منبر دارند می فرماید:
… اگر یک کارگر هشت ساعت کار می کند، به خدا عمامه به سر هست که ده تا دوازده ساعت زحمت می کشد; من در اروپا جراحی کردم.
وقتی آن پروفسور فهمید من ناطقم آمد و گفت شما خیلی مواظب باشید به استناد آمارهای دقیق و آزمایش هایی که انجام داده اندمقدار کالری و نیرویی را که یک نفر ناطق در یک ساعت مصرف می کند مساوی با هشت ساعت کار عادی است; یعنی هشت ساعت خشتمالی چقدر نیرو مصرف می کند… . (36)
پی نوشت ها:
1- احزاب(33):39.
2- نهج البلاغه، خطبه اول، با تکیه بر ترجمه عبدالمجید معادی خواه.
3- یوسف(12): آیه 108.
4- التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 18، ص 224. ر. ک. تفسیرکنزالدقائق، ج 5، ص 64.
5- المیزان، ج 11، ص 279-280.
6- نحل(16): 125.
7- تفسیر تبیان، ج 4، ص 440.
8- ر.ک. روح المعانی، ج 7، ص 254. تفسیر شبر، 278.
مجمع البیان، ج 5، ص 392 التفسیر الکبیر، ج 20، ص 111.
جامع البیان، ج 8، ص 194، البحر المحیط، 5،549. المیزان، ج 12، ص 371، المصباح المنیر، ص 145، لسان العرب،3، ص 107،مجمع البحرین، ج 6، ص 45. ترتیب کتاب العین، ج 1، ص 411.
9- اسرا(17):39 و احزاب(33): 34.
10- زخرف(43):63.
11- المیزان، ج 2، ص 395.
12- تفسیر قمی، ج 1، ص 392، ر.ک. المیزان، ج 12، ص 376 و تفسیرنورالثقلین، ج 3، ص 95.
13- تفسیر الصافی، ذیل آیه 125 سوره نحل.
14- المیزان، ج 12، ص 374 گو این که آن فرزانه این تقسیم رااز روایتی در تفسیر آیه شریفه گرفته است. ر.ک تفسیرنورالثقلین، ج 3، ص 95.
15- بررسی دقیق مفهوم موعظه حسنه و جدال احسن فرصتی فراترمی طلبد و در این جا مقصود بیان تلازم آن دو با شناخت و تحقیق است.
16- الدرایه فی مصطلح علم الحدیث، ص 15.
17- وسایل، باب 2 از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث 2. درموثقه دیگر ابوبصیر و نیز در دو موثقه سماعه همین مضمون نقل شده است. ر. ک. همان منبع حدیث 2 و 4.
18- لولو و مرجان، ص 98-91.
19 همان، ص 128-106.
20- العروه الوثقی، ج 2، ص 18، مسله 24 باب صوم.
21- العروه الوثقی، ج 2، ص 18، الخامس.
22- در همان منبع نسبت کذب به پیامبران را مثل کذب به پیامبراسلام دانسته است، مساله 19.
23- زمر(39): 18.
24- عنکوب (29):43.
25- عنکبوت (29): 45.
26- بقره(2):183.
27- توبه(9):103.
28- مائده(8): 90 و 91.
29- نور(24): 30.
30- پژوهشی در تبلیغ، ص 253.
31- توبه(9):6.
32- المیزان، ج 9، صص 154، 155 و156.
33- هنر چیست، ص 84-83 به نقل از پژوهشی در تبلیغ محمدتقی رهبر.
34- نوار سخنرانی آن مرحوم در تکیه سید عزیزالله در تهران حدود پنج سال قبل از بحث معاد با تشکر از بیت آن مرحوم که مطلب یاد شده را از سر لطف در اختیارم نهاد.
35- سخنرانی مرحوم فلسفی در سال 1343 در کرمان.
36- همان منبع.
عوامل توفیق و تنگناهای تبلیغ
چهارشنبه 95/07/14
پیش گفتارروحانیت حامل امانتی الهی و مسوولیتی ویژه و انحصاری است وارزش و جایگاه او نیز در همین مسوولیت است.
ادای این مسوولیت و ابلاغ پیام و هدایت مردم به ابزار و وسایل ویژه ای نیاز دارد که بدون آن، ایفای این مهم ناممکن و یاکم رنگ است.
این نوشتار به دنبال آن است که در حد مقدور، مشکلات «ابلاغ »را ریشه یابی کرده و عوامل موفقیت و تنگناهای آن را بررسی کند.
یکی از این مشکلات که به مرور از اهمیت بیشتری برخوردار می شودچگونگی ارتباط روحانیت با مردم، به ویژه نسل جوان است.
عوامل متعددی در ساختار ارتباط روحانیت با مردم دخیل است که در زیر به آن ها می پردازیم:
الف) برنامه درسی
برنامه درسی حوزه، به ویژه در سطوح عالی آن، از جهات متعددی قابل نقد و بررسی است.
پاره ای از متون رایج در حوزه که تمامی وقت محصلان علوم دینی به آن اختصاص یافته است، پاسخ گوی تمامی نیازهاو سوالات امروزی نیست و در قالب زمانی خاص تنظیم شده است وشیوه خاصی از گفتارو حتی اندیشه را ایجاد می نماید.
ب) شناسایی مخاطب
در کنار موارد بالا برای انتقال اندیشه و گسترش معارف دینی شناخت دقیق مخاطب ضرورت می یابدمبلغ باید میزان یادگیری و توانایی ذهنی مخاطبان و مراحل عینی و انتزاعی تفکر آنان را بداند و شیوه تدریس و جذب متعلم رابشناسد; از اقتضائات سنی افراد آگاه باشد و با ترکیب قومی وبافت جمعیتی اقوام مختلف آشنا باشد، و میزان سواد و تحصیلات مخاطبان خود را بداند.
علومی که زمینه چنین شناختی را فراهم می کند عبارتند از:
روان شناسی تفاوت های فردی و روان شناسی اجتماعی و روان شناسی رشدو روان شناسی کودک و بلوغ و نوجوانی و جامعه شناسی و قوم شناسی و… که آگاهی اجمالی از آن ها برای مبلغ ضروری است.
گرچه چنین علومی به صورت مستقل و به شکل امروزی آن در حوزه هارایج نبوده است اما بی توجه ای به آن باعث ضعف در ارتباط بامخاطبان خواهد شد. بنابراین پیشنهاد می شود برای برقراری ارتباط بین متون درسی حوزه و نیازهای زمان و به ویژه برقراری رابطه صمیمی و عاطفی و عمیق مبلغان با مردم، این دروس دربرنامه درسی عمومی حوزه و به ویژه رشته تبلیغ وارد شود.
به کارگیری اصطلاحات علمی
استفاده از اصطلاحات علمی و فقهی و تفسیری و فلسفی و… دراجتماع با شیوه ابلاغ و داب انبیا که مطابق روایت «نحن معاشرالانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم » است منافات دارد.
پاره ای از اوقات مبلغان ارجمند، مفاهیم خاصی را در پاسخ به سوالات مردم یا در سخنرانی ها به کار می برند، در حالی که شنونده یا سؤال کننده معنای آن را به خوبی نمی داند، لذا ارتباط وابلاغ مطلوب حاصل نمی شود.
جدا انگاری
گاهی تحصیلات علوم دینی و حضور در حوزه ها باعث جدایی و ایجادفاصله بین طلاب با اقشار دیگر است. تفاوت علاقه ها و گرایش ها درصنف روحانیت با دیگران، دو حوزه فکری و فرهنگی متفاوت راایجاد می نماید که مانع مهم و مؤثری در ایجاد ارتباط است. این معضل اگر با کوچک شمردن حوزه فکری و فرهنگی دیگران وتقدس گرایی همراه باشد، مشکل بزرگ تری را ایجاد می کند.
برای رفع این مشکل ایجاد ارتباط صمیمی و مستمر در دوران تحصیلات جوانان حوزوی با دیگر جوانان و احترام دایمی به تفکرات و گرایشات و علاقه ها و فرهنگ دیگر جوانان ضروری است و مانع جدایی فرهنگی جوانان حوزه با دیگر جوانان خواهد شد.
مداخله در مناقشات سیاسی
حکومت اسلامی تفکر نوینی را در عالم سیاست مطرح کرده و راه جدیدی را گشوده و ره آوردی بس گران قیمت را عرضه کرده است. اماجناح بندی های سیاسی خرد و کلان که غالبا یک یا هر دو طرف آن روحانی است، ضربات جبران ناپذیری را بر حیثیت روحانیت واردکرده و موجبات تضعیف پایگاه روحانیت در بین مردم را فراهم آورده است. غالب جبهه گیری ها ناشی از تعصبات حزبی و گروهی- ونه براساس استدلالات قویم و منطقی و مصالح عمومی- است، سخنان کوبنده و تند و تیغ از نیام برآمده زبان و قلم، برای طرف مقابل آبرو و حیثیتی برجا نمی گذارد که مردم آن را حفظ کنند.
شکستن حرمت ها و برباد رفتن حیثیت ها، اولین دست آوردی است که بعد از هر موضع گیری سیاسی و جناح بندی نصیب دو جناح و در مراحل بعد، دامن گیر صنف روحانیت می شود.
حضرت امام(ره) در این باره فرموده اند:
«مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای ناخواسته مبادا این انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند… این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد… این که شما خیال کنید که نه من برای خدا این آقا را مثلا به او چه می کنم، این اشتباه است.
برای خدا نیست… این عیبی که شما در او می گویید، درخودتان نیست؟… اگر از اختلاف ماها، آن هم اختلافی که من شک ندارم درسر دنیاست، نه برای خدا، اگر این اختلافات موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست بخورد جمهوری اسلامی و تا قرن هانتواند سرش را بلند کند این جرمی است که خدا می بخشد ما را؟» (1)
انتظار این که در مواجهه سیاسی بر اساس (فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه) (2) ، شرافت و قداست انسانی حفظ شود،تاکنون به مرحله عمل درنیامده است. رقابت های سیاسی ناسالم،دل ها را از یکدیگر می برد. مهر و عاطفه ها را به خشم و کینه تبدیل می کند و مردم را از روحانیت جدا می کند، دوستان را ناامید و دشمنان را امیدوار خواهد کرد. علاوه بر این، خوراک تبلیغاتی مناسبی نیز برای رسانه های آن ها فراهم می کند.
محدودیت افق فکری
تنگ نظری دربرخورد با مسایل اجتماعی و شناختی، از آفات بزرگ ارتباط مبلغ با مخاطب است. برای هر انسانی، به خصوص در اوان نوجوانی، در هر مورد سوالات و شبهات فراوانی ایجاد می شود.
سؤال و شک، در هر مورد که باشد، مقدمه یقین است و یقینی که پس از شک و سؤال به وجود آمده باشد، خدشه ناپذیر است. بنابراین، شک کردن به معنای کفر و الحاد نیست.
برخورد با غضب و خشونت در مقابله با تشکیکات اعتقادی بنیادخام پنداری است. هر پدیده ای برخورد مناسب خود را می طلبد وبرخوردهای غیر مناسب، نه تنها شک را از بین نمی برد، بلکه قضیه را پیچیده تر می کند. این گفته بدان معنا نیست که ما اجازه داریم شک و تردید ایجاد کنیم.
هنر مبلغ وادار کردن معقول مخاطب به بیان شبهات ذهنی و کشف ذهنیات و پاسخ گویی حکیمانه و منطقی به آن ها است، نه مبارزه بابروز آن .
قرآن همواره بر استفاده از حکمت و موعظه حسنه در برخورد بااندیشه های مخالف تاکید ورزیده است و برخورد خشن را در آخرین مرحله و پس از دعوت عالمانه و حکیمانه و تنها در صورتی مجازمی داند که طرف مقابل در مقام لجاج و عناد باشد.
رعایت اعتدال در معیشت
غرق شدن در زخارف دنیا و خروج از اعتدال باعث جدایی مردم ازروحانیت می شود امام(ره) در این باره می فرمایند:
«من به سهم خودم هیچ نگرانی ندارم راجع به این انقلاب،… این انقلاب ان شاءالله محفوظ می ماند و آسیبی از خارج به او نخواهدرسید. لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران می کند، دو تامطلب است که مربوط به عموم روحانیت است… یکی قضیه این که ازآن زی روحانیت که زی طلبگی بوده است، اگر ما خارج شویم،… خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد و شکست به روحانیت،شکست به اسلام است… اگر چنانچه ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای ناخواسته توجه به مادیات پیدا کنیم، در صورتی که خودمان را با اسم «روحانی » معرفی کنیم این ممکن است منتهی بشود به این که روحانیت شکست بخورد… اگر خدای ناخواسته خودتان توجه تان به دنیا باشد و حریص بر دنیا، مردم دیگر ازشما باور نمی کنند، بلکه انحراف در آن ها پیدا می شود».
منبر
منبر قدیمی ترین ابزار برای ارشاد است که هم اینک نیز کارایی مؤثری دارد. اما در عین حال به دلیل ابداع ابزار متنوع آموزشی، به بازنگری هایی احتیاج دارد.
برای پربارتر شدن منبر سزاوار است که:
الف) موضوع آن از قبل برای مردم تعیین شده باشد;ب) مردم، شنوندگانی فعال، جستجوگر و پرسش گر باشند;ج) مردم در انتخاب موضوع بحث، دخالت داشته باشند;د) گوینده از طریق پرسش و پاسخ با مردم رابطه برقرار کند;ه) نیازهای مردم مورد نظر گوینده باشد;و) در ضمن سخنرانی از ابزار تدریس استفاده شود;ز) فنون و مهارت های جلب توجه شنونده مورد نظر باشد;ح) طرح یا متن از پیش تعیین شده ای تنظیم شده باشد;ط) برای گفته های خود سند ذکر کند;ی) منابع جدیدی برای مطالعه ذکر نماید.
روشن است که رعایت شرایط بالا در همه جا و همه وقت، ممکن نیست،اما در صورتی که هدف منبر و سخنرانی، ایجاد شناختی پایدارباشد، نه موقتی و گذرا، رعایت آن ها تا حد امکان لازم است.
نماز جماعت
از دیدگاه اسلام، مسجد مرکز تفقد و یتیم نوازی و رسیدگی به مشکلات و چاره جویی بیچارگان و نماز جماعت نیز به عنوان محورحضور و غیاب و تفقد حال مسلمانان تلقی می شود. جماعتی که براساس این محورها نباشد، اهداف عالی آن برآورده نخواهد شد.
بی خبری امام جماعت از حال مامومین و عدم برقراری رابطه ای عاطفی و مستمر با آنان مانعی مؤثر در ابلاغ و رویج شایسته معارف دینی است.
حضرت امیر مومنان(ع) در نامه ای که به مالک اشتر بعد از نصب اوبه فرمانداری مصر می نویسد، می فرماید:
«ثم تفقد من امورهم مایتفقدالوالدان من ولدهما و لا یتفاقمن فی نفسک شیی ء قویتهم به و لاتحقرن لطفا تعاهدتهم به و ان قل فانه داعیه لهم الی بذل النصیحه لک و حسن الظن بک » (3) ;
مالک! همان گونه که پدر و مادر، فرزندان خود را تفقد می کنند،تو نیز مردم را مورد تفقد قرار ده، هیچ امری را در جهت تقویت آن ها بزرگ مشمار و هیچ لطفی را در راه خدمت به آن ها کوچک مدان هر چند به ظاهر کم باشد. این کار موجب می شود که آن ها نصیحت خود را از تو دریغ نکنند و نسبت به تو خوشبین شوند.
پس از اشاره ای گذرا به موانع و مشکلات تبلیغ راه کارها وپیشنهاداتی برای بهبود وضع موجود ارایه می شود.
تواضع و خضوع عامل نفوذ در دل ها
صفت «تواضع » ملکه ای اخلاقی است که باید در جان مبلغ رسوخ کرده باشد، و به مرحله خضوع رسیده باشد.
تواضع مبلغ نه تنها ظاهر بلکه باید باطن را نیز شامل شود.
پیامبر معظم اسلام(ص) به عنوان برترین انسان و موفق ترین مبلغ عالم، پیوسته خود را همانند دیگران می دانستند و از هر چه تلقی برتری طلبی داشته باشد، پرهیز می فرمودند. مثلا هرگاه بر مرکبی سوار می شد و دیگری می خواست به عنوان احترام در رکاب ایشان برود، در ابتدا درخواست می کردند که او هم سوار شود، اما اگرامتناع می کرد، می فرمود: «تقدم امامی و ادرکنی فی المکان الذی ترید» (4) .
برخی از مظاهر عملی «تواضع » که می توان در رفتار و برخورد بادیگران به کار بست عبارتند از:
پیش قدم شدن در سلام و هرگونه رابطه کلامی دیگر; مقدم داشتن محترمان و پیرمردان; توجه کامل به سخن مردم، مخصوصا کودکان;بها دادن به سؤال دیگران هرچند به ظاهر ساده باشد; مشورت درامور، حتی در طرح مطالب و موضوعات تبلیغی; پرهیز از هر آن چه که از آن بوی نخوت و برتری طلبی استشمام می شود که قرآن کریم نیز در این باره می فرماید:
(تلک الدارالاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض ولا فساداوالعاقبه للمتقین) (5)
تواضع در گفتار و نگاه
قرآن کریم، مدارا و نرمی در سخن و عمل پیامبر عظیم الشان رارحمتی الهی و درشتی و سخت گیری را موجب پراکندگی می داند ومی فرماید:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک.) (6)
تجلی تواضع آدمی در ظاهر به سخن گفتن و نگاه کردن است. اولین گام ارتباط، حتی قبل از ارتباط کلامی، ارتباط دیداری است. شیوه نگاه کردن در ایجاد صمیمیت ها یاانزجار قلوب از یکدیگر بسیارمؤثر است. به هرحال، در هر یک از این ها ظرایفی نهفته است که از طریق تجربه شخصی و مطالعه قابل حصول است، در مورد شیوه نگاه کردن پیامبر(ص) آمده است که:
«یسوی نظره بین اصحابه ».
و فرزدق کیفیت نگاه امام سجاد(ع) را چنین توصیف می کند:
«یغضی حیاء و یغضی من مهابته….»
بی توقعی
احیاگری اندیشه انسانی با هیچ شغل دیگری قابل مقایسه نیست. درعین حال و با همه بزرگی و عظمت کار، اگر مبلغ ادای وظیفه رابه رخ دیگران بکشد یا این که در قبال ادای تکلیف از دیگران توقع، حتی توقع سلام و تشکری داشته باشد، ارزش خویش را تنزل داده است.
دل سوزی
یکی از ویژگی های بی نظیر مبلغان الهی، رحمت و شفقت و دل سوزی درباره مردم است. آن ها علاوه بر آن که در غم و شادی دنیای مردم،خود را شریک می دانند، بیش تر نگران زندگی اخروی آنان هستند.
قرآن کریم خطاب به مردم دل سوزی پیامبر(ص) را چنین توصیف می فرماید:
(لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رووف رحیم ») (7) .
اگر مردم بپذیرند که مبلغ اسلامی برای هدایت آن ها دل می سوزاندبه او می گروند. چنین باوری روابط سالم و پایدار عاطفی وصمیمیت همیشگی ایجاد خواهد کرد و موجب خواهد شد که کلام مبلغ در جان مستمعان تاثیر شگرفی داشته باشد.
تشکیلات
امروزه بر هیچ خردورزی پوشیده نیست که هر تلاش گسترده و موفق به «تشکیلات » نیاز دارد.
سیاست گذاری و برنامه ریزی و گزینش و تهیه امکانات و رسیدگی به مشکلات و ارایه آموزش و تغذیه علمی و اطلاع رسانی و بررسی پیشرفت کار و ارزیابی آن و ارایه اطلاعات کامل درباره ترکیب جمعیتی و تبلیغات قبلی و نکات قوت و ضعف فرهنگی منطقه جغرافیایی از عوامل ضروری توفیق و پیشرفت تبلیغات دینی است.
تداوم و استمرار تبلیغ
یکی از موانع برقراری ارتباطهای صمیمانه و عاطفی، مقطعی بودن «تبلیغات » است. این امر، علاوه بر این که موجب گسست و بریدگی و فراموشی آموخته های قبلی می شود، صمیمیت های ایجاد شده قبلی وروابط اخلاقی و عاطفی مردم و روحانی را نیز مخدوش می کند.
بسیار اتفاق می افتد که شهرستان یا روستاهایی سالیانه به مدت حداکثر یک یا دو ماه پذیرای روحانی و مبلغ است و تا سال دیگرروحانی به خود نمی بیند و یا روحانی قبلی را نخواهد دید، بلکه با چهره ای جدید آشنا خواهد شد.
در حالی که ارسال پیامبران تقریبا به صورت مداوم و پیوسته بوده، به گونه ای که بین آن ها یا دوران فترتی وجود نداشته یااین که بسیار اندک بوده است. قرآن کریم با تاکید بر این واقعیت می فرماید:
(لقد ارسلنا رسلنا تترا) (8) .
بی تردید ما پیامبران مان را پیاپی فرستادیم.
یکی از اصلی ترین دلایل ارسال پی در پی انبیا یادآوری های مکرر وبرقراری رابطه صمیمانه بامردم است که خود، نوعی آموزش عملی است.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه مبارکه زیر می فرماید:
(و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر…) (9)
«… تردیدی نداریم که عمل در همه شوون خود برمدار علم می چرخد که با قوت علم تقویت و با تضعیف علم، تضعیف و به شایستگی علم، عمل نیز شایسته و به فساد علم، عمل نیز فاسدخواهد شد.
خدای متعال، وضعیت علم و عمل را بدین صورت مثال می زند:
(والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لایخرج الانکدا) (10)
و تردید نداریم که اثر علم و عمل بر یکدیگر ظاهر می شود. علم،قوی ترین انگیزه عمل و عمل واقعی و مشهود، بزرگ ترین معلم انسان است ». (11)
نیروی انسانی مؤثرترین عامل در تبلیغ
مهم ترین ابزار تبلیغ، نیروی انسانی مفید و کارآمد است. آن چه بیش از قدرت علمی و تخصصی اهمیت دارد ویژگی های روانی وخصلت های شخصیتی مبلغ است.
مبلغ باید از نظر سنی در شرایط مناسب و نزدیک به گروه مخاطبان باشد. هم چنین باید علاوه بر دارا بودن بنیه علمی، نیرویی تلاش گرو فعال و عاشق علم باشد، زیرا در این صورت قادر است مسیر علمی خود را تعیین نماید.
مناسب است روحانی، قبل از اعزام، لااقل در چند ماه، سلسله دروسی درباره مردم شناسی و شیوه های تبلیغ را بگذراند و منابع مطالعاتی مناسب در زمینه روان شناسی و تعلیم و تربیت وجامعه شناسی عمومی با مشاورت اساتید فن برای مبلغان فراهم شود.
اخلاق
سرمایه عظیم مبلغان، اخلاق الهی آن ها است. هر که را از این درگران قدر نصیبی نباشد، بی تردید فردی مناسب برای ترویج دین مقدس اسلام نیست. در بیان نورانی حضرت امیر(ع) آمده است.
«انکم لاتسعوا الناس باموالکم و لکن تسعوهم باخلاقکم » (12)
مبلغ پیش از آن که با زبان خود سخن بگوید با عمل خود به دیگران درس می آموزد و مصداق بارز فرموده علی(ع) است که «کونوا دعاه للناس بغیرالسنتکم ».
اهمیت مدارس
امروزه درصد قابل توجه ای از کودکان راهی مدارس می شوند. نسل آینده ما، ترکیبی از نسل مدرسه امروز است. از این جهت ارتباطروحانی با مدرسه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
غالب مردم، اواخر دوره راهنمایی و دبیرستان را مهم ترین سنین مدرسه می دانند، اما واقعیت این است که این دوران، در عین بحرانی بودن، به اهمیت دوران دبستان نیست.
در دوره دبستان، شخصیت کودک در حال شکل گرفتن است و به آسانی می توان اخلاق فاضله یا رذیله را به او آموخت. کودک در این دوران به رفتار یا اعتقاد خاصی عادت ندارد و می توان از طریق تشویق و تهدید او را به کاری وادار کرد و باورهای دینی را به سهولت در او تضعیف یا تقویت نمود و در نهایت، دوست داشتن ومحبت کردن را به او آموخت.
تاثیرگذاری دینی و اخلاقی و… در اواخر دوره راهنمایی ودوران دبیرستان و دانشگاه به سهولت دوران دبستان نیست. از این رو ضروری می نماید که فرهیخته گان حوزوی بیش از هر چیز - سن تاثیرپذیری - دوران دبستان و حتی پیش دبستانی را دریابند.
از این رو پیشنهاد می شود که در هر مدرسه ابتدایی، روحانی ومبلغی با پست سازمانی «مشاور» حضور داشته باشد.
انجام این مهم به برنامه ریزی آموزشی خاصی نیازمند است و مبلغ،باید واحدهای فراوانی را در «روان شناسی » به ویژه در«روان شناسی کودک و نوجوان » و «مشاوره و راهنمایی » اعم ازمشاوره تحصیلی و روانی و ژنتیکی بگذراند، در غیر این صورت،امید چندانی به موفقیت نیست. فایده این کار آن است که:
اولا) کودکان از هدایت های دینی به صورت مداوم بهره مند شده وصمیمانه با روحانی مدرسه رابطه برقرار می کنند، به گونه ای که این رابطه، تقریبا به صورت پایدار در طول دوران تحصیل اعم از;دبستان و راهنمایی و دبیرستان و حتی دانشگاه محفوظ خواهدماند. به شرط آن که موضوع «تداوم » همان گونه که قبلا بیان شدرعایت شود.
ثانیا) کودکان به دلیل کمبود محبت در برخی خانواده ها و هم زمان با شکل گیری شخصیت، محبت صمیمانه رهبری دینی را جایگزین محبت های از دست رفته خواهند کرد و محبت های این دوران است که هیچ زمانی فراموش نخواهد شد.
در پایان یادآوری می شود که این نوشتار اشاره ای کوتاه به مساله مهم تبلیغ و ارتباط روحانی و مردم بود که توجه روزافزون به آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. نسل آینده از آن کسی است که سرمایه گذاری بیشتری را در مسایل فرهنگی به کار بسته باشد.
پی نوشت:
1 سخنرانی حضرت امام 28/4/21362 زمر (39):17، 18.
3 نهج البلاغه، نامه 53.
4 بحارالانوار، ج 16، ص 236.
5 قصص (28):83.
6 آل عمران (3):159.
7 توبه(9): 128.
8- مومنون (23): 44.
9- آل عمران(3): 104.
10- اعراف (7): 58 .
11- المیزان المجلد الثالث. الطبعه الثالثه بیروت، ص 372.
12- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد6، ص 338.
عوامل شایستگی در تبلیغ
چهارشنبه 95/07/14
در تبلیغات اسلامی سه محور مهم وجود دارد که عبارتند از مبلغ;مخاطب و معارف تبلیغی. در هر یک از این امور شرایط خاصی برای توفیق در ابلاغ ضروری است و بی توجه ای به این مقدمات و شرایطباعث ناکامی است.بایسته های مبلغ
در این بخش به طور گذرا به مهم ترین ویژگی هایی که رعایت آن برمبلغ لازم است اشاره می کنیم.
اخلاص
اخلاص در عمل و زدودن زنگارها از «نیت » شرط موفقیت در هرکاری است. از پیامبر اسلام(ص) چنین نقل شده است:
«انماالاعمال بالنیات و انما لکل امری ء مانوی، فمن کان هجرته الی الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله و من کان هجرته الی دنیا یصیبها او امرئه ینکحها فهجرته الی ماهاجرالیه.» (1)
آفت تبلیغ، توجه به مادیات و «هجرت تبلیغی » با انگیزه کسب دنیا و معاش است. اگر مبلغ علامه روزگار باشد، اگر دانش خود رابا «نیت خالص » نشر ندهد و به صورت «متاعی » نرخ گذاری کندبه مانند زاهدی است که زهدش را می فروشد.
هرکه پرهیز و علم و زهد فروخت خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت
البته منافاتی بین اخلاص و کسب روزی نیست. همانند کسی که گندم را برای گندم می کارد و کاه نیز به دست می آورد. (2)
تواضع علمی
حضرت علی(ع) شخصی را موعظه فرمودند که:
«… و لایستحیی اذا سئل عمالایعلم ان یقول: لااعلم…» یعنی هرگاه از چیزی که نمی داند اگر مورد پرسش قرار گرفت، از گفتن نمی دانم حیا نورزد.
هرگاه از تو درباره چیزی که آن را نمی دانی، سؤال کردند، ازگفتن نمی دانم شرمگین مباش.
قرآن مجید نیز فرموده:
(و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون… فاولئک هم الظالمون… فاولئک هم الفاسقون.) (3)
سخنی که از روی آگاهی نباشد بر روی مخاطبین اثر نامطلوبی خواهد داشت، و بر گوینده است که از مخاطبین رفع اشتباه کند.
تا نیک ندانی که سخن عین صوابست باید که به گفتن دهن از هم نگشایی (4)
یقین به صحت گفتار
همانطور که پیامبران الهی در تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن معصوم هستند (5) ، مبلغ هم موظف است این مصونیت در ابلاغ را با تحقیق ودقت و با صبر و حوصله و خدا ترسی در خود به وجود آورد.
او باید پیام های تبلیغی خود را از منابعی دریافت کند که به درستی آن اطمینان دارد. همچنین باید به درستی ادراک خوداطمینان پیدا کرده باشد تا دعوتش «عن علم » باشد.
سزاوار است مبلغ اسلامی که تکیه بر منبر پیامبر(ص) می زند دقت مناسبی را جهت حفظ آیات و روایات اختصاص دهد تا در هنگام سخنرانی دچار نسیان و فراموشی نشود.
انتخاب بهترین روش در ابلاغ
مبلغ باید از رساترین عبارات برای رسانیدن مطالب به مخاطبین استفاده کند، و از سخنان زاید و درازگویی که شنونده را خسته می کند پرهیز کرده، از جملات کوتاه اما پر معنی استفاده کند.
چنانکه امام صادق(ع) می فرماید:
«ثلاثه فیهن البلاغه: التقرب من معنی البغیه، و التبعد من حشوالکلام والدلاله بالقلیل علی الکثیر.» (6)
حکمت و موعظه
دو ویژگی حرکت انبیا که موجب پیروزی و استمرار حرکت آنان شده است حکمت و موعظه حسنه است.
آنان بر اساس واقعیات هستی که با فطرت پاک بشر هماهنگی دارددعوت خود را آغاز کرده و تداوم می بخشیدند. دعوت آنان سرشار از«حکمت » و «تعلیم » و «تزکیه » و «بینات » بوده است.
پیامبران در منش اجتماعی خود «متواضع » و فروتن بوده اند. این خصلت باعث می شده است که با مردم ارتباط گرمی داشته باشند و درهمه کارها به رایزنی بپردازند.
چنان که در قرآن آمده است:
(فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر…) (7)
مبلغ از رمز پیروزی پیامبران الهی درس گرفته و از عوامل شکست رهبران ضلالت پرهیز می کند.
(ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن.) (8)
(قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی…) (9)
ویژگی های تبلیغ مؤثر
التزام به گفتار
سزاوار است مبلغ پیام هایی که خود به آن ها عمل می کند را بیان کند; حضرت علی(ع) می فرماید:
(ایها الناس انی والله ما احثکم علی طاعه الا و اسبقکم الیهاولا انهاکم عن معصیه الا و اتناهی قبلکم عنها.) (10)
و از امام صادق(ع) چنین روایت شده:
«رحم الله قوما کانوا سراجا و منارا کانوا دعاه الیناباعمالهم و مجهود طاقتهم…» (11)
و نیز فرموده اند:
«ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کمایزل المطر عن الصفا. » (12)
عام نادان پریشان روزگار به ز دانشمند ناپرهیزگار کان به نابینایی از راه اوفتاد وین دوچشمش بود و در چاه اوفتاد (13)
پیوستگی ابلاغ
محتوای تبلیغ باید هم آهنگ باشد و از آغاز تا نهایت و در تمامی جلسات یکدیگر را نقض نکند و دارای انسجام کامل باشد، چنانکه خداوند قرآن را این چنین وصف می فرماید:
(ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض…) (14)
و همچنین می فرماید:
(… ان الکتاب یصدق بعضه بعضا.) (15)
نقش «بیم » و «امید» در تبلیغ
همه پیامبران الهی دعوت خود را با «بشارت » و «انذار» شروع کرده اند این دو عامل در پیشبرد تبلیغ آنان نقش مهمی را ایفاکرده است. آیات زیادی از قرآن حاکی از بیم و امید است. سنت الهی بر این بوده که پیامبران تبلیغ خود را با بشارت و انذارهمراه سازند. در قرآن می فرماید:
(و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین.) (16)
همه سو نگری در تبلیغ
مبلغ باید به همه اموری که در تربیت و تعالی مردم نقش داردتوجه کند و به برخی از مواد بسنده نکند و کمال دین را که درجامعیت دین است به خوبی به مردم بشناساند، و از تک بعدی شدن پرهیز کند.
رعایت شرایط زمانی و مکانی
رعایت این نکته آن قدر مهم است که گاه موجب تغییر موضع گیری هامی شود برای روشن تر شدن موضوع نمونه ای تاریخی را می آوریم:
جعفربن ابی طالب سخن گو و مبلغ مسلمانان مهاجر به حبشه بود،هنگامی که نمایندگان قریش به نجاشی گفتند:
اینان درباره حضرت عیسی عقیده عجیبی دارند.
مشرکان از این طریق می خواستند نجاشی را وادار کنند که مسلمانان مهاجر را تحویل آنان دهد.
نجاشی مسلمانان مهاجر را احضار کرد و درباره حضرت عیسی ازآنان سؤال کرد -در این جا اگر مسلمان غیر هوشمندی می خواست پاسخ بدهد، ممکن بود، نمایندگان سیاسی قریش به اهداف خود برسندزیرا می توانست بگوید: «پیامبری بوده که با آمدن پیامبر ماشریعتش نسخ شده و بقا بر آن دین از نظر ما کفر است و…خوشبختانه جعفربن ابی طالب به درستی بر حساسیت، موقعیت و شرایطخاص زمانی و مکانی وقوف دارد، لذا چنین پاسخ می دهد.
«نقول فیه الذی جاء به نبینا: هو عبدالله و رسوله و روحه وکلمته القاها الی مریم العذراء البتول.»
این جملات که با توجه کامل به فضای حاکم، و شرایط زمانی ومکانی گفته شده بود آنچنان اراده نجاشی را بر حمایت ازمسلمانان جزم کرد که کفار قریش برای همیشه از نجاشی مایوس شدند. نجاشی هدیه قریش را رد کرد و مسلمان ها را در محل بهتری اسکان داد و چنین گفت:
«اذهبوا فانتم امنون ما احب ان لی جبلا من ذهب، و اننی آذیت رجلا منکم.» (17)
مبلغ می تواند در محرم، کتاب قیام عاشورا رابگشاید که سرشار از درس های آموزنده است. ایثار و فداکاری وشجاعت و ظلم ستیزی و مردانگی و… و یا به مناسبت دهه آخر ماه صفر که رحلت پیامبر اسلام(ص) است، کتاب اخلاق پیامبر(ص) رابگشاید و درس های اخلاقی را براساس استفاده از سیره آن حضرت بیان کند و اصل رسالت و اهداف آن را توضیح دهد و.. ..
استحکام روابط اجتماعی و رسیدگی به نیازمندان
مبلغ اسلامی از هر کس دیگر برای انجام کارهایی که روابط اجتماعی حوزه تبلیغی او را استحکام می دهد، شایسته تر است.
«اصلاح ذات البین » که مورد سفارش شرع مبین است یکی ازکارهایی است که مبلغ می تواند آن را مورد توجه قرار دهد. رفع نیاز بینوایان و مستمندان -در صورتی که زمینه آن وجود داشته باشد- و تشویق دیگران در این امور، دل بستگی و ارتباط و زمینه مناسبی را فراهم خواهد کرد.
حفظ وحدت
در برخی از «حوزه های تبلیغی » فرقه های مختلفی از مسلمانان زندگی می کنند. مبلغ نباید زندگی صمیمی و برادرانه آنان را به خاطر ذهنیات غیر واقع بینانه به هم زند. او باید سعی در جذب داشته باشد.
مبلغ باید بداند که حفظ وحدت اسلامی وظیفه ای است که ضرورت آن پس از تشکیل جمهوری اسلامی مقدس ایران چند برابر شده است. حضرت علی(ع) در این باره می فرمایند:
«ولیس رجل - فاعلم- احرص علی جماعه امه محمد(ص) و الفتهامنی ابتغی بذلک حسن الثواب و کرم المآب.» (18)
بدان که هیچ کس حریص تر و کوشاتر از من بر انتظام امر امت محمد(ص) و الفت و دوستی آنان نیست، انتظارم پاداش نیکو وبازگشت نیک فرجام است.
با توجه به شرایط کنونی که دشمنان اسلام از هرطرف نقشه می کشندکه مسلمانان را به نزاع با یکدیگر وادارند و یاست شیطانی «فرق تسد» را اعمال کنند مبلغ باید با «مر کرام » یاوه سرایی ها و سخنان جاهلانه را خنثی کند و قلب مخاطبان را مجذوب خویش سازد.
(ولاتستوی الحسنه و لا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم.) (19)
باید دانست که اسلام رشته ارتباطی همه فرقه های اسلام است وانسان عاقل این رشته را از هم نمی گسلد. اسلامی که تا آن جا سعه صدر دارد که کفار و اهل کتاب را تحت شرایطی که در فقه بیان شده می پذیرد و اکنون در کمال آرامش و با حفظ حقوق در همه کشورهای اسلامی زندگی می کنند; هرگز راضی نمی شود که گروههای اسلامی یکدیگر را طرد کنند.
دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایی ستیزد با سبکسار اگر نادان به وحشت سخت گوید خردمندش به نرمی دل بجوید دو صاحب دل نگهدارند مویی همیدون سرکشی و آزرم جویی و گر بر هر دو جانب جاهلانند اگر زنجیر باشد بگسلانند.
مراقبت از زبان
زبان گویا نعمت پروردگار است ولی همین نعمت، خطرات عظیمی دارد، مبلغ باید هوشیار باشد که زبانش وسیله آزار دیگران نشود. حضرت علی(ع) می فرماید:
«اللسان سبع ان خلی عنه عقر.» (20)
زبان درنده ای است که اگر جلویش باز گذاشته شود می گزد.
پی نوشت ها:
1- شهید ثانی، منیه المرید، ص 39.
2- کلیات سعدی، ص 176 و256.
3- مائده(5): 44، 45،47.
4- کلیات سعدی، ص 188.
5- ر.ک: المیزان ج 14، صص 410-411 .
6- تحف العقول، ص 330.
7- آل عمران(3):159.
8- نحل (16): 125.
9- یوسف (12): 108.
10- نهج البلاغه صبحی صالح، خ 175.
11- تحف العقول، ص 312.
12- اصول کافی، ج 1، باب استعمال علم، روایت 3، ص 35. روایات دیگر این باب ملاحظه شود.
13- کلیات سعدی، ص 183.
14- نهج البلاغه صبحی صالح، خ 133.
15- همان، خ 18.
16- انعام(6): 48 و کهف (18):56 .
17- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 55.
18- نهج البلاغه، نامه 78.
19- فصلت(41): 34 .
20- نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 60 .
آسیب شناسی تبلیغات دینی
چهارشنبه 95/07/14
پیش گفتاردر فرهنگ لغت به هر پدیده ای که مایه تباهی و فساد چیزی شود،آسیب یا آفت گفته می شود. (1) یکی از پدیده هایی که مانند هر چیزدیگری در معرض آسیب ها (2) قرار می گیرد، تبلیغ دین و فعالیت های جانبی آن است. این آسیب ها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوت می باشند.
با قطع نظر از این موقعیت ها و شرایط، شاهد لطمه ها و خطراتی هستیم که یک تبلیغ موفق را تهدید و در نهایت بازدهی و اثرمطلوب آن را کاهش می دهد.
بر این اساس لازم است در وهله اول به آسیب شناسی تبلیغات دینی پرداخت و سپس با استفاده از رهنمودهای قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و نیز صاحب نظران «زمان آگاه »، به آسیب زدایی ازبوستان پرفیض پرداخت.
این نوشتار کوتاه بر آن است تا، گوشه ای از این آفت ها را برای خوانندگان گرامی به ویژه مبلغان ارجمند یادآور شود.
خود فراموشی
خود فراموشی یکی از نقاط آسیب پذیری تبلیغات دینی است; سخن مبلغ در ابلاغ و تبیین معارف دینی، آنگاه در شنوندگان اثر ژرف و پایدار برجای می گذارد که گوینده خود نیز بهره ای از اثرات پیامش برده باشد. در غیر این صورت، نباید توقع توفیق چندانی رادر این مقصود داشت زیرا:
1) بیان از حرارت و احساس لازم، که ناشی از انس قلبی گوینده وتاثر او در حین عمل به آن می باشد، خالی خواهد بود.
2) از آنجایی که گوینده، خود آن مسیر را در عمل نیازموده، به خوبی نخواهد توانست الگویی عملی و راهکاری موفق، برای دیگران ترسیم کند.
3) مهم تر این که معقول و پسندیده نیست که دیگران را به نیکی ونیکو بودن دعوت و خود را فراموش کرد. چنانکه خداوند تبارک وتعالی در قرآن مجید، می فرماید: (اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب) (3)
(آیا امر می کنید مردم را به نیکی و خویشتن خویش را فراموش می کنید! و در حالی که کتاب را تلاوت می کنید؟!) بنابراین باید با اجابت آیه کریمه;«فاستبقوا الخیرات » (4) هم به دعوت قرآن و هم به فرمایش قرآن ناطق، حضرت امام صادق(ع):«کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم »عمل کرده باشیم (5) .
سخنان باطل و ناروا
یکی دیگر از آسیب های تبلیغ دینی، دچار شدن به سخنان باطل وناروا است; که ناشی از مراجعه به منابع مطالعاتی و تحقیقاتی منحرف و یا بر گرفتن مطالب از «افواه الرجال » می باشد.
سخنان و شعارهای زیبا ولی بی محتوا و منحرف فراوان در برخی کتب، نشریات و بیان ها دیده و شنیده می شود که ناشی از تراوشات افکار شیطانی و اذهان گمراه و مسموم اند که آن ها را درترکیب های جذاب و قالب هایی مورد پسند و ظاهر فریب اظهارمی کنند. مبلغ لازم است در باره این نوع مطالب قدرت تشخیص،تفکیک و تحلیل داشته باشد. آیه شریفه ذیل ناظر به بیان این آفت است;
(شیاطین الانس والجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا…); (6)
شیطان های انس و جن بعضی بر بعض دیگر وحی می کنند.
مبلغ همچنین باید از ایراد سخنان ناپخته و بدون مطالعه وبررسی در جوانب مختلف آن، پرهیز کند. زیرا ممکن است، دراین صورت پدیده ای را که مهم و بزرگ است برای شنونده کم اهمیت وکوچک جلوه دهد. و به عکس چیزی کوچک و کم اهمیت را بزرگ و مهم جلوه دهد. قرآن مجید این نکته را نیز در این آیه شریفه موردتوجه قرار می دهد که:
(ولاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفواد کل اولئک کان عنه مسولا); (7)
(و پیروی مکن آنچه را که عالم به آن نیستی،همانا گوش و چشم و دل همگی مورد سؤال قرار خواهند گرفت).
چنانکه در جای دیگر می فرماید:
(وتقولون ما لیس لکم به علم وتحسبونه هنیئا وهو عند الله عظیم) (8)
(و شما چیزی را با زبانهای تان می گویید که به آن علم ندارید وکار را سهل و کوچک می پندارید در صورتی که نزد خداوند بسیاربزرگ است.) کسی که مردم را به سوی خدا می خواند باید بینش خودش به خدا بیشتر و کامل تر از آن ها باشد. چنانکه پیامبر اکرم(ص)این گونه فرموده اند:
«ادعو الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی »; (9)
(من و پیروانم، خلق را با بصیرت به سوی خدا فرا می خوانیم).
استبداد به رای
یکی دیگر از آسیب های تبلیغات اسلامی خودمحوری است. چه بسیارکسانی که با انگیزه های خیر و پاک راه تلاش دینی را برگزیدند وبه دلیل اجتهاد به رای در کام انحراف غلطیدند.
قرآن کریم می فرماید:
(ولاتقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفترواعلی الله الکذب ان الذین یفترون علی الله الکذب لایفلحون); (10)
(و شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کنید و به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. آنان که برخدا دروغ بستند هرگز روی رستگاری نخواهند دید.)بسیاری از سختگیری ها، ناشی از جهل به دستورات اسلام است.
تحلیل های غلط
همچنان که تحلیل درست و صحیح مسایل و حوادث نقش مهم و سازنده ای در روشنگری و رشد و شکوفایی فکری و فرهنگی افراد جامعه دارد;پیش بینی های غلط و تحلیل های نادرست مسایل نیز موجب سردرگمی خودو دیگران خواهد شد.
تحلیل مسایل و پیش بینی حوادث آینده، اگر با علم و آگاهی نباشداشتباه از آب در می آید. بنابراین تا روشن شدن جوانب یک مساله نباید آن را تکذیب یا تصدیق کرد، خداوند متعال نیز به خاطرهمین کار منکران را سرزنش کرده و می فرماید:
(بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولا یاتیهم تاویله کذلک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبه الظالمین) (11)
[آن ها از روی علم و دانش قرآن را انکار نمی کنند] (بلکه آن هاچیزی را تکذیب کردند که از آن آگاهی نداشتند. و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده بود. پیشینیان آن ها نیز اینگونه تکذیب کردند. پس ببین که عاقبت کار ظالمان چگونه بود.) مبلغ باید به تحلیل مباحث و مسایلی بپردازد که:
1) اصل موضوع و جوانب آن کاملا برایش روشن و آشکار شده باشد2) قدرت و تسلط کامل بر طرح و بیان آن داشته باشد3) مخاطبانش توانایی درک و فهم آن را داشته باشند
تحریف معارف
اسلام دین کاملی است که در همه زمینه ها دستورات، معیارها وطرحهای عملی دارد. اما تشخیص صحیح آن ها نیازمند شناخت و تسلطبر مبانی و منابع اصیل دینی است. بر مبلغ لازم است که در نقل وبیان آنچه به عنوان نظم اسلام مطرح می کند تحقیقات دانشمندان برجسته و مجتهدین جامع الشرایط را دیده باشد. تا مبادا قرآن وروایات را با رای و اندیشه خویش تفسیر کند; زیرا در اینصورت ممکن است مطالب غیر دینی در دین داخل و یا متون اصیل اسلامی راتحریف کند.
از پیامبر اکرم(ص) در این باره روایاتی نقل شده از جمله این حدیث شریف که فرمود:
«من فسر القرآن برایه فقد افتری علی الله الکذب »; (12)
(کسی که قرآن را با نظر خویش تفسیر نماید به تحقیق بر خداونددروغ بسته است).
مبلغ باید علاوه بر دقت در محتوای مطالبی که بیان می کند باتحریف ها و نسبت های ناروایی که افراد نادان بنام دین رواج می دهند با روشی شایسته و پسندیده برخورد کند. چنانکه خدای سبحان فرموده:
(وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عندالله ویقولون علی الله الکذب وهم یعلمون); (13)
(در بین ایشان[یهود] کسانی هستند که هنگام تلاوت کتاب خدا زبان خویش را چنان می پیچند که گمان می کنید [آنچه را می خوانند] ازکتاب[خدا] است.
در حالیکه از کتاب خدا نیست[حتی صریحا] می گویند: آن از طرف خداست با اینکه از طرف خدا نمی باشد و به خدا دروغ می بندند. درحالی که آگاهند).
التقاط
مخلوط کردن حق و باطل با هم، التقاط است که گناهش کمتر ازتحریف نیست و گمراهی مردم را در پی دارد. چنانکه خداوند تبارک و تعالی به نقل از پیامبرش حضرت موسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) در بازجویی از سامری می فرماید: (قال فما خطبک یا)(سامری قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضه من اثرالرسول فنبذتها و کذلک سولت لی نفسی); (14)
[موسی(ع) رو به سامری کرد و] (گفت: تو چرا این کار را کردی؟!
گفت: من چیزی دیدم که آن ها ندیدند من قسمتی از خاک جای پای جبرییل را گرفتم.
سپس آن را درون گوساله طلایی افکندم و اینچنین نفس من مطلب رادر نظرم جلوه داد).
حضرت علی(ع) جمله ای دارند که به همین مطلب اشاره دارد ایشان می فرماید:
«و لکن یوخذ من هذا ضغت و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه »; (15)
(و اما چون قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته و در هم می گردد، در آن هنگام شیطان بر دوستان خود، تسلط پیدا می کند.)به هنگام سخن، آن بزرگوار متوجه شد که حسن بصری، گفتگوهای اورا می نویسد. پرسید:
چه می نویسی؟
گفت: مطالب حکیمانه تو را یادداشت می کنم و مطالبی هم از خودم به آن ها اضافه کرده و برای مردم سخنرانی می کنم.
حضرت به او فرمود:
سامری نیز همین کار را می کرد. او می گفت من آثار رسول را گرفتم و با هنر خودم درآمیختم و گوساله ای ساختم که مردم را منحرف کنم.
به همین دلیل است که حضرت رو به مردم کرد و فرمود:
«اما ان لکل قوم سامریا و هذا سامری هذه الامه »; (16)
(آگاه باشید که هر قومی یک سامری دارد و این شخص، سامری این امت است!).
نوآوری
نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. کسی در شعر یا هنر یافلسفه نوآور باشد، مانعی ندارد، اما نوآوری در دین جایز نیست، چون ما آورنده دین نیستیم، حتی امام هم آورنده دین نیست.
امام، وصی پیغمبر و خزانه علم او است. خود پیغمبر هم آورنده دین نیست. خدا به وسیله ملک و گاهی بدون وسیله ملک دین را به پیغمبر وحی می کند و پیغمبر نیز به مردم ابلاغ می فرماید. (17) بنابراین نوآوری در دین غلط و بدعت و حرام است. اما استنباطکردن درست است. اخباریین خیال می کنند اجتهاد نوآوری است.
می گویند: اجتهادها همه بدعت است. حال آنکه اشتباه می کنند زیرااجتهاد یعنی «حسن استنباط »; ممکن است مجتهدی مطلبی را از نواستنباط کند که قبلا خود او یا دیگران گونه ای دیگر استنباطمی کرده اند. این مسئله استنباط است نه آورندگی. (18) بنابراین نباید مطلق نوآوری را بدعت نامید. نوآوری یعنی:«ادخال فی الدین ما لیس فی الدین »;چیزی را که در دین نیست از خود جعل کردن!
تجدد گرایی های افراطی!
باید توجه داشت که پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هرکاری، خالی از دشواری نیست. گویی همیشه راه اعتدال یک خطباریک است که اندک بی توجه ای موجب خروج از آن است. این که درآثار دینی وارد شده که «صراط » از«مو» باریک تر است، اشاره به همین نکته است که رعایت اعتدال در هر کاری، سخت و دشواراست. (19) بدیهی است که مشکلات جامعه بشری نو می شود و مشکلات نو،راه حل نو می خواهد. «الحوادث الواقعه » جز پدیده های نوظهوری است.
که حل آن ها بر عهده حاملان معارف اسلامی است. بنابراین ضرورت وجود مجتهد در هر دوره، و لزوم تقلید و رجوع به مجتهد زنده همین است; والا در سلسله مسایل ثابت ولایتغیر میان تقلید اززنده و مرده فرقی نیست.
اگر مجتهد(یا مبلغی) به مسایل و مشکلات روز توجه نکند، او راباید در صف مردگان به شمار آورد. کوتاهی و زیاده روی از همین جا پیدا می شود. (20)
گاه برخی آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه عوام است، عوام هم گذشته گراست و به حال و آینده کاری ندارد.
برخی دیگر که به مسایل روز توجه دارند و درباره آینده می اندیشند، متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند، سلیقه روز را معیار قرار می دهند و به نام «اجتهاد آزاد» به جای آنکه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه وروح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار می دهند، مثلا مهریه نبایدباشد، چون زمان نمی پسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگی زن است، پوشیدگی همین طور، اجاره، مضاربه و مزارعه یادگار عهدفئودالیسم است! و فلان حکم دیگر، یادگارعهدی دیگر. اسلام، دین عقل و اجتهاد است. اجتهاد، چنین و چنان حکم می کند.
باید توجه داشته باشیم که حتی معیارهایی که دانشمندان روشنفکرو مترقی اهل تسنن، نظیر عبده و اقبال برای حل مشکلات جدیدارایه کرده اند، از قبیل تمایز قایل شدن میان عبادات و معاملات و تعبیرهای خاصی که آن ها از اجماع، اجتهاد و شورا و غیره کرده اند، و همچنین جهان بینی اسلامی که آن ها عرضه کرده اند، به هیچ وجه برای ما که پرورده فرهنگ اسلامی پیشرفته شیعی هستیم،قابل قبول نیست و نمی تواند الگو قرار گیرد، فقه شیعه، حدیث شیعه، کلام شیعه، فلسفه شیعه، تفسیر شیعه، فلسفه اجتماعی شیعه،از آنچه در جهان تسنن رشد کرده بسی رشد یافته تر و جوابگوتراست. (21)
مقایسه میان آنچه در طول تاریخ اسلام و بویژه سنوات اخیر ازجهان شیعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است،می رساند که نظریات شیعی به برکت پیروی از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بسی عمیق تر و منطقی تر است.
به هر حال تجدد گرایی افراطی، که هم در شیعه و هم در سنی وجودداشته و دارد در حقیقت عبارت است از:
الف) آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست.
ب)پیراستن آن، از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن وباب طبع زمان کردن.
این ها آفت بزرگی برای نهضت اسلامی است. و وظیفه مبلغ آن است که با روشی مؤثر با تاثیرات ناشی از این آسیب ها مبارزه کند. (22)
اوهام، خرافات و سنت های ناروا
بی تردید یکی از آسیب های تبلیغات اسلامی، رواج آداب و رسوم وسنت هایی است که بر خلاف تعالیم اسلام بوده و همواره سد راه گسترش این دین مبین بوده است. مبارزه با این سنت ها و جانشین کردن سنت های الهی به جای اوهام و سنت های ناروای اجتماعی،همواره باید مورد توجه مبلغ مسلمان باشد. علمای بزرگ اسلام هرجا که سنت های جاهلی سد راه تکامل جامعه می شد، حتی به قیمت آبروی خویش با آن ها مبارزه می کرده اند. سنت شکنی وسیله ای برای رشد جامعه در بستر تعالیم اسلام و ایجاد فضای مناسب برای تعالی و ترقی فرهنگ و اندیشه در جامعه اسلامی است. البته در این راه گروهی همواره در مقابل حق جویان قرار دارند.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
(وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریه من نذیر الا قال مترفوهاانا وجدنا آبائنا علی امه وانا علی آثارهم مقتدون قال اولوجئتکم باهدی مما وجدتم علیه آباءکم قالوا انا بما ارسلتم به کافرون); (23)
(و همچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار(به رسولان) گفتند:
ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آن ها البته پیروی خواهیم کرد. آن رسول ما به آنان گفت:«اگر من به آیینی بهتر از دین باطل پدرانتان شما را هدایت کنم، باز هم پدران راتقلید می کنید؟» آن ها پاسخ دادند: ما به آنچه شما به رسالت آورده اید کافریم!)
غرور
در فراز و نشیب کارهای تبلیغی همواره موفقیت ها در کنار برخی ناکامی های ظاهری هستند. گاهی تمجید و تحسین ها به دنبال یک سخنرانی جالب و مفید متوجه مبلغ می شود و گاهی نیز مبلغ درکارهای خود احساس موفقیت و کامیابی نمی کند. در هر دو صورت اوباید با تدبیر و تلاش به شناخت وظیفه و انجام آن، بپردازد.
ناتوانی علمی
از مهم ترین عوامل موفقیت در تبلیغ دینی آگاهی و توانایی لازم در بیان مسایل و موضوعات اسلامی است.
سخنوری که بدون علم و آگاهی از مطلبی در کرسی خطابه بحث می کندو پیرامون آن سخن می گوید، به ارزش کلام و شخصیت خود آسیب می رساند. و خویشتن را با عوارض نامطلوب آن مواجه می سازد. (24) چنانکه این نکته مهم، در کلام امیر بیان، حضرت علی(ع) چنین آمده است که:
«لاتقل ما لاتعلم…»
(درباره چیزی که از آن اطلاع نداری سخن مگوی…) (25)
وابستگی مالی به افراد ناصالح
تبلیغات اسلامی اگر آلوده به سودطلبی شد، بتدریج ارزش واقعیش را از دست می دهد و جذب کانون های قدرت مادی می شود و در بهترین و مردمی ترین شکلش به سوی عوام زدگی سوق پیدا می کند.
بندگان زر و زیور نمی توانند در تبلیغات برای خدا نقش سازنده ای داشته باشند. بزرگترین نقش آفرینان در این مسیر کسانی هستندکه خویشتن را از علقه این وابستگی ها رهانیده اند. مانند:
بزرگترین مبلغ تاریخ اسلام پیامبر اکرم(ص) است از قول قرآن که می فرماید:
(ما اسئلکم علیه من اجر، ان اجری الا علی رب العالمین) (26)
ای پیامبر، بگو: ( به خاطر رسالت و نبوت از شما اجر نمی طلبم بلکه اجر من بر پروردگار عالمیان است).
البته اگر مبلغان دینی بتوانند و سعی کنند برای تامین معاش خود فکر دیگری بکنند و از راه تبلیغ، امرار معاش نکنند، درکار خود موفق تر و مؤثرتر عمل خواهند کرد، چرا که راه های رزق وروزی در زندگی بسیار است. (27)
وابستگی مالی به افراد ناصالح به مرور زمان علاوه بر تاثیرمنفی بر روحیه مبلغ موقعیت و شخصیت اجتماعی و اخلاقی او را نیزدچار خطر انحراف و انحطاط خواهد کرد.
در تاریخ ادیان به بسیاری از عالمان و راهبان اهل کتاب برخوردمی کنیم که به اقطاب قدرت و ثروت نزدیک می شدند تا از یکسو ازوجهه آنان استفاده کنند و از سوی دیگر از دنیای آنان بهره گیرند.
چنانکه در آیه زیر آمده است:
(ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله…) (28)
(بسیاری از عالمان اهل کتاب و راهبان اموال مردم را به باطل می خورند. و سد راه خدا می شوند…)
ابهام در پیام
پیام تبلیغی مورد نظر باید از هرگونه ابهام و گنگ بودن پیراسته باشد تا مخاطب دچار سوء برداشت نشود، هر چه پیام روشن تر باشد، آرامش مخاطب در برداشت از مطالب بیشتر خواهدبود. (29)
رسول خدا(ص) در این مورد می فرماید:
«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدرعقولهم » (30) (ما گروه پیامبران، ماموریم که با انسانها به اندازه عقل هاشان سخن گوییم).
پرگویی
یکی از عواملی که موجب خستگی و کسالت مخاطبان می شود، آن است که مبلغ در بیان مقصود خویش بجای استفاده از کلام مختصر وبلیغ، پرگویی کند.
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:
«قیل ما البلاغه؟، فقال(ع) من عرف شیئا قل کلامه فیه وانما سمی البلیغ لانه یبلغ حاجته باهون سعیه » (31)
از امام صادق(ع) سؤال شد بلاغت چیست؟ فرمود: آنکه چیزی راشناخت سخنش درباره آن کم می شود. بلیغ نیز به همین خاطر چنین نام گرفته است، زیرا که با اندک تلاشی به مقصود خود نایل می آید.
امام کاظم(ع) نیز در این باره فرموده اند:
(هر کس با زواید سخن خود، شیرینی و زیبایی های حکیمانه سخن رامحو کند… گویا بر نابودی عقل خویش اقدام کرده است.) (32)
حضرت علی(ع) فرمود:«خیر الکلام مالا یمل ولایقل » (33)
بهترین سخن آن است که نه کم باشد و نه ملال آور.
همچنین آن حضرت فرموده اند:«قلیل یدوم علیک خیر من کثیرمملول » (34) اندکی که دوام دارد، بهتر است، از زیادی که ملال آورباشد.
سنت پیامبر گرامی(ص) هم سخنرانی های کوتاه و مفید بوده است. (35)
توجه به هدف تبلیغ
انسان در نقطه پایانی کمال خویش به جایگاهی می رسد که جواررحمت خدا است. چنانکه قرآن می فرماید:
(ان المتقین فی جنات ونهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر) (36)
محققا اهل تقوا در باغها و کنار نهرها منزل گزینند. درمنزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند با عزت و سلطنت جاودانی متنعم اند.
کمال نهایی انسان در رسیدن به قرب ربوبی است و آمدن انسان به این جهان برای تحصیل آمادگی جهت وصال به حق است. از این روتمامی کوشش های تبلیغی باید در جهت تحصیل این آمادگی و کسب شایستگی برای رسیدن به لقای الهی باشد. انحراف از این هدف کلی می تواند موجب سردرگمی مبلغ و مخاطب شود.
اهداف فرعی و انحرافی، گرمی جلسه، خوش آمد مخاطب و بانی مجلس،جذب مریدان، کسب شهرت در خطابه و منبر و. .. در دراز مدت موفقیت مبلغ را در رسیدن به اهداف متعالی اسلام با خطر کاهش تاثیر مطلوب و خدای ناکرده تاثیر گذاری منفی در تبلیغ شوندگان مواجه خواهد کرد.
مولی الموحدین حضرت علی(ع) می فرماید:«یثیروا لهم دفائن العقول » (37) انبیا آمدند تا عقلهای خفته را برانگیزند.
هدف، نشر قانون خدا است. مبارزه با ظلم است. دعوت به عدالت وتقوا است. اتمام حجت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکراست.
تبلیغ کار بسیار ارزشمندی است که اول مسوولیت آن از طرف خداوند بر عهده انبیا و اولیا و سپس بر عهده علمای ربانی است.
هدف تبلیغ در مکتب انبیا نجات مردم از طاغوت ها، هواهای نفسانی، جهل، تفرقه، شرک، دعوت به ایمان به خداوند و قانون آسمانی و معاد و… است. بنا به فرمایش قرآن محتوای تبلیغ تمام انبیا یکی بوده است:(ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت) (38)
تندخویی و زود رنجی
این ها دو صفت است که از ارزش مبلغ دینی می کاهد.
مردمی که گرد مبلغ جمع می شوند گاهی اسباب آزردگی و دلسردی اورا فراهم ساخته و با اصرارها، نادانی ها، خشنونت ها، بدرفتاری هاو پرگویی های خویش، مبلغ را به ستوه می آورند.
مبلغ دینی هر چه باشد یک انسان است و انسان از کارهای ناپسندآزرده می گردد و آزردگی خود را آشکار می کند. و نیز انسان هرچه باشد به خشم می آید و گاهی خشم خود را آشکار می سازد.
در نتیجه خشم و آزردگی، مردم پراکنده می شوند. چنانکه خداوندمتعال در قرآن کریم به پیامبر عظیم الشان و مبلغ کبیراسلام(ص) می فرماید:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک) (39) ای رسول رحمت، خدا تو را با حمت خویش با خلق مهربان و خوش خوی گردانید و اگر تندخو و سخت دل می بودی، مردم از گردتو پراکنده می شدند.
مردم از مبلغان توقع دارند که نیکوترین اخلاق را داشته باشند وبرای دیگران الگو و اسوه باشند، و به دیگر سخن، مردم انتظاردارند که مبلغ و نماینده مذهبی در صفات برتر و ملکات نیکوخلیفه و جانشین رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)باشد.
خشم علی (ع)
داستان معروف امام علی(ع) را شنیده ایم. آن حضرت در میدان جنگ «عمرو بن عبدود» حریف رزمی خود را نقش زمین می سازد و روی سینه او می نشیند. دشمن مغلوب که همه توان خود را از دست داده و از هرگونه اقدامی ناتوان مانده است، آب دهان به طرف امیرالمؤمنین(ع) پرتاب می کند. عمل خبیث و نگران کننده اوعلی(ع) را ناراحت می کند تا سریع تر علی(ع) کار او را تمام کند،اما امام(ع) تعلل می کند و از روی سینه «عمرو» برمی خیزد،اندکی صبر می کند و قدم می زند، تا خشمش فرو می نشیند آنگاه، سردشمن را«خالصا لوجه الله »، از بدن جدا می کند. (40)
امام هم غضب می کند; عصبانی می شود، این ها جنبه های بشری است،اما در اثر تسلط بر نفس، خشم و غضب خود را مهار می کند. و عمل خود را با هوای نفس آمیخته نمی سازد، بلکه خالصا لوجه الله دشمن دین را به نیستی می کشاند. چنین رفتاری می تواند برای افراد بشر درس عملی واقع شود. (41)
دامن زدن به اختلافات
بی شک در هر اجتماعی، اختلافاتی میان مردم آن به وجود می آید، که گاه به لحاظ زمانی تا حدی هم ریشه دار و عمیق می باشد.
و همچنین گاهی میان مسئوولین یک منطقه و یا یک شهر و…اختلافاتی وجود دارد.
البته وجود این تنش ها و تقابل ها بر حسب علت و انگیزه قابل بررسی و ریشه یابی است. اما مبلغ باید از دامن زدن به این گونه نزاع ها با هوشمندی و لطافت دوری گزیند. و اگر توانست باید آن اختلافات را کاهش داده و جلوی گسترش آن ها را بگیرد. مبلغ بایدبا نرمش و رفتاری منطقی مردم را به سوی راه راست هدایت کند.
گرایش برخی مبلغان به جناح ها و گروه های سیاسی باعث می شود تامردم سخنان او را همواره حمل بر طرفداری و تبلیغ جناح و گروهی کنند، که مبلغ خودش را منتسب به آن می داند.
ساده لوحی، زود باوری و اعتماد به همه!
مبلغ نباید هر آنچه را می شنود باور کند و به همه افراد اعتمادکند. البته نباید با سوء ظن برخورد کرد; بلکه سخن در این است که به سادگی مطلب شنیده یا خوانده ای را نقل نکرده و عکس العمل نشان ندهد.
قرآن می فرماید:
(ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا) (42)
اگر فاسقی برای شما خبر آورد تحقیق کنید.
آشنایی با دانش آمارگیری
آشنایی با مبانی آماری و برآوردهای عمل کرد تبلیغاتی و نیزشیوه های بررسی بازتاب در آموزه های تبلیغی، نقش مهمی در پیشبردتبلیغ دینی دارد.
تبلیغ دینی یک خدمت آموزشی و تربیتی است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
(ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا. ) (43)
[ای انسان!] آنچه را که نسبت به آن آگاهی نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل، همه مسوولند.)
متاسفانه دانش بشری، تجارب اجتماعی و فرهنگی و پژوهش های علمی معمولا در مراکز و موسسات پژوهشی و آموزشی رسمی، کتابخانه ها،گزارش های رسمی دولتی و اسناد اداری جمع آوری و معمولا بایگانی می شود.
اگر نشر و تعلیم این آموزه ها به طور مستمر در موسسات آموزشی رسمی وجود دارد، دایره آن بسته به محدوده عمل کرد موسسات آموزشی رسمی و محدود است، در حالی که در نظام تبلیغ می توان ازاین دستاوردهای علمی و پژوهشی برای گسترش فرهنگ و رشد اجتماعی استفاده فراوانی کرد. (44)
همچنین کم اطلاعی و عدم بهره گیری از قالب های هنری در جهت آمیختن تبلیغات و هنر را نیز می توان از جمله کمبودهای تبلیغی این زمانه دانست.
پی نوشت ها:
1- الافه: عرض یفسد ما یصیبه; المصباح المنیر ج 1 ص 29، الافه.
2- قال علی (ع): لکل شی ء آفه…; ر.ک میزان الحکمه، ج 1،الافات ح 514.
3- بقره(2):43.
4- بقره(2): 148 و 48، (پس پیشی گیرید در نیکی ها).
5- اصول کافی، ج 2، ص 78.
6- انعام(6): 112.
7- اسرا (17):36.
8- نور(24): 15.
9- اصول کافی، ج 1، ص 44.
10- نحل(16):116.
11- یونس(10):39.
12- بحار الانوار، چاپ بیروت، موسسه الوفاء، ج 36، ص 227.
13- آل عمران(3): 78.
14- طه(20):95 و96.
15- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 5/137.
16- تفسیر نمونه، ج 13، ص 286، به نقل از تفسیر نور الثقلین،ج 3، ص 392.
17- کتاب سیره نبوی، تالیف شهید مطهری(ره) ص 126 - 128 به نقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری به کوشش عبدالرحیم موگهی، ص 184.
18- همان .
19- کتاب بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، ص 90 92، (به نقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری(ره)عبدالرحیم موگهی. ص 333 - 334.
20- همان.
21- کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری، تالیف عبدالرحیم موگهی، ص 334.
22- بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، به نقل ازکتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری(ره)، ص 335.
23- زخرف(43):23 و 24.
24- روشهای تبلیغ، مولف رضا علی کرمی، ص 123.
25- غرر الحکم، ص 828.
26- شعراء(26):127.
27- گامهایی در راه تبلیغ، تالیف علامه محمدحسین فضل الله،ترجمه دکتر احمد بهشتی ص 89.
28- توبه(9): 34.
29- روشهای تبلیغ، تالیف رضا علی کرمی، ص 33.
30- اصول کافی، ج 1، ص 27.
31- تحف العقول، ص 377.
32- اصول کافی، ج 1، ص 17.
33- غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل 29، حدیث 23.
34- غررالحکم و دررالکلم، ج 2، فصل 61، حدیث 28.
35- به نقل از قرآن و تبلیغ، حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی،ص 94.36 قمر(54): 55 - 54.
37- نهج البلاغه، خطبه 1.
38- نحل(16):36.
39- آل عمران(3):159.
40- به نقل از کتاب روش تبلیغ و سخنرانی، تالیف احمد صادقی اردستانی، صص 126 - 128.
41- همان.
42- حجرات (49):6.
43- اسراء(17):36.
44- مبانی تبلیغ، محمد حسن زورق، ص 40.
شیوه های تبلیغی پیامبر(ص)
چهارشنبه 95/07/14
پیش گفتارهر مکتبی پیامی برای جامعه دارد و مردم را به پذیرش آن فرامی خواند و در این جهت از روش های ویژه ای بهره می جوید که بااهداف اصلی آن مکتب وابسته است. تمامی پیامبران از حضرت آدم(ع) تا منجی بشریت حضرت خاتم(ص) از جانب خداوند مبعوث شدندتا انسان را از ظلمت و جهل به نور علم و هدایت و از تنگنای طبیعت به وادی بی انتهای معنویت و از ظلم و شقاوت به عدل وکرامت و از پرستش بت ها به عبادت خدا و از اطاعت اغیار و اشراربه استجابت اولیا و رسولان رهنمون شوند. پیام الهی پیامبران رابا توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی جوامع بر سه محور توحید،نبوت و معاد پایه گذاری شده است. وجه تمایز این دعوت ها درکیفیت بیان آن محورها و تبیین مسایل فرعی مطابق فهم و شعورمردم است. گرچه روش تبلیغی هر یک از پیامبران دارای ارزش ویژه خود می باشد.
اما در این نوشتار تنها به شیوه های تبلیغی پیامبر خاتم(ص)خواهیم پرداخت.
عرب پیش از اسلام
در آغاز به طور اختصار وضع جهان عرب و وقایع تاریخی و اجتماعی عرب جاهلیت را از نظر می گذرانیم.
جملات کوتاه و گهربار امیرالمؤمنین(ع) تا حدودی روشنگر اخلاق وروحیات جامعه عرب پیش از اسلام و شاهد زنده ای بر انحطاط فکری وفساد اخلاقی آنان است. (1) ایشان می فرمایند:
خداوند، محمد(ص) را بیم دهنده جهانیان و امین وحی و کتاب خودمبعوث کرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و پست ترین جاها به سر می بردید. در میان سنگلاخ ها و مارها اقامت داشتید، آب های لجن آلود می آشامیدید و غذاهای خشن (مانند آرد هسته خرما وسوسمار) می خوردید و خون یکدیگر را می ریختید. و از خویشاوندان دوری می کردید.
بت ها در میان شما برپا بود و از گناهان اجتناب نمی کردید. (2)
قرآن نیز این موضوع را گوشزد و می فرماید:
(و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها). (3)
جریان «اسعدبن زراره » نیز می تواند روشن گر بسیاری از نقاطزندگی مردم حجاز باشد. (4)
رسول گرامی(ص) در پاسخ به پرسش او دوآیه زیر را تلاوت فرمودند. دقت در معنای این آیات به خوبی وضع آن دوران را روشن می سازد.
(قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا وبالوالدین احسانا ولا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم وایاهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ولا تقتلواالنفس التی حرم الله الا بالحق ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون ولاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده و اوفواالکیل والمیزان بالقسط لا نکلف نفسا الا وسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی و بعهد الله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون. (5)
مضمون های این دو آیه گواه بر این است که تمامی این خصلت های ناروا دامن گیر توده عرب بود و برای همین جهت رسول خدا(ص) نخست این دو آیه را تلاوت کرد تا اهداف رسالتش معلوم شود. (6)
تفکر اعراب در باره خداوند و معاد بسیار خرافی و افسانه پرستی بسیار رایج بود. زن ضعیف بود و تحقیر و مظلوم واقع می شد.
آنان قبایلی پراکنده و ملتی خموش و راکد بودند. (7) نه از علم ومذهب در بین آنان نشانی بود (8) و نه از سواد بهره ای برده بودند. (9)
در چنین جامعه ای پیامبر گرامی اسلام(ص) مبعوث گشت. او عرب را ازتاریکی ها به سوی نور هدایت کرد. و از آنان امتی پدید آورد که از گمنامی به سوی شهرت و از سستی به سوی بیداری و از پستی به سوی فراز رفتند. و هنوز یک قرن نگذشته بود که یک پای در هند ویک پای دیگر در اندلس نهادند. (10)
عوامل موفقیت تبلیغی پیامبر(ص)
قبل از بررسی روش های تبلیغ، به شناسایی عواملی که موجب توفیق پیامبر گرامی اسلام(ص) شد، می پردازیم: اولین رکن مهم در تبلیغ پیامبر(ص) ویژگی های برتر پیام ایشان بود.
معارف برتر
اگر محتوای پیام رسول خدا(ص) دارای این ویژگی ها نبود، حتی درصورت وجود زمینه مساعد، تبلیغ یک تلاش کور و بی حاصل بود.
این ویژگی ها عبارتند از:
اول: قابلیت اثبات و استدلال
پیامبر(ص) پیام خویش را با منطق و استدلال بیان می فرمود. معارف دینی زمینه پذیرش عقلی داشت و ابهام ها و تاریکی ها را از اذهان می زدود.
دوم: هم سویی با احساسات عالی
اقناع احساسات متعالی از سوی اسلام موجب شد تا افراد به سهولت در راه هدف های مکتب فداکاری کنند و جان هایشان را ضامن اجرای احکام مکتب قرار دهند.
سوم:هماهنگی با نیازهای بشر
هماهنگی معارف دینی با نیازهای فطری و طبیعی بشر باعث شد تانه تنها وحی آسمانی را عقل ها بپذیرند، بلکه در عمق روح بشر هم رسوخ کند هم چنان که قرآن می فرماید: (و یخرون للاذقان یبکون ویزیدهم خشوعا). (11)
شناخت دقیق و همه جانبه مخاطبین
از اصول مهم تربیتی واقع بینی است. در هر تبلیغ کارآمد در آغازباید ویژگی های مخاطب را به خوبی شناخت. آن گاه با رفع موانع وبه کارگیری عوامل مؤثر و مراقبت مستمر زمینه پیشرفت معارف دینی را فراهم آورد.
پیامبر گرامی(ص) در میان عرب رشد و نمو کرده، با اوضاع جامعه آشنا و از معیارها و امور مورد توجه آن ها باخبر بود.
همین امر باعث شد تا پیامبر(ص) بتواند زمینه مناسب بیان مطالب خود را مهیا کنند.
در این جا به پاره ای از روش هایی که پیامبر(ص) به کار بست تابتواند در مخاطب زمینه مساعدی به وجود آورد، اشاره می شود.
مهمترین آن ها عبارتند از:
اول: شناخت ظرفیت مخاطبین و آمادگی مخاطبین
باید دانست که همه مخاطبین از آن چنان ظرفیتی برخوردار نیستندکه در وهله نخست به دعوت، پاسخ مثبت دهند. پیامبر نیز با توجه به همین نکته اقدام به تبلیغ فرمود. اذیت و آزارهای فراوان رابه جان خرید و از دعوت به اسلام دست بر نداشت. (12) همچنین افراداز ظرفیت ها و استعدادهای متفاوتی بهره مندند. لذا پیامبرگرامی(ص) با عنایت کامل به میزان پذیرش و استعداد هر فرد،دعوت خود را ابلاغ می فرمودند. تبلیغی که از انعطاف برخوردارنباشد، ناکارآمد و خستگی آور است. پیامبر گرامی در این باره می فرمایند:
«امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم ». (13)
دوم: ارتباط سازنده با همه اقشار و جاذبه قوی
حضرت رسول(ص) با اقشار و همه گروه های سنی ارتباط داشت.
دعوت پیامبر(ص) پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و غنی، باسواد وبی سواد، را شامل می شد.
قرآن در این باره می فرماید:
(رحمه للعالمین); (14)
(هدی للناس) (15) ;
(کافه للناس); (16)
(للعالمین نذیرا). (17)
سوم: استفاده از روش های مناسب
روش هدایت پیامبر(ص) برای همه گروه ها و طبقات یکسان نبوده وهر گروه یا فردی را به شیوه ای خاص دعوت می فرمود. گاه فردی بایک جرقه هدایت می شد و گاه موج و تلاطمی شدید برای دعوت، ضرورت داشت. برای دعوت اهل کتاب، بر مشترکات تاکید و کافران را به تفکر و تامل و خردورزی دعوت می فرمود.
چهارم: توجه به نیازهای بشری، زمینه مناسب ابلاغ
هر فرد آن هنگام تعادل و توازن خویش را باز می یابد که نیازهای جسمی و روحی او تامین شده باشد.
قرآن می فرماید:
(فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و امنهم من خوف). (18)
این آیه شاهد بر این مطلب است که خداوند با عنایت به رفع دو نیاز طبیعی بشر امر به پرستش می کند در متون اسلامی نیزاین نکته مورد توجه قرار گرفته است. امیرالمؤمنین(ع)می فرماید:
«ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها واقبالها فان القلب اذا اکره عمی ». (19)
قلب آدمی دارای (دو حالت) در میل و رغبت و اکراه و تنفر است.
از در میل و رغبت آن وارد شوید چرا که روح و روان آدمی وقتی چیزی را ناخوش دارد نابینا می شود.
ویژگی های مبلغ
ویژگی های فردی پیامبر(ص) از مهم ترین عوامل توفیق حضرت به شمارمی آید. هیچ تبلیغی بالاتر از شایستگی مبلغ و عمل به گفتار خودنیست.
امام صادق(ع) در روایتی شرایطی را که برای پیشبرد هر کاری واز جمله تبلیغ دین است را چنین بر می شمارد.
«فاذا اجتمعت النیه والقدره و التوفیق و الاصابه و هنالک تمت السعاده ». (20)
هنگامی که نیت و قدرت و توفیق و صائب بودن در عملی جمع شدندسعادت و وصول به هدف حاصل شده است. اگر چه این ویژگی ها تمام وکمال در پیامبر(ص) بوده است، برای آشنایی کامل شرح بیشتری رامی آوریم.
آگاهی و تبلیغ عالمانه
پیامبر(ص) برای تبلیغ اسلام وحی الهی را می شناخت و به تمام زوایای آن آگاهی داشت. بدون تکیه بر این و آن، سخنانش رامی گفت و هیچ گاه از ظن و گمان های پوچ پیروی نمی کرد. قرآن نیزمی فرماید:
(ولا تقف ما لیس لک به علم…). (21)
و قرآن گواه صدق و درستی گفتار را برهان و دلیل می داند ومی فرماید: (قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین). (22)
امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره می فرماید:
«علیکم بالدرایات لا بالروایات ». (23)
آیت و بینش و دقت را فرا روی خود قرار دهید نه نقل قول های بررسی نشده را.
باور و ایمان مبلغ
آن چه در تمام مراحل تبلیغ مدد کار حضرت بود، باور قلبی او به هدفش بود. بالاترین عامل توفیق تبلیغی پیامبر(ص) استقامت وپشتکار او است که از ایمان و باور او به هدف مقدسش نشات گرفته است.
عمل به گفتار
پیامبر(ص) همواره، بیش از همه به دستورات دینی که آن را ابلاغ می فرمود، عمل می کرد. با این روش هم اطمینان و اعتماد مخاطب راجلب می کرد و هم ثابت می نمود که عمل به دستورات دینی کار مشکلی نیست.
علاوه بر این اگر سخن از فردی عامل باشد بر قلب و جان اثرمی گذارد. هم چنان که فرموده اند:
«ان الکلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من اللسان لم یتجاوز الاذان ».
مدارا و ملایمت در ابلاغ
یکی از عواملی که پیامبر را موفق کرد خلق نیکو و رفتار پر ازعطوفت آن حضرت بود. ایشان پیام را با نرمی و مدارا تبلیغ می کرد، لذا جاذبه و کشش بیشتری در میان مخاطبان داشت. قرآن دراین باره می فرماید:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوامن حولک…). (24)
در جایی که اساس و مبانی دین ثابت است، نرمش می تواند در موفقیت تبلیغ مؤثر باشد. به همین جهت وقتی پیامبر(ص)، امیر مومنان(ع) و معاذ را برای تبلیغ به یمن روانه می سازد می فرماید:
«انطلقا فبشرا ولا تنفرا و یسرا ولا تعسرا» (25)
مردم را مژده و بشارت دهید و آن ها را از خود مرانید، بر آن هاسهل و آسان بگیرید نه سخت و دشوار.
و حضرت صادق(ع) نیز می فرماید:
«فرغبوا الناس فی دینکم » (26)
«مردم را در دین و عقاید خود «ترغیب و تشویق » نمایید».
خیرخواهی برای مردم
قرآن شریف در وصف پیامبر(ص) می فرماید:
(لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین روف رحیم). (27)
تواضع
خداوند در اولین دستور برای آشکار کردن دعوت به پیامبر(ص)می فرماید:
(و انذر عشیرتک الاقربین و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین). (28)
«نخست خویشاوندان نزدیک را انذار کن، آن گاه پر و بال رحمت رابر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران ». این فروتنی وعدم ابراز انانیت و منیت از روش های مهم تبلیغی پیامبر محسوب می شود.
ابلاغ مرحله ای و گام به گام
اگر پیامبر(ص) تمام مطالب را یک باره با مخاطبین خود در میان می گذاشت هرگز نمی توانست انتظار نتیجه ای داشته باشد. ایشان همواره می فرمودند که نمی توان در وهله نخست تکالیف بزرگ را بردوش مخاطبین نهاد. حتی دستورات شرعی هم به تدریج ابلاغ شده چنان که فرمودند:
«یا علی ان هذا الدین متین فاوعل فیه برفق و… ان المنبت لاظهرا ابقی ولا ارضا قطع ».
«ای علی، این دین، دین متینی است پس در آن به آرامی وارد شو،و بدان، کسی که افراط و زیاده روی کند نه راهی را می پیماید نه پشتی برای خود باقی می گذارد».
پشتکار و اراده
پیامبر(ص) پس از آن که پیام توحید خویش را به گوش مردم رساندهیچ گونه سازشی در این مسیر را روا ندانست.
استقامت و تداوم آموزش و نظارت مستمر باعث موفقیت پیامبر(ص)شد. او در تمام لحظات زندگانی لحظه ای از تاکید بر رسالت خویش غافل نشد.
صبر و سعه صدر
آن چه باعث شد تا پیام نبی اکرم(ص) نفوذ بیشتری داشته باشدسعه صدر ایشان بود. پیامبر(ص) بسیاری از راه ها را با نیروی صبر پیمود و در راه تبلیغ از حربه صبر و استقامت بهره برد.
خدای متعال در قرآن می فرماید:
(لتبلون فی اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذین اوتواالکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیرا و ان تصبروا و تتقوافان ذلک من عزم الا مور). (29)
یقینا شما با مال و جان آزمایش خواهید شد. و از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی بر آن ها نازل شد و از مشرکان زخم زبان خواهید شنید، و اگر صبر و تقوا پیشه کنید، یقینا چنین چیزی سبب قوت اراده در کارها است.
در تمام مواردی که قرآن دعوت به صبر فرموده است، در باره دین بوده است.
ویژگی های سلبی پیامبر(ص)
دوری از تکلف:
پیامبر(ص) در راه رساندن وحی الهی از هر گونه تکلفی به دوربود. همین امر باعث می شد تا فهم مطالب بر مردم آسان گشته، باآغوش باز پذیرای مسایل دین باشند، ایشان در این باره می فرمودند:
«نحن معاشر الانبیاء و الاولیاء براء من التکلف ». (30)
«ما گروه پیامبران از تکلف به دور هستیم ».
پرهیز از تعصبات قومی و فامیلی
یکی از ویژگی های پیامبر(ص) در تبلیغ دین، این بود که در قیدگرایش های خویشی و گروهی و قومی اسیر نگشت. همین آزادگی ازوابستگی ها باعث شد تا نبی اکرم(ص) بتواند حقیقت را آن طور که شایسته است به گوش مخاطبان برساند. (31)
پرهیز از شتابزدگی
از اصول مهمی که پیامبر(ص) در دوران بیست و سه ساله تبلیغش رعایت می فرمود، این بود که هرگز کاری را بدون طرح و ارزیابی دقیق انجام نمی داد. بلکه با دقت و ژرف اندیشی، موقعیت وامکانات را سنجیده آنگاه به آن کار اقدام می نمود. صلح حدیبیه یکی از این موارد بود که نتایج بسیار پرارزشی را به دنبال داشت.
عوامل بیرونی توفیق تبلیغی پیامبر(ص)
پیامبر(ص) با شناخت روحیات مخاطبین خود شیوه های گوناگونی برای تبلیغ داشت که آن را ارائه می داد. بعضی از این شیوه ها عبارتنداز:
حکمت
برخی افراد دارای روحیه ای منطقی هستند و مسایل را جز از راه برهان و استدلال و فکر نمی پذیرند اینان را نمی توان با انگیزش ویا مهار احساسات به راه آورد. پیامبر(ص) نیز چنین شیوه ای رادر بعضی موارد به کار می بست. قرآن نیز روش دعوت پیامبر(ص) رااین چنین معرفی می فرماید:
(هوالذی بعث فی الا میین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین). (32)
موعظه
یکی از راه های دعوت و جلب قلوب، استفاده از موعظه است.
پیامبر(ص) برای جذب افرادی که دارای احساسات و عواطفی جوشان بودند و همچنین بیداری عمومی از موعظه بهره می بردند.
امیرالمؤمنین علی(ع) در تعریف موعظه می فرمایند:
«المواعظ صقال النفوس و جلاء القلوب ». (33)
«ثمره الوعظ الانتباه ». (34)
مواعظ پیامبر(ص) عمدتا در باره تقوا، زهد، دنیا، طول امل،هوای نفس، عبرت از گذشته، اهوال مرگ و قیامت و… بوده است.
تفاوت موعظه و حکمت
حکمت تعلیم و موعظه تذکار است. حکمت برای آگاهی و موعظه برای بیداری است. حکمت مبارزه با جهل و موعظه مبارزه با غفلت است.
سر و کار حکمت با عقل و فکر است و سر و کار موعظه با دل وعاطفه است. حکمت یاد می دهد و موعظه یادآوری می کند. حکمت برموجودی ذهن می افزاید و موعظه ذهن را برای بهره برداری ازموجودی خود آماده می کند، حکمت چراغ و موعظه باز کردن چشم است،حکمت برای اندیشیدن است و موعظه برای به خود آمدن.
حکمت زبان عقل است و موعظه پیام روح. (35)
استفاده از ابزار اقناعی در تبلیغ
سخت ترین مرحله در دوران تبلیغ پیامبر(ص) تغییر و تصرف درعقیده عرب ها و مشرکان بود. زیرا آنان افرادی غالبا متعصب وبعضا عنود بودند. امام صادق(ع) نیز با توجه به همین نکته می فرماید:
«ازاله الجبال اهون من ازاله القلب عن موضعه ». (36)
حرکت دادن کوه ها از برطرف کردن باورهای قلبی افراد آسان تراست. پیامبر(ص) برای کسب موفقیت در امر تبلیغ مواردی چند رارعایت می فرمود:
احترام به آزادی
از آن جا که نمی توان باور و عقیده را با زور و اکراه منتقل کرد، باید تبلیغ در جوی آرام و آزاد باشد و مخالف، فرصت اظهارعقیده را داشته باشد. پیامبر(ص) نیز این نکته را رعایت می فرمود. قرآن هم در این باره می فرماید:
(لست علیهم بمصیطر). (37)
(لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی). (38)
احترام به شخصیت
پیامبر(ص) حتی اگر ناچار به مجادله بود اما همیشه از مشاجره وکوچک شمردن مخاطب احتراز می فرمود. هرگز در اولین برخورد باورافراد را تمسخر نمی کرد. امیرمومنان(ع) نیز می فرماید:
«الافراط فی الملامه یشب میزان اللجاج ». (39)
افراط و زیاده روی در سرزنش موجب شعله ور شدن آتش عناد می شود.
قرآن کریم نیز در باره این نکته روانی و اخلاقی می فرماید:
(و قل لهم فی انفسهم قولا بلیغا). (40)
بعضی از تفاسیر آیه را این گونه معنا می کنند: (41)
«در خلوت و تنهایی با آنان گفتاری رسا و مؤثر بگو».
تفاهم و تکیه بر مشترکات
پیامبر(ص) در سراسر دوران تبلیغ خویش بحث را از جایی که موردپذیرش طرف مقابل بود آغاز می کرد. این شیوه سازنده به ویژه درمواجه با اهل کتاب به کار گرفته می شد.
بهره گیری از خطابه
یکی از ابزاری که پیامبر(ص) در تبلیغ معارف دینی و بیداری مردم از آن بهره برداری می کرد، خطابه است.
شهید بزرگوار آیه الله مطهری(ره) در باره خطابه و موعظه چنین گفته اند:
«سر و کار خطابه نیز با احساسات است اما خطابه برای تهییج وبی تاب کردن احساسات است و موعظه برای رام کردن و تحت سلطه درآوردن.
خطابه آن جا به کار می آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آن جا ضرورت پیدا می کند که شهوات و احساسات خودسرانه عمل می کند، خطابه احساسات غیرت و حمیت و سلحشوری و عصبیت و شرافت و کرامت و خدمت را به جوش می آورد و پشت سر خود جنبش و حرکت ایجاد می کند. اما موعظه جوشش ها و هیجان های بی جا را خاموش می کند. خطابه زمام کار را از دست حساب گری های عقل خارج می کند وبه دست توفان احساسات می سپرد. اما موعظه توفان ها را فرومی نشاند و زمینه را برای حساب گری و دوراندیشی فراهم می کند.
خطابه به بیرون می کشد و موعظه به درون می برد…». (42)
روش ها و وسایل تبلیغی
هم چنان که اشاره شد، پیامبر(ص) همواره با عنایت به توانایی وظرفیت افراد و گام به گام معارف را ابلاغ می فرمود و خود اولین عامل به این معارف بود. ایشان برای استقرار و رسوخ معارف درجان پیروان، تعالیم خود را بارها تکرار می فرمود.
حضرت بیانی فصیح و بلیغ داشتند و معارف دینی را «ابلاغ مبین »می کرد و با پرهیز از پرگویی کلام، نیازهای مخاطب را در نظرمی گرفت و در هر موقعیت و فرصت مناسبی، مطالبی را که همواره تازه و جذاب بود، بیان می فرمودند. داستان های واقعی قرآن که علاوه بر جذابیت، فوق العاده درس آموز و عبرت برانگیز است، نیزیکی از وسایل تبلیغی بود که معارف را غیر مستقیم به مخاطب می رساند.
پیامبر(ص) به عنوان بزرگ مبلغ اسلام، همواره ارتباط فردی خودرا با مخاطبین حفظ می فرمود و در کنار آن به ارتباط جمعی که دربرپایی شعایر دینی از قبیل نماز جمعه و جماعت و مراسم حج و…
نمود می یافت، اهتمام فراوان می داد.
پی نوشت ها:
1- برای آگاهی بیشتر، رجوع کنید به مروج الذهب، مقدمه ابن خلدون، اسلام و جاهلیت و تاریخ تمدن اسلام و عرب .
2- نهج البلاغه، خطبه 26.
3- آل عمران (3):103.
4- مراجعه شود به فروغ ابدیت .
5- انعام(6):153 و 151.
6- اعلام الوری 35-40، و نیز «بحارالانوار» ج 19، ص 8-11.
7- توماس کار لایل.
8- مورخ نامی غرب (مسیورنان).
9- فتوح البلدان ابوالحسن بلاذری صص 457 و459.
10- نقشه های استعمار در راه مبارزه با اسلام ص 38.
11- اسرا (17):107.
12- فروغ ابدیت، ص 277.
13- الحیاه، ج 1، ص 146، رجال کشی، ص 488.
14- انبیا (21):107. 15بقره(2): 185.
16- سبا(34): 28.
17- فرقان (25): 1.
18- قریش(106):3-4; و آیات دیگر نیز از قبیل مائده(5): 88;نور (24):55 .
19- الحیاه، ج 1.
20- میزان الحکمه، ج 10، ص 595.
21- اسرا (17):36.
22- بقره(2): 111; نمل (27): 64.
23- الحیاه، ج 1، ص 35 - بحار، ج 2، ص 160.
24- آل عمران (3):159.
25- در ذیل آیه احزاب، 45.
26- وسائل الشیعه ج 11، ص 430.
27- توبه(9): 128.
28- شعرا (26): 214-215.
29- آل عمران(3):186.
30- بحار، ج 73، ص 394.
31- برای اطلاع بیشتر به ده گفتار از شهید مطهری مراجعه کنید.
32- جمعه (62):3.
33- میزان الحکمه، ج 10، ص 539.
34- میزان الحکمه، ج 10، ص 539.
35- سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص 194-193.
36- تحف العقول، ص 263.
37- غاشیه (88): 22.
38- بقره (2):256.
39- تحف العقول، ص 84.
40- نساء (4):63.
41- تفسیر روح المعانی در ذیل آیه.
42- سیری در نهج البلاغه، ص 195-194.
گفتار و نوشتار در ترازوی تبلیغ
چهارشنبه 95/07/14
اگر بخواهیم جایگاه تبلیغ را در اصول و فروع دین بیابیم،می توانیم به سراغ نبوت و امامت در اصول، و امر به معروف و نهی از منکر در فروع برویم.وظیفه تبلیغ، از آن دسته وظایفی است که هزار نکته باریک تر زمو دارد. نخستین مبلغ اسلام، پیامبر گرامی(ص) در عصر خود، به نیکی و شایستگی تمام از عهده مسوولیت خویش برآمد و این میراث گرانقدر را برای آنان که خوی پیامبرانه و سوز علی گونه دارندباقی گذاشت.
پس از آن سال های نخستین، از هر گوشه ای کسانی قامت مردانه افراشتند و به تبلیغ دین و دینداری، کمر همت بستند. به حتم ازمیان این گروه، واعظان مذهبی و نویسندگان دینی، سهمی سترگ وعهدی محکم دارند.
اینک که بزرگداشت مقام خطابه و خطیب، یاد سفر کرده ای از دیارسخن را زنده کرده، فرصتی مغتنم برای نگارنده است تا گوشه ای دیگر از حکایت پرماجرای «تبلیغ » را بکاود و برگی چند بر این دفتر بیفزاید.
آنچه در این نوشتار خواهد آمد، مقایسه ای است میان کارایی وجغرافیای تبلیغ گفتاری و تبلیغ نوشتاری. باور نگارنده آن است که این دو شاخه تبلیغی همواره برآورنده نیازهای گوناگون امت اسلام اند و هر گاه یکی، جای را بر دیگری تنگ کند، خود نیز درتنگنا خواهد افتاد. بر این مدعا، بسیار می توان اقامه دلیل کرد; ولی آنگاه که خطیب توانا و ارزشمندی چونان مرحوم محمدتقی فلسفی، دست به قلم می برند و گفتارهای خود را بر کاغذ می نشانندو از کودک و جوان و بزرگسال می نویسند، حجت بر آنان که هنوزمعتقد به ناکارایی یکی و یا کارآمدتر بودن دیگری هستند، تمام می شود.
مرحوم استاد شهید مطهری(ره) که خود از فرهیخته ترین مبلغان اسلام در عصر حاضر است، تبلیغ را این گونه تعریف می کنند:
…. ابلاغ رساندن، یک فکر و یا یک پیام است; یعنی در موردرساندن چیزی به فکر و روح و ضمیر و قلب کسی به کار می رود…
قرآن کریم این کلمه را در باره «رسالات » که عبارت است ازپیام ها به کار برده است. پس تبلیغ، یعنی رساندن یک پیام ازکسی به کس دیگر. کلمه پیامبر و پیغامبر که در زبان فارسی آمده است، ترجمه «رسول » است. که به معنای مبلغ رسالت می باشد. (1)
ایشان، پس از این بیانات، تفاوتی ظریف میان تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر را یادآور می شوند. آن استاد شهید، معتقداست که تبلیغ، نیاز بیشتری به فکر و اندیشه و شناخت دارد;زیرا:
تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است; پس مرحله شناخت است.
ولی امر به معروف و نهی از منکر، مربوط به مرحله اجرا و عمل است.
تبلیغ، خودش یک وظیفه عمومی برای همه مسلمین است، همچنان که امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است. وظیفه ای که هر مسلمان از نظر تبلیغ دارد، این است که باید این احساس دراو پیدا بشود که به نوبه خودش حامل پیام اسلام است، اماوظیفه ای که هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهی از منکردارد، این است که باید این احساس در او باشد که مجری و جزءقوه مجریه این پیام است… این است که امر به معروف و نهی ازمنکر، یک مطلب است، و تبلیغ، مطلب دیگر. (2)
اندیشه بودن تبلیغ - به فرموده استاد شهید مطهری - الزامات بسیاری را برای مبلغ به همراه دارد; از جمله این که وی بایدهمواره در حال اندیشیدن و کسب تجربه های جدید باشد.
دیگر آن که: لازمه رساندن یک پیام، در اختیار داشتن رسانه است.
رسانه ها، انواع و اقسام شگفت انگیزی دارند که بی توجه ای به شمارو کارایی هر یک، وظیفه تبلیغ را با ناکامی رو به رو خواهدکرد.
رایج ترین و آشناترین شیوه تبلیغ دین، در جهان اسلام، تاکنون وعظ و منبر بوده است، که همچنان کارآمد، مفید و مؤثر است. بااین همه، هرگاه رسانه ای نو به میدان می آید، تبلیغ شفاهی به گونه ای در میان امواج نوبنیاد، جابه جا می شود، مثلا آن گاه که تعزیه یا شبیه خوانی، رواج یافت، خطیبان و سخنوران مذهبی بخشی از برنامه های خود را به آن اختصاص دادند; بدون آن که اندکی ازاهمیت و کارایی سخن، کاسته شود. این جابه جایی و جایگزینی، ازآن رو بود که یاری تازه نفس به گروه مبلغان پیوسته بود ومی توانست قدری از سنگینی بار را از دوش منبر بردارد. این بدان معنا نیست که پس از فراگیری شبیه خوانی، مبلغان مذهبی، ذکرمصایب شهیدان کربلا را از برنامه خود ستردند، بلکه در تخصیص زمان منبر به موضوعات مختلف، قدری تغییر رخ داد.
یکی از یاوران و هم رزمان منبر، قلم است. این دو، گرچه یاران قدیمی هستند، اما روزگار ما توجه بیشتری به نوشتار یافته و درمقایسه با گذشته، خود را به محصولات قلم، نیازمندتر می بیند.
اگر پیش از این، منبر و تبلیغ شفاهی، جلودار بود و نوشتن درعقبه انجام وظیفه می کرد، اینک آن دو در یک خط ایستاده اند.
روزگاری بود که گفت وگو از عهده همه یا بیشتر نیازهای دینی مردم بر می آمد و منبر، رساترین رسانه دین بود. اکنون، سخنوری همان اهمیت را دارد، اما بخشی از وظایف سنگین خود را بر گرده قلم نهاده است و در این تقسیم کار، هیچ زیانی نیست.
سودجستن از بیان و بنان، رویه ای است که نخستین بار از سوی آفریننده جهان، حضرت حق - جل و علا - روا شمرده شد. هم او است که در ابلاغ رسالت خود را دو مبلغ خواست: پیامبر (گفتار) وقرآن (نوشتار) .
گفتار و نوشتار دو بازوی توانمند تبلیغ رسالات الهی اند که سرسلسله یکی، پیامبر(ص) است و سرچشمه دیگری، قرآن. هر گاه که این موازنه به کژی می گراید و یکی جای را بر دیگری تنگ می کند،هر دو، زیان می بینند و بیش از آن دو، تبلیغ دین.
«سخن جان است و جان داروی جان ها» اما آن گاه که خط و خالی برکاغذ می نشیند و طوماری می گسترد و دفتری گشوده می شود، گویی سپاهی از فرشتگان آسمان به یاری دین شتافته اند و زمین دل ها،بذر ایمان پذیرفته اند.
فضیلت های گفتار
کمترین فضیلت گفتار، آن است که مخاطبان را به دل و جان درجاذبه خود نگه می دارد و هر دم، نفس و نفس گوینده، در آنان شوری به پا می کند.
شور و هیجانی که در سخن گفتن است، در نوشتار به سختی فراهم می آید. نویسنده ای که بتواند همان دگرگونی را در مخاطب بیافریند، باید مهارت های بسیاری را در خود گرد آورده باشد.
گفتار، گنجینه ای از تنوع و تحول است. گوینده می تواند به حالتی درآید و علاوه بر زبان; سر و صورت و چشم و ابرو و دست و پای خود را نیز به خدمت گیرد. در گفتار، گوینده ماهر، هر لحظه حالتی را به مخاطبان خود می دهد:
لحظه ای آنان را به اندوه می افکند; اندکی بعد گل های خنده برلب های آنان می نشاند; گاه با خشم و تندی سخن می گوید و گاه ازسر مهر و صمیمانه.
این تغییر ذائقه ها آن چنان در تمرکز شنونده و ایجاد رغبت دراو کارگر است که در تمام مدت سخنرانی، می توان نفس های او راشمرد.
منبر، بیشترین توانایی را برای جلب دل ها و گوش ها دارد. زیرااز میان این آشیانه قدسی، پاک ترین نفس ها بیرون می ریزد و هر یک از این نفس های پاک، می تواند اجتماعی بزرگ را شست وشو دهد. بسارذیلت ها و ناپاکی ها که از هستی انسانی زدوده نمی شود، مگر به نیروی همین نفس ها. بسا با قلب و دل، که جز با شنیدن نلرزند;بسا چشم که جز به فرمان گوش نگرید. بسا دست و پا که نجنبد،مگر به اشارات برقی که در چشم گوینده است.
این رویارویی و مواجهه مستقیم که میان گوینده و مخاطب درتبلیغ گفتاری دین است، سرمایه ای است که به هیچ بهایی نمی توان از آن گذشت و هر روز باید بر دامنه او افزود.
تبلیغ به گفتار، فضیلت های دیگری نیز دارد. این گونه رفتارتبلیغی بسیار کم موونه و بی غائله است. هرجا و هر زمان می توان مومنانی را گرد هم آورد و میان آنان رفت و داد سخن داد.
مردم ما، روزهایی از سال را بر خود لازم می دانند که پای منبری بنشینند و چشم در چشم واعظی بدوزند. امکانات آن کم و بیش فراهم است: مسجد، حسینیه، تکایا، خانه ها، کوچه ها، مجالس عزا،هنگامه ها، ایام سوگواری، جشن های میلاد و. .. این ها همه گوشه هایی از امکانات تبلیغ شفاهی هستند. جز این ها، مهم تر ارادت وعقیده ای است که مومنان به سخنوران پاک سیرت دارند. باور آنان به شعایر مذهبی و اهتمام مرد و زن شیعی به حضور در هر مجلسی که به نام دین و اولیای دین برگذار می شود، گنجی است که به هیچ قیمتی نباید از کف داد.
آیات بی شمار و احادیث بسیار، پشتوانه عقیدتی این گونه تبلیغ اند و چه توصیه ها که بر برپایی مجالس وعظ و سخن شده است.
این ها همه، زمینه و زمانه را برای سخن و سخنوری، آماده می کنندو گوش روزگار را همواره به سخن حق می گشایند.
فضیلت ها و فایده های گفتار را بیش از این به نوشتار نیازی نیست چه، همگان را از سر و سر سخن آگاهی است و هر کسی از این گلستان، شاخه ای گل برده است.
فضیلت های نوشتار
نوشتن و تبلیغ نوشتاری نیز برای خود، فضیلت هایی دارد که تبلیغ شفاهی از پاره ای از آن ها بیگانه است. این رویه در تبلیغ معارف دینی به راهی می رود - یا بهتر آن است که راهی پیش روی خوددارد - که او را به لوازمی ویژه و اسبابی خاص نیازمند می کند.
نخستین تفاوت عمده این دو کارکرد تبلیغی، در منطقه و حوزه تاثیر آن ها است.
این تفاوت، بیش از آن که به موضوع و عنوان باز گردد، مربوط به لایه های یک موضوع و مخاطبان آن است. به دیگر سخن می توان موضوعی واحد را به دو طریق گفتار و نوشتار در دستور کار قرار داد،ولی در دو لایه و یا برای دو نوع مخاطب.
تفاوت مخاطب ها نیز حقیقی نیست، بلکه مخاطبان در این دو طریقه مقدس، تفاوت های اعتباری و جهت دار پیدا می کنند; یعنی یک مخاطب می تواند به اعتباری، طرف خطاب گفتاری باشد و به اعتبار و جهتی دیگر، مخاطب نوشتار باشد. بنابراین مخاطبی در حالی که شنونده است با زمانی که خواننده است تفاوت می کند.
این همان تفاوت ظریف و نکته باریکی است که بسیاری ازنویسندگان و مولفان علوم دینی، در کانون توجه خود قرارنمی دهند. هنگامی که فردی در پی تحقیق در باره موضوعی است،آنگاه که در باره این موضوع می شنود، انتظارات ویژه خطابه رادارد و اگر همان موضوع را در کتاب یا مقاله ای یافت، از آن نوشته، توقع برهان دارد. به بیان روشن تر، خوانندگان، غیر ازشنوندگان اند; حتی اگر خواننده همان شنونده باشد. به همین روی،نوشتار باید با گفتار تفاوت هایی را بر تابد و به کاری دیگرآید. یک شنونده هر قدر که زیرک، هوشمند و حقیقت جو باشد، ازخطابه مطالباتی دارد که از نوشته کمتر دارد او از کتاب ومقاله، چیزی را می جوید که یافتن آن ها را در پایین منبر،انتظار ندارد.
این تفاوت بدین معنا نیست که خطابه، ارج علمی و مقام تحقیقی کمتری در قیاس با نوشته دارد، بلکه بیشتر ناظر به این واقعیت است که خطابه به اقتضای ماهیت و ضرورت زمان و نوع مخاطبان،مسوولیت ویژه ای دارد و آن اقناع و تاثیر عاطفی و لرزاندن قلب شنونده است.
مطالبات خواننده از صاحبان قلم و تالیف، مرحله ای پس از اقناع قلب یعنی اجابت عقل و اندیشه و پروراندن ذهنیت استوار در دامن کلمات است. بسیاری از صاحبان سخن و زینت دهندگان منبر، چون قلم به دست می گیرند، شیوه خطاب را به یک سو می نهند و اقتضای قلم را می شناسند و مخاطبان نوشته خویش را از مخاطبان گفته خودجدا می کنند نمونه این سبک گفتارهای فلسفی است که چون از گفتاربه نوشتار درآمدند رنگ و بویی دیگر یافتند; اگرچه همان سمت وسو را داشتند.
تفاوت دیگر، زبان و ادبیات نوشتن است. نوشتار، ادبیاتی دارد وگفتار، زبانی. ادبیات گفتاری، بی اندازه صمیمی است. خطیب راضرورتی نیست که چندان به آرایه های پرطمطراق لفظی گردن گذارد;به ویژه اگر درک این آراستگی ها و کشف زیبایی های آن ها نیاز به تمرکز بیشتری در مخاطب داشته باشد. این از آن رواست که شنونده فرصت کمتری برای اندیشیدن در الفاظ و یکایک جملات خطیب دارد.
آنچه از یک خطابه در ذهن شنونده باقی می ماند - معمولا- مفهومی عام و حسی عمیق است که از رهگذر دل دادن به سخنان گوینده حاصل شده است. در تبلیغ شفاهی، آن اندازه که ساختمان و چگونگی ورودو خروج در بحث اهمیت دارد، یکایک کلمات و جملات اهمیت نمی یابند.
اما خواننده، چشم خود را از هر لفظی به لفظی دیگر می چرخاند واین فرصت و مجال و اجازه را دارد که باز گردد و عبارتی را ازنو و بلکه چندین بار بخواند. از همه مهم تر این که «خواندن »این امتیاز را به مخاطب می دهد که سرعت و شتاب عبور الفاظ دراختیارش باشد، از این رو موقعیت های طلایی و شایسته ای را برای تامل فراهم می کند.
نویسنده نیز می کوشد که با دقت بیشتر و حسن انتخاب شایسته تری کلمات را کنار هم چیند و به همان اندازه که خواننده فرصت تامل دارد، او نیز مجال می یابد که در پروراندن یک مطلب علمی یا عاطفی، تمهیدات لازم را فراهم و سخن خود را به برهان نزدیک تر کند.
تاثیرات عاطفی و قلب گداز گفتار بیش از نوشتار است و آن قدر که گوینده، امکان تاثیرگذاری بر روح و قلب مخاطب را دارد،نویسنده فاقد است، لیکن نویسندگان می توانند همه آن فضیلت ها رااز راهی دیگر در نوشتار بیاورند. اگر گوینده از طریق تغییرلحن و حرکت دست و نشان دادن تغیر در صورت و… می تواندشنوندگان خود را تا پایان در جاذبه سخن خود نگه دارند،نویسندگان نیز می توانند این تغییر لحن ها و رفتار را به مددکلمات فراهم آورند، و البته این شگردها برای اجرا در نوشته،بسی دشوارتر است.
شوخ طبعی و طنز، یکی از اساسی ترین ارکان سخن تبلیغی است.
کمتر اتفاق می افتد که تنی چند از انسان ها گرد هم آیند و به طنزی، ذایقه خود را تغییر ندهند و طراوتی در بزم نیفکنند، ولی آیا می توان از همین شگرد ظریف در نوشته ها سود برد؟ گرچه این شگرد در نوشتار هم راه دارد ولی بسیار ظریف تر و دشوارتر از به کارگیری آن در گفتار است.
نوشتار، زمینه مناسب تری برای پرداختن به موضوعاتی است که آن هارا نمی توان گفت و یا کمتر می توان. بسیارند مباحث و مسایلی که شرم حضور و برخورد نگاه ها با یکدیگر، مبلغ را از گفتن بازمی دارد، ولی دست او را به نوشتن می گشاید. فایده دیگر تبلیغ نوشتاری هم سطح بودن مخاطب کتاب است.
جمعیت هایی که به گرد یک کتاب جمع می آیند، بسی یک دست تر و هم سطح ترند تا گروه هایی که منبر را حلقه می زنند.
گویندگان همواره این دغدغه را دارند که کدام بخش از شنوندگان را، خشنود از مجلس خود روانه کنند. اما نویسنده می داند که نوشته او انتخابی آگاهانه خواهد شد و هر که نیاز خود را بدان یافته و سنجیده است، به سوی آن دست دراز می کند. از سویی،خواننده و حالات او، چندان بر نویسنده تاثیر نمی گذارد.
گفته اند: «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» حکایت ازنیاز گوینده به شادابی شنونده و حضور راغبانه او دارد. امانویسنده، این اندازه به شادابی همه خوانندگان خود نیاز نداردو می تواند همه هم و توان خود را مصروف آفریدن اثری کند که خودضرورت آن را دریافته است.
به دیگر سخن، گوینده تا حد بسیاری، سطح و دامنه بحث خود را باحالات و چگونگی رفتار و حضور شنونده هماهنگ می کند، ولی نویسنده از تیر نگاه های خسته و یا حضورهای ناشایسته در امان است.
سخن پایانی این است که اسلام در شناساندن و گستراندن آوازه حقانیت خویش، سخت به مبلغان سخن گو و سربازان قلم زن نیازمنداست و این دو، هیچ یک نمی توانند از عهده کار هم برآیند.
بنابراین ضرورتی است که به نحو مانعه الخلو و واجبه الجمع رخ نمایانده است و باید که اجابت شود.
پی نوشت ها:
1- مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 191.
2- همان، ص 193.
اصول تبلیغ
چهارشنبه 95/07/14
ریشه کلمه تبلیغ
کلمه تبلیغ از قرآن مجید گرفته شده است اولین بار در دین مقدس اسلام این ماده و این کلمه به همین معنی که مراد و مقصود مااست به کار برده شده است و در چندین آیه قرآن، این ماده به صورت مصدر ثلاثی و فعل مضارع و فعل امر به کار رفته است. درسوره احزاب فرموده است:
(الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولا یخشون احدا الا الله وکفی بالله حسیبا). (1)
«آن کسانی که پیام های خدا را می رسانند، تبلیغ می کنند و ازخدا می ترسند و جز خدا از هیچ کس باک ندارند و خدا در مقام حساب کافی است و خود می تواند به هر حسابی برسد».
در جای دیگر می فرماید:
(یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین). (2)
مطابق عقیده شیعه که بسیاری از علما و عظمای اهل سنت نیز باآن موافق هستند، این آیه در باره نصب امیرالمؤمنین(ع) به مقام خلافت در ذی الحجه سال دهم هجرت و سال آخر عمر خاتم الانبیا(ص)است و ترجمه آن چنین است:
«ای فرستاده ما، تبلیغ کن و برسان آن چه را نازل شده است به سوی تو از پروردگارت و اگر این کار را نکردی، هیچ پیامی رانرسانده ای و هیچ کاری برای ما نکرده ای و خدا تو را از مردم نگه داری می کند، همانا خدا مردم کافر را هدایت نمی کند».
عبارت «مبلغ » که الان مصطلح است در قرآن مجید به کار نرفته است، اما در نهج البلاغه این تعبیر آمده است. می توان گفت، اول کسی که - در سندهای اسلامی که در دست ما است - کلمه مبلغ را به معنی مبلغ مذهبی به کار برده است امیرالمؤمنین(ع) است، چنان که در خطبه 101 نهج البلاغه این عبارت موجود است:
«فوالذی فلق الحبه و برا النسمه ان الذی انبئکم به عن النبی الامی(ص) ما کذب المبلغ ولا جهل السامع ».
این جمله ها را علی(ع) پیش از آن می گوید که می خواهد از سلطنت وحکومت معاویه بن ابی سفیان و سلطه او بر مسلمانان خبر دهد وچون خبری است که برای بسیاری قرع سمع می کند که علی(ع) ازآینده چگونه و چرا خبر می دهد می فرماید:
«به آن خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید همانا آنچه رامن به شما خبر می دهم از پیامبر امی(ص) گرفته ام، به خدا قسم مبلغ دروغ نگفت و شنونده هم نادان نبود».
ابن ابی الحدید می گوید: مراد امیرالمؤمنین از مبلغ و سامع، هردو، خود حضرت است و نفس شریف خود را در این دو تعبیر اراده کرده است. (3) اما بنده طبق شواهدی از نهج البلاغه که مجال بیان آن نیست احتمال می دهم، مراد از مبلغ خاتم الانبیا و از سامع امیرالمؤمنین است. پس معنی عبارت این است: نه پیغمبر دروغ گفت به من، و نه من مستمع و شاگرد نادانی بودم. او راست گفت و من هم درست ضبط کردم، چنان که در جای دیگر نهج البلاغه می گوید:
«ماکذبت ولا کذبت ولا ظللت ولا ضل بی ». (4)
به خدا قسم نه من دروغ گفتم و نه آنکه به من گفت، دروغ گفت ونه من گمراه شدم، و نه مرا گمراه کرده اند، یعنی محمد(ص)راستگو بود و من هم به راستی و درستی از وی گرفتم و به امانت آنچه را که از او گرفتم راست می گویم.
اولین مبلغ در اسلام
مقدمه دوم) اولین کسی که می توان در اسلام به او عنوان مبلغ دادکیست؟ جمله ای در نهج البلاغه است که ما را به این که پیغمبرمبلغ دوم است ارشاد می کند آن جمله این است:
«و ما یبلغ عن الله بعد رسل السماء الا البشر». بنابراین مبلغ اول در اسلام جبرئیل(ع) است که قرآن مجید را بر خاتم انبیا نازل کرده است و مبلغ دوم خاتم الانبیا(ص) است.
البته نباید نگران این شد که پیامبر(ص) در مرتبه دوم قرارگرفت، زیرا، حضرت در خطبه خیف منی فرموده است:
«فرب حامل فقه الی من هو افقه منه »; (5) اشکالی ندارد که جبرئیل راوی باشد و پیام خدا را به خاتم انبیا برساند و رسول اکرم(ص) افقه از او باشد چنان که در همین اخبار و روایات فقه اسلامی - حتی در غیر ابواب فقه - نظایر بسیار دارد، این طورنیست که کسانی که از خاتم انبیا یا ائمه طاهرین روایات واحادیثی گرفته اند و به علما و دانشمندان این چهارده قرن گذشته اسلامی و قرون آینده اسلامی رسانیده اند و واسطه بوده اند، همه آن واسطه ها از همه این علما داناتر بودند، غالبا به عکس است،شاید در صد نفر راوی یک نفر مثل علامه حلی نبوده است، شاید درهزار راوی یک نفر مثل خواجه نصیر طوسی نبوده است. حال وارداصل موضوع می شویم.
اقسام تبلیغ
تبلیغ به مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می شود. تبلیغ غیرمستقیم به مراتب مؤثرتر و مفیدتر است.
تبلیغ مستقیم
در تبلیغ مستقیم مبلغین دین مقدس اسلام در اصول و فروع دین، ودیگر معارف دینی، حتی تاریخ اسلام مردم را هدایت می کنند،نامسلمانی را مسلمان و مسلمان را مسلمان تر و مسلمان غیرشیعه ای را به مذهب و معارف شیعه رهبری می کنند.
تبلیغ غیرمستقیم
اما تبلیغ غیرمستقیم شیوه ای از تبلیغ است که خواه ناخواه باهر کسی همراه است و از هر کسی ساخته است. هر فردی خواه وناخواه مبلغ افکار و روحیات و طرز تعلیم و تربیتی است که فراگرفته است، به عبارت دیگر هر فرد هنگام ورود به هر مجلسی، باافکار خود به آن مجلس می آید، با روحیات خود به آن مجلس قدم می گذارد، با عقاید خوب یا بدی که دارد، وارد آن محیط می شود وخواه و ناخواه تا حدودی در آن محیط اثر می گذارد.
اثر تبلیغی رفتار مسلمانان
هر فرد مسلمانی تا آن جا که مسلمان است، با همان عمل های عبادی و مراقبتی که در کارهای معاملاتی و بازاری خودش دارد گرچه درمقام تبلیغ نیست ولی یکی از مبلغین پرقیمت اسلام است. یک مسلمان معتقد اگر هم بخواهد تبلیغ نکند نمی شود مگر این که از اسلام خارج شود. مسلمان نماز می خواند، روزه می گیرد، دروغ نمی گوید،راست می گوید، به معاملات مشروع تقید دارد، تمام این اعمال وتقیدات و خط مشی، تبلیغ این عقاید و افکار و اعمال است.
نمونه ای را یادآوری می کنیم:
در سال پنجم بعثت خاتم الانبیا(ص)، کار آزار و فشار قریش برمسلمانان کم بضاعت بی کس مکه معظمه به قدری دشوار شد که ماندن در مکه برای آن دسته از مسلمانان که پناهی و کسی نداشتندامکان ناپذیر شد و رسول اکرم(ص) به یازده مرد و چهار زن مسلمان اجازه داد از مکه معظمه و از کشور حجاز از طریق دریای احمر به کشور مسیحی مذهب حبشه مسافرت کنند، و آن جا بمانند و مراسم دینی خود را انجام دهند تا خدا به آنان فرجی عنایت کند. درسال هفتم بعثت، هجرت وسیع تری انجام شد و هشتاد و سه مرد یاهشتاد و دو مرد و هجده زن یعنی صد یا صد و یک نفر مسلمان ازطریق دریای احمر به حبشه رفتند. و عده ای از آنان حدود سیزده سال در کشور مسیحی مذهب آن روز حبشه ماندند. یکی از این مهاجران جعفر بن ابی طالب عموزاده خاتم انبیا(ص) بود، اینان رفتند تا از فشار قریش رهایی پیدا کنند.
یک مورخ وقتی این قضیه تاریخی را می نویسد، چه آن مورخ طبری یایعقوبی یا ابن اثیر باشد، چه دیگری، جز این جریان تاریخی رانخواهد نوشت، مورخ حقش جز این نیست که جریان تاریخی و روش وقوع یک حادثه را بیان کند، اما تحقیق و نتیجه گرفتن و تحلیل این واقعه بر عهده محقق است که از متون تاریخ به نتایجی می رسد.
یک مورخ اگر مورد سؤال واقع شود که چرا پانزده نفر در سال پنجم و صد و یک نفر در سال هفتم بعثت از خانه و زندگی و خواهرو برادر و زن و شوهر و رفیق کوچه و محله گذشتند و به کشورحبشه رفتند؟
جوابی که مورخ می دهد این است که اینان سخت در فشار بودند،زندگی بر اینان تنگ شده بود ناچار به کشوری که در آنجا سخن ازخدا و نبوت و کتاب آسمانی انجیل بود و مشترکات زیادی بامسلمین داشتند، رفتند.
هجرت به حبشه تبلیغی بزرگ و غیرمستقیم
اما یک محقق پاسخ اش این است که پنج سال از عمر تعلیمات پیغمبراسلام گذشته است، مقداری از افکار اسلامی و تعلیمات خاتم انبیا(ص)، تعدادی از آیات کوتاه سوره های کوچک مکی نازل شده است. قرآن در مغزهای افراد با ایمان جا گرفته است. ازسویی دیگر محیط مکه برای این که این مغزها که تحت تاثیرتعلیمات خاتم انبیا قرار گرفته است از خود عکس العمل نشان دهدمساعد نیست، آن روز باید پانزده نفر به آن محیط مساعد بروند،فردا هم صد و یک نفر دیگر به آن جا بروند و عملی انجام دهندکه مورخ نام آن را گریختن از فشار و شکنجه دشمن می گذارد ولی محقق آن را، رفتن عده ای با افکار و تعلیمات و فرهنگ نو از این محیط به آن محیط می داند که تاثیر تبلیغی دارند. لازم نیست پیغمبر به آن ها بگوید که شما را برای تبلیغ می فرستم. در این تبلیغ غیرمستقیم لازم نیست که خود مبلغ را هم آگاه کنند.
جعفربن ابی طالب فردی با وضع خاص روحی و اخلاقی و توحید و ایمان ساخته شده است، مسیحیان به گونه ای به عیسی(ع) می نگرند، و اوبه گونه ای دیگر، جعفر بن ابی طالب در حالی که از عیسی(ع)تجلیل و تکریم می نماید، و او را پیامبر خدا می داند ولی شیوه فکر او در اثر تعلیمات مکتبی که جعفر را پرورش داده است باطرز فکر مسیحیان متفاوت است.
با این طرز فکر، او و صد زن و مرد مسلمان دیگر به حبشه می روند.
نماز می خوانند، «لا اله الا الله » و «محمد رسول الله »می گویند، در مجلس پادشاه حبشه سخن از عیسی به میان می آید، جعفر به پا می خیزد و آیات کریمه قرآنی را که درباره عیسی(ع)از پیغمبر فرا گرفته است را می خواند و پادشاه آن کشور عظیم راتحت تاثیر قرار می دهد.
روح مطلب این است که صد و یک نفر مبلغ اسلامی، طرز تعلیم وتربیت اسلامی را با حضورشان در آن محیط تبلیغ می کنند. نکته تاسف آوری را نیز عرض کنم:
از روزی که پای مسلمانان شیعه مذهب ایران به اروپا و سپس آمریکا، باز شد اگر همه کسانی که به عناوین مختلف از ایران به کشورهای غرب به عنوان سفیر کبیر و محصل و سرپرست محصلین وتحصیل پزشکی و تحصیل علوم ریاضی و به هر عنوان دیگر غیر ازتبلیغ اسلام در این مدت پنجاه و شصت و هفتاد سال به کشورهای مختلف شرق و غرب جهان سفر کردند، مسلمان می بودند، و در هر جاکه می رفتند نماز اسلامی را می خواندند، روزه اسلامی را می گرفتند،زکات فطره اسلامی را می دادند، نماز عیدین اسلامی را به پامی کردند، شراب را به خاطر اینکه در قرآن حرام است نمی نوشیدند،با بیگانگان نمی رقصیدند، در مجالس معصیت به حکم این که مسلمانند حاضر نمی شدند، با مسیحیان دنیا هم یک کلمه بر خلاف راستی و درستی و امانت و صداقت صحبت نمی کردند و نمی گفتند، چه نیازی داشتیم که نام مبلغ بر کسی بنهیم و او را به عنوان یک مبلغ اسلامی به اروپا یا آمریکا یا به ژاپن یا به جاهای دیگردنیا اعزام کنیم؟
به خدا وجود یک فرد بالاترین تبلیغ برای روحیات و افکار وتعلیماتی که آن فرد از محیط خود فرا گرفته، می باشد. کاری کنیم که ما به هر جای دنیا که می رویم با اسلام برویم. لازم نیست یک کتابخانه هزار جلدی و ده هزار جلدی را با خود همراه ببریم،راستی و امانت و درستی دارای اهمیتی بیشتر است.
تبلیغ دینی مستقیم
قرآن به خوبی جایگاه مبلغ دینی را بیان کرده و می فرماید:
(و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین) (6) .
«چه کسی خوش سخن تر است از آن کسی که به سوی خدا دعوت کند وخودش هم مرد درست کاری باشد و بگوید که من از مسلمانانم ».
در منطق مقدس قرآن مجید خوش گفتارتر از چنین مبلغی وجودندارد، مبلغ باید بکوشد که مورد خطاب این آیه باشد نه مصداق آن آیه ای که می گوید:
(ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین). (7)
این آیه مربوط به خاتم انبیا(ص) است، اگر حساب پیغمبر این باشد، حساب مبلغین دیگر روشن است.
کسی که بخواهد اهل آن آیه باشد نه اهل این آیه، به نظر من این امور چندگانه زیر را باید رعایت کند.
شرایط و مقدمات تبلیغ
1) مقدمه اول مبلغ شدن ملا شدن است، مبلغ باید بتواند از روی قرآن و احادیث و روایات صحیح و مورد اطمینان با حقایق دینی آشنا شود و سپس دیگران را آشنا کند. راهنمایی صحیح دینی ازجاهل ساخته نیست، خوش قیافه بودن و آواز خوب داشتن، و هنرمندی در قصه و افسانه گفتن، می تواند نظر مردم را جلب کند اما توجه صاحب شریعت را فقط باید به خدمت صحیح جلب کرد.
2) دریافتن و آشنایی کامل با رسالتی که آن را می رساند ملایی است.
تنها ملا شدن کافی نیست. متدین بودن غیر از دین شناس بودن است.
بسیاری از مردم متدینند، اما دین شناس نیستند. به قصد قربت وبرای رضای خدا با دین مبارزه می کنند، و آن را دمت به دین می پندارند.
اگر مبلغی می خواهد پیوسته برای مردم روضه بخواند و یک عمرکارش این باشد، بی انصافی است که جریان مختصر و کوتاه شهادت حضرت سید الشهدا(ع) را متقن و صحیح و به طور قابل اعتماد ضبطنکند و عمری افسانه بخواند، و عمری دروغ پردازی کند. اگر شخصی چنین باشد عذر او نزد خدا چه خواهد بود.
3) رسالت و پیامی که به عهده اوست را با کمال امانت به مردم برساند و از خود هیچ گونه تصرفی در امانت های خدایی نکند.
4) شناخت زمان و مقتضیات آن، هر زمانی مقتضیات ویژه ای دارد وهر دوره مقتضی اموری است، مراد این نیست که دین را تغییر دهدو احکام خدا را عوض کند، همان حکم خدا را، همان حلال و حرامی را که الی یوم القیامه حلال و حرام است، آن چنان بگوید و تعلیم دهد که با مقتضیات زمان بسازد و مردم را به دین نزدیک تر کندنه دورتر.
5) مسلمات و قطعیات دین را وجهه همت قرار دهد، مع الاسف وقت های بسیاری از گویندگان و شنوندگان در مجالس مناظره مذهبی صرف نفی یا اثبات مطالبی می شود که این مطالب از دین باشد یا نباشدصدمه ای به جایی نمی زند.
6) دفاع نکردن از مطالبی که اطمینان و یقین به دینی بودن آن نداریم. مطالب بسیاری در کتاب ها که گاهی بارها آن کتاب ها به چاپ رسیده، آن قدر ارزش ندارد که ما آن ها را دین به حساب آوریم، بسیاری از آنها قطعا جزء دین نیست و بسیاری مورد تردیداست.
7) آشنایی با زبان مردمی که برای آن ها تبلیغ می کنیم. دنیای غیرمسلمان برای تبلیغات اسلام بیش از هر زمانی آماده است وگوش های مردم دانشمند و متوسط و طبقات پایین ملل دنیا برای دریافت تعلیمات اسلام باز است. ولی هنوز جنبشی فراگیر دردستگاه مذهبی و تبلیغی ما پیدا نشده است تا به قدر نیاز درس خوانده متدین و آشنا با زبان اقوامی که برای هدایت آنان می فرستیم، آماده تبلیغ داشته باشیم. باید آموزش زبان نیز باقصد قربت الی الله برای تبلیغ و ارشاد ملل دیگر آموخته شود وسهم امام در این راه صرف شود.
امروز اگر کسی کتاب هایی را در زمینه اعتقادات و تاریخ اسلام به زبان های غیرعربی و فارسی بخواهد، کتاب مورد اعتمادی در دسترس نیست.
8) اکتفا به تبلیغ در رشته تخصصی که در آن صاحب نظر و آگاه هستیم. علی(ع) فرمود:
«قیمه کل امرء ما یحسنه ». (8)
و نیز فرمود:
«قدر کل امرء ما یحسن ». (9)
معنی هر دو جمله این است.
«ارزش هر مردی به میزان آن کاری است که آن را خوب می داند».
مبلغ باید خود را بشناسد، حدود معلومات خود را بداند، و درهمان رشته ای که اهل آن است، مداحی، روضه خوانی وعظ و امثال اینها انجام وظیفه کند.
9) شبهات را در مجالس عمومی مطرح نکند اگر کسی راجع به موضوعی مذهبی شبهه ای داشت، باید با روی بازبدون تغیر و ناراحتی، شبهه او را بشنویم و چون طبیبی مهربان در مقام علاج شبهه او برآییم،اگر هم این کاره نیستیم آن کسی را که تحقیقا پاسخ از او ساخته است معرفی کنیم یا دست این حیران و سرگردان رابگیریم و به دامن آن شخص برسانیم. اما حق نداریم در مجلس وعظ و منبرمان آن رابیان کنیم. چرا؟ چون شاید نتوانیم تاثیرمنفی آن را برطرف کنیم.
10) نباید مطالب ضعیف و بی اساس را به عنوان نوادر و اظهاراطلاع نقل کرد.
11) در شنیدن شبهات و کفریات مردم سعه صدر داشته باشد و درباره اظهارات مردم کمال امانت را رعایت کند، مبلغین دینی درهر مقامی امنای مذهبی مردمند. بسیار می شود برای مسلمانی،شبهه ای پیش می آید، اگر این شبهه را کتمان کند خطرناک است،مبلغین باید مرشدانی باشند که به امانت آن ها وثوق کامل باشد ومردم مبتلا، به آنان مراجعه کنند و شبهات خود را با اطمینان کامل که سر آنان فاش نخواهد شد بگویند و شبهه آن ها رد شود.
12) همیشه رضای خدا را بر رضای خود و بر رضای مردم مقدم بدارد. این کار بسیار مشکل است، از ملا شدن به مراتب مشکل تراست. بر ماست که همیشه در کار خود رضای پروردگار و آفریدگارخود را رعایت کنیم.
13) تبلیغ باید بر اساس حقایق دین باشد و نه آن چه مردم به نام دین می شناسند. گاهی مردم چیزهایی را به نام دین می شناسندکه به دین ارتباطی ندارد، واقعیات دین را بگوید و از مخالفت نهراسد.
14) در مجلس هر صنفی، همان صنف را تبلیغ یا موعظه کند; درمجلس بازاری ها از معاصی و انحراف های بازاری ها سخن بگوید، عیب کار خودشان را بگوید، سخن از رشوه خواری دیگران به میان نیاورد. در مجلس رشوه خواران اگر هنری دارد از رشوه سخن بگوید،در مجلس اهل علم واقعا اهل علم را موعظه کند و وظایف آنان راتذکر دهد، این هنر نیست که انسان با مردان بنشیند و از چادرزنان سخن بگوید و با زنان بنشیند و از بی مهری مردان به زنان بگوید. با هر قومی که مواجه شد وظیفه این است که درد آنان رابفهمد و آنان را موعظه کند.
15) بزرگان دین را چنان که هستند، بشناسد، نه چنان که مردم می شناسند. یک مثل بسیار کوچکی دارم، بسیار صورت های غیر مطابق با واقع از بزرگان دین در نفوس ما منعکس شده است،شاهد عرض من این جمله است که قریب یک سال پیش در مجله اطلاعات دیدم که کسی از وضع دولت انتقاد می کرد، او چنین می گفت: «اکثر رجال ومامورین ما یا شمرند یا امام زین العابدین بیمار، در صورتی که کشور اکنون بیش از هر موقع دیگر به حضرت عباس نیازمند است،یعنی افرادی که هم پاک باشند و هم کاربر».
این عبارت گواهی است از شناخت غلط از وضع جسمی حضرت زین العابدین(ع) و حضرت عباس(ع) توجه کردید یعنی چه؟ یعنی امام زین العابدین بیمار، مرد پاکی است ولی به درد کار نمی خورد،کاربر نیست، شمر هم مرد کاربری است اما مرد ناپاکی است. پس باید حضرت عباس(ع) پیدا کرد که هم پاک و هم کاربر باشد، یعنی این مسلمان که نویسنده است و حتی جزء طبقه روشنفکر ما است،امام زین العابدین(ع) را به قدر ابوالفضل العباس کاربر نمی داند،با این که اگر عباس بن علی روز عاشورا شهید نمی شد حجت خدا براو همین امام زین العابدین بود،و امام بود بر او، امام بود برابوالفضل یعنی چه؟ یعنی از او اعلم است و از او اتقی است و ازاو اشجع است و از او خداشناس تر است و در تمام مراحل بر اومقدم است وگرنه نمی شد که امام او باشد.
16) مبلغ نباید خود را آن چنان به مجله ها و انتشارات روزمشغول کند که از آشنایی و استفاده از متون اساسی مذهبی محروم شود یک مبلغ باید کتبی را هم که خواندن آن ها بر دیگر مردم حرام است بخواند. کتب اهل ضلال را هم باید بهتر از اهل ضلال بفهمد اما سرگرم نشود و قانع نشود به نوشته های روز و معاصر وکافی را فراموش کند، نهج البلاغه فراموش کند، مجله های مذهبی دنیا را روی هم بگذارید برای دین اسلام کار نهج البلاغه رانمی کند، به طریق اولی قرآن نمی شود، صحیفه سجادیه نمی شود، کافی هم نمی شود، تهذیب هم نمی شود.
17) آن چه را با مذاق قرآن و با ذوق سلیم و فکر مستقیم سازگارنیست به بهانه اینکه روایتی دارد نپذیرد و مردم را دعوت به پذیرفتن آن نکند.
18) پیوسته متوجه باشد و مردم را متوجه سازد که راه تشخیص علم و تقوا لباس یا کیفیت لباس نیست، و برای تشخیص هر یک از علم یا تقوا راهی است که بزرگان دین بیان کرده اند. پیغمبر(ص)فرمود به نماز و روزه مردم آن ها را خوب ندانید.
«لا تنظروا الی کثره صلاتهم و صومهم و کثره الحج والمعروف وطنطنتهم باللیل، و لکن انظروا الی صدق الحدیث و اداءالامانه ».
یعنی مغرور نشوید به نمازهای زیاد مردم، به حج های زیاد مردم،به کارهای نیک بسیار مردم، به شب زنده داری های مردم، لکن ببینید راستگویی آنان را و امانت داری آنان را».
دوستان صمیمی را، دینداران واقعی را، با منافع اقتصادی، باامانت، با راستگویی آزمایش کن، برای تشخیص علم یا تقوا هم میزان هایی است که بیان کرده اند.
19) اقبال و ارادت عوام الناس را دلیل علم و تقوای خود نداندو بداند که قضاوت خدا غیر از قضاوت عوام الناس است، قطعی است که روز قیامت که حساب بپاشد و پرده ها برداشته شد، خدا درقضاوت تابع نظر مردم نیست.
(وبدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون); (10) خدا در روز قیامت حکم هایی صادر کند که مردم خیره شوند.
20) برای مردم، باتقوا و دین دار، و برای خدا، بی تقوا و فاسق وبی دین نباشد.
21) پیوسته فراخور حال مستمع و مخاطب سخن بگوید و میزان استعداد وی را رعایت کند، در کلاس شش ابتدایی مسایل ریاضی کلاس نهم را یا دهم را تدریس نمی کنند. مجالس مذهبی هم کلاس هایی است و در هر کلاسی درس همان کلاس باید گفته شود.
22) آن چه را می گوید خود باور داشته باشد، و آن چه را خود باورندارد هر چند مشتری زیاد داشته باشد نگوید.
23) کتاب های مشتمل بر مطالب بی اساس را ترویج نکند و از آن هانقل نکند و اگر خود خبره و کتاب شناس نیست به اهل خبره مراجعه کند.
پی نوشت ها:
1- احزاب (33):39.
2- مائده (5):67.
3- شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 194.
4- نهج البلاغه، کلمات قصار، 158.
5- بحارالانوار، ج 2، ص 161; جمهره خطب العرب، ج 1، ص 54.
6- فصلت (41): 32.
7- حاقه (29): 44-47.
8- بحارالانوار، ج 1، صص 165 و166.
9- بحارالانوار، ج 1، ص 166.
10- زمر (39):47.
آسیبهای مشترك جامعه علوی و مهدوی
دوشنبه 95/06/08
آسیبهای مشترك جامعه علوی و مهدوی
انسان موجودی است كه فطرتاً اجتماعی آفریده شده است، درست است كه اولین مراحل زندگی بشر بنابر گواهی تاریخ، از غارنشینی شروع شده، ولی همان زندگی میتواند نمای كوچكی از زندگی اجتماعی و نقطه شروع آن باشد.
از طرفی هنگامی كه به سراغ قرآن كریم میرویم، اكثر آیات آن اشاره به زندگی اجتماعی بشر دارد و راه و روش زندگی اجتماعی به طور كامل و جامع در این كتاب شریف الهی آمده است؛ به عنوان مثال، برخی از این آیات عبارتند از:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ؛ ای آنان كه ایمان آوردهاید، بردبار باشید و شكیبایی ورزید، یكدیگر را دعوت به صبر نمایید و خویش را آماده جنگ نگه دارید و تقوای خدا پیشه كنید، شاید رستگار شوید.
و نیز: «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُكُمْ»؛ نزاع نكنید كه سست میشوید و شوكتتان از بین میرود.
و همچنین: «وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّه وَاحِدَه فَاخْتَلَفُواْ» ؛ مردم تنها یك امت بودند، ولی بعد ها اختلاف كردند.
آنچه كه مسلّم است، «اجتماعی بودن» هر فرد است و همین اجتماعی بودن، احتیاج به وضع قوانین، حكومت و … دارد؛ اما در عین اینكه منافع بشر در آن تأمین میشود، ولی دچار آسیبهایی هم میگردد كه ما در این مقاله به نمونهای از این آسیبها در جامعه علوی و مهدوی میپردازیم. اینها، همان آسیبهایی است كه مولا امیرالمؤمنین را با اینكه سالها در جامعه حضور داشت و تلاش نمود، در حاشیه زندگی مردم قرار داد تا سرانجام در بین همان مردم، شربت شهادت را نوشید و همان موانعی است كه ظهور حضرت مهدی(عج) را به تأخیر انداخته و زمینهسازی این ظهور را كند و مثل سیلی، جامعه را بحرانزده میكند، به گونهای كه سالها از انتظار ظهور میگذرد، اما زمینههای ظهور هنوز فراهم نشده است.
از جمله آسیبهایی كه ممكن است هر جامعهای را فرا گرفته و علاوه بر آسیب بودن، آسیبزا و مولد آسیب هم باشند و جامعه را به شدت دچار بحران كند، تفرقه و پراكندگی از راه حق است؛ امام علی علیه السلام در همین زمینه میفرماید: «و تفرقكم عن حقكم و بمعصیتكم إمامكم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل و بأدائهم الامانه إلی صاحبهم و خیانتكم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادكم؛ مخالفین شما (مردم شام) در یاری كردن باطل خود، وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید! شما، امام خود را در اجرای حق نافرمانی كرده و آنها امام خود را در اجرای باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما به رهبر خویش خیانتكارید! آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابكاری»!
در این خطبه شریف امام انگشت روی علل و عواملی میگذارد كه باعث تفرقه امت اسلامی میشوند و جامعه اسلامی را از درون دچار بحران و از هر لحاظ آسیبپذیر میكند كه نتیجه آن شكست و ذلت است؛ برخی از این عوامل عبارتند از:
1. عدم هماهنگی در اجرای حق
طبیعی است كه وقتی مردم در اجرای حق و احكام الهی هماهنگی نداشته باشند، در این جامعه احكام اسلامی به درستی اجرا نمیشود، و از همه مهمتر، رهبر آن جامعه اسلامی در اجرای عدالت، یا ناكام میماند، یا ناموفق كه در هر دو صورت نتیجه كار بیثمر میشود.
2. نافرمانی از امام و رهبر خود
هدف نهایی امام از حكومت در جامعه اسلامی، اجرا و برپایی احكام اسلامی، برای تحقق عدالت اجتماعی است، ولی وقتی مردم از اجرای احكام اسلامی، شانه خالی كنند و میلی درونی و بیرونی برای اجرای آنها نداشته باشند، آنجامعه عملاً بحران زده است و رهبری مثل امام علی علیه السلام ـ هر چند در بین مردم ظاهر باشد ـ هم كاری از پیش نمیبرد تا جایی كه زبان به سرزنش مردم جامعه خود میگشاید.
به راستی چه انتظاری از امام غایب باید داشت، تا زمانی كه مردم گردن به اجرای احكام اسلامی و فرمان حضرت ننهند؟ آیا زمینهسازی ظهور حضرت، چیزی غیر از این است كه باید به اجرای احكام الهی روی آورد و از نافرمانی و تفرقه در اجرای احكام الهی پرهیز كرد؟
3. خیانت به رهبر عادل
هر زمانی كه دستورات و احكام رهبر و امام عادلی مثل امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی، مورد اجرا و عمل مردمش قرار نگیرد، این امر، بزرگترین خیانت به آن امام و رهبر عادل محسوب میشود. آیا جامعه اسلامی ما كه مدعی حكومت اسلامی بر جهان است، چه قدر به دستورات و احكام امام غایب جامعه خود، عمل میكند و چه اندازه زمینههای عمل به دستورات امام و احكام اسلامی را آماده و مهیا ساخته و میسازد؟! آیا ما مسلمانان، مخصوصاً شیعیان، به امام عصر خدمت میكنیم یا كوتاهی و احیاناً ـ نعوذبالله ـ خیانت؟
4. دامن زدن به فساد و خرابكاری جامعه، در بین خود
زمانی مردم در بین خودشان دست به فساد و خرابكاری میزنند و به همدیگر خیانت میكنند كه صفاتی همچون، بغض، كینه، حسد، نفاق، دورویی و نظایر آن، در دل آن مردم رشد كند و این، هنگامی است كه مردم به بیماریهای جسمی خود اهمیت میدهند، ولی روح و روان خود را به فراموشی سپردهاند. با وجود اینگونه صفات رذیله و پستی در دل مردم، چگونه باید منتظر اصلاح و برادری و صمیمیت و فرمانبرداری از رهبر خود، در جامعه بود؟ امام علی علیه السلام در جای دیگر در همین باره میفرماید: «و من استهان بالأمانه، و رتع فی الخیانه، و لم ینزه نفسه و دینه عنها، فقد أحل بنفسه الذل و الخزی فی الدنیا و هو فی الآخره أذل و أخزی؛ كسی كه امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده كند، خود و دین خود را پاك نساخته، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.»
آیا مفاسد اجتماعی و تلفات آن، ناشی از همین صفات پست درونی نیست كه در افراد جامعه اسلامی، رشد و نمو میكند، تا جایی كه رهبری امام علی علیه السلام را به رسمیت نمیشناسد و رهبری ولی عصر را در پرده غیب نگه داشته است؟ آیا زمان آن نرسیده كه مردم به خود آیند و علاوه بر اصلاح جسم، با تلاش بیشتری به اصلاح درونی پرداخته و شانه به زیر بار ولایت امام عصر هدیه كرده و دلها را آماده ظهور آن حضرت نمایند؟
مراد امیدی ـ دوماهنامه امان شماره 20
آخرین سفارش
دوشنبه 95/06/08
آخرین سفارش
سلام بر شهیدانی كه صدای استنصار و یاری امام زمان(عج) خود را با گوش جان شنیدند و با گامهای سبز خود وارد خیمه انتظار شدند. شهدایی كه عاشق امام زمان خودشان شدند و این عشق، بهانهای شد برای پرواز آنان.
اگر نگاهمان را نذر آسمان آفتابی جنوب كنیم، نجوای عاشقانه آنها هنوز به گوش میرسد.
اگر دلمان را میهمان ساحل اروند كنیم، میتوانیم ببینیم كه اشك عاشقی آنان بر دامان اروند میچكد و با اتصال به دریا، دریا دل میشوند، به گونهای كه هرگز كوزه دنیا جایگاه مناسبی برای اقیانوس بیكرانشان نبود.
با دقت در آثار مكتوب شهدا، مخصوصاً وصیتنامه آنان، خواهیم فهمید كه چقدر عاشقانه دست به قلم شدهاند و قصه عاشقی خود با امام زمانشان را برای دیگر منتظران نوشتهاند. وصیتنامههایی كه سرشار از مطالب پرمحتوا هستند. به همین سبب بزرگان ما همواره سفارش میكردهاند و میكنند كه به آنها توجه كنیم و در آنها تدبر كنیم. امام راحل در این زمینه میفرماید: «پنجاه سال عبادت كردید، قبول باشد، یك روز هم یكی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه كنید».
در اینجا به بخشی از آخرین سفارشتان آنان توجه میكنیم؛
شهید محمد رضا رحمتی
انتظار امام زمان(عج) جزء عبادات است. صلوات بر امام زمان(عج) انسان را آرامش میدهد. بر شما باد دعا به جان آن یار سفر كرده.
شهید مهدی حقیقی
ما باید آنقدر خون بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی عزیز پیروز شود و عدل الهی در سایه توحید برقرار شود.
شهید غفار قربانی
به دستورات الهی رهبر انقلاب توجه كامل داشته باشید و فرامین ایشان را كه حكم الهی است و اطاعت آن بر همه لازم است، اطاعت كنید كه اطاعت از ایشان اطاعت از امام زمان(عج) است.
طلبه شهید سید محمود قربانی
سخن از غیبت امام زمان(عج) است، از بزرگترین مظلوم دوران؛ او كه یادش از خاطرهها فراموش شده… او كه اگر كسی مهربانیهای او را ببیند دیگر فراموشش نخواهد كرد و هم او كه مؤمنان را انیس و رفیق و شفیق است.
به راستی چرا كسی پدرش را برادرش را و یا دوست دلسوزش را از یاد نمیبرد، ولی امام زمانش را به فراموشی میسپارد، مگر حق این پدر افزونتر از حقوق امام زمانش است.
كدام برادر مهربانتر از اوست و دلسوزی چه دوستی بیشتر از دلسوزیها و محبتهای اوست.
مگر نه این كه امام زمان(عج) میفرماید: «انا غیر مهملین لمراعاتكم و لا ناسین لذكركم؛ ما در رعایت حال شما كوتاهی نمیكنیم و یادتان را از خاطر نمیبریم».
وقتی كه او ذخیره همه هستی، ثمره همه رسالتها، منبع همه كمالات، سرچشمه همه خیرات و جلوهگاه همه نیكیها و زیباییهاست. هیچگاه یاد ما را از خاطر نمیبرد و در رعایت احوالمان كوتاهی نمیكند. آیا رواست فراموشی ما نسبت به آن امام مهربان یا از وفاست غفلت از آن جان جهان؟»
شهید امین احمدی تبار
میروم تا ثابت كنم من مسلمانم و عاشق مهدی، ای مادرم! به همه بگو لاله من هم عاشق بود، عاشق مهدی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
چه نیكو میشد كه ما نیز از سیره عملی شهدایمان درس میگرفتیم و علاوه بر این كه محبت حضرت بقیه الله را در دل خود جا میدادیم دیگران را نیز با مقام عظمای حضرتش آشنا میساختیم.
شما هم میتوانید از نامهها یا وصیتنامههای دیگر لالههای شهید، برای ما مطالبی ارسال كنید. (یادتان باشد مطالب درباره امام زمان(عج) باشد و فراموش نكنید عكس زیبای شهیدان و مشخصات آنان را حتماً برای ما ارسال كنید.)
. صحيفه نور، ج14، ص491.
. ويژهنامه انتظار و شهادت، بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، ص13.
. همان.
. همان، ص13.
. ابوالفضل سبزي، روح شهيد، ص116.
. همان، ص117.
امید درویشی ـ دوماهنامه امان شماره 20
آخرالزمان
دوشنبه 95/06/08
آخرالزمان، جدای از معناهای صحیح و نادرست آن، به مثابه حرف آخر است، حرف آخر زمان كه بالاتر از آن نیامده و مهمتر از آن نیست.
نظام سلطه (سلطهگران و استكبار جهانی) برای تسلط بیشتر و یا از دست ندادن سلطه موجود، میكوشد با استفاده از تمام قوا و روشها، حرف آخر زمان را بگوید و خود را گوینده و تنها پایاندهنده حرفها بداند، بخواند و القا كند. تبدیل دیدگاه جنگ تمدنهای «هانتینگتون» به نظریه پایان تاریخ «فرانسیس فوكویاما»، مبنی بر برتری نظام لیبرال دموكراسی و این كه آن را بدیل و مانندی نیست و برتر از آن در مخیله انسان نیامده است، نمونهای از این تلاشهاست. به هر حال غرب و نظام سلطه، برای چنین هدفی از اتمام روشها مدد میگیرد كه عبارتند از:
انكار فرهنگ و تمدنهای امروز و فردای جوامع و مكاتب دیگر، برای حذف جدی رقیب از همه امروز و فردای جهان.
تخریب فرهنگها و مكاتبی كه قابلیت رهبری و مدیریت امروز یا فردای اندیشهها را دارا هستند.
تحریف مقولات و فرهنگهای جوامع، تا اگر به طور فیزیكی قابل حذف نیستند، به گونه محتوایی بیهویت و از درون فرو ریزند، تا هیچ میل و رغبتی به سوی آن مایل نگردد.
و بالاخره جایگزینسازی به جای واقعیت و حقیقت؛ ساختهها و پرداختهها، بدلسازی گردند و چهره آن حقیقت كاملاً مخدوش گردد.
و رسانه، جادهصافكن فرهنگها به ویژه فرهنگ سلطه است كه شكلدهنده و ترقیدهنده و مدیر خیمهشببازی آن است؛ نظام سلطه، بیشترین مدد را از رسانه میگیرد. در عصر ما پیامها فقط از طریق گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمیگردند، بلكه تصاویر، نمادها، علامتها و نشانههایند كه مخاطب را به قول «پاولف» به پیامی شرطی میسازد و یا به تعبیر ما برای او پیامی را تداعی میكند.
در این میان فرهنگ والای مهدویت، این وعده الهی، آمدن انسان الهی به ویژه در نگاه مكتب اسلام و شیعه كه به روشنی از شخصیت، رفتار و سیره عملی او سخن گفته است، از هدفهای مهم عملیاتی تهاجم آنها قرار دارد؛ چرا كه مهدویت، نگاهی است به فردایی زیبا و بركنده از ظلم و سلطهگران غاصب، و نگاهی امروزی است همراه با زمینهسازی و تلاش و حركت.
نگاهی به فیلمها، بازیها و آثار دیگر غرب، از گستردگی تخریبها و تحریفهای آخرالزمان و نیز خشن نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام، نشان دارد.
و جوان، به عنوان نیروی فعال و بانشاط امروز و تأثیرگذار فردا، مهمترین هدف رسانه در انكار، تخریب و تحریف و جایگزینسازی است. و از سویی دیگر، همین جوان، مهمترین عامل برنامهریز و حركتساز امروز و فرداست.
شناخت زمان، شناخت جریانات زمان و زمانه برای عقب نماندن از زمان و زمانه، سواری ندادن به سلطهگران و بعد تلاش برای شناختِ تنها عزیزی كه شایستگی امامت و حكومت بر زمان را دارد و عالم بدون رهبری او جز گمراهی و ضلالت نیست. گام دیگر جوان امروز، تلاش خستگیناپذیر او در پنهان و آشكارا برای این كه زمان و زمانه، امروز و فردا به مدیریت ظاهری، واقعی و در تمام شئونِ صاحب اصلی آن، امام زمان(عج) درآید. رسیدن به چنین اهدافی، همتی پرشور از همه، به ویژه جوانان میطلبد، تا مبادا غاصبان زمان؛ زمان و زمانیان را بیش از پیش در اختیار گیرند و آینده را نیز با ابزارهای اختاپوسی خود به سلطه در آورند.
چقدر برای امام زمان(عج) صلوات بفرستیم
چهارشنبه 95/05/06
*علاقه به امام زمان(عج) باید جمعی باشد
در دعای عهد داریم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»، به امام زمان(عج) ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عَنْ جَمِیعِ» از طرف همه مؤمنین و مؤمنات «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات» این خودش یک مطلب مهمی است
*امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند
وقتی زیارت میرویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه مؤمنین و مؤمنات، صدقه میدهیم بگوییم: دفع بلا از همه مؤمنین و مؤمنات بشود، نگوییم: خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز، حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو، چرا میگویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زدهاند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بینالمللی نیستی؟ امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند، کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند، خودم و بچهام و هیأتام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات».
*علاقه به امام زمان بدون مرز است
این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده میشود؟ این جمله که میگوید: «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمینهای هموار و کوهستانی، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.
*شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان(عج)
در دعای عهد میگویی: ای امام زمان(عج) سلام میکنم از طرف خودم و از طرف «والِدَیَّ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر میگیری.
*چه مقدار به امام زمان صلوات بفرستیم؟
این دعا میگوید که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» به اندازه آخرین درجه رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت؛ یعنی مهدی جان! ای امام زمان(عج)، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد… به تو سلام و درود میفرستم.
*اعلام هر روزه علاقه به امام زمان(عج)
یک کسی هرروز زنگ میزند که آقا دوستت دارم، میگوید: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» یعنی بیعتم را تجدید میکنم.
*علاقه رو به رشد
علاقه رو به رشد، یعنی چه؟ میگوید: «عَهْداً» بعد از عهداً میگوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً میگوید «وَ بَیْعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسیاش را میبینید.
عهد یعنی تعهد، در دعای عهد میگوییم: ای امام زمان(عج) سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد میکنم. تعهد میکنم یعنی قرار میگذارم بین خودم و خدا، بعد میگوید: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره، ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. میگوید: «وَ بَیْعَةً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش میکند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَیْعَةً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید.
*علاقه افتخارآمیز
چقدر خوب است این تابلو شود، علاقه حتمی، میگوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. میگوید: نه، علاقه افتخار آمیز.
*علاقه همراه با همه مراحل
در دعای عهد میگوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم، آخر گاهی وقتها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی میگوید: همسفر باشم، میگوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا.
گاهی یک کسی میگوید: عقب من بیا، پولت نمیدهم اما میخواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم، یعنی از یک جهت یک جایی پررنگ است، یک جایی کمرنگ است. دعا میگوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست، «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع میکنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد میکنم، «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمیدهیم که کسی جسارت کند، غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم میکنیم.
اینکه میگویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصبها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش میکنم، به خاطر همشهریگری تعصب میکنم، در انتخابات میگویم چون این همشهری من است، فامیل من است، همسایه من است، این تعصبها بد است، اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقیها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی، انحصار طلبی در حق خوب است، اولین انحصار طلب، خود خداست، چون میگوید: «لا اله» هیچ کس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقیها را دور بریز.
*علاقه عاشقانه
در دعا میگویی: «طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من که در دعای عهد با تو سلام میکنم، از روی عشق زیارت میکنم نه روی اکراه!
*علاقه و عمل در خط رضایت او
«عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. این مهم است. «کَما أُمِرْت» (هود/۱۱۲) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقهای داشت و روی سلیقهاش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یک دندگی است. استقامتی ارزش دارد «کَما أُمِرْت» که طبق مأموریت باشد، استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولی خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک».
تأملى در واژه ثارالله
دوشنبه 95/04/28
السلام عَليك يا ثاراللّه وابْنَ ثاره
مقدمه
امروزه بحمدالله هر كوى و برزن حسينيه دلها و كعبه جانها شده است، ترنم الهى و قدسى زيارت عاشورا از منزلها و مسجدها به گوش مىرسد و بزمهاى عاشورا وعدهگاه عاشقان پاكباخته است.
عاشقان حسين ـ عليهالسلام ـ هر بامداد و شامگاه همچون امام غايبشان[1] اشك خون از ديدگان جارى مىكنند. مگر نه كه او ثاراللّه است و اين گريه، گريه بر خون جارى در رگهاى دين و جوشيده از صحراى يقين نينواى حسينى ـ عليهالسلام ـ است؟!
ثاراللّه، پرچم سربداران يالثارات الحسين ـ عليهالسلام ـ[2] از طلوع شهادت آن حضرت تا پهنه ظهور دولت يار است.
معرفت ثاراللهىِ حسينى ـ عليهالسلام ـ بالاترين معرفت و شناخت از آن حضرت است، و اين از امتيازها و ويژگىهاى آن حضرت و پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ است. گرچه از لحاظ باطنى ائمه ـ عليهمالسلام ـ به تعبير روايات، همگى يك نور و يك حقيقت اند.
«اَشْهَدُ اَنَّ اَرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ.»[3]
«شهادت مى دهم كه روح شما و نور وجود شما و طينت شما معصومان ـ سلام الله عليهم ـ يكى است.»
به تعبيرى همگى مظهر همه اسماء حسناء و صفات عُلياى الهى اند،[4] اما به خاطر شرايط زمانى خاصى كه هر يك از آن معصومان ـ [عليهمالسلام] ـ داشتند، زمينه ظهور و بروز يك يا چند اسم از اسماى حسناى الهى و صفات عُلياى رحمانى، براى هر يك محقق شد. در اين بين حضرت ابا عبدالله الحسين، سيد الشهدا ـ عليهالسلام ـ به سبب شرايط زمانى و مكانى ويژه اى كه داشت و به اقتضاى وظيفه، زمينه ظهور صفات خاص و ممتازى در او فراهم آمد.
مقامات و درجاتى كه پروردگار به انبيا و اوليا ـ عليهمالسلام ـ و تابعين واقعى آنها در قيامت عطا مى فرمايد، تنها به لحاظ حفظ كمالات و عنايات معنوى و فطرى الهى نيست، بلكه حفظ و اظهار آثارى كه در عالم عنصرى و مادى از لوازم آن كمالات است، خود نقش جداگانه اى در رسيدن به درجات عالى تر معنوى و آثار بهشتى دارد. مثلاً كسى كه قوه شجاعت و سخاوت و ايثار و ساير صفات حسنه را داشته، ولى موقعيت براى پياده كردن آنها را نيافته باشد با فردِ ديگرى كه علاوه بر داشتن آن صفات، آنها را بروز داده باشد، داراى درجه يكسان نيستند و دومى ارزشى فوق اولى دارد.
اكنون با توجه به اين مقدمات مى گوييم: اگرچه هر كدام از انبيا و اوليا به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرايط زمانى و مكانى و غيره كه داشتند، گوشه اى از فضايل و كمالات ذاتى خود را آشكار كرده اند، ولى گويا شرايط در زمان حضرت سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ به گونه اى بوده كه موقعيت بيشترى براى اظهار كمالات روحى ايشان فراهم گرديده و خواسته الهى نيز تأكيد بيشترى در پياده شدن آن كمالات (به حسب اقتضاى زمان) داشته و حضرتش به عنايت الهى به آن اقتضا و خواست، پاسخ مثبت داده و به اين ترتيب (به حسب روايات) در هر دو عالم واجد خصيصه هايى نسبت به ساير اولياى دين گرديده است.[5]
جمله «الْوِتر الْمَوْتُور» در زيارت عاشورا بنابر يك معنى، اشاره به همين امتياز خاص آن حضرت دارد; زيرا وِتْر به معنى تك و تنهاست و مَوْتور به معنى كسى كه تنها و بى بديل است (وِتر ـ به كسر واو ـ بنابر لغت اهل نجد و وَتر ـ به فتح واو ـ به لغت اهل حجاز).[6]
بنابر يك معنى، اين جمله، تأكيد جمله اول (ثاراللّه) است كه در اين صورت به معنى خون است. يكى از استادان در اين باره نوشته است:
«جمله اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور، اگرچه ممكن است به معنى جمله گذشته باشد، يعنى كسى كه انتقام و خون خواهى از او نشده و تنها خدا مىتواند انتقام خون او را بگيرد، ولى ظاهراً اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور به معنى فرد و تنهاى بى همتا و به زبان فارسى خودمانى دُردانه است، و به خصيصه خاص سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ … اشاره دارد.[7] اما از لحاظ ظاهرى و به حسب امتياز خاص صفت ثارالله فقط به حضرت سيدالشهداء و حضرت اميرالمؤمنين ـ عليهمالسلام ـ اطلاق شده است، آن هم در غالب زيارتنامه هاى امام حسين ـ عليهالسلام ـ كه در يازده موضع از زيارتنامه ها،[8] اين صفت با اندكى اختلاف[9] ذكر شده است.»
لفظ ثارَ با مشتقاتش، حدود 70 بار در روايات آمده است.
لغت شناسى ثاراللّه
المنجد، ثَأَرَ و ثَأْر را به معنى انتقام گرفتن دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است. طريحى در مجمع البحرين، ثَأَرَ را به معنى انتقام گرفتن معنى كرده و ثاراللّه را تصحيف ثَأْراللّه دانسته است.
ابن اثير در نهاية; ثَأر را به معنى خونبها دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است. زبيدى در تاج العروس; ثَأر و ثار را به يك معنى دانسته و نوشته است: ثار به معنى خون است و گفته شده به معنى انتقام خون كسى را گرفتن نيز به كار مى رود.
علامه مجلسى ـ رحمة الله عليه ـ ثَأَرَاللّه تلفظ كرده و براى تصحيح معنى مضافى در تقدير گرفته و نوشته است:
«ثَأَرَ اللّه به معنى خون خواهى است، ثاراللّه و ابن ثاره يعنى تو اهل ثاراللّه هستى، و كسى هستى كه خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت.»[10]
در حالى كه به نظر مى رسد، با توجه به كاربرد اين لفظ در كتابهاى لغت و زيارتنامه ها و روايات و عدم ضرورت و خلاف اصل بودنِ تقدير گرفتن مضاف، همان سخن زبيدى در تاج العروس متعين بلكه صحيح است كه: ثَأْر و ثار، به يك معناست و هر دو به معنى خون است.
امام صادق ـ عليهالسلام ـ در زيارتنامه حضرت ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ فرمود:
«اَنَّكَ ثارُاللّهِ فِى الاْرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِى لا يُدْرِكُ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهْلِ الاَْرْضِ.»[11]
«اى سيد الشهداء ـ عليهالسلام ـ تو خونِ خدا در زمينى، همان خونى كه هيچ كس جز خداوند انتقام آن را نمى تواند بگيرد.»
البته خونى كه اين ويژگى را دارد كه هيچ كس جز خداوند متعال آن هم به دست اوليايش نمىتواند انتقامش را بگيرد; چون شخص ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ از آن چنان جايگاه رفيعى برخوردار است كه جز خداوند متعال و اوليايش نمى دانند. در زيارت عرشى عاشورا مى خوانيم:
«أنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ.»
«از خداوند متعال مى خواهم به من توفيق دهد، انتقام خون شما را بگيرم.»
همان طور كه ملاحظه مىكنيد، تركيب طَلَبَ ثارِك، فقط به همين معنى كه ثار به معنى خون باشد قابل تبيين است، وگرنه اگر ثار به معنى ـ خون خواهى (طلب الدم) باشد، جمله اين چنين خواهد شد; طَلَبَ طَلَبَ ثارِكَ، كه در سخافت نياز به توضيحى ندارد. همين طور است، جمله «طَلَبَ ثارِكُمْ» يا «طَلَبَ ثارِى» كه در جمله هاى بعدى زيارت عاشورا آمده است، يا جمله: «اَشْهَدُ اَنَّ اللّه تَعالى الطّالِبُ بِثارِكَ»[12] و جملاتى شبيه اين در ساير زيارتنامه هاى آن حضرت.[13]
معنى ثاراللّه
با توجه به آنچه در معنى لغوى ثاراللّه گفته شد، معانى مختلفى در تفسير ثاراللّه بيان شده است.
1ـ گروهى ثاراللّه را به معنى كسى كه انتقام خونش را خداوند مى گيرد، مى دانند[14] و ثار را مخفف ثائِر دانسته اند، مثل شاك مخفف شائك[15] يا ثار را مخفف ثَأْر انگاشته اند.[16]
2ـ بعضى لفظ «أهل» در تقدير گرفته اند و گفته اند: ثاراللّه يعنى اهل ثاراللّه، اهل خون خواهى الهى كه خداوند انتقام خونش را مى گيرد.[17]
3ـ برخى گفتهاند: ثاراللّه يعنى كسى كه خودش در دوران رجعت مى آيد و انتقام خونش را مى گيرد.[18]
4ـ گروهى ثاراللّه را به معنى خون خدا دانسته اند.[19]
ظاهر بسيارى از ادله همان طور كه در معنى لغوى آن گفته شد مؤيد اين مطلب است كه: ثار به معنى خون است و امام حسين ـ عليهالسلام ـ ثاراللّه و خون خداست.
پىنوشتها:
[1]- امام زمان(عج) در زيارت ناحيه مقدسه مىفرمايد: فَلاََنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لاََبْكِيَّنَ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
كنون هر صبح و شامى در عزايت
بريزم اشك و مىنالم برايت
به جاى اشك خون از ديده بارم
هميشه ديدهاى خونبار دارم
امام مهدى(عج) در عزاى امام حسين(ع)، زيارت ناحيه مقدسه، ص 30 ـ 31
[2]- بحارالانوار، ج 44، ص 286 و ج 52، ص 308 و ج 101، ص 103.
[3]- مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره، ص 987.
[4]- نهجالولاية، ص 58.
[5]- فروغ شهادت، على سعادت پرور، ص 40.
[6]- تاج العروس، ذيل لغت وتر.
[7]- فروغ شهادت، ص 389.
[8]- بحارالانوار، ج 101، ص 294، 291، 260، 200، 199، 181، 180، 169، 168، 152 و 148.
[9]- در بعضى از زيارتنامهها اين چنين آمده است: السلام عليك يا ثاراللّه وابن ثاره … و در بعضى ديگر، اين چنين: السلام عليك يا ثاراللّه فى الأرض … و در برخى اين چنين: اشهد انك ثاراللّه فى الأرض وابن ثاره.
[10]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[11]- بحارالانوار، ج 101، ص 168.
[12]- بحارالانوار، ج 94، ص 75.
[13]- همان، ج 101، ص 292، 290; ج 44، ص 218; ج 45، ص 343، 351.
[14]- فروغ شهادت، بيشتر مترجمان زيارت عاشورا، ص 389.
[15]- شرح زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى، ص 305.
[16]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[17]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[18]- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 101، ص 151.
[19]- تعداد اندكى از مترجمان زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى در شرح زيارت عاشورا، ص 308; زيارت در پرتو ولايت، ص 51.
على محيطى
منبع: www.iec-md.org
مشهد الرضا در كلام اهل سنت
دوشنبه 95/04/28
- ذهبي در مواضع متعدد از تأليفات خود درباره ي مشهد الرضا چنين اظهار نظر می كند:
«و لعلي بن موسي مشهدٌ بطوس يقصدونه بالزياره»
وبرای علی بن موسی مشهدی است در طوس که به قصد زیارت به آنجا می روند. (سير اعلام النبلاء، ج9، 393)،
«و له مشهدٌٍ كبير بطوس يزار»
وبرای او مشهدبزرگی است در طوس که زیارت می کنند.(العبر،ج1، ص266 )
«و مشهد مقصودٌ بالزياره»
ومشهدی است که درآن قصد زیارت می شود.(تاريخ الاسلام، حوادث201 تا210، ص272)
- ابن عماد حنبلي دمشقي نيز می گويد:
«و له مشهدٌ كبير بطوس يزار.(شذارت الذهب،ج3، ص14)
برخورد بزرگان اهل سنت با مزار امام رضا (عليه السلام) نيز جالب و شگفت انگيز است؛ مانند بسيار زيارت كردن قبر امام رضااز سوي ابن حبان بستي و ابو علي ثقفي و تواضع و تضرعات بسيار ابوبكر بن خُزيمه كه موجب شگفتي شاگردان وي شده بود.
در موردابوبكر بن خزيمه (311ق) و ابو علي ثقفي (328ق) حاكم نيشابوري مي گويد:
از محمد بن مؤمل شنيدم: روزي با پيشواي اهل حديث ،ابوبكر بن خزيمه و ابو علي ثقفي و ديگر مشايخ خود به زيارت قبر علي بن موسي الرضا به طوس رفتيم؛ در حالي كه آنها بسيار به زيارت قبر يشان مي رفتند. محمد بن مومل مي گويد: احترام و بزرگداشت و تواضع و گريه و زاري ابن خزيمه نزد قبر علي بن موسي همگي را شگفت زده كرده بود.(تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلاني، ج7، 339)
ابن خزيمه نزد اهل سنت جايگاه ويژه ي دارد؛ به گونه ي كه از وي «شيخ الاسلام، امام الائمه، حافظ، حجه، فقيه، بي نظير، زنده كننده سنت رسول الله»، تعبير كرده اند و او در علم حديث و فقه و اتقان ضرب المثل است.(سير اعلام النبلاء، شمس الدين ذهبي، ج14، ص365و377)
در مورد ابو علي ثقفي نيز ـ كه از نوادگان حجاج بن يوسف است ـ تعابيري چون: «امام، محدث، فقيه، علامه، شيخ خراسان، مدرس فقه شافعي در خراسان، امام در اكثر علوم شرعي، حجت خدا بر خلق در دوران خودش» به كار رفته كه نشان دهنده اهميت و جايگاه اين شخصيت نزد عامه است.( همان ج15، ص280ـ282)
- ابن حبّان بُستي (354ق) می گوید:
«علي بن موسي الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بيت و بني هاشم است. اگر از وي روايتي شود، واجب است حديثش معتبر شناخته شود…. . من به دفعات قبر يشان را زيارت كرده ام. زماني كه در طوس بودم، هر مشكلي برايم رخ مي داد، قبر علي بن موسي الرضا را ـ كه درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زيارت مي كردم و براي برطرف شدن مشكلم دعا مي كردم و دعايم مستجاب و مشكلم حل مي شد. اين كار را به دفعات تجربه كردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفي و اهل بيتش ـ كه درود خدا بر او اهل بيتش باد ـ بميراند.(كتاب الثقات، ابن حبان بستي،ج8، ص475)
ابن حبان بستي نيز از اهل سنت جايگاه والايي دارد؛ به گونه ي كه از وي به «امام، علامه، حافظ، شيخ خراسان، يكي از استوانه هاي علم در فقه و لغت و حديث، و از عقلي رجال» تعبير كرده اند.(سير اعلام النبلاء، ج16، ص92)
اين جملات حاكي از نفوذ معنوي امام رضا (عليه السلام) بر قلوب است و پس از گذشت ساليان از شهادت ايشان، قبر و بارگاه ملكوتي ايشان مورد توجه خاص و عام است و كساني چون ابن خزيمه و ابن حبان علاوه بر زيارت قبر امام رضا (عليه السلام) به ايشان متوسل مي شدند و براي رفع مشكلات مادي و معنوي خود به اين مكان مقدس پناه مي بردند.
با بهره گیری از منابع موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)
نگارهای بر نقش حیا و دیگر عوامل در تقویت یا تضعیف حجاب
دوشنبه 95/04/28
انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مىکند. پوشش اسلامى نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش مىبخشد. پس هر چه این پوشش کاملتر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر مىرود. زحمت حجاب، حق بیمهاى است که زن براى تأمین سلامت خود مىپردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هواى نفس و نگاههاى آلوده و فسادآمیز، به حریم پاک زنان مىشود. پوشش، سدّى بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است. جایگاه والاى زن، مىطلبد که این گوهر آفرینش، در صدف حجاب قرار گیرد تا ارزشهاى انسانىاش در امان بماند. فلسفه نگهبانى برای هر چیز ارزش آنهاست و هر قدر این ارزش بالاتر باشد، به همان نسبت برای نگه داری از آن بیشتر تلاش می شود.
پوشیدگى زن، نماد پرهیزگارى اوست. وقتى زن تقواى جنسى را رعایت کند و خود را بپوشاند، وعدههاى الهى که براى پرهیزگاران داده شده است، درباره او نیز محقق مىشود. در واقع، چیرگى بر هواهاى نفسانى و چشمپوشى از لذتهاى حرام، به انسان هیبت و وقار مىبخشد. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زنانى که پوشش ناقصى دارند، برخوردى شهوانى و ابزارى است، ولى برخوردشان با زنان پوشیده و با حجاب، برخوردى همراه با احترام و تکریم قلبى است.
نوع پوشش زن، معرّف شخصیت عفیف یا هوسانگیز اوست که موضعگیرى مرد را در برابر او مشخص مىکند. تا وقتى بانوان، خود را از دید چشمهاى حریص مردان مىپوشانند، دریاى نفس آنها آرام است، ولى وقتى به جلوهگرى دست مىزنند، تلاطم روحى و نابسامانى روانى را براى مردان فراهم مىآورند.
رعايت پوشش بوسیلۀ زنان ودختران
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحيمًا. (احزاب: 59)
اى پيامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه جلبابهاى خود (روسرىهاى بلند) را بر خويش فروافكنند. اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
پوشش كامل زن، نشانه حيا و ايمان اوست. قرآن نيز با همين انگيزه و هدف، پوشيدن جلباب را به زنان توصيه مىكند و رعايت آن را برخاسته از پاكدامنى و عفت مىداند؛ زيرا پوشاندن تمام بدن به شناساندن چنين زنانى به عنوان اهل حجاب و عفت و صلاح و پرهيزكارى كمك مىكند. در نتيجه، وقتى با اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمىشوند و اهل فسق و فجور مزاحم آنان نمىشوند.
زمان و موقعيت اجتماعى نزول آيه نيز همين معنا را تأييد مىكند؛ زيرا در دوران جاهليت و سالهاى نخستين بعثت، كنيزان و زنان اهل كتاب، بدون پوشاندن سر و گردن از منزل بيرون مىرفتند و برخى از افراد هرزه و بىبندوبار، مزاحم آنها مىشدند. اگر زنانى كه تازه مسلمان شده بودند، با همان رسم و بدون رعايت پوشش كامل رفت و آمد مىكردند، چه بسا از شر مزاحمان فاسد احساس امنيت نمىكردند. ازاينرو، خداوند دستور مىدهد زنان مؤمن به طور كامل حجاب را رعايت كنند تا در جامعه به عنوان زن مؤمن پاكدامن شناخته شوند و همانند زنان بىعفاف اهل كتاب و كنيزان بىتعهد، مورد آزار و نگاههاى خائنانه مردان بيگانه قرار نگيرند و بهانهاى به دست مزاحمان اهل فسق ندهند.
حجاب كامل، تأمين كننده امنيت و آسايش روانى زن و گوياى اين پيام است كه چنين زنى هيچگاه نبايد توهين و مزاحمت ببيند. اين زنى است كه حجاب به طور طبيعى او را حفظ مىكند و شايسته در امان بودن است. پوشش اسلامى، زن را در سنگرى نفوذناپذير و دور از تيررس نگاه و هوس بيگانگان قرار مىدهد و از تشويش و نگرانى نگه مىدارد. رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيتاللَّه خامنهاى در اينباره مىگويد:
پاىبندى بانوان به حجاب، آنان را در رسيدن به مدارج عالى معنوى كمك مىكند و از سقوط به پرتگاههايى كه در سر راه آنان قرار دارد، مانع مىشود. هيچ بحثى درباره پوشش زن، نبايد متأثر از هجوم تبليغاتى غرب باشد. البته حجاب زنان به چادر منحصر نمىشود، ولى چادر بهترين نوع حجاب و نشانه ملى ماست و هيچ منافاتى با فعاليتهاى زنان مسلمان در مسائل اجتماعى و فرهنگى ندارد.
در اين آيه جلباب به فتح و كسر جيم، وسيله پوشش معرفى شده است و آن، لباس بلند مثل چادر و يا روسرى بزرگ (چارقد) است كه بخشهاى عمده بدن، سر و گردن و سينه را مىپوشاند و بيشتر در بيرون از منزل استفاده مىشود.
بنابر اين آيه، زنان بايد جلباب را طورى به خود بگيرند كه موى سر، زير گلو و سينههايشان را بپوشاند تا در انظار نامحرمان پيدا نباشد كه همگان و البته افراد شهوتران بيماردل و هرزه، آنان را به حيا و عفت بشناسند و جرئت بىاحترامى و تعرض به آنان را به خود ندهند.
پرهیز از تحریک مردان
خداوند در آیهاى از قرآن مجید، حکم و حکمت حجاب را چنین بیان مىکند:
یا اَیُّها النَّبِىُّ قُلِ لأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنین عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابیبِهِنَّ ذلکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ و کانَ اللَّهُ غَفوراً رحیماً. (احزاب:59)
اى پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که روسرىهاى بلند خود را بر خویش فروافکنند که این کار براى اینکه آنها (به عفت) شناخته شوند تا از تعریض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند، بسیار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاکدامنى، منحصر به پوشش نیست، بلکه زن باید از هر گونه رفتارى که سبب تحریک و طمعورزى هوسرانان مىشود، به شدت بپرهیزد. براى نمونه، خداوند حتى نرمش در سخن گفتن را که سبب تحریک و گناه است، نفى مىکند. همچنین خداوند در قرآن، «تبرّج»؛ یعنى آرایش براى خودنمایى را نکوهیده و آن را به جامعه جاهلى نسبت داده و فرموده است:
«و لا تَبرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّه الاُولى. (احزاب: 33)
و خود را همانند زینتنمایى روزگار جاهلیت پیشین، زینتنمایى نکنید.»
در حقیقت، آنچه مردان را تهییج مىکند، سه چیز است: زیبایى، زیور و حرکتهاى اغوا کننده که در قرآن مجید، به تبرّج تعبیر شده است. رفتار زن مىتواند وسیله اغوا و تهییج مرد شود؛ یعنى اگر زیبایى و زیور زنى دیده شود، ولى رفتار او معقول و متین باشد، مرد اغوا نمىشود، مگر به ندرت. به همین دلیل، نرم سخن گفتن زن، گاهى از بىحجابى هم اغواکنندهتر است. امروزه بعضى لباسها که مد روز نیز هستند، حجم و انحناى بدن را چنان نمایان مىکنند که اغواى این پوشیدگى گاهى از برهنگى نیز بیشتر است.
تأثیر حیا، بر پوشش بانوان
امام علىعلیه السلام حیا را زیباترین لباس دنیا مىداند و مىفرماید: «أَحْسَنُ مَلابِس الدُّنیا الحَیاءُ؛ حیا، زیباترین جامه دنیاست.»1 خداوند در قرآن مجید، هنگام بازگویى داستان دختران شعیب و حضرت موسى، علیهم السلام، مىفرماید: «جائت اِحْداهُما تَمْشى على اسْتِحیاءٍ؛ یکى از آن دو دختر در حالى که باحیا راه مىرفت، آمد».(قصص:25)
در دیگر ادیان نیز بر حیا تأکید شده است: در انجیل، کتاب مقدس مسیحیان، آمده است: «و زنان نیز به لباس مزین به حیا و پرهیز، خود را بیارایند.»2 آرى زینتیابى به زیور حیا، نوعى آراستگى به صفات الهى است؛ زیرا یکى از صفات کمالى خداوند، حیاست، چنان که امام محمدباقرعلیه السلام مىفرماید:
« فانّ اللَّه عزّوجلّ کریمٌ یَسْتَحیى و یُحِبُّ اَهْلَ الحیاء.3
خداوند صاحب عزت و جلال، کریمى است که حیا مىکند و اهل حیا را دوست دارد.»
همچنین نبى مکرم اسلام، صلى الله علیه وآله، نیز آراسته به ویژگى حیا بود، چنان که امام صادق،علیه السلام، مىفرماید: «شَیْمَتُهُ الحیاءُ؛ اخلاق و عادت او حیا بود.»4 حضرت علىعلیه السلام نیز فردى حیا پیشه بود. درباره ایشان آمده است: «و کان علىٌعلیه السلام کثیرُ الحیاء؛ على، بسیار باحیا بود.»5 درباره حدیث ازدواج حضرت فاطمه، علیها السلام هم مىگویند:
«فَلَمَّا اَصْبَحَ دَعاها فَجاءَتْ خِرْقَه مِنَ الحیاءِ.»6
چون صبح شد، (پیامبرصلى الله علیه وآله) فاطمهعلیها السلام را خواند و او با حیایى آشکار (نزد پدر) آمد.
رفتار حضرت فاطمهعلیها السلام، الگو و معیار بسیار روشنى براى همه بشر، به ویژه دختران جوان و مسلمان است تا زندگى سعادتمندى داشته باشند. در حقیقت، دختران جوان، باحیا و عفاف خود، گامى مؤثر براى بالا بردن شخصیت و ارزش خود و حفظ موقعیت خویش در برابر مردان خواهند برداشت.
حیا، مانع افتادن انسان در دام انحراف جنسى و ضامن پاکدامنى اوست. حیا، یکى از بهترین نیروهاى کنترل کننده درونى است. حیا، سبب سلامت روانى است. اگر به این نداى درونى که نشانه هماهنگى با طبیعت انسانى است، پاسخ داده نشود، تعادل انسان از میان مىرود. همان گونه که پاسخ ندادن به غریزه گرسنگى و تشنگى، انسان را به سختى مىاندازد، پاسخ ندادن به غریزه حیا نیز روابط انسان را مختل مىسازد. همچنین در پرتو حیا، شخصیت آدمى در امان مىماند. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «مَنْ کَساهُ الْحیاءُ ثَوْبَهُ خَفِىَ عَلَى النّاسِ عَیْبُهُ؛ هر کس جامه حیا را بر خود بپوشاند، عیبش از مردم پوشیده مىماند.»7 البته میان ادب و حیا نیز رابطه محکمى وجود دارد و بسیارى از رفتارهاى مؤدبانه، نمونهاى از رفتار حیامدارانه است. در بسیارى از موارد، سبب پاىبندى افراد به ادب، وجود روحیه حیا در آنهاست. انسانى که حیا دارد، از انجام دادن کارهاى ناپسند خجالت مىکشد، در حالى که اگر شرم نمىکرد، ممکن بود آنها را انجام دهد. از این رو، حیا، در آراسته شدن انسان به ادب نیز نقش بهسزایى دارد. پیامبر اعظمصلى الله علیه وآله مىفرماید:
آن چه از حیا ریشه مىگیرد، عبارت است از: نرمش؛ مهربانى؛ در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان؛ سلامت؛ دورى کردن از بدى؛ خوشرویى؛ گذشت و بخشندگى و پیروزى و خوش نامى میان مردم. این ها فایدههایى است که خردمند، از حیا مىبرد.8
بىحیایى، زن را با همه ارزش والاى ذاتىاش، ابزارى براى سودجویان مىسازد و غرور زنانهشان را که بخش جدا ناشدنى از شخصیت زنانگى آنان است، خواهد شکست.
مهمترین عوامل بدحجابی یا بدحجابی
در یک نگاه کلی عوامل زیر را می توان از مهمترین عوامل تضعیف حجاب برشمرد :
1. ضعف ایمان
عمل به آموزههاى الهى، جز در پرتو ایمان و آگاهى میسر نخواهد شد. بنابراین، کسانى که در اعتقاد به خداوند و ضرورت دستورات دینى تردید دارند و قلب آنها در ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا، به مقام اطمینان نرسیده است، در عمل به دستورهاى الهى نیز تسامح مىورزند. این افراد که به ضرورت حجاب ـ آنگونه که باید و شاید ـ پى نبردهاند، در پاىبندى به آن نیز از خود ضعف و سستى نشان مىدهند.
2. هوسرانى
برخى زنان براى اقناع میل به خودنمایی، به تنوع پوشش، آرایش و زینت بسیار اهمیت مىدهند و بهترین اوقات خود را به حضور در محیط هاى تجارتى و تفریحى و مهمانىهاى مفسدهانگیز مىگذرانند. این دسته از بانوان، بدون تفکر و تعقّل و مانند اشیاى بىاراده به کارهایى دست مىزنند که هیچگونه فایدهاى براى آنها ندارد و از این رهگذر، آسیبهاى جدى متوجه آنان مىشود.
3. جلب توجه دیگران
آدمى مىخواهد در جامعه، جایگاه ویژهاى داشته باشد که چنین جایگاهى گاه بهصورت حقیقى و گاه بهصورت مجازى و کاذب بهدست مىآید. جایگاه حقیقى را با دانش و فضایل اخلاقى مىتوان بهدست آورد، ولى برخى زنان که از چنین ارزشهایى محروم هستند، با نمایش زیبایىها و جاذبههاى طبیعى زنانگى خود بهدنبال جلب توجه دیگران هستند و مىکوشند کمبودهاى کمالى خود را از این راه جبران کنند، غافل از اینکه بىحجابى، تنها توجه بیماردلان را به زن جلب مىکند که خود، کمترین اعتبارى ندارند.
4. دگر آزارى
بعضى از زنان که عقده دگرآزارى دارند، با خودآرایى مىکوشند تمایلات مردان را برانگیزند، ولى بىپاسخ بگذارند. این حرکت، مردان را حریص مىسازد و در مقابل، زنان سادیسمى از این حرکت خود لذت مىبرند.
5. غربزدگى
یکى از مشکلات دیرینه جوامع اسلامی، پیروى کورکورانه و بدون تفکر و تحلیل آنان از غرب است. آنها توجه ندارند که اگر غرب به ارزشهاى انسانى زن مىاندیشید، هرگز به برهنگى و استفاده ابزارى از او فکر نمىکرد. او را بهعنوان موجودى معرفی نمی کرد که مىتواند مرد را ارضا کند و اگر نتواند از عهده این وظیفه برآید، به سرعت مطرود شود. ازاینرو، زن براى ایفاى نقش یاد شده و حفظ بقاى خود، با قدرت تمام، به آرایش و خودنمایى سرگرم شده است تا توجه مردان را به سوى خود جلب کند. زنان با این گرایش، بهگونهاى سردرگم شدهاند چراکه خود به دنبال شکارچیان خویش مىدوند تا طعمه آنان گردند.
این در حالى است که زن مسلمان، ارزشمندتر و والاتر از آن است که بهدنبال سلوک غربى باشد و از زن غربى، که از ماهیت انسانى خود تهى شده است، الگو بردارى کند.
6. پل زدن به ازدواج
برخى دختران، بدلباسى و خودنمایى خود را پلى براى رسیدن به ازدواج مىپندارند. آنان گمان مىکنند با بیرون ریختن مو از زیر روسرى، پوشیدن لباسهاى زننده، آرایشهاى ناپسند و نشان دادن زیبایىهاى زنانه خود مىتوانند جوانان را به خود جذب کنند. اینان از این نکته غافلند که جوانان با همه اقبال و خوشرویىهایى که با ایشان داشته باشند، در پى ازدواج با آنان نخواهند بود. غالب جوانان در پى آنند که دخترى را براى همسرى خود برگزینند که طرح دوستى با جوان دیگرى را در پرونده خود نداشته باشد. جوانان بىتقوا، از دختران خودنما، براى لذتهاى زودگذر استقبال مىکنند. در حقیقت، این دختران در چشمها جاى دارند، نه در دلها. بنابراین، بدحجابى و ظاهرسازى، چشمانداز مناسبى براى ازدواج نیست و اگر هم ازدواجى بهخاطر جاذبههاى جنسى صورت پذیرد، بنیان محکمى نخواهد داشت.
7. فخرفروشى
یکى دیگر از ریشههاى خودنمایى، فخرفروشى است. بعضى از زنان دوست دارند دیگران، رفاه مالى آنان را ببینند. بدین منظور، لباسهاى فاخر مىپوشند و ارزش خود را در طلا و جواهرات مىجویند. اینان از جدیدترین و شیکترین لباسها و جواهرات بهره مىگیرند و مىکوشند تا خود را برتر از دیگران نشان دهند و اندوختههاى مالى خود را به رخ دیگران بکشند و به این عمل افتخار می کنند. نخوت، غرور و فخرفروشى، در رفتار آنان موج مىزند و براى خود جایگاه ویژهاى قائلند.
زنان و دختران، اگر در دایره عقل و شرع حرکت نکنند، طبیعت آنان خواهان ظاهرسازى و جلوهگرى جسمانى است.
8. تبلیغات استعمارى وتهاجم فرهنگی
زنان، توان اثرگذارى بالایى دارند و استعمارگران نیز از این نکته، بیشترین بهرهبردارى را مىکنند. اقبال لاهورى، درباره آگاه شدن زنان از فریبهاى تبلیغاتى استعمار گفته است:
اى زافسون فرنگى بىخبر
فتنهها در آستین او نگر
از فریب او اگر خواهى امان
اشترانش را ز حوض خود بران
استعمار، براى رواج فرهنگ برهنگى، از راهکارهاى گوناگونى بهره مىبرد که در این میان، زن مسلمان باید با هشیارى کامل، خود را از دام صیادان عفاف به دور دارد.
عدهاى از زنان فریبخورده، در راه ترویج مدهاى مبتذل در جامعه اسلامى، به مهره بىمزد و مواجب استعمار تبدیل شدهاند. اینان در حقیقت، سربازان تهاجم فرهنگى غرب اند که مشکلات گوناگونى مانند: نابسامانى روحى و خانوادگى، پاىبند نبودن به ارزشهاى دینى و فقر و نادارى، آنان را به این روز انداخته است.
9. وسوسههاى شیطانى
شیطان با همه ارزشهاى الهى مخالف است و از گسترش گناهان و زشتىها استقبال مىکند و در این راه، از هر ابزارى بهره مىگیرد. شیطان با بررسى روحیه افراد، باورهاى انحرافىاش را به شیوههاى گوناگون عقیدتى، اخلاقى، سیاسى، اقتصادى یا اجتماعى، به آنان القا مىکند. باید دانست گناهان کلیدى، نزد شیطان، اولویت دارند؛ زیرا این نوع زشتىها سبب اشاعه گناهان مىگردد. شیطان از یک طرف دریافته است که صَلاح و فساد زن در صلاح و فساد اجتماع نقش چشمگیرى دارد و از طرف دیگر، مىداند که زنان به خودنمایى نزد دیگران علاقهمندند و این خودنمایى هم در اشاعه گناهان، نقش کلیدى دارد. شیطان چنان در این مأموریت خود موفق عمل کرده است که برخى زنان باور کردهاند چنین معصیتهاى آشکارى، شاخص روشنفکرى و نشانه پیشرفت است. هر کسى با کمی تأمل و درنگ، به سرعت درمىیابد که هوسرانى نه تنها نشانه روشنفکرى و متمدن بودن نیست، بلکه قلب را تاریک و عقل را ضعیف مىسازد و جز از وسوسههاى شیطان و نفس اماره برنمىخیزد. بىحجابى، نتیجه متمدن بودن نیست، بلکه در غرایز جنسى و ضعف باورهاى دینى ریشه دارد.
10. سرزنش دیگران
یکى از ریشههاى بىحجابى، سرزنش همکلاسىها، دوستان و آشنایان و گاهى هم اعضاى خانواده است. بسیارى از بانوان با برخوردارى از سلامت نفس، مىخواهند حجابی دینى و کامل داشته باشند، ولى راهزنان پوشش به آنها شبیخون مىزنند و زبان به سرزنش مىگشایند که چرا خود را محصور کرده ای و آزادی را از خور سلب نموده ای. گاهى هم این سرزنشها از سوى مردان است که براى رسیدن به لذتهاى نامشروع خود چنین مىکنند.
11. مدگرایى
انسان مدگرا مىکوشد، همواره از تازههاى لباس و آرایش آگاه شود و به هر قیمتى از آنها بهره گیرد. مدگرایى کورکورانه، نتیجه غلبه شهوت و تنوعطلبى افراطى بر روح انسان است. شهوت لباس، زنان و دختران و افراد مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است. مدسازان پشتپرده که با بهرهگیرى از پژوهشهاى گسترده روانشناسى به طراحى مدهاى جدید مىپردازند، با طرح مدلهاى تحریکآمیز کفش، لباس و آرایش زنان، مقلدان بىاراده را اغفال مىکنند.
یکى دیگر از ریشههاى خودنمایى و بىحجابى، تقلید ناموجه از زنان و دخترانى است که بنا به دلایلى، از تقواى پوششى دور ماندهاند. دلیل چنین تقلیدى را باید در ناآگاهى، سادهلوحى، همرنگى با دوستان، چشم و همچشمى، فریبخوردن و امثال آنها جستوجو کرد. چنین افرادى، بدون کمترین تفکر، عاقبتاندیشى و بررسى ماهیت پىآمد حکم شرعى رفتار خود، از دیگران تقلید مىکنند. اگر آدمى، براساس مصالح واقعبینانه و منافع همه جانبه خود تصمیم بگیرد، در چنین گردابى نخواهد افتاد.9
12. ضعف غیرت
سست غیرتى سرپرست خانواده در گرایش به بىحجابى و سستى حیا و عفت زنان و دختران نقش بسزایى دارد. این روحیه منفى گاهى سبب مىگردد وى با برخى توجیههاى نفسانى، بر بىحجابى و جلوهگرى ناموس خود اصرار ورزد و چه بسا به آنجا رسد که به نمایش زیبایىها و لباسهاى فاخر و زینتهاى گرانبهاى او بر دیگران فخر کند. برخوردهاى چنین کسى با ادعاى انسانیت و مردانگى او در تضاد است.
13. عدم نظارت سیاستگذاران فرهنگى
یکى از وظیفههاى مهم مسئولان فرهنگى کشور، نظارت بر مؤسسههاى تولید پوشاک است که بسیارى از آنها به مراکز مدسازى و دوخت لباسهاى مبتذل تبدیل شدهاند. این مراکز، آزادانه و به دور از هرگونه نظارتى، لباسهاى غیرمعمول و غیرشرعى تولید مىکنند و حتى لباسهاى کودکان و نوجوانان نیز از مدسازى اینان در امان نمانده است.
نظارت بر فرآوردههاى فرهنگى، از تولید و نمایش فیلم و تبدیل رفتار بازیگران از تبدیل شدن تلویزیون و سینماى کشور به صحنه ترویج مدهاى غربى جلوگیرى مىکند. به این نکته هم باید اشاره کرد که براساس قوانین جمهورى اسلامى، خانمهایى که حجاب شرعى را رعایت نمىکنند، متخلف اند و کیفر خاصى براى این وضعیت در نظر گرفته شده است. با این حال، از تصویب صریح، جامع و متقن قوانین پوشش دینى که از ضروریات دین اسلام به شمار مىرود، خبرى نیست و خلأ آن بیش از پیش احساس مىشود. دستگاههاى اجرایى نیز در برخورد با پوششهاى غیراسلامى و طراحى مد، سردرگم هستند و بیشتر اوقات، با بىاعتنایى از کنار این مسئله مىگذرند.
14. خانواده سهلانگار
خانوادههایى که از آموزههاى دینى فاصله مىگیرند، در برزخ میان عمل به آموزههاى دین یا تن دادن به خواستههاى نفسانى خود قرار مىگیرند. عقاید آنها رنگ مذهبى دارد، ولى حقیقت دینى ندارد؛ زیرا دین را در محدودهاى مىپذیرند که با باورهاى غیردینى آنها تضاد نداشته باشد. دین، لقلقه زبان اینان است و در صورت روبهرو شدن با کمترین سختى یا تضاد آموزههاى دین با تمایلاتشان، به راحتى از دین چشمپوشى مىکنند. فرزندان چنین خانوادههایى به فرهنگ تسامح در برابر دین خو مىگیرند و به تدریج به سوى بىحجابى گام برمىدارند.
15. ضعف حیا
پوشش و حیا، تفکیک ناپذیرند. تا جلوهاى از حیا در زنى وجود نداشته باشد، پوشش را هم با جدیت مراعات نخواهد کرد. زنان باحیا کسانى هستند که از نمایش بدن، موى سر و زینتهاى خود شرم دارند. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم، فرموده است: «خدا، حیا و پوشیدگى بندگانش را دوست دارد.»10 بىحیایى زنان و دختران جوان، بیشتر در همنشینى با دوستان بىحیا، تماشاى فیلمهاى مبتذل، بىتوجهى به ارزش والاى عفت و حیا، ضدارزش ندانستن بىشرمى، فرهنگ نامناسب خانوادگى و بىقید و بندى پدر و مادر ریشه دارد.
مسائل اخلاقى و تربیتى، از ظرافت خاصى برخوردار است و از پایینترین دوره سنى شکل مىگیرند. اشتباه است که به مسائل تربیتى مربوط به شرم و حیاى دختران، تا نه سالگى توجه نشود. آنگاه با فرارسیدن زمان تکلیف از آنها خواسته شود تا یکباره در درون خود انقلاب برپا کنند. امور تربیتى، حقایقى هستند که باید بهتدریج شکل گیرند. حجاب نیز یک فرهنگ است و باید به تدریج و در گذر زمان، در روح و جان آدمى نهادینه شود. صفت ارزشمند حیا، ارزشى بزرگ به زن مىبخشد و بىحیایى، او را از مقام انسانیت به زیر خواهد کشید.
نگارنده: سید حسین اسحاقی
…………….
پی نوشتها:
1. میزان الحکمه، محمد محمدى رىشهرى، ج 2، ح 4544.
2. کتاب مقدس انجیل، نامه اول پولس به تیموئوس، باب دوم، آیه 9.
3. من لا یحضر الفقیه،صدوق ، ج 3، ص 506.
4. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 444.
5. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج 29، ص 173.
6. همان، ج 43، ص 138.
7. میزان الحکمه، ری شهری ، ج 2، ص 563.
8. همان، ص 564.
9. محمدرضا اکبرى، تحلیل نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، ص146-190.
10. مستدرک الوسایل، نوری ، ج 7، ص 463
استفاده از منابع دست اوّل
دوشنبه 95/04/14
یکى از توصیه هاى علاّمه این است که در مطالعات و پژوهش ها، از منابع اولیه استفاده شودزیرا منابع نسل هاى متأخّر، همان مصادر دست اوّل بوده اند و از این رو، احتمال تحریف و تغییر در آنها وجود دارد. پس در صورت امکان دسترسى به منبع اصلى، نباید به سراغ دیگر منابع برویم مگر براى شرح و توضیح و یا به عنوان یک نسخه از اصل اوّلى.
جناب علاّمه، براى طلاّب، مطالعه و تحقیقِ سه موضوع را مهم تر از دیگر موضوعات مى داند که عبارتند از :
ـ عقاید و کلام که اصل و ریشه است و باید کاملاً بر آن مسلط بودزیرا باید با منطق و استدلال، از اعتقاداتمان دفاع کنیم .
ـ تفسیر قرآن زیرا کلام الهى، اصلى ترین و مهم ترین منبعى است که در دسترس ماست و باید بیش از هر چیز، با آن مأنوس باشیم .
ـ احادیث، کلمات و سیره معصومان که پس از قرآن، مهم ترین منبع شیعه به شمار مى روند و لازم است بیشتر به آنها اهمیت داده شود .
به عقیده علاّمه محمودى، عالمان دینى باید بیشترین اهتمام خود را به این سه موضوع معطوف سازندنه موضوعاتى که بارها تحقیق و بررسى شده اند و نکته ابهامى ندارند. وى از بزرگانى که قرآن را محور پژوهش خویش قرار داده و با عنوان کردن مباحث کلامى و تفسیرى، تا حدودى گرد غربت را از آنها زدوده اند، به بزرگى یاد مى کند
سفارش آیتالله مجتبى قزوينى به طلاب علوم دینی
دوشنبه 95/04/14
قرآن زياد بخوانيد، تصميم بگيريد روزى نصف جزء بخوانيد …..
- ازجمله توصيههاى آیتالله مجتبی قزوینی به يكى از طلاب در اوائل طلبگى چنین بوده است :
ـ مباحثه ی دوره ای را ترک نکنیدد . ـدر عبادات و مستحبات تا می توانید کوشش کنید . ـ روزی چهار صفحه قرآن بخوانید . ـ به حرم امام رضا در ایام فراغت مشرف شوید .
در جايى ديگر، وقتى یکی از طلاب سؤال کردند که: براى افزایش توفیق چه بايد كرد؟ جواب دادند :
. «قرآن زياد بخوانيد، تصميم بگيريد روزى نصف جزء بخوانيد»
و همچنين سؤال شد: كسى كه در گذشته توفيقاتى داشته، برای بازگشت دوباره آن توفیقها چه بايد انجام دهد؟جواب دادند: استغفار زياد كند؛ روزی 70 بار .
تحقيق و پژوهش از ديدگاه اسلام و قرآن
دوشنبه 95/04/14
آدمي را به تحقيق و تتبع تشويق مي كنند و او را وا مي دارند تا در سايه آن جلوه حق را بدانگونه كه هست عيان سازند. اين امر از نظري براي خود شخص و از سويي براي ديگران لازم و ضروري است، امّا از نظر خود از آن بابت كه او بايد بداند چه راه و روشي براي زندگي خود برگزيده است، آنچه كه او مشي مي كند طريق صواب است يا خطا، تنها كاوش و تحقيق است كه پرده از اين راز بر مي دارد. به همين جهت پذيرش اصول اعتقادي در اسلام بايد از روي تحقيق باشد وگرنه ايمان شخص ارزشي ندارد؛ و متعاقب آن تحقيق قبل از هر عملي عين صواب است .
امّا از نظر ديگران بايد بگوييم اگر انسان را به عنوان فردي متعهد و مسئول بشناسيم بر او لازم مي شود كه از حقايقي كه خود به دست آورده، ديگران را نيز آگاهي دهد و يا خود در برابر عمل و رفتار ديگران احساس مسئوليت كند به تحقيق و كشف حقيقت بپردازد و لذا آن كس كه امكان و قدرت تحقيق را دارد مسئوليت بيشتري را در قبال جامعه پيدا مي كند .
آيات قرآني كه دلالت بر ضرورت و اهميت تحقيق و شناخت مي نمايد بر اساس نحوه دلالتشان به چند دست تقسيم مي شوند :
الف ـ تشويق به فراگيري : ” قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون انما يتذكراولوا الالباب (زمر،9) بگو اي رسول آنان كه اهل علم ودانشند با مردم جاهل نادان يكسانند؟ خردمندان متذكر مطلبند . ”
ب ـ توبيخ كاهلان : “أَوَ لَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَـَوَ َتِ و اَلا رْض ; (اعراف،185) آيا بر ملكوت آسمانها و زمين نظر نمي افكنيد . “
ج ـ تعظيم عالمان، : “يَخْشَي الله مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـَؤُا;از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او ميترسند".
="MsoNormal” style="mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto; text-align: right; line-height: normal;” align="right">يا: “يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَـَت;(مجادله،11) خداوند كساني را كه ايمان آورده اندو كساني راکه علم به آنان داده شده درجات عظيمي میبخشد.”
د ـ ذم تقليد: “وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَـَدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَـَانٍ مَّرِيدٍ ( حج / 3 ) ; گروهي از مردم، بدون هيچ علم و دانشي به مجادله دربارة خدا بر ميخيزند; و از هر شيطان سركشي پيروي مي كنند . ”
ر ـ تكريم علم،: “وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّيَ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ( 99/ حجر) خداوند را عبادت نما تا به يقين نائل گردي.” و نيز ” اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَـَوَ َتٍ وَ … لِتَعْلَمُوَّاْ أَنَّ اللَّهَ عَلَيَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير ; خداوند همان كسي است كه هفت آسمان را آفريد، و… تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست . ”
از آنچه گذشت دانسته مي شود، از نظرقرآن كريم انسان در جميع شئون و ارتباطات خود، موظف است بر اساس تحقيق و پژوهش راه را طي كند. در احاديث نيزبه اين مسأله مهم در موارد متعددي اشاره گرديده است مانند: “اطلبوا العلم و لو بالصين فان طلب العلم فريضة علي كل مسلم; دانش و تحقيق را فرا گيريد اگرچه در كشور چين باشد; زيرا فراگيري علم بر هر فرد مسلماني واجب است".(ر.ك: ميزان الحكمه، محمد ري شهري، ج 3، ص 2070، ح13740 )
تحقیق و پژوهش از منظر مقام معظم رهبری
دوشنبه 95/04/14
مقام معظم رهبری :
عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد .
معرفی کتابخانه های دیجیتالی
دوشنبه 95/04/14
امروزه، دسترسی به تمام منابع اطلاعاتی، از طریق ابزار مدرن رسانه ای امکان پذیر شده است. از این رهگذر، خوشبختانه، امکان استفاده از کتب غنی و مورد نیاز محققین، دانش پژوهان و مؤلفان حوزه های مختلف نیز، از طریق سایت های اینترنتی مهیّاست، بر خلاف سالیان دور که علم جویان و دین پژوهان برای دسترسی به یک نسخه کتاب، متحمل هزینه سنگین خرید آن و جستجوی فراوان می شدند. سایت هایی که در این بخش معرفی می شوند، متن کامل برخی کتب مورد نیاز شما طلاب و محققین محترم را در بر دارند.
)کتابخانه اسلامی پایگاه اهل البیت (علیهم السلام) www.ahl-ul-bait.org1-
در بخش کتابخانه پایگاه اهل البیت که به دو زبان فارسی و عربی فعال است، صدها کتاب قرار گرفته که امکان دسترسی به متن کامل آنها امکان پذیر است.
قرآن و علوم قرآنی، اهل بیت (علیهم السلام)، حدیث و علوم حدیث، فقه، اصول، تاریخ، رجال، عقاید، اخلاق، ادبیات، دعا و زیارت، زبان و ادبیات، فرهنگ فارسی، متفرقه، لغت نامه و مهدویت از عمده موضوعات کتب این کتابخانه دیجیتالی است.
کتابخانه پایگاه حوزهwww.hawzah.net 2-
پایگاه اینترنتی حوزه، یکی از فعال ترین پایگاه های اسلامی وابسته به حوزه علمیه است. در بخش کتابخانه این پایگاه متن کامل بیش از 120 عنوان کتاب با موضوعات ادبیات، اخلاق، اسلام شناسی، انقلاب اسلامی، اهل بیت، تاریخ اسلام، تراجم (سرگذشتْ نامه ها)، زن در اسلام، فرهنگ و تمدن اسلامی، فقهی، فلسفه، علوم اسلامی و علوم قرآنی گنجانده شده است.
کتابخانه تبیان http://Library.tebyan.net3-
بالغ بر 6657 جلد کتاب و 123 مقاله در کتابخانه دیجیتالی تبیان موجود است که شامل 2627 کتاب فارسی، 2360 کتاب عربی و 1547 کتاب انگلیسی است.
مهم ترین موضوعات کتب ارائه شده در این پایگاه عبارت اند از: ادب و هنر، دانستنی ها، دائرة المعارف، زندگی نامه بزرگان، دین، قرآن، احکام، داستان ها، اخلاق و تربیت، بانوان، کتب شهید مطهری و علوم و فنون وهمچنین برخی از جدیدترین کتب وارد شده در این کتابخانه دیجیتالی شامل تلاش دشمنان در مخدوش کردن شخصیت حضرت حمزه، شعر حج و موقعیت یهود در مدینه می باشد.
کتابخانه پایگاه اندیشه قم www.andishe qom.com4-
پایگاه اندیشه قم، وابسته به مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه است. در کتابخانه دیجیتال این سایت، متن کامل بیش از 50 عنوان کتاب قرار داده شده است. موضوعات کلی این کتب عبارت اند از: قرآن، اخلاق، تربیت، جوانان، کلام، حقوق و… .
همچنین برخی کتب ارائه شده در این کتابخانه دیجیتال عبارت اند از: کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان،جریان شناسی فکری معارضان قیام کربلا، تبیین و تحلیل سکولاریسم، جوانان و پرسش های عرفانی، تفسیر علمی قرآن ،آسیب شناسی مطبوعات، اسلام و دموکراسی، تساهل و تسامح و… .
کتابخانه باشگاه اندیشهWWW.bashgah.ne5-
در کتابخانه پایگاه باشگاه اندیشه، امکان دانلود دریافت کامل متن کتاب به همراه معرفی کامل ده ها کتاب وجود دارد. برخی کتب ارائه شده در این کتابخانه دارای عناوین ذیل می باشند:
نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام، هولوکاست، فرا اخلاق، تجلی و ظهور در عرفان نظری، جنبش های اسلامی معاصر، اقلیت های دینی، دروغ بزرگ، فلسفه خلقت، اسلام و فمنیسم، سیری در تلمود و… .
)کتابخانه پایگاه آل البیت (علیهم السلامwww.alulbayt.com6-
پایگاه اینترنتی آل البیت به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی در شبکه جهانی اینترنت فعال است. در بخش کتابخانه دیجیتال این سایت، متن کامل25
کتاب قرآنی شامل 5 جلد برگزیده تفسیر نمونه، ذوالقرنین در قرآن، سیری در علوم قرآن، سیمای امام علی (علیه السلام) در قرآن، اخلاق و قرآن کریم
.و…. قرار گرفته است
موضوعات کلی کتب ارائه شده در این پایگاه عبارت اند از:
قرآن و علوم قرآنی، حدیث و علوم حدیثی، عقاید و کلام، فقه، اصول، سیره و تاریخ، اخلاق و فرهنگ اسلامی، فلسفه، فرق و ملل و… .
کتابخانه پایگاه بلاغwww.balagh.net7-
متن کامل بیش از 15 کتاب درباره اهل بیت شامل نبوت، پیامبر امّی، سیری در سیره نبوی، امامت و رهبری، فروغ ابدیت، آثار و برکات سیدالشهداء (علیه السلام)، حماسه غدیر»، سیره پیشوایان، جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) ، در بخش کتابخانه دیجیتالی پایگاه بلاغ گنجانده شده است.
موضوعاتی از قبیل تفسیر و علوم قرآن، فلسفه، عرفان، دعا، اخلاق، سیاست، ادبیات، حقوق و… از مهم ترین موضوعات کتب ارائه شده در این سایت هستند.
کتابخانه امام علی (علیه السلام)www.imamAlinet.net8-
پایگاه اینترنتی امام علی (علیه السلام) وابسته به مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است. موضوعات کتب ارائه شده در کتابخانه دیجیتالی این سایت شامل عناوین زیر است:
امام شناسی، امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه شناسی و معارف آن، ترجمه و شروح نهج البلاغه، اهل بیت، حدیث، ولایت فقیه در حکومت اسلام، تاریخ اسلام و… .
کتابخانه دیجیتالی مذاهبhttp://mazaheb.com9-
کتابخانه مذاهب بر روی شبکه جهانی اینترنت شامل ده ها کتاب پیرامون قرآن، اهل بیت، شیعه و پاسخ به شبهات است.
گفتگوی مذاهب، روابط امام علی و خلفا، شیعه در اسلام، اهل بیت در آیه تطهیر، روابط متقابل خلفا با خاندان پیامبر از جمله موضوعات کتب ارائه شده در این پایگاه هستند.
کتابخانه آیة اللّه مکارم شیرازیwww.makaremshirazi.org10-
دسترسی به کلیه تألیفات آیت اللّه مکارم شیرازی از طریق ورود به بخش کتابخانه این سایت امکان پذیر می باشد.
مثال های زیبای قرآن، مدیریت و فرماندهی در اسلام، مجموعه کامل 27 جلدی تفسیر نمونه، اخلاق در قرآن، آیات ولایت در قرآن،مشکلات جنسی جوانان، اسلام در یک نگاه،
عناوینی از 50 کتاب ارائه شده در این کتابخانه دیجیتال می باشند.
کتابخانه آیة اللّه مصباح یزدیwww.mesbahyazdi.org11-
دسترسی به آثار نوشتاری آیت اللّه مصباح یزدی شامل کتب و مقالات ایشان، از طریق مراجعه به این پایگاه امکان پذیر شده است.
تفسیر و علوم قرآن، گفتار و سیره معصومان، فلسفه و منطق، کلام و فلسفه دین، اخلاق و عرفان، علوم انسانی، اجتماعی و فرهنگی برخی از مهم ترین موضوعات کتب این کتابخانه را تشکیل می دهند.
همچنین برخی آثار مکتوب علامه که در این شبکه ارائه شده اند شامل موارد زیر می باشند:
انسان شناسی، اخلاق در قرآن، قرآن در آینه نهج البلاغه، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم، پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک، دین و آزادی، زن نیمی از پیکر اجتماع و….
کتابخانه الکترونیکی معارف اسلامwww.maarefislam.com12-
در کتابخانه دیجیتالی علوم و معارف اسلامی، متن کامل کلیه تألیفات حضرت علامه آیة اللّه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (رحمة الله علیه)قرار گرفته است.
موضوعات کتب عبارت اند از: اخلاق، حکمت، عرفان، مباحث تفسیری، علمی و فقهی، تاریخی، تذکره ها و احوال شخصیت ها، مواعظ، رسائل علمی و تفسیری، رسائل فقهی، یادداشت ها و نکات و نامه ها… .
برخی تألیفات علامه که در این پایگاه ارائه شده اند عبارت اند از: ولایت فقیه در حکومت اسلام، اللّه شناسی، امام شناسی، معادشناسی، مهر تابان، روح مجرد و… .
کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفیwww.maraashiLibrary.com13-
کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی یکی از غنی ترین کتابخانه های جهان اسلام در قم است. پایگاه اطلاع رسانی این کتابخانه، مدتی است که در حال طراحی است اما به زودی کتب متعددی در این پایگاه به صورت نمایش متن کامل کتاب در اختیار کاربران قرار خواهد گرفت.
کتابخانه تخصصی فقهی ائمه اطهارwww.Lankarani.com14-
تألیفات آیة اللّه فاضل لنکرانی شامل احکام و فتاوا و آشنایی با کتب موجود در کتابخانه تخصصی فقهی ائمه اطهار در موضوعات حدیث، حقوق، فقه، تفسیر و آیات الاحکام از طریق این پایگاه امکان پذیر است.
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلامwww.historyLib.com15-
این پایگاه به معرفی کتاب های مختلف تاریخ اسلام می پردازد که در کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام قابل دسترسی می باشند. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کشف حجاب در دوره رضا شاه، آیة اللّه قاضی طباطبائی در وادی علم و تحقیق، انجیل سلماسی، سیری در مبارزات و مجاهدات سیاسی فرهنگی شهید مفتح، شعر نو با مضامین انقلابی و دینی و… از جمله کتب معرفی شده در این پایگاه می باشند.
چگونه خودم را به مطالعه علاقه مند کنم؟
دوشنبه 95/04/14
66 نکته درباره مطالعه
در فصل تابستان فرصت های تازه ای برای مطالعه و تفکر مهیا می شود و همزمان با گشایش اوقات فراغت، در دستان پرنشاط و پرانرژی جوانان کتاب و نشریه جای تازه ای باز می کند . به قول آدریل جانسون، مطالعه خواه مفید و خواه مضر یکی از موضوعات بسیار وسیع برای فعالیت است . درس هایی که می توان از آن آموخت هیچ گاه پایان نمی پذیرد و به عبارتی همیشه می توان چیزی راجع به آن گفت .
از این رهگذر گلگشت این شماره قصد دارد از دریای بی انتهای مطالعه نکاتی نغز و آموزنده به خوانندگان کتابخوان پرسمان هدیه کند و چند نکته کلیدی و مشکل گشا را ارمغان تعطیلات تابستانی جوانان سازد .
مطالعه و کتابخوانی کاری بسیار حساس و مهم است . جانسون در کتاب «هنر کتاب خواندن » می گوید: «کتب می توانند در شمار دوستان ما در آیند . ما می توانیم به جست و جوی آن ها برویم تا ما را به خودمان بشناسانند . اما این توانایی را نیز دارند که در ما تاثیر کنند و درهای زندگی را به روی ما بگشایند یا ببندند . می توانند ما را در پناه خود گیرند یا از میان بردارند . از ما پشتیبانی کنند یا منکوبمان سازند . کتاب ها چون زبانند که بهترین و در عین حال بدترین چیزها است » .
8 نکته در ارزش مطالعه:
حضرت رسول اکرم (ص) می فرماید: یک ساعت تفکر از شصت سال عبادت برتر است . 1
کاردیل می گوید: آنچه را می توان بعد از بیست سال تجربه آموخت، مطالعه صحیح در یک ساعت به ما می آموزد . 2
3 . دکتر مانفرد وسپل در کتاب «چگونه فرزندم را به مطالعه علاقه مند کنم؟» به نکته بسیار زیبایی در ارزش مطالعه اشاره می کند . یادگیری، آموزش، رشد و تکامل شخصیت حتی در جوامع مدرن، با خواندن و نوشتن مرتبط است . در سده های اخیر که وسائل صوتی - تصویری پیشرفته و وسائل الکترونیکی مانند کامپیوتر و امکاناتی چون اینترنت و . . . یک حرکت دسته جمعی را برای قبضه نمودن جهان آغاز کردند، برخی از متخصصان، خبر از پایان دوره کتاب و کتابخوانی دادند . اما چه در مورد بزرگسالان و چه در مورد کودکان، با وجود افزایش توجه به وسایل ارتباط جمعی مذکور، میزان مطالعه عمومی کاهش نیافته است . این نکته بسیار قابل تاملی است .
4 . بارباراکینگ می گوید: نباید مطالعه روزانه را ترک کنیم; زیرا بدین وسیله می توانیم از میان ازدحام شتاب آلود زندگی روزمره، لحظه ای آرامش به دست آوریم .
شکسپیر: کتاب بزرگ ترین اختراع بشر است . 5
ریچارد استیل: مطالعه همان اثری را در وجود آدمی می گذارد که ورزش در بدن انسان ایجاد می کند . 6
مونتسکیو: مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعات سلامت بار به ساعات لذتبخش . 7
8 . همو می گوید: کتاب عمر دوباره است که می توان با مقداری پول تجربه تمام عمر بزرگ ترین عقلای عالم را تصرف کرد .
9 نکته در مکان مطالعه:
دکتر فیل ریس در کتاب «500 نکته درباره مطالعه » و دکتر عین الله خادمی در کتاب «مطالعه روشمند» آورده اند:
1 . برخی افراد ترجیح می دهند در سکوت مطالعه کنند و برخی در سروصدا . بعضی صندلی راحتی را می پسندند و بعضی دراز کشیدن یا نشستن رسمی را . اصلا وسواس به خرج ندهید و در هر حالتی که راحت تر هستید مطالعه خود را آغاز کنید .
2 . اگر مکان مطالعه شما کمی آشفته و به هم ریخته است مرتب کردن آن را به نیم ساعت پس از مطالعه موکول کنید; چرا که در این صورت در حین مرتب کردن اتاق به مطالبی که مطالعه کرده اید فکر خواهید کرد و زمان مفیدی را از دست نخواهید داد .
3 . گاهی اوقات از مکان های استثنایی و هیجان انگیز استفاده کنید تا مطلبی که مطالعه می کنید همراه آن خاطره در ذهن شما ماندگار شود; مثلا در یک شب بارانی با یک چتر و یک چراغ قوه زیر باران روید و مطلب را مطالعه کنید و یا در یک مکان تاریخی و قدیمی به تفکر و مطالعه در مورد مطلب مورد علاقه خود بپردازید .
4 . اگر امکان داشته باشد موضوع مورد مطالعه شما با مکانی که انتخاب می کنید هماهنگی و سنخیت داشته باشد، به افزایش بهره وری شما کمک بسیار می کند . این هماهنگی همچنین شامل وجود ابزار و لوازم مورد نیاز نیز می شود .
5 . قبل از انتخاب محل مطالعه خود، چند خصوصیت عمده و ایده آل برای مکان مطالعه در ذهن خود لیست کنید تا راحت تر بتوانید آن را بیابید .
6 . در مکان مطالعه شما راهی برای خیره شدن به دور دست وجود داشته باشد; چرا که توقف در مطالعه و چشم دوختن به بی نهایت در افزایش کارآیی مطالعه بسیار سودمند است . حداقل گاه گاهی به سقف اتاق خیره شوید!
7 . هیچ گاه مطالعه خود را به حضور در مکان خاصی مشروط نکنید; زیرا در این صورت بهانه ای می یابید که در سایر مکان ها از مطالعه بگریزید . به یاد داشته باشید که در حقیقت «مکان مطالعه جایی است که شما هستید» .
8 . دقت کنید میزان نور، دمای محیط، فرم صندلی و سایر شرایط در مکان مطالعه شما به گونه ای نباشد که شما را خواب آلوده کند .
9 . تهویه خوب و هوای پراکسیژن در مکان مطالعه شرطی حیاتی است .
10 نکته در روش مطالعه:
1 . به قول آدریل جانسون، خوب کتاب خواندن را نمی توان از خواص مادرزادی دانست . برای قرائت، بدون شک پرورش خاصی لازم است .
2 . بهترین روش کتابخوانی در مجموع روشی است که خواننده در این کار بتواند زیبایی های چیزی را که می خواند دریابد و به هنگام لزوم معایب آن ها را بفهمد و این البته از راه پرورش و ممارست حاصل می گردد .
3 . در معانی کلماتی که برای نخستین بار به آن ها بر می خورید دقت کنید . بیهوده تصور نکنید که سیاق مطلب آن معانی را برای ما کشف می کند . همان زمان بهترین وقت برای رفتن به سراغ فرهنگ لغت است .
4 . امیل فاگه، نویسنده فرانسوی، عقیده دارد که باید در خواندن کتاب استقامت داشته باشیم . استقامت لجاجت نیست بلکه نوعی بردباری است که ذوق ما را می پرورد و درک ما را عمیق می کند .
5 . مون تنی، دانشمند شهیر فرانسوی، در باره انتخاب کتاب و روش کتابخوانی نظرهایی بسیار بدیع و زیبا دارد . یکی از این عقاید آن است که برای وصول به عمق معنای یک کتاب خوب باید آن را دوبار بخوانیم و با آن تماس دائمی داشته باشیم . یک اثر پربها ما را مدت ها سعادتمند می سازد . نمی توانیم با یک بار خواندن به این درجه از خوشبختی برسیم; هر چند در این یک بار دقت فوق العاده به کار بریم .
6 . همچنین وی معتقد است، اگر بخواهیم از کتابی که خوانده ایم نظر صائبی پیدا کنیم باید راجع به آن گفت و گو کنیم . کتب خوب باب گفت وگوهای پرثمر را به روی ما می گشایند . این همان چیزی است که ما آن را مباحثه می نامیم .
7 . در کتاب «500 نکته درباره مطالعه » آمده است که یکی از روش های خوب مطالعه استفاده از یادداشت برداری است . فقط توجه کنید که به جای یادداشت، رونویسی نکنید! طرح های گوناگون بریزید . نکات مهم یادداشت را برجسته تر بنویسید . اگر مطلبی را درک نمی کنید، به صورت سؤال یادداشت بردارید .
8 . در کتاب «روش های تسریع در خواندن و درک » پیشنهاد شده است هنگام مطالعه ابتدا خلاصه مطلب را که اغلب در ابتدای مقاله یا کتاب آمده است، بخوانید . سپس عنوان ها و فهرست اجمالی کتاب را مطالعه کنید سپس چند سطر از ابتدای هر عنوان را مطالعه کنید; زیرا مهم ترین مطالب معمولا در همین خطوط اولیه هستند . در نهایت سایر توضیحات و تفاسیر کتاب را بر اطلاعات خود بیفزایید .
9 . از همان زمان مطالعه، برای به کار بستن آنچه می آموزید برنامه ریزی کنید . به قول تولد: «مطالعه و عمل نکردن مانند شخم زدن و بذر نپاشیدن است » .
10 . بیکن جمله زیبایی در این باره دارد: «برخی کتب را باید چشید، بعضی دیگر را باید بلعید و قلیلی را هم باید جوید و هضم کرد! .
5 نکته در موضوع مطالعه:
1 . امام علی (ع) جستن دانشی را نیکو می شمارند که موجب اصلاح وجود آدمی گردد . «دانشی که تو را اصلاح نکند گمراهی است .»
2 . دکتر آدریل جانسون می گوید: ما وقت نداریم و نمی توانیم هر چه را که منتشر می شود بخوانیم . باید انتخاب کنیم; ولی اگر در این انتخاب خود را به دست تصادف بسپاریم، ممکن است به راه های پیموده شده برسیم و اگر در انتخاب خود بینا نباشیم، ممکن است در راهی بیفتیم که دیگران فرسنگ ها از آن را پیموده اند . بنابراین، بهتر است قبل از انتخاب موضوع مطالعه خود به چکیده مقالات و خلاصه آثار مهم در زمینه علمی که به آن علاقه مندیم سری بزنیم تا جایگاه خود را در موضوع مطلوب خود دریابیم .
3 . همچنین او عقیده دارد، هنگام انتخاب یک کتاب ابتدا از خود بپرسیم خصوصیات فکری ما و طبع کنجکاو و حساس ما که منبع بسیاری از شعف ها و حزن های ما است طالب چیست؟ شعر؟ روان شناسی؟ حکمت؟ هنر؟ بدین ترتیب، زمینه ای برای کار در موضوعی که بدان علاقه داریم فراهم می آوریم و حدودی برای خود ترسیم می کنیم; چه همان طور که گفتیم دانستن همه چیز غیر ممکن است .
4 . آندره مورو عقیده دارد، بعد از کتب آسمانی شریف ترین و مفیدترین کتاب ها بیوگرافی ها هستند . به قول رنه دکارت مطالعه یگانه راه آشنایی با بزرگان روزگار است که قرن ها پیش از این در دنیا به سر برده اند و اکنون زیر خاک منزل دارند .
5 . ارل . اف - رسکامون می گوید: چنان که در انتخاب دوست برای خود دقت می کنید، در انتخاب نویسنده نیز برای خواندن خود دقت کنید .
12 نکته در کارآیی مطالعه:
1 . کیفیت مطالعه را بالا ببرید . به روخوانی سطحی در حالت پراکندگی فکر قناعت نکنید . با مفهوم ومعنای مطلب ارتباط برقرار سازید تا آنچه را که مورد نیاز است به خوبی درک کنید .
2 . حجم مطالعه حواس شما را پرت نکند . مطالعه بیش تر و سریع تر تنها بهانه هایی برای بیش تر دانستن است . پس ابتدا آنچه را می خواهید بدانید و بفهمید برداشت کنید و آن گاه با کلمات «سرعت » و «بیش تر» وسوسه شوید .
3 . قبل از آن که از موضوع اصلی کتاب منحرف شوید و به مطلب دیگری بپردازید، قسمت هایی را که دوست دارید به خاطر بسپارید، مشخص کنید .
4 . حتما برای مطالعه خود برنامه ریزی داشته باشید . این که قصد یادداشت برداری دارید یا خیر، در مورد چه موضوعی باید تمرکز کنید، چه سؤالاتی در ذهن دارید که در این کتاب جواب آن ها را می جویید و . . . همه باید از قبل برنامه ریزی شده باشد .
5 . باید کتابی که مطالعه می کنید مختص به خود شما باشد تا به راحتی در آن علامت گذاری و نکته نویسی کنید . استفاده از مداد یا ماژیک رنگی به شما امکان می دهد تا در مراجعه مجدد به کتاب بهره بیش تر ببرید . هر چند نباید این خطوط رنگی استفاده شما از سایر خطوط کتاب را کاهش دهد .
6 . هنگام مطالعه همواره یک قلم در دست داشته باشید; زیرا مطالعه آنگاه کارآیی مطلوب می یابد که همراه با مطالعه سؤالات ذهن خود را با آموزه های کتاب تطبیق دهید و در حاشیه آن یادداشت کنید .
7 . میان مطالعه و سایر کارهای خود تعادلی به وجودآورید که هم از خواندن خسته و دلزده نشوید و هم تجربه و عمل را به بهره وری مطالعه خود بیفزایید .
8 . مطالعه پراکنده باموضوعات متنافر و متناقض موجب کاهش بهره وری شما می شود . حتی الامکان در نوع کتابی که برای مطالعه انتخابی می کنید مطالعات قبلی خود را در نظر آورید تا نظم فکری شما به هم نخورد .
اگر بتوانید از هر کتابی که می خوانید نکات مهم و کلیدی آن را خلاصه برداری کنید، بر کارآیی مطالعه شما می افزاید این راهکار آنگاه ارزشمندتر می شود که خواننده به زبان و عبارات خودش مطالب را یادداشت کند .
10 . به یاد داشته باشید علاقه و انگیزه در مورد مطلبی که برای مطالعه انتخاب کرده اید به بهره وری شما از آنچه می خوانید بسیار می افزاید .
11 . گاه مقرر ساختن یک پاداش مشروط برای مطالعه حجم خاصی از کتاب به هیجان و لذت مطالعه می افزاید و نوعی اثر تشویقی بر فرد می گذارد . این پاداش ها می تواند دیدن یک برنامه تلویزیونی، رفتن به مکانی خاص، انجام یک فعالیت مورد علاقه یا حتی خوردن یک خوراکی محبوب باشد; مشروط بر آن که میزان تعیین شده مطالعه شده باشد!
12 . رنگ کاغذ، رنگ قلم، نحوه نشستن، فاصله چشم با کتاب، نور محیط و سایر شرایط مکانی نیز - همان گونه که می دانید - در کارآیی مطالعه شما کاملا مؤثر است .
8 نکته در تمرکز مطالعه:
دکتر خادمی در کتاب «مطالعه روشمند» به نکاتی چند را برای ایجاد تمرکز حواس لازم می داند:
1 . علاقه به موضوع مورد مطالعه یکی از علل مهم ایجاد تمرکز و دقت در حین مطالعه است .
2 . هماهنگی اراده و تخیل نیز در این رابطه کارساز است; به عبارت دیگر، چشمان فرد بر صفحه کتاب و افکار ش در حال پرواز به دور دست ها نباشد!
3 . برخی مسائل جسمی و روحی نیز می تواند تمرکز فرد را بر هم زند; مانند گرسنگی، تشنگی، سردرد یا سایر دردها، نگرانی و اضطراب .
4 . برخی مسائل محیطی نیز از عوامل برهم زننده تمرکزند: سروصدای زیاد، نور زیاد یا کم، لباس نامناسب و . . . .
آقای حقجو در کتاب «روش های تسریع در خواندن و درک » چند نکته مهم دیگر را نیز بر این لیست می افزاید:
5 . یکی از مهم ترین عوامل بر هم خوردن تمرکز عجله و شتاب است . این حالت سطح مطالعه را نازل می کند و تمرکز را بر هم می زند .
6 . یکی از مسائل قابل توجه دیگر سنگینی معده و سیری بیش از حد است . به قول حضرت رسول اکرم (ص) «پری معده و سیری زیاد به وجود آورنده حماقت است!» این همان خواندن و نفهمیدن و به عبارتی عدم تمرکز و ارتباط با مفهوم کتاب است .
7 . انتخاب زمان مناسب از عوامل ایجاد تمرکز است; مثلا پس از استراحت خصوصا در صبحگاهان بهترین تمرکز و در ساعات خستگی و کسالت نامناسب ترین تمرکز وجود دارد . البته در صبحگاهان لازم است قدری ورزش کرد تابدن آمادگی لازم را به دست آورد .
8 . نظم و انضباط در نوع مطالعه و ساعت مطالعه و مکان مطالعه همگی از عوامل ایجاد کننده تمرکز مطلوب ترند .
9 نکته در سرعت مطالعه:
1 . دکتر فیل ریس پیشنهاد می کند، اگر قصد دارید سرعت مطالعه را افزایش دهید، حتما ابتدا به فهرست مندرجات کتاب نظری دقیق بیندازید تا کلیت کتاب را به دست آورید .
2 . تند خوانی همیشه مناسب نیست . در مطالبی که به تعمق و تامل نیاز دارد اصلا نباید به کار گرفته شود .
3 . مغز ما همیشه تندتر از بیان ما کلمات را دریافت می کند . برای افزایش سرعت سعی کنید عادت بلند خوانی کتاب راترک کنید .
4 . تمرین کنید، به جای درک لغت به لغت یک جمله، به درک گروهی لغات عادت کنید .
5 . به نظر نویسنده کتاب «تسریع در خواندن و درک » یکی از عوامل کندخوانی برگشت است; یعنی آن که فرد مرتب نگاه خود را به خطوط پیشین بر گرداند . این کار تمرکز فرد را از میان می برد و وقت زیادی را تلف می کند . هنگام مطالعه چشم باید به طور مستقیم و به موازات صفحه حرکت کند و از پریدن به سطور بالا و پایین دوری جوید .
6 . کسانی که با انگشت خط مورد مطالعه را دنبال می کنند، باید این عادت را ترک گویند; زیرا در تند خوانی فقط چشم کار می کند نه دست و نه زبان .
7 . نویسنده کتاب «مطالعه روشمند» بر این باور است که حتی تکان دادن سر هنگام مطالعه از سرعت مطالعه می کاهد . پس بهتر است این گونه بگوییم: در تند خوانی فقط چشم کار می کند نه دست، نه زبان و نه سر . برای دیدن همه صفحه کتاب اصلا به رکت سر نیازی نیست . صفحه، خود در دامنه بینایی قرار دارد .
8 . ایشان از مشکل دیگری به نام «خالی خوانی » نام می برد که عبارتست از سرگردانی چشم در حاشیه سفید کتاب یا لابه لای خطوط و یا هر قسمت غیر مفید صفحه . این حالت را دیدن غیر مفید نیز می گویند و موجب کاهش سرعت مطالعه می شود .
9 . حتی نوع ورق زدن نیز به صرفه جویی در وقت کمک می کند . ورق زدن درست آن است که با دست چپ واز گوشه بالایی صفحه صورت گیرد و چند لحظه قبل از پایان صفحه برای تورق آماده باشد . کسانی که با دست راست و از گوشه پایینی صفحه ورق می زنند، از سرعت و تمرکز خود می کاهند .
5 نکته در محافظت از کتاب:
در کتاب «هنر کتاب خواندن » به چند نکته جالب توجه اشاره شده است:
1 . کتابی که جلد شده باشد، از کتاب بدون جلد بهتر و سالم تر باقی می ماند . این احتیاط را فوری و به محض خرید کتاب انجام دهید .
2 . کتاب های خودرا در قفسه های شیشه دار نگه داری کنید تا گرد و غبار هوا کم تر به کتاب ها آسیب برسانند .
3 . اگر چاره ای جز استفاده از یک کتابخانه روباز ندارید، حداقل گاه کتاب ها را از گرد و غبار پاک کنید و برای کاهش آسیب رسانی حشره بید کتاب ها را ورق بزنید و هوا دهید .
4 . استفاده از هواکش و تهویه مناسب در محل کتابخانه به عمر مفید کتاب های شما می افزاید .
5 . هنریش هین می گوید: هر کجا کتاب را بسوزانند، روزی انسان ها را خواهند سوزاند .
× × ×
در این دنیای شتاب زده که با «بحران قرائت » روبه رو شده است، دردی از این عمومی تر نمی توان یافت که مردم کم می خوانند، سریع و شتاب زده می خوانند، بد می خوانند و . . . . این عبارت را دکتر جانسون در کتاب خویش به کار برده و بسیار ابراز نگرانی کرده است . واقعا سرنوشت کتاب و کتابخوانی به کجا خواهد کشید؟ او می گوید: «مردم گویی امروز از کتاب می ترسند . این بیماری متاسفانه عمومی و همه گیر شده و شاید بهتر باشد آن را بیماری ترس از کوشش نام نهاد .»
این آرزویی کهن و دیرینه بوده است که روزی بشر با تفکر و مطالعه انس گیرد و ساعات عمر خویش را با مطالعه پربرکت سازد; شاید حتی پیش تر از آن که سقراط بگوید: «جامعه وقتی به سعادت و فرزانگی می رسد که مطالعه کار روزانه اش باشد» .
ما نیز این گلگشت را با همان آرزو به پایان می بریم و به عنوان حسن ختام سخن دو تن از بزرگ ترین نویسندگان جهان و جمله ای زیبا از مولای متقیان علی (ع) را زینت بخش نوشتار می سازیم .
امام علی (ع) : هر کس اهل مطالعه باشد در سایه مطالعه کتب، به آرامشی بسیار والا دست می یابد که هرگز از او سلب نمی شود .
ویکتور هوگو: خوشبخت کسی است که به یکی از دو چیز دسترسی دارد: یا کتاب های خوب و یا دوستانی که اهل مطالعه کتاب باشند .
تولستوی: در دنیا لذتی نیست که با لذت مطالعه برابر باشد .
منابع:
هنر کتاب خواندن، آدریل جانسون .
500 نکته درباره مطالعه، فیل ریس .
مطالعه روشمند، عین الله خادمی .
روش های تسریع در خواندن و درک، محمد حسین حقجو .
چگونه فرزندم را به مطالعه علاقه مند کنم؟ ، مانفرد وسپل .
سلسله مقالات (دانش، مطالعه، کتاب)، حسین خنیفر .
4500 سخن از بزرگان، مجید اصلان پرویز .
اندیشه بزرگان، حسین رحمت نژاد
LatentStyleCount="371″>